ㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ
یا مثل #حاج_قاسم تو بیست سال،
یا مثل #حججی تو یک دقـیقـه ..؛
تقدیر برای هرکدوم از ما متفاوته؛
اما بـدونیم که ما بایـد #اسطوره
«جـمــهــوری اسـلـامـی» بشـیم !!
چه با ریشِ سفـید، چه در اوج جوانی!
غر بزن و دورِ گود نشین زیاد داریم!
ما باید کسی باشیم که بسازیم
این خاکِ حاصلخیز رو ..
#ایران_عزیزم❤️
🆔@Arbabhosyn
|⇦•غریب مادر یا موسی بن جعفر..
#سینه_زنی و توسل ویژۀ شهادت حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام
آقا فدایی تو منم خونۀ تو وطنم
باب الحوائجی و تو رو صدا میزنم
نگاه تو دریا، شبیه مادر
دوای دردم یا موسی بن جعفر
غریب مادر یا موسی بن جعفر
تو که روزی خونه ما دست رضاته
تو که آیینه نور خدا نخ عباته
راه وا شدن گره ها یه نیم نگاته
دوای دردا گرد و غبار صحن و سراته
با دستای بسته پای شکسته
اسیری و تنها موسی بن جعفر
غریب مادر یا موسی بن جعفر
خدا دید و شنید و خرید دست دعاتُ
غل و زنجیر و زمزمه خدا خداتُ
واسه تو بال و پر زدن کبوتراتُ
بی تابیایِ معصومه ها و اشک رضاتُ
آقا گره گشای دلم دست دعای دلم
به نام نامی تو ایوون طلای دلم
امشب دل دنیا تو کاظمینِ
دل خود آقا پیش حسینِ
داره دم آخر موسی بن جعفر
میخونه هی مظلوم شهید بی سر
غریب مادر ای شهید بی سر
تو خرابه ای که مثل اون زندون میمونه
میخواد از پیش اهل حرم بره شبونه
آخه درد یتیم و فقط خدا میدونه
توی ویرونه هنوز رقیه داره میخونه
بابا با پای پر ورمم دردسر حرمم
همه میگن خیلی شبیه مادرمم
.
◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ
بهتون دروغ میگن که
همهمون میمیریم!
ماها ابد در پیش داریم داداش جان..
🆔@Arbabhosyn
|⇦•اگرچه بسته زنجیر و در..
#روضه و توسل ویژۀ شهادت حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام
اگرچه بسته زنجیر و در اسیری بود
السَّلامُ عَلَی الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ* سجون جمعِ سجنِ یعنی زندان سجون یعنی زندان های متعدد * وَظُلَمِ الْمَطَامِيرِ *مطمور جایی هست که قله(1) رو نگه داری میکنن .. یه ذره نور و روشنایی نداره .. نمورِ و نمناکِ .. جوری حضرت رو وارده مطموره میکردن .. گلوی حضرت رو با زنجیر می بستن ..*
اگرچه بسته زنجیر و در اسیری بود
به دست بسته به دنبال دستگیری بود
*اینا خانواده ای هستند که با دست بسته هم دستگیری و هدایت میکردن .. باباش علی رو تو کوچه ها دست بسته بردن .. دست بستهس اما دیدن یهودیه تو کوچه ها داره میگه اشْهَدُ أَنْ لَا إِلٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ .. (چیه؟! مسلمان شدی؟!!) گفت این آقا کیه؟! گفتن این علی ابن ابیطالبِ .. گفت من این آقا رو خیبر دیدم .. خودم دیدم با یک دست درِ قلعه خیبر رو کند .. حالا دارید جلو چشمش ناموسش رو تو کوچه ها میزنید .. چقدر غریبه ..
با دستِ بسته زنِ بدکاره رو هدایت کرد .. اومد تو زندان موسی ابن جعفر دو روز خیره شد به نمازِ آقا؛ هارون میگه فرستادم ببینم چیکار میکنه این زن، چرا خبری ازش نشد .. میگه در زندان رو باز کردن دیدن سرُ رو خاک گذاشته پشتِ سر موسی ابن جعفر هی میگه الهی العفو ..*
چقدر لاغر و زخمی شد و شکست آخر
شبیه اینکه گلاب از گلی بگیری بود
به روی تخته تنش را غلام ها بردند
عجب مراسم تشییع کم نظیری بود
برای غربت او گریه می کند زنجیر
دخیل بسته به پایش، عجب اسیری بود
نبود دخترکش تا به او کند تکیه
اسیر پای شکسته به وقت پیری بود
شاعر: محسن حنیفی
السَّلامُ عَلَی الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ وَظُلَمِ الْمَطَامِيرِ ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ ..(2) اگه بخوام «ساق مرضوض» رو معنا کنم ساکت نباشی .. ساق مرضوض یعنی استخوان خُرد شده .. این «ساق مرضوض» ما رو یاده چندتا روضه میندازه .. بگم و از همه التماسِ دعا .. من چند تا استخوان خرد شده سراغ دارم .. یه استخوان بینِ در و دیوار .. آی مادر .. یه استخوان دیگه ام سراغ دارم زیرِ سم اسب ها .. ای حسین ...
