eitaa logo
ذاکرین آل الله
304 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.5هزار ویدیو
339 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
. ____ تا از توو دست تو عَلَم افتاد دیدم با گریه خواهرم افتاد نگم براتو از زن و بچه ام.. چه اضطرابی تو حرم افتاد پاشو ببین رقیه گریونه سکینه بیقرار و دل خونه چشم انتظار نشستن و ذکر رو لبهاشون فقط عموجونه پاشو قدم بزن علمدارم نگاهی کن به من علمدارم پاشو نزار که دشمنا حالا تا خیمه ها برن علمدارم سقای دشت کربلا عباس/دستت شده از تن جدا عباس .... هنوز برام یه لشکری داداش هنوز یل دلاوری داداش پاشو یه بار دیگه علم بردار هنوز امید خواهری داداش تیر سه شعبه خورده تو چشمات نمیتونی بایستی روی پات نمیشه باورم داری میری باید خدافظی کنم باهات.! داغ تو زندگیمو درهم کرد بدجوری این قد منو خم کرد دیدم که بعد رفتنت زینب دوباره معجرش رو محکم کرد سقای دشت کربلا عباس/دستت شده از تن جدا عباس .... تو علقمه پیچیده بوی یاس بالاسرتو حضرت زهراس بهم بگو تا مادرو دیدی چی بینتون گذشت داداش عباس تو گفتی که چیشد توی میدون کشیدنت تورو به خاک و خون یا گفته مادرم که توو کوچه یه سیلی خورد و شد حسن گریون تو گفتی از دلت که شد مضطر از این که بی کسه دیگه خواهر یا گفته مادر از آتیشی که یه روزی گُر گرفته پشت در (یا گفته مادر از هجومی که آوُردن عده ای به پشت در) مادر مهربون من زهرا/مادر قد کمون من زهرا .
روضه ابالفضلی ع.mp3
4.41M
برادر میخواستم برا اصغرت آب بیارم ، ولی اه زدن مشک آب منو پاره کردن ، توی راه برادر برادر میگی من بیام با تو خیمه ولی با ، چه رویی؟؟ نه دیگه برام مونده آبی و نه ابرویی برادر دیگه دست به پیکر ندارم ، میبینی برادر مثه نیزه زارم ، میبینی برو هر چی زودتر تو خیمه , مردی نیست برا زینبم بی قرارم ، میبینی حسین جان ،،،،،،، برادر اومد مادرت جای ام البنین در کنارم دیگه دلخوشی بعد این مشک پاره ندارم برادر برادر تو خیمه همه انتظار منو میکشیدن بمیرم که دیگه همه بچه ها نا امیدن برادر میده گریه ی تو عذابم میبینی خجالت منو کرده آبم میبینی بگو که حلالم کنه اون شیش ماهه خجالت زده از ربابم میبینی حسین جان
. از روی خاکا پاشو حسین رسیده داداشتو ندیده بودی با قد خمیده شکوهت اعجاز شده قیامتی باز برای کشتنت اومد چهار هزار تیر انداز  از مشک پاره شده خجالت حرم می ریزه از مشک پاره شده اشکای مادرم  می ریزه از مشک پاره شده آواره  رو سرم می ریزه تن تو ،  غرق به خون برابر من تن تو ، پا خورده قبل پیکر من بند دو‌ نوای آهت به مادرم رسیده یه دست شکسته گریه کرد واسه یه دست بریده نشد که بیشتر کنار تو بمونم دلم تو خیمه بود نشد برات نماز بخونم  رفتی با رفتن تو خندید سنان به قد خمم رفتی با رفتن تو گوشواره جمع شد از حرمم رفتی با رفتن تو داداش که نه ، یه کوه غمم   !  برادر من رفتی و ، هنوز تو سر به دار منی رفتی و ، رو نیزه هم کنار منی بند سه تو رو نی هم که باشی همنشینی ایشالا روی نیزه زینبو اسیر نبینی ایشالا تو شام‌ دیگه بهت نخندن سرتو رو با معجر حرم به نی نبندن ایشالا که سر تو کنار نهر آب نبرن ایشالا که سر تو مقابل رباب نبرن ایشالا که سر تو به مجلس شراب نبرن  ، برادر من سر تو ، تو شام می بینه غم یه سره سر تو ، ایشالا که  خرابه نره ✍ ......... داره قرار از  دله عقیله میره ایشالا خیمه هایی که زدی آتیش نگیره ایشالا هیچکس ، غصه ی یار نگیره ایشالا هیچ پای برهنه ای به خار نگیره ایشالا عصر دهم ذبح نکنن برادرمو ایشالا عصر دهم به هم نریزن این حرمو ایشالا عصر دهم نریزن اشک مادرمو‌    عزیز زهرا حرمت ، حرم بمونه تا به ابد تو خیام ، بیدار نشه کسی با لگد بند دوم عباس که اومد،    بهش بگو علمدار برا دل رباب ، یه چند تا مشک ، اضافه بردار کمون به دستی ، یه کمی اون طرف تر نگاشو دوخته به سپیدیه گلوی اصغر  ایشالا عصر دهم عمود خیمه دست نخوره ایشالا عصر دهم کسی سر تو رو نبُره ایشالا عصر دهم شمر نیست اونی که دستِ پره  ، عزیز زینب عزیزم ، دلشوره داره خواهر تو می میرم ، رو نیزه ها بره سر تو ✍ ................
