|⇦•من زندم به عشق...
#سرودویژۀ ولادت کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام
من زندم به عشقِ اینکه
سنگت رو به سینه بکوبم
دوست دارم برات یه مرقد
رو خاکِ مدینه بکوبم
سفره داره جهان خان زمین و زمان
عالم همه میدونن سفره ی تو عظیمه
عاقبت میبینن که پادشاه و گدا
انواع خیریه ها تو حرمِ کریمه
تو سفره داره این عالمِ امکانی
حضرت جانانی
به دلای فقرا تو سر و سامانی
عشق بی پایانی
تو برا منه گدا بهترین سلطانی
حسن جانم حسن جانم
«ای جانم حسن جانم»
رو دستای پیغمبر شد
قنداق تو قبله ی حاجات
به لطفِ قدومت آقا
زهرا میشه مادرِ سادات
ماهِ بی مثلی ای زندگی علی
دنیا به مرحمت مقدمِ تو بهاره
آخرش میذارم سر زیر پای شما
جونم فدای شما قابلتو نداره
عمریه که من به عشق تو بیمارم
دلبر و دلدارم
به علی قسم که من خیلی دوسِت دارم
ای همیشه یارم
تا ابد رها نکن دستمو بیچارم
حسن جانم حسن جانم
چشمامون شب و روز سال
به دستِ کریمِ تو بوده
امسالم ان شالله سالِ
نابودی آلِ صعوده
پادشاه کرم ای منتت به سرم
هرجوری باشه دیگه مرقدتو میسازم
بااذون حرم تو سجده هام ببینم
که تربت حسنه، تو مهرِجانمازم
ای جانم به صحن و مرقدِآبادش
صحن گوهرشادش
صحن قاسم بااون پنجره فولادش
این حرم هم مثل کربلا میشه
به برکت اولادش
«حسن جانم حسن جانم»
.
مدحوتوسل ویژۀ ولادت کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام
آمدم با خویش آوردم دلِ بیمار را
شسته ام با اشک هایم دیدهٔ بیدار را
آمدم بلکه ببینم صورتِ دلدار را
گر کمی قابل بدانی جان بی مقدار را
میخرم با نقدِ جانم لحظهٔ دیدار را
وقت آن شد تا بهارم را گل افشانی کنی
چشم ها را آشنا با ابر بارانی کنی
ماه را در چین پیشانی زِندانی کنی
با سِیه مویت شبم را شام طولانی کنی
تا شب قدری بدانم قدرِ روی یار را
میوزد از سمت اقلیمِ لبت بوی بهشت
که تمام عالمی گشته ثَناگوی بهشت
با تو حق برداشته امشب پرده از روی بهشت
تا بیایی یوسفِ زیبای بانوی بهشت
دسته دسته لاله میکارم سر بازار را
از دلم تا سمتِ باب قبله ات پل میزنم
من برای بوسه بر خاکت فقط هُل میزنم
چشمه ام میجوشم و در پای تو قُل میزنم
من به شالِ سبز تو دستِ توسل میزنم
کس ندیده رد کنی این قوم حاجت دار را
من اویست بودم و از تو قَرَن میخواستم
از لبِ جَدّت کمی جانم حسن میخواستم
من تو را با التماس و خواهشنمیخواستم
از کفِ خود فِدیه دادی هر چه من میخواستم
من سرِ این سفره دارم روزی بسیار را
من اسیرِ تاب موی تابناکت میشوم
بادِه بادِه مستِ یک انگور نابت میشوم
پاک مجنون و اسیرِ عشق پاکت میشوم
زیر پا له کن جَمل را که هلاکت میشوم
یک سره کن با نگاهی کار آن پیکار را
صبح از پیدایش صبح ظهورت مست شد
هر که عاقل بود با جام طَهورت مست شد
گندم ما خوشه خوشه از تنورت مست شد
یک مدینه از تماشای عبورت مست شد
یک مدینه گشت منصور و به پا کن دار را
جان حسن، جانان حسن، ایمان حسن، قران حسن
معنی بابُ الشفا هم درد و هم درمان حسن
جان به قربان حسین عالم سنه قربان حسن
بانی ماه خدا و سفره احسان حسن
نه فقط با نام تو وا میکنم افطار را
بر مزاری که نداری من کبوتر میشوم
شور میگیرم غلامِ کوی شبر میشوم
نوکرآن آستان تا روز محشر میشوم
مثل پروانه به نور روت پرپر میشوم
