eitaa logo
ذاکرین آل الله
285 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
308 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
. یکباره اگر خدا تو را بالا!!! بُرد در زندگی ات تمامی غمها مُرد!!! مغرور نشو فخر به مردم نفروش زیرا که به یک آه، زمین خواهی خورد...
رمضان؛ یعنی مرحم دلهای توبه کنندگان؛ دلهایی که سوخته از گناه و گداخته از بی معرفتی هاست؛
اونجایی که همه گفتن دیگه کاری از کسی ساخته نیست! خدا درِ گوشم گفت..؛ هیچ کاری نشد نداره تو بندگی کن ، باقیش بامن...
حیف که از دست ما ماه خدا می‌رود ماه مناجات و نور، ماه دعا می‌رود ماه سحر خیزی اهل صفا می‌رود ماه وصال علی، ماه ولا می‌رود ماه خدا رفت رفت، جلوۀ بدرش به خیر زمزمـه‌های شب و لیلۀ قدرش به خیر بود به روی خدا، چشم تماشای ما خواندن جوشن کبیر، صوت دل‌آرای ما هر شب و هر روز بود، بزم خدا جای ما زمـزمۀ افتتاح، سـر زد از آوای مـا حیف که مانند برق، این مه معبود رفت دیـر ز راه آمد و، خنده زد و زود رفت ماه خداوند رفت، ماند به دل آه ما دست خداوندگار بود به همراه ما نور به افلاک داد، ذکر هو الله ما ذکر هو اللهِ ما، اشک سحرگاه ما نـالۀ العفو مـا از رمضان دل ربود گاه دعای سحر، گاه ابوحمزه بود زآینۀ دل گرفت ماه خداوند، زنگ سلسلۀ زلف وصل، بود سحرها به چنگ عبد خدا بود و صلح، دیو هوی بود و جنگ یافت ز خون علی صورت این ماه، رنگ محفل قرب خدا کوی علی بود و بس روی جمیل خدا روی علی بود و بس کیست علی؟ کیست؟ کیست؟ سرّ مگوی خدا آن کـه هیـاهوی اوست، معنی هـوی خـدا دست و زبان گوش و چشم روی نکوی خدا داشته شصت و سه سال، دیده به سوی خدا نور به او متکی، خلق به او زنده بود عالم و آدم نبود، او به خدا بنده بود ارض و سماوات را در همگان یک علی است هم به مکان یک علی، هم به زمان یک علی است هم به جهان یک علی، هم به جنان یک علی است بلکه خداوند را در دو جهان یک علی است قادر منان یکی است، خالق داور یکی است بعـد خداونـدگار، احمد و حیـدر یکی است حاصل لوح و قلم، نام علی بود و بود نقش وجود و عدم، نام علی بود و بود بعد خدا دم به دم، نام علی بود و بود ذکر خداوند هم نام علی بود و بود مدح علی هم همان مدح محمّد بوَد احمـد حیـدر بـود حیـدر احمد بوَد علی به نص صریح، نفس پیمبر بود علی کنـار نبی، ساقی کوثر بود علی تمام نماز، نه بلکه برتر بود نمـاز بی مهر او، گنـاه اکبـر بود عبد مؤید علی است، جمال سرمد علی است نه، جان پیغمبر است، تمام احمد علی است این دو ز صبح ازل، کنار هم زیستند جدا ز هم تا ابد، نبوده و نیستند خدای داند فقط که بوده و کیستند که بوده و کیستند؟ چه بوده و چیستند؟ دو نـاشناس وجـود دو نـور غیب و شهود به هر دو از حق سلام به هر دو از ما درود علی است آقای من، علی است مولای من علی است دنیای من علی است عقبای من جحیم با مهر اوست، جنت اعلای من اگر رَوَم در بهشت، سوای او، وای من مرده بُدم با دمی زنده شدم از دمش «میثمم» و می‌دهم جان به ره میثمش
