eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
18.4هزار عکس
8.4هزار ویدیو
233 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
دقایقی دارد دویدن(!) و نرسیدن که دویدن ما زدن است... . به قول شهید آوینی تنها کسانی مردانه می‌میرند که مردانه باشند... . شهادت را نخواستیم و به خیال خودمان شهادتیم... بسنده کردیم فقط به عکس چسبانده شده ی دیوار ! عکس و که فقط پست شد! کانال که پر شد از صوت و روایت شهدا! و تصویر زمینه ی گوشی هایمان که سنگینی نگاه را درک نکردیم... . . تنها برای است... که و این عالم شهادت می دهند به شهیدان... . . شهادت را؛ اگر هر مکان و زمان که باشیم شهادت ما را در بر خواهد گرفت... . . به یاد صحبت های حاج حسین یکتا در ظهر عاشورا ی فکه: اگر شهادت را می خواستیم! . در شیراز هیئت رهپویان وصال هم باشی به شهادت میری... در شمال تهران هم باشی،شهید صیاد شیرازی میری... . در وسط هم باشی،شهید لاجوردی میری... وسط این رمل های بعد از جنگ هم باشی،سید شهیدان اهل قلم میری... . مصطفی احمدی روشن هم بشی،در کوچه پس کوچه های تهران به شهادت میری... . . . شهادت را بخواهیم... اگر خادم الشهدا باشیم... شبیه شان می شویم... نه به حرف ، در ... زندگی کنیم که می شویم... . . و حالا باید گفت: زیر چرخ اتوبوس زائران شهدا در پارکینگ ، هم باشی! حجت الله رحیمی میری... . خادمه الشهدا در فضای مجازی،در حله عراق هم باشی؛ بعد زیارت اربعین... ... التماس دعای شهادت
🌷 ☜ (7) 💠شهدایی که در خودشان را برای یاری رساندند 🌷تیر ماه ١٣٧٨ بود، سردار باقرزاده اكيپ هاى را جمع كرد و گفت: «مردم مى گيرند و درخواست مى كنند؛ مراسم تشييع شهدا بگذاريد تا حال و هواى جامعه را عوض كند.» 🌷 سردار گفت: «برويد در مناطق به شهدا التماس كنيد و بگوييد شما همگى هستيد. اگر صلاح مى دانيد به يارى رهبرتان برخيزيد.» 🌷چند روز گذشت. يك روز صبح به محور عملياتى بدر و خيبر رسيديم. برای رفع تكليف، همان جملات سردار را گفتم. ناهار را كه خورديم، برگشتيم به اهواز. همان روز در تعدادى شهيد پيدا شد. چند ساعتى بيشتر در پادگان نبودم كه گفتند از تماس گرفتند كه پيدا شده است. 🌷چند روز گذشت و از و ، نيز هر روز خبرهاى خوشى مى رسيد. شب بود، مشغول خوردن شام بوديم كه تماس گرفت: «چه خبر؟» گفتم: «شهدا خودشان را رساندند. درهاى خدا باز شد.» گفت: «فردا صبح، شهدا را به تهران بفرست.» از تعداد شهدا پرسيد، گفتم: «هنوز شمارش نكرده ام.» 🌷....و همين طور كه گوشى را با كتفم نگه داشته بودم، شروع كردم به : «١٦ تا فكه؛ ١٨ تا شرهانى و.....كه در مجموع #٧٢ تا شهيد هستند.» سردار گفت: الله اكبر! روز هم ٧٢ نفر پاى ايستادند.» سعى كردم به بهانه اى معطل كنم تا تعداد شهدا بيشتر شود، اما نشد. 📚 كتاب آسمان مال آنهاست، ص۵۰ 🍃🌹🍃🌹
