شهید سید مجتبی علمدار
برای بهترین دوستان خود دعای «شهادت» کنید.
21 رمضان (11 دی ماه) سال 1345 در ساری به دنیا آمد
سال 1362 هفده ساله بود كه به عضویت بسیج درآمد. از داوطلبهای بسیجی بود كه به اهواز و هفتتپه و كردستان و... عازم شد و مردانه جنگید.
چند باری هم در جبهه مجروح شد یکبار از ناحیه پهلو مورد اصابت گلوله قرار گرفت و بشدت مجروح شد.در عملیات والفجر 8، شیمیایی شد؛
شیمیایی نفس سیدمجتبی را هر روز تنگتر میکرد تا زمانی که دی ماه سال 75 فرا رسید، فصل خزان نوید بهار شهادت برای او سر داد و در 11 دی ماه این مرد بزرگ و ذاکر اهل بیت(ع) در بین اشکهای متداوم جوانان که در پشت درب بیمارستان دست به دعا شده بودند در لحظه اذان به دوستان شهیدش پیوست.
(روز تولد و شهادتش یکی است11 دیماه)
او در زمان شهادت 30 سال سن داشت و در جوانی رفت تا با جوانان محشور شود و شفاعت آنان را بکند.
سربهزیر و دقیق بود،
متواضع و خالص.
با رفقا برای جوانان بیكار، كار پیدا میكردند. دوست داشت عرق شرم بر پیشانی هیچ جوانی ننشیند. میگفت جوان باید توی جیبش پول داشته باشد تا جلوی دوستانش خجالت نكشد.
سر زدن به خانوادههای كمبضاعت و بیبضاعت جزء برنامههای ثابت هفتگیاش بود.
با اینكه روز در تلاش بود، نماز شبش ترك نمیشد.
عاشق زیارت عاشورا بود.
👈 نزدیكش كه میشدی ذكر «یا زهرا» از لبش میشنیدی كه یكریز بود و دم به دم.
نفس گرمی داشت و مداح اهلبیت(ع) و آنانی بود كه به خاطر اهلبیت در خون سرخشان غوطهور شده بودند.
اولین بار که صدای محزونش را میشنیدی گوئی در اعماق وجودت نفوذ میکرد و بر قلبت می نشست، بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا...
بعد از جنگ، دلش كه به یاد رفقای شهیدش میگرفت، مراسم راه میانداخت و میخواند. اغلب هم شعرهای خودش را میخواند:
ای کاش در دل ذره ای شور و نوا بود***** احوال ما با حالت نی هم صدا بود
ای کاش شور جنگ در ما کم نمی شد***** این نامرادی شیوه مردم نمی شد
بیتالزهرا، مسجد جامع، امامزاده یحیی(ع)، مصلای امام خمینی(ره)، هیئت عاشقان كربلا و منازل شهدای ساری صدای پر سوز و هجران او را از یاد نخواهند برد.او مداح اهل بیت بود، همیشه مراسم را با نام حضرت مهدی (عج) شروع می کرد و در حالیکه به امام حسین (ع) ارادت خاصی داشت. مظلومیت آن خاندان را صدا می زد.
سید یکسری قوانین دهگانه برای تربیت نفسش با خود گذاشته بود تا به آنها عمل کند.
اول: شناخت و عمل به قرآن
دوم: خواندن هر روز دو رکعت نماز قضا
سوم: خواندن هر شب نماز قضا
چهارم: دو بار در هفته خواندن نماز شب
پنجم: دو بار در هفته صبحها خواندن زیارت عاشورا
ششم: فرستادن صلوات در آخرین رکوع و در تمام سجدههای نمازهای واجب
هفتم: 70 بار استغفار در 24 ساعت
هشتم: روزه گرفتن دو روز در هفته
نهم: هر روز خواندن پنج مسئله از احکام حضرت امام (ره)
و دهم: در هر 24 ساعت 5 بار تسبیح حضرت زهرا(س) برای نماز یومیه و دو بار هم برای نماز قضا.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️#مثل_شهدا_زندگی_کنیم
💠شهید سید مجتبی علمدار
🔹احتیاط کن!
در ذهنت باشد که یکی دارد #مرا_میبیند، یک آقایی دارد مرا میبیند. دست از پا خطا نکنم، مهدی فاطمه(سلام الله علیها) خجالت بکشد.
