eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
8.6هزار ویدیو
233 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
30.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روضه خوانی حاج محمود کریمی در مراسم وداع با پیکر شهید آتش‌نشان شهید قریب رضا دارابی آتش‌نشان شهید «رضا دارابی» که دو شب گذشته حین ماموریت در تهران آسمانی شد برادر خانم حاج محمود کریمی بودند
🛑📸 نقاشی حسن‌ روح‌الامین برای شهید آتش‌نشان قریب رضا دارابی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«ماه شعبان ماه پيامبر اکرم(ص) است. در اين ماه، خدای متعال به احترام پيامبر می‌خواهد از همۀ ما دستگيری کند؛ «شَعْبَانُ الَّذِي حَفَفْتَهُ‏ بِالرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوَان‏»؛ اين ماه را خدای متعال در رحمت خودش پيچيده است. فرمودند کمک شما به من اين است که شما روزه بگيريد تا من بتوانم دستتان را بگيرم. البته نه اينکه از روزه ما چيزی به پيامبر(ص) می‌رسد، بلکه اگر ما روزه گرفتيم اگر ما اهل تهجّد و عبادات و اهل ترک معصيت بوديم، درواقع، دستمان را در دست پيامبر(ص) گذاشته‌ايم و کار پيامبر را در هدايت خودمان آسان کرده‌ايم».
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج حسین گفته بود تو عملیات خیبر (عملیاتی که از ناحیه دست جانباز شدند) فرشته‌ها اومدن روح من‌رو ببرن🕊 من گفتم فعلا می‌خوام بجنگم... مگه قرآن📖 نفرمود وقتی اَجَل کسی برسه، فرشته مرگ یک لحظه بهش مهلت نمیده⁉️ پس به کجا رسیده که به ملک‌الموت میگه من هنوز تو این دنیا کار دارم؟ 👤راوی: حجت‌الاسلام مهدوی بیات 🖇شهید آوینی درباره حاج حسین گفته بود: آن آستین خالی که با باد این سو و آن سو می‌شود، نشان . گاهی باد🍃 باید فقط به افتخار حسین خرازی بوزد تا نامردهای روزگار رسوا شوند✔️ 🗓 ۸ اسفند، سالروز شهادت ‎‎
🌹از به‌صورت لباس شخصی سوار اتوبوسی در کردستان شد. آن‌قدر اتوبوس تکان می خورد که کودک کردی که همراه پدرش کنار آن‌ها نشسته بود دچار تهوع شد. او کلاه زمستانی اش را زیر دهان کودک گرفت و کلاه کثیف شد. پدر بچه خواست بچه‌اش را تنبیه کند. با لبخند مانع شد و گفت: کلاه است می‌شوییم پاک می‌شود...🦋 مدت‌ها بعد در عملیاتی سردار خرازی و رفقایش محاصره شدند. کاری از دستشان برنمی‌آمد.. رئیس گروه دشمن که با نیروهایش به آن‌ها نزدیک شده بود ناگهان اسلحه‌اش را کنار گذاشت، سردار را در آغوش گرفت و بوسید؛ صورتش را باز کرد و گفت: من پدر همان بچه‌ام... با رفتار آن روزت مرا شیفته خودت کردی. حالا فهمیدم که شما دشمن ما نیستی 🌹حدیث خوبان_ ص۲۵۴
🌹8اسفند سالگرد هنرمند مردمی و جهانی انقلاب حاج فرج الله سلحشور 🕊شادی روحش صلوات 🌹امام خامنه ای: 🔹میتوانیم در مقابل امریکا بایستیم و نگذاریم تحریم های امریکا در ما اثر کند 🔹باید کار انقلابی را ترویج کرد و نیروهای انقلابی را گرامی داشت مانند کارهایی که شهدای هسته ای کردند، کارهایی که شهید تهرانی مقدم در موشکی، مرحوم کاظمی در سلولهای بنیادی و شهید آوینی و در امور فرهنگی پیشاهنگ ان بودند
🥀 این عکس یکی از دردناکترین و در عین حال حماسی‌ترین لحظات فکه، ماجرای گردان حنظله است که ٣٠٠ نفر از نیروهایش درون یک کانال به محاصرۀ عراقي ها در می‌آیند آنها چند روز با تکیه بر ايمان خود به مقاومت ادامه می‌دهند و به مرور همگی توسط آتش دشمن و یا عطش مفرط به شهادت می‌ﺭﺳﻨﺪ، ساعات آخر گردان ‏همت را خواست، حاجی پای بیسیم آمد صدای ضعیفی را از آن سوی خط شنید که می‌گوید: احمد رفت، حسین هم رفت، باطری بی‌سیم دارد تمام می‌شود ‎عراقي ها عنقریب می‌آیند تا ما را خلاص کنند، من هم خداحافظی می‌کنم از قول ما به ‎امام بگویید همانطور که فرمودید ‎حسين وار‎ مقاومت کردیم، ﻣﺎﻧﺪﻳﻢ و ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ایستادیم.... پ.ن: این وعدہ خداست ڪہ را نمے بخشد! حق الناس است نمے دانم با این حق النـــــاس بزرگے ڪہ بہ گردن ماســــــت، چہ خواهیم کرد 😭😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بانو مجتهده امین یکی از سالکان الی الله بود که حدود ۴۰ سال قبل از دنیا رفت .