eitaa logo
Anti_liberal🚩
7.4هزار دنبال‌کننده
32هزار عکس
15.7هزار ویدیو
87 فایل
✨️پیشنهادات و انتقادات: @Jahadi68✨️ ✨ادمین تبادل و تبلیغات : @mahwm21 ✨ 🛑کانالی برای سوزش برعندازان😂 🛑تحلیل جالب از اتفاقات روز دنیا👌 🛑دفاع منطقی از ایدئولوژی انقلاب🇮🇷 🛑متناسبترین واکنش به رویدادهای روز دنیا🔥
مشاهده در ایتا
دانلود
Anti_liberal🚩
- - - ꧁بر مــــدار عشـــ♡ــــق꧂ - - - ✨❤️|| 📍[#پارت_چهلم] قبول کردند،نمی توانستم حرف بزنم چه بر
- - - ꧁بر مــــدار عشـــ♡ــــق꧂ - - - ✨❤️|| 📍[] چهل شب باهم عاشورا خواندیم،گاهی می‌رفتیم بالاے پشت بام می خواندیم، دراز می کشید و سرش را می گذاشت روے پام و من صد تا لعن و صد تا سلام را می گفتم،انگشتانم را می بوسید و تشکر می کرد،همه ے حواسم به منوچهر بود،نمی توانستم خودم را ببینم و خدا را،همه را واسطه می کردم که او بیشتر بماند،او توے دنیاے خودش بود و من توے این دنیا با منوچهر،برایم مثل روز روشن بود که منوچهر دم از رفتن می زند،همین موقع هاست،کناره گیر شده بود و کم حرف،کارهاے سفر را کرده بودیم، بلیت رزرو شده بود،منتظر ویزا بودیم،دلش می خواست قبل از رفتن،دوستانش را ببیند و خداحافظی کند،گفتم: معلوم نیست کی می‌رویم. گفت: فکر نمی کنم ماه شعبان به آخر برسد،هرچه هست توے همین ماه است. بچه هاے لجستیک و دوالفقار و نیرو زمینی را دعوت کردیم،زیارت عاشورا خواندند و نوحه خوانی کردند،بعد از دعا،همه دور منوچهر جمع شدند،منوچهر هی می بوسیدشان،نمی توانستند خداحافظی کنند،می رفتند،دوباره بر می گشتند،دورش را می گرفتند. گفت: با عجله کفش نپوشید. صندلی را آوردم،همین که می خواست بنشیند،حاج آقا محرابیان سرش را گرفت و چند بار بوسید،بچه ها برگشتند،گفتند: بالاخره سر خانم مدق هوو آمد. گفتم: خدا وکیلی منوچهر،من را بیشتر دوست دارے یا حاج آقا محرابیان و دوستانت را؟ گفت: همه تان را به یک اندازه دوست دارم. سه بار پرسیدم و همین را گفت،نسبت به بچه هاے جنگ همین طور بود، هیچ وقت نمی‌دیدم از ته دل بخندد،مگر وقتی آنها را می دید،با تمام وجود بوشان می کرد و می بوسیدشان،تا وقتی از در رفتند بیرون،توے راهرو ماند که ببیندشان. روزهاے آخر منوچهر بیشتر حرف می زد و من گوش می دادم،می گفت: همه ے زندگیم مثل پرده ے سینما جلوے چشمم آمده '🌼🌿' @Antiliberalism