یا زهرا ، روزی فدک را از تو گرفتند. روز دیگر راه را بر تو و فرزند عزیز تو در کوچه های مدینه بستند و قباله فدک را که حقت بود را پاره کردند
روز دیگر بر زخم های دل شما نمک زدند و تاب گریه ات را نداشتند و بارها گِلِه کردند، که یا روز گریه کن یا شب
روز دیگر سلام امیرالمومنین علیه السلام را بدون پاسخ گذاشتند و تو از غم غربت مولا آتش گرفتی.
اما آن چیزی که بیشتر از همه شما را آزار داد ، غربت مولا و تنهایی اش و غربت اسلام بود ، که با غربت امیرالمومنین علی علیه السلام غریب ماند.
اسلام ناب محمدی در همان روزها در کنج دیوارهای تاریخ مدینه ، بلکه تاریخ دنیا غریب ماند ، و غبار غربتش هر روز پررنگتر می گردید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اللَّهُ لَطِيفٌ بِعِبَادِهِ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ ۖ وَهُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ
خدا به بندگان لطف و محبت بسیار دارد ، هر که را بخواهد روزی می دهد و او توانای مطلق و مقتدر و غالب است.
https://eitaa.com/Arbabhosyn
نماهنگ و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها به نفس کربلایی محمد حسین حدادیان
این شبا حال و هوای خونمون خیلی عجیبه
التماست میکنم بیشتر بمون علی غریبه
من که از فضّه شنیدم بهتری الحمدلله
در زدم دیدم خودت پشت دری، الحمدلله
حلالم کن این همه دردو طاقت آوردی
به خاطر علی زمین خوردی
میبینمت به هم میریزم
اگه زهرا عجّل وفاتی رو نمیخوندی
اگه یه چند روز دیگه میموندی
نوزده سالت میشد عزیزم
«منِ تنها منِ مظلوم ازت میخوام بمون خانم …»
جای شکرش باقیه همین که محسن رو ندیدی
از گلوی پسرت تیر سه شعبه نکشیدی
نه سرش از تن جدا شد و نه روی نیزه ها رفت
دوباره گریز روضه ها به سمت کربلا رفت
دیگه دنیا بدون تو به من نمیسازه
هنوز میبینمت چِشات بازه
برا تو میخونم لالایی
به اصرار عمه منم یه جرعه آب خوردم
ببین برای تو هم آوردم
ولی تو روی نیزه هایی
من این پایین تو اون بالا
علی بالام لالا لالا
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استوری ایام فاطمیه فریاد ۱۱
برگرفته از سخنان حضرت زهرا سلام الله علیها در عیادت زنان مدینه از ایشان ...
۩ #فاطمیه
۩ #ایام_فاطمیه
.
#فاطمیه
عمر پدر آباد که گفت این شرف ماست
این حاصل عمر سپری گشته ی باباست
پایان حیاتِ من و تو ختم بخیر است
این خاصیتِ دوستیِ حضرت زهراست
#سید_حسین_میرعمادی
🔹https://eitaa.com/Arbabhosyn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نوحه_حضرت_زهرا(س)
#ترکی
🎧#مداح_مرحوم_نورانی
گئجه یاری دفن اولان
آی گلین ئولن ننه
جمالی گل تک سولان
آی گلین ئولن ننه
آی ننه وای ننه
وای جوان ئولن ننه
سینه سی یاره لی
باغری قان ئولن ننه
آنا شیرین سوزلره
خسته زینبون فدا
کبود اولان صورته
خسته زینبون فدا
او باغلان گوزلره
خسته زینبون فدا
