babolharam_mirdamad_1580977370.mp3
1.52M
#نوحه_حضرت_ام_البنین_س
#واحد_سنگین
ام البنین فرشتۀ مهرُ وفا
ام البنین مادرِ مهربونیا ۲ )۲
ام البنین دلش به شورُ شِینِ
ام البنین ذکرِ لبش دم همه دم حسینِ
می گفت به عباس پسر ارباب تو حسینِ
تو شبهای غربتُ و غم مهتابِ تو حسینِ
(ام البنین فرشتۀ مهرُ وفا
ام البنین مادرِ مهربونیا ۲ ) ۲
یه کاروون برگشته اما بی سپاه ۲
یه آسمون ستارۀ بدونِ ماه ۲
براش خبر آوردن از کربلا
از علقمه ، از ماهِ نخلستونا
از سرایی که رفت روی نیزه ها
میگفت چهارتا پسرم فدای نور عینم
میگفت به زینب عزیزم بگو کجاست حسینم
(ام البنین فرشتۀ مهرُ وفا
ام البنین مادرِ مهربونیا ۲ ) ۲
زینب حالا دارِ میده شرحِ سفر ۲
با اشک میگه از چل تا شامِ بی سحر
(غریبونه گُلایِ یاسُ چیدن
ماهِ منُ به خاکُ خون کشیدن
پیش چشام ، حسینُ سر بریدن ...)۲
پیشونیِ حسینمُ با سنگاشون شکستن...
سر ابوالفضل تورو به روی نیزه بستن .....
اِی حسین ...........
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#روضه و توسل ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها به نفس حاج محمود کریمی•✾•
آتش قلب من از یاد حسینِ فاطمه است
همچو آبی روی آتش، یادِ دست و علقمه است
*وقتی میفهمم بچه ام برا حسین کشته شد دلم آروم میشه...
اصلا چرا حسین رو برادر صدا زد؟ همه جا رسمه، همه این طوری هستن، دردی میاد، گرفتاری میاد، زمین میخورن، میگن: آی مادر! اما آقای ما اباالفضل، اربابمون حسین رو خیلی بیشتر از مادرش اُم البنین دوست داشت،او مادرش رو صدا نزد تا زمین خورد گفت: آی داداش!
اُم البنین! بالاخره عباست حسینم رو داداش صدازد، اما منو خواهر صدا نزد...*
"برا فرزندِ خود تا خواند مادر
صداکردمحسینم را برادر
تمام قوتم راجمع کردم
که خواهر جان بگویم بر تو خواهر"
آتش قلب من از یاد حسینِ فاطمه است
همچو آبی روی آتش، یادِ دست و علقمه است
رشتهکوهی بود از اولادِ زهرا دور من
باهاشون بیرون میرفتم اصلا من معلوم نبودم، تومدینه همه شروع میکردن حرف زدن دیدی ام البنین رو؟ شونزده، هفده تا جوون همه رشید، همه زیبا...*
رشتهکوهی بود از اولادِ زهرا دور من
اینکه اکنون در برم مَحرمندارم ماتم است
*الان اگه علی اصغربود چندسالش بود؟ زبون باز کردنش رو ندیدم .. یادممیاد انگار همین دیروز بود علی اکبر زبون باز کرد بهم گفت: مادر! اونجا گفتم حالا تازه اُم البنین ش، یادم میاد قاسم بهم گفت مادر! یادم میاد آقام امام سجاد بهم گفت: مادر! .. یادم میاد امام باقر بهمگفت مادر! یادم میاد عبدالله بهم گفت: مادر!... یادم میاد سکینه بهممیگفت :مادر جان! آخه اینا فاطمه روندیده بودن .. یادممیاد رقیه صدام میزد: مادر!... خیلی دوست داشتم الان علی اصغر صداممیکرد: مادر! اون همه جوونداشتم الان یه کدومشون نیست*
دیده ام گاهی برای اکبر و قاسم فرات
گاه بر داغ رباب و شیر خوارش زمزم است
دستهای ذوالفقار و چشمهای پرنفوذ
فرق ماه و ضرب آهن داستانی مبهم است
*آخه اول بهش نگفتن عباست کشته شد، تا قافله رسید گفت: حسینمکو ؟ ام البنین حسین رو کشتن .. مگه عباسم مرده بود که حسين وکشتن؟ عباست نبود...*
جسم آقایم هزار و نهصد و پنجاه زخم
*اومد تو خیمه، خیمه ای که بیرون مدینه عَلَمکرده بودن، گفتن: خانوم! ام البنین داره میاد، خانوم تشریف آوردن همه ی خانوما از جا بلند شدن یه نگاه به همه خانوما کرد
همه از سفر اومدن چه سفری، صورتا همه آفتاب خورده، دو سه بار نگاه کرد، سؤال کرد خانومم زینب کجاست؟جلو اومد مادر! روضه ای براش خوندن از کربلا، از خیمه بیرون رفت روی این خاکا نشست، اینقدر خاک روسرش ریخت ... *
جسم آقایم هزار و نهصد و پنجاه زخم
زخمهای عالم بر قد و بالای عباسم کم است
پاره های پیکر عباس من از هم جداست
جسمِ بی سرِ آقای عالم درهم است
*ای حسین...*
14001026eheyat-karimi-roze2.mp3
3.07M
مادری کرده برای بچه های فاطمه
خویش را پای امیرالمومنین انداخته
چار فرزند او فدای پنج تن آورده است
سفره نذریست که ام البنین انداخته
.