🔹 وقتی میرود خدمت مادرش که گزارش بدهد شرمنده نشود و سرش را پایین بیندازد، بگوید: «مادر! فلانی خلاف کرده، گناه کرده است.»
او که بعد از جنگ، با یاد و خاطره همرزمان شهیدش زندگی می کرد از دوری آنان سخت آزرده خاطر بود و در همه مداحی ها آرزوی وصال آن راه یافتگان شهید را داشت.
همسرش می گوید:یکی دوبار که درباره شهادت حرف می زد می گفت: من 5 سال الی 5 سال و نیم با شما هستم و بعد می روم. که اتفاقاً همینطور هم شد. دفعة آخری که مریض شده بود، اتفاقاً از دعای توسل برگشته بود. دیدم حال عجیبی دارد. او که هیچوقت شوخی نمی کرد آن شب شنگول بود. تعجب کردم، گفتم: آقا! امشب شنگولی؟! چه خبر است؟ گفت: خودم هم نمی دانم ولی احساس عجیبی دارم. حرفهایی می زد که انگار می دانست می خواهد برود.
می گفت: آقا امضاء کرد. آقا امضاء کرد. داریم می رویم. نزدیک صبح، دیدم خیلی تب دارد . می خواستم مرخصی بگیریم که او قبول نکرد. گفت: تو برو، دوستم می آید و مرا به دکتر می برد. به دوستش هم گفته بود: « قبل از اینکه به بیمارستان بروم بگذار بروم حمام. می خواهم غسل شهادت بکنم. آقا آمد و پرونده من را امضاء کرد. گفت: تو باید بیایی. دیگر بس است توی این دنیا ماندن. من دیگر رفتنی هستم. » غسل شهادت را انجام داد و رفت بیمارستان. هم اتاقیهایش دربارة نحوة شهادتش می گفتند: لحظه اذان که شد، بعد از یک هفته بیهوشی کامل، بلند شد و همه را نگاه کرد و شهادتین را گفت و گفت: خداحافظ و شهید شد …
حاج سید مجتبی علمدار در اوایل دی ماه سال ۱۳۷۵ به دلیل جراحت شیمیایی روانه بیمارستان شد و بعد از یک هفته بی هوشی کامل هنگام اذان مغرب روز یازدهم دی ماه نماز عشق را با اذان ملکوتیان قامت بست و به یاران شهیدش پیوست.
🕊پرواز🕊
خواب دیدم: «در یک بیابان هستم. از دور گنبد امامزاده ابراهیم شهرستان بابلسر نمایان بود. وقتی به جلوی امامزاده رسیدم. با تعجب تعداد زیادی رزمنده را با لباس خاکی دیدم
هر رزمنده چفیه ای به گردن و پرچمی در دست داشت. آن رزمندگان از شهدای شهر بابلسر بودند. در میان آنها پدرم را دیدم که در سال 62 شهید شده بود. یک گل زیبا در دست پدرم بود.
بعد از احوالپرسی به پدرم گفتم: «پدر منتظر کسی هستید.» گفت: «منتظر رفیقت سید مجتبی علمدار هستیم.»
با ترس و ناراحتی گفتم: «یعنی چی؟ یعنی مجتبی هم پرید!»
💐 گفت: «بله، چند ساعتی هست که اومده این طرف. ما آمدیم اینجا برای استقبال سید. البته قبل از ما حضرات معصومین و حضرت زهرا(س) به استقبال او رفتند. الان هم اولیا خدا و بزرگان دین در کنار او هستند.»
🌷 این جمله پدرم که تمام شد از خواب بیدار شدم. به منزل یکی از دوستان تماس گرفتم. گفتم چه خبر از سید. گفت سید موقع غروب پرید.
📚برگرفته از کتاب علمدار
📌 شهید علمدار: قبل از اینکه مرا در قبر بگذارید برایم مصیبت جده غریبم حضرت زهرا(س) را بخوانید
🔹️ بخشی از متن وصیتنامه شهید سید مجتبی علمدار : وصیت میکنم مرا در گلزار شهدا ساری دفن کنند
◇ تنها امید من که همان دستمال سبزی است که همیشه در مجالس و محافل مذهبی همراه من بوده و به اشک چشم دوستانم متبرک شده را بروی صورتم بگذارند..
