eitaa logo
ذاکرین آل الله
282 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
304 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
نه مراست قدرت آنکه دم، زنم از جلال تو یا علی نه مرا زبان که بیان کنم، صفتِ کمال تو یا علی شده ماتْ عقل موحدین، همه در جمالِ تو یا علی چو نیافت غیر تو آگهی، ز بیانِ حالِ تو یا علی نَبَرد به وصف تو ره کسی، مگر از مقالِ تو یا علی هله ‌ای مُجلّیِ عارفان، تو چه مطلعی، تو چه منظری که ندیده‌ام به دو دیده‌ام، چو تو گوهری، چو تو جوهری هله ‌ای مولّه عاشقان، تو چه شاهدی، تو چه دل بَری چه در انبیا، چه در اولیا، نه تو را عدیلی و هم سَری به کدام کس مَثلت زنم که بُوَد مثالِ تو یا علی؟! توئی آنکه غیر وجود خود، به شهود و غیب ندیده‌ای فَقرات نفس شکسته‌ای، سُبحاتِ وَهم دریده‌ای همه دیده‌ای نه چنین بُوَد، شه من تو دیده‌ی دیده‌ای ز حدودِ فصل گذشته‌ای، به صعودِ وصل رسیده‌ای ز فنای ذات به ذاتِ حق، بُوَد اتّصال تو یا علی چو عقول و افئده را نشد، ملکوتِ سرّ تو مُنکشِف همه گفته‌اند و نگفته شد، ز کتابِ فضل تو یک الِف ز بیانِ وصف تو هر کسی، رقم گمان زده مختلف فصحای دهر به عجز خود، ز ادایِ وصف تو معترف بُلغای عصر به نطقِ خود، شده‌اند لالِ تو یا علی تویی آن تجلّیّ ذوالمنن، که فروغ عالم و آدمی هله ‌ای مشیّتِ ذاتِ حق، که به ذات خویش مُسلّمی ز بروز جلوه‌ی ما‌خلق، به مقام و رتبه مقدّمی به جلالِ خویش مُجلّلی، ز نوالِ خویش مُنعّمی همه گنج ذاتِ مقدّست، شده مُلک و مالِ تو یا علی تو چه بنده‌ای که خدائی‌ات، ز خداست منصب و مرتبت احدی نیافت ز اولیا، چو تو این شرافت و منزلت رسدت ز مایه‌ی بندگی، که رسی به پایه‌ی سلطنت همه خاندانِ تو در صفت، چو توأند مشرقِ معرفت شده ختم دوره‌ی عِلم و دین، به کمالِ آل تو یا علی تویی آن‌که تکیه‌یِ سلطنت، زده‌ای به تخت مؤبّدی ز شکوه شأن تو بر مَلا، جَلَواتِ عِزِّ ممجّدی به فرازِ فرقِ مبارکت، شده نصب تاج مُخلّدی متصرّف آمده در یَدَت، ملکوتِ دولتِ سرمدی تو نه آن شهی که ز سلطنت، بُوَد اعتزالِ تو یا علی منم آن مجرد زنده دل، که دم از ولای تو می‌زنم ره کوه و دشت گرفته‌ام، قدم از برای تو می‌زنم به همین نفس که تو دادی‌ام، نفس از ثنای تو می‌زنم شب و روز حلقه‌ی التجا، به‌در سرای تو می‌زنم نروم اگر بکشی مرا، ز صف نعال تو یا علی تویی آن‌که سِدره‌ی مُنتهی، بُودَت بلندیِ آشیان به مکان نیائی و جلوه‌ات، به مکان ز مشرقِ لا‌مکان رسد استغاثه‌ی قدسیان، به درت ز لانه‌ی بی‌نشان چو به اوج خویش رسیده‌ای ، ‌ز عِلوّ قدر و سُموشّان همه هفت کرسی و نُه طبق، شده پایمال تو یا علی نه همین بس است که گویمت، به وجودِ جود مکرّمی تو مُنزّهی ز ثنای من، که در اوجِ قُدس قدم نَهی نه همین بس است که خوانم‌اَت، به ظهورِ فیض مقدّمی به کمال خویش معرّفی، به جلالِ خویش مُسلّمی نه مراست قدرت آنکه دم، زنم از جلال تو یا علی تویی آن که میم مشیّتت، زده نقشِ صورتِ کاف و نون به کتابِ عِلم تو مُندرج، بُوَد آن چه کان وَ ما‌یکون فلک و زمین به اراده‌ات، شده بی‌ سکون شده با سکون تویی آن مُصوّرِ ما‌خَلَق، که مِنَ الظّواهر و البطون بُوَد این عوالم کُن فکان، اثرِ فعال تو یا علی تو