#سینه_زنی وتوسل ویژۀ وفات حضرت أُم البَنین سلام الله علیها به نفس حاجمهدی رسولی •✾•
باور ندارم بی دست و بی مشک نقش زمین شی
باور ندارم سرو رشیدم با خاک عجین شی
سخته برا من باور کنم که بی بال و پر شی
دستت رو دادی تا افتخارِ ام البنین شی
با عطشِ خیمه ها بی تاب شدی، عباسم!
ساقی بچه های ارباب شدی، عباسم!
اما خبر رسیده که مشکت رو تیر زدن
تو علقمه از خجالت آب شدی، عباسم!
آه! مِن بعد با غصه هم نشینم
من امُّ البنینِ بی بنینم
«وَیلی وَیلی... وَیلی عَلی شِبْلی»
بعد از تو عباس، یک شب نشد که راحت بخوابم
فکرِ عمود و فرقِ تو مادر میده عذابم
شمعم که ذرّه ذرّه غم تو میکنه آبم
تا روز محشر من شرمسار از روی ربابم
به دنیا اومدی علمدار بشی، ای رودُم!
برا حسین یارِ وفادار بشی، ای رودُم!
ای شیر مرتضی ندارم باور یک روزی
زخمی جنگ گرگ و کفتار بشی، ای رودُم!
آه! میسوزم با آهِ حزینم
من امُّ البنین بی بنینم
«وَیلی وَیلی... وَیلی عَلی شِبْلی»
.
003 Bavar Nadaram.mp3
6.22M
از آیت الله سید علی قاضی نقل شده است که فرموده اند:
سریان فیوضات(سرچشمه فیض ها) و خیرات از مسیر حضرت سیدالشهد است و پیشکار این فضیلت هم حضرت قمر بنی هاشم، اباالفضل العباس علیه السلام است.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#مدح وتوسل ویژۀ وفات حضرت أُم البَنین سلام الله علیهابه نفس حاج عباس حیدر زاده •✾•
قسمت این بود که تو مَحرم حیدر باشی
به علی مونس و هم خانه و همسر باشی
قسمت این بودکه در زندگی مشترکت
به عزیزانِ دلِ فاطمه مادر باشی
آفرین بر تو که هنگام ورودت گفتی
آمدی خادمه یِ خانۀ کوثر باشی
قسمت این بود که در بین تمامیِ زنان
تو فقط صاحب یک ماه و سه اختر باشی ..
قمرت یک نفره لشگرِ انصارِ خداست
پس عجب نیست که تو مادر لشگر باشی
خاک این خانه تو را قبله ی حاجات کند
متعجب نشوگر شافع محشر باشی ..
غم این خانه زیاد است زیاد است زیاد ..
سعی کن، مَرهمِ زخمِ دلِ دختر باشی
این یتیمان همه به واژه ی در حساسند
نکند در بزنند و تو پسِ در باشی
چار تا بچه ی این خانه همه مادریاند
نکند تب بکنی گوشۀ بستر باشی
#شاعر: مهدی نظری
.
1. قسمت این بود.mp3
8.56M
«ام البنیـن» یعنی؛
«عبـاس» داشته بـاشی و بگـویی:
از «حسـین» چه خبر؟!
