غلامرضا محمودنژاد (ناطق) من خادم خادم حسینم:
تقدیم به سه ساله کربلا حضرت رقیه بنت الحسین ع
ای کعبه دلهای مشتاقان رقیه
ای آرزوی آرزومندان رقیه
باب الحوائج دختر شاه شهیدان
بر درد بی درمان ما درمان رقیه
نور دو چشمان حسین و زینبینی
عباس را تو روح و هم ریحان رقیه
تو میوه باغ رسول عالمینی
نور دل شاهنشه خوبان رقیه
از روی ناقه اوفتادی در بیابان
ای من فدای آن تن نالان رقیه
از زجر دون خوردی تو ضرب تازیانه
نفرین حق بر جمله ی عدوان رقیه
از ضرب سیلی روی تو گردیده نیلی
رخسار تو چون فاطمه ای جان رقیه
در خواب دیدی باب خود در کنج ویران
گشتی پریشان کنج آن ویران رقیه
راس پدر را نیمه شب در بر گرفتی
از غصه دادی جان تو بر جانان رقیه
بهر عزای ماتمت "ناطق" شب و روز
شد در عزا و دیده ی گریان رقیه
غلامرضامحمودنژاد (ناطق)قم
سبک حاج محمود کریمی
بسمت گودال از خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود دیر رسیدم من
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
تقدیم به سه ساله حسین علیه السلام
🎋▪️💐▪️🌺▪️🎋
بابا
ز پیش ما رفتی بگو کجا رفتی/
مرا رها کردی بگو کجا رفتی/
🎋▪️💐▪️🌺▪️
بابا
غریب دشت خون شدی تو لاله گون/
بگو کجا رفتی ز تیغِ کینِ دون/
🎋▪️💐▪️🌺▪️
بابا
فتاده ام از پا ز ناقه افتادم /
عمه شده تنها برس به فریادم/
🎋▪️💐▪️🌺▪️
بابا
میون طشت زر سر تو دیدم من/
ناله زدم امّاطعنه شنیدم من/
🎋▪️💐▪️🌺▪️
بابا
صورت من نیلی ز ضرب سیلی شد/
مدینه تکرار از این رخ نیلی شد/
🎋▪️💐▪️🌺▪️
بابا
آمده ای اکنون به دیدنم بابا/
خوشو اومدی وقتِ پریدنم بابا/
🎋▪️💐▪️🌺▪️
بابا
گوشه ویرانه خواب تو رو دیدم /
کشیده ام در بر تا سر تو دیدم/
🎋▪️💐▪️🌺▪️
بابا
از غم تو عمه گشته پریشانت/
از لب لعل تو شدم غزل خوانت/
🎋▪️💐▪️🌺▪️
بابا
جان میدهم اینجا گوشه ی ویرانه/
تو شمع من بودی منم چو پروانه/
🎋▪️💐▪️🌺▪️
غلامرضا محمودنژاد (ناطق)قم
صلوات.
زبان حال فاطمه کربلا حضرت رقیه سلام الله علیها
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
بابا
پاشو ببین رقیه جان داد
خواهر تو از نفس افتاد
از غم تو ای داد بی داد _ بابا
افتاده درکنارت
دختر گل عذارت
کنج خرابه شام
افتاده تا گذارت
🌷🌷🌷🌷🌷🌷
بابا
دشمن مرا هر دم کتک زد
بر زخم دلهامون نمک زد
با یاد زهرا و فدک زد _ بابا
از ضرب تازیانه
بر تن دارم نشانه
از داغ دوری تو
مُردم ز غم شبانه
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
بابا
سر تو را در بر گرفتم
ناله ی خود از سر گرفتم
ارث از غم مادر گرفتم
بابا
عدو ببین چه پسته
داغت به دل نشسته
از ظلم بی نهایت
شدم چو زار و خسته
غلامرضا محمودنژاد
.
#غزل
#امام_زمان
السلام علیک یا بقیهالله
غرق دردیم خدایا تو دوا را برسان
داروی این دل آشفته ما را برسان
ما کجا دست دعای فرج آل عبا
یوسف گمشدهی آل عبا را برسان
پای تا سر همه زخمیم، ولی مستحکم
صاحب صبح فرج، روح دعا را برسان
وای در دورهی این هجر چهها بر ما رفت
باراللها سحر شام جفا را برسان
بیوفایی است اگر بی شهدا گریه کنیم
طالب خون تمام شهدا را برسان
من مریضم همه جا در پی دارو رفتم
به گدا تذکرهی کرب و بلا را برسان
دوش در حلقهی ما گیسویی بود ...
