eitaa logo
ذاکرین آل الله
244 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
272 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: یکشنبه - ۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ میلادی: Sunday - 28 April 2024 قمری: الأحد، 19 شوال 1445 🌹 امروز متعلق است به: 🔸مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابیطالب علیه السّلام 🔸(عصمة الله الكبري حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها) ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️6 روز تا شهادت امام صادق علیه السلام ▪️11 روز تا ولادت حضرت فاطمه معصومه س و آغاز دهه کرامت ▪️21 روز تا ولادت امام رضا علیه السلام ▪️40 روز تا شهادت امام جواد علیه السلام ▪️47 روز تا شهادت امام محمد باقر علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با سلام و ادب و احترام آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما ذاکرین عزیز آل الله متن اشعار؛ روضه ها و نوحه های شهادت حضرت امام جعفر صادق علیه السلام تقدیم حضور شما عزیزان... انشاءالله مورد استفاده ذاکرین عزیز قرار بگیرد .. التماس دعا..سالار
روضه و توسل ویژهٔ شهادت امام صادق علیه السلام به نفسِ حجت الاسلام یونس سمیعی "یا اَبا عَبدِاللّهِ یا جَعفَرَبنَ مُحَمَّدٍ اَیُّهَا الصّادِق یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه" غروب سرخ نگاهش به رنگ ماتم بود غریب شهر خودش نه غریب عالم بود چقدَر روضه ی کرب و بلا به پا میداشت به روی سر در خانه همیشه پرچم بود اگر چه زخم جگر تازه مي شد اما باز براي داغ دلش روضه مثل مرهم بود هميشه در وسط كوچهٔ بني هاشم پر از تلاطم اشكِ مصيبت و غم بود شبي كه در تبِ آتش بهشت او مي سوخت شكسته قامت و آشفته حال و درهم بود *کدوم شب؟همون شبی که مفضل بن عمر میگه منصور دوانیقی برا فرماندار مکه و مدینه نامه نوشت. خانه ی جعفربن محمد رو به آتش بکشید، یه وقت دیدن دارن هیزم میارن درِ خانه ی امام صادق، فالقی النار فی الدار ابی عبدالله ، این خونه رو به آتش کشیدن، بچه هاگریه کنان فرار میکردن ،اما راوی میگه دیدم امام صادق در میان آتش داره قدم برمیداره میفرماد: حضرت شروع کرد نام اجداد طاهریشون رو بردن، من پسر همون آقایی هستم که آتش نمرود براش گلستان شد، من پسر ابراهیم خلیلم ...* *اما آی اهل روضه، میخوام بگم هر جوری بود اما آتش مهار شد الحمدلله به کسی صدمه ای نرسید.. اما من یه خونه ای رو سراغ دارم تو مدینه، یه وقت هیزم درب خانه ی فاطمه آوردن صدا شون بلند شد ما اومدیم خونه رو با اهلش به آتش بکشیم. اما تا در خانه آتش گرفت یه وقت صدای ناله ی مادری بین در و دیوار...هی صدا میزد.. باباجان! بیا ببین با دخترت چه کردن...اینجا بود بی بی دو عالم فرمود: فضه بیا بخدا محسنمو کشتن...* آتش به جان گلشن طاها فتاده است کوثر میان شعله ی اتش فتاده است فضه برس به داد که مادر ز دست رفت جای درنگ‌نیست همینجا فتاده است *اگه دلت مدینه ای شد و حال دلت عوضشد دستای گداییتو بالا ..."اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ وَ الْعافِیَةَ وَ النَّصْرَ وَ اجْعَلْنا مِنْ خَیْرِ اَنْصارِهِ وَ اَعْوانِهِ و ..." ↫
روضه خانگی - امام صادق(ع) - 1081.mp3
6.52M
↻ موج موج شانه ‏ها می‏ آیند، روبه روی دریا تباری کـه نامش «صادق» اسـت تا ترجیع‏ بندهای تلاطم را بسرایند. امروز دوبیتی‏هاي‌ «وا اماما»؛ زمزمه بقیعستان دل اسـت.