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه وتوسل ویژۀ وفات حضرت أُم البَنین سلام الله علیها به نفس استاد حاج منصور ارضی •✾•
ای اُمِّ عشق مادرِ سرلشکر ادب
وی سایه سارِ قد تو رویِ سر ادب
بانویِ سرسپردۀ همسنگرِ ادب
در آسمان ملقبِ بر مادرِ ادب
از لحظه ای که واردِ بیت الکرم شدی
با احترام کردن خود، محترم شدی
روزِ عروسیت شد و اوجِ عزیزیت
مبهوت شد زمانه از آن اشک ریزی ات
قربان این درایت و دشمن ستیزی ات
رفتی به بیت عشق به شرط کنیزی ات
از ابتدا بنام تو بر احترام بود
جان تو نذرِ خدمتِ چندیدن امام بود
در ظّل نورِ فاطمه با غم عجین شدی
شمسُ الضحی مکتب حقُ الیقین شدی
ماه تمام چهار مه جبین شدی
دادی بَنی و حضرتِ اُم البنین شدی
ام البنین شدی و به تو التفات شد
آغوشِ تو پناه زنان و بنات شد
بانو تو کیستی که بنازد کرم به تو
باب النجات داده کلیدِ حرم به تو
غرق توسل است عرب تا عجم به تو
داده امام عصر، خدا را قسم به تو
یعنی تو شاهراهِ نزولِ عنایتی
سجادۀ عبادتی و باب حاجتی
عالم به حیرت است از این جانثاریات
مادر شدی و برف شدی بهر یاری ات
جان ها فدای مادری افتخاری ات
قربان این تفضل و این سفره داری ات
خورشیدِ در تلألؤیی و ذره پروری
تو باب فضلی و به اباالفضل مادری
مادر شدی که داغ ببینی کمان شوی
در هر بهار راوی فصل خزان شوی
باران شوی، خمیده شوی، نیمه جان شوی
گریان شوی و مادر گریه کنان شوی
ما را ز اشک خویش تو تزکیه کرده ای
خاکِ بقیع را تو حسینیه کرده ای
بعد از حسین از دل و جانت سرور رفت
گریان شدی و نالۀ تو تا قبور رفت
بر پیکری که زود سرش در تنور رفت
از بس گریستی تو، زِ چشم تو نور رفت
آه از جگر کشیدی و قلبت کباب شد
بعد از حسین خانۀ شادی خراب شد
بعد از حسین زنده نمودی قیام را
گریان نمود گریۀ تو خاص و عام را
زینب که رفت داغ تو انگار تازه شد
یعنی دوباره داغ علمدار تازه شد
زینب که رفت پیر و خمیده کمر شدی
نالان شدی شکسته شدی مختصر شدی
یعنی که رو به قبله شدی محتضر شدی
چشم انتظارِ دیدنِ روی پسر شدی
اما یلان تو همه در خاک خفته اند
در بین خاک با تن صد چاک خفته اند
وقتش رسیده روضه حساس را بخوان
در بزم گریه عطرِ گل یاس را بخوان
مجلس بگیر نوحۀ احساس را بخوان
یک چند صفحه مقتل عباس را بخوان
شرح نزول ساقی سرمست را بگو
از مرکب افتادن بی دست را بگو
*وقتی خواست از رو اسب به زمین بیاد همه شنیدن، بی دست بوده .. از روی اسب به زمین افتاد ..*
برگو چگونه عطش گریه خیز شد
جسمش چگونه مرکز ثقلِ ستیز شد
شمشیر حمله کرد و سرنیزه تیز شد
بالا بلندِ خیمه تنش ریز ریز شد
برگو چگونه نالۀ زن ها بلند شد
با پارچه سرش به روی نیزه بند شد
*برا بی بی ام البنین روضه بخوانیم .. همون روضه ای که خودش خوانده : باور نمی کنم کسی جرائت کرده باشه بر سر مبارکت زده باشه اون هم با عمود آهن . اما شنیدم اول دست هاتُ قطع کردن .. دوم شنیدم تیر به چشمت زدن .. آنگاه عمود آهن بر سرت زدن .. سرت از هم پاشیده شد .. همچین که رو زمین خواست بیفته صدا زد داداش زود بیا "اخا ادرک اخا" ابی عبدالله به سرعت آمد. راوی میگه تو این آمدن دیدن به لحظه ایستاد، پیاده شد، شی رو برداشت به چشم گذاشت .. جلوتر آمدم دیدم دست های عباسِ .. با همون وضع آمد تا رسید به بدن یه نگاه به آن بدنِ پاره پاره و تیر باران خورد کرد، صدا زد «أَلانَ إنکَسَرَ ظَهرِي وَ قَلَّت حِيلَتِي وَ انقَطَعَ رَجائِي»(1) بمیرم برات .. دیگه کسی نیامد سمتِ این بدن .. کار حسینم بعد از این تمام شد .. دشمن فرصت پیدا کرد اول بدن رو غارت کرد بعد طوری به بدن صدمه زد که امام چهارم حضرت رو به سختی جمع کرد .. همه گفتن عباس قد رشیدی داره .. اما هرکی رفته سردابِ آقا میگه یه قبرِ کوچکی قرار دارد ..*
منابع:
1) موسوعة الامام الحسین (ع) ج ۴، ص ۲۳۱
البحرانی، العوالم، ۱۷ / ۲۸۳ - ۲۸۴، ۲۸۵
بحار الأنوار، ج45، ص: 41
باب الحرم _ حاج منصور ارضی.mp3
6.58M
قدم اگر خمید ، فدای سر حسین
جانم به لب رسید ، فدای سر حسین
ام البنین سابق این شهر عاقبت....