که از علایق جان و تن، به کمالِ قُدس مُجرّدی تو که فانی از خود و مُتّصف، به صفاتِ ذاتِ محمّدی تو که بر سرائرِ معرفت، به جمالِ اُنس مُخلّدی به شؤنِ فانیِ این جهان، نه مُعطّلی، نه مقیّدی بُوَد این ریاست دنیوی، غم و ابتهالِ تو یا علی تو همان تجلّیِ ایزدی، که فراز عرشی و لا مکان خبری ز گردش چشم تو، حرکات گردش آسمان دهد آن فؤاد و لسان تو، ز فروغ لوح و قلم نشان تو که ردّ شمس کُنی عیان، به یکی اشاره‌ی ابروان دو مُسخّر آمده مِهر و مَه، هله بر هلالِ تو یا علی هله‌ ای موحّدِ ذاتِ حق، که به ذات، معنی وحدتی به تو گشت خِلقتِ کُن فکان، که ظهورِ نورِ مشیّتی هله ای ظهورِ صفاتِ حق، که جهان فیضی و رحمتی چو تو در مداینِ علمِ حق، ز شرف مدینه‌ی حکمتی سَیَلانِ رحمت حق بُوَد، همه از جِبال تو یا علی بِنِگر [فؤاد] شکسته را، به دَرَت نشسته به التجا اگرش بِرانی از آستان، کُند آشیان به کدام جا به سخا و بذل توأش طمع، به عطا و فضلِ توأش رجا ز پناهِ ظلِّ وسیع تو، هم اگر رود، برود کجا؟! که محیط کون و مکان بُوَد، فلکِ ظلالِ تو یا علی ✍ 🔻
علی‌ست مرغ حق و کعبه آشیانه‌ی اوست حریم عشق، پر از دلنشین ترانه‌ی اوست پس از گذشت زمان‌ها هنوز گوش بشر به نغمه‌های دل انگیز و عاشقانه‌ی اوست زلال چشمه‌ی زمزم کجا و اشک علی صفای این حرم از گریه‌ی شبانه‌ی اوست علی‌ست مَحرم اسرار ربّ بی همتا کلید‌دار عطابخش هر خزانه‌ی اوست وسیله‌ی کرم ذات حق، یدالله است خدای هر چه ببخشد، علی بهانه‌ی اوست علی به پله‌ی آخر رسید در ایمان نبی سر است و علی پای تا به شانه‌ی اوست علی‌ست فرد نمودار خلقت کامل که عقل در عجب از خالق یگانه‌ی اوست... ✍ 🔻
از الف اول امام از بعد پیغمبر علی است آمر امر الهی شاه دین‌پرور علی است ب برادر با نبی بیرق فراز دین حق بحر احسان باب لطف بی‌حد و بی‌مر علی است ت تبارک تاج و طاها تخت و نصراله سپاه تیغ‌آور خسرو مستغنی از لشگر علی است ث ثری مقدم ثریا متکا ثابت قدم ثانی احمد به ذات کبریا مظهر علی است ج جاه و قدرش ار خواهی به نزد ذوالجلال جل شانه جز نبی از جمله بالاتر علی است ح حدوثش با قدم مقرون حدیثش حرف حق حاکم حکم اللهی حیه در حیدر علی است خ خداوند ظفر خیبر گشا مرحب شکار خسرو ملک ولایت خلق را رهبر علی است د داماد نبی دست خدا دارای دین داعی ایجاد موجودات از داور علی است ذ ذاتش ذوالجلال و ذالمنن وز ذوالفقار ذلت افزا بر عدوی ملحد ابتر علی است ر رفیع‌القدر و والا رتبه روح افزا سخن رهنمای خلق عالم ساقی کوثر علی است ز زبر دست و زکی و زاهد و زهد آفرین زیب بخش مسجد و زینت ده منبر علی است س سعید و سید و سرور سلونی انتساب سر لا رطب و لا یا بس سر و سرور علی است ش شفیع المذنبین شیر خدا شاه نجف شمع ایوان هدایت شافع محشر علی است ص صدیق و صبور و صالح و صاحب کرم صبح صادق از درون شب پدیدآور علی است ض ضرغام شجاعت پیشه‌ی روشن ضمیر ضاربی کز ضربش المضروب لایخبر علی است ط طبیب طبع‌دان مطلوب ارباب طلب طاق نه کاخ مطبق طرح را لنگر علی است ظ ظهیر ملک و ملت ظاهر و باطن امام ظل ممدود خدای خالق اکبر علی است ع عین‌الله و عالی جاه و علام الغیوب عالم علم علی الاشیا ز خشک و تر علی است غ غران شیر یزدان غیرت الله المبین غالب