#شعر_پایداری
#طوفان_الاقصی
#مرگ_بر_اسرائیل
ما پیروان راهِ سالار شهیدانیم
شاگردهای مکتب پیر جمارانیم
او که تمام عزتش از نور قرآن بود
سرمایههای همتش امید و ایمان بود
او که به لطفش خاکمان امروز آباد است
درس شکوه و غیرت و خودباوری داده ست
فرمود: تا خون حسینی در وجود ماست
هر خاک، خاکِ کربلا؛ هر روز، عاشوراست
با ظلم، با تبعیض، با ظالم هماوردیم
چون باد دیدیم عاقبت #طوفان به پا کردیم
چشم عدالت روز و شب در انتظار ماست
هیهات من الذله تا آخر شعار ماست
ما نان ز دست خصم پیغمبر نمیگیریم
ما مرد میدانیم، در بستر نمیمیریم
ای گرگها! مرد نبردِ تن به تن باشید
شیر آمده، آمادهی جان باختن باشید
حال و هوای شهرمان بدجور طوفانیست
این شهر، این خانه پُر از قاسم سلیمانیست
حالا ببین تأثیر خونِ مرد مخلص را
هم حاج قاسم، هم ابومهدی مهندس را
در راهِ میهن، لشکر آماده بسیار است سرباز جان بر کف چو فخری زاده بسیار است
امروز اگر این سرو مثل کوه پابرجاست
از لطف خون پاک طهرانی مقدمهاست
باید ببینی در رگ ما خون آرش را
در چشمهامان غیرت صدها سیاوش را
ما یک به یک از نسل خون، از نسل شمشیریم
وقتش بیاید، انتقامی سخت میگیریم
غیرت، شرف، عزت، بزرگی ارمغانِ ماست
پایش بیفتد باز #موشک گفتمان ماست
از ایستادن، آسمان خسته نخواهد شد
راهی که با خون باز شد، بسته نخواهد شد
ای آسمان! خونخواهی هابیل نزدیک است
شبهای نابودی اسرائیل نزدیک است
هر چند اینجاییم؛ اما قلبمان آنجاست
اقصی نقاط خاکِ ایران، مسجدالاقصیست
آه ای رژیم غاصب کودک کش منفور!
ما ماندهایم و قلهها؛ تو ماندهای و گور
* *
دست علی و فاطمه پشت و پناه ماست
این خانه خالی نیست، صاحبخانهاش زهراست
زهرا همانی که سرود جاننثاری خواند
تا آخرین لحظه فقط پای ولایت ماند
ای حضرت خورشید! هنگام ظهور توست
درمان این ظلمت فقط مهتاب نور توست
من شک ندارم قلب دنیا شاد خواهد شد
من مطمئنم قدس هم آزاد خواهد شد
✍ #محمود_یوسفی
#حضرت_زهرا 💚
زمین را آسمان را بیکران را سروری بانو
ز هر بالاتری بالاتری بالاتری بانو
رضیه راضیه عذرا حدیثه هانیه حسنا
سعیده ساجده زهرا کریمه کوثری بانو
تو فکر مصطفی در های و هوی لیله الاسرا
تو ذکر مرتضی هنگام فتح خیبری بانو
به غیر از انبیا جبریل تنها بر تو وارد شد
بدین صورت یقین دارم توهم پیغمبری بانو
چنان پشت علی چون کوه ماندی قد علم کردی
که فهمیدیم در وقتش خودت هم حیدری بانو
چه خورشیدی نبی دارد چه مهتابی علی دارد
نبی را مادری بانو علی را همسری بانو
کمال همنشین در ما اثر کرده است پس قطعاً
به روز حشر ما را چون حسینت مادری بانو
#محمود_یوسفی
#مناجات #شب_ششم
عزیزی و به حضورت حقیر آمده ام
امیری و سر کویت فقیر آمده ام
نگاه کن که زمین خورده ام بلندم کن
گناه کرده ام و سر به زیر آمده ام
به غیر کوی تو ما را پناهگاهی نیست
به درگه کرمت یا مجیر آمده ام
دلم خوش است برای حسین سینه زدم
به نام نامی نعم الامیر آمده ام
بگو چه واسطه ای بهتر از علی اصغر
شب ششم شد و از این مسیر آمده ام
مرا به روی گل فاطمه حلالم کن
ببخش گرچه به پیش تو دیر آمده ام...