💠راوی: سردار صفاری 🔰روز هشتم بهمن ماه سال ۱۳۶۱ قرار بود که جمعی از فرماندهان با (ره) دیدار داشته باشند، اما از آنجایی که شناسایی محور  به پایان نرسیده بود، شهید باقری از محسن رضایی اجازه خواست تا برای تکمیل شناسایی جهت مقدماتی در منطقه بماند. 🔰قبول این درخواست از سوی محسن رضایی موجب شد تا من و هم بنا به دستور محسن رضایی از فرودگاه چهارم🛫 وحدتی بازگردیم و توفیق دیدار با امام از ما سلب شود😔بدین ترتیب صبح روز بعد به سمت منطقه مورد نظر رفتیم. 🔰در طول مسیر یادم می‌آید که شهید بقایی در حال حفظ سوره بود، اما آیات پایانی یعنی آیات «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی  إِلَی  رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبَادِی وَادْخُلِیجَنَّتِی» را به خاطر بسپارد💬 و وقتی موضوع را به گفتم؛ او مکثی کرد و گفت که این آیه در شأن (ع) است. 🔰بدین ترتیب به منطقه مورد نظر رسیدیم، به دیدگاهی که در بالای تپه‌ای قرار داشت و برای بود، رفتیم؛ در آنجا شش نفر بودیم که شهید باقری کالک و نقشه‌ها🗺 را روی زمین پهن کرد و درباره هر کدام از مواضع دشمن سوالاتی می‌کرد و روی نقشه علامت❌ می‌زد. در این هنگام خمپاره‌های کور می‌زدند 🔰اما یکی از خمپاره‌ها 💥به زیر تپه‌ای که ما مستقر بودیم اصابت کرد به همین خاطر شهید باقری متوجه شد که دیده‌بان عراقی ما را فهمیده لذا «کالک» عملیات و وسایل را جمع کردیم تا شناسایی را تغییر دهیم؛ از طرفی به برادرش « » که اکنون رئیس ستاد کل نیروهای مسلح است گفت از سنگر ارتشی‌ها که در کنار ما بود درباره یکی از سنگرهای عراق سوال❓ کند. 🔰با بیرون رفتن وی ما هم آمدیم تا از خارج شویم که در همین لحظه گلوله خمپاره💥 به جلوی سنگری که بودیم اصابت کرد و انفجارش باعث شد که همه جا سیاه و خاک‌آلود🌫 شود و هنگامی که به خودم آمدم متوجه شدم، من آسیب دیده و جسم سنگینی هم روی سینه من است. 🔰در آن لحظه اولین صدایی که شنیدم صدای « (عج)» مجید بقایی بود. وی بر اثر ترکش خمپاره‌ای که به پایش اصابت کرده بود مجروح شده💔 و به روی من افتاده بود؛ البته همه ما در آنجا خورده بودیم، اما مجروحیت من کمتر بود. در آنجا دیدم باقری در حالت نشسته دست بر سینه دارد و به (ع) سلام می‌دهد. 🔰 برادر شهید باقری را دیدم و وقتی به آن‌ها ماجرا را گفتم، شدم؛ هنگامی که به هوش آمدم از محمد باقری سراغ بقیه را گرفتم که گفت: «برای سرعت عمل در انتقال مجروح‌ها آن‌ها را داخل جیپ فرماندهی🚑 گذاشتیم که حین انتقال به عقب در داخل جیپ و « » هم در اتاق عمل به 🌷 رسید😔
‍ عکسی که می بینید، در اردیبهشت ماه سال ۱۳۷۳ توسط «احسان رجبی» به ثبت رسیده است. محل عکس برداری ارتفاع ۱۱۲ واقع در شمال منطقه ی عملیاتی «فکه» است. پیکر این شهید که پس از ۱۲ سال چهره نمایانده است، ویژگی بسیار بارز و تکان دهنده ای دارد. دست ها و پاهای جسد با سیم تلفن بسته شده و در غربت و مظلومیت بی مانندی به احتمال قوی، زنده به گور گردیده است. سیمهای تلفن دور پاها به خوبی مشخص است. این معامله ای است که بعثی ها با بسیاری از رزمنده های مظلوم گرفتار شده در حلقه ی محاصره ی کردند...