بابامی یالقوز قویان
آی گلین ئولن ننه
حسن دیور کوچه ده
ووردی دشمنون سنی
سینوبدی قلبیم آنا
آل قوجاقیوه منی
حسین دیور وای ننه
هی سراغلیور سنی
حسینونیدی دیمادون
آی گلین ئولن ننه
گجه یار پیکرون
حمل اولاندا آغلادوم
مریضیدون آی ننه
جان وئرنده آغلادوم
بابام سنه غسل ایدوب
آغلیاندا آغلادوم
بابام یانوب آغلادی
آی گلین ئولن ننه
🔘🔘🔘🔘🔘
#فاطمیه
با هر نفس نفس زدنت گريه ميكنم
در لا به لاي هر سخنت گريه ميكنم
فكري به حال بي كسي حيدرت بكن
حتي مقابل حسنت گريه ميكنم
در پشت در فتادي بر خاك خانه ات
از درد استخوان تنت گريه ميكنم
رويت چو لاله سرخ است مادر حسن
با زخم هاي بر بدنت گريه ميكنم
لحظه به لحظه بايد جامه به تن كني
از خون روي پيرهنت گريه ميكنم
هجده بهار حيدر زود است رفتنت
با ديدن كفن به تنت گريه ميكنم
3. چهار ملودی.mp3
4.42M
#استاد_حاج_اسماعیلی
#شور_محلی (شوردشتی)
گل پژمرده از بیداد ، مادر
خزان ، آخر
به بادت داد ، مادر
#ملودی_دوم
خودم دیدم
که بابا ، با گُل اشک
تو را در زیر گِل
بنهاد ، مادر ...
#ملودی_سوم
خودم دیدم
که از زندان سینه
نمی شد نالهاش آزاد
« مادر ... »
#ملودی_چهارم
خودم دیدم
که دنبال جنازه
حسینت از نفس افتاد
« مادر ... »
شاعر_استاد_سازگار
برنامه_لایو
31/3/1402
.
بیا که گنبد خضراست دیده بر راهت
بیا که حیدر تنهاست دیده بر راهت
چقدر منتظران تو بی صدا رفتند
نگاه مضطرب ماست دیده بر راهت
به هر دیار عزادار مادرند همه
بیا که عترت طاهاست دیده بر راهت
قسم به خاک نشسته به چادر مادر
سکوت غربت دنیاست دیده بر راهت
* خدا رحمت کنه علامه امینی رو، فرمودند: وقتی توی خونه پشت در حضرت زهرا سلام الله علیها روی زمین افتاد، بچه اش سِقط شد، قبل از اینکه بگه "یا ابتاه یا رسول الله!" قبل از اینکه شوهرش علی و فضه رو صدا بزنه، یه جمله فاطمه گفته، صدا زده: پسرم مهدی بیا...*
هنوز ناله ی مادر به گوش می آید
بیا که حضرت زهراست دیده بر راهت
* حضرت زهرا سلام الله علیها دامنِ علی رو گرفت، گفت: نمیذارم علی رو با این وضع مسجد ببرید، هر چه کردن نتونستن دستِ فاطمه رو کوتاه کنند، یا صاحب الزمان! یه کاری کردن با دستور اون دومیِ نانجیب، با غلاف شمشیر، زبانم لال...
وقتی بیماری حضرت زهرا سلام الله علیها شدت گرفت دیگه نتونست از بستر بلند بشه، این بیماری کار رو به جایی رساند که فقط پوست و استخوان از بی بی به جای ماند، بازو و پهلوی فاطمه شکسته است، از اینها بالاتر یه جلمه روضه داره آیت الله کمپانی، از ایشون سئوال کردن قضیه میخِ در چی بوده؟ ایشون می فرمایند:" وَ لَسْتُ أدْرِى خَبَرَ المِسْمَار، سَلْ صَدْرَهَا خِزَانَة الأسْرَار" یعنی من نمی دونم برید از سینه ی فاطمه سئوال کنید این میخ چی بوده.... امام صادق علیه السلام می فرمایند: آن میخِ در به سینه ی فاطمه فرو رفت، نزدیک به نود و پنج روز، هر وقت مادر ما فاطمه نفس میکشید از سینه اش خون می اومد...