وارث گیسوی بر نیزه رها را برسان
به سری که سر نی آیه تلاوت میکرد
حضرت منتقم رأس جدا را برسان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#أَیْنَ_الطّالِبُ_بِدَمِ_الْمَقْتُولِ_بِکَرْبَلاءَ
#نصیر_حسنی ✍
.
.
#وداع_با_محرم
#مدح #روضه
#وداع_محرم
نباشد غیر داغ تو، به دل شایسته ماتم را
به شادی دو عالم هم نباید داد این غم را
تویی آن اسم اعظم که حوائج مستجاب از اوست
خدا از برکت نام تو بخشیدست آدم را
تمام اغنیا هم ریزه خوار سفره ات هستند
که دیدم در صف نذری بگیران تو، حاتم را
بخار رحمت از چایی بزمت جلوه گر باشد
به رشک آورده چایِ روضه تو، چاهِ زمزم را
"حسین و یا حسین و یاحسین و یاحسین" ای دل
برای عاشقان عشق است از عالم همین دم را
چنان که باید و شاید نکردم گریه بر داغت
به غفلت دادم از کف دامن ماه محرم را
میان روضه ی گودال از چه جان ندادم من؟!
به سر باید کنم از این مصیبت خاک عالم را
به تیر و نیزه و شمشیر و سنگ آن قوم شیطانی
چرا کشتند اینگونه ولی الله اعظم را؟!
#علی_مقدم ✍
#عاصی_خراسانی
.
السلام علیکم یا اهلَ بیت النبوة
هل الدين إلا الحب و البغض
بر دشمنان فطرت ، با هر نشانه نفرین
بر خصم آل عترت ، بس جاودانه نفرین
گفته خدا به قرآن ، لعنت به اهل ظلم و
بر قوم ظالمین و ، هر ظالمانه نفرین
دین خداست یک سو ، حب و محبت و مهر
سوی دیگر تبرّی ، با یک نشانه ؛ نفرین
نیمی ز دین تولاست ، نیم دگر تبرّاست
بر دشمن حقیقت ، کن عارفانه نفرین
فرمود مصطفی که ، لعنت به اهل تابوت
اول به جان قابیل ، در هر کرانه نفرین
شش تن ز اولین و ، شش تن ز آخرین اند
بر هر کسی که گفت آن ، ماه یگانه نفرین
نمرود و آل فرعون ، کذاب قوم موسی
قدارِ قتل ناقه ، دانه به دانه نفرین
لعنت به ابن ملجم ، معاویه ، یزید و
هر که به کربلا بود ، در هر میانه نفرین
هر دم به ابن سعد و ، ابن زیاد ملعون
بر شمر و حرمله هم ، کن عابدانه نفرین
دائم به آل سفیان ، بر قنفذ و مغیره
بر آن که آتش انداخت ، بر آشیانه نفرین
مادر به دشمنان گفت ، که بر شما نمایم
از بعد هر نمازم ، من محرمانه نفرین
بر هر که کعب نیزه ، می زد به جسم زینب
بر آن که بر رقیه ، زد تازیانه نفرین
هر ثانیه دقیقه ، هر ساعت و به هر روز
هم دور ماهیانه ، هم سالیانه نفرین
بر ظالمان تاریخ ، بر امتداد آن ها
بر وارثان قابیل ، با هر بهانه نفرین
ریگان و بوش و کارتر ، بانی طالبان و
القاعده ی گمراه ، شانه به شانه نفرین
کلینتون و اوباما ، مؤسسان داعش
بر جبهة النصره و ، آن مارِ لانه نفرین
بر عمرو عاص و نیزه ، رَجّاله ها و دجال
بر صاحب فریب و ، اهل فسانه نفرین
بر هر چه صهیونیست و ، آنان که قبل از ظهور
دنبالشان بگردند ، خانه به خانه نفرین
اما نتانیاهو ، نفرین به هیکل او
بر آن که کودکان را ، کشته شبانه نفرین
بر آن که با رسانه ، شد در مسیر شیطان
بر هر که با آمریکا ، شد عاشقانه نفرین
عمود خیمه ی دین ، ولایت علی است
از شاخه های طوبی ، سر زد جوانه نفرین
هر که دلش حسینی است ، با ظلم در ستیز است
بر جان قوم ظالم ، سازد روانه نفرین
هستی اگر عزادار ، بر زینب و علمدار
کن با بصیرتت بر ، شمر زمانه نفرین
.
.
