چه خوب که زمین گرد است
عشق من!
میروی
آنقدر میروی که باز
آنسوی زمین میرسی به من...
#عباس_معروفی
🖇💌
و با چه قید
بگویم که
دوستت دارم؟!
که تا ابد...
که همیشه...
که جاودان...
که هنوز...
#عباس_معروفی
دوست داشتن زوری نیست، اختیاریست...
اداری هم نیست،
ساعت کار ندارد، شبانه روزیست،
خواب و خوراک نمیشناسد.
شوخی نیست،
جدی هم نیست!
یک بازیست که بلد بودن و قاعدهی خودش را خودش تعیین میکند.
دوست داشتن یا هست یا نیست!
حد وسط ندارد...
#عباس_معروفی
چشمانت را نمیفهمم
هیچوقت ارتباط برقرار نکردم
با هنرهای مفهومی
با من سنتی
به زبان سادهی نوازش،
با دستانت
حرف بزن...!
#عباس_معروفی
عشق لحظه کشف دارد،
نمیشود فراموشش کرد؛
حتی اگر آن عشق تمام شده باشد!
یادآوری لحظه کشفش مثل زخم تازه خون میآید.
تا یادش میافتی مثل اینکه همان موقع خودت با کارد زدهای توی قلب خودت.
#عباس_معروفی
#همانقدر_که_نمیدانی
#عباس_معروفی چه زیبا خطاب به
معشوقش سوالی پرسیده بود:
"تا بهحال کسی تو را
با چشمهایش نفس کشیده؟
آنقدر نگاهت میکنم
که نفسهایم به شماره بیفتد
جوری که از خودت فرار کنی
و جایی جز آغوشِ من نداشته باشی"
#تمام_ماجرا_همین_است
بیخوابیام را
یک شب در آغوش تو
چاره میکنم…
#عباس_معروفی
#همانقدر_که_نمیدانی
تو میدانی
که از مرگ نمیترسم
فقط حیف است
هزار سال بخوابم
و خواب تو را نبینم...
#عباس_معروفی
#همانقدر_که_نمیدانی
#مرگ_بر_اسرائیل
اما هیچکس به او شَباهتی نداشت.
هیچ آدمی نبود که چهرهای استخوانی و ظریف داشته باشد، حرفهایی بزند که از دیگران هم شنیده باشم، وقتی میخَندد چانهاش کمی جمع شود و دِلم براش ضعف برود. هیچکس.. گفتم ای وای مگر میشود آدم بیخود و بیجهت اسیرِ دوتا چشم بشود؟
پس کجاست؟!
#عباس_معروفی