روضه و توسل ویژهٔ شهادت امام صادق علیه السلام به نفسِ سید مهدی حسینی •✾• آه یک واژه ی پر از درد است که به دنبال ناله می آید گاه روی زبان مردی پیر گاه از یک سه ساله می آید آه! یعنی رمق نمانده به تن خسته باشی و هی تو را بزنند بدوانند پشت یک ناقه یا که از پشت بی هوا بزنند آه! یعنی نفس نفس بزنی عده ای بی حیا لگد بزنند آه! یعنی تو مادری باشی عده ای حرفهای بد بزنند آه! یعنی که دشمنان بزنند مردم شهر هم نگاه کنند باز خوب است تو در انظاری نه بسمت حرم نگاه کنند بعد از این بین کوچه گردیدی عالمی بی عباست، آه بکش یا اگر یک زن جوان دیدی چادرش زیر پاست، آه بکش پا برهنه اگر عزیزی رفت وسط ازدحام، آه بکش یا اگر شاهزاده ای دیدی تنه خورد از غلام، آه بکش بعد از این داغدار زینب باش بعد از این با رباب، آه بکش واجب الحُرمتی اگر که به زور رفت بزم شراب، آه بکش *حالا چجوری میخوای آه بکشی؟ همونجور که امام صادق علیه السلام فرمود: عین مادر فرزند مرده آه بکش و ناله بزن..این آهی که میخوای امروز بکشی ثواب تسبیح داره ..خدا لعنت کنه اونایی رو که قربتاً الی الله با هر چی بغض و کینه داشتن اومدن..عین خیالشونم نبود این پسر فاطمه ست... *از شاگردان مفضّله یکی از نوادگان امام صادق، نقل میکنه میگه انقدر این آقا بعد شهادت هم دوست داشت مردم رو ترغیب و تشویق کنند به زیارت اباعبدالله.. شیعیان میومدن مقابل قبر امام صادق می ایستادن ،شروع میکردن مناجات کردن... میگفتن آقا جان ما میدونیم شما زنده ای وصدای مارو میشنوی، میدونیم چقدر دوست داشتی، مردم به زیارت جد غریب شما برن، زائر حسین فاطمه باشن، یه کمکی کن آقاجان، ماهم بریم به زیارت و پابوس جدّ غریب شما. شما خیلی زائرای جدّتون رو دوست داشتید... نقل هست به یک ساعت نمیرسید یکی از علویون و بنی هاشم، میومدن یه خرجی میدادن میگفتن به جای مولای عالم امام صادق، برو سیدالشهدا رو زیارت کن .. یااباعبدالله... وقتی با اون وضع آقا رو بردن کاخ منصور، این میراثی که از پیغمبر به اهل بیت رسیده، نفر به نفر، یکی سیلی یکی تازیانه یکی اهانت.همه ی این اهل بیت صبوری کردن. میگن تشییع امام صادق بی سابقه بود.. مسعودی نقل میکنه بزرگترین تشییع برا امام صادق علیه السلام بود. انقدر جمعیت زیاد بود..یه عده زیر دست و پا افتادن به نقلی یه عده جون دادن زیر دست و پای تشییع کنندگان.. همه ی اهل بیت موقع جون دادن یا موقع تشییع عزیزانشون برا جد غریبشون گریه کردن، خوب تشییعی شد برا همه ی ائمه. اما برا امام حسین فرق داشت کی گفته ابی عبدالله رو تشییع نکردن..عین مقتله..میگن چند بار کربلا ابی عبدالله رو تشییع کردن..یه نفر تو عالم بوده تشییع کندگانش قاتلش بودن، ابن سعد ملعون دید انقدر خون از بدن حسین رفته ، گفت پسر زهرا رو نمیخوام به این راحتی خلاصش کنم... دید هم حالی نداره هم نفس به شماره افتاده، هم دید ابی عبدالله نگرانه هی حواسش به خیمه و تل هستش، مقتل نوشته...دستور داد.. دو نفر اومدن کتف چپو گرفتن دو نفر اومدن کتف راستو گرفتن بدن رو برگردوندند سمت خیمه ها ...دید صداش جوهره نداره، گوششو این سعد ملعون تیز کرد دید با صدای خفیف میگه: یا رسول الله! این زن و بچه دارن از خیمه بیرون میان یه وقت ابی عبدالله نگاه کرد.. این اسبها راه افتادن سمت خیمه ی زن و بچه ها..* منو چشم براه نذار تو رو جون مادرت پاتو قتلگاه نذار منو زابراه نکن دستو پا که میزنی مادرو نگاه نکن «حسین.....حسین. . . .» .
