#حضرت_خدیجه #ام_المؤمنین
همراه هر وحی از تو جبریل امین گفته
ای مادر! ای وصف کمالت بهترین گفته
اسلام را مدیون انفاق خودت کردی
مکتب به ایثارت "خدیجه"، آفرین گفته
"تهلیل" و "تکبیر"ی که بعد از مصطفی گفتی،
آیا زنی قبل از تو بر روی زمین گفته؟!
ایمان کامل بودی و سی سال بعد از تو_
تازه خدا در مُصحَف از "اِکمالِ دین" گفته
آنکه "امیرالمؤمنین" را از "علی" دزدید
به دخترش جای تو "اُمّ المؤمنین" گفته
تو مقصد ذکر سلام خالقت بودی...!
وَالله! در فضل تو بس باشد همین گفته
🔸شاعر:
#علی_بیرقدار
=============================
#حضرت_خدیجه #ام_المؤمنین
آورده ام امشب غم پنهانی خود را
بر شانه شب قدرِ پریشانی خود را
رفتی و نگفتیم همین قدر که داریم
از برکت دست تو مسلمانی خود را
در سجده نبخشیده کسی جز تو به این خاک
در راه خدا گرمی پیشانی خود را
آیا چه بر اسلام گذشته است که بُرده_
از خاطر خود خاطره ی بانی خود را
ایمان به تو و مادریات هر که ندارد
فریاد زده وسعت نادانی خود را
پنهان مکن ای ماه دعا در دل این شب
از قبلهی دل صورت بارانی خود را
یک عمر به امید عطای تو نشستیم
پس جمع مکن سفره ی مهمانی خود را
بر چهرهی زهرای خودت خوب نظر کن
بسپار به خاطر غم پایانی خود را
🔸شاعر:
#عاطفه_سادات_موسوی
=============================
#حضرت_خدیجه #ام_المؤمنین
ای عاشق هر آیهی قرآنِ پیغمبر
ای اولین آرایهی ایمانِ پیغمبر
آرامشِ قلبِ قرارِ قلبِ این عالم
سنگ صبور و مرهم هر آنِ پیغمبر
ای باسلیقه، بامحبت، مادر باران
بانوی خانه، شاخهی ریحانِ پیغمبر
تا آخر دنیا نمکگیر مرامِ توست
هر کس که خورده لقمهای از نانِ پیغمبر
مهماننوازِ مهربانِ خانهی رحمت
بعد از تو ماتم میشود مهمانِ پیغمبر
شعب ابیطالب کنارت باغ رضوان است
دور از تو دنیا میشود زندان پیغمبر
سخت است بعد از تو تمامِ لحظههای وحی
ای نان و خرمایت توانِ جانِ پیغمبر
رنگی دگر دادی تجارت را و عالم دید
با سکههایت ضرب شد احسانِ پیغمبر
از آن همه ثروت نداری یک کفن حتی
داراییات را کردهای قربانِ پیغمبر
**
جای کفن گفتی عبای همسرت کافیست
گفتی عبا شد چشم ها گریان پیغمبر
گفتی عبا شبه پیمبر یادمان آمد
گفتی عبا، پُر اشک شد دامانِ پیغمبر
شام غریبان حرم بود و عبا میسوخت
در شعلههای خیمهی طفلان پیغمبر
🔸شاعر:
#سعیده_کرمانی
============================
#حضرت_خدیجه #ام_المؤمنین
پس از احمد اگر نازل شود پیغمبری دیگر
نمیآید شبیه همسرِ او همسری دیگر
زنی از جنسِ «اَعطَیناک» بین نازَنان تنهاست
که محشور است آنجا ابتری با ابتری دیگر
کنار همرکابش «یاعلی» گفت و به جنگ جهل
نرفت از سنگرِ همسنگرش در سنگری دیگر
علی با ذوالفقارش زور بازوی پیمبر شد
و این زن با وفا و مِکنتش شد حیدری دیگر
به دور شمع پیغمبر نمیبینیم تا محشر
به جز بال و پرِ پروانهاش خاکستری دیگر
به جز دامانِ پاک او که رحلِ نور اعطیناست
نجوشیدهست در عرش برین هم کوثری دیگر
به غیر از دفترِ مدح طلاکوبش که قرآن است
نخورده مُهرِ «اُمُّالْمُؤمِنین» بر دفتری دیگر
اگر جا میشود دریا میان کاسهای لبپَر
بگو داریم غیر از اُمّزهرا مادری دیگر
زنی که میفروشد نور عقبی را به دنیایش
نخواهد داشت جز شیطان و آلش مشتری دیگر
زنی که جای «اُمُّالْمُؤمِنین» اُمُّالحَسَد شد رفت
نخواهد رفت بغض بچههایش از سری دیگر
🔸شاعر:
#رضا_قاسمی
=============================
297930_23اُمُّ_الْمُؤْمِنين_.pdf
حجم:
2.24M
#پی_دی_اف
#pdf
『کتاب اُمُّ الْمُؤْمِنين』
♦️ متون #روضه_حضرت_خدیجه_کبری_سلام_الله عليها
برای اجرای مداحان اهلبیت علیهم السلام در ماه مبارك رمضان◈
♦️ شامل #متون_روضه و #گریزهای_روضه
اجرا شده توسط مداحان مشهور کشور ◈
روضه و توسل به حضرت خدیجه سلام الله علیه اجراشده #شب_یازدهم ماه مبارک رمضان
دیروز یا امروز تو بستر بیماری مادر حرفاش رو با دختر میزنه، از رفتار فاطمه با پیغمبر معلومه سفارش پیغمبر رو به فاطمه کرد. حواست به بابات باشه، بابات غریبه... لذا بعضی موقع ها که پیغمبر از جنگ برمیگشت پرستارِ پیغمبر فاطمه بود. سر و صورت پیغمبر رو می شست...