#حضرت_زینب
ای دختر قهرمانِ حیدر
ای حافظ دودمانِ حیدر
ای سرّ خفیِ علویه
آه دل خون چکان حیدر
ای مادر جمله ی مصائب
ای دختر قد کمان حیدر
ای مظهر حزن آل طاها
غم مایه ی عاشقان حیدر
ای بار ِ امانت شهادت
بر دوش تو با زبان حیدر
غمهای تو دل نموده پر خون
چون کارد بر استخوان حیدر
بس محنت تازیانه دیدی
این غم ببُرد امان حیدر
دستان تو نیز بسته بودند
داری به خدا نشان حیدر
ما را بنما غلامِ بابت
بر جان تو بسته جان حیدر
ما را برسان به کوی عشاق
ای روح علی، روان حیدر
ای زینبِ خونجگر، فدایت
جان من و عاشقان حیدر
#مهدی_محب_زاده
.
.
#طوفان_الاقصی
دنیای شگفتـی است در سینـه ی آه
مظلـوم امید بستـه و چشم بـه راه
باید بزنیـم ریشـه ی صهیون را
ای لشکر صاحب الزمان (ع)بسم الله
#محمدجواد_منوچهری ✍
#مرگ_بر_اسرائیل
#خونخواهی
.
.
#بصیرتی
#نفوذی
نه زاهد می شود هر آدمی با جای مهر روی پیشانی
نه دائم سد خورشید است ابر روز های
سرد بارانی
مچ سفت صدف وا می شود معلوم خواهد شد چه چیزی را
به جان می پرورد در بطن خود از چشم خلق الله پنهانی
نفوذی آدمی از جنس ما و درد های مشترک دارد
شکایت دارد از فقر و فلاکتهای زنهای خیابانی
خودی در ظاهر اما ناخدای کشتی دزدان دریایی
نه سرباز وطن یک مهره ی شیطان برای خلق ویرانی
نفوذی می تواند خادم و خدمتگزار مهربان باشد
نفوذی انجمن دار است گاهی در لباس پاک روحانی
نفوذی می تواند دکتر و سرهنگ وشاعر باشد و گاهی
نفوذی عارف و علامه ی دهر است و استاد سخندانی
نفوذی داور و بازیگر و در هر لباسی فتنه انگیز است
نفوذی می تواند یک بسیجی باشد و در نفرت افشانی
نفوذیها فراوانند این ایام ،باید با بصیرت بود
گرفتاریم در یک کشتی آشفته در دریای طوفانی
فرج در پیش،ساحل روبرو،با ناخدایی از تبار نور
مسیر ما نخواهد شد عوض در التهاب هیچ بحرانی
کسی از راه خواهد آمد و کاخ ستم ویرانه خواهد شد
و خواهد رفت از کل جهان با مقدمش درد و پریشانی
#محمدجواد_منوچهری ✍
#اللهمعجللولیکالفرج
.
.
#مربع_ترکیب_بند
#حضرت_زینب
#دروازه_ساعات
مولاتنا یا جبل الصبر اغیثینی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شعله افتاد به جانم دم دروازه شام
تیره شد آه! جهانم دم دروازه شام
رفت از دست امانم دم دروازه شام
بود در سینه فغانم دم دروازه شام
پیش چشمان من و قافلهای یاس کبود
رقص و آواز و نی و عود مهیا شده بود
شهر آذین شده بود و همه میخندیدند
خوب دور و بر ما کف زده و رقصیدند
بی علمداری من را همگان میدیدند
بین آن هول و ولا اهل حرم ترسیدند
سایه انداخت سرت از سر نی بر سر من
لطف تو بود قراری به دل مضطر من
دیدی ای سایهی سر بی تو گرفتار شدم؟
راکب محمل بی پرده در انظار شدم؟
وارد شام پر از طعنه و آزار شدم؟
راهی کوچه و پس کوچه و بازار شدم؟
من که یک عمر فقط پرده نشینی کردم
همرهی با شبث و شمر و سنان شد دردم
از در و بام نظرها همه جا با ما بود
اصلاً این شام بلا آخر این دنیا بود
چه قدر سنگ به دستان و به دامنها بود
هدف سنگزنان قافلهای تنها بود
بارش سنگ و من و چشم پر از بارانم
هیجده سر، سر نی دید که سرگردانم
در همه شهر من غمزده را چرخاندند
خاک و خاکستر و خاشاک سرم افشاندند
لات و الوات مرا خارجیام میخواندند
ناسزا گفته و از پیش مرا میراندند
ماجرا سختتر از هر چه شنیدی بوده
گلهام از گــذر قوم یهــودی بوده
سختی کوچه و بازار کجا؟ بزم شراب؟
سختی طعنهی اغیار کجا؟ بزم شراب؟
خندهی قوم جفاکار کجا؟ بزم شراب؟
منِ بی معجر و دستار کجا؟ بزم شراب؟
مرکز ثقل دلم تشت طلا بود و سرت
خیزران بود و لب لعل تو و چشم ترت
__
#نصیر_حسنی ✍
#دروازه_شام
.