ShahadatImamSadegh1402[01].mp3
26.32M
↻ مدینه همچنان مظلوم است و … بقیع مظلوم تر! رنج نامه نانوشته شیعه، بر خاک و سنگ مزار صادق آل‌پیامبر ، گویاتر از هر زمان به شِکْوه و شهادت ایستاده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣️❣️ سلام اے همه ، تمام دلم سلام اے ڪه به ،سرشته آب و گلم سلام دلبر، بیا و رحمے ڪن به پاسخے بنوازے تو قلب مشتعلم.. امام خوب هر ڪجا هستید با هزاران عشق و ارادت سلام السّلامُ عَلَیْڪَ یا صاحِبَ الزَّمانِ اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا شَریڪَ الْقُرْآنِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ 💌💚 💛🎈
مثنوی مرثیه روضه و زمینه سینه زنی آنکه عطر و بوی جنت می دهد از چه قبرش بوی غربت می دهد شیعه می‌سوزد برای غربتش می زند پر در هوای غربتش غربتش آتش به جان ها می زند زخم غربت بر دل ما می زند او که شیخ الاولیا دارد لقب خلقت ایجاد را باشد سبب وارث علم نبی جان علی نجل زهرا مظهر ذات جلی اختر برج ولایت صادق است گوهر بحر رسالت صادق است با همه فضل و شرف قو م دغا بر حریمش تاختند از کینه ها بر حریم خانه اش آتش زدند نیمه ی شب در سرایش آمدند وامصیبت یاد مادر کرده است یاد سیلی یادی از در کرده است دست بسته پا پرهنه از جفا دشمن او را برده مثل مرتضی ریسمان بر گردنش انداختند چون علی بر حرمت او تاختند هتک حرمت تا کجا باشد بر او شد چو با منصور ملعون روبرو تا که شمشیر از نیامش بر کشید آن زمان رخسار پیغمبر بدید دید پیغمبر رسول بی قرین ایستاده در حضورش خشمگین آن لعین شمشیر کردی در نیام پس ز وحشت کرد او را احترام یادم آمد از حسین تشنه کام خاندانش را نکردند احترام از دم شمشیر و تیر و نیزه ها پاره پاره شد تن خون خدا آه، زینب آمده از خیمه گاه بر سر بالین او در قتلگاه دید تا آن پیکر غرقه بخون پیکر بی سر فتاده لاله گون تا تن صد پاره ی او دیده است حنجر ببریده را بوسیده است شد عزادارش مه ثانی عشر مهدی زهرا امام منتظر زین مصائب دل پریشان "ناطق" است چون عزای سبط احمد صادق است غلامرضا محمودنژاد (ناطق)
آقا تو را چون حیدر کرار بردند در پیش چشم بچه های زار بردند تو آن همه شاگرد داری پس کجایند! آقا چه شد آن شب تو را بی یار بردند؟ این اولین باری نبود این طور رفتید آقا شما را این چنین بسیار بردند وقتی شما فرزند ابراهیم هستی قطعاً شما را از میان نار بردند آن شب میان کوچه ها با گریه گفتی که عمه جان را هم سرِ بازار بردند یاد رقیه کردی آن جا که شما را پای برهنه از میان خار بردند این ظاهرِ درهم خودش می گوید آقا حتماً شما را از سر اجبار بردند سخت است اما آخرش تابوتتان را آقا هزاران شیعه در انظار بردند