اندر غزوه‌ها بر خصم بد گوهر علی است ف فصیح و فاضل و فخر عرب میر عجم فارس میدان مردی فاتح خیبر علی است ق قلب عالم امکان قسیم خلد و نار قاضی روز قیامت خواجه‌ی قنبر علی است ک کنز علم ماکان و علوم مایکون کاشف سر و علن از اکبر و اصغر علی است ل لطفش شامل احوال کل ما خلق لازم التعظیم شاه معدلت گستر علی است م ممدوح صحف موصوف تورات و زبور مصحف و انجیل را مصداق و المصدر علی است ن نظام نه فلک از نام نیکش وز جمال نور بخش مهر و ماه و انجم و اختر علی است و واجب منزلت ممکن نما والا گهر واقف از مایوقع و از ما وقع یک سر علی است هـ هوالهادی المضلین فی الصراط المستقیم هر چه بهتر خوانمش صد بار از آن بهتر علی است ی یدالله فوق ایدیهم یکی از مدح او یک سر از یا تا الف هر حرف را مضمر علی است آدم و نوح و سلیمان و خلیل بی‌خلل موسی با اقتدار و عیسی با فر علی است جان علی جانان علی ظاهر علی باطن علی می علی مینا علی ساقی علی ساغر علی است گویی ار مدح علی دیگر چه غم داری صغیر یاور خلق جهانی گر ترا یاور علی است صغیر اصفهانی
ادامه اشعار و نوحه حه های وفات حضرت زینب سلام الله علیها 👇👇👇👇
السَّلامُ عَلَیْکِ یا زینَب الکُبری شیعه دارد آبرو زیرا دلش با زینب است آبرو دارحقیقی در دو دنیا زینب است راه ما راه حسین و مقصد ماکربلاست افتخار و اعتبار مکتب ما زینب است 🖤🖤🖤🖤🖤🖤
سر نی در نینوا می‌ماند اگر زینب نبود ... کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود...
‍ ‍ سینه زنی_سنگین ویژه شهادت حضرت زینب(س) 🎧حاج میثم مطیعی قسم به صبر زینب ، به شور کرب و بلایش قسم به غربت او ، قسم بر حُجب و حیایش قسم به نام زهرا ، چادر خاکی او ( آه ) قسم به او که شد چنین شکسته پهلو مرا نمانده طاقت این غم شعله ور را ( آه ) چگونه حاشا کنم این خون جگر را { زمانهٔ غریبی ست ، زمان غربت عشق ۲ به شعله های عصیان ، شکسته حرمت عشق } ۲ { صاحب زمان الأمان ۴ } ۲ آیه به آیه قرآن ، نرفته ، ز خاطر ما وصیت شهیدان ، نرفته ، ز خاطر ما به جادوی تبرُّج ، آینه شد مکدّر ( آه ) از این حکایت دل ما ، خون شده دیگر چه شد که رایج شده ، سکّه غفلت اینجا ( آه ) شد کوچه کوچه ، شهر ما ، دکّان دنیا دوباره رنگ نیرنگ ، به روی دین فروشان ۲ حراج غیرت شده ، به کوچه و خیابان { صاحب زمان الأمان ۴ } ۲ یا ربنا أغثنا ، أغثنا ، به حق زهرا ۲ بر سر ما غریبان ، نگه دار ، سایه مولا ۲ با هر اذان بخوانیم ، حَیَّ علی الحَیاء را ۲ ( باز ) چون شهدا یاری کنیم ، دین خدا را تا پیر ما خمینی ست ، تا نهضت ما حسینی ست (باز) حاشا که دشمن ببرد ، غیرت ما را { عَجّل علیٰ ظهورک ، عَجّل یا حجت الله ۲ جانها به لب رسیده ، بی تو بقیة الله } ۲ صاحب زمان الأمان ۴ 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
