#حضرت_عباس_ع_مدح_و_شهادت
هرکسی رفت بهدنبال تو راهش وا شد
هرکسی بوسه به پای تو نزد رسوا شد
آب محتاج لب توست؛ نه تو محتاجش!
لب خشکیدهی تو داغ دل دریا شد
پسر چهارم زهرایی و ابن الزهرا
بودنت مایهی امید بنی الزهرا شد...
جا رویِ چشمِ ترِ مهدیِ زهرا دارد
آن عریضه که به دستان شما امضا شد
بخدا مثل تو در بین برادرها نیست
بخدا داشتنت حسرت خواهر ها شد
اهل حاجت همهی سال به کس رو نزدند
صبر کردند همه تا #شب_تاسوعا شد
تا قیامت جلوی هیچ کسی خم نشود
قد هرکس جلوی پرچم سبزت تا شد
من ندادم به سکینه قسمت! میترسم
یک نفر داد قسم در حرمت غوغا شد
تو از اول حسنی بودی و دیدند همه
چقدر تیر براین پیکر زخمت جا شد
✍ #سیدپوریا_هاشمی
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_شهادت
دو دست تو ستون خیمهی عرش برین باشد
دو دست تو همان دست خدا در آستین باشد
شفاعت قدر یک جرعه عطش نوشیده از دستت
دخیل شاهپرهایت پَرِ روح الامین باشد
به روی شانهی کعبه تو رفتی خطبهای خواندی
بخوان! نهج البلاغه از لبِ تو دلنشین باشد
بخوان که کعبه هم دور سر معصوم میگردد
یکی از حاجیانش آسمانِ هفتمین باشد
بخوان در گوش حاجیها که طوف خانهی کعبه
طواف بر قدمگاه امیرالمومنین باشد
همانگونه که حیدر پیشمرگ مصطفی بوده
فدایی حسین او یل ام البنین باشد
ببین که چادر مادر شبستانش مهیای
نزول آیه های والقمر از روی زین باشد
تو که پیشانیات ایوان آیینهست، پس باید
زلال روشنایی، جاری از زخم جبین باشد
**
کجایی ماه پاره؟! تا ببینی که پس از داغت
تن خورشید زیر چکمهی شمر لعین باشد
خداوند ادب! در پایکوبیِ چهل تا نعل
نگاه رملهای گرم از تو شرمگین باشد
✍ حجتالاسلام #محسن_حنیفی
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_شهادت
این ریشهی عشق است؛ از دل کندنی نیست
بالاتر از فهم است؛ پس فهمیدنی نیست
هرکس دلش گیر است یکجایی به هرحال
من که دلم این روزها ام البنینیست
با اینکه اصلاً زادهی ام البنین است
آشفتهتر از فاطمه امشب زنی نیست
این خانواده کلهم نوراند، يک نور
پس بچهی این پنج تن که ناتنی نیست
در شهر ما نامش به روی ارمنیهاست
هرچند این باب الحوائج ارمنی نیست
ما با فرات کربلایش قهر کردیم
چون بعد او این آبها که خوردنی نیست
**
تیری که به مشکش زدید عباس را کشت
دیگر نیازی به عمود آهنی نیست
سروده گروه ادبی #یا_مظلوم
#حضرت_عباس_ع_شهادت
#زبان_حال_حضرت_زینب_س
#امان_نامه
وَ رَفَعَ ذِکْرَکَ فِی عِلِّیِّینَ...
روضه از زبان مبارک حضرت زینب(س)
ای که نامت پناهِ عِلّیین
پاشو از جا سپاهِ عِلّیین
پاشو ای ماه، جلوهی شب باش
پاشو از جا، کفیل زینب باش
پاشو تا سایهی سرم باشی
تا نگهبانِ معجرم باشی
خواهرت آمده نگاهش کن
تکیه بر چادرِ سیاهش کن
آه... ای کُشتهی امان نامه
سر فرو بردی از چه در جامه؟!
زانویت را چرا بغل کردی؟!
