eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
8.9هزار ویدیو
238 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
سید حسین در بخشی از سخنرانیش در مورد انقلاب می گوید: «این انقلاب یک پل دارد مثل پل صراط؛ اگر بتوانی از روی پل رد بشوی آن طرف سعادت هست و خوشبختی. حال در راه رد شدن از این پل، دست معنوی امام را که به سوی شما دراز شده، بگیرید و گام به گام جلو روید که اگر چنین نکنید افرادی چون رجوی منافق و دیگران دست شما را می گیرند و به سمت بدبختی و هلاکت سوق می دهند. آنجاست که دیگر ..» ابوتراب نوروزیان از همرزمان او درباره ی اندیشه ها و رفتارهای سید حسین می گوید:  «با هم در پایگاه گلشن آشنا شدیم. به روحانیت علاقه ی زیادی داشت. بدنش آماده و ورزیده بود و در مباحث دینی و اعتقادی شرکت می کرد. در آزادسازی سوسنگرد با هم بودیم. وقتی مسئولیت گروهان و یا جایی را به او می سپردند، به چشم مدیر به بچه ها نگاه نمی کرد، بلکه به عنوان یک برادر، دوست، هم محلی و همکار بود. به خاطر  همین همه او را دوست داشتند. یک سال و اندی پیش از شهادت ازدواج کرد و وقتی شهید شد، دخترش 20 روزه بود. 
تویوتای بدون بنزین با نماز امام زمان(عج) روشن شد! زمستان بود؛ حسین به کردستان اعزام شده بود، روزی با ماشین تویوتا با همرزمانش در حال رفتن به منطقه بودند که با برف شدیدی مواجه می شوند، از شانس بد آنها بنزین ماشین هم تمام می شود و مانده بودند که چگونه باید از این برف و کولاک نجات پیدا کنند. حسین از ماشین پیاده شد و گفت: «همه باید بیایند پایین و دو رکعت نماز امام زمان(عج) بخوانند تا آقا کمک مان کنه.» از شدت سرما کسی حاضر نبود پایین بیاید و نماز بخواند با تمسخر گفتند: «با نماز امام زمان(عج) مگه باک بنزین پر می شه تو هم دلت خوشه تو این سرما.» حسین اسلحه اش را به سمت آنان گرفت و گفت: « اگه هر کسی پایین نیاد همین جا قبل از اینکه از سرما یخ بزنه و بمیره، خودم می کُشمش. » همه مجبور شدند پایین بیایند، همگی با برف وضو گرفتند و دو رکعت نماز امام زمان(عج) خواندند. بعد از نماز، حسین به راننده گفت: «برو پشت فرمان بشین استارت بزن، ماشین روشن می شه.» راننده حسین را مسخره کرد و گفت:«تو دیوانه شدی؟ ماشین بنزین نداره چطوری می خواد روشن بشه؟! استارت نمی زنم.» حسین اسلحه اش را به سمت راننده گرفت و گفت:«در کار امام زمان(عج) شک به دلت راه نده، برو ماشین را روشن کن.» راننده ماشین را استارت زد و با کمک امام زمان انگار باک ماشین پر از بنزین شده بود و تا مقصد آنها را رساند.
بوی عطر امام زمان(عج) یک شب قبل از شروع عملیات بیت المقدس حسین تو سنگر خوابیده بود، دوستانش وارد سنگر می شوند، با ورودشان در سنگر بوی عطر و گلاب مستشان می کند؛ بوی عطر از بدن حسین بود آنقدر از این بو مست شده بودند که حسین را از خواب بیدار کردند، به او گفتند:«حسین! این چه عطری ست که زده ای؟ چقدر خوش بوست ، گیج مان کرده. بده تا ما هم بزنیم.» حسین با چشمانی خواب آلود گفت:«عطر کجا بود؟ اصلاً من عطری ندارم؟ دیوانه شدید؟ بیائید مرا بگردید.» ولی دوستانش قبول نمی کردند، لحظاتی گذشت ، حسین کاملاً هوشیار شده بود و به دوستانش با تُندی گفت: «چرا مرا از خواب بیدار کردید؟ داشتم خواب می دیدم.» گفتند:«چه خوابی؟» نگفت. با اصرار زیاد حسین را به حرف آوردند. حسین با چشمانی اشک بار گفت: «امام زمان(عج) را سوار بر اسب سفید در خواب دیدم که به من گفت: به زودی شهید می شوی.» خواب امام زمان(عج) او را خوش بو کرده بود. دوستانش می گفتند: « در حین عملیات تیری به حسین خورد و حسین را به زمین انداخت. او با همان حال قرآن را باز کرد و مشغول به تلاوت قرآن شد بچه ها می خواستند او را به عقب برگردانند ولی او مخالفت کرد» حسین گفت: «بچه ها با من کاری نداشته باشید مگه امام زمان (عج) را نمی بینید بروید جلو پیش امام زمان(عج)، مرا وِل کنید.» نویسنده: سجاد پیروزپیمان/
یکی از هم رزمانش در مورد نحوه شهادتش می گوید: در منطقه درگیري دشمن چون زمین گیر شد، دست به حیله زد و همه دست های خود را به علامت تسلیم بالا بردند. شهید گلریز به سمتشان رفت تا آنها را به اسارت بگیرد که ناگهان تیراندازی شروع شد و کسی که از همه جلوتر بود، یک نارنجک سمت ایشان پرتاب کرد. همه گیج شده بودیم، نمی دانستیم باید چه کار کنیم. شهید قرآنش را باز کرد و به بچه ها گفت: چرا ایستاده اید به پیشروی خودتان ادامه دهید و به من کاری نداشته باشید. شما به فرمانده نیاز ندارید، چرا که امام زمان پیشاپیش لشکر شما در حرکت است، با توسل به امام زمان جلو بروید، پیروزی با شما است. ما به پیشروی ادامه دادیم و از آن منطقه رفتیم. دو هفته بعد پیکرش را پیدا کردند. جالب اینجاست ایشان به نظم و تمیزی خیلی اهمیت می دادند و آنکادر شده در این عملیات حضور داشتند. پیدایش که کردند، تنها پیکری بود که عراقی ها با دقت خاصی لای پتو گذاشتند و بعد زیر خاک دفن کردند. وقتی بچه ها پتو را باز کردند، شهید گلریز را با چهره ای آرام، تر و تمیز، با لبخندی بر لب و موهای شانه شده دیدند.