نام زینب می‌برم شعرم پریشان می‌شود نام زینب می‌برم این ابر باران می‌شود نام زینب می‌برم دریا مؤدب ایستاد با اقیانوس ناآرام طوفان می‌شود چادرش قدری بتابد آب می‌گردد زمین روزها در سایه اش خورشید پنهان می‌شود در دعا می ایستد محراب حیرت می‌کند از مناجات شبش سلمان مسلمان می‌شود در مدینه سال ها زهرا صدایش می‌کنند وقت تفسیرش خود جبریل دربان می‌شود خم نشد زانوی عباسش به جز در پای او تا به محمل می‌برد اکبر شتربان می‌شود یک قدم خانم بیاید کوفه می‌پیچد به هم یک قدم بی بی بکوبد شام ویران می‌شود واژه هایش خطبه شد نهج البلاغه جمع شد خطبه نه تیغِ علی انگار عریان می‌شود کیست این زهرا علی شاید حسن شاید حسین حق بده آیینه از این اوج حیران می‌شود بادهای کربلا خاکسترش را پس دهید نیزه داران سایه بانِ بَسترش را پس دهید لحظه های آخرش چشمش به این در خشک شد تیر های حرمله آب آورش را پس دهید خوب شد پیراهنی دارد گذارد بر دلش گفت از بس یادگار مادرش را پس دهید آه خیلی پیش او جای رقیه خالی است می‌شود ای شامیان نیلوفرش را پس دهید پیش او می‌گفت دختر مرد شامی میزدش لااقل انگشترش انگشترش را پس دهید این طرف او داد میزد آن طرف با او رباب نیزه های بی مُروَّت، اصغرش را پس دهید
مادری که دختر و نوه های دختریش تو حادثه شهید شدن میگفت رفتم بالای سر دختر و نوه هام صدا زدم: کدوم نجمه ست؟ کدوم فائزه ست؟ کدوم فاطمه ست؟ میگفت حالا میفهمم تو کربلا چی کشید حالا میفهمم دنبال گشتن یعنی چی .
شامیان خنده به زخم جگر ما نزنید ساز با نالۀ ذرّیۀ زهرا نزنید سر مردان خدا را به سر نیزه زدید مرد باشید دگر سنگ به زنها نزنید * یه خورده مقتل بگم؟ بعضی مقاتل نوشتند مردم صبح علی الطلوع جلو دروازه ساعات جمع شده بودند به مردم گفته بودند خارجی‌ها از دین خروج کرده‌ها رو به اسارت گرفتن و می‌خوان وارد شهر کنند برای جشن و پاکوبی صبح زود مردم اومده بودند پشت دروازه اولیا مخدره زینب. باهشتادو‌چهار زن و بچه‌ها.. توی مقتلی می‌خوندم یه قدری از زیورآلات مونده بود زینب همه این‌ها رو از این زن و بچه‌ها جمع کرد تحویل شمر بن ذی الجوشن داد و فرمود: شمر یه درخواستی ازت دارم این‌ها احترام دارند این‌ها اهل بیت پیغمبرند اگه قراره ما رو وارد این شهر کنی از یه دروازه دیگه وارد کن پشت دروازه ساعات شلوغه نامحرما جمع شدند احترام این زن و بچه‌ها رو نگه دار از قضا اون زیر ورآلات رو گرفت و ارباب مقاتل نوشتند این‌ها رو از دروازه ساعات وارد کردند. اونایی که سوریه رفتن تایید می کنند حرف من رو از دروازه ساعات که الان هم هست تا کاخ یزید علیه لعنه والعذاب که الان هم هست پیاده یکی بخواد بره نیم ساعت راهه اما مقتل نوشته صبح این‌ها وارد شهر شدند انقدر که شلوغ بود انقدر حرکت کاروان آهسته بود این‌ها رو به بازار یهودیا بردند وقتی به کاخ رسیدند نزدیک غروب بود* شامیان خنده به زخم جگر ما نزنید ساز با ناله ذریه زهرا نزنید سر مردان خدا را به سر نیزه زدید مرد باشید دگر سنگ به زن‌ها نزنید به زنان بر سر بازار اگر سنگ زدید دختران را به کنار سر بابا نزنید *بعضی‌ها میگن سرها رو به نیزه زده بودند کنار این کاروان اسرا سرهارو هم حمل می‌کردند * علی و فاطمه در جمع شما اِستادند پیش چشم علی و فاطمه ما را نزنید رقص شادی جلو محمل زینب نکنید پای سرهای بریده به زمین پا نزنید بگذارید برای شهدا گریه کنیم خنده بر داغ دل سوختۀ ما نزنید کشتن فاطمه بین در ودیوار بس است تازیانه به تن زینب کبری نزنید به تماشای سر پاک حسین آمده اید اینقدر دست به هنگام تماشا نزنید سخن «میثم» دل سوخته را گوش کنید دوستان غیر در خانۀ مولا نزنید : غلامرضا سازگار(میثم)