شد #مادر شهید ، فدای سر حسین
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
.
#سینه_زنی وتوسل ویژۀ وفات حضرت أُم البَنین سلام الله علیها به نفس سید مجید بنی فاطمه
همه روزا رو با تنهایی می جنگه
برا پسرش چقده دلش تنگه
«ویلی ویلی عَلی الخِیَم
ویلی ویلی عَلی الحَرم
چی سرت اومد ای پسرم ای پسرم»
پسرامو کشتن فدا سر حسینم
قمرامو کشتن فدا سر حسینم
پاییز اومد و برگ و بارمو گرفتن
ثمرامو کشتن فدا سر حسینم
«ای دل ای دل دوباره انگار عاشوراس
ای دل ای دل صاحب عزا امشب عباس»
همه پسراش مث نورِ مهتابن
همه پسراش فدایی اربابن
از نسلِ شاه لافتى شیرانِ دشت کربلا
جون به کف و دلشده ى خونِ خدا
با این که امان نامه واسشون آوردن
یه ثانیه از خیمه ها تکون نخوردن
چار تا دلاور چهار تا شیر میدون
علم حسینو رو شونه شون می بردن
«ای دل ای دل دوباره انگار عاشوراس
ای دل ای دل صاحب عزاس امشب عباس»
یه مادری که حالا دیگه تنها شد
تشنه برای دیدن یه سقا شد
دلگیر از دستِ روزگار
خسته دلتنگ و بی قرار
اشکِ توو چشماش شبیهِ ابر بهار
داره میره اما با قامت خمیده
حالا دیگه مادر به آرزوش رسیده
میگه همه جا بشنَوَن تمومِ مردم
مادرِ اباالفضل یه مادرِ شهیده
«ای دل ای دل دوباره انگار عاشوراس
ای دل ای دل صاحب عزاس امشب عباس»
.
005 Deltang.mp3
5.22M
↻
اگرچه در کربلا نبودی تا حزن هزار دلهرگی را از دوش حسین علیهالسلام برداری، امّا در مدینه ایستادی تا نبض عاشورا را در مدینه به جریان اندازی.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#سینه_زنی وتوسل ویژۀ وفات حضرت أُم البَنین سلام الله علیها به نفس کربلایی حسین سیب سرخی •✾•
یک رباعی داشته دیوان تو
چار گل روییده در دامان تو
چار قل خواندیم در قرآن تو
همسر شیری خود، شیر آفرین
مثل قطره آمدی دریا شدی
خاک بودی تربت اعلا شدی
تا کنیزِ خانه ی زهرا شدی
خانه ات شد قبلهٔ عرش برین
وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا يَميني
اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني
آنکه حکم صبر از الله داشت
پیش چَشمت سر درون چاه داشت
نیمه شب ها روضه ی کوتاه داشت
پیش چَشمم خورد زهرا بر زمین
وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا يَميني
اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني
وقت رفتن پیشِ چَشم زیبنت
گفته ای عباس را ای نور عین
بر نمی گردی مدینه بی حسین
جان تو جانِ امامِ من همین
«وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا يَميني
اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني»
بند قلب دختر زهرا گسست
تا کنارِ علقمه افتاد دست
با عمودی فرق عباست شکست
خورد با صورت زمین آن مه جبین
تا علمدارِ حرم از حال رفت
یوسفِ زهرا سوی گودال رفت
دستِ دشمن جانبِ خلخال رفت
حمله کردند از یسار و از یمین
یا فاطمه قومِی عَلیَ الطُفوفی
هذا حسینٌ طُعمةً السُیوفی
وَ الارضُ تَبکی وَ السَّماء واویلاه
هذا حسینٌ بِالدِّماء واویلاه
دوست سینه زن شد و شب گریه کرد
شمر تا خندید زینب گریه کرد
نعل می رقصید و مرکب گریه کرد
ذوالجناح آمد به خیمه شرمگین
.