◇ قبل از آن که مرا در قبر بگذارند مداحی داخل قبرم برود و مصیبت جده غریبم فاطمه زهرا(س) و جد غریبم حسین (ع) را بخواند.
◇ از مستمعین گرامی میخواهم که اشک چشمشان را داخل قبر من بریزند تا در ظلمت قبر نوری شود.
◇ این را باور کنید که از اعماق قلبم میگویم
من از ظلمت قبر و فشار قبر خیلی میترسم!
#شهید_سیدمجتبی_علمدار
#جانباز_شهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹حرفهای ناب شهید سید مجتبی علمدار
✍ #وصیتنامه
بر همه واجب است مطیع محض فرمایشات مقام معظم رهبری که همان ولی فقیه می باشد، باشند چون دشمنان اسلام کمر همت بستند و ولایت را از ما بگیرند و شما همت کنید متحد و یکدل باشید تا کمر دشمنان بشکند و ولایت باقی بماند.
#وصیتنامه شهید علمدار
... به همه شما وصیت می كنم، همه شمایی كه این صفحه را می خوانید، قرآن را بیشتر بخوانید، بیشتر بشناسید، بیشتر عشق بورزید، بیشتر معرفت به قرآن داشته باشید، بیشتر دردهایتان را با قرآن درمان كنید، سعی كنید قرآن انیس و مونستان باشد، نه زینت دكورها و طاقچه های منزلتان.
شیعه ها! مسلمونا! حزب اللهی ها! بسیجی ها! و.. نگذارید تاریخ مظلومیت شیعه تكرار شود. بر همه واجب است مطیع محض فرمایشات مقام معظم رهبری كه همان ولایت فقیه می باشد، باشند. چون دشمنان اسلام كمر همت بستند تا ولایت فقیه را از ما بگیرند شما همت كنید، متعهد و یكدل باشید تا كمر دشمنان بشكند و ولایت فقیه باقی بماند.
وصیت میکنم مرا در گلزار شهدا ساری دفن کنند و تنها امید من که همان دستمال سبزی است که همیشه در مجالس و محافل مذهبی همراه من بوده و به اشک چشم دوستانم متبرک شده را بروی صورتم بگذارند و قبل از آن که مرا در قبر بگذارند مداحی داخل قبرم برود و مصیبت جده غریبم فاطمه زهرا (س) و جد غریبم حسین (ع) را بخواند و از مستمعین گرامی میخواهم که اشک چشمشان را داخل قبر من بریزند تا در ظلمت قبر نوری شود و این را باور کنید که از اعماق قلبم میگویم من از ظلمت قبر و فشار قبر خیلی میترسم.
شما را به حق پنج تن آل عبا تا میتوانید برایم دعا کنید و نماز شب اول قبر برایم بخوانید و زمانی که زیر تابوت مرا گرفتید و بسوی آرامگاه میبرید تا میتوانید مهدی (عج) فاطمه (س) را صدا بزنید.
کی واهمه دارد ز مکافات قیامت
آنکس که بود در صف محشر به پناهت
73/4/13
سیّد همیشه « یا زهرا(س) » می گفت. البته عنایاتی هم نصیب ما می شد. مثلاً دو سه بار اتفاق افتاد که بی پول شدیم. آنچنان توان مالی نداشتیم. یکبار می خواستم دانشگاه بروم اما کرایه نداشتم. 5 تا یک تومانی بیشتر توی جیبم نبود. توی جیب ایشان هم پول نبود. وقتی به اتاق دیگر رفتم دیدم اسکناسهای هزاری زیر طاقچه مان است. تعجب کردم، گفتم: آقا ما که یک 5 تومانی هم نداشتیم این هزاریها از کجا آمد. گفت: این لطف آقا امام زمان (عج) است. تا من زنده هستم به کسی نگو.
… همیشه اول تا یازدهم دی ماه مریض بود. خیلی عجیب بود. می گفت وقتی که شیمیایی شدم همین اوایل دی ماه بود و عجیب تر اینکه 11 دی ماه هم روز تولد و هم روز شهادتش بود. در دی ماه ازدواج کردیم و دخترمان (زهرا) هم 8 دی ماه بدنیا آمد.