ای کاش که موت را نمی بوسیدم
ای کاش که روت را نمی بوسیدم
تقصیرِ من است زیر و رویت کردن
ای کاش گلوت را نمی بوسیدم ..
پاورقی :
1) قله = سبو، کوزه
2)سید جلیل علی بن طاووس _ «مصباح الزائر»
ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ
« أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَىٰ »
آيا نمى داند كه خدا مى بيند؟
خدا|قرآن| علق|14
پی نوشت:
داداش جان ، خواهرِ بزرگوار !!
مجازی و حقیقی فرق نداره
گیرم کسی هم نفهمید،
خدا هم نمی بینه ؟!
#حیا / #نامحرم / #ازدواج
🆔@Arbabhosyn
|⇦•چه تشییع چهار نفره..
#زمزمه و توسل ویژۀ شهادت حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام
چه تشییعِ چهار نفره
چرا تابوتش تخته های دره
چرا کسی نیست خدا مگه :
این کشته بی پسره
شهید شده و یه دختری داره که بی خبره
خدایا چقدر نحیفِ تنش
ولی چرا پس سنگینه بدنش؟
داره هنوزم یه عالمه زنجیر زیر پیرنش
کبودی داره خدا میدونه که چقدر زدنش
انگار رفته از یاد
کنج دام صیاد
آخر از پا افتاد واویلا ..
ای وای داد بیداد
قاتل حکمش رو داد
امشب میشه آزاد واویلا ..
ــــــــــ
خدا میدونه که چی میکشید
امونش پای شکسته برید
چه ناسزاها به فاطمه میدادن ومیشنید
غریبونه رفت ولی أخرش بچه هاشوندید ..
چقدر شبیه حسین میمونه
یهودی اونو خارجی میخونه ..
تموم تنش شده مثه زینب پراز نشونه
تو این همه سال یا سیلی میخورده یا تازیونه
آقا آقام آقام .. آقاجان ..
به شب نشینی زندانیان خورم حسرت
که نقل محفلشان دانه های زنجیر است
*یکی از زندانبانا گفت خیلی دلم سوخت دیدم موسی بن جعفر داره حیاط نگاه میکنه از پنجره دست و پا غل و زنجیر بسته دختر و پسرم داشتن بازی میکردن دیدم آقا گریه میکنه .. (اینا خیلی سنگدل بودن) اما گفت یه جا دلم سوخت دیدم موسی بن جعفر داره نگاه میکنه بچه هام دارن بازی میکنن زیر لب میگه معصومه جان .. رضا جان .. خیلی دلم براتون تنگ شده .. (یه اشاره کوچیککنم) اینجا دشمن میگه یه جا دلمون به حال موسی بن جعفر سوخت اونم این لحظه بود .. اما تو کربلا دشمن گفت ما یه جا دلمون به حال حسین سوخت .. اون وقتی که حسین علی اصغر و بالا گرفت حرمله تیر به گلوی علی زد .. دیدن حسین میره سمت خیمه برمیگرده ..*
بلند بگو حسین ..
.
ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ
مزۀ مسلمونی بره زیر زبون،
دیگه هیچ کسی غیر از خدا رو
بنده نیستی مومن !!
🆔@Arbabhosyn
|⇦•موسای قصه های من..
#روضه و توسل ویژۀ شهادت حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام
موسای قصه های من آقای طورها
ای برق چشم های تو خورشید نورها
نور تو در نگاه خلایق نشسته است
تنها ندیده اند تورا دیده کورها
تنهاامید روضه مادربزرگها
تنها صدای ناله و اوای گورها
ما با وجود نام شما قد کشیده ایم
باب الحوائج از ازل و تا به دورها
اقا اصالتا" که سلیمان ما تویی
حالا شدی اسیر خیالات مورها
*بمیرم برات .. چهارده سال از این زندان به اون زندان .. از این حبس خانگی به اون حبس خانگی آخرالامر هم تو سیاه چال نمور و تاریک .. روز و شب از هم تشخیص داده نمیشد ..