از دل خاک فکه يافتند که در جيب لباسش برگه ای📜 بود: ✍«بسمه تعالی» جنگ بالاگرفته است. مجالی برای هيچ نيست. تا هنوز چند قطره خونی❣ در بدن دارم، از امام پنجم می‌نويسم: ⇜به تو می‌کنند، تو مکن. ⇜تو را تکذيب می‌کنند، آرام باش. ⇜تو را می‌ستايند، فريب مخور❌ ⇜تو را نکوهش می‌کنند، شکوه مکن. ⇜مردم شهر از تو بد می‌گويند، اندوهگين مشو. ⇜همه مردم تو رانيک می‌خوانند، مسرور مباش ↫آنگاه از خواهی بود ديگر نايی در بدن ندارم یازهرا....♥️
اللهم عجل الولیک الفرج: ‌ . . تنها کسانی شهید می شوند! که باشند... . باید قتلگاهی رقم زد؛ باید کشت!! را را را را را دراز را را را را را را را... . باید از گذشت! باید کشت را... . شهادت دارد! دردش کشتن هاست... . به یاد کربلا... به یاد قتلگاه و و ... الهی،... باید شویم،تا شویم!!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 ویدیو لحظه شهادت 🗓 جمعه ۲۰ فروردین ۱۳۷۲ در منطقه در اثر اصابت ترکش مین باقی‌مانده از جنگ ایران و عراق در سن ۴۶ سالگی به شهادت رسید نثار روح مطهر همه شهدا صلوات وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ
درد دارد دویدن و نرسیدن.. که دویدن ما زدن است... به قول شهید آوینی تنها کسانی مردانه می‌میرند که مردانه باشند... شــ🌹ـــــهادت را نمےخواهیم و به خیال خودمان شهادتیم... بسنده کردیم فقط به عکس های چسبانده شده ی دیوار ! عکس و که فقط پست شد! کانال که پر شد از صوت و روایت شهدا! و تصویر زمینه ی گوشی هایمان که سنگینی نگاه را درک نکردیم.. نفهمیدیم که تنها برای است... که و این عالم شهادت می دهند به شهیدان... شهادت را؛ اگر مےدیدیم هر مکان و زمان که باشیم شهادت ما را در بر خواهد گرفت... به یاد صحبت های حاج حسین یکتا در ظهر عاشورا ی فکه: اگر شهادت را می خواستیم! در هیئت رهپویان وصال هم باشی به شهادت میری... در شمال هم باشی،شهید میشی... در وسط هم باشی،شهید میشی... وسط این رمل های بعد از جنگ هم باشی، میشی... هم بشی،در کوچه پس کوچه های تهران به شهادت میرسی ... شهادت را بخواهیم... اگر خادم الشهدا باشیم... شبیه شان می شویم... نه به حرف ، در ... زندگی کنیم که می شویم... و حالا باید گفت: زیر چرخ اتوبوس زائران شهدا در پارکینگ ، هم باشی! . الشهدا در فضای مجازی،در عراق هم باشی؛ بعد زیارت اربعین... توران اسکندری میری...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کشف پیکر مطهر یک شهید در منطقه عملیاتی 💠گروههای موفق شدند امروز با توسل به علیه السلام پیکر مطهر یک دوران را در منطقه عملیاتی والفجر مقدماتی (فکه) کاوش نمایند 💐شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
🌹در کدام خوابیده ای ؟ قد و قواره ات که در هر دو یکی است ... . 🔸یقین دارم آن روز که عکاس اول؛ تصویر خوابِ آرامت را در آن اتاق ساده و نمور با لبخند ثبت می کرد؛ هیچگاه تصور نمی کرد قریب شصت سال بعد عکاس دیگری قرار است تصویری از خواب ابدی و آرامش بی نهایت تو را با بغض؛ برای تاریخ ثبت کند. با همان قد و قواره! با همان آرامش. با همان زیبایی؛ با همان روحبخشی و با همان دلنشینی ... . 🔹چه روحی دارد تصویر خوابِ آرامش بخشِ کودکی ات و چقدر زنده و زاینده است تصویر این خواب ابدی ات .من که در این دو تصویر تفاوتی نمی بینم؛ مگر یک اختلاف .اینکه در تصویر اول؛ مادری برای لای لای کردن بود , و در تصویر دوم؛ مادری برای لای لای کردن نیست ... . 📷 لازم به ذکر است که تصاویر فـوق مربوط به دوران کودکی و تفحص پیکر پاک و مطهر است که در تاریخ ۲۱ بهمن ماه سال ۱۳۶۱ در در منطقه جاویدالاثر شد و هفته گذشته همزمان با سالروز شهادت امام صادق(ع) در دزفول تشییع و در گلزار شهدای آن شهر آرام گرفت.