4_6025861969808983573.mp3
4.17M
🏴🏴
🍁#سینه_زنی_امام_کاظم ع
🍁#ترکی
🎧#مداحی بسیار زیبا و شنیدنی
🎼 حضرت موسی بن جعفر ع
🎤 حاج شهروز حبیبی اردبیلی
https://eitaa.com/Arbabhosyn
#سینه_زنی_امام_کاظم_ع
آقا دل همه تو حرمت پر میزنه(2)
امشب یه سینه زن در خونت در میزنه
انگار یه نفسی به سینه آذر میزنه(2)
اونی که ناله غریب مادر میزنه
(وای نگاه تو به سمت مادر
روضه تو به حال مضطر
حسین من غریب مادر)(2)
وای (حسین من غریب مادر)(3)
➰➰➰➰
میگن بدنتو تو غل و زنجیر کشیدن(2)
وقتی رو بدنت زخمای زنجیرو دیدن
آقا نفسای آخرتو میشنیدن
اشک شیعه هاتون رو بدنت می چکیدن(2)
وای بدون عذر و بی بهانه
دشمن تو چه وحشیانه
زده رو زخما تازیانه
وای به ناله و به دیده تر
ناله تو میون بستر
حسین من غریب مادر(3)
➰➰➰➰
پیش بدن تو یه عده شیعه اومدن(2)
روی تابوت تو شاخه های گل میزدن
اما یه غمه که به دلم آتیش میزنه
داغ آقایی که رو خاکا عریان بدنه
وای شدی شبیه یاس پرپر
ذکر تو لحظه های آخر
حسین من غریب مادر
وای (حسین من غریب مادر)
🖤🖤🖤🖤🖤
#امام_کاظم
#سبک_مدینه_شهر_پیغمبر....
ندارد کس در این عالم دل زاری که من دارم
ندارد سینه ای آه شرر باری که من دارم
ندیده هیچ مظلومی چنین ظلمی که من دیدم
ندارد چشم گردون چشم خونباری که من دارم
ندارد هیچ زندانی نگهبانی که من دارم
ندارد کس به عالم خصم خونخواری که من دارم
شب و روزم بود یکسان ز تاریکی این زندان
ندیده دیده گردون پرستاری که من دارم
ندارد محرم رازی بجز این کنده و زنجیر
ندیده دیده گردون شب تاری که من دارم
بگیرم روزه و ذکر خدا هر دم به لب دارم
نباشد روزه داری را چو افطاری که من دارم
از این ظلمی که هارون می کند بر من خدا داند
کسی باور ندارد چشم خونباری که من دارم
من در این کنج قفس غوغای محشر می کنم
پیروی از مادرم زهرای اطهر می کنم
کاخ استبداد را بر فرق هارون دغل
واژگون با نعره ی اللّه اکبر می کنم
تا زند سیلی به رویم سندی از راه ستم
یاد سیلی خوردن زهرای اطهر می کنم
گر چه در قید غل و زنجیر می باشم ولی
استقامت در بر دشمن چو حیدر می کنم
گر ز پا و گردنِ رنجور من خون می چکد
یاد میخ و سینه مجروح مادر می کنم
#امام_کاظم__ع__نوحه
سلام ما به سَروَرانِ عالَمین
سلامِ ما به دو گل باغ حسین
سلام ما به دو امامِ کاظمین
دو نورِ دلها دو نور دلها
سلام ما به جرعه های کوثری
سلام ما به دو مَهِ پیمبری
سلام ما به لاله های حیدری
جواد و موسی جواد و موسی
جانها به قربان حریمِ باصفاشان
بر چَشم ما خاکِ مزارِ دِلرُباشان
دو حجّت خدای حیّ رحمان
دو مظهر قدسیِ زُهد و ایمان
بابا و فرزند شَهِ خراسان
جانم فدای اهل بیت عصمت...
ای کاظمین ای مرقدِ دو مقتدا
کرده هوا دل صحنِ عرشیِ تو را
ما را بخوان سوی خود از مِهر و وفا
به حقّ زهرا به حقّ زهرا
ای خاک تو بر درد دلهامان دوا
این کوی تو دارُالشّفا دارُالوِلا
ما را بخوان سوی خود از مِهر و وفا
به حقّ زهرا به حقّ زهرا
ما سائلان بی نوای کاظمینیم
سینه زنان و بیقرارانِ حسینیم
ما لحظه لحظه زائر تو هستیم
دل بر عطا و رحمت تو بستیم
به گوشه ای از آن حرم نشستیم
جانم فدای اهل بیت عصمت...