شب ها دائم الصلاه بودی و روزها روزهدار .. صدا میزد خدا من از تو جای خلوتی میخواستم با تو مناجات کنم و حرف بزنم ..
ولی این زندان آخر و زندانبانِ آخر نمیدونم چی بود! اون آقایی که هی میگفت خدا یه جای خلوت به من بده باهات حرف یزنم تو این زندان آخر هی میگفت کی منو راحت میکنی، خدا دیگه مرگِ منو برسان .. مثل مادرش که هی صدا میزد خدا کی مرگِ فاطمه رو میرسانی .. تو سجده ناله میزد خدا مرگِ موسی بن جعفر رو برسان ..*
خورشید هم اجازه داخل شدن نداشت
در محبس تو محبس مهتاب و هورها
داوودها به صوت شما گریه میکنند
خیس است ایههای خدا در زبورها
هارون زندگی تو قارون قصه هاست
موسی اسیر مانده میان شرورها
با تازیانه بر تن تو خط نوشته اند
قربانی وقاحت جمع جسورها
این روزها به مادر خود گریه میکنی
اشکی عجیب گریه چشم غیورها
*دیگه بریم کربلا با موسی ابن جعفر .. روزهای پایانی ماهِ رجب و آخرِ سال ..*
سرد است قتلگاه تو برعکس کربلا
پس گریه میکنی تو به یاد تنورها
با موسی ابن جعفر برا جدش ابی عبدالله گریه کنیم ..
هرجا که سر گذاشت برآن ریگهای داغ
از تاب رفت و باز به جای دگر گذاشت
شب جمعهست .. امشب اگر کسی هم نباشه کربلا! مادرش زائرِ حرمِ .. انبیاء و اولیاء میان کربلا .. فاطمه جان، مادر جان روزهای آخرِ ساله .. دست ما رو پر کن .. ما کلی به روضههای حسینت اشک بدهکاریم .. اگه امسال کم گذاشتیم ما رو حلال کن ..
خاک های گرم گودال رو زیرِ صورتش جمع کرد .. هی صدا میزنه یا غیاث المستغیثین .. (کی صدا زد خدا به فریادم برس؟!) دید نانجیبا صدا میزنه سمتِ خیمهها حمله کنید .. دیگه طاقت نیاورد هی میگه یا غیاث المستغیثین .. اما خواهر مگه طاقت میاره برادر رو تو این حال ببینه، صدا زد: اما فیکم مسلم ؟! یه نفر مسلمان بین شما نیست .. دستِ آخر رو کرد : يَا عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ أَ يُقْتَلُ أَبُو عَبْدِ اللهِ، وَأَنْتَ تَنْظُرُ إِلَيْه (1) حسین ...
منبع:
1) طبرى، تاريخ، ج 4، ص 345
ابناثير جزرى، الكامل فى التاريخ، ج 4، ص 77-78
ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ
زن و بچه بیش از پول
به محبت و عشق نیاز داره؛
دریغ نکن رفیق!
زود دیر میشه ها!!!
#خانواده
🆔@Arbabhosyn
|⇦•با گریه، با آهِ دمادم ..
