#انقلاب_اسلامی
#جمهوری_اسلامی_ایران
این انقلاب مظهر الطاف مادر است
این مرز و بوم، کشور زهرا و حیدر است
#علیرضا_خاکساری
|⇦•شکر آن ربی که نعمت داد...
#سینه_زنی و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام
شکر آن ربی که نعمت داد بر ما این چنین
با دعای مادر و لطف امیرالمومنین
شد تمام دلخوشی مردم ایران زمین
سفره موسی بن جعفر، سفره ام البنین
بارها دیدیم وقتی کار غم بالا گرفت
دست ما را روضهی باب الحوائجها گرفت
سهم ایران لطفِ موسای بَنِی الزّهرا شده
مشهد و شیراز و قم سه کاظمین ما شده
تشنگی یعنی چه وقتی یار ما دریا شده
هر در بسته به روی مردم ما وا شده
غیر آقا از کسی عزت نمیخواهیم ما
جز ولیعهدش، ولی نعمت نمیخواهیم ما
چشم بد از این همه آقاییات، آقا به دور
از فدک گو غاصبینش را بلرزان بین گور
چهارده سال استقامت کردی ای شیرِ غیور
آبروها بردی از اهل زر و تزویر و زور
هر چه گردد عزتت آقا دو چندان میشود
"یوسف از دامان پاک خود به زندان میشود"
غرق دنیایم خودت غرق هُوَ الهو کن مرا
غیر عشقت فارغ ِ از هر هیاهو کن مرا
کن مرا آزاد از من بنده او کن مرا
مثل آن بدکاره از این رو به آن رو کن مرا
نوکرت از دست رفت آقا کمک، آقا دخیل
حضرت موسا مسیحِ ِ کاظمینیها دخیل
#شاعر: محمد حسین رحیمیان
|⇦•دوباره از دل سیاه زندان...
#سینه_زنی و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام
دوباره از دل سیاه زندان
میاد صدای ناله ی ضعیفی
از نفسای یوسف فاطمه
نمونده غیر خِس خِس خفیفی
نوری که برا اهل جهان مثل یه گنجه
سهم همه ی ثانیه هاش آهِ و رنجه
حالا نداره هیچ رمقی زیر شکنجه
تکو تنها، توی زندون، براش فرقی نداره روز و شب
رو سجاده، با گریه، داره میخونه"خَلِّصٰنِی یا رَب"
آه! واویلا، آه! واویلا...
تموم آدما قبول دارن که
زخم زبون یه خنجرِ بُرَّنْدَه است
برا کسی که کوه غیرت باشه
بردن اسم مادرش کُشنده است
«گفت: زتازیانه و سیلی توندارم باک
به ناسزای تو برمادرم هراس دارم »
تا حرف علی رو میزنن با بغض و کینه
وقتی زیر پا حُرمت مادر و میبینه
سر وا میکنه توی دلش زخم مدینه
در ودیوار ،نوکمسمار، بمیرم روخاکافتاده مادر
رخ نیلی ،زدن سیلی، جلو چشم بارونیِ حیدر
آه! واویلا، آه! واویلا...
چیا سرش آوُرده بودن مگه؟
که جای سالمی نداره تنش
این سند غربت آقامونه
زنجیر و وا نکردن از گردنش
با اینکه پُر از زخمه ولی بال و پری هست
توی قتلگاه شهید شده اما سَری هست
میشه بدنش غسل و کفن تا پسری هست
ته گودال، تنِ پامال، دارن اسبا میتازن رو پیکر
جلوچشمِ، تَرِ خواهر، به روی نیزه رأس برادر
به گوش خاک سپردم تنت بپوشاند
بد است کسی ببیند تو را عریان
به باد گفتم اگر شد مرتبت بکند
که تا خمیده نگردد دوباره مادر جان
جوان میخواهد برود جمکران ، حالا با مادرش هم بحثش شده است ، دوستانش هم دم در هستند ، مادرش همینجوری نگاهش می کند، مادری که اینقدر زحمتش را کشیده است شبها نخوابیده است ، حالا این جوان عصبانی شده است ، خداحافظی هم نمی کند.
خیلی خب این کار را کردی؟ خیلی معذرت می خواهم من را ببخشید ، آدم باید خیلی احمق باشد فکر کند از مادر خداحافظی نکند، در جمکران امام زمان علیه السلام به او نگاه کند.
- مرحوم آیت الله فاطمی نیا
|⇦•گریه میکنه پای روضه اش...