#امام_کاظم__ع__روضه
زندان صبر بود و هوای رضای او
شوقش کشیده بود به خلوت سرای او
زندان نبود،چاه پر ازکینه بود و بس
زنده به گور کردن آیئنه بود و بس
زندان نبود یک قفس زیر خاک بود
هر کس نفس نداشت در آنجا هلاک بود
زندان نبود ، کرب و بلای دوباره بود
یک قتلگاه مخفی پر استعاره بود
زندان نبود یوسف در بین چاه بود
زندان نبود گودی یک قتلگاه بود
زنجیر بود و آینه بود و نگاه بود
تصویر هر چه بود،کبود و سیاه بود
زنجیر را به گردن آیینه بسته اند
صحن و سرای آینه را هم شکسته اند
دیگر کسی به نور کنایه نمی زند
شلاق روی صورت آیه نمی زند
می خواستند ظلم به آل علی کنند
می خواستند روز و شبش را یکی کنند
هر کس که می رسید در آنجا ادب نداشت
جز ناسزا کلام خوشی روی لب نداشت
حتی نماز و روزه در آنجا بهانه بود
افطار روزه دار خدا تازیانه بود
زندان نبود روضه گودال یار بود
هر شب برای عمه خود بی قرار بود
حرف از اسارت و غل و زنجیر یار بود
زینب میان جمعیت نیزه دار بود
در شهر شام غیرت و شرم و حیا نبود
زندان برای دختر زهرا روا نبود
شاعر:رحمان نوازنی
#امام_کاظم__ع__روضه
ندارد ابر چون این چشم گریانی که من دارم
ندارد آتشی چون آه سوزانی که من دارم
قسم بر روشنی روز که ، از یاد من رفته
ندارد آسمان چون شام ظلمانی که من دارم
سحر وقت نمازم می کند از خواب بیدارم
نوازش های دست این نگهبانی که من دارم
شکسته استخوان ساق پایم از غل و زنجیر
نگفتم با کسی از درد پنهانی که من دارم
قسم بر روزگار در اسارت بودن زینب
ندید او این چنین تاریک زندانی که من دارم
چه می شد که ملاقاتم شبی معصومه می آمد
تسلی بهر این حال پریشانی که من دارم
شاعر:رضا رسول زاده
#امام_کاظم__ع__روضه
آهسته گذارید روی تخته تنش را
تا میخ اذّیّت نکند پیرهنش را
اصلاً بگذارید رویِ خاک بماند
زشت است بیارند غلامان بدنش را
این ساق ِبهم ریخته کِتمان شدنی نیست
دیدند روی تخته ی در ، تا شدنش را
این مرد الهی مگر اولاد ندارد
بردند چرا مثل غریبان بدنش را
این مرد نگهبان که حیا هیچ ندارد
بد نیست بگیرد جلوی آن دهنش را
این هفت کفن روضه ی گودال حسین است
ای کاش نیارند برایش کفنش را
نه پیرهنی داشت حسین نه کفنی داشت
مدیون حصیرند مرتب شدنش را
شاعر:علی اکبر لطیفیان
13445.mp3
458.4K
#امام_کاظم__ع__زمینه
دل پر می زند،سوی کاظمین
برجان می رسد،بوی کاظمین
به یاد آن مولای همه
بزن به سینه با زمزمه
ندا رسیده از آسمان
صاحب عزا شد فاطمه (2)
عالم غرق در عزا
گریان آل مرتضی
نالد ارض و آسمان
با حضرت موسی الرضا (2)
آقای غریب من (4)
شهر کاظمین ، غرق ماتم است
چشم شیعیان،همچون زمزم است
فدای قرآن شد جان تو
دو دست ما بر دامان تو
تو باب حاجات عالمی
بهشت ما ایوان تو (2)
این حال و هوای من
بنگر ای خدای من
این دم های آخرم
کجایی ای رضای من (2)
آقای غریب من (4)
یابن العسکری ، شمس عالمين
ما را کن دعا در صحن حسین
قسم به سلطان نینوا
دلم شده تنگ کربلا
صفای عالم باشد فقط
میان آن ایوان طلا
از گلها همه سری
تو جان پیمبری
بر ما یک نظر نما
یا حجت ابن العسکری
آقای غریب من (2)
یابن العسکری،ای صاحب عزا
جان ما همه ، در راهت فدا
قسم به آن شاه بی کفن
به آن غریب دور از وطن
نظر نما جان فاطمه
به شیعیان در یمن (2)
از ظلم سعودیان
بدتر از یهودیان
در صنعا چه محشر است
از آتش نمرودیان (2)
آقای غریب من (4)
.