#روضه و توسل ویژۀ شهادت حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام
با گریه، با آهِ دمادم می نویسند
در ذیل مُصحف،شرحِ ماتم می نویسند
اندوه را با جوهر غم می نویسند
این روضه را مثل مُحَرَّم می نویسند
کوچه به کوچه مجلس ماتم گرفتند
کَرّوبیان با روضه خوان ها دم گرفتند
آیات قرآن حضرت موسی بن جعفر
تسبیحِ ایمان حضرت موسی بن جعفر
آوای باران حضرت موسی بن جعفر
دردی و درمان حضرت موسی بن جعفر
لب تشنۀ عشق توام باران عطا کن
از دردمندان توام درمان عطا کن
بویِ دلانگیزِ بهارِ مَردُم ما
نورِ چراغِ شام تارِ مَردم ما
بودی همیشه در کنار مَردُم ما
خیلی گره خورده است کار مَردُم ما
گرچه گرفتاریم یا باب الحوائج
امّا تو را داریم یا باب الحوائج
جز ذکر "الله" لبت "بسمی" نداریم
شیرین تر از نام شما اسمی نداریم
با حرز تو از صدبلا قِسمی نداریم
ما ترس از بیماریِ جسمی نداریم
بیماری ما زندگی منهای روضه است
راه علاجِ ما دو قطره چای روضه است
چشم مرا تر کن زمان ربّناها
لطفاً نگاهم کن میان این گداها
پیچیده در هفت آسمان ها این صداها:
یا "فاطمه معصومه"ها و یا "رضا" ها
این خاک شد "ایرانِ" این خواهر_برادر
جانِ همه قربانِ این خواهر_بردار
دریای رحمت!ما به موجات خو گرفتیم
از هرکسی جز خاندانت رو گرفتیم
در اوج بیماری ز تو دارو گرفتیم
ما نسخه را از "ضامن آهو" گرفتیم
صحن رضا جانِ شما دارالشفا شد
پای ضریحش نُطقِ طفل لال وا شد
موسایِ طور غم عصایت را شکستند
*السلام علی الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ وَظُلَمِ الْمَطَامِيرِ، ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ ..(1) قربونِ اون آقایی که ساقِ پاهاشُ خُرد کردن .. این عبارتُ سه جا به کار بردن، یه جا بینِ در و دیوار چه کردن با پهلویِ فاطمه ..! یه جا هم اومدن پیش عبیدالله ملعون، گفتن امیر به ما جایزه باید بدی؟! گفت مگه چیکار کردید؟! گفتن نَحنُ رَضَضنَا الصَّدرَ بَعدَ الظَّهرِ .. ما اسبهامون رو نعلِ تازه زدیم .. بدنِ حسین رو با خاک یکسان کردیم ..(2)*
موسایِ طور غم عصایت را شکستند
با زجر تو قلب رضایت را شکستند
نامردها دست دعایت را شکستند
زیر لگدها ساق پایت را شکستند
چیزی برای تو به جز ماتم نمانده
نای مناجاتی برایت هم نمانده
شیعه هنوز از غُصّه ات تشویش دارد
داغ تو را در سینه بیش از پیش دارد
سِندیِ ملعون بد زبانش نیش دارد
روی لبش دشنام قوم و خویش دارد
با ذکر مادر درد پهلو می کشیدی
داغ حسن را کنج زندان می چشیدی
در این قفس بال و پری دیدم؟ندیدم
جز روضه چیز دیگری دیدم؟ندیدم
زیر عبایت پیکری دیدم؟ندیدم
جز استخوان لاغری دیدم؟ندیدم
*نانجیب اومد فکر کرد عبا سرِ راه افتاده .. با پا اومد پرت کنه .. دید آقا به سجده افتاده ..*
داغ تو ما را کُشت ای فرزند زهرا
عَجِّل وفاتی خوانده ای مانند زهرا
*چهارده سال گوشۀ زندان ها هرجا بردنش، نه لب به شکایت باز کنه! هی میگفت خدایا شکرت یه گوشه خلوتی برا موسی گذاشتی تا با تو مناجات کنم و درد دل کنم اما این سال آخری انقدر این یهودی ملعون اذیت کرد .. هی میگفت ای خدایی که یوسف رو از قعر چاه بیرون آوردی، اى خدایی كه درخت را از بين گل و شن بيرون مى آورى دیگه موسی رو نجات بده (3).. یه زن بدکاره ای رو آوردن تو زندان گفتن بیاد تو زندان آقا رو اذیت کنه ..(4) (آقا یه نگاه کردی زن بدکاره رو عوض کردی .. یه عمرِ ما گریه کنه حسینیم، وقتش نشده ما رو عوض کنی؟!) بعد از ساعتی دیدن موسی ابن جعفر رو خاک افتاده هی میگه قُدّوس سُبحانکَ سُبحانکَ .. دیدن زنه نیست! کجاست؟! نگاه کردن پشت آقا رو خاک افتاده هی میگه العفو العفو العفو .. آقا ماه رجب تموم شد ما که هیچ کاری نکردیم .. چیزی تا مهمونی خدا نمونده .. دستم خیلی خالیه .. یه نگاه کن آقاجانم ..*
اصلاً تنت آماج تیغ و نیزه ها شد؟!
از پشت سر راس تو از پیکر جدا شد؟!
آنگونه دور خیمه هایت شر به پا شد؟!
ناموس تو راهیِ شامات بلا شد؟!