واحد؛ عموی صاحب‌الزمان.mp3
3.58M
علیه‌السلام 🔹عموی صاحب‌الزمان🔹 روح لطافت، کعبهٔ احساسی کوه صلابت، تو أشجع الناسی دم زدن از تو، کار من و ما نیست ماه دو عالم، حضرت عباسی «دامن علقمه و باغ گل یاس یکی‌ست قمر هاشمیان بین همه ناس یکی‌ست سیر کردم عدد ابجد و دیدم به حساب نام زیبای اباصالح و عباس یکی‌ست» قبلهٔ عشاق جهان یا اباالفضل ماه تمام عرشیان یا اباالفضل عموی قاسم و رقیه تویی تو عموی صاحب‌الزمان یا اباالفضل «یا اباالفضل مدد یا اباالفضل» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ وَه چه شکوه و رزم نفس‌گیری وَه چه خروش و ضربت شمشیری دست رشیدت، دست یداللهی‌ست هر نفس تو، نغمۀ تکبیری «همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست در فرات نفسم گام بزن، دم با توست دشمن از ترس نگاهت مژه بر هم نزند غضب‌آلوده‌ای و خشم خدا هم با توست» دشمن ظلم و ستمی، یا اباالفضل مأمن اهل حرمی، یا اباالفضل منتقم خون خدا می‌رسد و تو، دوباره صاحب‌علمی، یا اباالفضل «یا اباالفضل مدد یا اباالفضل» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ حضرت سقا، راهی میدانی در دل میدان، جلوهٔ طوفانی گرچه نداری فرصت جنگ اما دشمن تو دید، رزم نمایانی «وعده‌ای داده‌ای و راهی دریا شده‌ای خوش به حال لب اصغر كه تو سقّا شده‌اى آب از هيبت عباسى تو می‌لرزد بى‌عصا آمده‌ای حضرت موسى شده‌اى» گرچه پر از تاب و تبی، یا اباالفضل گرچه خودَت تشنه‌لبی، یا اباالفضل حسرت لب‌های تو مانده به دل آب ساقی عشق و ادبی، یا اباالفضل «یا اباالفضل مدد، یا اباالفضل» .
سوگند به عاشورا عباس نمی میرد غیرت شد از او اِحیا عباس نمی میرد تا دور جهان باقی ست ما تشنه و او ساقی ست دارد لقب سقا عباس نمی میرد دل را ز عطش دارد، بس ناز عطش دارد لب تشنه و دل دریا عباس نمی میرد سوگند به حالاتش، ایثار و مُوالاتش در ظاهر و در معنا عباس نمی میرد
08-vahed_01.mp3
3.66M
می دانم بابا دو بخش است؛ بخشی در صحرا و بخشی بر نیزه اما اینکه عمو چند بخش است را فقط بابا می داند.
|⇦•حاجت همه ی دنیا... و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مجید بنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ ای داد ای بیداد گرما میباره هیچکی از سقا خبر نداره از خیمه هامون رفت با چشم گریون رفت آب بیاره ساقیِ حرم طفلان اباالفضل ای جانان اباالفضل ای عطشان اباالفضل خورشید از آسمون رفت برگرد تشنگی یادمون رفت برگرد حاجت همه ی دنیا اباالفضل ای سقا اباالفضل ای تنها اباالفضل دست ما رو به آسمون بالاست تو چشم بابا دلشوره پیداست بی طاقته انگار آخه بی علمدار خیلی تنهاست... صاحب عَلَمِ بابا اباالفضل ای آقا اباالفضل ای والا اباالفضل جونِ رقیه خانوم برگرد شیرخواره میشه آروم برگرد آه و واویلا تنها شد بابا بی دست افتاده رو زمین سقّا چه عطری پیچیده مَشکِ پاره میده بوی زهرا تو خاک و خون لب دریا اباالفضل ای زیبا اباالفضل ای رعنا اباالفضل میاد صدای غارت برگرد تا که نریم اسارت برگرد .