4823_1614757890805.mp3
851.7K
#امام_کاظم__ع__نوحه
خسته از بند اسارت در تب و تاب شهادت
می زنم ناله ی خلصنی یارب میروم خسته به معراج امشب
آه و واویلا یا مظلوم
مضطر و با دست بسته ساق پای من شکسته
دیگر از رسم دنیا سیرسیرم دلشکسته ترین مرد اسیرم
آه و واویلا یا مظلوم
سِندی شاهک شبانه می رسد با تازیانه
نقطه نقطه تنم دارد نشانه از رد ضربه های تازیانه
آه و واویلا یا مظلوم
****
شاعر: رضا تاجیک
.
#امام_کاظم__ع__روضه
من و توسل به صحن و سرای موسی ابن جعفر
سر ارادت نهادم به پای موسی ابن جعفر
جهان هستی و جانش فدای موسی ابن جعفر
که لب گشاید به مدح و ثنای موسی ابن جعفر
قسم به جان رضایش بکوش بهر رضایش
رضای حق را بجو در رضای موسی ابن جعفر
به ذات حق کن توکل به سوی او بر توسل
که کل رحمت حق بود در عطای موسی ابن جعفر
هزار خاقان و قیصر کم از غلام غلامش
هزار حاتم گدای گدای موسی ابن جعفر
کلیم مدهوش طورش عصا به کف در حضورش
مسیح بیمار دارالشفای موسی ابن جعفر
نه می دهم دل به طور و نه میکنم رو به سینا
که سینه ام گشته دارالولای موسی بن جعفر
عدوست مرهون فیضش به حیرت از کظم غیظش
که فیض گیرد به غیظ از دعای موسی بن جعفر
کجا نیازم به درمان و یا به ناز طبیبان
که درد خواهم به شوق دوای موسی ابن جعفر
ز عالمی پا کشیدم ، به کوی جانان رسیدم
ز ما سوا دل بریدم سوای موسی ابن جعفر
نه عاشق خنده گل ، نه مستم از صوت بلبل
که خیزد از بند بندم نوای موسی ابن جعفر
خوشم که صورت گزارم شبی به دیوار زندان
که بشنوم نغمه دلربای موسی ابن جعفر
ز دیدگان اشک ریزد، نوای العفو خیزد
دل سحر از طنین صدای موسی ابن جعفر
به سجده آن جان جانان چنان شده نقش زندان
که گشته تن در نظر چون عبای موسی ابن جعفر
ز خاندانش جدا شد ، به یاری دین فدا شد
الا که جان دو عالم فدای موسی ابن جعفر
نگشت با آن غم دل ز دوست یک لحظه غافل
نبود زنجیر قاتل سزای موسی ابن جعفر
خدا گواهی ز دردم ، چه می شود دفن گردم
به دامن تربت با صفای موسی ابن جعفر
ز گریه بسته گلویم ، کجا روم با که گویم
که خون روان شد به زندان ز پای موسی ابن جعفر
سیاه چال نشانه به کتف و گردن نشانه
غروب ها تازیانه غذای موسی بن جعفر
چو باغبان در غم گل ، ز هجر و سنگینی غل
خمیده گردیده ، قدّ رسای موسی ابن جعفر
جنازه بر تختهْ در ، مشیّعش گشته مادر
فتاده زاری کنان در قفای موسی ابن جعفر
سرشگ غم آب و دانه ، شراهْ دل ترانه
خموش شد مخفیانه صدای موسی ابن جعفر
رضا کند آه و زاری به موج غم گشته جاری
ز چشم معصومه ، اشگ عزای موسی ابن جعفر
به سینه تا هست آهش ، به ناله تا هست سوزش
هماره «میثم» بگرید برای موسی ابن جعفر
.