پس هیچ دردی مثل درد کربلا نیست
پس هیچ داغی داغ شاه سرجدا نیست
شاعر : #بردیا_محمدی
منابع:
1)سید جلیل علی بن طاووس _ «مصباح الزائر»
2) سید بن طاووس، الملهوف ١٨٢
تذكرة الخواصّ، سبط ابن جوزی: ص ٢٥٤
3)عيون أخبار الرضا ع ، ج1، ص: 93-94
4)بحارالانوار، ج ۴۸، ص ۲۳۸
.
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
نوری که بر افلاکیان گویی چو اختر بود
پیچیده در زنجیر و غل، موسی بن جعفر بود
تاریک تر از هر کجا، ایام بی پایان
در شوره زار جهل و کین، تابان و گوهر بود
روزی که دیدند جسم او ورد زبان ها شد
باب الحوائج میشود آن کس که مضطر بود
گر چه نحیف است جسم او وقتی که ظاهر شد
از اینکه باشد بی کفن پیکر، که بهتر بود
گر این مصیبت بر همه جانسوز و جانکاه است
در پیش جدش این فقط یک بیت دفتر بود
"آنچه همیشه طالبش چندین برابر بود
نان و پنیر سفره موسی بن جعفر بود"
🔸شاعر:
#رجبی_کاشانی
==========================
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
صدای روضه می آید مهیّا می شود چشمم
خدارا گریه کن ها ! بینتان جا می شود چشمم؟
برای یوسف زندان بغداد اشک می ریزم
به نابیناییم شادم ، زلیخا می شود چشمم
من از زندان و زندانبان و زندانی چه می دانم
بپرس از اشک می بینی که دریا می شود چشمم
عبادتگاه یا زندان ؟ نمی دانم ولی با او
نماز اشک می خوانم ، مصلّی می شود چشمم
بنا بود آنچه می خوانم تسلای دلم باشد
عجب جایی میان روضه ها وا می شود چشمم
شبِ تاریکِ زندان ، ابنِ شاهک ، خشم زندانبان
شب قدر است و با این روضه احیا می شود چشمم
گریزِ کربلا را نیز با خود دارد این زندان
فرات اشک ! جاری شو که سقّا می شود چشمم
تنی در بین زنجیر و تنی بر خاک در گودال
میان روضه حیرانم ، معمّا می شود چشمم
🔸شاعر:
#محسن_ناصحی
==========================
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
چه خیری دارد این روضه، چه حالی، احسن الحال است
عزا و گریه بر موسی بن جعفر، خیرالاعمال است
هر آن کس زد صدا در زندگی، باب الحوائج را
علی رغم تمام مشکلاتِ خود، خوش اقبال است
کسی که اعتقادش بر شفای روضه اش سُست است
اساساً ریشه ی توحید و ایمانش پُر اشکال است
همین که نام او در خاطر بیمار می آید
طبیب از راه می آید، شفایش هم به دنبال است
همیشه کار سائل ها، تمنا از کریمان است
کریمان بینشان همواره بخشش، رسم و منوال است
زن بدکاره را با یک نظاره زیر و رو کرد و...
زن افتاده به سجده، نزد معبودش سبک بال است
کسی که عرشیان مشتاق بر پابوسی اش هستند
چرا منزلگهش بر خاک نمناک سیهچال است؟!
به لب خلصنی یا رب دارد و مانند صدیقه
نمی دانم چرا جسمش شبیه باغ آلاله است
چرا جسم نحیفش از رد شلاق گلگون شد؟!
چرا آخر عبای ریش ریش او لگدمال است؟!
چرا مولای ما افتاده گیر بددهانی پست؟!
چرا هر صبح و شب در دور آقا جار و جنجال است؟!
چگونه ساق پایش را شکسته سندی ملعون؟!
تکان که می خورد پایش، تمام روز بدحال است
**
چکیده اشک روضه بر لبِ خشکیده از زهرش
به یاد غربت لب تشنه ای در بین گودال است
مگر آخر چه شد در وقت غارت کردن ارباب؟!