امشب این دلهای عاشق مدینه باشه ، به یاد آن یتیمان بی مادر، جلوی چشم بابا گریه نمی کردند، اما همین که بابا از خانه بیرون می رفت، یکی سجاده ی مادر رو می آوُرد، یکی چادرِ مادر رو می آوُرد، اینقدر گریه می کرند که فضه ی خادمه صبرش تموم شد، یه روز امیرالمؤمنین وارد خانه شد دید فضه اثاثیه اش رو جمع کرده میخواد بره، صدا زد: فضه! چه خبره، کجا میخوای بری؟ گفت: آقا! من دیگه طاقت ندارم، آقا این گریه ی بچه ها، جای خالیِ فاطمه من رو رنج میده.... خدا میداند و دلِ بچه های فاطمه... یه شب ابی عبدالله صدا زد: بابا! دلم برا مادرم تنگ شده، آخه حسین خیلی مادری بود، آورد حسین رو کنار قبر مادر، دستش رو رها کرد، دید حسین صورت روی خاک قبر گذاشته تویِ دلِ شب، هی می گفت: مادر! مادر! من حسینِ تو هستم، یه جمله با حسینت حرف بزن، اما اینجا جوابی نشنید، حسینی ها! اما توی گودی قتلگاه، اون نانجیب گفت: وقتی خواستم سَرِ حسین رو جدا کنم از بدن، ناله ی یه خانمی رو شنیدم، هی میگفت: غریبِ مادر حسین!... شهیدِ مادر حسین!... برای خوشنودی دلِ مادرش فاطمه، به نیت فرجِ آقامون، آقایِ مظلوممون، دستت رو بیار بالا چند بار ناله بزن: یا حسین!... به آبروی فاطمه و حسینِ فاطمه قسمت میدهیم، این دستا رو امروز نا امید بر مگردان، فرجِ آقامون امام زمان برسان...
.
salehi-fatemiye.mp3
5.38M
وقتی جای شلوغی باشه، مادر گوشهی چادرشو میده دستِ بچهاش که گم نشه!
این دُنیا خیلی شلوغه ...
گوشهی چادرِ حضرت زهرا (س) رو بگیریم، گم نشیم ...!
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
.
در کودکی لرزاند به هم پیکرِ مارا
در پیشِ چشم ما زدندمادر مارا
مادر نفَس زنان به پشتِ در بود
اشکِ خجالت بر رخِ پدر بود
*اصلا کسی پرسیده، چرا امیرالمومنین را صدا نزد ؟ چرا گفت فضَه تو بیا ... معمولا برای زن اگه مشکلی توو خونه پیش بیاد، اول مردش رو صدا میزنه، ... بزار رازش رو برات بگم، آخه به علی قول داده بود، یاعلی صبر میکنم، اون روزی که از مسجد برگشت، دید امیرالمومنین نشسته، زانو توو بغل گرفته، گفت :"یَا ابْنَ اَبِی طَالِب، اشْتَمَلْتَ شَمْلَةَ الْجَنِین" چرا مثل طفلی که توی رحم مادره نشستی ؟ زانوتو توی بغلت گرفتی ؟ مگه تو علیِ خیبر نیستی ؟ علی! شمشیرِ بُرّانت چی شد ؟ علی از جا بلند شد، فرمود: فاطمه جان!علی همون علیه، تا شمشیرش رو برداشت و میخواست از درِ خونه بیرون بیاد، صدای موذن بلند شد، الله اکبر، ... حضرت روشو کرد جانب بی بی، ... فاطمه جان میخواهی این صدا بالای ماذنه باقی بمونه ؟ بله، یا علی ...! فرمود: فاطمه جان باید صبر کنی ، اینجا مادرِسیدا، سرش رو پائین انداخت، ... چشم یاعلی صبر میکنم ... قربونِ صبر مظلومانه ات برم مادر، دیگه سیلیش زدند به علی نگفت، بین در و دیوار پهلوش رو شکستند، علی رو صدا نزد، توو کوچه های می زدنش، نگفت علی کمکم کن ....*
دلم بهرِ علی میسوخت چون قُنفذ مرا میزد
نگاهِ دردناکش بیشتر میداد آزارم
#شاعر:استادسازگار
.