11-shoor.mp3
14.23M
تاسوعا آغاز عطشناک نهضت حسینی است و خط سرخ عاشورا با واژه های تاسوعا به حقیقت پیوست .
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد علمدار نیامد علمدار نیامد حسین سقای حسین سید و سالار نیامد علمدار نیامد علمدار نیامد حسین
09-dam.mp3
4M
دو دســت بــــریده اش کــــافیست . . . بــــرای گــــــرفتن دســـت تمــــام عـــــالمیــــــان . . . ألسَــــلاَمُ عَلَیکَــــــــ یَــــــا أبـــوُالفَضل ِ اَلعَبّــــــاس
|⇦•در حرم چشم انتظاران... و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج‌ محمود کریمی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ در حرم چشم انتظاران فراوان داشت حیف علقمه بی‌تاب بود، آن روز مهمان داشت، حیف! سهم آبش را سه روزی سهم طفلان کرده بود روی لب ها از تَرَک زخمی نمایان داشت، حیف! رفت سمت خیمه ها اما هوا تاریک شد علقمه از تیر و تیغ و نیزه باران داشت، حیف! خم شده بر مَشک اما دست ها را جا گذاشت این پناه خیمه ها ردّی شتابان داشت، حیف! یک سه شعبه آمد و در جا سه جایش را شکست حیف شد؛ ماه حرم انبوه مژگان داشت، حیف! مَشک را وقتی به دندان داشت چشمش را زدند مَشک را وقتی به دندان داشت دندان داشت، حیف! کم کم از قدِّ رشیدش در مسیرش ریخت ریخت کاشکی این ضربه های سخت پایان داشت، حیف! *روایت داریم..عباس در صفین یلی بود در سپاه دشمن، میومد هل مِن مبارز می‌طلبید و صدا میزد... "هل مِن مبارز"، هر کی میرفت به جنگش این پهلوان سپاه معاویه ی ملعون، روی زمین، نقش زمینش میکرد، تا امیرالمؤمنین میرفت این فرار میکرد، دید چاره ای نیست، اومد داخل خیمه، صدا زد عباسم لباستو با لباس بابات عوض کن.. چشم بابا! لباس عباسشو پوشید، صورتشو بست.حکمتش چی بود؟ وقتی به میدان آمد گمان نکرد که این علیه، امیرالمؤمنین در نبرد راحت پیروز شد و برگشت، اما همه ی سپاه به این آقازاده نگاه میکنن، لباس علی تن عباس.. خودش شاید عرض کرده باشد بابا من برم، و طبق فرمایش مولا در جنگ صفین فقط یکبار عباس به میدان رفت با مالک اونم مالک میگه من در عمرم قهرمان اینطوری ندیدم، از چشم کسی اینطوری حساب نبردم، فقط سر پرتاب میشد.. وقتی برگشت همه دیدن ماه بنی هاشمه، گفتن آقا یکبار دیگه، فرمود: نه دیگه همین یکبار بسه، هذا ذُخرُالحسین، این ذخیره ی حسینمه، نباید صدمه بخوره، بچه ام علمدار میخواد، زینبم پناه میخواد، نوه هام عموی دلاور میخوان، عباس مال حسینه...* با عمود آهنین افتاد با صورت زمین بین صد ها درد این دردی دوچندان داشت، حیف! *سر آقای شما رو متلاشی کردن، یه جوری زدن که روی نیزه دیگه بند نشد...* خورد با صورت زمین پهلویش اما درد داشت پیش چشمِ فاطمه دستان لرزان داشت، حیف! روی زمين افتاد میزدند و دور می‌گشتند و هی می آمدند لشکری که چند صد قاری قرآن داشت، حیف! تا تکان می‌خورد جمعیت به هر سو می‌دوید لشکری که تیغ عریان داشت او جان داشت، حیف! خواهری از خیمه دارد روسری می آورد مادری بی شیر هم طفلی به دامان داشت، حیف! دخترک کنج خرابه دست بر مویش کشید با خودش می‌گفت روزی هم عموجان داشت، حیف!