اویک زن روحانی مطابق قرآن بود. ایشان تالیفات و شاگردان بسیاری از خانم ها داشت. او می گفت: هیچ ریاضت نفسی برای زن مانند خانه داری نیست .لذا بهترین خانه داری ها را می کرد. دائماً می گفت: زن از خانه شوهر به بهشت می رود یا از خانه شوهر به جهنم می رود. بانو امین چشم برزخی داشتند ، خیلی از اولیای خدا از جمله آیت الله ناصری این را گواهی دادند. حکایت معروفی است که ایشان را در خواب در بهشت دیدند و پرسیدند: آنجا چه چیز بیشتر به درد می خورد؟ ایشان در پاسخ گفتند: اگر می دانستم صلوات چه گنجی ست که تمام عمر صلوات می فرستادم. 📗 پاورقی کتاب بابا سعید - گروه فرهنگی ابراهیم هادی- صفحه ۹۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اللهم الحقناباالصالحین..🤲🤲🌾🌾 🤲🌾 یکی از قشنگ‌ترین دعاهایی که خوندم این بوده : ‏« يا الله ... أحلامنا بين يديك فحققها » خدایا ... آرزوهای ما در دستان توست پس آنها را برآورده کن ♥️ شبتون منور ب نور الهی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
36.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📣 ما علی (ع) فروش نیستیم‌‌ اینجا سرزمین امیرالمومنین (ع) است‌‌ ما بچه‌های خیبریم 🔺حرف‌های شنیدنی حاج مهدی رسولی
💠آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی ره به شاگردان خود توصیه می کردند : 🔸️هر صبح که از خانه بیرون می آیید ، یک سلام به حضرت صاحب الامر علیه السلام عرض کرده و یک حاجت بخواهید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام علیکم سی و هفتمین روز از 🍃🥀چله سی و ششم 🍃🥀 مهمان سفره شهید 🌷 جواد علی حسناوی 🌷 هستیم. تمامی اعمال امروزمان از طرف این شهیدان بزرگوار هدیه می شود به ✅ آقا امیرالمؤمنین علیه السلام و ولی نعمتمان علی بن موسی الرضا علیه‌السلام 🌟💫🌟💫🌟💫
جواد علی حسناوی (با نام نظامی «جواد جهانی»)، فرزندِ مادری لرستانی (اهل خرم آباد) و پدری عراقی بود. وی در زمستان سال 93 نقش موثری در آزادسازی شهر بلد (که بخشی از استان «صلاح الدین» به شمار می رود) داشت. جواد علی حسناوی از فرماندهان عملیاتی یگان های مدافع حرم، موسوم به «سرایا الخراسانی»، روز جمعه، 14 فروردین 1394 شمسی، به دست عوامل نفوذی «داعش» در روستای «عزیز بلد» از توابع شهر «بلد» واقع در استان آزاد شده‌ی «صلاح الدین» عراق ترور شد و بال در بال ملائک گشودند. جواد علی حسناوی 12 خردادماه سال 66 در خرم آباد به دنیا آمد و روز جمعه، 14 فروردین 1394 شمسی، در دفاع از حرمین شریفین به شهادت رسید.
شهیدی که در کودکی آروزی شهادت در فلسطین را داشت؛ مادر شهید می گوید : 👇 👇 کودکی جواد خیلی آرام بود و زمانی که کوچک بود باباش او را بالای دیوار حیاط مان می گذاشت اذان می گفت و با اینکه کوچک بود ولی هی می گفت که من بزرگ بشوم می روم فلسطین. جواد در مدرسه شاگرد مودب و مرتبی بود بچه درس خوان و همیشه معتقد به دستورات دینی بود فرزندم آقا جواد فارغ تحصیل دانشگاه در رشته مدیریت اقتصاد است. یک خلق و خوی خوب آقا جواد این بود که عصبانی نمی شد و خیلی آرام بود و وقتی قدمی خیری بر می داشت مدام می گفت که من کل کارم برای رضای خدا است و کار باید فی سبیل الله باشد جواد سه ماه شعبان رجب و رمضان مرتب روزه می گرفت و نماز ش به موقع می خواند ولی در سوریه نمازش را به خاطر مجروحیتی که داشت نشسته می خواند. وی گفت: جواد برای اولین بار با سپاه بدر به سوریه اعزام شد و برای دوم با سرایای خراسانی رفت و مجروح شد. زمانی که داعش به سوربه حمله کرد آقا جواد در همه جنگ های سوریه شرکت کرد لذا جواد از زمانی که خواست برای اولین بار به سوریه برود به من گفت که می خوام برم ایران برای ادامه تحصیل چون می دانست که من ناراحت می شوم چیزی از رفتن به سوریه بهم نگفت و یک روز یکی بهم زنگ زد دیدم شماره سوریه روی گوشی من هست و جواد بود گفت: که مادر من الان در سوریه هستم و من بهش خیلی اصرار کردم که مادر برگردد ولی جواد گفته نه من بر نمی گردم.