11. در کودکی.mp3
4.87M
.
حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود
خلقت از روز ازل مدیون عطریاس بود
ای که ره بستی میان کوچه هابرفاطمه
گردنت را می شکست آنجا اگر عباس بود
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
.
روضه وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها به نفس حجت الاسلام حامد کاشانی
خدا نیاره براتون اینو ببینید، بابا یه مدت سفر بره، خدا رحمت کنه شهدا رو، پدر و مادر ما فدای بچه های شهدا، پدر که از عملیات میاد بعد از مدتی، بچه که از خواب بیدار میشه دیگه بابارو رها نمیکنه، چون میترسه از دست بده، بچه های فاطمه هم میدیدن وضع مادر یه جوریه که ممکنه به ثانیه ی بعد هم نَکِشه، لذا دورِ مادر نشسته بودن، سر رو که بر می گردوند امید نداشت که بر میگرده مادر باشه، وضع وخیم بود، خودِ زهرا میدونه که چه باری روی دوشِ امیرالمؤمنین گذاشته، فاطمه از اسماء یا سَلمىٰ کمک گرفت، بعد از مدتی از جا بلند شد، به سختی به دیوار تکیه کرد، نیمه نِشَسته شد، بدنِ خودش رو شست فاطمه ی مطهره، چون میدونه شب دست تنهاست امیرالمؤمنین موقع غسل دادن، چقدر رویِ این زخم ها باید دست بکشه، چون خون تازه داره، خودش خواست امیرالمؤمنین رو یاری کنه، بدن رو شست، لباس عوض کرد، لباس بچه هارو هم عوض کرد، بچه ها دیدن مادر بد از مدتی یه قدری انگار حالش خوب شده، گفتن: ان شاء الله خدا میخواد مادرمون رو شفا بده، بریم مسجد نمازِ شکر بخونیم، من فکر میکنم فاطمه نمیخواست بچه هاش ببینن، بچه ها که از خانه بیرون رفتن، فاطمه به سَلمىٰ فرمود: پاهای من رو روی به قبله کن، پارچه روی صورتم بکش، برو عقب بایست، چند لحظه که گذشت بیا من رو صدا کن، اگه جواب ندادم علی رو خبر کن اون میدونه باید چیکار کنه، سَلمىٰ عقب ایستاد، چه اضطرابی داره، لحظاتی گذشت اومد روبند رو کنار زد، توی بعضی نقل ها اومده: فاطمه دستِ راستش رو روی صورتش گذاشته، چون میدونه امیرالمؤمنین این پارچه رو کنار میزنه، نمیخواست صورتِ کبودش رو ببینه، تا تونست مخفی کرد، سَلمىٰ صدا زد:" يَا بِنْتَ رَسُولِ اللّٰه، کلِّمینی یا فاطمةُ الزهرا!" با من حرف بزن، دید جواب نمیده، پارچه رو برگردوند، مضطربِ، من چی باید بگم به علی؟ به بچه ها چه جوری بگم؟ در همین حین بچه ها از نماز برگشتن، نگران مادر بودن، خدا هیچ وقت نا امیدتون نکنه، از در که امام حسن اومد داخل، سر که داخل خانه شد اول بستر مادر رو نگاه کرد، امام حسن می دونست مادرش با اون درد شدیدی که داشت نمی تونست به این سرعت بخوابه، ولی دید مادر روی زمین افتاده پارچه ای روی صورتش انداخته، امام حسن فرمود: " یا سَلمىٰ! مَا يُنِيمُ أُمَّنَا فِي هَذِهِ السَّاعَة؟" خوابش برد مادرم به این زودی؟ سَلمىٰ نمی دونست چی بگه، آخه مضطرب بود، خیلی طول نداد، گفت:" مَاتَتْ أُمُّکما فَاطِمَةُ" مادرتون راحت شد، از دنیا رفت، سَلمىٰ میگه: دیدم امام حسن جلو اومد، امام حسین پشت سر، آرام آرام، آخه محضرِ بِضعَةُ الرَّسول میخوان برن، اومد امام حسن بالا سر مادر نشست، برا دلت بمیرم، روبند رو که کنار زد، میگه: آرام یه بار بوسید، شاید هنوز باور نکرده مادر از دنیا رفته، چون صورت مادر درد داشته آروم بوسید، خودش رو ننداخت روی مادر، صدا زد:" يَا أُمَّاهْ كَلِّمِينِي" مادر با من حرف بزن" أَنَا ابْنُكِ الْحَسْن" من حسنم... دو سه بار صدا زد جواب نداد، امام حسن همیشه خودش رو سپر امام حسین می کرد، همه جا، یه روزی توی مسجد بودن، مروانِ ملعون به امیرالمؤمنین جسارت کرد تا امام حسین اومد جواب بده امام حسن فرمود: نه حسین جان! به تو اگه چیزی بگه من اذیت میشم، من خودم جواب میدم... اما اینجا استثناء شد، برگشت به امام حسین گفت: حسین جان! تو عزیز دوردونه ای شاید مادر جواب تو رو بده"فَجاءَ الحُسَین" امام حسین اومد"فَوَضَعَ خَدَّهُ تَحتَ قَدَمَیها" صورتش رو کف پاهای مادر گذاشت، صدا زد" يَا أُمَّاهْ كَلِّمِينِي، أَنَا ابْنُكِ الْحُسْینُ قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِي جَسَدي" مادر اگر جواب من رو ندی من می میرم...
.
kashani-fatemiye.mp3
2.38M
غیرت مشخصهی مردان نیست!
غیرت شاخصهی انسانهای بزرگ است!
بزرگترین مظهر غیرت در یک بانو جلوه کرده است که کمتر دربارهاش شنیدهایم.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#حضرت_زهرا
می نشینم وسط روضه ی روح افزایت
تا کمی یاد کنم از محن عظمایت
اولین آرزویم هست بمیرم زیر
پرچم مشکی یا فاطمة الزهرایت
می رود فکر بهشت از سر آن عاشق که
گریه ها کرده و دارد به سرش سودایت
تو همان دختر پیغمبر رحمت هستی
که به نفرین کسی وا نشده لب هایت
مهر تو فیض عظیمی است که روی منبر
سال ها کرد سفارش به همه بابایت
اهل یثرب همه دیدند که هر روز سه بار
بر علی نور فشانی بکند سیمایت
بارها دید علی حال تو را بین نماز
بارها دید ورم کرده سراسر پایت
حاضری جان بدهی زیر لگدها اما
دست بسته، سوی مسجد نرود مولایت
بعد تو، هم سخن چاه شود در دل شب
شوهر خسته دل غم زده و تنهایت
مهدی علی قاسمی
.
#حضرت_زهرا
نیمه شب تابوت را برداشتند
بار غم بر شانه ها بگذاشتند
هفت تن، دنبال یک پیکر، روان
وز پی آن هفت تن، هفت آسمان
این طرف، خیل رُسُل دنبال او
آن طرف احمد به استقبال او
ظاهراً تشییع یک پیکر ولی
باطناً تشییع زهرا و علی
امشب ای مَه، مهر ورز و خوش بتاب
تا ببیند پیش پایش آفتاب
دو عزیز فاطمه همراهشان
مشعل سوزان شان از آهشان
ابرها گریند بر حال علی
می رود در خاک آمال علی
چشم، نور از دست داده، پا، رمق
اشک، بر مهتاب رویش، چون شفق
دل، همه فریاد و لب، خاموش داشت
مُردهای تابوت، روی دوش داشت
آه سرد و بغض پنهان در گلوی
بود با آن عدّه، گرم گفت و گوی
آه آه ای همرهان، آهسته تر
می برید اسرار را، سر بسته تر
این تنِ آزرده باشد جان من
جان فدایش، او شده قربان من
همرهان، این لیله ی قدر من است
من هلال از داغ و این بدر من است
اشک من زین گل، شده گلفام تر
هستی ام را می برید، آرام تر
وسعت اشکم به چشم ابر نیست
چاره ای غیر از نماز صبر نیست
چشم من از چرخ، پُر کوکب ترست
بعد از امشب روزم از شب، شب ترست
زین گل من باغ رضوان نفحه داشت
مصحف من بود و هجده صفحه داشت
مرهمی خرج دل چاکم کنید
همرهان، همراه او خاکم کنید
علی انسانی
.
