eitaa logo
کانال امیررضا رشیدی
221 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
2.4هزار ویدیو
3 فایل
به نام خدا * به یاد خدا * و برای خدا اشعار و نوشته ها #امیررضا_رشیدی #افتخارات #مرور_خاطرات #کلیپ_های_صوتی_و_تصویری #اطلاع_رسانی_برنامه_ها #دوربین_نامحسوس ارتباط: https://eitaa.com/ArR1387
مشاهده در ایتا
دانلود
خدا پروانه‌ها را از قفس آزاد خواهد کرد خودش جغرافیای عشق را آباد خواهد کرد و بَرمی‌چیند از شب‌های زخمی، جیغ جغدان را به صبحی سرزده، گنجشک‌ها را شاد خواهد کرد به لطف سنگ‌ها با مشت نوزادان در قنداق ستون کاخ‌ها را سست و بی‌بنیاد خواهد کرد و با هر جوی خون از گونه‌های خیس مادرها جهان را خانۀ دل‌های طوفان‌زاد خواهد کرد زمین یک روز راحت می‌شود از بغض دیرینش که دستی سینه‌ها را خالی از فریاد خواهد کرد که دست انتقام از آستینی سبز خواهد شد به شور ذوالفقاری، جنگ با بیداد خواهد کرد کبوترها خبر می‌آورند از مسجدالاقصی که ما را قدس، این قدس صبور آزاد خواهد کرد ✍
برخیز که در عشق خطر باید کرد در راهِ خدا، سینه سپر باید کرد از غزه صدای العطش می‌آید یاران حسین را خبر باید کرد
1.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نمی‌شود که خبر را شنید و ساکت ماند: به گوش زخمِ برادر، برادر اشهد خواند سکوت کردن یعنی شریک ظلم شدن چگونه می‌شود اخبار را به ناله نخواند زبان قوم ستمدیده باش ای شاعر! کنون که ظلم و ستم را جهان به اوج رساند غزل غزل همه دردم، چگونه از دل خویش به سعی واژه توانم غبار غصه تکاند خدا خراب کند کاخِ تیره طایفه‌اش کسی که غزه‌ی ما را به خاک تیره نشاند ✍
در فلسطین می‌چکد خون از نگاه کودکان پشت ابر غم نشسته روی ماه کودکان سر بچرخانی به هر سو، لاله‌ای روییده است شهر غزه پُر شده از بارگاه کودکان زیر چنگال تو ای دیو یهودیِ پلید! زادگاه کودکان شد قتلگاه کودکان بزدلانه می‌کشی اطفال را چون حرمله ترس داری تا به راه افتد سپاه کودکان گر جنم داری بیا با مردِ این لشکر بجنگ چیست در این دشمنی‌کردن گناه کودکان؟! هیچ بمب و موشکی هرگز حریف گریه نیست تو سلاحت موشک و گریه سلاح کودکان گر چه مظلوم‌اند اما مقتدر می‌ایستند چون خداوند است تنها تکیه‌گاه کودکان خون مظلوم، عاقبت در خویش غرقت می‌کند می‌زند آتش به دامان تو، آهِ کودکان * * از تبار شیر خیبر، شیر مردی می‌رسد تا که صهیون را بسازد فرش راهِ کودکان ✍
دیگر این جبهه مثلِ سابق نیست با همه فرق می‌کُنَد جَنگَش رودِ خونی که بَر زمین جاری‌ست همه‌جا مُنعَکِس شده رنگَش این نِزاعی‌ست بین شیشه و سنگ تَنِشِ نا‌برابری که در آن با کمالِ جسارت و غیرت عاقبت خُرد می‌شود سنگَش گرچه در جبهه حاج قاسم نیست فتحِ این جبهه با مقاومت است چیره بر خاک می‌شود باران غنچه وا می‌شود دلِ تنگش و مِن المُجرِمینَ مُنتَقِمون انتقامی بزرگ در راه است پوزِ ابلیس می‌خورد بر خاک با تمامیِ مَکر و نیرنگَش شب، لگدمالِ صبح می‌گردد روی باطل سیاه خواهد شد قدس اگرچه به دست صهیون است در می‌آید به زودی از چَنگَش پرچمِ سبز، می‌رَوَد بالا وسطِ صحنِ مسجد الاَقصی و طنینِ علی ولی الله منتشر می‌شَوَد نماهَنگَش ✍
سلام بر دل پر خون مسجدالاقصی به مسجدی که خداوند گفت: «بارَکنا» سلام ما به تو و دست‌های بسته‌شده سلام ما به تو، ای حُرمتِ شکسته‌شده اگرچه شعله به‌پا کرده فتنه هر طرفی اگرچه سفسطه در هر کنار بسته صفی اگرچه کفر به نیرنگ و جنگ بسته کمر اگرچه تکفیر از پشت می‌زند خنجر نبرده‌ایم ز خاطر دمی تو را، ای قدس! تویی هنوز تویی آرمان ما، ای قدس! بگو به دشمنمان انتقام سنگین است و فتح آخر ما قبلۀ نخستین است بگو سپاه علی سوی خیبر آمده است بگو که دورۀ کودک‌کشی سر آمده است قسم به غیرت این کودکان سنگ به دست که نیست حاصل صهیونیان به غیر شکست دگر به محکمه‌های جهان امیدی نیست بیا به معرکه اکنون که فرصتی باقی‌ست دمی که تیغ قیام از نیام برخیزد به عزم ما همه دیوارها فرو ریزد زمانه فتنۀ شام است و ما سحرزادیم زمین اگر همه خاموش مانده، فریادیم به رغم توطئۀ نابرادران، هستیم و در کنار تو ای قدس، همچنان هستیم مباد آن‌که رفیقان نیمه‌راه شویم شب است و فتنه، مبادا که روسیاه شویم ببین که در غم تو لحظه‌ای نیاسودیم هنوز چشم به راهان صبح موعودیم نبرده‌ایم ز خاطر دمی تو را، ای قدس! تویی هنوز تویی آرمان ما، ای قدس! ✍