یک سال و نیمه که هر جایی که میشد،حرف تو رو زدم تا دمِ آخرم، از حقِّ تو حسین، کوتاه نیومدم سلاحِ جهادِ من بود خطبه و فریاد نذاشتم عوض شه جای شهید و جَلاد «من زینبِ فاطمه ام، عقیله ی بنی هاشمم» تو اوجِ غصه ها،با دسته بسته هم، موندم به پای تو موی سفیدمو قدِّخمیده ی زینب فدای تو علَم را بدوش گرفتم بجای عباس فهمیدن همه که زینب، دخترِ مولاس «من زینبِ حیدرم براخودم یه پا لشکرم» هر کس میخواد بشه قربونی امام، از این مسیر میره تو زینبیه و از دستای خودم امضاشو میگیره سربازای لشکرِ من میبندن عهدی خونشونه نذر راهِ ظهور مهدی «من هم مثه مادرم، شهیده ی شهید پرورم»
همسر شهید :  از من خواستند در جمع گریه نکنم و وار بایستم. از من خواست تا ادامه دهنده راهش باشم؛تا عاشق ولایت فقیه باشم و بر ارادت و عشقش بر ای تأکید داشت. .
بسم الله الرحمن الرحیم بیاید که بی ما بسی روزگار بروید گُل و بشکفد لاله زار بسی تیر و دی ماه و اردیبهشت بیاید، که ما خاک باشیم و خشت تَفرّج کنان، بر هوا و هوس گذشتیم بر خاک بسیار کس کسانی که از ما به غیب اندرند بیایند و، بر خاک ما، بگذرند *مرگها انواع داره.بهترین مردن، مردنِ در حال ایمانه، بهترین مردن ،مردن در حال شهادته،بهترین انتقال به عالم آخرت ،به وسیله شهادت، مربوطه به وجود مقدس ابی عبدالله علیه السلام. بدن روی خاک افتاده دشمن، بدنهای خودشون رو دفن کردن. ولی بدن عزیزِ پیغمبر، میان آفتاب روی خاکِ گرم بیابان افتاده، زن وبچه رو آوردن کنار قتلگاه از اون جا سوارشون کنند، به اسارت ببرن....* زینب چو دید پیکری اندر میان خاک از دل کشید ناله به صد آهِ سوزناک که ای خفته خوش به بستر خون دیده باز کن ، احوال ما ببین و سپس خواب ناز کن ای وارث سَریر امامت، ز جای خیز بر کشتگان بی کفن خود، نماز کن یا دست ما بگیر و از این وَرطه بلا بار دگر روانه به سوی حجاز کن برخیز صبح شام شد، ای میر کاروان ما را سوار بر شتر بی جحاز کن *حسین من!همسفر من از مدینه تا کربلا تو بودی، قمر بنی هاشم بود، علی اکبر بود، اما! بلند شو ببین همسفر من حالا عُمر سعد و شمر و خولیه ....به خودت قسم نمی خوام از کنار بدنت برم دارن ما رو می برن ..اگه به خودم بود می موندم تو گودال اینقدر گریه می کردم که بمیرم....*
به عالم نور منجلی، دختر علی خطبه میخونه فقط، رو منبر علی یه لشکر محو این جَنم میزنه قدم نام زینب آبرو داده به این علم ای سیده ی جلیله قبله ی قبیله حضرت عقیله یا زینب ای سیده کریمه لطفت از قدیمه شأن تو عظیمه یا زینب «لا حول و لا قوه الا بالله ماشاءالله» من تو مذهب عشق تو شدم افراطی سرمیم پای تو که عمه ی ساداتی وقتی که را میری شبیه ابالفضلی وقتی خطبه میخونی شیبه باباتی «نورِ کلام الله زینب سلام الله» چه حس خواهرانه ای، بیکرانه ای واسه اینه که همیشه جاودانه ای تو شمعِ خانواده ای چه اراده ای خطبه خوندنِ تو میگه فوق العاده ای ای بانوی بی قرینه لقب تو اینه برکت مدینه، یازینب ای بانوی قد خمیده، سایه اتم به والله احدی ندیده، یازینب عزّت کربلا رو تو بهش پس دادی ناموس حق بودی و با خدا دست دادی تو تاریخ اینو فقط راجب تو میگن زن بودی مردا رو فقط تو شکست دادی «نورِ کلام الله زینب سلام الله» .