Hossein Khalaji - Salam Arbabam (128).mp3
2.97M
حسین خلجی
سلام اربابم امید قلب بی تابم سلام اربابم دلم گرفته دریابم
سلام اربابم یه شب بیا توی خوابم
ازت ممنونم تو رویاهام حیرونم زیر بارونم درست کنار ایوونم
دارم میخونم سلام عزیزتر از جونم
السلام علی من جعل الله الشفاء فی تربته
(سلام بر آن کسی که خداوند شفا را در خاک قبر او قرا داد)
السلام علی من الاجابه تحت قبته
(سلام بر کسی که دعا مستجاب است در زیر گنبدش)
السلام علی من دفنه اهل القری
(سلام بر آنکه اهل قریه ها دفنش نمودند)
زیر بارونم درست کنار ایوونم دارم میخونم سلام عزیزتر از جونم
.
21717-1640876989929.mp3
801.8K
#حضرت_زهرا س #زمزمه
#فاطمیه
حسین جان حسین جان حسین جان حسین
بیا این شب جمعهٔ آخری
حسین عزیزم بشین روبروم
همینکه موهات ونگا می کنم
گره می خوره ناله هام توو گلوم
سرِ شب شمردم کفن هامون و
بمیرم الهی یه دونه کمه
هزار تا لباسم برا یوسفی
که در بین گرگا بمونه کمه
دعا می کنم که شبیه خودم
تویِ جای تنگی گرفتار نشی
نبیم که در گودی ِ قتلگاه
داری پاتو روی زمین می کِشی
یه روز آخه دور تو خالی میشه
می مونی چه تنها تو و خواهرت
همه دسته دسته ته قتلگاه
باشمشیر و نیزه می ریزن سرت
بزرگ قبیله می گیره وضو
یه نیزه می شه بینشون دست به دست
لگد میزنه پهلوت و میشکنه
یکی مثل اونکه پر من شکست
شب جمعه ها قول میدم که بیام
کنار تو ای یوسف بی سرم
خونای گلو رو تمیز میکنم
باچشمی ترو گوشه معجرم
صدا می زنه پیش چشمام حسین
با نعلای تازه بهم ریختنت
به قدر کف دستی سالم نموند
زیر شمشیر و نیزه ها از تنت
قاسم نعمتی
حضرت زهرا (س)
زمزمه
.
#حضرت_زهرا
می نشینم وسط روضه ی روح افزایت
تا کمی یاد کنم از محن عظمایت
اولین آرزویم هست بمیرم زیر
پرچم مشکی یا فاطمة الزهرایت
می رود فکر بهشت از سر آن عاشق که
گریه ها کرده و دارد به سرش سودایت
تو همان دختر پیغمبر رحمت هستی
که به نفرین کسی وا نشده لب هایت
مهر تو فیض عظیمی است که روی منبر
سال ها کرد سفارش به همه بابایت
اهل یثرب همه دیدند که هر روز سه بار
بر علی نور فشانی بکند سیمایت
بارها دید علی حال تو را بین نماز
بارها دید ورم کرده سراسر پایت
حاضری جان بدهی زیر لگدها اما
دست بسته، سوی مسجد نرود مولایت
بعد تو، هم سخن چاه شود در دل شب
شوهر خسته دل غم زده و تنهایت
مهدی علی قاسمی
.
