eitaa logo
ذاکرین آل الله
281 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
302 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦•حیدر آیینه دارِ زهرا بود... # روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها " اَلسَّلَامُ عَلَى السَّيِّدَةِ الْجَليلَةِ الْجَمِيلَة، ‏ذَاتِ الْأَحْزَانِ الطَّوِيلَة، فِي الْمُدَّةِ الْقَلِيلَة، الْمَخْفِيَّةِ قَبْرُها، الْمَجْهُولَةِ قَدْرُها، الْمَضلومَةِ بَعْلُهَا، الْمَغصوبَةِ حَقُّها، الْمَمْنُوعَةُ اِرثُها، الْمَقتولةِ وَلَدُهَا، الْمَکسورَةِ ضِلْعُهَا " حیدر آیینه دارِ زهرا بود هر نفس بی قرارِ زهرا بود خانه ی ساده و گِلینِ علی جنت و نوبهارِ زهرا بود مرتضی پشت در که در میزد در دلش انتظارِ زهرا بود در یمین و یسارِ عرش خدا نام حیدر کنارِ زهرا بود اگر احمد دو دست او بوسد امر پروردگارِ زهرا بود *روایت میگه: پیغمبر آیاتِ عذابِ را که میخوند برا مردم خیلی گریه می کرد، اطرافیان می دونستن چه جوری پیغمبر رو آروم کنن، می رفتن زهرا رو می آوُردن، پیغمبر بوی زهرا رو که استشمام می کرد آروم میشد، می فرمود: بوی بهشت رو استشمام می کنم...* چشمه های کرامتِ حَسَنین همه از چشمه سارِ زهرا بود چرخشِ کائنات از اول همه گِردِ مدارِ زهرا بود نور دادن به عالمِ امکان کارِ لیل و نهارِ زهرا بود گفت روحی فَداکَ یا مولا این سخن افتخارِ زهرا بود نامِ حیدر اگر به مأذنه رفت همه از اعتبارِ زهرا بود آنچه ما را گدایِ او کرده کَرَمِ بیشمارِ زهرا بود جنگ می کرد با سلاحِ سخن خطبه ها ذورالفقارِ زهرا بود آنچه بُرد آبرویِ اهلِ نفاق خطبه ی شاهکارِ زهرا بود ظلم می دید بی عدد که مگو غربتی در دیارِ زهرا بود آنچه آتش به قلبِ حیدر زد گریه ی زار زارِ زهرا بود دیدنِ غربت و غمِ مولا علتِ اِنکسارِ زهرا بود در دلِ دود و آتشِ نمرود مرتضی شرمسارِ زهرا بود کفر آتش بیارِ معرکه شد میخ هم همجوارِ زهرا بود ضربه ای خورد و پشت در افتاد فضه آن لحظه یارِ زهرا بود آن غریبی که بسته شد دستش همه دار و ندارِ زهرا بود از دلِ کوچه تا دلِ مسجد وسعتِ کارزارِ زهرا بود بی علی رفت و با علی برگشت کار در اختیارِ زهرا بود آنکه در راه حق نمی لرزید قدمِ استوارِ زهرا بود سَدِّ راه سقیفه در آن روز عزت و اقتدارِ زهرا بود آن سئوالی که مانده بی پاسخ سنگِ قبر و مزارِ زهرا بود تا زمانی که دو تا شد فرقش مرتضی سوگوارِ زهرا بود *شأن صدیقه ی کبری این است، جبرئیل می آمد به عیادتِ حضرت زهرا، وحی قطع شده بود، اما فقط بر صدیقه کبری نازل میشد، پیغمبر که از دنیا رفت دیگه کلام وحی به مردم نمی رسید، اما وحی به فاطمه ی زهرا می رسید، برای فاطمه از اخبار آینده جبرئیل می گفت، بی بیِ دوعالم می گفت و امیرالمؤمنین می نوشت، شد مُصحَفِ فاطمه، این کتاب نزد امامِ زمانِ...... مریم مقدس طبق روایات می آمد برای عیادتِ بی بیِ دوعالم فاطمه نوشتن: اُم سلمه اومد عیادت، تا بی بی رو دید، گفت: " کَیْفَ أَصْبَحْتِ؟" چگونه شب رو روز کردی؟ فرمود: دو تا غصه داره من رو از پا در میآره، نبودن پیغمبر و ظلمی که بر علی کردن من رو بیچاره کرده... عباس عموی پیغمبر این روزا اومد عیادتِ بی بی، وقتی رفت به امیرالمؤمنین پیام داد، گفت: علی! من اومدم زهرا رو عیادت کردم، سر بهش زدم، این روز اگه زهرا از دنیا رفت مارو بی خبر نذاری... فاطمه سلام الله علیها صدا زد: علی جان! دلم برا سلمان تنگ شده، دلم میخواد این روزا سلمان رو ببینم، سلمان اومد محضرِ بی بی، سلمان تا اومد بی بی گِله کرد، سلمان چرا به دیدنِ من نمیآیی؟ گفت: بی بی جان! بعدِ ظلمی که به شما شده، کارم شب و روز گریه است... سلمان سئوال کرد: بی بی جان حالتون چطورِ؟ فرمود: سلمان! اگر از حالم بپرسی دو ماهه این دردِ پهلو نمیذاره بخوابم... دیگه کیا اومدن عیادت؟ خدای نکرده یکی به ناموست جسارت کنه، سیلی بزنه به ناموست، کاری بکنه که خانومت بستری بشه، بعدِ چند رو بیاد بگه: میذاری برم عیادتش؟ چقدر سخته... اون دوتا نانجیب اومدن پیشِ امیرالمؤمین، گفتن: یاعلی! هر چی در میزنیم فاطمه در رو باز نکرد... از قدیم گفتن: صیاد صیدی رو که شکار کرد رَدِّ خونش رو میگیره، ببینه تیر رو درست به هدف زده یا نه...* با من حساب داشت عدو از غدیرِ خُم از من تو را گرفت و دگر بی حساب شد *تا اومدن عیادتِ بی بی اون دوتا ملعون، رو به روی صورت بی بی نشستن، زهرایی که به اسماء فرمود:" اسماء! ذابَ لَحمی" دیگه گوشتی به تنم نمونده... اومدن رو بروی بی بی نشستن، بی بی روش رو برگردوند، نانجیبا باز بلند شدن اومدن جلو چشم زهرا نشستن، اما باز بی بی روش رو برگردوند، مادرِ ما اینارو حتی مسلمون هم حساب نکرد، آخه جواب سلام مسلمان واجبه، جواب سلامشون رو نداد، اینا بخدا مسلمان نبودن، یکی دوبار که روبروی بی بی نشستن، ببینید چقدر زهرا ضعیف شده بود، صدا زد: زنها کمک کنید من رو به دیوار بشم...من اصلاً اینارو نبینم... گفتن: زهرا! با ما حرف نمیزنی؟ فاطمه رو کرد به امیرالمؤمنین، گفت: علی! من با شما صحبت میکنم اینا بشنوند، من با اینا
تا عُمر دارم حرف نمیزنم، من روز قیامت با اینا حرف دارم... فقط بگو: مگه نشنیدن پیغمبر فرمود: هرکسی فاطمه رو اذیت کنه من رو اذیت کرده، هر کی من رو اذیت کنه خدا رو اذیت کرده... گفتن: شنیدیم... زهرا رو به آسمون کرد، گفت: الحمدالله، خودشون به زبون آوُردن، خدا شاهد باش اینا زهرا رو اذیت کردن... حالا من گریزِ روضه ام رو بزنم، یه دختر سه ساله هم اومد رو بروی سَرِ عمو عباسش، نگاه کرد، گفت: عمو! ببین اینا من رو زدن...* من به عُمرم سَرِ بازار نرفته بودم شوقِ یک بوسه ی تو، راهیِ بازارم کرد ما پرده نشینانِ حرم را چه به بازار؟ از دست اباالفضل عمویم گِله دارم سنگینِ مُشتشون موی من مونده لای انگشتشون همه میزدن من و زجر پشتشون مثلاً صورتم نیلی نیست شامِ شبم سیلی نیست زجر دنبالِ منه از هم فراری ام این حالِ منه آغوشِ گرمت مالِ منه میگم اینجارو نه دوست دارم این بازار و این بازار و نه اینجا سَرِ عمه ام شکست سرت از نی افتاد و شد دست به دست زن و بچه ات بین وحشی های مست از قافله جا مانده ام تقصیرِ خواب است اما این لعنتی باور ندارد احتمالاً این گونه که سیلی به من زد زجر گفتم این بی حیا دختر ندارد احتمالاً
|⇦•اي نورِ قلبِ عاشقم... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها *اميرالمؤمنين نشسته بود كنار بستر زهرا، عينِ يه بچه زانوي غم بغل گرفته...* اي نورِ قلبِ عاشقم، شمعِ اين خانه تويي زهرا زهرا مرو مرو، لطفِ كاشانه تويي *بعد از تو من اين خونه رو نميخوام....* اي مرغِ پر شكسته ي افتاده كنج قفس از فرط غصه فاطمه، درسينه مانده نفس ممنونم اگر نروي مي ميرم اگر بروي زهرا مرو مرو ای جانِ بر لب آمده، جانی برای من پا رو به قبله، تاب و توانی برای من خیلی توقعِ علی از تو زیاد نیست تنها همین که زنده بمانی برای من یک ذره هم به فکر خودت باش فاطمه بس نیست این همه نگرانی برای من *بچه ها مي نشستن، ميديدن مادر آروم خوابيد، اما تا فاطمه مي ديد بچه ها از كنارش رفتن، ناله و آهش از درد شروع ميشد...