خوب میسازم خوب میسوزم مهیا کنم برایم نار را
موسم حج است با موی بلندت ناز کن
لب گشا و یا علی گو و عشق را آغاز کن
در طوافت نغمه ی الله اکبر ساز کن
بند از پای جنونِ عاشقانت باز کن
تا ببینی در مِنایت فوجی از کشتار را
چشم هایت جا نماز و ابرویت محراب بود
دستِ حیدر گِرد ماه صورت تو آب بود
فاطمه در تاب مژگانت دلش بی تاب بود
اولین سر گشته ی خودِ ارباب بود
ای بنازم این دو نَجل حیدر کرّار را
اقاجان خاک قبرت کربلای آل هاشم میشود
قلب ما پیش بقیع تو ملازم میشود
جنس نامرغوب هم یک روز لازم میشود
سیزده دفعه فدای روی قاسم میشود
حق بده باید بپوشانند آن رخسار را
حیف شد که سنگ ها از رخ نقابش را گرفت
نیزه ای در تشنگی ها آب و تابش را گرفت
یاسمن بود و سُم مرکز گلابش را گرفت
از شکسته خواندش آقا جوابش را گرفت
ریخت داغش بر سر دوش عمو آوار را
*ابی عبدالله رسید بالا سر قاسم، یه نگاهی کرد
دید داره پاهارو، رو خاک میکشه صدا زد..
ولی بگوی به گلچین تلاشِ بیهوده کردی
گلی که آب نخورده دگر گلاب ندارد
#سرودویژۀ ولادت کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام
اسمِ خوبت، پر از آوازهی عشقه
میونِ سفرهی لطفت، رطبِ تازهی عشقه
آقایی دارم که بینظیره
میدونم دست منو میگیره
عشقش از توی دلم نمیره
ذکرِ خوبِ، یا حسن جان، شده تو دلای ما حک
از قدومِ، پاک آقام، رمضان میشه مبارک
«دخیلتم یا کریم اهل بیت..»
اسمِ خوبت، با خطی شبیهِ رویا
همیشه حک شده روی، شعله زردِ نذری ما
بارون یعنی دستای کریمش
دریا یعنی چِشمای رحیمش
پیچیده توخونهها نسیمش
زندگیِ، ما گداها، با نگاهش دیدنی شد
چه آقایی! خوش به حالم، که دلِ من حسنی شد
«خوش اومدی ای کریمِ اهل بیت...»
اسمِ خوبت، روی پرچمای هیأت
یا حسن میگن شب و روز، همه خادمای هیأت
قربون دل خداییِ تو
غوغای کرب و بلاییِ تو
ساداتِ طباطباییِ تو
همه دیدن، نوجوونات، توی کربلا چه کردن
همه دیدن، کوه دَردَن، چِقَدر مثلِ تو مَردَن
«خوش اومدی ای کریم اهل بیت..»
|⇦•امشب گذری کردم...
#مدحوتوسل ویژۀ ولادت کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام
امشب گذری کردم از کوچه ی میخانه
دیدم همه مستان را دیوانه ی دیوانه
ساقیِ بلاجویان شاداب و لبِ خندان
می داد به سرمستان پیمانه به پیمانه
من بودم و تنهایی در حلقه ی شیدایی
دستی زِ کرم آمد ناگاه روی شانه
گفتا منشین خاموش در محفلِ ما رندان
برخیز غزل خوان شو، مستانۀ مستانه
سرمست بخوان یا هُو جای نگرانی نیست
مولاست که می بخشد عیدانۀ شاهانه
برخواستم و خواندم یا مُحسِن و یا مُجمِل
ما را بنواز امشب ای لطف کریمانه!
هُو هاتفی از یثرب می گفت دَم مغرب
افطار بفرمایید از سفره ی جانانه
فرمود: کسی مولا فرموده بفرمایید
کردند همه طاعت، فرمانِ مُلوکانه
چه سفرۀ رنگینی گسترده به ایوان بود
بِسمِ لَه هنگامِ افطار «حسن جان» بود
ای خال و خط و چِشمت تصنیف دل آرایی
نامت حَسن و حُسنت سرچشمه ی زیبایی
هم قامت تو موزون هم صورتِ تو محشر
پا تا سرت ای مولا! مجموعه ی غوغایی
افلاک همی گردد گِرد قد و بالایت
رخسارِ جهان افروز گیسو شب یلدایی
ای روزی هر روزم وابسته به دستانت
ای کاش که رِزقَم را همواره بیفزایی
اوّل قدمِ طاها اوّل پسر مولا
اوّل ثمر عشقِ صدیقه ی کبرایی
ای سفره ی گسترده وی رحمت بی پایان!