#حضرت_زهرا
بی تو در چشم من ای چشمِ مرا بینایی
آسمان زشت شده با همۀ زیبایی
تویی و گلشن سر سبز بهشت و پدرت
منم و خانۀ آتش زده و تنهایی
از نماز شب و آوای دعای زینب
حجره ات گشته پر از زمزۀ زهرایی
باکه این قصّه بگویم که پس ازمرگ رسول
من شدم خانه نشین و تو شدی صحرایی
ایستادی در خانه ز پی یاری من
دیدم آنجا نبود دست تو را یارایی
زدن فاطمه در خانه به نزد دو پسر
وای از اینهمه بی باکی و بی پروایی
جگرم خون شده یا رب چه تناسب دارد
سیلی دیو و رخ انسیة الحورایی
ای جوانمرگ علی کوه ستم با تو چه کرد
که دو تا سرو قدت گشت بدان یکتایی
کاش آن روز که بر بازوی تو ضربه زدند
می گرفتند ز چشمان علی بینایی
تا دم مرگ عزا دار توام یا زهرا
ای عزدار تو هر شیعۀ عاشورایی
چشم «میثم» همه جا در غم زهرا گردید
نیست در حشر به جز اشک ورا دارایی
استاد سازگار
.
👆روضه و توسل جانسوز، حضرت زهرا سلام الله علیها
⚫️ فاطمیه
****
خمیده تر شده ای،بس که درد بسیار است
مرو،بمان که امامت غریب و بی یار است
(بخدا جون میدیم الان،گفت فاطمه جان)
دوباره دور و بر خانه،دیدمش امروز (بس نیست زدی؟!)
هنوز قنفذ کافر،به فکر آزار است
چیه؟!به این اسمها حساسید؟امام حسن هم حساس بود،مغیره رو می دید راهشو عوض میکرد،آقا چی شد ؟!میگفت این مادر مارو زده ... این به مادر ما جسارت کرده"
دوباره دور و بر خانه،دیدمش امروز
هنوز قنفذ کافر،به فکر آزار است
بچه سیدا،حلال کنید،نشه من فردای قیامت جواب شمارو ندم،یقه منو نگیرید ... فاطمیه هست دارم میخونم ... بیراه نمیگم ...
گفت فاطمه،یادته ...
میان کوچه تو را پیش من کتک میزد
یکی نگفت نزن ! فاطمه عزادار است
یازهرا ...
*بچه هایی که هنوز چشماشون نباریده،طوری نیست،همین که به خودت میزنی،گریه کن،برات مینویسند گریه کردی ... همین که داری به خودت میگی توروخدا،آبروم داره میره،من حاضرم اشکامو با تو عوض کنم،مال تو بیشتر می ارزه،تو داری زور میزنی اشک بیاد ... این یدونه رو میگم برا اونائی که هنوز دلشون نرمِ روضه نشده*
فاطمه جان...
سه چار مرتبه امروز بر زمین خوردی (نه یکبار،نه دوبار)
عزیزِ جانِ علی،چشم تو مگر تار است!؟
اینو میخونم برای حاجت دارا ... به خدا کمتر از سگم در خونه ی اهلبیت،من اگه آبرو دارم با شما آبرو دارم،رفقا کاش میشد بشینیم بنویسیم امضا کنیم ... قیامت همدیگرو تنها نذاریم ... من صدای گرفتمو میذارم وسط،تو هم این اومدنات رو بذار،بالاخره یه چیزی میشه ... بالاخره یه خیری به ماها میرسه،اینو بگم و روضه بخونم ...
صدا زد فاطمه جان ...
ز حال رفته حسن،در حیاط افتاده
هنوز لکه ی خونت به روی دیوار است (تند تند بگم دیگه)
دلیل لاغری ات را چه زود فهمیدم
بدون شک همه اش ، کار نیش مسمار است
یا زهرا ...
به کم روضه بگم" مثل دیروز،بچه ها اومدن دم خونه،تا وارد شدند دیدند فضه پریشونه،چیه فضه ؟! گفت هیچی . بیایید وقت غذا خوردنتونه ... فضه ! معلومه چیزی شده ! مادرم کجاست؟! یهو افتاد،دست کشید روی سرشون برید باباتونو خبر کنید ...