* من بی قرارِ لحظه ای آرامشِ توأم اما تو فکر پختن نانی برای من در پاسخ سلامم فقط سعی می کنی تا پلک ها به هم برسانی برای من از سرفه های خونی تو دستم آمده تا رفتنت نمانده زمانی برای من من که گِله ندارم از این وضع بگذر از تغییر شکلِ قد کمانی برای من * تا من ميام ميخواي بلند بشي، اما نميتوني پاشي؛ يه جوري ميخواي بايستي كه من نفهمم قدت خميده شده..* در بينِ شهرِ تنگ نظرها نگفتمت تنها تو خواستگاهِ اَماني براي من پس این وداع چیست خداحافظی چرا من التماس می کنم که بمانی برای من *اين روزا كسي دَرِ خونه ي اميرالمؤمنين رو هم نمي زد، اما اومدن گفتن: خانوم! بلال برگشته... بي بي فرمود: بلال يادگارِ بابامه، دلم برا اذونش تنگ شده... بلال رو تبعيد كرده بودن به شام آخه بيعت نكرد با اون نانجيبا... يه شب پيغمبر رو بلال در عالم رؤيا ديد با سر و وضع خاكي، پريشان، پيغمبر به بلال عرضه داشت: بلال! تو نبايد يه سر به فاطمه ي من بزني؟ از خواب بلند شد هر جوري بود خودش رو رسوند به مدينه، خبر رسيد به خانوم كه بلال اومد، گفت: به بلال بگيد، دلم برا صداي اذانت تنگ شده... مدينه فهميدن بلال اومده، امام حسن و امام حسين اومدن خوش آمدگويي گفتن به بلال، بلال! نمي دوني اين چند وقت چي سَرِ ما اومده، اين مدينه ديگه اون مدينه نيست، يادش بخير حُرمتي داشتيم توي اين شهر، بلال! مادرمون سلام رسونده گفته براش اذان بگی... موقع اذان شد رفت بالاي مأذنه، مدينه غوغا شد، بلال اومده، صداش رو به اذان بلند كرد:" الله اكبر و الله اكبر" صداي ناله توي مدينه بلند شد" الله اكبر و الله اكبر" همه يادِ زمان پيغمبر افتادن" أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلٰهَ إِلَّا ٱللَّٰه" صداي گريه داره بلند تر ميشه، صداي ناله ی بي بي از همه بلند تر، گفت: زيرِ بغل هام رو بگيريد... تا بلال گفت:" أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ ٱللَّٰه" بي بيِ با صورت به زمین افتاد، تا اسم باباش رو شنید، همه ی خاطرات جلو چشمش رد شد، اون دری که هر روز پیغمبر می اومد احترام میکرد هر روز سلام میداد" السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّة"... اون در رو سوزوندن، تا نام باباش رو توی اذان شنید، فاطمه روی زمین افتاد، حسنین دویدن، بلال! بسه، مادرمون جون داد... آی گریه دارا! یعنی اگه یه دختر که بابا نداره اسم باباش رو هم جلوش بیارین دق میکنه... اما برا هیچ دختر یتیمی والله سر باباش رو نمی برن... بخدا هیچ کجای عالم رسم نیست... تا تشت رو گذاشتن جلوش، هی میگفت: عمه! من بابام رو میخوام، من غذا نمیخوام، تا رو پوش رو کنار زد، گفت: بابا! تا حالا کجا بودی، بابا! من عادت دارم رو پاهات بخوابم، بابا! تو همیشه من رو بغل می کردی، الان کار برعکس شده من باید سرت رو بغل کنم...* دلم آغوش گرمِ تو رو میخواد خرابه سرد و دارم میلرزم هوا سردِ ولی عیبی نداره من از تاریکی ها خیلی میترسم *دست کشید رو لب و دهانِ بابا، دید لب و دهان بابا خونی و زخمی شده، اینقدر با دستای کوچیکش تو دهان خودش زد...* از اونی که سرِ تو رو، رو نیزه بست بدم میآد از اونی که دندونه تو رو با سنگ شیکست بدم میآد بابا بابا بابا حسین... * بابا! "مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي!" کی منو تو این سن کودکی یتیم کرده؟ "مَنْ ذَا الَّذي قَطَعَ وَرِيدَيْكَ" بابا! به من بگو کی رگای حنجرت رو بریده؟...*
استاد فاطمي نيا رحمةالله عليه: [ روزي خدمت آيت الله بهاءالديني بودم. ايشان مدتي سكوت كردند و ظاهراً مطلبي برايشان اشكار شده بود. سپس سر بلند كردند و فرمودند : مقام حضرت زهراء سلام الله عليها فوق العاده است . اگر ايشان امضاء كند ، همه امضاء مي كنند. ]