#سینه_زنی و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام
گریه میکنه پای روضه اش چشم آسمون
اَلسَّلام عَلَی الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُون
اسیر سیاهی شب نمیشه خورشیدِ زهرا
میونه سیاه چال هنوز میتابه نورش به دنیا
افتاده رو خاکا گوشهٔ زندون تنهایِ تنها
آسمونا با دعاهاش، تازیونه پیشِ پاهاش
شدن باهاش همراه
گریه میکنه میسوزه، میگه با زبون روزه
خَلِّصْنِی یا اللّه
باب الحوائج، آقا! موسی بن جعفر
تو قفس روی بالش زخمِ رَدِّ کینه بود
اَلسَّلام عَلَی ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُود
حتی غل و زنجیر هم به بنده عشقش اسیرن
ملائکه پایِ قنوت شبهاش حاجت میگیرن
اونقده غریبه حتی غریبا واسش میمیرن
خیلی وقته بی قراره
سر به سجده که میذاره
همش میگه یارب
ساق پاش شده پر از خون
ذکرشه گوشهٔ زندون
عمه جان زینب ..
باب الحوائج، آقا! موسی بن جعفر
میشکنه دوباره بغضش با یادِ کربلا
أَلسَّلامُ عَلَی المَظلومِ الْمَنْحُورْ فِی الْوَری
میدونه که بعداز یه عمرِ زندون چی میشه آخر
میدونه که تشیع میشه تنش روی تخته ی در
دَمِ آخری باز یادِ حسینِ موسی بن جعفر
جد ما با تن خونین
آخرش با نگرونی
به قتلگاه افتاد
روی خاک سرش و میذاشت
غصه ی حرمش وداشت
وقتی که جون میداد
سالار زینب یا حسین
.
بیشتر جمعیت راهپیمایی #۲۲بهمن
زنان و دختران و خانواده های ایرانی بودند!
زنانی که اومدند بگويند:
#زن_زندگی #جمهوری_اسلامی
|⇦•باید غل و زنجیر کند...
#سینه_زنی و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام
باید غل و زنجیر کند گریه برایت
عالم فدایت
قربان ناله ی الهی و صفایت
عالم فدایت
مانند علی دست تو را توطئه بسته
قلب تو شکسته
خندیده ستمگر به غم و اشک و نوایت
عالم به فدایت
باید غل و زنجیر کند گریه برایت
عالم به فدایت
قربان مناجاتِ الهی و صفایت
عالم به فدایت
هر روزِ تو با روزه و افطار تو با شلاق
بر روی دلت داغ
توهین شده پیش تو به ناموسِ ولایت
عالم به فدایت
تو مرد مناجاتی و هنگام ملاقات
چون عمهٔ سادات
شلاق و شکنجه شده سهم سر و پایت
عالم به فدایت
آزادی تو در گِرُوِ آمدن زهر
و می شنود شهر
خوانند تو را خارجی از دین و ولایت
عالم به فدایت
تابوتِ تن بی رمقت لنگه دری شد
آهِ پسری شد
سنگینی این روضه ی غمگین و روایت
عالم به فدایت
دارد کفنت میکند آقای خراسان
با حال پریشان
آمد دو سه خط روضه به لبهای رضایت
عالم به فدایت
جد تو غریب است پدر روضه عجیب است
این سرخیِ سیب است
رفته سرِنیزه، سرِ خورشید دِرایَت
جانمبه فدایت
سر بر روی نی رفته خدایا بدنش کو؟
پس پیروهنش کو؟
ناموس خدا همسفرِ اهل جنایت
عالم به فدایت
این روضه عذاب است دلِ عرش کباب است
انگار رباب است
شاهد که زَند چوب به دندان ثَنایت
عالم به فدایت
خندید ستمگر به غم و غصه ی زینب
خون میچکد از لب
شد ندبه نوایِ حرم و صحن و سرایت
عالم به فدایت
|⇦•عمری زدیم از دل صدا...
#روضه و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام
عمری زدیم از دل صدا، باب الحوائج را
خواندیم بعد از ربنا، باب الحوائج را
روزیِ ما کرده خدا، باب الحوائج را
از ما نگیرد کاش، یا باب الحوائج را
هرکس صدایش کرد، بیچاره نخواهد شد
کارش به یک مو هم رسد، پاره نخواهد شد
یادش بخیر آن روزها که مادرِ خانه
گه گاه میزد پرچمی را سر درِ خانه
پُر می شد از همسایه ها دور و بر خانه
یک سفره نذری، قدر وُسع شوهر خانه
مادر پدرهامان همین که کم میاوردند
یک سفره ی موسی بن جعفر نذر می کردند
عَصر سه شنبه خانه ی ما رو به را می شد
یک سفره می افتاد و درد ما دوا می شد
با اشک،وقتی چشم مادر آشنا می شد
#شاعر:محسن عرب خالقی
*مادرم به روضه خون میگفت: سفرهٔ موسی ابن جعفر دارم، روضهٔ موسی الکاظم برام بخون، روضه خون شروع می کرد روضه خوندن، اینجوری میخوند:
«یه وقت دیدن در زندون باز شد، چهار تا غلام این بدن نحیف رو روی تخته پاره ای گذاشتند، هی صدا میزدن:
"أَلَا وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ يَرَى الْخَبِيثَ بْنَ الْخَبِيثِ فَلْيَخْرُج."