#محمود_یوسفی
#مناجات #شب_قدر
آمده عبد گنهکار الهی به علی
آمده بنده سربار الهی به علی
روسیاه آمده ام روی مرا رد نکنی
من خطاکار و تو غفار الهی به علی
همه جا رفتم و دیدم خبری نیست که نیست
جز در حیدر کرار الهی به علی
قسمت داده ام عمری ست الهی به حسین
قسمت میدهم این بار الهی به علی
به همان لحظه که صدیقه اطهر میگفت
لا به لای در و دیوار، الهی به علی
به همان لحظه که زینب به ملاقات آمد
به همان لحظه دیدار الهی به علی
به همان لحظه که شرمنده اصغر میشد
به غریبی علمدار الهی به علی
به همان لحظه که سادات بنی هاشم را
میکشاندند به بازار الهی به علی
شب قدر است و دل ما به نگاه تو خوش است
به همین خواهش ده بار الهی به علی
شاعر : #محمود_یوسفی
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═
#قدس #فلسطین
نیست آتش در مقام فتح باران هیچ وقت
نیستند این بادها در حد طوفان هیچ وقت
تک درختی را که روی پای خود مانده ببین
سر نخواهد کرد خم در این بیابان هیچ وقت
مثل ققنوس از پس هر یک، یکی آید برون
خالی از گلها نگردد باغ و بستان هیچ وقت
«دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دائماً یکسان نباشد حال دوران» هیچ وقت
در نتیجه روسیاهی میشود سهم زغال
ای بهار من نمیماند زمستان هیچ وقت
ما به قبل و بعدهامان قول نصرت دادهایم
برنمیگردیم از این عهد و پیمان هیچ وقت
تا که مردانی غیور از نسل سلمان زندهاند
اضطرابی نیست بر ملک سلیمان هیچ وقت
خون بهای کودکان آزادی قدس است و بس
این گران عرضه نخواهد گشت ارزان هیچ وقت
....
ما کنار هم سرود استقامت خواندهایم
پس فلسطین را نخواهی دید تکخوان هیچ وقت
شاعر : #محمود_یوسفی
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
سالروز ورود مسلم بن عقیل به کوفه 🖤
فصل خون فصل جنون فصل عزا آغاز شد
از همین نقطه مصیبتهای ما آغاز شد
برخلاف آنچه میپنداشتم تنها شدم
تا رسیدم کوفه خلف وعدهها آغاز شد
هیچکس بعد از نماز آخرم پشتم نبود
از همین جا غربت آل عبا آغاز شد
حجره به حجره خودم دیدم که خنجر میخرند
این چنین از کوفه داغ کربلا آغاز شد
بر سر دارالعماره کار من پایان گرفت
با تو اما تازه اصل ماجرا آغاز شد
من بمیرم در دل گودال افتادی زمین
بعد از آن بیتابی خیرالنسا آغاز شد
قصد قربت داشت هر کس پا به گودی میگذاشت
این چنین پیکار با خون خدا آغاز شد
زجر کش کردند نعل اسبها جسم تو را
آه وقت انتقام از مرتضی آغاز شد
تا که دعوا بر سر پیراهنت بالا گرفت
تازه کار شمر بیحجب و حیا آغاز شد
شاعر: #محمود_یوسفی
#کلام_آخر
اگر منظور اهل معرفت از گوشه شش گوشه ست
همان بهتر تمام عمر را گوشه نشین باشم
#محمود_یوسفی
#حضرت_معصومه #دهه_کرامت
شاد و سرخوش از عطای حضرت معصومه ایم
ما که یک عمری گدای حضرت معصومهایم
رزق ما را حضرت موسی بن جعفر داده است
شکر حق همسایههای حضرت معصومه ایم
هیچکس با دست خالی رد نشد از محضرش
ساکن دارالشفای حضرت معصومه ایم
لطف او ما را به پابوسی شاه آورده است
زائر حاجت روای حضرت معصومه ایم
مشهد و قم ماه و خورشیدند در این آسمان
روشن از لطف رضای حضرت معصومه ایم
دور خواهد بود از ما هر گزند روزگار
تا که مشمول دعای حضرت معصومهایم
هر که شد دلتنگ زهرا راهی قم میشود
عاشق صحن و سرای حضرت معصومهایم
جان ما قربان او قربان لطف بیحدش
ما و مافیاها فدای حضرت معصومهایم
#محمود_یوسفی
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
سربلندم در دو دنیا با حسین و با حسن
هک شده روی دلم: مولا حسین، آقا حسن
ذکر لبهایم دمادم: یا حسین و یا حسن
غم ندارد شیعه تا دارد حسین و تا حسن
لا عزیز الا حسین و لا کریم الا حسن
گشتم اما در کرامت مثل او پیدا نشد
هیچکس جز او خریدار جذامیها نشد
صلح او کم از قیام سرخ عاشورا نشد
در محبت، در وفا، در عشق بیهمتا حسن
لا عزیز الا حسین و لا کریم الا حسن
نام او همچون عسل، توصیف او بیت الغزل
مدح او اعمال افضل، حُب او خیرالعمل
مرتضی شد شیر خیبر، مجتبی شیر جمل
سفرهدارِ اصلی اشک حسینیها حسن
لا عزیز الا حسین و لا کریم الا حسن
کیست او آیینهای از هیبت شیر خدا
نه مُعز المؤمنین! بلکه مُعز الانبیا
لا فتی الا علی، لا عشق الا مجتبی
فاتح دلها حسین و شافع عقبا حسن
لا عزیز الا حسین و لا کریم الا حسن
شأن و قدر و ارج و قربش در حد گفتار نیست
لطف و مهر و فضل و جودش قابل انکار نیست
پس به لطفش با کریمان کارها دشوار نیست
مردی و مردانگی را بهترین معنا حسن
لا عزیز الا حسین و لا کریم الا حسن
عاقبت باغ گل زهرا بهارش شد خزان
با امام شیعه بد کردند ظلمت سیرتان
جانماز از زیر پاهایش کشیدند این و آن
مَحرمی کو تا شود غمخوار و همدم با حسن
لا شهید الا حسین و لا غریب الا حسن
گرچه غیر از زهر بر زخم دلش مرهم نبود
آه اما مطمئناً قاتل او سَم نبود
داغ کوچه، داغ پهلو، داغ سیلی کم نبود!