به دست هر کسی یک تکه از پیراهن و شال است
🔸شاعر:
#محمد_جواد_شیرازی
==========================
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
این تن غرق کبودی آسمان را محور است
این سرِ از تخته آویزان به عالم سرور است
جای او بر روی چشم ماست نه بر تخته چوب
مردم! این محنت کشیده وارث پیغمبر است
آنقدر سنگینی زنجیر زجرش داده است
گردنش از دستهای لاغرش لاغرتر است
ساق پایش را ببیند دخترش دق میکند
خوب شد که نیست اینجا، او ندیده مضطر است
بچه هایش نذرها کردند آزادش کنند
گرچه آزادست حالا، حیف دیگر پرپر است
ای غلامان برروی دوش شما آقای ماست
پس دهید اورا به ما، وقت وداع اخر است
قاتل موسی بن جعفر زهر یا زندان نبود
قاتلش توهین سندی لعین بر مادر است
شیعیان هریک کفن در دستْ، اینجا آمدند
کاظمین از واحسینا واحسینا محشر است
گریه کن با حضرت موسی بن جعفر بر حسین
گریه کن بر آن غریبی که به زیر خنجر است
**
خنجرش کند است میدانم ولی ای تشنه لب
دست و پا کمتر بزن زینب دراین دورو بر است
🔸شاعر:
#سید_پوریا_هاشمی
==========================
💠 یک مامور انتظامی در خوی به شهادت رسید
🔹فرمانده انتظامی آذربایجان غربی: گروهبانیکم «محمدرضا حاجی حسسینلو» از ماموران پلیس که برای تامین امنیت و امدادرسانی به مناطق زلزله زده شهرستان خوی اعزام شده بود در حین انجام ماموریت و مبارزه با سرقت از سوی سارق مورد حمله قرار گرفت و بر اثر شدت جراحت وارده، به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
💐شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات
|⇦•دواى درد بى تابى...
#روضه و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام
دواى درد بى تابى در اين زندان به جز تب نيست
كسى بين غل و زنجير مثل من معذب نيست
كسى غير از دو زندانبان سراغ از من نميگيرد
ميان آسمان من، ستاره نيست كوكب نيست
غروبى گريه ميكردم، به ياد دخترم بودم
اگر نامه ندادم غير خون اينجا مُرّكب نيست
پَرِ زخم، دلِ مضطر، غل و زنجير، جاى تنگ
همه اينها به جاى خود، نگهبان هم مؤدب نيست
به كه گويم سر سجاده ام خيلي كتك خوردم
كه اينسان ناجوانمردى ميان هيچ مذهب نيست
خلاصه اينكه اين شبها نگهبان بدي دارم
كه حتي دست بردار از سَرِ من نيمه شب نيست
لگد خوردم، زمين خوردم، دمادم خون دل خوردم
ولي اين چارده سالم، چنان يك روز زينب نيست
نگهبان زد مرا اما، نگهبان داشت ناموسم
زنى از خاندانم پا برهنه پشت مَركب نيست
كسى معصومهٔ من را به بَزم مِى نخواهد برد
شرابى نيست دستي نيست، چوبى بر روى لب نيست
تنى دور از وطن دارم، ولى چندين كفن دارم
شبيه جد عطشانم، تن من نا مرتب نيست
#شاعر:محمد جواد پرچمی
*علی بن محمد نوفَلی میگه : وقتی هارون الرشید مأمور فرستاد دنبال موسی بن جعفر آقا مشغول نماز بود.
نوشتن بیست و یک نفر آقا رو دوره کردن یکی عمامه از سرش انداخت، یکی سجاده از زیر پاش می کشید، چنان آقا با صورت به زمین افتاد محاسنش به خون خضاب شد، مگه چهجوری انداختند روی زمین؟ دیدن شروع کرده به گریه کردن، هارون صدا زد: یا موسی! براچی داری گریه میکنی؟ شماها آستانه تحملتون بالاست؟! فرمود: برا خودم گریه نمیکنم، یادِ مصیبتای جدم ابی عبدالله افتادم...
عجب دنیايی است، عجب رسمیه، هرکس تو این عالم باب الحوائج شده وقتی میری نگاه میکنی میبینی اونایی که به مقام باب الحوائجی رسیدن، اونهایی بودن که بد جوری دست و پازدن، اونهایی بودن جون دادنشون فرق میکرد با بقیه...
یه باب الحوائج علی اصغر بود، ابی عبدالله دید این بچه داره سخت دست و پا میزنه، خنجر رو برداشت گوشه ی قنداق رو پاره کرد گفت: حالا دست و پا بزن... یه باب الحوائج اینجوری دست و پا زده...
یه باب الحوائج هم کنار نهر علقمه، ابی عبدالله تا رسید، نوشتن: دید عباس هی میخواد پاهاش روجمعکنه، امام اومده بالا سرش، خجالت میکشه جلوی ابی عبدالله پا نشده، نوشتن:"اِرْتَجَحُ جَسَدَه" دیدن از خجالت بدن عباس داره میلرزه... یه باب الحوائج هم اینجوری بود....