وقت اخبار، زیر لب گفتم کاش من، میزبان‌تان بودم مادر کودکان خود نه فقط! مادرِ کودکان‌تان بودم وقت اخبار شد...، دلم لرزید داغ‌ها قابل شنیدن نیست ما شنیدیم و این عجیب‌تر است که نمُردیم و زندگی باقی‌ست نکند عادت من و تو شود دیدنِ داغ‌های هر روزه به‌خدا ذره ذره آب شدیم آه از غزه... آه از غزه! کودکانی که رعشه‌دار شدند کودکانی که سوخت پیکرشان کودکانِ گرسنه و تشنه در پیِ قرصِ ماهِ مادرشان مادران لای لای می‌خوانند تا جهان، اندکی شود بیدار چالش تیک تاک، روشن کرد با شرف‌ را ز بی شرف این‌بار! وقت روشنگری که پیش آمد! در فضای مجازی‌اش، لال است آنکه ترسید از مخاطب‌ها و ندانست وقتِ غربال است! اینکه هر روز، روز عاشوراست اینکه هرجا، زمینِ کرب و بلاست شده مصداق آن همین غزه! پس به‌پاخیز! مقصدت پیداست شور باید به پا کند شاعر... تا زمانی که اذنِ میدان نیست! بیت‌ها موشک‌اند، ترکش و تیر موقع قتل عامِ صهیونیست تاری از عنکبوت مانده فقط تا شود تار و مار، این ظالم! دست، بالای دست بسیار است و یدالله فوق ایدیهم... ✍
به یادت ای گلِ نرگس! شبی ناگاه می‌میرم از این دلدادگی، در زیرِ نورِ ماه می‌میرم بیا و حالِ نامیزانِ عالَم را مداوا کن که آخر از خبرهای بد و ناگاه...می‌میرم بساطِ ظلم پهن و آهِ مظلوم است دامن‌گیر نیایی، دیر یا زود از تبِ این آه...می‌میرم بیا گردن بزن با ذوالفقارت نسلِ صهیون را که از داغِ فلسطین با غمی جانکاه می‌میرم میانِ ندبه‌ها کم گریه کن! چونکه منِ دلتنگ از این‌که نیستم از حالِ تو آگاه می‌میرم می‌آیی و به شوق دیدنت تا کعبه می‌آیم "بِنفسي أنت" می‌خوانم اگر در راه می‌میرم «أنا المهدی» بگو تا در رکابت جان دهم آقا در این‌صورت فقط با حالتی دلخواه می‌میرم من از مرگِ جهالت* سخت بیزارم! همان مرگی که در آغوشِ ظلمت، عاقبت در چاه می‌میرم چراغِ معرفت را در دلم روشن کن ای خورشید! خبر داری که نشناسم تو را گمراه می‌میرم همین که باشم و گاهی تماشایت کنم کافی‌ست مرا از خیمه‌ات بیرون کنی والله می‌میرم! ✍ * پیامبر اسلام(ص): مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة ترجمه: هر کس بميرد و امام زمانش را نشناخته باشد، به مرگ جاهلى مرده است. 📚مناقب ابن شهرآشوب، ج۱، ص۲۴۶
نشسته‌ایم و کمر بسته دیوِ دیوانه به قتل عام هزاران هزار پروانه خبر رسیده که در باد مادری تنها به موی دخترکی مُرده می‌زند شانه خبر رسیده که از خون و اشک کودک‌ها پر از ستاره شده شانه‌های مردانه نمانده ردی از آن خاطرات پُر لبخند نمانده حرفی از آن کودکان پُرچانه شکسته گیرهٔ مویی کنار بُغض اتاق عروسکی شده مفقود، کنج ویرانه چقدر خون به جگر باشد و سکوت کنیم؟! چقدر صبر؟! ببین پُر شده‌ست پیمانه چقدر دم به دم از غصه آهِ تازه کنیم؟! مباد تا ابد اندوه سهم این خانه برای نسل‌کشیِ بنفشه‌هایِ کبود برای ذبح هزاران هزار ریحانه برای بال پُر از خون بچه‌گنجشکی که بی‌پناه‌ترین است گوشهٔ لانه بایستیم و بجنگیم و دل قوی داریم که صبحِ فتح نبوده‌ست و نیست افسانه ✍
از این خبر دنیا سراسر غرق حیرانی‌ست باور نمی‌کردم در این حد دشمنت جانی‌ست دیدم گلوی زخمی‌ات را... آتش است و خون دیدم غبار صورتت را... آب حتّی نیست جنگ نفس‌گیری‌ست، شاید آخرین جنگ است حال‌وهوای قلب‌ها بدجور طوفانی‌ست ناخواسته وجدان انسان را نشان رفته‌ست آن موشکی که در سقوطش فکر ویرانی‌ست "أشهد" نخوان در گوش زخمی‌ها برادرجان! نه! وقت مُردن نیست، هنگام رجزخوانی‌ست ما با شهادت زنده‌ایم و زنده می‌مانیم صهیون ولی در قبر تنگِ حرص، زندانی‌ست باید هم از ترسش بمیرد قبل نابودی وقتی حریفش دست مجروح سلیمانی‌ست طاقت بیاور شمعدانی! تشنگی‌ها را فردا تمام کوچه‌های بارانی‌ست ✍