بچه ها بدو بدو اومدن مسجد،تا امیرالمؤمنین شنید،یه جوری از مسجد اومد بیرون ... (بگم یا نه؟!)از مسجد تا خونه راهی نیست،سه بار عبا گرفت زیر پاهاش،با صورت میخورد زمین،بلند میشد (یا الله)هی میگفت فاطمه"
میخوام گریز بزنم ...
اینجا بابا عبا زیر پاهاش گرفت،راه صاف
کربلا ...
کجا ؟! تل زینبیه" سرازیری بود" از بالای بلندی"میدونی چی گفت ؟!
مادرم آمده گودال،نچرخانیدش ...
اومدم،چادرشو بست،هی میگرفت زیر پاهاش،با صورت میخورد زمین ... پامیشد،هی میگفت حسین ...
نزن ظالم،حسین مادر نداره
حسین ...
قبل از این که خانوم از دنیا بره،دید اینا ساکت بشو نیستند،تا زینب ناله داره، گفت باید اینو آروم کنم تابقیه آروم بشن،لذا زینب رو صدا زد:
دخترم ارثیه ی غربت مادر مال تو
پرکشیدن مال من،این دو سه تاپر مال تو
دخترم ...
خطبه خوندن توی مسجد مدینه،مال من
خطبه خوندن توی کوفه مثل حیدر،مال تو
تیر خلاصمو بزنم،هرجا میخوای بری برو،هر جا بردی جلسه رو ببر"
دخترم...
خنده ی همسایه ها تو راه کوچه،مال من(بگم؟ آماده ای؟)
صدای هلهله ها ، خنده ی لشکر،مال تو
میخوای بازش کنم ؟!
خیز و از جا،آبرویم را بخر(چی شده!؟)
عمه را از بین نامحرم ببر
گفت پاشو،عمت داره میاد،مگه نمیبینی،کوفیان دارند کِل میکشن،دارن هلهله میکنن ...
حسین ...
گفت دخترم ...
بوسه ی بی رمقِ این دم آخر،مال من
بوسه های دم گودال و برادر،مال تو
زخم بستر مال من(زخم بستر مال آدم شصت هفتاد ساله س ... یه مریضی که بستر بیفته،کسی رو نداره بهش برسه بعد چند روز بدنش زخم میشه،نه یه زن هجده ساله)
زخم بستر مال من،اشکهای حیدر مال من
هزار و سیصدو پنجاه زخم برادر مال تو
قصه ی میخ در و(آروم میگم،نمیخوام خانوما بشنوند،فقط شماها بشنوید)
قصه ی میخ در وکشتن محسن مال من (یا الله)
غصه ی سه شعبه وحنجر اصغر مال تو
قتل و غارت مال تو،رخت اسارت مال تو
دیدن بزم شراب و مِی وساغر مال تو
حسیــــــن
_روضه حضرت فاطمه زهرا س
🕊اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّڪَ الفَرَج🕊
لعن_الله_قاتلیک_یا_فاطمة_الزهرا
#
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#شهدای_گمنام
حق و ناحق را به شکلی تازه درمیآورند
جای ایمان و یقین، اما اگر میآورند
بوی آتش میدود در کوچهباغ نخلها
کیستند اینان که بغضی شعلهور میآورند؟
این جهنمجایگاهان را چه کاری با بهشت؟
خیر مطلق را نمیفهمند، شر میآورند
جبههی جنگ جمل اینجاست یا بیت بتول؟
با چه رویی کینهها را پشت در میآورند؟
صبر حیدر معجزهست اما ولینشناسها
پشت اعجاز سکوتش حرف درمیآورند
بعد پیغمبر مسلم بود زهرا رفتنیست
ناکسان دارند اسباب سفر میآورند
کاروان کوچکی در نیمهی شب بعد از این
زیر نور ماه مفقودالاثر میآورند
✍ #فاطمه_عارف_نژاد
.