اما من بمیرم برا اون آقایی که تو قعر سیاه چال هرچی اومد دست و پاش رو تکون بده این غل و زنجیر اجازه نداد...*
هربلایی سرم آمد کفنم دست نخورد
وقت تشییع تنم پیروهنم پاره نشد
ساق من خم شده اما تن من کامل بود
قدر انگشت بریده بدنم دست نخورد
صَلی اللّه عَلیک یا مَظلوم
صَلی اللّه عَلیک یا سَیدنَا الْعَطشان
صَلی الّله عَلیک یا سَیِدنَا العُریان
گریه زیاد کردم روضه زیاد خوندم
پشت سرت خیلی وَ اِن یَکاد خوندم
وَاِنْ یَکادُ الَّذِینَ کَفَروا
نیزه فرو شد به تنت
وَاِنْ یَکادُ الَّذِینَ کَفَروا
خودت بگو از کفنت
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
دیگر دلم به سیر چمن وا نمیشود
دیگر نشاط، هم نفس ما نمیشود
حتی اگر مسیح، طبیب دلم شود
دارد جراحتی که مداوا نمیشود
موسی اگر کند گذری سوی کاظمین
دیگر روان به وادی سینا نمیشود
از زخمهای سلسله چون یاد آورم
زنجیر شعله از جگرم وا نمیشود
یک تن نگفت سلسله در آن سیاه چال
درمان زخم گردن مولا نمیشود
حبس و شکنجه، قعر سیه چال و سلسله
این احترام یـوسف زهرا نمیشود
گویی که آن ستمگر حق ناشناس را
جز با شکنجه عقده دل وا نمیشود
معصومه تسلیت که نصیب تو بعد از این
دیـگر زیـارت رخ بـابا نمیشـود
مولای من کسی است که در حبس سالها
غـافل دمی ز حی تعـالی نمیشود
"میثم"هر آنچه بر سر عبد خدا رود
عبد خداست، بنـدۀ دنیـا نمیشود
🔸شاعر:
#استاد_غلامرضا_سازگار
==========================
|⇦•حدیث دوست نگویم...
#مناجات و توسل به امام زمان روحی له الفدا ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام
حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست
که آشنا سخن آشنا نگه دارد
*میگه اگه درد و دلی داری در خونه ی من بیا ..اگه حاجت داری باب حاجات رو بهت معرفی کرده...بیا درخونه ی موسی بن جعفر علیه السلام اگه به غیر بگی، آبروتو میبره، اما این خانواده دهان باز نکردی حاجتت رو بهت میدن، نمیزارن دست خالی برگردی....*
دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای
فرشتهات به دو دستِ دعا نگه دارد
*میگه یه موقعی تو سختیا و گرفتاریا تا بنده ای دهان باز میکنه چیزی میخواد فرشته ها میگن این صدا آشناست این همیشه میاددر خونه ی خدا .. حالا که گرفتار شده نیومده، تو راحتیا زیاد اومده در خونه خدا مناجات کرده اما بعضیا نه،دهان باز میکنند میگن زود بهش بدین بره نمیخوام صداشو بشنوم ..*
گرت هواست که معشوق نگسلد پیمان
نگاه دار سرِ رشته تا نِگه دارد
*اگه میخوای آقات نگاه کنه نذار این رشته پاره بشه... اگه آلوده ی گناهم شدی زود خودت رو پیدا کن، دو رکعت نماز بخون، بگو: آقاجان! تو که من رو فراموش نمیکنی میدونم، من فراموشت کردم، من به اشتباه افتادم اما میدونم تو، تو قنوت نمازت یادِ منِ آلوده هستی ....*
صبا بر آن سر زلف ار دل مرا بینی
ز روی لطف بگویش که جا نگه دارد
سر و زر و دل و جانم فدای آن یاری
که حق صحبت مهر و وفا نگه دارد
غبار راهگذارت کجاست تا حافظ
به یادگار نسیم صبا نگه دارد
#حافظ
بذار این روضه رو برات یه کم باز کنم"وَالسَّاقِ الْمَرْضُوضِ" این عبارت رو که آوردن برا موسی بن جعفر از "رَضَضَ" میاد، جایی به کار میبرن که خُرد بخواد بشه، له بخواد بشه، آخه استخونهای پای آقارو خُرد کردن... دو جا دیگه برا اهل بیت این عبارت رو به کار بردن، یه بارش رو اون نانجیب برا معاویه نوشت: وقتی اومدم پشت در، در آتیش گرفت چنان با لگد به در زدم صدای خُرد شدن استخونای زهرا شنیده شد... اینجا یه نفرافتخار کرد
اما توکربلا ده نفر با افتخار وقتی برگشتن توکاخ معاویه گفتن: امیر! اومدیم ازت جایزه بگیریم، گفت: مگه چیکار کردید شما؟ گفتن: "نَحنُ رَضَضنَا الصَّدر" ما اسبامون رو نعل تازه زدیم، چنان تو گودال تاختیم دیگه چیزی از بدن ابی عبدالله نموند...