میگفتند:"هَذَا إِمَامُ الرَّافِضَةِ فَاعْرِفُوهُ"...»
مادرم چادر گلدارش رو روی صورت میکشید، برات ناله میزد... روضه خون باز شروع می کرد به روضه خوندن، میگفت :
«صدا به گوش عموی هارون الرشید رسید، گفت چه خبره؟ گفتن: بدن موسی ابن جعفر رو از زندان بیرون آوردن ، اهانت میکنند، بی احترامی میکنند...عموی هارون پابرهنه به راه افتاد، عبا برداشت، عمامه برداشت، گفت: برید بدن رو بگیرید. بدن رو آوردند در بازاری به نام "سُوق الریاحین" گذاشتن . گفت منادی صدا بزنه: "أَلَا وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ یَرَی الطَیب بْنِ الطَیب فَلْیَخٰرُجٰ" هرکسی میخواد بدن این آقای پاک رو ببینه باهاش وداع کنه بیاد، تشیع جنازه ی باشکوهی شد، مردم همه آمدند...»
اینجا بود که میدیدم مادرم روی پا میزد هی میگفت: غریب کربلا حسین ... *
|⇦•میون سیه چال...
#زمزمه و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام
میونه سیه چال
داره میره از حال
روی شونه هاش زخم، سرش زخمیه
تمومی بال و پرش زخمیه
گناهش چی بوده؟
که چشماش کبوده
یهودی به پهلوش لگد میزنه
شبیه مغیره چه بد میزنه
این روضه داره
از روضهٔ فاطمیه سر در میاره
این تنچرا حجمی به روی خاک نداره؟
دل غصه داره
آخ پهلوش شکسته
هم ساق پایِ آقا هم بازو شکسته
آخ دلمغصه داره
روی تختِ پاره
تنِ آقامونه بمیرم براش
که دل میسوزونه بمیرم براش
اگر چه که تنهاست
رو دوش غلاماست
دیگه تخته که از حصیر بهتره
به یاد تنی که بدون سَره
گفتن نداره
بسوز برا آقایی که کفن نداره
میون قتلگاهه پِیروهن نداره
گفتن نداره
با سُمِّمرکب، رَزازی کردن
بدنِ سالار زینب
این روضه جونِ زینبو
رسونده بر لب
#شاعر:رضا تاجیک
|⇦•کنجِ زندون مثل شمعی...
#سینه_زنی و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام
کنجِ زندون مثل شمعی نیمه جون
میزنه سوسو چراغِ آسمون
زندون کجا و وسعت کهکشون
زندون کجا و غربتِ آسمون
چه یوسفی اسیر زندون شده
ای روضه خون! این روضه هارو نخون
زندون سیاه و سرد و تاریک و تار
افتاده رو سجاده با حالِ زار
دیوار و در با روضه هاش بیقرار
ای وای از این غم
پاشیده رو دنیایِ ما گردِ غم
موسیِ ما دلِ خون شده از ستم
پاهاش شد از زنجیر وغل پُر وَرم
ای وای از این غم
واویلتا، واویلتا...
وایِ من! غمزد شَرر بر جان او
یک یهودی بوده زندانبان او
سوزونده داغِ روضه قلب مارو
تو گریه هاش صدازده خدارو
روشن شده زندون چرا خدایا!
شاید بازم صدا زده رضا رو
داره عجب رکوعی وسجودی
از دست اِبنِ شاهِکِ یهودی
مونده چقدر روی تنش کبودی
موسی بن جعفر
زندونه یا غروبه آسمونه
عَجِلْ وَفاتِی واسه چی میخونه؟
از روضهٔ مدینه داد نشونه
موسی بن جعفر
واویلتا، واویلتا...
ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ
#شهید_ابراهیـــــم_هادی
مشکل کار ما این است که
برای رضای همه کار می کنیم
الا رضای خدا!
🌷نثار روح مطهرشان صلوات
.
|⇦•غمی ویران تر از بغض گلو...