قسم به نان و نمک، ذرّه‌ای مرام ندارید نمک به سفره‌ی زخمید، التیام ندارید آهای مردمِ مؤمن به دینِ ساختگی‌تان! به دین‌تان سخن از یاری امام ندارید؟! میان شهرِ زمستان کنار خانه و آتش شمای یخ‌زده کاری جز ازدحام ندارید خبر دهید به هارون مکّی آتشِ غم را شما که غیرتی اندازه‌ی غلام ندارید شکستْ حُرمتِ مویی که آیه‌های سپیدش گواه شد که نشانی از احترام ندارید چنان غبارِ سواران به خاکِ ظلم نشستید چنان نشسته که دیگر سرِ قیام ندارید آهای لشکرِ شاگردهای جنگ‌ندیده! میان دفترتان درسِ انتقام ندارید؟! سلاح دست گرفتید و شرحِ واقعه گفتید شما که جز قلمِ لال در نیام ندارید به مستحب که نشستید، واجبات قضا شد شما که فعلِ ثوابی به جز حرام ندارید
پیرمردم نکشیدم ندهید آزارم بگذارید به همراه عصا بردارم به زمین می خورم و طاقت ره رفتن نیست در همین اول ره، کاش که جان بسپارم مویم آشفته شد از بس که کشیدید مرا کاش می شد که عمامه به سرم بگذارم پا برهنه، وسط کوچه به دست بسته به خدا هر قدمم فکر سر بازارم عمه ام را سر هر کوچه تماشا کردند مثل یک ابر بهار، از غم او می بارم جگرم سوخت همان لحظه که خانه می سوخت خانه ام سوخت ولی یاد در و دیوارم خانه پر دود شد و شُکر، که در میخ نداشت دائماً یاد تن فاطمه و مسمارم صورت همسرم از شعله ی در گُر نگرفت صورت مادر ما سوخت و من بیمارم زن و اطفال من از ترس به خود لرزیدند نزند هیچ کسی لطمه به روی یارم
قلبم از کینه ی دشمن چقَدَر ریخت به هم تا که زد بر جگرم زهر شرر ریخت به هم یاد بزمی که به پا کرد در آن شب منصور از سر شب جگرم تا به سحر ریخت به هم جگرم سوخته از زهر نباشد، که عدو ناسزا داد به زهرا که جگر ریخت به هم اثری نیست به جا جز سرم، از زهر ولی صورت مادرم از شعله ی در ریخت به هم خانه ام سوخت ولی سینه ای از میخ نسوخت آن که شد بهر علی سینه سپر ریخت به هم با لگد زد به در سوخته تا در افتاد میوه از شاخه جدا گشت و ثمر ریخت به هم دست بسته وسط کوچه کشاندند مرا دیده ام از غم زینب شده تر، ریخت به هم داغ های من و عمه چه تفاوت ها داشت وای من عمه ام از تیر نظر ریخت به هم می دویدم عقب مرکب و می سوخت دلم بهر آن طفل که از پای به سر ریخت به هم
◾دو دمه های ◾شهادت امام‌صادق(ع) ◾بنداول دستهایم بسته شد همچون‌امیرالمومنین یا اله‌العالمین(۲) ◾بنددوم زهر کین آتش زده بر قلب زارم این چنین یا اله‌العالمین(۲) ◾بندسوم بین کوچه پاره شد تا رشته حبل‌المتین یا اله‌العالمین(۲) ◾بندچهارم خانه‌ام آتش گرفت و خورده‌ام من بر زمین یا اله‌العالمین(۲)
چون لحظه ای که صیاد در کف گهر بگیرد ای صبح! شب برآن است از تو خبر بگیرد دزدان ز روی دیوار حمله به خانه کردند می خواست هرکس از تو خونِ جگر بگیرد زهراست پشت این در؟ یا که عزیز زهرا؟! بار دگر قرار است خانه شرر بگیرد من اعتقادم این است تو ناجی خلیلی راضی مشو که این بار شعله به در بگیرد دور سرت بگردم خیلی تو را کشیدند ای کاش یک نفر بود راه گذر بگیرد گفتند پشت مرکب خیلی تو را دواندند شیعه دگر چه خاکی زین غم به سر بگیرد با این همه مصیبت صد جای شکر باقیست قسمت نشد دلت را داغی دگر بگیرد ناموس تو به خانه در حجره های بسته کس نیست این زنان را تحت نظر بگیرد ترسیده اند امشب این دخترانت اما آیا کسی قرار است درد کمر بگیرد؟ فرق است بین آن که در خانه گریه کرده با آن که در خرابه یاد پدر بگیرد فرق است بین آن که رفته به مجلس مِی.. با آن که پشت پرده حسِّ خطر بگیرد