.
مولاتنا یا جبل الصبر اغیثینی
#غزل روضهشهر #شام
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دم دروازه ساعات قیامت شده بود
حضرت عمه سادات اذیت شده بود
نه فقط عمه که در تابش داغ خورشید
سوخته عارض ذریه عصمت شده بود
بین آن هلهله و ولوله و رقص و طرب
به بنات علوی سخت جسارت شده بود
پیش ناموس خدا آن همه سر بر سر نی
پای سرها چقدر مضحکه راحت شده بود
آن همه سنگ پران بر سر بام و سر راه
قحطی معرفت و قحطی غیرت شده بود
قافله بود معطل در دروازه شهر
و چه خونی به دل آل رسالت شده بود
بین این شور و بلا چشم و دل بانوی صبر
محو دیدار لب و حنجر و صورت شده بود
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#دروازه_ساعات #شام
#نصیر_حسنی ✍
.
.
#فراق_کربلا و #نجف
چشمم به جمال گنبدش تا افتاد
از چشـم دلـم ، تمـام دنیـا افتاد
پا بـال در آورد پرد سمت حـرم
قلب از طپش زیاد از پا افتاد...
#محمدجواد_منوچهری ✍
#یا_امیر_المومنین_علی_علیه_السلام
.
.
السلام علیک یا اباعبدالله
#شمر_زمانه_ات_را_بشناس
هر روز بدان که روز ما عاشوراست
هر قطعه ی خاک ما دماء الشهداست
لبنان و یمن ، #غزه ، فلسطین ، ایران
هر گوشه ی این جهان ما کرببلاست
⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤
هر لحظه ی تاریخ پر از تمثیل است
گاهی به فرات و علقمه گه نیل است
بر شمر و یزید و حرمله لعنت باد
هم شمر زمان ما که اسرائیل است
#محمدعلی_شهاب ✍
#طرف_درست_تاریخ
.
.
#کاروان_اسرا
#ترکیب_بند
🔹با کاروان نیزه🔹
میآیم از رهی که خطرها در او گم است
از هفتمنزلی که سفرها در او گم است
از لابهلای آتش و خون جمع کردهام
اوراق مقتلی که خبرها در او گم است
دردی کشیدهام که دلم داغدار اوست
داغی چشیدهام که جگرها در او گم است
با تشنگان چشمۀ اَحلی مِن العسل
نوشم ز شربتی که شکرها در او گم است
این سرخی غروب که همرنگ آتش است
توفان کربلاست که سرها در او گم است
یاقوت و دُرّ صیرفیان را رها کنید
اشک است جوهری که گهرها در او گم است
هفتاد و دو ستاره غریبانه سوختند
این است آن شبی که سحرها در او گم است
باران نیزه بود و سر شهسوارها
جز تشنگی نکرد علاج خمارها
::
جوشید خونم از دل و شد دیده باز، تر
نشنید کس مصیبت از این جانگدازتر
صبحی دمید از شب عاصی سیاهتر
وز پی شبی ز روز قیامت درازتر
بر نیزهها تلاوت خورشید، دیدنیست
قرآن کسی شنیده از این دلنوازتر؟
قرآن منم چه غم که شود نیزه، رحل من
امشب مرا در اوج ببین سرفرازتر
عشق توام کشاند بدینجا، نه کوفیان
من بینیازم از همه، تو بینیازتر
قنداق اصغر است مرا تیر آخرین
در عاشقی نبوده ز من پاکبازتر
با کاروان نیزه شبی را سحر کنید
باران شوید و با همه تن گریه سر کنید
::
فرصت دهید گریه کند بیصدا، فرات
با تشنگان بگوید از آن ماجرا، فرات
گیرم فرات بگذرد از خاک کربلا
باور مکن که بگذرد از کربلا، فرات
با چشم اهل راز نگاهی اگر کنید
در بر گرفته مویهکنان مشک را فرات
چشم فرات در ره او اشک بود و اشک
زآنگونه اشکها که مرا هست با فرات
حالی به داغ تازۀ خود گریه میکنی
تا میرسی به مرقد عباس، یا فرات
از بس که تیر بود و سنان بود و نیزه بود
هفتاد حجله بسته شد از خیمه تا فرات
از طفل آب، خجلت بسیار میکشم
آن یوسفم که ناز خریدار میکشم
::
بعد از شما به سایۀ ما تیر میزدند
زخم زبان به بغض گلوگیر میزدند
پیشانی تمامیشان داغ سجده داشت
آنان که خیمهگاه مرا تیر میزدند
این مردمان غریبه نبودند، ای پدر
دیروز در رکاب تو شمشیر میزدند
غوغای فتنه بود که با تیغ آبدار
آتش به جان کودک بیشیر میزدند
ماندند در بطالت اعمال حجشان
مُحرم نگشته تیغ به تقصیر میزدند
در پنج نوبتی که هبا شد نمازشان
بر عشق، چار مرتبه تکبیر میزدند
هم روز و شب به گرد تو بودند سینهزن
هم ماه و سال، بعد تو زنجیر میزدند
از حلقهای تشنه، صدای اذان رسید
در آن غروب، تا که سرت بر سنان رسید...