تو که بر قول خود عمل کردی
خاطرت جمع، مردِ با احساس
هیچ کس باورش نشد، عباس
پاشو دلگرمی دلِ همه باش
قوّتِ قلب آل فاطمه باش
ماه من، بر رخت نقاب بزن
حرز انداز زود، بر گردن
کوفیان، چشمْ شور و نامردند
تیرهای سه شعبه آوردند
چشمهایت چقدر زیبایند
بازوانت مرا تسلایند
من همینگونه هم پریشانم
تو نباشی دگر چه میدانم...
... شاید از گریه غرقِ غم بشوم
شاید اصلاً اسیر هم بشوم
شاید اصلاً سرم شکسته شود
دست من با طناب بسته شود
شاید از روی تل نگاه کنم
گریه، بالای قتلگاه کنم
چه کنم گر حسین تنها شد؟!
چه کنم قتلگاه غوغا شد؟!
شاید اصلا مرا زمین بزنند
کعب نی بر منِ حزین بزنند
پاسبانِ نمازم، ای عباس!
تو نباشی چه سازم، ای عباس؟!
✍ #محمدجواد_شیرازی
#حضرت_عباس_ع_مدح
رو کرده هر آیینه به آیین اباالفضل
هر کس که مسلمان شده با دین اباالفضل
از جانب خورشید به من مرحمتی شد
چون گوش سپردم به فرامین اباالفضل
لبتشنگی آل عبا چیز کمی نیست
از منظر چشمان جهانبین اباالفضل
ای کودک ششماهه که در لحظهی رفتن
لبخند تو شد مایهی تسکین اباالفضل
شرمندگی از اهل حرم هست پدیدار
از حالت پیشانی پُرچین اباالفضل
زیباتر از این چیست که در معرکهی عشق
زهرا برسد بر سر بالین اباالفضل
هستیم گدایانِ درِ خانهی عباس
هستیم به عالم همه مسکین اباالفضل
او باعث و بانی شده تا شعر بگویم
دریای معانی شده تا شعر بگویم
✍ #احمد_علوی
#حضرت_عباس_ع_شهادت
تا تو بودی خیمهها آرام بود
دشمنم در کربلا ناکام بود
تا تو بودی من پناهی داشتم
با وجود تو سپاهی داشتم
تا تو بودی خیمهها پاینده بود
اصغر ششماههی من زنده بود
تا تو بودی خیمهها غارت نشد
گوشوار بچهها غارت نشد
تا تو بودی دست زینب باز بود
بودنت بهر حرم اعجاز بود
تا تو بودی چهرهها نیلی نبود
دستها آمادهی سیلی نبود
تا که مشکت پاره و بی آب شد
دشمنت در خنده و شاداب شد
پهنهی پیشانیات در هم شکست
خیمهات مثل حسین از پا نشست
ای که تو دست خدائی داشتی
هستیات را بر زمین بگذاشتی
ای که زینب خواهرت گردیده است
فاطمه دور سرت گردیده است
آنکه طاق ابروانت را شکست
بعد تو بر سینهی یارت نشست
بعد تو دشمن هیاهو میکند
وحشیانه بر حرم رو میکند
✍ مرحوم #حبیب_الله_چایچیان
#حضرت_اباالفضل_شور
السلام علیک یا اباالفضل
بهترین عموی دنیا اباالفضل
حک شده رو قلب ما اباالفضل یا اباالفضل یا اباالفضل
عباس نامدار که شاهان روزگار
از خاک کوی او طلب آبرو کنند
بی دست ماند و داد خدا دست خود به او
آنان که منکرند بگو روبرو کنند
سید و سالاری بهترین سرداری
عالمی شد مبهوت از این علمداری
یک تنه مثل شیر اومدی بی شمشیر
به همه ثابت کردی پسر کراری
ای جانم اباالفضل
السلام علیک یا اباالفضل
ای علمدار و سقا اباالفضل
یا ساقی العطاشی اباالفضل. یا اباالفضل یا اباالفضل
معنای واقعی برادر فقط تویی
سقای اهلبیت پیمبر فقط تویی
گفتند کل خیر بُوَد بر در حسین
سوگند میخوریم که آن در فقط تویی
با وفا اباالفضل. دلربا اباالفضل
یاکفیل زینب الحورا اباالفضل
به فدایت آقا. که اباعبدالله
فرموده بنفسی انت یا اباالفضل
ای جانم اباالفضل
....