امام صادق(ع) به یکی از دوستان‌شان فرمود: شنیده‌ام برخی از شیعیان ما هستند که یکی دو سال است زیارت حسین(ع) نرفته‌اند. آن شخص پاسخ داد: آقا جان! خیلی‌ها هستند که اینگونه هستند. حضرت با تعجب فرمود: مگر می‌شود؟! این افراد در روز قیامت چگونه می‌خواهند جواب پیامبر(ص) را بدهند؟ 📚تهذیب الاحکام، ج6، ص45
بِسْمِ اللَهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ..ٱللَّٰهُمَّ صَلِّ عَلَیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ،السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ، یا حُجَّةَ اللّهِ ،یا سَیِّدُنا، یا أبا صالِح آقا جان! سینه ی تنگم مجال آه ندارد جان به هوای لب است و آه ندارد گوشه چشمی به سوی گوشه نشین کن زان که جز این گوشه کس پناه ندارد گرچه سیه رو شدم غلام تو هستم خواجه مگر بندهٔ سیاه، ندارد ضامن شو و بگو که نبندند راه را از من نگیر سایه ی این سر پناه را لطف حسین ما را تنها نمی گذارد گر خلق واگذارند او وانمی گذارد او کشتی نجات و کشتی شکسته ماییم مولا به کام غرقاب ما را نمی گذارد هَل مِن مُعین او را باید جواب دادن شیعه امام خود را تنها نمی گذارد زهرا به دوستانش قول بهشت داده است بر روی گفته خویش او پا نمی گذارد ما و فِسرده حالی، مولا نمی پسندد مسکین و دست خالی مولا نمی گذارد از بس گناه کاریم، ما مستحقِ ناریم باید که سوخت ما را، امّا، زهرا نمی گذارد *چرا این مقدار حسین فاطمه پیش خدا عزیزه که خداوند امامت رو از نسل او قرار داد و دعای تحت قبه اش مستجاب و شفای در تربتش قرار داد؟ آخه همه چیز هاش رو فدا کرد، خودش رو فدا کرد، اهلش رو فدا کرد، خیمه هاش هم غارت کردند، حتی بدن مطهرشم هم غارت شد آقا جان ابی عبدالله!...* آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک نهادی ای تشنه لب صورت خود روی خاک تنت به سوز وگداز،تو گرم راز ونیاز سوی خیام حرم، دو چشم تو مانده باز مولا جان ! آمده از خیمه گه،خواهر غم دیده ات دید و که شمر از جفا نشسته بر سینه ات گفت بده مهلتی، تا برسم برسرش برادرم تشنه است مَبُر سر از پیکرش *زینب کبری سلام الله یادش میاد، اون روزی که وارد کربلا شد، ابی عبدالله خیمه ها رو بر پا کرد حالا لحظه ای فرا رسیده کنار گودال قتله گاه، یکه وتنها...* خیز و از جا ای قافله سالار زینب ات مانده یکه وتنها گلِ زهرا و نیزه و خنجر وای اگر بیند چِشم پیغمبر *مثل باباش امیرالمومنین اون لحظه ای که بدن زهرا رو درون قبر گذاشت رو کرد به پیغمبر سلام کرد. دختر امیرالمومنین هم کنار گودال قتلگاه رو کرد به مدینهٔ رسول الله .." صَلّی عَلَیکَ مَلیکُ السَّماءِ هذا حُسَینٌ بِالْعَراءِ، مُرَمَّلُ بِالدِّماءِ، مُعَفَّرٍ بِالتُّرابْ، مُقَطَّعُ الاعْضاءِ، مَسْلُوبُ الْعِمامَةِ وَالرِّداءِ..."* یا رسول الله ! این کشته فتاده به هامون حسین توست وین صید دست وپا زده در خون ،حسین توست "اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلی ذلِکَ اللَّهُمَّ الْعَنِ الْعِصَابَةَ الَّتِي جَاهَدَتِ الْحُسَيْنَ، وَ شَايَعَتْ وَ بَايَعَتْ وَ تَابَعَتْ عَلَى قَتْلِهِ، اَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً..." هل من معین او را باید جواب دادن شیعه امام خود را تنها نمی گزارد
حاج میرزا اسماعیل دولابی : هنگامی‌که به یاد امام‌حسين "علیه‌السلام" افتادید، شک نداشته باشید که حضرت هم به یاد شماست.