. و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها باید فاطمیه جون داد جون برا مادر جَوُون داد باید زد به سینه و سر عشق و به عالم نشون داد اگه دلت هست، بی قرار و‌ خسته اگر هزار غم، رو‌ دلت نشسته دخیل شو به اون بازوی شکسته بارون میخوای، بگیر از مادر سامون میخوای، بگیر از مادر آب و نون میخوای، بگیر از مادر یا اُمُّنا یا فاطمه... باید فاطمیه دَم‌ داد خدارو به زهرا قسم داد خدایی که دنیارو دستِ اون بانوی بی حرم داد حالا که دنیا باز گرفته بازیش حالا که داریم درد و داغ و تشویش دخیل شو براون در که سوخت تو آتیش عزت میخوای، بگیر از مادر نعمت میخوای، بگیر از مادر زیارت میخوای، بگیر از مادر یا اُمُّنا یا فاطمه... باید فاطمیه سر داد سر ناله ای از جگر داد باید خوند از اون غمی که به عاشقا چشمِ تر داد اگه با اشکا درداتو‌ نوشتی اگه مثه من فکر سرنوشتی دخیل شو به اون چادرِ بهشتی دنیا میخوای، بگیر از مادر عقبا میخوای، بگیر از مادر کربلا میخوای، بگیر از مادر حسین ...
شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی: 《هر وقت در سختی‌های جنگ فشارها بر ما حادث میشد، وقتیکه بصورت بسیار مضطری هیچ کاری از ما بر نمی‌آمد، پناهگاهی جز زهرا «سلام الله علیها» نداشتیم و ما هم پناهگاهمون زهرا «سلام الله علیها» بود...》
فاش شد بر عاشقان از "ذکرکم فی الذاکرین" حمد دارد ذکر اسماء تو حمد الشاکرین بردن نام تو حتی با وضو هم مشکل است آری آری فرق دارد اسم تو با سایرین فهم تو کار پیمبرهاست کار ما که نیست ما عرفنا قدرکِ! العفو! نحن القاصرین! سینه چاک عصمتت از اخرین تا اولین هاج و واج حکمتت از اولین تا اخِرین عشق تو شرط قبول انبیای مرسلین چادرت حبل المتین اهل بیت طاهرین هرکجا که روضه ای باشد مزار فاطمه ست پرچم روضه ضریح و گریه کن ها زائرین چادرت خاکی شد و کفر سقیفه فاش شد دستشان رو شد دگر والله خیر الماکرین به تلاقی مدینه روز محشر که شود ناقه باشد مال تو پادرد مال حاضرین سهم تو شلاق شد ویل لقوم الظالمین صبر کرد اما علی! بَشِّر عباد الصابرین به غرور شیعه برخورده تورا خیلی زدند سوره کوثر نشسته در شرار کافرین عده ای طعنه زدند و عده ای خیره شدند لال گردد آن زبانها کور چشم ناظرین عده ای دستور دادند عده ای آتش زدند لعنت ما تا ابد بر عاملین و آمرین 🔸شاعر:
آئینه‌یِ خورده تَرَک  بانویِ نیمه‌جونم شعله‌یِ غصّه‌یِ فدک   آتیشِ آشیونم چطوری باورم بِشه دخترِ چارساله‌َمون با گریه داره می‌کنه  کاراتو تویِ خونه‌َم آه خالیه بستر   آه می‌کشه دختر آه روضه‌یِ حیدر  آه شد میخِ این در آه مظلومه زهرا/۴/ فقط گوشایِ چاهه که آهِ منو شنیده از خواب پریده حسنم  رنگش چرا پریده هِی زیرِ لب می‌گه نَ‌زن   بریده و بریده خدا می‌دونه پسرم  تو کوچه چی کشیده آه بارون می‌باره   آه چشمِ تو تاره آه روضه‌یِ بچّه‌َم  آه شد گوشُواره آه... اِرثیه‌یِ تو تو خونه‌َم   یه بُقچه شور و شینه رو دستِ زینب روز و شب  پیراهنِ حسینه با دیدنِ این دو کفن  بی‌تاب و بی‌قراره هِی می‌زنه رو پاش میگه  حسین کفن نداره آه سنگینه روضه   آه تنم می‌لرزه آه دلم می‌سوزه  آه سری به نیزه آه غریب مادر /۴/