::
ای زلف خون فشان توام لیلة البرات
وقت نماز شب شده، حی علی الصلات
از منظر بلند، ببین صف کشیدهاند
پشت سرت تمامی ذرات کائنات
خود، جاری وضوست، ولی در نماز عشق
از مشکهای تشنه وضو میکند، فرات
توفان خون وزیده، سر کیست در تنور؟
خاک تو نوح حادثه را میدهد نجات!
بین دو نهر، خضر شهادت به جستجوست
تا آب نوشد از لبت، ای چشمۀ حیات
ما را حیات لم یزلی، جز رخ تو نیست
ما بیتو چشم بسته و ماتیم و در ممات
عشقت نشاند، باز به دریای خون، مرا
وقت است تیغت آورد از خود، برون، مرا...
::
خون میرود هنوز ز چشم تر شما
خرمن زدهست ماه، به گرد سر شما
آن زخمهای شعلهفشان، هفت اخترند
یا زخمهای نعش علیاکبر شما؟
آن کهکشان شعلهور راه شیری است
یا روشنانِ خون علیاصغر شما؟
دیوان کوفه از پی تاراج آمدند
گم شد نگین آبی انگشتر شما
از مکه و مدینه، نشان داشت کربلا
گل داد «نور» و «واقعه» در حنجر شما
با زخم خویش، بوسه به محراب میزدید
زآن پیشتر که نیزه شود منبر شما
گاهی به غمزه، یاد ز اصحاب میکنی
بر نیزه، شرح سورۀ احزاب میکنی...
::
قربان آن نیای که دمندش سحر، مدام
قربان آن میای که دهندش علی الدوام
قربان آن پری که رساند تو را به عرش
قربان آن سری که سجودش شود قیام
هنگامۀ برون شدن از خویش، چون حسین
راهی برو که بگذرد از مسجدالحرام
این خطی از حکایت مستان کربلاست:
ساقی فتاد، باده نگون شد، شکست جام!
تسبیح گریه بود و مصیبت، دو چشم ما
یک اَلاَمان ز کوفه و صد اَلاَمان ز شام
اشکم تمام گشت و نشد گریهام خموش
مجلس به سر رسید و نشد روضهام تمام
با کاروان نیزه به دنبال، میرویم
در منزل نخست تو از حال میرویم
#علیرضا_قزوه✍
#اسارت
.
کاروان می رفت اما کودکی جا مانده بود
او در آغوش عطش در قلب صحرا مانده بود
گر نمی دانست آیین اسارت را ولی
ناز پرورد اسیران بود، اما مانده بود
هر چه بابا گفت آن شیرین زبان در طول راه
در جواب بی جوابی های بابا مانده بود
یک بیابان غربت و یک کودک بی سر پناه
بی عزیزانش -زبانم لال- تنها مانده بود
بر فراز نیزه ها منظومه ای را دیده بود
سِیر چشم مهر جویش سوی بالا مانده بود
خیزران و چهره گل نسبتی با هم نداشت
چرخ گردون نیز در حل معما مانده بود
سینه ام آتش گرفت از این مصیبت یا حسین
ز آن که دلبندی سه ساله روی شن ها مانده بود
علی آذر شاهی
🔥 اول ماه صفر
💢اعمـــــال مـــــاه صفـــــر
💠 سفارشات مخصوص بمناسبت ورود به ماه صفرالمظفر:
▪️ماه صفر ماه حزن اهل بیت علیهم السلام و ماه مهم و شریفی هست،
♦️لذا در مفاتیح الجنان اعمالی برای کل این ماه و اعمال مخصوص بعضی روزها آمده است:
۱- خواندن نماز اول ماه
دو رکعت
در رکعت اول بعد از حمد سی مرتبه سوره قلهوالله احد
در رکعت دوم بعد از حمد سی مرتبه سوره قدر
بعد از نماز صدقه دهد.