#سینه_زنی و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام
غمی ویران تر از بغض گلو افتاده در جانش
بزرگی که زبانزد بود در این شهر ايمانش
کسی که از خلیفه تا گدای کوچه گرد شهر
نمک پرورده بود از سفرههای فضل و احسانش
به حِکمت، آیه آیه از لبش وَالعَصر جاری بود
به رحمت، هر سحر فوج مَلَک بودند مهمانش
سكوت اشک زهرا بود و باید خواند دریایش
شُکوهِ نام حیدر بود و باید خواند طوفانش
کسی از پشت این در دست خالی برنمیگردد
مگر بخشیده باشد حضرت موسی دو چندانش
به عَطر ربنای جاریِ بین قنوت خود
بهشتی آفریده گوشۀ تاریکِ زندانش
نگاهش قبلهٔ خورشید و از زیباییاش این بس
بگویم هست ماهِ آسمان آیینه گردانش
دلش آشفتهتر از تشنه کامیهای عاشوراست
عطش پشت عطش میریزد از لبهای عطشانش
گَلو میداند این بُغضِ نفسگیر صدایش را
که حتی کوه باشد میکُند این داغ ویرانش
#شاعر مهدی حنیفه
ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ
یا اباعبدالله!
سالها گریه به تو جرم تلقی میشد
گریۀ هر شب ما برکت روح الله است.
#دهه_فجر
#جمهوری_اسلامی_حرم_است
.
ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ
کوهرنگ دو متر برف اومده ملت تو خیابونن!
یادش بخیر آبان هوا سرد شده بود
براندازا میگفتن جمهوری اسلامی هوا را سرد کرده
که ما نیاییم تو خیابون.
#دهه_فجر
#جمهوری_اسلامی_حرم_است
.
|⇦•بر روی لب هایت به جز...
#روضه و توسل به حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام
بر روی لب هایت به جز یا ربنا نیست
غیر از خدا، غیر از خدا، غیر از خدا نیست
چیزی نمانده از تمام پیکر تو
انگار که یک پوستی بر استخوانی است
زنجیر ها راه گلویت را گرفتند
در این نفس بالا که می آید صدا نیست
زخم گلویِ تو پذیرفته است اما
زخم دهانت کار این زنجیر ها نیست
این ایستادن با زمین خوردن مساوی است
از چه تقلا میکنی؟ این پا که پا نیست
اصلا رها کن این پلید بد دهان را
از چه توقع میکنی وقتی حیا نیست
*خیلی شیعیان فشار آوُردن به هارون، گفتن که آقای ما در سختی است، این نانجیب زیرِ این فشار، یه مَکری زد، میگه: دستور داد آقا موسی بن جعفر رو لباسِ تازه پوشاندن، آوُردنش تویِ یک تالاری، میوه ها و غذاها جلویِ آقا گذاشتن، یه عده هم شاهد آوُرد، از همون تالار بالا و ایوان ها گفت: نگاه کنید موسی بن جعفر رو، برید به شیعیانش بگید چطوری در ناز و نعمتِ، کجا تویِ زندانِ؟ میگه: اینهارو آوُردن از بالا نگاه میکردن، آقا در لباسِ تازه، جلویِ آقا بهترین غذاها و نوشیدنی ها، میگه: یهو موسی بن جعفر سر رو بالا گرفت، گفت: همه ی اینها دروغِ، دروغ میگن...
نقشه ی هارون رو زد بهم....دوباره آقارو برگردوندن تویِ سیاه چال، زندانبانش هم آمد، موسی بن جعفر نیمه شب تویِ زندان، این زندانبانِ آخری یهودیِ خبیث، دست بُرد به تازیانه، گفت: حالا نقشه ی مارو خراب میکنی؟ اینقدر با تازیانه به سر و صورتِ موسی بن جعفر زد..*
نامرد، زندان بان، در این زندان تاریک
اینکه کنارش میزنی با پا، عبا نیست
*اما یا موسی بن جعفر!...*
اما تو را با نیزه ها بالا نبردند
پس هیچ روزی مثل روزِ کربلا نیست
#شاعر علی اکبر لطیفیان
*یا موسی بن جعفر! تازیانه خوردی آقا! اما آقاجان! شما عزیزی، شما بزرگی، شما مَرد هستید، اما بمیرم برا عمه جانِ شما زینب، به جای همه ی بچه ها تازیانه خورد، به جای تمامِ اُسرا کتک خورد...ای حسین...*
« پستِ موقت »
تعداد خیلی کمی از دوستان
از متونِ زیر صوت ها گله مندن!
رویِ صحبت با اون عزیزان هست:
رفقایِ جان؛
ما تو این کانال
«سَرسَری» کار نمیکنیم،
تکلیف و وظیفه رو انجام میدیم!
نه انتظارِ «به به» داریم،
نه از ریزش میترسیم! ولی:
تو هیئت و مداحی که دغدغه
#روشنگری و #بصیرت_سیاسی
جامعه نباشه ..؛
#بایدن هم سینه میزنه
#بن_سلمان قیمه پخش میکنه!
مومن؛
شیعه، آب خوردنش هم سیاسی است!