تو بستر بیماری ، زدست زخم کاری شبا تا صبح بیداری مادر .. مادر .. گریه نکن مادرجون ، نداره دردت درمون، دیگه نداری سامون مادر .. مادر .. از تو آسمون چشمات، یه ستاره سرازیره بمیره براتو زینب ، نفست داره میگیره قد من ازغم داره خم میشه چون غصتو می خورم همیشه قلبم برات غرق ماتم میشه یا فاطمه فاطمه یا زهرا جدایی از تو سخته ، با تو پدر خوشبخته، نشو تو از ما خسته مادر . . مادر .. دار وندارم مادر ، باغ و بهارم مادر صبر وقرارم مادر مادر .. مادر مادرم چرا از بابا، رومیگیری و گریونی به داداش حسنم گفتم ،مگه علتو میدونی؟! حرف از جدایی نزن می میرم من بیتو از این زمونه سیرم ایکاش به همراه تو بمیرم یا فاطمه فاطمه یا زهرا بلند شو ازجات مادر، فدای اشکات مادر میلرزه دستات مادر درد و بهونه کردی ، تو کار خونه کردی موهامو شونه کردی تو که خوب میدونی مادر ،غم نور دوعینت رو پاشو تا ببینی اشک و، ناله ی حسنینت رو زخم تنت قاتل حیدر شد باضربه ی در گلت پرپر شد تو کوچه پیدا گل معجرشد یا فاطمه فاطمه یا زهرا
فاش شد بر عاشقان از "ذکرکم فی الذاکرین" حمد دارد ذکر اسماء تو حمد الشاکرین بردن نام تو حتی با وضو هم مشکل است آری آری فرق دارد اسم تو با سایرین فهم تو کار پیمبرهاست کار ما که نیست ما عرفنا قدرکِ! العفو! نحن القاصرین! سینه چاک عصمتت از اخرین تا اولین هاج و واج حکمتت از اولین تا اخِرین عشق تو شرط قبول انبیای مرسلین چادرت حبل المتین اهل بیت طاهرین هرکجا که روضه ای باشد مزار فاطمه ست پرچم روضه ضریح و گریه کن ها زائرین چادرت خاکی شد و کفر سقیفه فاش شد دستشان رو شد دگر والله خیر الماکرین به تلاقی مدینه روز محشر که شود ناقه باشد مال تو پادرد مال حاضرین سهم تو شلاق شد ویل لقوم الظالمین صبر کرد اما علی! بَشِّر عباد الصابرین به غرور شیعه برخورده تورا خیلی زدند سوره کوثر نشسته در شرار کافرین عده ای طعنه زدند و عده ای خیره شدند لال گردد آن زبانها کور چشم ناظرین عده ای دستور دادند عده ای آتش زدند لعنت ما تا ابد بر عاملین و آمرین 🔸شاعر:
بی نیاز از تمام دنیاییم مستمند نگاه زهراییم عزت جاودانه می خواهیم رحمت مادرانه می خواهیم فاطمه ای یگانه خلقت سوره ی مهربانی و رحمت مثل باران نور می باری تاج لولاک روی سر داری نغمه ی آسمانی توحید مشرق نور یازده خورشید بر بلندای نور و ایمانی حجت الله بر امامانی آسمانها ز نور چشمانت ملک الموت هم به فرمانت پشت پرچین خانه ات جبریل آمده مستمند احسانت و پدر پشت بوسه ها می دید آسمان را میان دستانت نور شبهای چادرت بانو کرده محراب را غزل خوانت می شود دیدنی جمال علی وقت اعجاز صوت قرآنت برده هوش از سر تمامی شهر عطر خرمای سهم سلمانت بی تو خورشید سنگ تاریک است با تو تا عرش راه نزدیک است پاسخ رنج های دنیایت در قیامت "لَسوفَ یُعطیکَ" است در عبادت عظیم و نستوهی به تو زیبد "نَفَخْتُ مِن روحی" تو صراط کمال دنیایی زهره ی بی زوال دنیایی صفتی نیست قابلت باشد چه کلامی معادلت باشد؟ "یُطعِمونَ الطَعامِ" سوره ی دهر آیه ای از فضائلت باشد انسیه حوریه و یا انسان تا کجا حد فاصلت باشد قبل خلقت که امتحان دادی به خدا خویش را نشان دادی نور اگر پاک دامنی دارد از جمال تو روشنی دارد پدرت جمله ی "فِداها"یش یک جهان حرف گفتنی دارد بر پدر مایه ی مباهاتی نور یک اربعین مناجاتی کوری چشم ابتران حسود مادر نسل پاک ساداتی روز محشر در آن پریشانی صاحب برترین مقاماتی صورتت رو گرفت از دنیا بلکه از آن دو چشم نابینا آفتاب از حجابتان روشن واژه ها در مقابلت الکن با ولای تو زندگی کردیم در کلاس تو بندگی کردیم در پناه دعای روشن نور تبِ دنیا شد از جهانم دور بی پناهم پناه می خواهم خسته ام تکیه گاه می خواهم ای همه عرش و فرش پابستت ای فدای جریحه ی دستت قبر مخفی ت میزند فریاد تا ابد بر سقیفه نفرین باد ای که سرچشمه ی