چند روز پس از ازدواجمان گفت که من شیمیایی هستم و پنج سال بیشتر زنده نمیمانم. من باور نکردم و در شوک و بهت فرو رفتم. گفتم چرا زودتر نگفتی پنج سال بیشتر زنده نیستی؟ وقتی فهمیدم حرفش جدی است گفتم: پس چرا ازدواج کردی؟ گفت: میخواستم یادگاری از من باقی بماند و دکتر شود و به مردم خدمت کند. من کمی گریه کردم و گفتم: حرفت را قبول نمیکنم و تا ۵۰ سال با هم زندگی میکنیم. من هم آرزوی ایشان را برآورده کردم. الان دخترمان پزشک است و بسیار دختر متعهد و خوبی است. همیشه میگفت: من ضمانت کاری دخترم را از حضرت ابوالفضل گرفتم. گفت: به او بگو دکتر شود. من ضامنش هستم. دستهای دخترمان را بوس میکرد و میگفت: من از حضرت ابوالفضل خواستم ضامن کارت باشد. میگفت: به مردم خدمت کن و تا میتوانی کمکحالشان باش. از کسانی که توان مالی ندارند پول نگیر.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ گل آرایی صحن مولی الموحدین امیرالمومنین علیهالسلام در آستانه میلاد حضرت زهرا سلام الله علیها🌷
#مادر
⭕️سه شخصیت خاص دیماه
🔹دوازدهم، سیزدهم و چهاردم دیماه، یادآور نام سه شخصیتی است که رهبر معظم انقلاب بهصورت ویژه و پرتکرار از ایشان تجلیل کردند.
🔹دوازدهم دیماه، سالروز ارتحال دانشمندی است که حتی مخالفان سیاسی او، از سفره گسترده علمی او بهره می بردند.
🔹عظمت شخصیت چندبعدی آیتالله #مصباح_یزدی بهخاطر ضعف مفرط دوستان در معرفی و بغض بیپایان دشمنانش هنوز برای بخش بزرگی از جامعه پوشیده است.
🔹سیزدهم دیماه، سالروز شهادت شاگرد اول مکتب امام خامنهای و فرمانده سپاه انسانیت بدون مرز است.
رفتار او مکتب بود چون #حاج_قاسم_سلیمانی حقیقتا نابغه عملکرد جهادی و جذاب در جامعه و جبهه بود.
🔸چهاردهم دیماه، سالروز شهادت کسی بود که رهبر انقلاب او را «دانشمند مؤمن و جهادگر»، «شخصیت ارزشمند»، «کانون امید و ابتکار و نوآوری»، «یکی از فرزندان صالح انقلاب» نامیدند و بارها از او تجلیل کردند.
🔸دکتر سعید #کاظمی_آشتیانی به عنوان یکی از تاثیرگذارترین دانشمندان غرب آسیا که با توسعه دانش سلولهای بنیادی دست برتر علمی را برای ایران ایجاد کرده بود، در فهرست ترور موساد قرار گرفته بود.
✍️حمیدرضا ابراهیمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رهبر انقلاب درباره گوش دادن به سخنرانیهای آیتالله مصباح یزدی چه گفتند؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 انتشار نخستینبار
📹 خاطره روز گذشته رهبر انقلاب از جلسه عجیب با فرماندهان سپاه و نقل قول حاج قاسم از همسرشان برای حضرت آیتالله خامنهای
💻 Farsi.Khamenei.ir
📨 : چه تلاقی عجیبی شده امسال؛ سالروز شهادت حاج قاسم با روز مادر...
🗣:امید ملایی
📨 :خداروشکر تو کشوری زندگی میکنم که تعداد زائرهای حاج قاسم در روز از تعداد کل براندازاش بیشتره:)
🗣:محمد میرزایی
📸 هلما دیگر از «رهبر» ناراحت نیست
🔸جلسه با برخی خانواده شهدا که تمام شد جمعی از این افراد که در بین آنها خانوادۀ شهدای مدافع امنیت هم بود گرد «رهبر» حلقه زدند.