ما را بنواز امشب ای رأفت زهرایی
کو حاتم طایی تا پیشِ تو زند زانو
سالار کریمانی تو حاتم طاهایی
ای حِلم خداوندی اسطوره ی صبری تو
فرمانده بی لشکر سردار شکیبایی
رویای شب و روزم خورشید دل افروزم
عمری ست که با عشقت می سازم و می سوزم
ای نام گران قَدْرَت بسم الله قرآن ها
وی جنبش لب هایت آرامش طوفان ها
هر کس غزلی خواند در مَدحَت تو جانا
می بندد و می سوزد دیوان غزل ها را
خورشیدی و چون خورشید سلطانیِ تو مُحرز
ای سِـیطره ات حاکم بر سلطه ی سلطان ها
ای میمنۀ هستـــی در مِیسره ی چشمت
وی هم چو علی فاتح در عرصه ی میدان ها
در چـشم بلا خیزت خون همه خوابـیده
ای کشته ی بالفطره از حُسن تـــو انسان ها
هم عرش تو را خواند هم فرش تو را خواند
پایی بزن ای عرشی! در گوشه ی ویران ها
لب وا کن و لبیکی آهسته بگو آخر
مُردنـد به عشق تو این پاره گریبـان ها
در پاسخ این پرسش «اَلمُلکْ لِمنْ اَلیوم»
رو سوی تو می چرخد انگشت سلیمان ها
فریاد زنم محشر از عمقِ دل مستم
از طایفه ی عشقم مجنون حسن هستم
#شاعر:مجتبی روشن روان
سرودویژۀ ولادت کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام
دست دست نکن ای سرِ پای دار سرت و
بیار پای دیوار و در خونه ی علی بذار
دل دل نکن ای دلِ بی قرار جونت و بیار
زیرِ قدم ِدردونه ی علی بذار
یه ماه دمیده که نپرس شده با خورشید روبه رو
خدایی موندم چی بگم یه عشقی داره که نگو
«کریم آل و اللّه ،وَلِیُ اللّه، سِبطِ نبیُ اللّه»
ای دل تازه از راه اومده بهونه ات
تازه شدهماه خدا ماه رمضون
برگرد ای ماه آسمون به خونه ات
ماهِ علی دراومده توآسمون
لالایی زهرا برا گل مولا حسن
اِشبِه أَباکَ یا حسن
«کریمِ آلُ اللّه، وَلِیُ اللّه، سِبطِ نبیُ اللّه»
یا امام حسن یا امامحسن ...
روزه دارم من وافطارم از آن لعل لب است
آری افطار رطب، در رمضان مستحب است
روز ماهِ رمضان زلف میفشان که فقیه
بخورد روزه ی خود را به گَمانش که شب است
یا امامحسن یا امام حسن ...
مـا کویر و نگاه تـو دریا
پس کرم کن بـه خشکسالی مـا
روزه داران یک نگاه توایم
سفره دار قدیمی دنیا
تـو رسیدی و کوچه بند آمد
بار دیگر ز ازدحام گدا
بین این خانواده تنها تـو
می شوی عشق ارشد مولا
پسرانش اگرچه مادری اند
از هـمه مادری تری آقا
وقت تقسیم نان و خرمایت
سمت تـو دست آسمانی ها
ولادت با سعادت امام حسن مجتبی «ع» خجسته باد
عشق بی حد و مرزم تو هستی
طپش قلب و نبضم تو هستی
تو دم و بازدم و نور دیده
یا حسن اسم اعظم تو هستی
حسن یعنی تمام هست زهرا
حسن یعنی کریم هردو دنیا
حسن یعنی سکوت و رازداری
حسن یعنی شب و دل بی قراری
گلی زیبا نمایان در چمن شد
شب میلاد مولایم حسن شد
شدم امشب سراپا مست نامش
یقین مرغ دلم گردیده رامَش