وی در قسمتی از وصیت‌نامه خود خطاب به همسرش می‌نویسد: هر وقت که مشغول عبادت بودم، با گریه و زاری از خدا التماس می‌کردم که مرا شفا دهد. خداوند برای اینکه مرا از بدبختی و بیچارگی نجات دهد، تو را به من داد و وقتی که با تو ازدواج کردم، روزی من، روز به روز زیادتر شد. خیلی خوشحالم که با تو ازدواج کردم.
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
وی در قسمتی از وصیت‌نامه خود خطاب به همسرش می‌نویسد: هر وقت که مشغول عبادت بودم، با گریه و زاری از
متن نامه سردار شهید سید حسین گلریز به همسرش را در ادامه می‌خوانید: خدمت همسر عزیزم سلام إن الذین امنوا و الذین هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله اولئک یرجون رحمت الله و الله غفور رحیم. (سوره بقره آیه 218) آنان که به دین اسلام گرویدند و از وطن خود هجرت نموده و در راه خدا جهاد کردند، امیدوار و منتظر رحمت خدا باشد که خدا بر آن‌ها بخشاینده و مهربان است. به فرموده خداوند متعال در قرآن مجید، ما می‌توانیم بفهمیم که اگر ما ایمان به اسلام داریم و ادعا می‌کنیم که مسلمانیم، پس باید از شهر و دیار خود مسافرت کرده و به جنگ با کافران و منافقان برویم، وگرنه ما خودمان یکی از دشمنان سرسخت خداییم. راستی خانم عزیزم تو اسلام را دوست داری؟ خدا را دوست داری؟ قرآن را دوست داری؟ پیغمبر رادوست داری؟ 14 معصوم را دوست داری؟ رهبر عزیز خمینی را دوست داری؟ اگر دوست داری پس نشان بده بگو به همه مردم، فریاد بزن که من در راه خدا شوهرم را، بچه‌ام را، خودم را، خانواده‌ام را، حاضرم قربانی کنم. تمام خوشی‌های دنیا را در راه خدا بدهم، تا خدا از من راضی باشد. اگر این‌کارها را انجام دادی بدان که حتما به دستور قرآن عمل کرده‌ای. دیگر هیچ دشمنی نمی‌تواند نارحتی تو را ببیند و خوشحال و قوی تر شود و اسلام را تضعیف کند. باری بنده حقیر در اینجا حالم خیلی خوب است، البته منظورم این نیست که در فکر شما نیستم‌. بلکه به تو و بچه‌ام خیلی خیلی خیلی علاقه دارم و محبت‌های تو را هیچوقت فراموش نمی‌کنم. من می‌دانم که زنان خوب وجود دارند، ولی من اولین زن پاک و مهربان و با ایمانی که در طول زندگیم دیدم فقط تو بودی، من تو را در دنیا و آخرت دوست خواهم داشت و دلم می‌خواهد که در دنیا و هم در آخرت با تو باشم زیرا خیلی لذت می‌برم. من همیشه بیمار بودم و همیشه در زندگی خسته و نارحت بودم، به همین دلیل هر وقت مشغول عبادت بودم، با گریه و زاری از خدا التماس می‌کردم که مرا شفا بدهد. خداوند برای اینکه مرا از بدبختی و بیچارگی نجات دهد تو را به من داد و وقتی با تو ازدواج کردم، روزی من روز به روز زیادتر شد. خیلی خوشحالم که با تو ازدواج کرده‌ام. امیدوارم که حال فرزندم خوب بوده باشد و در آخر خوشبختی شما را از درگاه خداوند متعال خواهانم. امیدوارم در دنیا و اخرت خوشبخت بوده و امام زمان (عج) از شما راضی باشد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📢📢📣📢📣📢 شهید امروز را از دست ندهید 👆👆
باسلام ووقت بخیر خدمت استاد عزیز ودوستان خوبم در کانال الحقنی بالصاحین، نایب الزیاره شما در کنارآرامگاه مطهر شهدای گمنام مسجد فائق (تهران )هستم اعضای کانال فرستادند 👆 👆
📸 مراسم وداع و تشییع پیکر مطهر شهید مدافع حرم سعید کمالی 🔹پیکرمطهر شهید مدافع حرم سعید کمالی امروز بر دستان مردم قدرشناس ساری تشییع شد و در امامزاده عباس (ع) شهر ساری آرام گرفت. 💠 شهید کمالی متولد ۱۹ شهریور سال ۶۹ از پاسداران سپاه کربلای مازنداران اهل روستای کفرات نکا و ساکن شهر ساری بود که داوطلبانه عازم سوریه شد و در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ماه سال ۹۵ در منطقه خان‌طومان به درجه رفیع شهادت نائل آمد و پیکرش پس از چهار سال تفحص و شناسایی شد.... 💐 شادی روح پرفتوح شهید صلوات