🔸گفتوگوی گرمی بود. بعد از چندی آقا سراغ همسر شهید پوریا احمدی را گرفتند. پوریا احمدی از شهدای امنیت ۱۴۰۱ تهران که آن نامردان دورهاش کردند. یکی چاقو در شکمش فرو میکرد، دیگری با قمه به کمرش میزد و ناکس دیگری هم با شمشیر رانش را نشانه میرفت. آنکسی که هیچ نداشت هم با سنگ به سرش میزد. پوریایی که بعد هیئت رفته بود تا چند زن و دختر را در آن شب از چنگال نامحرمان یاغی در بیاورد اما صحنه شهادتش یادآور کربلا شد.
🔸گفتند همسر شهید فعلا حضور ندارند و آنگونه که میگویند دختر شهید دواندوان خود را بهجای مادر به محضر آقا رساند. طوری که انگار پیام مهمی را بخواهد برساند.
🔸فضهسادات حسینی مجری این برنامه بعد از این دیدار یادداشتی نوشت و در آن به موضوعی اشاره کرد که آتش به جگر همه زد. حسینی در آنجا از ابراز ناراحتی هلما احمدی دختر ۶-۷ساله شهید پوریا احمدی سخن گفته بود. گفته بود هلما به رهبر انقلاب گفته است که از ایشان ناراحت است.
🔸بعد از این دیدار با خانوادۀ شهید احمدی دیدار کردیم. هلما خانم آنجا از انگشتری گفت که از رهبر انقلاب هدیه گرفته بود. یادم هست همان موقع ماجرای این یادداشت خانم مجری را از هلما پرسیدم. گفت بله آن حرفها را من به رهبر گفتم. گفت «گفتم آقا من از شما ناراحتم. شما رفتید سر مزار شهدای دیگه. سر مزار شهید آرمان مثلا اما سر مزار پدر من نرفتید.»
🔸آن روز گذشت تا اینکه دیروز خانوادۀ شهید احمدی را در حاشیۀ رونمایی از کتابهای مربوط به برخی شهدا زیارت کردیم. هلما خانم هم مثل همیشه گل سرسبد این خانوادۀ عزیز بود. البته دیروز یعنی ۱۰ دی ماه ۱۴۰۲ هلما خنده بر لب داشت؛ چراکه کتابی با عنوان «زخم پاییز» در مورد بابا پوریا چاپ شده بود.
🔸البته شاید خوشحالی اصلی هلما بهخاطر چیز دیگری بود؛ چون رهبر انقلاب چند روز پیش سر قبر پدرش حاضر شدند و از این دیدار از دفتر آقا برای هلما عکسی ارسال شده بود.
🍃 #خاطره | صورتهای بهشتی
🔹زهرا مصطفوی روایت میکند: امام بارها به من میگفتند: «اینکه میگویند بهشت زیر پای مادران است؛ یعنی باید این قدر جلوی پای مادر صورت به خاک بمالی تا خدا تو را به بهشت ببرد.»
📝برداشتهایی از سیره امام خمینی(ره)، جلد۱، صفحه ۲۳
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#اَللّٰهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
˹ @Saberine_Motenaem ˼
salam-banoo-salam-madar.mp3
4.33M
⏯️#مولودی
سلام بانو،سلام مادر...
سلام نور خونمون،سلام مادر...
💐💐💐
🎙️#محمود_کریمی
#️⃣#صلی_الله_علیک_یافاطمه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸بصیرت یعنی اینکه بدونی امام زمانت الان چی میخواد!!؟
🎙حجت الاسلام راجی
#امام_زمان
#مراقبتهای_چله_سی_و_نهم
✅ خواندن دعای فرج امام زمان علیه السلام
✅ 14 یا 114 ( یاالله یامحمد یاعلی یا فاطمه الزهرا یا صاحبالزمان ادرکنی ولاتهلکنی )
✅ خواندن صلوات خاصه حضرت زهرا سلام الله علیها
✅ خواندن صلوات خاصه آقا علی بن موسی الرضا علیهالسلام
#مهرمادری
#طوفان_الأقصى
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
#مراقبتهای_چله_سی_و_نهم ✅ خواندن دعای فرج امام زمان علیه السلام ✅ 14 یا 114 ( یاالله یامحمد یا
سلام برشما خوبان، همراهان همیشگی کانال #الحقنی_بالصالحین
👈 سی و نهمین روز از 💐 #چله_سی_و_نهم 💐 مهمان سفره پر برکت
شهید🍃🌷 مصطفی ردانیپور 🍃🌷 هستیم .