eitaa logo
ذاکرین آل الله
271 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
296 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
مناجات و توسل به امام زمان روحی له الفدا ویژۀ شهادت طفلان حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده شبِ چهارم محرم به نفس حاج محمدرضا طاهری •✾• عشق یک سینه ی پر از آهُ یک دل بی قرار میخواهد خواب راحت برای عاشق نیست عاشقی حال زار میخواهد دیدن یارگرچه شیرین است نیست عاشق کسی که خودبین است حرف عشاق واقعی این است هرچه میل نگار میخواهد مدتی هست یادمان رفته پسری مانده از تبار علی او که مثل حسن برای قیام بی سپاه است و یار میخواهد یار هرکس به غیر او بودیم دل به هرکس به غیر او دادیم چه کسی را عزیز تر از او دل از این روزگار می خواهد؟ چند روزی به سَمت آقاییم چند ماهی به سَمت دنیاییم بی تفاوت به اینکه جاده وصل قدمی استوار می خواهد خوش به حال مدافعان حرم عشق را در عمل نشان دادند تا بفهمیم یوسف زهرا عاشقی جان نثار میخواهد شیعه تنهاست یا اباصالح با همان هیبتِ علی برگرد گردن دشمنان آل الله گردش ذوالفقار میخواهد گر بگویی بمیر، میمیرم بین دستان توست تقدیرم عبد بی دست و پا برابر تو کی ز خود اختیار می خواهد عالم علی و نورِ جهان تاب زینب است مثلِ علی و مثلِ نبی ناب زینب است از جلوه‌های فاطمه سیراب زینب است تشنه حسین تشنه حسن آب زینب است یعنی که پنج تَن دلِ یک قاب زینب است این کیست این عقیله‌ی آقای کربلاست این کیست این که غیرت فردای کربلاست این کیست این رَاَیتُ جمیلای کربلاست این کیست حضرت زهرای کربلاست عصمت کم است، صاحب القاب زینب است آورده رویِ دست خودش جانِ خویش را آماده کرده است دو قرآن خویش را رو کرده است بر همه شیرانِ خویش را دو گِرد باد خویش دو طوفان خویش را خورشیدِ این دو اختر نایاب زینب است *تاريخ نوشته: اين دو تا آقازاده ها از اولش از مدينه همراه كاروان نبودن، تا چند منزل فقط بي بي حضرت زينب سلام الله عليها خجالت ميكشيد، ميديد نجمه بچه هاش رو آوُرده، اُم ليلا علي اكبرش هست، رباب بچه اش توي آغوششه، هي به خودش ميگفت: زينب! همه فدايي هاشون رو آوُردن، اما تو دستت خاليه، چه جوري ميخواي تو روي داداشت نگاه كني؟ چند منزل گذشته بود، عبدالله بن جعفر اين بچه ها رو فرستاد، پيغام هم فرستاد، بي بي جان! نكنه مراعات كني بگي بچه هاي من هستن، هر كجا ديدي داداشت تو غربته، اول بچه هاي من رو بفرست، چقدر بي بي خوشحال شد، فدايي هاي داداشم از راه رسيدن...* زخمِ دلِ شکسته‌ی خود را که هَم گذاشت اذن دخول خواند به خیمه قدم گذاشت از خود گذشت و تُحفه‌ای از بیش و کم گذاشت سنگِ تمام پیشِ امیرِ حرم گذاشت قبله حسین باشد و محراب زینب است زینب رسید و باز امام احترام کرد مثلِ علی، حسین به پایش قیام کرد تا او سلام کرد خدا هم سلام کرد زینب که است؟ آنکه ادب را تمام کرد در کربلا معلمِ آداب زینب است * يه وقت ديد آقازاده هاش دارن با چشم گريون از خيمه ي دايي ميان، چي شده مادر؟ چرا داريد گريه مي كنيد؟ چرا برگشتيد؟ گفتن: مادر! هر كاري كرديم دايي قبول نكرد بريم ميدون، گفت: برگرديد نميتونم جوابِ باباتون رو بدم، شما امانتيد پيشِ من...* دو مرد از قبیله‌یِ خود انتخاب کرد آئینه بود و رو به سوی آفتاب کرد با التماس دامنِ خود را پُر آب کرد بر روی نام مادرش اما حساب کرد فرمود این شکسته‌ی بی تاب زینب است *گفت: داداش! به حق مادرمون زهرا روم رو زمين نزن... تو هم امشب اگه گره ي كوري توي زندگيته اينجوري بگو: آقا! به جانِ مادرت آن مادر غم پرورت ما را نراني از درت جانم حسين! جانم حسين!* بالی اگر نیست برادر دلی که هست آورده‌ام شعله کشم حاصلی که هست حل کن به دست خویش مرا مشکی که هست از من بخر دو هدیه‌ی ناقابلی که هست باور بکن که اولِ اصحاب زینب است *حالا ديگه اجازه رو گرفت، خيالش راحت شد؛ رفت توي خيمه نشست، گاهي پرده ي خيمه رو بالا ميزنه، شير بچه هاش رو نگاه ميكنه، چه رَجزي خوندن:" اَميري حُسينٌ وَ نِعمَ الاَمير"...* رفتند سمت معرکه پَر در بیاورند عباس گشته‌اند جگر در بیاوَرَند چون ذوالفقار تیغِ دوسر در بیاورند از یک یکِ سپاه پدر در بیاورند این دو دو موج بوده و سیلاب زینب است از دور دید و گفت: علمدار مرحبا بر ضربه‌هایشان صد و ده بار مرحبا بر دو امیر به دو جگردار مرحبا زینب شدند و حیدر کرار مرحبا اما میانِ خیمه‌ی بی آب زینب است اما رسید لحظه‌ی در خون صدا زدن خونین نَفَس نَفَس زدن و دست و پا زدن یک بار تیغ و بار دگر نیزه را زدن دور از نگاهِ مادرشان بی هوا زدن در بینِ خمیه شاهدِ گرداب زینب است یک نانجیب دشنه به اَبرویشان کشید یک بی حیا دو نیزه به پهلویشان کشید یک ناصبی که چکمه سَر و رویشان کشید یک پیرمرد پنجه به گیسویشان کشید آنکه دو چشم او شده خوناب زینب است لطفی
*ابي عبدالله اول بدن عون رو به بغل گرفت، بعد بدنِ محمد رو، هي نگاش به خيمه ي زينبِ، چرا از خيمه نميآد بيرون، چرا كمكِ من نميآد، بچه هارو به سختي آوُرد تو خيمه ي دارالحرب، همه ي سعي و تلاشِ ابي عبدالله اين بود، قبل از اينكه بدن ها دست دشمن بيوفته اون هارو برگردونه، تا حسين زنده است كسي سر از بدن ها جدا نكنه، الهي بميرم اولين كسي كه سرش جدا شد خودش بود، ديگه كسي نبود كمكش كنه، فقط زينب از بالاي تل نگاه ميكرد، دستاش رو روي سرش گذاشت، صدا ميزد:" وامُحمدا! واعَليّا! وا اُماه"... گذشت تا برگشت قافله ي اُسرا مدينه، همه اين سئوال براشون مونده، ديدن عبدالله بن جعفر عصا زنان داره مياد، سراغ گرفت، يك به يك تو محمل هارو نگاه ميكنه، دنبال زينب ميگرده، رسيد تو محمل زينب، يه نگاه كرد نشناخت، گفت: شما از خانومِ من زينب خبر نداريد؟ صدا زد: عبدالله! حق داري من رو نشناسي... گفت: الهي بميرم برات زينب جان، چرا اينقدر شكسته شدي، چرا اينقدر پير شدي؟ فرمود: عبدالله! نبودي جلوي من حسينم رو زدن... عبدالله گفت: بي بي جان! يه گِله دارم ازت اول بذار بگم، من شنيدم هر كدوم از شهدا و بني هاشم روي زمين افتادن، اول شما از خيمه بيرون اومدي، بي بي جان! مگه بچه هاي خودمون قابل نبودن، چرا بيرون نيومدي از خيمه؟ چرا نيومدي لحظه ي آخر بالا سرشون؟ صدا زد: عبدالله! تو چرا اين سئوال رو ميكني؟ ترسيدم نگاهِ حسين به من بيوفته از من خجالت بكشه، نخواستم داداشم رو خجالت زده ببينم... وقتي زينب اربعين برگشت كربلا، گفت: داداش! يادته وقتي بچه هام افتادن رو زمين، از خيمه بيرون نيومدم، گفتم: نكنه از من خجالت بكشي، حالا تو بيا برا من تلافي كن، همه بچه هات رو آوردم، اگه ميخواي زينب خجالت نكشه سراغ رقيه ات رو ازم نگير، اي حسين.....
محمد علی جناح(سیاستمدارپاکستانی) به عقیده من تمام مسلمین باید از سرمشق امام حسین علیه السلام،این شهیدی که خودرا درسرزمین عراق قربانی کرد، پیروی کنند.
توماس مان، متفکر آلمانی: اگر بین فداکاری مسیح و حسین(ع) مقایسه شود حتماً فداکاری حسین پرمغزتر و باارزش تر جلوه خواهد نمود. زیرا مسیح روزی که آماده برای فدا شدن گردید زن و فرزند نداشت و در فکر آنان نبوده که بعد از او به چه سرنوشتی دچار خواهند آمد. امام حسین(ع) زن و فرزند داشت و بعضی از آنها کودک خردسال بودند و احتیاج به پدر داشتند.
روضه و توسل به سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب چهارم محرم به نفس حاج میثم مطیعی •✾• صدا زد هر کس که قصد توبه داره خدا توو نسلش خیر کثیر میذاره آقای ما که داشت حرف میزد نامردا هلهله میکردن اما مولا هنوزم میخواس، اونا برگردن گفتن حسین بس کن که وقت جنگه جواب حرفای تو تیر و سنگه تمومه کارت سرت رو تشنه می‌بریم و میریم غنیمت از اهل حرم می‌گیریم تمومه کارت «برای تنهاییت بمیرم مولا، بمیرم واست» *شب چهارمه... روز عاشورا حرفای دیگه ای هم زد... "مُتَوَکِّاً عَلَی سَیْفِهِ..." به شمشیرش تکیه زد... "فَنادی بِاَعلی صوتِه..." با صدای بلند فریاد زد... اینکه گفتن حسین بس کن که وقت جنگه جواب حرفای تو تیر و سنگه صدا زد: "انْشَدُکُمُ اللَّهِ هَلْ تَعْرِفُونی؟! " به خدا قسمتون میدم:من رو میشناسید؟ "قالُوا نَعَمْ اَنْتَ إبْنُ رَسُولِ اللَّهِ وَ سِبْطُهُ..." تو پسر پیغمبری...تو نوه پیغمبری... " قالَ اَنْشَدُکُمُ اللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ اَنَّ جَدّی رَسُولُ اللَّهِ ؟! " میدونید جد من پیغمبره؟! "قالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ..." به خدا قسم می دونیم. " قالَ اَنْشَدُکُمُ اللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ اَنَّ اُمّی فاطِمَهَ بِنْتَ مُحَمَّدٍ؟! " شما رو به خدا قسم میدم: میدونید مادرم فاطمه زهراست؟! " قالُوا اَللَّهُمَّ نَعَمْ..." بله.. "قالَ اَنْشَدُکُمُ اللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ اَنَّ ابی عَلِیُّ بْنِ ابی طالِبٍ ؟! " میدونید بابای من علی بن ابیطالبه؟ "قالُوا اَللَّهُمَّ نَعَمْ..." " قالَ انْشَدُکُمُ اللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ اَنَّ جَدَّتی خَدیجَهَ بِنْتِ خُوَیْلِدٍ اَوَّلُ نِساءِ هذِهِ الْاُمَّهِ إِسْلامَاً؟! " میدونید مادربزرگ من خدیجه هست؟ اولین زنانی که اسلام آوردند؟ "قالُوا اَللَّهُمَّ نَعَمْ..." "قالَ اَنْشَدُکُمُ اللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ اَنْ سَیِّدالشُّهَداءِ حَمْزَهَ عَمُّ ابی؟! شما میدونید حمزه سیدالشهدا عموی پدر منه؟ "قالُوا اَللَّهُمَّ نَعَمْ.." " قالَ اَنْشَدُکُمُ اللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ اَنْ جَعْفَرَ الطَّیّارِ فیالْجَنَّهِ عَمّی؟! جناب جعفر طیار که در بهشت پرواز می کنه...خدا به جای دست های بریده به او دو بال عطا کرده،عموی منه؟ "قالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ.." بعد شروع کرد حضرت به وسایل ظاهری خودش متوسل شدن... "قالَ اَنْشَدُکُمُ اَللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ اَنْ هذا سَیْفُ رَسُولِ اللَّهِ وَ اَنَا مُتَقَلِّدُهُ..." مگه این شمشیر پیغمبر نیست؟ "قالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ.." "قالَ اَنْشَدُکُمُ اللَّهُ هَلْ تَعْلَمُونَ انْ هذِهِ عَمامَهُ رَسُولِ اللَّهِ اَنَا لابِسُها..." این عمامه ای که بر سر منه عمامه پیغمبر هست یا نه؟ " قالُوا اَللَّهُمَّ نَعَمْ..." گفتند به خدا قسم همینه... " قالَ اَنْشَدُکُمُ اللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ انَّ عَلِیَّاً کانَ اَوَّلُهُمْ إِسْلاماً، وَ اعْلَمُهُمْ عِلْماً، و اعْظَمَهُمْ حِلْمَاً... وَ انَّهُ وَلیُّ کُلِّ مُوْمِنٍ وَ مُوْمِنَهٍ..." شروع کرد از پدر خود گفتن... میدونید پدر من ولی هر مرد و زن مومنیه؟ "قالُوا اَللَّهُمَّ نَعَمْ..." " قالَ فَبِمَ تَسْتَحِلُّونَ دَمی؟! " شما چرا خون من رو حلال می شمرید؟ یه جمله دیگه هم گفتند... " قالُوا قَدْ عَلِمْنا ذَلِکَ کُلَّهُ..." گفتند همه رو خودمون می دونیم...اما یه چیزی رو تو بدون... " وَ نَحْنُ غَیْرُ تارِکیکَ..." ما از تو دست برنمیداریم "حَتّی تَذُوقَ الْمَوْتَ عَطَشاً..." ما برنامه ریختیم...ما قصد این داریم که نمیری مگر تشنه...* گفتن حسین بس کن که وقت جنگه جواب حرفای تو تیر و سنگه تمومه کارت سرت رو تشنه می‌بریم و میریم غنیمت از اهل حرم می‌گیریم تمومه کارت میخونه هل من ناصر ولی یاری نیس *"وَ بقیَ الحسین فرداََ وحیداً..‌" اون ساعتی که آقای ما تنها شد.‌‌* میخونه هل من ناصر ولی یاری نیس به جز اشک اهل خیمه غمخواری نیس اما انگار یکی جا مونده صدای هق هقِ شیرخواره‌اس... سرباز آخر ثارالله، توی گهواره‌اس... میگه اگه برات بمیرم خوبه سپر شدن قدّ یه تیرم، خوبه عجب سربازی... به روی دستای حسین رفت بالا با تیر حرمله شد إربا إربا عجب سربازی... «برای تنهاییت بمیرم مولا، بمیرم واست» صدا زد مولا، کو هانی و کو مسلم؟ کجاس عباسم؟ کو اکبر و کو قاسم؟ اصحابش رو صدا زد با آه: پاشید با غیرتا من تنهام میلرزه پیکراتون رو خاک برای اشکام من تووی قتلگاه و دورم غوغاس سر امامتون رو خاک صحراس توو راهه قاتل آسمونو شبیه دود می‌بینم شمر اومده نشسته روی سینه‌ام چه تیغ کندی... «برای تنهاییت بمیرم مولا، بمیرم واست» *و بقی الحسین فردا وحیدا.." صدای علی اصغرشم که شنید...آخرین سربازشم به میدان برد...
"و نَظَرَ یمیناََ و شِمالا..." یه نگاهی به راست و چپ کرد.. "فَلَم یَریَ مِن اصحابِهِ اَحَداََ..." دیگه کسی رو ندید... صدا زد: "هل من ناصر ینصرنی؟! " "هل من مغیث یغیثنی لوجه الله؟! " "هل من معین یُعینُنا..." "هل من ذابٍّ یَذُبُّ عن حرم رسول الله..." دلش آروم نشد...مثل بابای شهیدش که روزهای آخر...دست به محاسن برد... "أین عمّار، أین ابن تیهان، أین ذُو الشهادتین؟ أینَ إخوانِیَ الّذینَ رَکِبوا الطَّریق ، وَ مَضَوا عَلى الحَقّ ؟" مثل علی که یاد رفقای شهیدش می کرد... هی نگاه می کرد... صدا زد: "یا مُسلِمِ بنِ عَقیل وَ یا هانِی بنِ عُروِه ...یا حبیبَ بن مُظاهر" بلند شید... " فقوموا من نومتكم ، أیها الكرام " بلند شید از حرم من دفاع کن... وادفعوا عن حرم الرسول الطغاة اللئام "* صدا زد مولا، کو هانی و کو مسلم؟ کجاست عباسم؟ *"اَنتَ صاحبُ لِوائی وَ اذا مضیتَ تَفَرَّقَ عسگری..." تو علمدار منی...تو بری لشگرم از هم می پاشه... ای تنها...* صدا زد مولا، کو هانی و کو مسلم؟ کجاست عباسم؟ کو اکبر و کو قاسم؟! اصحابش رو صدا زد با آه: پاشید با غیرتا من تنهام... میلرزه پیکراتون رو خاک... برای اشکام... من توی قتلگاه و دورم غوغاست "فَاَحاطوا بهم..." دورش رو گرفتند... هی جلو می آمدند...هی عقب می رفتند...* من توی قتلگاه و دورم غوغاست... سَرِ امامتون رو خاک صحراست تو راهه قاتل... *از اینجا به بعدش رو برای مادرش می خونم... بی بی جان می دونی چی گفت؟! * آسمونو شبیه دود می‌بینم شمر اومده نشسته روی سینه‌ام چه تیغ کندی... من توی قتلگاه و دورم غوغاست... سَرِ امامتون رو خاک صحراست تو راهه قاتل... *شمر مرا به قتلگه... فاطمه داره میکنه نگه...* آسمونو شبیه دود می‌بینم شمر اومده نشسته روی سینه‌ام چه تیغ کندی... «برای تنهاییت بمیرم مولا، بمیرم واست» *اصحابش رو صدا زد... ما رو هم صدا زد...* صدا زد مارو، آیا امیدی داره؟ هنوز عاشوراس...کی خوابه؟ کی بیداره؟ عاشورا تا ابد پابرجاس پاشو پاشو یه باری بردار قد یه تیر سپر شو واسش، نباشی سربار کی توی زندگی رهامون کرده؟ تا دست و پا زده دعامون کرده نذار تنها شه به زیر نیزه ها نگامون کرده به روی نیزه ها صدامون کرده نذار تنها شه «برای تنهاییت بمیرم مولا، بمیرم واست» شاعر: سید مهدی سرخان  ↫
. : حیات قلب در گریه است و آن «قتیل‌العَبَرات» كشته شد تا ما بگرییم و خورشید عشق را به دیار مرده قلب‌هایمان دعوت كنیم. .
_روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها و سیدالشهداء علیه السلام اجرا شده شب چهارم محرم بغض کرد و گفت مردم! شعله ها از در گذشت بر سر دختر چه آمد تا که بابا درگذشت زد به سینه، چند یازهرای اشک آلود گفت بعداز آن از چند و چونِ روضه ی مادر گذشت روضه خوان رفت و به ظهرِ داغِ عاشورا رسید من‌ همان جا ایستادم... شعله ها از در گذشت من میان کوچه بودم روضه خوان در کربلا آه، آن شب بر دلِ من روضه ای دیگر گذشت *حالا یه مصرع میره مدینه یه مصرع میره کربلا...* تازیانه رفت بالا و غلاف آمد فرود تیغ پشتِ تیغ از جسمِ علی اکبر گذشت *امشب رو جدی بگیر...امشب شهادتنامه عشاق امضا می شود...من رو ببخش امامِ زمانِ من...* شعله بود و محسنِ شش ماهه و دیوار و در تیری آمد از گلوی تشنه ی اصغر گذشت *حسین.....اگه اربعین کربلا نیومدم امشب صدامُ به کربلا می رسونم..* میخِ در بر سینه ی پرمهرِ مادر حمله کرد *آی مادرم با صورت به زمین افتاد....صدا زد:"وَ سَقَطتُ لِوَجهی..."من با صورت به زمین افتادم...* میخِ در بر سینه ی پرمهرِ مادر حمله کرد آب دیگر از سرِ عباسِ آب آور گذشت *شاید تا شب تاسوعا زنده نباشم...همین یک بیت رو میگم...از الان نگرانِ شب تاسوعام....* دستی نداری تا از زمین پاشی میشه دوباره باز علمدارِ حرم باشی این بچه ها دیگه نمیخوان آب،تو رو میخوان میخوام دوباره باز سقا شی.. *یا صاحب الزمان! آجرک الله....* ریسمان بر گردن حبل المتین انداختند *علی رو می بردند...دنبال حیدر می دوید...از سینه اش خون می چکید....* ریسمان بر گردن حبل المتین انداختند قافله از بین غوغایِ تماشاگر گذشت *همه ناله بزنند...آقامونُ کشتند...* ذکرِ حیدر داشت زهرا مسجد از جا کنده شد *وقتی آمد خطبه بخونه زمین و زمان گریه می کردند...* ذکرِ حیدر داشت زهرا مسجد از جا کنده شد ذکر حیدر داشت مولا از دلِ لشکر گذشت *فَقَطَّعوهُ بِاَسیافِهِم اِرباََ اِرباََ....دیگه خسته شد..."وَ ضَعُفَ عَنِ القِتال...وَ وَقَفَ لِیَستَریحَ ساعةََ..."کجا رو داری میگی؟! * درد پهلو، زخم بازو... فاطمه از پا نشست تیر و نیزه از تنِ فرزندِ پیغمبر گذشت *وَ بَقِیَ کَالقُنفُذ..‌."بدنش مثل خارپشت شد....حسین....* من سراپا اشک بودم، طاقتم از دست رفت روضه خوان از ماجرایِ خنجر و حنجر گذشت روضه ها اینجا گره می خورد، بابا رفته بود هیچکس اما نمی داند چه بر دختر گذشت... *دخترش آمد کنار بدن پاره پاره..."فَاعتَنَقَت جسَدَالحسین...وَاجتَمَعَت عدّةٌ مِنَ الاعراب...حتّی جَرّوها عنه..."انقدر به دخترش لگد زدن،شبیه مادرش زهرا شد...‌اما فقط همین یه جمله رو بگم...اون ساعتی که دیگه تنها شد...اضطراب به خیمه هاش افتاد..."وَ نَظَراََ الی یَمیناََ و شِمالاََ...."یه نگاهی به راست و چپ کرد...."وَ لم یَرَ مِنَ اصحابِهِ اَحَداََ..."دیگه کسی رو ندید...صدا زد:"اَما من مغیثِِ یُغیثُنا لِوَجهِ الله...؟!هل مِن ذابٍّ یَذُبُّ مِن حَرَمِ رسول الله....؟!هل مِن مُعینِِ یُعینُنا....؟! "کسی جوابش رو نداد....صدایی بلند نشد....فقط یه صدا بلند شد..." فَارتَفَعَت اَصواتُ النِّساء بالعَویلِ والبُکاء...."دختراش ناله می زدند..... کجا بودید؟! لحظه‌ای که امامتون صداتون کرد هی گریه کرد و زیر لب دعاتون کرد وقتی که دست و پا می‌ زد نگاتون کرد کجا بودید؟! با ناسزا بچه‌ها رو که می‌بردن... سرِ روی نیزه‌ها رو که می‌بردن... با گریه گوشواره‌ها رو که می‌بردن... *عینِ مقتلِ....اومد گوشواره دختر حسین رو می کشید گریه می کرد....گوشواره رو می بری ببر...دیگه چرا گریه می کنی؟گفت:دلم به حالتون می سوزه...خب از این کار دست بردار....* کجا بودید؟! با ناسزا بچه‌ها رو که می‌بردن... سرِ روی نیزه‌ها رو که می‌بردن... با گریه گوشواره‌ها رو که می‌بردن... *آقا! حرف ما اینه...* گدا مگه جز تو کیُ داره یا ثارالله وابن ثاره... چشام فقط برا تو می‌باره یا ثارالله و ابن ثاره... : رضا یزدانی *پسر فاطمه تنها شد...یه وقت صدا زد:"یا مسلمَ بن عقیل! یا هانی بن عروه! یا مسلمَ بنَ عوسَجه! یا حبیب ابن مظاهر! یا بُرَیر! یا زُهَیر!قومو عن نَومَتِکُم اَیُّهاالکرام! "بلند شید..."وَادفَعوا عَن حَرَمِ الرَّسول.."بیاید دفاع کنید...دخترام تنها موندن...* کاشکی اونجا بودم وقتی تنها بودی با لب های خشکت هل من ناصر خوندی زیر لب می پرسید کو هانی و کو مسلم...؟! کو حر و کو عابس؟ کو اکبر و کو قاسم ؟ *امشب می خواستم روضه حر رو بخونم...همون آقایی که وقتی اومد مقابل لشگر ایستاد،صدای غریبی بلند کرد...راوی میگه: "وَاضطَرَبَ قُلبُه،وَ دَمَعَت عَیناه فَخَرَجَ باکیاََ مُتَضَرِّعاََ... " یه مرتبه دلش آشوب شد...شروع کرد گریه کردن...یه گوشه ای ایستاد...تصمیم خودش رو گرفت..." فَضَرَبَ فَرَسَه قاصداََ نَحوَالحُسَین..
" چندتا کارم انجام داد...اول سپر رو واژگون کرد...یعنی من برای جنگ نیامدم ..."وَ یَدُهُ عَلی رأسِه" دست ها رو روی سر گذاشت... شروع کرد با خودش حرف زدن... خودش رو توبیخ کردن... مناجات کردن...یه وقت صدا زد:" اللّهُمَّ الیک اَنَبتُ و تُب عَلَیَّ.."من توبه کردم...توبه من رو قبول کن...مگه چه کار کردی؟!" فَقَد هَرَبتُ قُلوبَ اَولیائک و اولاد بنتِ نبیّک صلی الله علیه و آله ...."من دل دخترای حسین رو لرزوندم...اومد مقابل آقا ایستاد..."اِرفَع رأسَکَ یا شَیخ! "سرت رو بلند کن...رفت میدان یه حرفی به مردم زد...مقابل لشگر ایستاد...گفت:آی مردم! آبی که ماهیان دریا ازش متنعمند؛ وحشِ بیابون ازش می خوره؛ شما به پسر پیغمبرتون نمیدید؟!وقتی رو زمین افتاد آقا رو صدا نزد... یه هو یه دست مهربونی سر رو بلند کرد،رویِ دامن گذاشت... "فَجَعَلَ الحُسین یَمسَحُ التُّرابَ عَن وَجهِه..."شروع کرد خاک ها رو پاک کردن... آی باوفا!... ساعتی نگذشت تنها شد... وقتی به گودیِ قتلگاه افتاد...وقتی سینه مبارکش سنگین شد...فقط یه نفر به دادش رسید... یه صدایی شنیده شد..."بُنَیَّ.... بُنَیَّ.... قَتَلوکَ... ذَبَحوکَ... وَ مِنَ الماء مَنَعوکَ..." پس خواهرش چه کار می کرد...؟!می نشست... بلند می شد.... با صورت به زمین می افتاد....صدا می زد:یکی به برادرم کمک کنه.... .