ماند با یک مشت بیغیرت تک و تنها حسن
لا شهید الا حسین و لا غریب الا حسن
ختم خواهد شد به خیر این داستان، این ماجرا
شیعه میسازد برایش مرقد و صحن و سرا
آه! سقاخانه و گلدسته و گنبد طلا
فاطمه فرمود: جانم؛ تا که گفتم: یا حسن
لا عزیز الا حسین و لا کریم الا حسن
✍ #محمود_یوسفی
#ایران #وعده_صادق۲
من آن سروم که دائم از خضوع خاک میخوانم
من آن رودم که مدیون محبتهای بارانم
به صد نوجامه نفروشم لباس کهنۀ خود را
من آن پروانهای هستم که پای شمع میمانم
هزاران لاله پرپر شد اگر امروز سرسبزم
یقیناً دسترنج باغبان را قدر میدانم
تمام ماههای سال فهمیدند حرفم را
که من دلبستۀ خردادم اما اهل آبانم
به فصل عاشقیِ ما رخ تاریخ زیبا شد
خوشم میراثدار سربلندیهای دورانم
مخواه از من که با ظلمت سر یک سفره بنشینم
منی که سالها همسفرۀ نور شهیدانم
نمیبیند شکوه باورم را عجز چشمانت
که من حتی فراتر از بلندیهای جولانم
بدانید ای خیابان ها شما را فتح خواهم کرد
بدانید ای خیابان ها که من هم مرد میدانم
✍#محمود_یوسفی
✍تقدیم به روح بلند و آسمانی مجاهد شهید یحیی السنوار
پس آرامش ما خفته طوفانی ست باور کن
پس از این روزهای سخت آسانی ست باور کن
بشارت داده یوسف خواب ما تعبیر خواهد شد
یقیناً بعد این قحطی فراوانی ست باور کن
مخواه از من که راحت بگذرم از خون یارانم
میان عاشق و معشوق پیمانی ست باور کن
برادرجان برادرجان بخوان اَلْمُوْمِنونْ اِخْوَه
هواداری ما شرط مسلمانی ست باور کن
هنیّه،حاج قاسم، مغنیه، #سنوار یا سید
بهای فتح عظما چیست؟ قربانی ست باور کن
ببین دارد صدای جاءنصرالله میآید
پس این ابر تیره ماه تابانی ست باور کن
یقین دارم که پشت او نماز صبح میخوانم
در آن قدسی که دور از درد و ویرانی ست باور کن
خدایا کاش میشد غزه بودم ضاحیه بودم
دلم آنجا دلم آنجاست اینجا نیست باور کن
✍#محمود_یوسفی
#حضرت_زهرا
ما میهمان روضه ایم و میزبان زهراست
ما کارمان گریه ست صاحب کارمان زهرا ست
آنجا که آیات از بحبل الله می گویند
منظور رب العالمین از ریسمان زهراست
فرمود مرد از دامن زن میرود معراج
آنکه نبی را برد تا هفت آسمان زهراست
هر چند نامش را موذنها نمیگویند
اما شهادت می دهم اصل اذان زهراست
عباس امان نامه ز نامحرم نمیگیرد
چون خوب می داند که در واقع امان زهراست
فرمود پیغمبر به او یا بضعه منی
یعنی به جان احمد محمود جان زهراست
ای کاش قدری شأن او را حفظ می کردند
این زن که تنها مانده با نامحرمان زهراست
شاعر : #محمود_یوسفی