◈💠◈↷◈💠◈↶◈💠◈
معاون عملیات نیرو هوایے ارتش |
✅"ورزش شبانه"
🔶🔸«دانشجو بابایے، ساعت دو بعد از نیمه شب مےدود تا شیطان
را از خودش دور ڪند!»
□■ این جمله یڪے از داغترین خبرهایے بود ڪ بولتن خبرے پایگاه "ریس" آمریڪا چاپ ڪرده بود. #عباس گفت: «چند شب پیش، ڪلنل "باڪستر" فرمانده پایگاه و همسرش ڪ از ي مهمونے شبونه بر مےگشتند، من رو در حال دویدن توے میدون چمن پایگاه دیدند و براے دویدن در اون موقع شب توضیح خواستند».
□■ گفتم: «خوابم نمے اومد؛ خواستم #ورزش ڪنم تا خسته بشم».
هر دو با تعجب نگاهم ڪردند. فهمیدم جوابم قانع ڪننده نبوده. ادامه دادم: «مسائلے ڪ اطرافم مے گذره باعث میےشه شیطان با #وسوسه هاش من رو ب گناه بڪشه. در دین ما سفارش شده این وقت ها بدویم یا دوش آب سرد بگیریم».
حرفم ڪ تموم شد، تا چند دقیقه بهم مےخندیدند.
طبیعے هم بود.
با ذهنیتے ڪ اون ها در مورد مسائل جنسے داشتند، نمے تونستند رفتار من رو درڪ ڪنند.
#شهید_عباس_بابایی
📘 ڪتــاب پرواز تا بےنهایت، ص36
•❈•❧🔸 •❈•❧🔸 •❈•❧🔸
••• امام صادق (عليهالسلام)
【 از #نگــــاه [ناپاڪ] بپرهیزید ڪ چنـین نگـاهـے تخم شهـوت را در دل مےڪارد و همین براے فتنهے صاحب آن دل بس است. 】
📚 تحـف العقـــــــــول، ص 305
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
#شهیدانه
#رضایت_نامه
شھـــ🌹ـــــید شدن #اتفاقی نیست... اینطور نیست ڪه بگویی:
گلوله ایی خورد و مُرد...
شھید...
↞📃 #رضایت.نامه دارد...
و رضایت نامه اش را اول حسین(ع) و علمدارش امضا مےڪنند...
💫بعد مھر
#حضرت_زهرا(س) مےخورد...
شھــــ🌹ــید
🍁قبل از همه چیز دنیایش را به #قربانگاه برده...
او زیر #نگاه مستقیم خدا زندگی ڪرده... ↞شھادت اتفاقی نیست...
💫 سعادتےست ڪه نصیب هر ڪسی نمےشود... باید شهیدانه #زندگی ڪنی
تا #شهیدانه_بمیرۍ...
#اللهم_الرزقنا_توفیق_شهادة...
🌷#توصیه شهید ابراهیم هادی و همهی شهدا🌷
لطفا در میان #نگاه های مختلفی ڪه به خود #جلب میڪنید ،
مراقب #چشمان_گریان😭
امام زمان عج الله و شهدا باشید!!!!
#چه_خانوم_هستید_چه_آقا....
💢پا روی هوای نفستان بگذارید تنها برای #رضای_خدا کار کنید 🚫نه برای #جلبتوجه و #معروفیت یا هر چیز دیگری که بشه ازش نام برد.
💢 دقت کنید رفتارها و کردارهای شما زیر ذره بین #امام_زمان و #شهدا قرار دارد. ان شاءالله خطا و اشتباهی ازتون سر نزند که شرمنده ی امام زمان و شهدا شوید😔
🔺الگو برداری از شهداء 📣
روايتى از شهيد مدافع حرم مهندس سيد ميلاد مصطفوى شهیدی که دواعش دست و پا و سرش را از هم جدا کردند در روز تاسوعای حسینی94
🔴«مراقبه و محاسبه نفس»
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
🔻سيد اهل #مراقبه و #محاسبه بود. از #اعمال خود مراقبت مىكرد و از خودش #حساب مىكشيد. اما اين مسائل در #ظاهر زندگى او هيچ نمودى نداشت. يعنى در مقابل ديگران و در كنار دوستان، بسيار #عادى و #ساده ظاهر مىشد. مىگفت، شوخى مىكرد، مىخنديد. بىرياى #بىريا بود. بايد با سيد رفت و آمد مىكرديد تا متوجه #اخلاص در #اعمال و محاسبه و مراقبه او مىشديد.
🔸این #معنويت از پاى #درس #بزرگان و سخنرانهاى هيئت و ارتباط قوى با #شهدا بدست آمده بود. او مرتب به #مسجد مىرفت و از #كلام بزرگان استفاده مىنمود.
🔹يكبار همراه سيد و چند نفر از دوستان، رفتيم سراغ يكى از #عرفاى شهر. مغازه محقرى داشت. داخل مغازه مشغول كارش بود. سلام داديم و در مقابلش ايستاديم. با حرص و ولع، مشتاقانه دو زانو نشستيم پاى #مكتب اين پير فرزانه. ايشان تكتك بچهها را #توصيه مىكرد. نوبت به من كه رسيد جمله بسيار زيبايى گفت. همهمان #منقلب شديم. رو كرد به ما و گفت: «جوانان عزيز #نگاه نكنيد، #گناه نكنيد!!» جملهاى كه فرمود مثل پتكى بر سر ما فرود آمد. من خيلى #متأثر شدم. بعد از نصيحتهاى آن #عارف همگى از محضرش خداحافظى كرديم و برگشتيم. براى سيد يك #اشاره كافى بود كه راهش را پيدا كند و همينطور هم شد.
🔺يك روز ديدم سيد دستش كمى #سوخته و #متورم شده! گفتم سيد دستت چى شده؟! گفت چيز مهمى نيست. مطمئن بودم كه حتماً اتفاق خاصى براى سيد افتاده، اما هر چهقدر #اصرار كردم چيزى نگفت. شصتم خبر داد چى شده!! بعدها از دوستان شنيدم كه #سيد براى #تنبيه خودش اين كار را كرده. برخى مسائل چيزى بود بين خودش و خداى خودش كه ما متوجه نشديم. همين مراقبتها بود كه سيد را #آسمانى كرد.
📚 برشى از كتاب مهمان شام، زندگىنامه و خاطرات شهيد مدافع حرم مهندس سيد ميلاد مصطفوى