مرحمی نیست که این زخم مداوا بکند کاشکی با جگرش زهر مدارا بکند زهر آهسته تمامِ جگرش را سوزاند حق بده این همه از درد تقلا بکند چند روز است که کارش شده از بسترِ مرگ خانه‌ای سوخته را خوب تماشا بکند غربت این است که در شهرِ مدینه هر شب باید او با درِ آتش زده احیا بکند رسم این است در این شهر که حُرمت شکنند چقدر روضه مهیاست که برپا بکند این حرامی که رسیده است که او را بکشد از زن و بچه‌اش ای کاش که پروا بکند پیرمرد است عصا یا که عبا با نعلین فرصتی حیف ندادند مهیا بکند عادتش بود که در آخرِ هر مجلسِ درس رویِ زانو بزند وای حسینا بکند عمه‌اش تا دل گودال ندارد راهی باید او داد زنَد با همه دعوا بکند تا مگر بعدِ سه ساعت برسید پیشِ حسین قبل از آنی که بر آن سینه کسی جا بکند بعد از آن هم بدود خیمه به خیمه تنها تا مگر دخترِ آتش زده پیدا بکند ...
همه افلاک تو را بحر حقایق گویند اهل تفسیر، تو را مصحف ناطق گویند چارده صادق و معصوم همه نسل به نسل که خلایق همه را جلوه ی خالق گویند کذب و کذاب فزون بوده به دوران شما زین جهت بین امامان به تو صادق گویند پدر علم به هر رشته تویی در عالم نه من این را همه جا مؤمن و فاسق گویند شیخ عشاق شمایی به حقیقت نه مَجاز وَ طبیب دل هر بنده ی عاشق گویند قالَ صادق همه جا راه گشای علماست که به هر علم تو را منبع واثق گویند شیعه ی جعفری ات را متخلق بنما که جهانی به تو ما را متعلق گویند شکر حق گر نشدم رهرو شایسته ی تو به «رئوفی» نه که شیعه، به تو عاشق گویند
دوبیتی يا رب تو به حقِّ جعفر آن صدق تمام آن كاو به حياتِ علم، بخشيده دوام همت بده ما را به بلندای نماز تا شيعه ی جعفری بمانيم مدام ◾️ سخت است به محتضر، دمی راز و نياز حتی چه رسد به خلق گردد دمساز هنگام وداع، حضرت صادق بود جان بر لب و می كرد سفارش به نماز
همای قدسم و در آشیانه می سوزم غریب و غمزده با درب خانه می سوزم هر آنچه خیر که باشد پُر از نشانه ی ماست دریغ و درد که خود بی نشانه می سوزم برای آن که تسلی دهم به طفلانم کنار یک یکشان کودکانه می سوزم نفس نفس زدنم هم نکرد تأثیری دوان دوان پی مرکب روانه می سوزم میان شعله گرفتم دم حسین حسین به یاد کعب نی و تازیانه می سوزم به یاد جد غریبم حسین هر شب و روز بنالم از دل و با هر بهانه می سوزم چو دیدم این همه شاگرد، گرد پیکر خود به یاد مادر و دفن شبانه می سوزم
یکی می گفت مثل مادرش پشت در افتاده یکی می گفت بین کوچه ها چون حیدر افتاده شبیه عمه اش زینب سرِ بازارهای شام به روی خاک با صورت وَ گاهی با سر افتاده یکی می گفت همچون مجتبی مسموم شد از زهر به خود می پیچد و در ذکر مادر مادر افتاده یکی می گفت تا آتش کشید از خانه اش بالا به یاد خیمه ها و ماجرای معجر افتاده یکی می گفت در بزم شراب اشکش برای چیست؟ یکی می گفت شاید یاد یک تَشت زر افتاده یکی می گفت تا شمشیر بالا رفت بر قتلش به یاد کربلا و نحر از پشت سر افتاده گریزِ گریه اش تا گوشه ی ویرانه رفت آن دم که او می دید لرزه بر تن یک دختر افتاده «رئوفی» بس کن این مرثیه را، تنها بگو کلِّ مصیبت های آل الله در یک پیکر افتاده