یــــادت دلیل گریه‌ی پـــنـــهــانـی من است نامـــت انـیـس این دل زنــــدانــی من است نـــــیمه شب آمــدم که نــبــیــنــــی رخ مرا بـــــار‌ گــنــاه عـــلـــت پـــنـــهانی من است از خود بریده‌ام به تـــو نـــزدیــــک تـــر شوم این لحظه‌ها که خلوت روحــــانی من است در خــلــوتــم همــیــشـه کـلـنـجـار مـی‌روم می‌گویم این چه وضع مسلمانی من است؟! کـــاری بــکـن کـه رو نـزم بر کـسـی بــیا… چـیــزی بــده کــه رزق سـلیمانی من است از ســفــره‌ی تــو مـی‌خورم و سیر می‌شوم شـکـرت از این که نـعـمتت ارزانی من است یـک جلـوه‌ات بر این دل تــــاریک و سنگی‌ام پـایـان خـواب‌هـای زمـسـتـانـی من اســـت امــشــب کـه داد مـی‌زنـم الـعـفـو ای خدا! لـحـظـه بـه لـحـظـه رحمت بارانی من است گــــــرم گــنــاه بــــــوده‌ام و دیـــــر آمــــدم عـــصــیـــان دلــیـل غیبت طولانی من است تـا کـه نـبــخــشی‌ام من از این جا نمی‌روم ایـــن گــریــه برگ سبز پشیمانی من است دارد بــســاط سفـــره‌ی تـــو جمع می‌شـود غــم مــی‌خــورم که آخر مهمـانی من اسـت
فرصت توبه گذشت و گریه می بارم هنوز حسرت اوقات غفلت را به دل دارم هنوز باز هم جا ماندم و این غافله از ما گذشت مانده خاری در کف پا و گرفتارم هنوز هر چه درمان بود مخصوص ضیافت خانه بود عافیت بود و شفا هر چند بیمارم هنوز بعد از آن شب های بهتر از تمام سال ها در مسیر بندگی ای وای کم کارم هنوز من نبودم زینت مهمانی خوبان تو هر چه تو بخشیده ای من عبد سربارم هنوز گر چه دارد می رود این ماه اما میزبان باز می گوید گنه داری؟ خریدارم هنوز لحظه ای با ما سرِ یاری اگر داری بیا اشتیاق دستگیری از تو را دارم هنوز تا که من هستم چرا بر دیگران رو می زنی من که قبل از هر که گویی دوستت دارم هنوز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وقتِ خداحافظیه، مهمونی ام تموم شد! حسرتِ این روزایِ خوش، بغضی توی گلوم شد صاب خونه ممنون توأم، هیچ چیزی کم نذاشتی با اینکه لایق نبودم، سنگ تموم گذاشتی نمی تونم دل بِکنم، جدایی خیلی سخته! بدرقه رفتن اینطوری، خدایی خیلی سخته! ماه رمضون کجا میری!؟ نرو دلم می گیره از این به بعد باز غروبا، بی تو دلم می گیره تا سال بعد چیکار کنم! زنده شاید نباشم با چشم گریون دوباره، از تو باید جداشم حرف جدایی که میشه، دلم عزا می گیره دلم به یادِ روضه های کربلا می گیره ** حسین من نرو بمون، سایه ی روسرم باش حالا که عباس ندارم، پناه این حرم باش دلم شده پشتِ سرت، مثل موهات پریشون خودت بگو چیکار کنم، تنها تو این بیابون داداش نرو تورو خدا، نذار که در به در شم نذار با شمر و حرمله، تا کوفه همسفر شم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌‌شعله های فراق، با امام زمان(عج) در شبهای پایانی ماه مبارک رمضان شب های آخر است به فریادمان برس خواهش مکرر است به فریادمان برس این شعله های هجر که باشد به جان ما کبریت احمر است به فریادمان برس قلبی که هست آینه دار فراق تو در خون شناور است به فریادمان برس ما آمدیم تا به حریم وصال تو دل پشت این در است به فریادمان برس این دیده هاست طایر کویت ولی که حیف بی بال و بی پر است به فریادمان برس مهر تو در دل است بیا ای امید دل عشق تو در سر است به فریادمان برس از بس که سوخت آتش هجران به سینه ها دل ها مکدر است به فریادمان برس این ماه و سال بهر دل افسردگان ز هجر چون روز محشر است به فریادمان برس رفت از فراق صبر و تحمل ز دل ولی مهر تو در بر است به فریادمان برس این بغض سینه سوز که ما را بود ز هجر خود داغ دیگر است به فریادمان برس پیمانه های دل که رسیده به دست