۲- خوانده دعای؛
" یَا شَدِیدَ الْقُوَى وَ یَا شَدِیدَ الْمِحَالِ یَا عَزِیزُ یَا عَزِیزُ یَا عَزِیزُ
ذَلَّتْ بِعَظَمَتِکَ جَمِیعُ خَلْقِکَ
فَاکْفِنِی شَرَّ خَلْقِکَ
یَا مُحْسِنُ یَا مُجْمِلُ یَا مُنْعِمُ یَا مُفْضِلُ یَا لا إِلَهَ اِلّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذَلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ
وَ صَلَّى اللهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ. "
روزی ۱۰مرتبه که در مفاتیح الجنان آمده.
۳- روز سوم نمازی دارد به این نحو:
دو رکعت
در رکعت اول سوره حمد سوره فتح
و در رکعت دوم حمد و توحید.
بعد از نماز
صد مرتبه صلوات،
صد مرتبه بگوید: اللهم العن آل ابی سفیان و صد مرتبه استغفار کند.
۴- صدقه دادن هم در طول ماه مطلوب است.
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
.
#زمینه_احساسی
#اربعین
اگه قابل بدونی من گداتم
بغل وا کن که دلتنگ نگاتم
دلم با اسم تو آروم می گیره
آره آواره ی کرب و بلاتم
اگه باشم کنارت رو به راهم
به جز خیمت کجا میشه پناهم
قبولم کن که من عبد رقیم
قبولم کن با این روی سیاهم
ای رفیق بی ریا حسین
اشکامو نگیریا حسین
لحظه ی مرگم بیا حسین
مامن این روسیا حسین
ای رفیق بی ریا حسین ۴
.......................................
دلم وقتی که می کوبه توو سینم
یعنی باز بی قرار اربعینم
چشامو وقتی که آروم می بندم
خودم رو توی موکب هات می بینم
به دوری حرم عادت ندارم
گره افتاده بازم توی کارم
یعنی امسال ضریح ت رو می بینم
یعنی سر روی شش گوشه ت میذارم
سرپناه آخرم حسین
آخ بگو کجا برم حسین
اربعینت داره می رسه
بطلب ما رو حرم حسین
ای رفیق بی ریا حسین۴
................
الهی نوکرت واست بمیره
هنوزم پیکرت توی حصیره
هنوزم کوچه های شام غوغاس
هنوزم خواهرت زینب اسیره
می کوبه باز به سینه مادر تو
هنوز مهمون خولیه سرتو
هنوزم از روی نیزه می بینی
کجاها داره میره خواهر تو
وای از اون روی کبود حسین
از محله ی یهود حسین
وای از اون بزم شراب حسین
از غم دل رباب حسین
ای غریب کربلا حسین ۴
#احسان_نرگسی ✍
مداحی+نریمان+پناهی+برای+اربعین.mp3
1.21M
نریمان پناهی🎤
#واحد_اسارت
سفر کرب وبلا حاصلش رنج وبلاست
خطبه خوان نهضتش دختر شیر خداست
سیدی یا مظلوم یا ابا عبدالله …
در زمین کربلا شور و غوغا برپاست
پیکر خون خدا زخمی تیغ بلاست
سیدی یا مظلوم یا اباعبدالله …
در ره کوفه و شام دختری محزون است
از جفای اشقیا قلب پاکش خون است
سیدی یا مظلوم یا ابا عبدالله
#امام_حسین_علیه_السلام
.