بهاری تو به چه جرمی بنفشه زاری تو یاس هجده بهار دیده چرا ذکر عجل وفات داری تو نود و پنج روز بارانی لحظه ها را به انتظاری تو ای که بر ماه چهره ات مادر طاقت برگ گل نداری تو آه از دست شوم آن نامرد آه از خنده های آن ولگرد وسط کوچه اتفاق افتاد ناگهان ماه در محاق افتاد از خجالت زمین ترک برداشت صورتت داغی از فدک برداشت رد شوم از فضای آن کوچه از غم ماجرای آن کوچه بگذرد این جهان جهانی که... می رسد آن زمان زمانی که... ذولفقار از نیام می جوشد از زمین انتقام می جوشد وارث روزگار می آید یوسفت با بهار می آید
پشتِ در خانه ی علی بلوا شد با فاطمه بر سر علی دعوا شد یک ضربه و یک بازو و یک آه بلند شال از کمر امیر مردان وا شد دربی که تمام قد در آتش میسوخت آوار به روی صورت زهرا شد در حال نفس نفس زدن بود هنوز یک میخ گداخته سرش پیدا شد سربسته بگویم سخن از ناموس است سربسته بگویم که چه در آنجا شد با طفل زمین خورد در آنجا مادر بی طفل ولی بود که از جا پا شد شرحِ غم زهرای جوان را باید از رنگِ محاسن علی جویا شد 🔸شاعر: ____
دِلا بکوش مُطهر بمان و مَحرم باش دخیل چادرِ دُخت رسول اکرم باش به تزکیه سپری کن دو روز دنیا را بدین طریق به چشم خدا مُکرّم باش عبودیت به صفات ربوبیت برسد بیا و عبد خداوند باش ، رَب هم باش تو جمع عالَم دنیا و آخرت هستی مباش فکر دو عالم ، خودت دو عالم باش مسافریم و از اینجا خلاصه باید رفت به فکر رفتن از این نشئه نیز کم کم باش ز راه میرسد آن دم که صور را بدمند از این به بعد دَمادَم به یاد آن دَم باش به سفره خانه یِ حاتم مَبَر نیاز ، اما اگر به خانه یِ تو آمدند حاتم باش اگر درست نکردی ، خودت درست بمان کسی به دست تو آدم نشد ، تو آدم باش غمی به غصه همسایه هات اضافه نکن ولی به غصه همسایه هات مرهم باش بگو به زن که زنی فاطمه نخواهد شد بگو که لااقل آسیه باش ، مریم باش شب زفاف دو رکعت نماز قبر بخوان شب زفاف که شد فکر قبر خود هم باش چراغ خانه به مسجد رواست نی خانه به فکر مسجد و محراب و ابروی خم باش گر ایستاده بمیری شهید میمیری درست مثل شهیدان چو کوه ، محکم باش کلید قفل شهادت بدست گریه توست امیدوار به این اشکهای نم نم باش آهای اُمت اسلام ! بهر پیروزی دخیل چادر دخت رسول اکرم باش
|⇦•ببین که من و بچه هات... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ببین که من و بچه هات نگرونیم برات پاشو با خنده هات آرومِمون کن با این همه دل تنگیام بذار باهات بیام رحمی به اشکای این نیمه جون کن وصیت کردی برات با بچه هات دعا کنیم وصیت کردی باهات بی سر و صدا وداع کنیم بمونیم و پر زدنتو نگاه کنیم آماده ی پر کشیدنی آتیش به قلب علی میزنی آرومِ جونم نرو یارِ جَوُونم نرو تب و حرمِ چادرت ورمِ رو پرت نفسه آخرت، نزدیکه امشب شب و گل یاس منو التماس منو میشنوی تو دلِ تاریکه امشب وصیت کردی به من دلواپسی برا حسن وصیت کردی به من برسونه دخترت کفن ستاره ها آماده ی رفتن بشن اشکات داره بی صدا میشه روح از تنم داره جدا میشه آرومِ جونم نرو یارِ جَوُونم نرو داره میمیره زینبت میسوزه با تبت حالا که رو لبت شهادتینِ داری میگی با دخترت حرفای آخرت آخرین گریه ها برا حسینِ وصیت کردی خودت کنارشی تو قتلگاه وصیت کردی حسین بیاره به چادرت پناه اون لحظه که هلهله میکنه سپاه دیدارِ بعدی به کربلا دنبال رأسِ رو نیزه ها مظلومِ بی سر حسین غریبِ مادر حسین
رهبر انقلاب: [ امیرالمؤمنین این روزها با دل شکسته با سینه‌ی پُر از غم، با عزیزه‌ی خود وداع میکند و ودیعه‌ی گرانبهای پیغمبر را به او برمیگرداند...]