ما لبریز کوثر است به فریادمان برس چشمی که ماند خیره به راهت بیا ببین گریان مادر است به فریادمان برس تنها زنی که بهر ولایت ز جان گذشت زهرای اطهر است ، به فریادمان برس این آه جانگداز که آید ز چاه ها فریاد حیدر است به فریادمان برس این بانگ العطش که بر آید ز قتلگاه از خون حنجر است به فریادمان برس این سوز و ساز و غم که بر آید ز کربلا از زخم پیکر است به فریادمان برس آن ناله های زار که آید ز نینوا آوای خواهر است به فریادمان برس آن اشک و آه که تصویری از عزاست گلبانگ دختر است به فریادمان برس آن خون که ریخت روی دو دست حسین ، وای از حلق اصغر است به فریادمان برس آن پاره پاره ماه و ستاره به روی خاک از جسم اکبر است به فریادمان برس «یاسر» که گفت از غم و اندوه بی شمار در سینه آذر است به فریادمان برس محمود تاری «یاسر»
دیدی رمضان رفته و پر باز نکردم تا خیمه گهِ سبز تو پرواز نکردم ماه تو گذشت عاشقی آغاز نکردم من پُست غلامیِ تو احراز نکردم ساقی بده جامی که تو را درک نکردم شاید که دگر میکده را درک نکردم من لایق مهمانی ات ای یار نبودم من قابل الطاف تو ای یار نبودم بودم به حضور تو و انگار نبودم در محضر تو بودم و انگار نبودم من بار دگر خسته و تنها شدم ای وای شرمنده ی تو یوسف زهرا شدم ای وای شب های مناجات و دعا رفت ز دستم فیض سحر ذکر خدا رفت ز دستم یک ماه نه یک عمر صفا رفت ز دستم همسفرگیِ با شهدا رفت ز دستم جامانده ترین رهروِ این جاده منم من از پا و نفس بین ره افتاده منم من افسوس که رفته ز کفم حاصلم ای دوست آلوده نمودم به چه سرعت دلم ای دوست بیمار گناهم چه کنم غافلم ای دوست بنما تو به درک عرفه شاملم ای دوست راضی شو ز من گرچه گنهکار و حقیرم بنگر به «أجِرنا» پیِ احسان مجیرم من جز تو کسی را گل زهرا نستایم شکرانه به جا آورم از این که گدایم با عشق تو می سوزم و می سازم و آیم تا آنکه زنی در حرمت قفل به پایم بگذار سحرها به قنوت تو بمانم مثل تو سحر ناله ی العفو بخوانم شب های زیارت ز دل خسته دلان رفت هم ناله شدن با نفس سینه زنان رفت گریه ز غم قافله ی اهل جنان رفت تا اینکه براتی ز تو گیریم زمان رفت هرکس که از او قلب تو دلدار رضا شد داریم یقین روزیِ او کرب و بلا شد دست کرمت گر ز کسی دست نگیرد بیچاره شود زار و گنهکار بمیرد خوش بخت هر آنکه دلت او را بپذیرد از لوث گنه پاک شده عید بگیرد بر ما که فقیران ره تزکیه هستیم عیدی بده ما مستحق فطریه هستیم ای آن که تو صاحب به زمین و به زمانی هستی به کنار همه و باز نهانی فرزند رضا ضامن عشاق جهانی ای کاش نمازی به صف فطر بخوانی تا آنکه به دست دل تو دل بسپاریم سر بر قدمت یوسف زهرا بگذاریم احسان محسنی فر
آمدیم از سفر دور و دراز رمضان پی نبردیم به زیبایی راز رمضان هر چه جان بود سپردیم به آواز خدا هر چه دل بود شکستیم به ساز رمضان سر به آیینه «الغوث» زدم در شب قدر آب شد زمزمه راز و نیاز رمضان دیدم این «قدر» همان آینه «خلّصنا»ست دیدم آیینه‌ام از سوز و گداز رمضان بیش از این ناز نخواهیم کشید از دنیا بعد از این دست من و دامن ناز رمضان نکند چشم ببندم به سحرهای سلوک نکند بسته شود دیده باز رمضان صبح با باده شعبان و رجب آمده بود آن که دیروز مرا داد جواز رمضان شام آخر شد و با گریه نشستم به وداع خواب دیدم نرسیدم به نماز رمضان   علیرضا قزوه