و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها گوشه ی خرابه ها نشسته بود هی میگفت بابایی امشب میرسه واسه خاطر منم اگه نیای با دعای عمه زینب میرسه یه نگاهش به در خرابه است و یه نگاه به عمه زینب می‌کنه با همون دستای زخمی و کوچیک هی لباسشو مرتب می‌کنه آخه باباش داره از سفر میاد نباید سوختگیاشو ببینه دوست نداره وقتی باباش میرسه کبودی دست و پاشو ببینه اومدن توی خرابه با طبق به کویر خشکه بارون اومده عمه اش اومد کنارش نشست و گفت دخترم بیا بیا،بیا که مهمون اومده وقتی روپوش و کنار زد چی می دید که همش با دست میزد تو دهنش به لب باباش نگاه کرد و میگفت این لب و دندونا با چی زدنش... .
امام حسین علیه السلام: مردم، بنده دنيايند و به ظاهر، دم از دين مى‌زنند و تا زمانى كه زندگى‌شان تأمين شود ، از آن دفاع مى‌كنند؛ امّا چون در بوته آزمايش قرار گيرند، ديندارانْ اندک‌اند. 📚تحف العقول، ص ۲۴۵۱۱۶۳
السلام علیک یا ابا عبدالله اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ مقاتل نوشتن حضرت زینب سلام الله در ابتدای شب یه خیمه ی نیم سوخته ی به پا کرد همه رو قریب صد و اندی زن و کودک رو‌ تو‌ خیمه جمع کرد یکی مجروحه یکی غصه داره.از دختر امام حسین علیه السلام نقل شده. من هدف کعب نی دشمن قرار گرفتم بی هوش رو زمین افتاده بودم دیدم سرم تو دامن عمه ام زینبه. همه رو یکی یکی از تو این بیابون جمع کرد آرامشون کرد. سرشماری کرد دید دوتا از بچه ها گم شدند.نقل شده خود بی بی زینب به همراه خواهرشون کمر بستن و در این بیابان نا امن که در معرض خطر دشمنند.جست و جو می کردند. گشت و گشت دید این دوتا آقا زاده دست گردن هم انداختند زیر بوته ی خار از تشنگی، از ترس، از غصه جان دادند. آمد تو خیمه همه رو سراپا کرد به همه رسید احیاشون کرد. وقتی همه رو آرام کرد مشغول به مناجات با خدا شد.. از امام سجاد علیه السلام نقل شده فرموده نماز شب عمه ام شب عاشورا ترک نشدولی نمیتونست سراپا بایسته نمازش رو نشسته خواند. مناجات با خدا کرد عباداتش رو انجام داد. بعضی از مقاتل نقل کردن فرصت کوتاهی پیدا شد دیدن خودش رو به قتلگاه رسانید شب را به صبح رسانید.سر صبح همه رو آماده و مهیا کرد برا سفرِ اسارت. لذا وقتی آمدند کاروان را ببرند دیدند همه آماده اند. بی بی زینب سلام الله فرمود: اگه بناست مهلتی به ما بدین به ما اجازه بدین وداعی با سیدالشهدا و شهدامون داشته باشیم .لذا مسیر کاروان را از کنار قتلگاه قرار دادند وقتی آل الله به کنار قتلگاه رسیدن تعبیر اینه مثل برگ پاییزی خودشون رو از مرکب ها به زمین انداختن... بی بی میگرده تو این گودی قتلگاه بدن را پیدا نمی کند. تا این که ندایی شنید إِلَیَّ..إِلَیَّ خواهرم به طرف من بیا.. حضرت جلو رفت با بدنی مواجه شد قطعه قطعه، عریان، غرقه در خون،"الْمُغَسَّلِ بِدَمِ الْجِراحِ"با تعجب صدا زد.. "اَأنْتَ أَخی.. اَأَنْتَ ابْنَ والِدی"....* ای مصحف ورق ورق ای روح پیکرم آیا تویی برادرم نیست باورم .
