مدرسه معارف علامه طباطبایی
🔸وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ(حشر:۱۹)
اینکه انسان خودش را فراموش میکند و زندگی و مسیرش را از دست میدهد و دچار از خودبیگانگی میشود به این دلیل میباشد که خودش را در محدودیتها و وابستگیها گرفتار کرده و حضرت نامتناهی را فراموش کرده است.
🔸"فراموشی انسان" ناشی از "فراموشی خداوند" است. خداوند، وجودی در آسمان نیست که ما ذکر او را انجام دهیم و به او توجه داشته باشیم. او موجودی در کنار موجودات نیست. اربابی در آسمان نیست.
او خالقی نیست که از ما جدا و در کناری نشسته باشد و ما موظف باشیم که به او توجه کنیم. خداوند یعنی همان بینهایتی که از رگ گردن به ما نزدیکتر است و توجه ما به او، توجه به نامتناهیهاست. توجه به آن حقیقتی که آثارش، درون ما و در ذات ما و در کُنه وجود ما هست.
🔸به محض اینکه به خودمان توجه کنیم، توجه حقیقی، توجه به این نامتناهی که نهفته است، توجه ما به سوی آن افق بینهایتی میرود که به خداوند نزدیک است و راه ما به سوی خدا باز میشود و برعکس هرچه که گرفتار وابستگیها باشیم، گرفتار این تنگیها باشیم، گرفتار زندگی روزمره و دور قمری باشیم از آن بینهایت باز میمانیم. آنوقت میبینیم که زندگی ما همچون اسب آسیابی شده که چشمهایش را بستهاند و مدام در حال دور زدن است! خودمان تعجب میکنیم که چرا نه صبحمان را میشناسیم و نه شاممان را! همینطور گردشی که زندگی روزمره دارد و ما همچون ذرهای بیارزش در این گردونه در حال گردشیم، روزها و هفتهها و ماهها و سالها میگذرد و فرصت یک لحظه توجه به خودمان را پیدا نمیکنیم.
وابستگیهای انسان، وابستگی به زندگی روزمره، وابستگی به ابعاد و اجزای این زندگی ظاهری به کجا میرسد، وابستگی به اینکه دیگری چه گفت و چه کسی به من توجه کرد و چه کسی توجه نکرد!
گرفتار شدن به حرفهایی که به ما گفته میشود. حرفهای خوب و بد!
هر چیز ناچیزی که در این زندگی ما را فرا گرفته چون پوستهای محکم به ما اجازه توجه به خودمان را نمیدهد. خودِ حقیقی. خودِ بینهایت. "خودی" که به محض توجه به آن ، همان توجه به خداوند است. توجه به افقهای بیکران و بینهایت است.
#در_مكتب_علامه_طباطبايی
#محمد_حسین_قدوسی
#تکلیم_با_قرآن
#سوره_حشر