#حضرت_زینب سلام_الله_علیها
#مسمط_مسدس
اجرای #شور
شمس حجاب کبریا زینب است
تجلی شرم و حیا زینب است
روح مناجات و دعا زینب است
شان نزول انما زینب است
فاطمه کرببلا زینب است
دوای درد بی دوا زینب است
ای نفس حضرت ختمی مآب
دختر آسمانی بوتراب
در صدف بحر شرف درناب
روی تو حسرت دل آفتاب
موی تو شب ندیده حتی به خواب
مصحف مستور خدا زینب است
بیا و جلوه ی پیمبر ببین
شیرزنی چون یل خیبر ببین
ادامه سوره کوثر ببین
حُسن حَسن نیز مکرر ببین
دوباره یک حسین دیگر ببین
پنج تن زیر کسا زینب است
شمس چراغ در این خانه ات
ماه غبار در کاشانه ات
ارض و سما گر شده پروانه ات
یافته این گونه شفاخانه ات
تهمت عقل است به دیوانه ات
دوای ما نعره ی یا زینب است
دانه تسبیح تو شمس ضحی
چادر تو، پرچم حجب و حیا
به زیر سایه تو عرش خدا
نه فلک از خاک رهت شد بنا
خانه تو مطاف ارض و سما
کعبه سیار خدا زینب است
هیبت روی تو سر ا پا علی
فاطمه ای به شکل مولا علی
نیست کسی مثل توالا علی
میوزد از نطق تو هرجا علی
لعن علی عدوک یا علی
کوری چشم خصم با زینب است
کرببلا دیده که پیغمبری
فاطمه ای و یک تنه لشگری
فاتح هر رزم چنان حیدری
نیست اگر چه مثل تو خواهری
حسین را برادر دیگری
حسن به دشت کربلا زینب است
پلک بزن شام و سحر خلق کن
چشم بچرخان و قمر خلق کن
حماسه ای بار دگر خلق کن
به بانگ اسکوتو جگر خلق کن
خطبه بخوان تیغ دو سر خلق کن
آیینه دار مرتضی زینب است
گرمی عشق و هُرم این تب یکیست
تا به سحر مسیر هر شب یکیست
هر چه نوشتیم مرکب یکیست
چنان که نام خالق و رب یکیست
نام حسین و نام زینب یکیست
جان میان هر دوتا زینب است
روز قیامت که جهان مضطر است
بی سر و سامان صف محشراست
عرصه حشر از نم گریه تر است
هر که خودش مانده و بی یاور است
غم نخورد آن که تورا نوکر است
سایه روی سر ما زینب است
در کف تو چرخ چو دستاس بود
با نفست دهر پر از یاس بود
خاک رهت گوهر و الماس بود
بس که به اکرام تو حساس بود
پله منبر تو عباس بود
ستون خیمه سما زینب است
سیل کرم لحظه ی باریدنت
گل بکشد منت گل چیدنت
یاس در آرزوی بوییدنت
هیچ گلی ندیده خندیدنت
مگر به لحظه ی حسین دیدنت
حسین را چهره گشا زینب است
ازنگهت نور خدا منجلی
هرچه خدا خواست تو گفتی بلی
هیبت تو قصه هر محفلی
خواست که غم دست تو بندد ولی
غم که بود در بر دخت علی
حیدر صحرای بلا زینب است
آمده بر جنگ تو غم از الست
کرببلا غم به بلا داد دست
جنگ تورا حق به تماشا نشست
قامت تو قامت غم را شکست
دخت علی را نتوان دست بست
فصل خطاب خطبه ها زینب است
#موسی_علیمرادی✍
#استادمجیدطاهری 🎤
.👇
#سینه_زنی وتوسل به حضرت رقیه سلام الله علیها به نفسِ کربلایی حسین ستوده •✾•
زندگی بی تو حروم رقیه
تویی عشق ناتموم رقیه
من میخوام برا حسین بمیرم
پیش چشمای خانوم رقیه
شاه بانو!
حق داره اگه بهت سجده کنه
ماه بانو!
تو به آغوش حسینی بهترین راه بانو
میگه عباس بهت
ماشاءالله ماشاءالله ماشاءالله بانو
حلمای حسین زهرای حسین
روشن شد به دیدنت چشمای حسین
یاسین حسین تسکین حسین
ای دختر سه ساله ی شیرینِ حسین
.
#شعر_خوانی وتوسل به حضرت رقیه سلام الله علیها به نفسِ سید امیر حسینی •✾•
*بالاخره گریه هاش جواب داد..گفت بابا من تو رو با سر میکشون توخرابه...باباشو کشوند خرابه...*
بیا با هم حرف بزنیم
تو هم بگو منم میگم
تو از سر و تنت بگو
من از سر و تنم میگم
من بمیرم بابایی چی آوردن سر تو
مثل زخم تو زخمه بدن دختر تو
تو که رفتی بابا
ما رو با خیمه ها سوزوندن
رباب و عمه تنها موندن
حتی سر ما رو هم میشکوندن
تو که رفتی بابا
شیر علی شده خونابه
حالا علی رو نی میخوابه
سرش رو نی زیر آفتابه
شبیه زخمهات پر از کبودیِ تنم
خونم شکفته جای گُلای پیرهنم
بابا! بابا!