السلام علیک یا اباالفضل
المثنای مولا ابوالفضل
کربلا کردی غوغا اباالفضل یا اباالفضل یا اباالفضل
یک شیر و یک سپاه عجب محشری شده
با نیزه هم حریف دو صد لشکری شده
پیغام کربلا به نجف برد جبرئیل
با مرتضی ببین پسرت حیدری شده
علقمه است یا خیبر به، به این جنگاور
شد بلند نعرهی الفرار لشکر
این یل شیر افکن. به سپاه دشمن
میزنه و میخونه انا ابن الحیدر
ای جانم اباالفضل...
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#حضرت_اباالفضل_شور
قدم میزنه به مصاف عدو
خاک صفین میشه زیر و رو
داره میجنگه و با علی نمیزنه مو
رجز پسر فاتح خیبرم
یک نفر نه یک لشکرم
کی میتونه بده تشخیص منو با پدرم
یا ابوفاضل 2
قمر بنی هاشم زره به تن کرده
حیدر همراه خودش حیدر آورده
همه میگن که این خط و این نشون
دشمنش یقین به خونه برنمیگرده
جان ابوفاضل پهلوان ابوفاضل
شیر در بیشه ی شیران ابوفاضل
جان ابوفاضل قهرمان ابوفاضل
شیر سرخ عربستان ابوفاضل
جَنَم، ارثِ اولاده حیدره
قمرش فوقِ محشره
از تقابل با ابالفضل عدو در حذره
قَسَم، میخوره به وقار علی
دستشم که ذوالفقاره علی
دوباره اومده میدون یادگار علی
یا ابوفاضل 2
لشکر و زیر نظر گرفته هوشیاره
جنگ تن به تن باهاش معلومه دشواره
پشتِ هر نخلی چن نفر شدن مخفی
همه میگن پسره حیدره کراره
جان ابوفاضل بی کران ابوفاضل
ای وزیر شه خوبان ابوفاضل
جان ابوفاضل جاوِدان ابوفاضل
حمله کرده مثه طوفان ابوفاضل
یا ابوفاضل....
خبر، اومده بجنگه باز قمر
نقشه هاشون شده بی اثر
با نگاهش همه ی لشکر میشه زیر و زبر
جگر، داره و توو چشماش غضبه
پسر قتالُ العربه
از غرورش و غیرتش معلومه با نصبه
یا ابوفاضل 2
قمر بنی هاشم زُلزلتِ الارض
رجزش زلزله و تیغشِ پس لرزه
هر چه قدر هم که حریف تیر و سپر داره
سر شو به باد میده فقط تو یک لحظه
یار ابوفاضل ،علمدار ابوفاضل
وارث احمدِ مختار ابوفاضل
یار ابوفاضل ،فداکار ابوفاضل
کربلا، سید و سالار ابوفاضل
#محمد_اسداللهی
#میلاد_فریدنیا
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#حضرت_اباالفضل_زمزمه
بلندشو داداش
رفتن همه؛ تو لااقل کنار من باش
تو رو رو خاک نمیدیدم هیچ موقع ایکاش
بلندشو داداش
چشم انتظارن بچهها، ستون خیمه!
دارن عمو عمو میگن بیرون خیمه
خیمهها رو ریختی به هم بلند شو از جا
بدون تو منم دیگه (میفتم از پا) ۳
ماه مُنیرم
دست منو بگیر پاشو!!! بریم امیرم
دستی نداری توو بدن برات بمیرم
ماه مُنیرم
خیر نبینن سَرْوِ منو از ریشه کندن
به اشک تو، به قدّ من دارن میخندن
میخوام تو رو بغل کنم امّا نمیشه
این همه تیر از بدنت (جدا نمیشه) ۳
می بینی عباس
مادرت اینجا اگه نیست مادرم اینجاس
هنوز روی تنش رَدِ روضهها پیداس
می بینی عباس
حسین فداش بشه قدش هنوز کمونه
از بعد کوچه دیگه چشماش رنگ خونه
ما دلمون صاف نمیشه با قنفذ پست
دستش که بالا نمیاد (کار مغیره است) ۳
#عبدالله_باقری
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