|⇦•ای روشنايیِ سحرِ فاطميه ام... به امام زمان عجل الله و روضۀ حضرت زهرا سلام الله علیها ای روشنايیِ سحرِ فاطميه ام صاحب عزایِ خونجگرِ فاطميه ام ايام می رود به اميد ديدنت يك بار رد شو از گذرِ فاطميه ام دست مرا بگير و به دنبال خود ببر تا با تو طی شود سَفرِ فاطميه ام *مگه میشه برای مادری مجلس ختم بگیرن پسرش نیاد، دَمِ در واینسته، به همه خوش آمد نگه، آقا! امشب یه سری به مجلس ما هم بزن، به ما بیچاره ها هم یه نظری کن...* آقا! گناه، روزیِ چَشمِ مرا گرفت رزقی بده به چشم ترِ فاطميه ام با خود هميشه گفته ام آيا نمی شود ديدار روی تو ثمرِ فاطميه ام * این روزا اومدم تو مجلسِ مادرت، گفتم شاید به منم نگاهی کردی...* وقتی شنيده ام كه ميايی به روضه ها هر شب اسير و در به درِ فاطميه ام پايان راه سينه زنی ها شهادت است ای كاش گُل كُند هنرِ فاطميه ام در می زنم كه اِذن عيادت دهی به من با اين اميد پُشتِ دَرِ فاطميه ام محمد بیابانی *روزای آخرِ عُمرِ بی بی، زنهای مدینه اومدن برای عیادتش، اما فاطمه کسی رو راه نمیداد، اومدن خانم اُمِّ اَیمَن رو واسطه کردن، اُمِّ اَیمَن اومد گفت: خانوم! زنهای همسایه میخوان شمارو ببینن، خیلی اصرار دارن، بی بی اجازه عیادت دادن، این خانوم ها اومدن دورِ بسترِ زهرا، گفتن: دخترِ پیغمبر حلالمون کن، اختیارِ ما دستِ مردامونه، اجازه ندادن بیاییم عیادتت، بی بی فرمود:من از شما یه گلایه ای ندارم، چرا اون لحظه ای که من روی زمین افتادم، می دیدید دورم نامحرما جمع شدن، چرا نیومدید من رو کمک کنید؟ خواستم علی رو صدا بزنم، دیدم دستاش رو بستن، صدا زدم:" یا فِضَّهُ خُذینی" فضه من رو دریاب بخدا محسنم رو کشتن، هیچ کسی نیومد زهرا رو یاری کنه...اما نه یه عده اومدن زهرا رو یاری کردن..* ای که در کوچه ها افتادی زیرِ دست و پا جلوی چشمای بابا افتادی چهل تا بی حیا بی خبر از خدا میزدنت تو را چرا چرا چرا *چهل تا مرد جنگی اومدن کمک، هر کی میرسید یه ضربه به زهرا میزد، اینجا دیدن دستِ علی بسته است، مادر رو غریب گیر آوُردن، کربلا هم دخترش زینب رو غریب گیر آوُردن، هر کی میرسید زینب رو میزد، ای حسین!...* هر چه او بیشتر نفس میزد بیشتر میزدن زینب را یک نفر مانده بود در گودال صد نفر میزدن زینب را تیغ هاشان که ماند در گودال با سپر میزدن زینب را خوابشان برد بچه ها در شب اما تا سحر میزدن زینب را * با تمام وجودت صدا بزن: حسین!...*
حضرت فاطمه سلام الله علیها: 《هر كه بر پدرم رسول خدا و بر من به مدّت سه روز سلام كند خداوند بهشت را براى او واجب مى گرداند، چه در زمان حیات و یا پس از مرگ ما باشد.》 📗بحارالا نوار: ج ۴۳، ص ۱۸۵، ح۱۷