پیرمردم نکشیدم ندهید آزارم بگذارید به همراه عصا بردارم به زمین می خورم و طاقت ره رفتن نیست در همین اول ره، کاش که جان بسپارم مویم آشفته شد از بس که کشیدید مرا کاش می شد که عمامه به سرم بگذارم پا برهنه، وسط کوچه به دست بسته به خدا هر قدمم فکر سر بازارم عمه ام را سر هر کوچه تماشا کردند مثل یک ابر بهار، از غم او می بارم جگرم سوخت همان لحظه که خانه می سوخت خانه ام سوخت ولی یاد در و دیوارم خانه پر دود شد و شُکر، که در میخ نداشت دائماً یاد تن فاطمه و مسمارم صورت همسرم از شعله ی در گُر نگرفت صورت مادر ما سوخت و من بیمارم زن و اطفال من از ترس به خود لرزیدند نزند هیچ کسی لطمه به روی یارم .
قلبم از کینه ی دشمن چقَدَر ریخت به هم تا که زد بر جگرم زهر شرر ریخت به هم یاد بزمی که به پا کرد در آن شب منصور از سر شب جگرم تا به سحر ریخت به هم جگرم سوخته از زهر نباشد، که عدو ناسزا داد به زهرا که جگر ریخت به هم اثری نیست به جا جز سرم، از زهر ولی صورت مادرم از شعله ی در ریخت به هم خانه ام سوخت ولی سینه ای از میخ نسوخت آن که شد بهر علی سینه سپر ریخت به هم با لگد زد به در سوخته تا در افتاد میوه از شاخه جدا گشت و ثمر ریخت به هم دست بسته وسط کوچه کشاندند مرا دیده ام از غم زینب شده تر، ریخت به هم داغ های من و عمه چه تفاوت ها داشت وای من عمه ام از تیر نظر ریخت به هم می دویدم عقب مرکب و می سوخت دلم بهر آن طفل که از پای به سر ریخت به هم .
◾دو دمه های ◾شهادت امام‌صادق(ع) ◾بنداول دستهایم بسته شد همچون‌امیرالمومنین یا اله‌العالمین(۲) ◾بنددوم زهر کین آتش زده بر قلب زارم این چنین یا اله‌العالمین(۲) ◾بندسوم بین کوچه پاره شد تا رشته حبل‌المتین یا اله‌العالمین(۲) ◾بندچهارم خانه‌ام آتش گرفت و خورده‌ام من بر زمین یا اله‌العالمین(۲) .
مرحمی نیست که این زخم مداوا بکند کاشکی با جگرش زهر مدارا بکند زهر آهسته تمامِ جگرش را سوزاند حق بده این همه از درد تقلا بکند چند روز است که کارش شده از بسترِ مرگ خانه‌ای سوخته را خوب تماشا بکند غربت این است که در شهرِ مدینه هر شب باید او با درِ آتش زده احیا بکند رسم این است در این شهر که حُرمت شکنند چقدر روضه مهیاست که برپا بکند این حرامی که رسیده است که او را بکشد از زن و بچه‌اش ای کاش که پروا بکند پیرمرد است عصا یا که عبا با نعلین فرصتی حیف ندادند مهیا بکند عادتش بود که در آخرِ هر مجلسِ درس رویِ زانو بزند وای حسینا بکند عمه‌اش تا دل گودال ندارد راهی باید او داد زنَد با همه دعوا بکند تا مگر بعدِ سه ساعت برسید پیشِ حسین قبل از آنی که بر آن سینه کسی جا بکند بعد از آن هم بدود خیمه به خیمه تنها تا مگر دخترِ آتش زده پیدا بکند ... .