بدن موسی بن جعفر رو اینطوری به خواری و ذلت میخواستن تشییع کنن، نانجیبا بدن رو روی تخته پاره گذاشتن، از یه طرف سر آقا آویزان، از یه طرف پاها از این تخت آویزان... اما وقتی شیعیان فهمیدن آقاشون رو به شهادت رسوندن همه همدیگه روخبر کردن، بدن روگذاشتن تو بازار "سُوق الرَیاحِین" هدفشون این بود بدن آقارو بذارن سران شیعیه بیان ببینن بگن : ماکاری نکردیم ببینید نه جای خفگی روبدنشه، نهجای شکنجه است.
قبل از شهادت حضرت هم اینکار رو کردن همه رو جمعکردن، حضرت تو نفسای آخر فرمود گول اینارو نخورید اینا من رو مسموم کردن... حضرت روشنگری کرد.
اینجام هدفشون این بود، بیان مردم یه نگاه بکنن برن، اما دسته دسته اومدن اینقدر گُل روی این بدن ریختن، قیمتی ترین کفن هارو برا حضرت آوردن. اینقدر گُل ریختن بدن پنهان شد.
یه بدن دیگه هم من سراغ دارم پنهان شده بود، زینب اومد کنار بدن نشست، هی شمشیر شکسته هارو کنار زد، نیزه شکسته هارو عقب زد، سنگارو عقب زد...*
یافت آن گُل را ولی پرپرشده
پاره پاره پیکری بی سر شده
گفت: آیا یوسف زهرا تویی؟
آنکه من گمکرده ام تویی؟
.
|⇦•شبِ کاظمین مثه مشهده...
#سینه_زنی و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام
شبِ کاظمین مثه مشهده
دلم واسه ی دیدنش لک زده
شبِ کاظمین چقد محشره
یه بابُ المرادش دلُ می بره
کاظمین قبله ی جان ها
کاظمین خانه ی دلبر
کاظمین خاکِ دو مولا
کاظمین شهر دو سَرور
چقد دوس دارم که با مادرم
به پابوسِ موسی بن جعفر برم
بهشتِ برایِ من این حرم
نشد دست خالی از اینجا برم
کاظمین قبله ی جان ها
کاظمین خانه ی دلبر
کاظمین خاکِ دو مولا
کاظمین شهر دو سَرور
تو قَعرِ السُجون یه دل خسته بود
به زنجیر و غل دست و پاش بسته بود
تو قَعرالسُجون چه دردی کشید
بمیرم که خیلی اهانت شنید
چشا غرق اشک، لبش غرق آه
تنش از شکنجه کبود و سیاه
به غیر از دعا، نبود رو لباش
بمیرم شکسته شده ساقِ پاش
چقدر غرق خون، شُدش پیرهنش
چقدر تازیانه زدن رو تنش
به هر ضربه ای، که خورد با سَنان
میگفتش بمیرم برات عمه جان
بگو از وجود، سلام و درود
به اون کشته ای که لبش تشنه بود
بگو از وجود، سلام و درود
به اون حنجری که زیرِ دشنه بود
عزیزم حسین، عزیزم حسین
عزیزم، عزیزم،عزیزم، حسین
بسوزه برات دلِ خواهرت
شده روضه خونِ تنِ بی سرت
بسوزه برات دلِ مادرت
که این جوری بی سر شده پیکرت
عزیزم حسین، عزیزم حسین
عزیزم، عزیزم،عزیزم، حسین
یه کُنج از حرم، بهم جا بده
دلم تنگته خدا شاهده
هوای حرم، هوای بهشت
ببر کربلا به جای بهشت
عزیزم حسین، عزیزم حسین
عزیزم، عزیزم،عزیزم، حسین