دلم میخواست ببوسمت
ولی رو نیزه ها نشد
قدم بهت نمی رسید
طناب دستم وا نشد
حالا جای النگو، روی دستام طنابه
بدتر از درد دستهام بی تو بودن عذابه
خبر داری بابا ؟
ما رو سر بازار بردن
با طعنه و آزار بردن
اسیر و گرفتار بردن
خبر داری بابا ؟
از زندگی سیرم کردن
تو بچگی پیرم
اسیر زنجیرم کردن
دلم بابایی، ازت جدا نشد دمی
اگر چه زخمی، بابای خوبِ خودمی
حالا که اومدی پیشم رو پام میذارم سرِتو
دستهای زخمیمو ببین تنها نذار دخترتو
بابا جونم ببخشید خرابه در نداره
خنده ها و نگاه ها حرصمو در میاره
دوست دارم بابا !
چه خوبه که الان اینجایی
بیا بریم با هم دوتایی
بریم پیش عمو بابایی
فدای تو عمه...
رسیده لحظه های آخر
عمه از این شکسته بِگذر
میرم پیش داداشم اکبر
دلم گرفته بابا من و همرات ببر
رهام کن از درد گوش و درد سر
بابا دنیا داره دور سرم هنوز میچرخه
بابا هنوز داره گوشم صوت میکشه
.
بخش دوم روهض.mp3
17.36M
بابا! بابا!
دلم میخواست ببوسمت
ولی رو نیزه ها نشد
قدم بهت نمی رسید
طناب دستم وا نشد
.
#سینه_زنی وتوسل به حضرت رقیه سلام الله علیها به نفسِ سید مهدی حسینی •✾•
سیدةَ الانبیا رقَیّه
ولیةَ الاولیا رقَیّه
قاضیةَ الحاجاتی وَالله
رازقةَ الاَصفیا رقَیّه
بنتُ الحسین بابُ الهدی
بنتُ الحسین اسمُ النِجا
بنتُ الحسین نورُ السَّما
مَلیحةَ الحُسَینی
رقیه نور عینی
امیرةَ العاشقین رقَیّه
حبیبةَ العارفین رقَیّه
سیدةَ الساداتی وَالله
عزیزةَ المومنین رقَیّه
بنتُ الحسین فیضُ الدّموع
بنت الحسین رکنُ الرّکوع
بنت الحسین نورُ الطّلوع
مَلیحةَ الحُسَینی
رقیه نور عینی
باکیةَ عَینها رقَیّه
ناحلةَ جِسمها رقَیّه
شبیهةَ الزَهرایی والله
مکسورةَ الضِلعها رقَیّه
بنتُ الحسین بنتُ الاَمیر
بنتُ الحسین طفلُ الصَغیر
بنتُ الحسین عطرُ العَبیر
مَلیحةَ الحُسَینی
رقیه نور عینی
.
4_5798683381243844005.mp3
11.79M
سه ساله دخترت افتاده از نفس، بابا!
دگر مرا ببر از کنج این قفس، بابا!
به جز تو کآمدهای، امشبی به دیدارم
نزد سری به یتیم تو، هیچ کس، بابا!
.
#روضه وتوسل به حضرت رقیه سلام الله علیها به نفسِ حاج مهدی رسولی
بابا دیدی تموم شده،صبوریم،اومدی
معلومه که تو از چه راه دوری اومدی
آخه تو که پا نداری،چجوری اومدی
پای منم ببین! میسوزه تاولش
خیلی عوض شدی بابا،نشناختم اولش
بشم فدای اون،چشمای بی رمق
کدوم پلیدی سرتو گذاشته تو طبق
*گفت بابا...*
وضع منو می بینی،درد منو می دونی
خوابم میاد بابایی،قصه برام می خونی؟!
مثل قدیما دوباره،میکشی نازمو
تو گوشِت میخوام بگم،بابا یه رازمو
دیدی توی بازارشام چادر نمازمو
بهم بگو کجا،رفتی تو این شبا
خرابه بهتر از تنورِ خولیِ بابا
قصه ی کوچه ها خیلی مفصله
هنوز رو صورتم جای سیلیِ اوله
نگم کجاها بردن،خواهر و دخترهاتو
هی می بینم کابوسِ دروازهٔ ساعاتو
بازار نرفته بودیم،که رفتیم...
سیلی نخورده بودیم،که خوردیم...
محاله دیگه خوب بشه زخمای این گلو
از قصهٔ طشت طلا چیزی بهم نگو
راستی بابا چرا باهات نیومده عمو
خبر داره شده، سیلی نوازشم
میدونه خاک این خرابه شده بالشم
خبر داره عمو، که گریه کارمه
نقاب من چندروزه که آستینه پارمه
.
baba-didi-1402.mp3
4.79M
↻
راستی بابا چرا باهات نیومده عمو
خبر داره شده، سیلی نوازشم
میدونه خاک این خرابه شده بالشم
.