امیرالمؤمنین در جنگ اُحد نود زخم کاری بر داشت... پیغمبر بعد از جنگ اُحد یه پرستار برای امیرالمؤمنین در نظر گرفت که زخمهای امیرالمؤمنین رو التیام ببخشه و مولا در یک خانه ای ساکن شد...
پرستار پرسید چرا نمیری خونه ات؟ مولا گفت: فاطمه من رو با اینحال ببینه اذیت میشه...
تو همین ماه رمضان، چند روز دیگه فرق اميرالمؤمنين شکافته میشه لذا شاید به امام حسن علیه السلام وصیت کرد که :
ببند آن گونه فرقم را که در قبر
نببیند فاطمه زخمِ سرم را
*وصیت کرد خدیجه اون دم آخر به فاطمه اش که حواست به بابات باشه...
روزای آخر هم فاطمه تو بستر بیماری زینب روصدا زد، دخترم!..*
هر چند غیر ناله به بستر نداشتم
دردی به غیرِ غربتِ حیدر نداشتم
زینب! دیگر برای ماندن مادر دعا مکن
من هم عروس گشتم و مادر نداشتم
مادر نداشتم که زدم فضّه را صدا
نزدیک تر از او به پَسِ در نداشتم
*اما...*
اكنون دو سرو قد، دو برادر كنار توست
من پشتوانه ای ز برادر نداشتم
"صَل اللهُ عَلیک یا ابا عَبدالله" این برادرا کجا بودن صبح یازدهم؟ دستاش رو زد زیر بغلش...*
چون چاره نیست میروم و میگذارمت
ای پاره پاره تن به خدا میسپارمت
.
💢شهادت مرزبانان غيور در زابل
شب گذشته يک تن از مرزداران غيور هنگ مرزي زابل حين حراست و پاسداري از مرزهاي جنوب شرق کشور به درجه رفيع شهادت نائل آمد.
شب گذشته يک تن از مرزبانان وظيفه هنگ مرزي زابل به نام "محمدجواد بياناتي" حين حراست و پاسداري از مرزهاي جنوب شرق کشور در منطقه هيرمند توسط افراد ناشناس از آن سوي مرز مورد اصابت گلوله قرار گرفت که با توجه به شدت جراحات وارد به درجه رفيع شهادت نائل آمد.
گفتني است؛ شهيد وظيفه "محمد جواد بياناتي" مجرد و ساکن شهرستان جيرفت استان کرمان بود که در راه پر افتخار حفاظت از ميهن به شهادت رسيد.
#فراجای_مظلوم
💐شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات
دنیا نیاز داشت به یک سرپناه امن ؛
اینگونه بود که کربلا آفریده شد .
#حرمترادوستدارمارباب
#السلامعلیکیااباعبداللهالحسینع♥️
امروز از ایوان دل سویت سلام آورده ام
دل اسیر بند و دل را چون غلام آورده ام
یک دل یک رنگ دارم، می خری آقای من ؟
یک دل بی تاب و ارزان، یک کلام آورده ام
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
#سلام_امام_زمانم
می رسی یک روز ای خورشید پشت ابرها
می کنی پیدا مزار بی نشان، صاحب زمان
با ظهورت می شود خوشحال زهرا مادرت
پیش مرگت می شود آن لحظه آقا نوکرت
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج