eitaa logo
ذاکرین آل الله
244 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
272 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
فرازی از نامه عجل الله به شیخ مفید : از خداوند بترسید و تقوا پیشه کنید و ما خاندان رسالت را مدد رسانید. در برابر فتنه هایی که پیش می آید و البته عده ای در این آزمایش و برخورد با فتنه ها هلاک می شوند، مقاومت کنید و البته همه این ها از نشانه های حرکت و قیام ما هستند. اوامر و نواهی ما را متروک نگذارید و بدانید که علی رغم کراهت و ناخشنودی کفار و مشرکان، خداوند نور خود را تمام خواهد کرد.
|⇦•بیت وحی و شعله های نار... به امام زمان عجل الله و روضۀ حضرت زهرا سلام الله علیها بیت وحی و شعله های نار أَینَ المُنتَقِم سوخت در آتش گل و گلزار أَینَ المُنتَقِم این صدای ناله زهراست می آید به گوش از میان آن در و دیوار أَینَ المُنتَقِم مادر و شش ماهه باهم پشت در افتاده اند کار شد بر خادمه دشوار أَینَ المُنتَقِم خونِ محسن می‌چکد از آن دَرِ آتش زده خون زهرا ریزد از مسمار أَینَ المُنتَقِم با چهل نامرد شد در کوچه زهرا رو به رو وایِ من از این همه آزار أَینَ المُنتَقِم در کنار قبر زهرا نیمه شبها تا به صبح ناله میزد حیدر کرار أَینَ المُنتَقِم ─── داره در میسوزه کبوتر میسوزه جلو چشمِ دختر، بمیرم برات یه مادر میسوزه، بمیرم برات چه خاکی به سر شد آتیش شعله ور شد پیچید آهِ زهرا، بمیرم برات علی بی پسر شد، بمیرم برات رنج و عذاب شد نقش زمین زندگیِ ابوتراب شد عبای حیدر برا فاطمه حجاب شد فضه کجایی؟ فضه کجایی؟ از مادرم نمیرسه دیگه صدایی تو خونمون شده عجب برو بیایی وای مادرم، وای مادرم... خونه ی آقامِ چرا ازدحامِ نگفتش یکی هم، بمیرم برات این آقا امامِ، بمیرم برات تا حقش رو خوردن گلوشو فشوردن بدونِ عمامه، بمیرم برات علی رو می بردن، بمیرم برات
|⇦•تو پناهمی،تو تکیه گاه.... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام تو پناهمی، تو تکیه گاه محکمی تو پناهمی، تو کِشتی نجاتمی تو پناهمی، تو یک نیاز مبرمی آقا... مِنْ أیْنَ لِیَ نَجاةُ اِلا رَوضه مِنْ أیْنَ لِیَ الْحَياةُ اِلا رَوضه دلتنگ حرم هستم حسین ولی دل به عَلَم بستم حسین به کتیبه ها که دست میکِشم به ضریح می رسه دستم حسین قَوِّ عَلَى خِدمَتِكَ جَوارِحي وَاشدُد عَلَى العَزيمَةِ جَوانِحي چه عنایتی! چه شاه با کرامتی چه سعادتی! چه ذکر با حلاوتی چه عبادتی! چه بَزمِ پُر محبتی آقا... مِنْ أیْنَ لِیَ الرَّفیقُ اِلا روضه مِنْ أیْنَ لِیَ الطَّریقُ اِلا روضه دستامو بگیر پاشم حسین زیر خیمه ی تو جاشم حسین بی خیالِ همه دنیا میشم اگه با تو رفیق باشم حسین دلتنگ حرم هستم حسین ولی دل به عَلَم بستم حسین به کتیبه ها که دست میکِشم به ضریح می رسه دستم حسین قَوِّ عَلَى خِدمَتِكَ جَوارِحي وَاشدُد عَلَى العَزيمَةِ جَوانِحي
|⇦•تو قنوت نمازت برای من... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها تو قنوت نمازت برای من دعا کن تو شلوغی محشر نوکرت وصدا کن دستم رو بگیر فقط تورو دارم من از غم تو یه عُمره میبارم مادر میدونی چقدر دوست دارم تویی کَس و کارم روز قیامت به رشته های چادر سیاهت دخیل می بندم عاقبت من ختم به خیره چون به حسینت علاقه مندم یا زهرا یا زهرا... چه خوبه که تو‌ دنیا گدا و مبتلاتم افتخار من اینه گدای بچه هاتم تا روز ابد پرچم‌ تو بالاست مثل همیشه رو لب نوکرهاست آرامشِ من یا زهراست از کَرَم‌ِمولاست عزیزتر از توکسی ندارم الهی مادر جونم فدات شه عزیزترانم فدا عزیزات دار و ندارم خرج عزات شه یا زهرا یا زهرا... تو دل من یه عُمره بار غمت نشسته غربت تو‌ همیشه راه گلومو بسته از برکت تو شیعه سرش بالاست ایام غمت شبیه عاشوراست تا صبح ابد برات عزا برپاست چشام برات دریاست حِصنِ حَصینِ اسم تو‌مادر گوشه نگاهت خط امونه روز قیامت دست کریمت روسر شیعه یه سایبونه یا زهرا یا زهرا...
رهبر معظم انقلاب: شهید سلیمانی یک فرمانده جنگاورِ مسلّط بر عرصه‌ی نظامی بود، در عین حال بشدّت مراقب حدود شرعی بود.
همه مدیون تو هستندالهی مادر سایه ات کم نشود از سر این نوکرها ...
کوهی فرو میریخت،ملتمسانه صدا میزد فاطمه جان ،کلّمینی، أنا علی‌ّبن ابیطالب
روح علی و فاطمه در پیکر هم بود پس برد علی دفن کند پیکر خود را
|⇦•با هر نَفَس عُمر كمت... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها با هر نَفَس عُمر كمت، كمتر شود زهرا هر روز وضع خانه درهم تر شود زهرا   امروز از ديروز لاغرتر شدي انگار ذره به ذره قامتت خم تر شود زهرا   از كوچه تا امروز تو سر درد داريُ دور سرت دستار محكم تر شود زهرا   *" مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْس" فاطمه بعد از باباش رسول الله، يه دستمالي به پيشاني مي بست "نَاحِلَةَ الْجِسْم، مُنَهَّدَةَ الرُّكنِ، بَاكِیَةَ الْعَیْن" خلاصه اش كنم ديگه چيزي از فاطمه باقي نمونده"  یُغْشَى عَلَیْهَا سَاعَةً بَعْدَ سَاعَة" هي از هوش ميره...*   مثل حريري كه حرارت خورده چين خورده اي تصوير تو هر روز مُبهم تر شود زهرا   باور نمي كردم كه از من با تو يك روزي اين چادر پا خورده مَحرم تر شود زهرا   اين رو گرفتن هاي تو نامَحرمم كرده راضي نشو اينقدر چشمم تر شود زهرا    *هي علي حرف ميزنه، هي فاطمه حرف ميزنه، نُه سال تو خونه اش فقط درد و رنج ديده، اما با عشق زير اين سقف كنارِ اميرالمؤمنين زندگي كرده، امشب يه حرفي به مولا زد، اميرالمؤمنين كنارِ بستر زانوهاش سُست شد، گفت: يا اَبَاالحَسَن! حلالم كن... اينقدر عاشقانه اين زن و شوهر دارن با هم حرف ميزنن، تا حالا اينطوري اشكاي علي رو نديده بود، يه وقت ديد در باز شد، زينب باز شد، بي بي التماس كرد، علي جان! اشكاتو پاك كن، زينب تو رو با اين حال نبينه، طاقت نداره اشكاتو ببينه، ابي عبدالله اومد، امام حسن اومد، دورِ بستر مادر جمع شدن...    تا دست بر موي حُسينت ميكِشي ديدم آهِ دلت انگار پر رنگتر شود زهرا   روزي مي آيي گودي گودال مي بيني از تو حُسينت نامنظم تر شود زهرا وقتي كه جمعش مي كني بر خاك مي بيني از اين حسينِ كودكي كمتر شود زهرا   مويي كه شانه ميزني را شمر مي گيرد از پشتِ گردن ضربه محكم تر زند زهرا   * وقتي حسن و حسين اومدن ديدن مادر توي حجره خوابيده، روي صورتش پارچه اي كشيده، سئوال كردن" اسماء هيچ وقت تا اين موقع روز مادرِ ما نمي خوابيد؟ عرضه داشت: آقازاده ها! تسليت بهتون ميگم، امام حسن اومد خودش رو روي سينه ي مادر انداخت، سرش رو گذاشت روي سينه ي مادر، هي ميگه: " وا اُمُّا..." من حسنت هستم، من مَحرمِ روضه هاتم، با من حرف بزن" كَلِّميني"... اما ابي عبدالله اومد كفِ پاي مادر، صورت به كف پاي مادر گذاشت، هي صدا ميزنه: مادر! من حسينت هستم... اينجا ابي عبدالله پايينِ پايِ مادر اومد، عاشورا هم مادر اومد پايين پايِ حسينش... شمر نانجيب ميگه: گوشه ي گودال هيچ زني رو نديدم، ولي صدايي هي ميشنيدم، يه خانومي هي ميگفت: "بُنَيَّ قَتَلوكَ عطشانا" اي حسين!...
پشت در فاطمه با پهلوی شکسته حجابش را حفظ کرد ولی علی را با دست بسته بردن...
|⇦•اَلصَّلاة، اَلصَّلاة... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا اَلصَّلاة، اَلصَّلاة... بغض زمینیا شکست و تو آسمون عزا و ماتمه صف میبندن ملائکه پشت سرِ امامِ فاطمه اَلصَّلاة، اَلصَّلاة... قامت می بندن به نمازش الله اکبر، الله اکبر یاد نماز و راز و نیازش الله اکبر، الله اکبر شیرین ترین روزایِ زندگیمو ازم گرفتن، ازم گرفتن خدا شریک خوب بندگیمو ازم گرفتن ازم گرفتن فاطمه دلخوشی زندگیم بود خودت میدونی خودت میدونی دیدی چطور تموم دل خوشیمو ازم گرفتن ازم گرفتن حیدر و این همه غم یارب اِرحَم دارم می میرم از خجالت الله اکبر، الله اکبر از این اُمت دارم شکایت الله اکبر، الله اکبر اَللّهُمَ اِنَّ هذهِ اَمَتُک وَ ابنَتُ عَبدِک وَ ابنَتُ اَمَتِک آیه های سوره ی کوثر زخمی و شکسته و پرپر رو پر بال ملائک نَزَلَت بِک، نَزَلت بِک حیدر و این همه غم یارب اِرحَم لا نَعلَمُ مِنها اِلّا خَیرا جز خوبی ندیدم من از زهرا رسیده وقت تکبیرِ آخر الله اکبر، الله اکبر خدا دیگه تموم کارِ حیدر الله اکبر، الله اکبر نَفْسِي عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحْبُوسَة يَا لَيْتَهَا خَرَجَتْ مَعَ اَلزَّفَرَاتِ لاَ خَيْرَ بَعْدَكِ فِي اَلْحَيَاةِ وَ إِنَّمَاأَخْشَى مَخَافَةَ أَنْ تَطُولَ حَيَاتِي خوشی زِ عُمر ندیده خدا نگهدارت صنوبری که خمیده خدا نگهدارت قرار بعدیمان کربلا زمان غروب کنار رأس بریده خدا نگهدارت حسین ای وای، حسین ای وای
|⇦•تو قنوت نمازت برای من... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها تو قنوت نمازت برای من دعا کن تو شلوغی محشر نوکرت وصدا کن دستم رو بگیر فقط تورو دارم من از غم تو یه عُمره میبارم مادر میدونی چقدر دوست دارم تویی کَس و کارم روز قیامت به رشته های چادر سیاهت دخیل می بندم عاقبت من ختم به خیره چون به حسینت علاقه مندم یا زهرا یا زهرا... چه خوبه که تو‌ دنیا گدا و مبتلاتم افتخار من اینه گدای بچه هاتم تا روز ابد پرچم‌ تو بالاست مثل همیشه رو لب نوکرهاست آرامشِ من یا زهراست از کَرَم‌ِمولاست عزیزتر از توکسی ندارم الهی مادر جونم فدات شه عزیزترانم فدا عزیزات دار و ندارم خرج عزات شه یا زهرا یا زهرا... تو دل من یه عُمره بار غمت نشسته غربت تو‌ همیشه راه گلومو بسته از برکت تو شیعه سرش بالاست ایام غمت شبیه عاشوراست تا صبح ابد برات عزا برپاست چشام برات دریاست حِصنِ حَصینِ اسم تو‌مادر گوشه نگاهت خط امونه روز قیامت دست کریمت روسر شیعه یه سایبونه یا زهرا یا زهرا...
تو که در سینه خود سوره کوثر داری بوسه بر دست خود از لعل پیمبر داری تو همان سیب بهشتی که پیمبر بوئید دامنی چون گل ریحانه معطر داری تو شب قدری و قَدرت همه جا نامعلوم قدری از عالم امکان تو فراتر داری ای فدای تو و آن چادر خاکی شده ات ای فدای تو و آن تاج که بر سر داری سپر شیر خدا، سینه مجروح تو شد بازهم شرم ز ماهِ رخِ حیدر داری؟ چِقَدَر زار شدی، آب شدی فاطمه جان این چه حالیست که در گوشه بستر داری؟ مرگ را هِی نَطلب، زینب تو می شنود تو خودت تازه جوان هستی و دختر داری محمدی
السلام ای سوره کوثر چطوری؟ بهتری؟ السلام ای یاس پیغمبر چطوری؟ بهتری؟ السلام ای لاله ی پرپر چطوری؟ بهتری؟ السلام ای بهترین مادر چطوری؟ بهتری؟ ای چراغ خانه ی حیدر چنین سو سو نزن پیش چشمان امیرالمؤمنین سو سو نزن چند وقتی هست اینجا هم نشین بستری مثل من لبریز از درد دل و درد سری گاه بهتر می شوی و گاه گاهی بدتری با علی حرفی بزن این روزهای آخری با صدای گریه ات هر بار هق هق می کنم خوب شو جان علی، با رفتنت دق می کنم چند وقتی هست که حال هوایت خوب نیست گریه کمتر کن گلم، گریه برایت خوب نیست باز حال بازوی مشکل گشایت خوب نیست فاطمه برخیز... حال بچه هایت خوب نیست باز با یک خنده ات این خانه را آباد کن حیدرت را از غم و رنج و محن آزاد کن فاطمه بی خوابیِ بسیار پیرت کرده است کنج بستر این تن تب دار پیرت کرده است آتش و میخ و در و دیوار پیرت کرده است تیزی و داغی آن مسمار پیرت کرده است هیچ کس باری ز روی شانه هایت برنداشت فاطمه ای کاش اصلا خانه ی ما در نداشت بس که اشک از دیده ی کم سو گرفتی فاطمه، چند روزی هست با غم خو گرفتی فاطمه زیر چادر دست بر پهلو گرفتی فاطمه از علی هم چند باری رو گرفتی فاطمه *زیر چادر دست بر پهلو بگیر اما بمان باشد اصلا دست بر زانو بگیر اما بمان* این غمِ همواره همراهت عذابم می دهد دردهای سخت و جانکاهت عذابم می دهد سرفه های گاه و بی گاهت عذابم می دهد این سیاهی بر روی ماهت عذابم می دهد چند روزی بیشتر مهمان این ویرانه باش باز هم نانی بپز، گرمای این کاشانه باش محور هر پنج تن، حال تو بهتر می شود ای به قربان تو من، حال تو بهتر می شود با حسین و با حسن، حال تو بهتر می شود پس نزن حرف از کفن، حال تو بهتر می شود استراحت کن عزیزم که تنت تب می کند کارهای خانه را امروز زینب می کند با دل سوزانِ تو هم سوختم هم ساختم با نفس های پر از آه تو هر دم ساختم من برای زخم هایت نیز مرهم ساختم تا نیفتد... درب را این بار محکم ساختم تو زمین خوردی علی افتاد از پا ناگهان جان حیدر راه اگر دارد بمانی، پس بمان بعدِ احمد حق تو انکار شد یا فاطمه غربت و غم بر سرت آوار شد یا فاطمه میخ در هم مایه ی آزار شد یا فاطمه "هرچه شد بین در و دیوار شد" یا فاطمه "خواستم یاری کنم اما نشد" زهرای من "بند غم از دست هایم وا نشد" زهرای من (* این بیت: جناب آقای محسن ناصحی) محمدی
اشک از دیده ي خونبار بیفتد سخت است هر کجا بستر بیمار بیفتد سخت است اوج این واقعه را جان علی می داند خانم خانه که از کار بیفتد سخت است به خدا فرق ندارد که کجا ، یک مادر ... کوچه یا در خم بازار بیفتد سخت است به زمین خوردن مادر به کناری امّا ... پیش چشم پسر انگار بیفتد سخت است مرد باشد ، و زنش پشت در خانهء او در دل آتش اغیار بیفتد سخت است سینه اش شد سپر شیر خدا ، امّا حیف کار این سینه به مسمار بیفتد سخت است صورت حور که از برگ گلی نازک تر گذرش چون که به دیوار بیفتد سخت است ... آنکه مادر شده این واقعه را می فهمد بعدِ شش ماه اگر بار بیفتد سخت است خواست تا شانه کند موی سر زینب را ... شانه از دست گرفتار بیفتد سخت است ! دیدن نیمه در سوخته سخت است ولی دیدنِ صحنه به تکرار بیفتد سخت است ... کوچه ها اوّل غم واقعهء کرببلاست ... علم از دست علمدار بیفتد سخت است   محمدی  
روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها "اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی فاطِمه، السَّيِّدَةِ الْجَليلَه، ذَاتِ الْأَحْزَانِ الطَّوِيلَه، فِي الْمُدَّةِ الْقَلِيله، الْمَخْفِيَّةِ قَبْرُها، الْمَجْهُولَةِ قَدْرُها، الْمَمْنُوعَةُ ارثها، الْمَجْهُولَةِ قَدْرَهَا، المَکسورة ضِلْعُهَا، المَقتولة وَلَدَهَا، المغصوبة حَقَّهَا" زخمی ترین مریض علی را بهم نریز "المضروبة وَجْهِ هَا، المجروحة عینها، المضلومة بَعْلُهَا" بزرگ مدینه، بزرگ همه دعای قنوتِ شب فاطمه بیا خانه را آب و جارو زدم به عشقت خودم پشت درآمدم *روزای آخر گفت: فضه! زیر بغل هام رو بگیر، خانوم جان حالتون خرابه، گفت: فضه! علی ببینه من پشت درم نیرو میگیره...* خودم آمدم تا سلامت کنم به جای همه احترامت کنم بیا احترامت فقط با من است جوابِ سلامت فقط با من است تو خورشیدِ زهرای این خانه ای عزیزم تو آقایِ این خانه ای مُهیای تو خانه را ساختم علی جان بیا سفره انداختم بیا سیر امشب نگاهت کنم تماشای رخسار ماهت کنم نگاهِ تو را از خدا خواستم من از دارِ دنیا تو را خواستم تمنای دستانِ سرد منی تو دل گرمیِ من، تو مَرد منی بیا چاره ی حالِ پروانه کن بیا گیسوانِ مرا شانه کن اگر گیسوانم به هم ریخته کمی کار خانه سرم ریخته سرم را اگر پیش تو بسته ام اگر گریه کردم کمی خسته ام خیالِ تو راحت رویم زرد نیست اگر گریه هم کردم از درد نیست که این گونه دلگیر کرده تو را چه کس این چنین پیر کرده تو را به امر پیمبر عمل می کنی بمیرم که زانو بغل می کنی *بی بی اومد تو مسجد گفت: چرا هیچکی از حق علی دفاع نمیکنه؟ مگه علی با شما چه کرده؟ اون که چاه میکَنه وقف میکُنه، اون که خرماها رو تقسیم میکُنه، عبارو تکون میده مبادا یه خرما به عبا چسبیده باشه و به خونه بیاد...* چه کرده اید که خَلق احترامِ او نکنند سپرده اید غلامان سلامِ او نکنند ـــــــــــــــــ ببینم تو را رو به راهی علی بمیرم برایت الهی علی غمت را روی شانه ام برده ام نگو از غریبی مگر مُرده ام مدینه اگر نیست گریان تو من و بچه هایم به قربان تو به دنیا پرستی عمل می کنند شنیدم تو را کم محل کنند اگر بی قراری به مسجد نرو اگر غصه داری به مسجد نرو کنارِ من و بچه هایت بمان همین جا نمازِ جماعت بخوان تو مولای والامَقامِ منی بدان تا قیامت امامِ منی اگرچه دَرِ خانه ات هم شکست علی خانه ی تو بهشتِ من است یل خیبر این قدر گریه نکن جلوی در این قدر گریه نکن من از اشک مردانه دق میکنم همین گوشه ی خانه دق می کنم مگر مُرده باشم تو گریه کنی زمین خورده باشم تو گریه کنی تو به حدِّ کافی پریشان شدی همان کوچه بس بود، گریان شدی زمین خوردن من فدای سرت کتک خوردم اصلاً فدای سرت بر آن خونِ دیوار خیره مَشو به تیزی مسمار خیره مَشو به جانِ علی پهلویم بهتر است عزیزِ دلم بازویم بهتر است تو حرف از مدینه شنیدی علی سَرِ من خجالت کشیدی علی ببین رفتنی ام به زحمت نیوفت جواب هرکسی را نده هرچه گفت *هر کاری میخوای بکنی مردونه اش خوبه، جهاد مردونه، صدقه مردونه، دستگیری مردونه، یه کاری هست زنونه اش به همه ی کارها می ارزه، اگه خواستی برا زهرا گریه کنی زنونه گریه کن، هی به سینه بزن بگو: یارالی نَنَه، ای مادرِ زخمیِ من، به پا بزن بگو: ای جوان نَنَه... مادری که تو سن هجده سالگی دست به دیوار میگرفت راه میرفت...* نمی تونم پَرَمو بلند کنم از زمین مادرمو بلند کنم زدنت تو کوچه ها روم نمیشه جلوی مردم سَرمو بلند کنم * امام حسن میگه: موقعی که میرفتیم من دستم تو دستِ مادرم بود، اما از مسجد که می اومدیم من عصای مادرم بودم...* از مسجدِ جَدّم می اومدیم خونه ابرِ چشمِ مادر دیدم که بارونه حسرت او روزا کوتاهی قد شد با مادرم رفتم خیلی برام بد شد ـــــــــــــــــ مردک پست که عُمری نمکِ حیدر خورد نعره زد بر سر مادر به غرورم برخورد *یهو دیدم نامرد یه قدم جلو اومد مادرم یه قدم عقب رفت، دوباره یه قدم جلواومد مادرم عقب تر رفت، مادرم نگاه به اون نانجیب نمی کرد، نانجیب یه نگاهی دور و برش کرد تا دید کسی نیست، تا دید بابام نیست، بی هوا سیلی به مادرم زد...* ایستادم به نوک پنجه ی پا اما حیف دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد ـــــــــــــــــ سادات شرمنده مغیره داره به حسن میخنده روزِ قیامت که میگن امروزه در داره رویِ مادرم میسوزه ـــــــــــــــــ اون مادر شهید میگن: هر چه اصرار می کردیم که آزمایش دی اِن اِی انجام بده تا بچه ات که گمنامه مشخص بشه کجاست، حتی به بچه هاش هم اجازه ی این کار و نمیداد، میگفت: الان بچه ی من که گمنامه مادرش زهراست، اگه دیگه پیدا بشه من میشم مادرش، الان شب های جمعه زهرا میره بالا قبرش، من مادری بیشتر بلدم یا زهرا؟ بخدا زهرا بیشتر مادری بلده... بچه ها اومدن فضه گفت: بچه ها غذاتون آماده است، بشینین غداتون رو بخورید، یه نگاهی کردن گفتن: فضه! کی دیدی ما بی مادر غذا بخوریم؟ فضه گفت: بچه ه
ا دیگه بی مادر شدید زود باشید باباتون علی رو خبر کنید، روایت میگه: بچه ها دویدن سمت مسجد تا گفتن:"اَبَتا مَاتَتْ أُمُّنَا فَاطِمَة" بابا مادرمون فاطمه از دنیا رفت، دیدن علی با صورت زمین خورد، هی دیدن تا مسجد زمین میخوره، دست گذاشت روی در" یا قُرَّةَ عَینِ الرَّسوُل" دید فاطمه جواب نمیده... "يَا أُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْن" راوی میگه: "فَأَلْقَی الرِّدَاءَ عَنْ عَاتِقِهِ وَ الْعِمَامَةَ عَنْ رَأْسِهِ"دیدن علی عبا و عمامه رو درآوُرد" وَ نَادَاهَا یَا زَهْرَاءُ فَلَمْ تُکَلِّمْهُ" زهرا! با من حرف بزن..* بگذار بگویمت به فریاد چون طفل علی به گریه افتاد ارکان فلک ز حرکت افتاد مولای سخن به لُکنت افتاد *دوباره علی صدا زد"یَا زَهْرَاءُ فَلَمْ تُکَلِّمْه" راوی میگه: دید علی چاره ای نداره، صدا زد:" فَأَنَا ابْنُ عَمِّکَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِب" روح از جسم قبض شده بود، اما زهرا دید علی داره گریه میکنه، با خودش شاید گفته باشه، من محسن دادم علی گریه نکنه، من دستم شکست علی گریه نکنه، روایت میگه: "فَفَتَحَتْ عَیْنَیْهَا فِی وَجْهِه" زهرا چشماش رو باز کرد، یه نگاه به صورت علی کرد،"وَ نَظَرَتْ إِلَیْهِ وَ بَکَتْ وَ بَکَی" دو تایی شروع کردن گریه کردن... بذار از اینجای روضه برم کربلا، آخه خود مادرمون لحظه های آخر وصیت کرد" وَ لَا تَنْسَ قَتِيلَ الْعِدَى بِطَفِّ الْعِرَاق" علی جان خیلی حواست به حسینم باشه... "صلی الله علیک یا مظلوم" حسین هم از باباش امیرالمؤمنین یاد گرفت، دید چه جوری باباش مادرش زهرا رو صدا زد تا جوابش رو داد، حسین هم روز عاشورا، کربلا کنارِ بدنِ اِرباً اِربای علی اکبرش، صدا زد:* اي پسر من پدر پير توام پدر پير و زمين گير توام آمدم با چه شتابي سويت تا مگر زنده ببينم رويت چشم اگر باز كني جادارد حال باب تو تماشا دارد *ای حسین!...*
بی بی سلام آمدم امشب عیادتت باران شوم برای تو و داغ غربتت بی بی سلام با غم حیدر چه می کنی با گریه های هِجر پیمبر چه می کنی بی بی سلام راهی بستر شدی چرا؟ بی بی سلام این همه لاغر شدی چرا؟ چیزی نمانده است دگر از وجود تو رنگی نمانده است به روی کبود تو سر درد داری و سر تو تیر می کشد اصلا تکان نخور، پَرِ تو تیر می کشد می ترسم اینکه پیرهنت لاله گون شود می ترسم اینکه بستر تو غرق خون شود پهلو شکسته، درد تو را آب کرده است خیلی تو را شکسته و بی خواب کرده است ای نور آشیانه چرا پیر گشته ای؟ آه ای جوان خانه چرا پیر گشته ای؟ جانم فدای پلکِ تَرِ نیمه جان تو بی بی فدایِ روضه ی قدِّ کمان تو بی بی سلام با غم زینب چه می کنی؟ با قصّه سه تا کفن امشب چه می کنی؟ انگار سوزِ آه تو در شور و شین شد ذکر لبانِ خشک تو نام حسین شد تو می روی ولی پسرت بی کفن شود در قتلگاه، کشته ی صد پاره تن شود پس با زبان پر گله زینب در آن میان رو بر مدینه کرده و وا می کند زبان: این کشته ی فتاده به هامون حسین توست وین صید دست و پا زده در خون حسین توست این ماهی فتاده به دریای خون که هست زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست ... محمدی