|⇦•شنیدم در خونه ها رفتی... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها شنیدم در خونه ها رفتی، غریبونه، شبا رفتی نبود کسی واسه یاری، سه شب اما، شما رفتی بمیرم که تو غربتِ اون روزا نبودیم که باشیم کنارِ شما می مونیم تا آخر پایِ این عَلَم یه روزی میشیم تویِ این راه فدا ایشاالله با، دعای تو، میشیم مادر، فدای تو میایم هر شب، برا بیعت، شبِ قدر شبای تو امیدِ علی، ای شهیدِ علی... شنیدم تو مسجد غریب موندی، ولی باز از، علی خوندی دل اهل عالم رو با اشکات ،برا مولا، می سوزوندی فدای تو و خطبه و آهِ تو فدای تو و عُمرِ کوتاهِ تو امیدِ علی، ای شهیدِ علی الهی شهید شیم تویِ راه تو ایشالله با، دعای تو، شهید میشیم، برای تو هنوزم از توی مسجد، میاد مادر، صدای تو امیدِ علی، ای شهیدِ علی... شنیدم دلت شور میزد مادر، شبِ آخر، شبِ آخر برای غریبی که لب تشنه، شهید می شه، می شه بی سر نبودیم تویِ کربلایِ حسین که ما هم بمیریم به پایِ حسین می میریم هزار بار ولی از غمش می شیم زنده با روضه های حسین ایشالله با، دعای تو، می شیم غرقِ، عطای تو حسینیه است، چشای ما، برا نورِ، چشای تو می شیم زنده با روضه های حسین...
حضرت فاطمه سلام الله علیها خطاب به مهاجرین و انصار كرد و فرمود: 《از من دور شوید و مرا به حال خود رها كنید، با آن همه بى تفاوتى و سهل انگارى هایتان ، عذرى براى شما باقى نمانده است . آیا پدرم در روز غدیر خم براى كسى جاى عذرى باقى گذاشت؟》 📗خصال : ج ۱، ص ۱۷۳
|⇦•من از همه خسته ام... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها من از همه خسته ام به غیر از تو بس که تو هر شرایطی خوبی خوبی ندیدی ازم اما باز سنگ من و به سینه می کوبی تو اوج بی کسی، دیدم کنارمی من بی قرارتم، تو بی قرارمی تبعید نکن منو، از زیر چادرت وقتی فقط خودت، دار و ندارمی دست خودم نیست، بهت اسیرم تو هم بگو برو من از، پیشت نمیرم وقتی شنیدم چه حالی داری منم دلم می خواد مریض بشم بمیرم مادر! مادر! مادر! مادر! مادر! مادر!
به پشت درمادرمه باچشم ترمادرمه سپرشده واسه بابام شکسته پرمادرمه مادردردت به جونم مادرببین گریونم مادربگومیمونم ببین بابام زانوی غم بغل گرفته وبه لب میگه همش یازهرا(س)٢ ببین داداش حسن توخواب میلرزه وبه سوزوتب میگه همش یازهرا(س) یازهرافاطمه جان بنددوم بی قرینه مادرمه یک مدینه مادرمه میخ درسوخته خدا توسینه ی مادرمه مادرای مهربونم مادرای همزبونم مادرای قدکمونم پاشویه کم جون دلم مثل قدیم جلوچشام قدم بزن توخونه٢ پاشوبازم جون داداش به موهای زینب خود مادربزن یه شونه٢ یازهرافاطمه جان =================== بودونبودمادرمه کل وجودمادرمه شیرخدابابام علی(ع) یاس کبودمادرمه مادرکشیدی غربت سهمت سیلی ومحنت دیگه نکن وصیت جلوی من گذاشته ای سه تاکفن خدای من دلم چه بی قراره٢ توروخدابه من بگوچراسه تامگه داداش حسین(ع)کفن نداره٢ یازهرافاطمه جان توقتلگاه حسینمه به نیزه هاحسینمه زیرثم مرکباو به هرکجاحسینمه داداش زدنیاسیرم دادش به غم اسیرم داداش بی تومیمیرم توقتلگاه هربلائی سرت حسین(ع)آوردنو حیازمانکردن٢ جلوچشام سرازتنت بریدن ورحمی داداش به معجرانکردن٢ یازهرافاطمه جان