حضرت زینب(س) نصرت و پیروزی واقعی را در صبر و مقاومت می‌دید؛ زیرا از جدش رسول‌خدا چنین آموخت: «وَ اعْلَمْ أَنَ‌ النَّصْرَ مَعَ‌ الصَّبْر؛ بدان که یقیناً نصرت و پیروزی با صبر و مقاومت است» 📚وسایل الشیعه ج ۱۵، ص ۲۶۳.
صلی الله علیک یا اباعبدالله و صلی الله علی قلبِ زینب الصبور و لِسانِ الشَکور کعبه بی‌نام و نشان می‌ماند اگر زینب نبود بی امان دارُالاَمان می‌ماند اگر زینب نبود اگرچه دادند انبیا هر یک نشان از کربلا کربلا هم بی‌نشان می‌ماند اگر زینب نبود مکتب سُرخ تَشَیُّع که از غدیر آغاز شد تا ابد بی پاسبان می‌ماند اگر زینب نبود *بی بی زینب یه طوری دم دروازهٔ کوفه خطبه می‌خواند همه گفتند: علیِ داره حرف می‌زنه، صدای زنگِ شترها هم افتاده بود، داشت انقلاب ایجاد می‌کرد، احساس خطر کردن، چگونه ساکتش کنند، دستور دادن نیزه‌دار سر بریده برادرش رو مقابل محملش قرار داد، یک وقت دید یکی داره قرآن تلاوت می‌کنه "أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا"ببینه سر بریده‌یِ عزیز برادر...بمیرم صدا زد:"یا هلالاً! لَمَا اْستَتَمَ کمالا،غالَهُ خَسفَهُ فَأَبْدٰا غُروبا، ما تَوَهَمتُ یا شَقیقَ فُؤادی، کانَ هٰذا مُقَدَّراً مَکتُوبٰا"یعنی ای هلالِ یک شبه زینب چه زود غروب کردی، حسین... حسین... عزیز دلم! خیال نمی‌کردم یه روزی برام بیاد، دم دروازهٔ این کوفه من خطبه بخونم تو با سرِ بریده بالای نیزه قرآن بخونی، داداش! "یاٰ أَخٖی فاطِمَ الصغیرةَ کَلِّمْهاٰ " معلوم میشه نازدانه ابی عبدالله تو بغل عمه جانش زینب بود، دید او هم داره خیره خیره به نیزه نگاه می‌کنه، صدا زد: داداش اگه با من حرف نمی زنی نزن، من زینبم بازم صبر می‌کنم"فاطِمَ الصَغیرةَ کَلِّمْهاٰ" با این دختر کوچولوت حرف بزن داداش، "فَقَد کادَ قَلبُهٰا أَنْ یَذُوبٰا"دلش داره از غصه آب میشه ،حسین.....* با دخترِ صغیره‌یِ خود گفت و گو نما ما را دچار مِحنَتِ او این زمان مکن *الهی بمیرم اینجا دیگه نوشتن "فَنَطَحَت جَبینُها اِلیٰ مَقدَم المَحمِل"،زینب سرش رو زد به چوبه‌ی محمل... * سَرت به خانه‌ی دل جا دهم ولی چه کنم که پای نیزه بلند است و دست من کوتاه نه سرم از سرت عزیز تر است ببین که سرشکنم من به پای این درگاه *همین که ناقهٔ بی بی حرکت کرد دیدن خون تازه رو زمین ریخته، حسین... حسین....جانم* ای رفته سرت بر نی وی مانده تنت تنها رفتی تو و بنهادیم ما سر به بیابان ها حسینِ من! ای کرده به کوی دوست، هفتاد و دو قربانی قربان شَوَمَت این رسم ماند از تو به دوران ها داداش! قربانی هرکس شد با حُرمت و نشنیدم دست و سر قربانی افتد به بیابان ها حسین…حسین… جانم .