آقا جواد به شخصیت امام خامنه ای خیلی علاقه داشت و به ایشان بسیار اعتقاد داشت و همچنین کتاب هایی که در مورد امام زمان (عج) بود زیاد مطالعه می کرد به کارها و فعالیت هایی که در راه خدا بود قدم بر می داشت و علاقمند بود و همیشه می گفت کار باید فی سبیل الله باشد و مدام امر به معروف و نهی از منکر می کرد امر به معروف را اول از خانواده شروع می کرد بعد هم در جامعه جواد گفت برای رضای خدا باید قدم برداریم. اگر کاری انجام می دهیم رنگ و بوی خدایی داشته یکی از خصوصیات بارز جواد این بود که بسیار پایبند به ولایت بود وگردانی که جواد فرمانده اش بود همه به شخص امام خامنه ای معتقد بودند.
هیچ کس مشوق جواد نبود که به سوریه برود و خودش مشتاق بود که در راه خدا کار انجام بده و همیشه بهم گفت که مادر حضرت زینب (س) عمه من است به او می گفتم مادر شما که سید نیستی در جوابم گفت مگر باید سید بود که حضرت زینب (س) عمه من باشد حضرت زینب (س) عمه همه ما است. وی گفت: جواد با توجه به اینکه فرمانده گردان بود و نیروی هایی که در اختیارش بودند به آنها سخت گیری نمی کرد همیشه گفت که من بابای آنها هستم و پسرم جواد گفت یک روز یکی از مسئولین ایرانی آمده بود نزد ما آن روز خیلی هوا سرد و بارانی بود و این مسئول کتش را درآورد و به من داد و گفت این کت را بپوش تا زیر باران خیس نشوی برگشتم گفتم من نمی پوشم من چگونه این کت را بپوشم در حالی که نیروهایم زیر باران باشند به والله کت را نمی پوشم مگر برای نیروها کت تهیه کنید و این بود دستور دادند برای همه بچه ها کت آوردند.
🔹️ دوست شهید مدافع حرم جواد علی حسناوی درخاطره ای آموزنده از ایشان می گوید ◇ آقا جواد یه اخلاقی داشت که از روح بزرگش نشأت می گرفت. جاهایی که باهاش بودم گه گاه می دیدم کسی دست نیاز به سمتش دراز می کنه، دست خالی بر نمی گشت. ◇ یک بار در بازار کربلا غذا خوردیم که شخصی آمد و گفت: من گشنه هستم او همه ی آنچه برای خودمان سفارش داده بود بدون کاستی برایش سفارش داد. ◇ بهش گفتم: آخه تو از کجا میدونی یارو فیلم بازی نمی کنه؟ ◇ گفت: من به فیلمش کاری ندارم، مگه وقتی ما از خدا چیزی می خواهیم او نگاه می کنه که ما لیاقتش را داریم یا نه؟ ◇ خدا کریمه و به کرمش می بخشه نه لیاقت ما. ◇ تمام محاسباتم از دنیا به هم ریخت...
همرزم شهید می گوید : 👇 حاج جواد از به خاطر ارادتش به رهبر انقلاب و نصب تصاویر متعدد ایشان در سنگرش معروف بود. اهل پنهان کاری و قایم شدن هم نبود و چند مصاحبه با خبرنگاران غربی داشت. در آخرین مورد، خبرنگار بی.بی.سی، مصاحبه ای با ایشان داشت که به تصور من، همین باعث شناسایی اش شد. صبح روز جمعه، ایشان به همراه برادرش سوار سوار ماشینی می شود که یکی از عناصر داعش، ناغافل از گوشه ای بیرون می خزد و «حاج جواد» را از فاصله نزدیک با گلوله می زند و متواری می شود.» تصاویری که پیش رو دارید، نماهایی است از شهید «جواد علی حسناوی»(با نام نظامی «جواد جهاني»)
روزی که جواد خواست به خواست خدا شهید شود دخترم صبح آن روز وقتی از خواب بلند شده بود بهم گفت که مادر همین الان خواب جواد را دیدم آمده منزل بهم گفته من دیگر می خواهم بروم و خداحافظی کرد و رفت همان صبحی که دخترم خواب را برایم تعریف کرد همان لحظه جواد به شهادت رسیده بود. مادر فرمانده جواد بیان داشت: من با توجه به اینکه علاقه شدید و وابستگی خاصی با جواد داشتم و شهادت جواد برای لحظه اول خیلی خیلی برام سخت بود اما موقعی که رفتم حرم جنازه جواد را به حرم آورده بودند و او را رو به قبله در حرم گذاشته بودند موقعی که دیدمش آرام شدم. مادر فرمانده جواد مطرح کرد: جواد چون در وصیت نامه اش نوشته بود مادر اگر من شهید شدم به یاد عمه ام حضرت زینب باش لحظه شهادتش من به یاد جمله خودش افتادم که در وصیت نامه اش نوشته بود و من در حرم امام حسین (ع) به یاد حضرت زینب افتادم و حس آرامی بهم دست داد و واقعا به آرامش رسیدم.