. هرچی، عرفش خوبه!! آقایونِ هیئتی کسی با یه وجب ریش حر و مسلم بن عوسجه نمیشه .. به جای ریشِ بلند، ریشه‌مون رو گره بزنیم به زلف امام حسین و اهل بیت‌(ع) .
روز اول ماه محرم اولین روز از ماه حزن و اندوه آل محمد علیهم‌السّلام است. همه‌ انبیاء، اولیاء، ملائک و شیعیان از جن و انس و محبان امام حسین علیه‌السّلام در هر کجای عالم باشند محزون هستند باید گفت‌ که‌ ماه حزن و اندوه تمام عالم است در خصائص‌ الزینبیه آمده است که: امام‌ صادق علیه‌ السلام فرمود همه ساله از اول ماه‌محرم تا روزعاشورا پیراهن پاره‌پاره و خونین‌جد غریبم امام حسین علیه‌ السّلام را از عرش‌ خدا رو به زمین می آویزند، و حزن و اندوه عالم را فرا می گیرد ... https://eitaa.com/Arbabhosyn .
مرحـوم میرزای شیرازی در مکاشفه ای حبیب بن مظاهـر سلام الله علیه را دیدند و از ایشان پرسیدند: که شما می‌خواهید برای چه به دنیا برگردید؟ فرمود برای سه کار: شرکت در مجلس عزای امام حسین علیه السلام ، آب بدهم و صلوات بفرستم روزن‍ه‌ ه‍ای‍ی‌ از ع‍ال‍م‌ غ‍ی‍ب‌ ، ص ۱۸۷. https://eitaa.com/Arbabhosyn
بزرگی‌ میگفت در مجالس و محافل که‌ جهت عزاداری امام حسین علیه السلام برپا میشود شرکت کنید ثواب‌ زیارت آقا را به شما می دهند. در گذشته بارها یادآور شده‌ام. حال هم توصیه میکنم که زیارت عاشورا را هیچ‌وقت و به هیچ عنوان ترک و فراموش نکنید. مرتبا زیارت عاشورا بخوانید ، و بر خود وظیفه بدانید. زیارت حضرت دارای آثار ، برکات و فوائد بسیاری‌ست که موجب نجات و سعادت در دنیا و آخرت می شود. https://eitaa.com/Arbabhosyn
شاید برای بعضی‌ها این سوال شده باشد که علت سرخ‌بودن پرچم گنبد سیدالشهدا علیه السلام چیست؟ در میان اعراب رسم بوده، کسی که خونش به ناحق‌ بر زمین‌ ریخته می شد، و انتقام آن به نحو شایسته ‌ای گرفته نمی‌شد پرچم سرخی بر مزار او می‌ گذاشتند پرچم سرخ بَر افراشته شده بر گنبد حرم مطهر امام حسین علیه السلام نیز به همین دلیل می ‌باشد. در زیارتی‌که‌ امام جعفر صادق علیه‌ السلام به عَطِیه آموخت آمده است: که شدت همبستگی‌و پیوند آقا امام حسین علیه السلام با خدا به‌ نحوی است که‌ شهادت آقا همچون ریخته شدن خونی از قبیله خدا میماند که جز با انتقام ‌گرفتن اولیا خدا تقاص نخواهد شد به‌این دلیل به اباعبدالله علیه‌‌السلام ثارالله یعنی خون خدا می گویند، و خون‌خواهان آقا را لثارات می‌نامند. https://eitaa.com/Arbabhosyn .
🌷🎤نوحه به سبک تیتراژ مختارنامه برخیز که شور محشر آمد از خیمه امیر لشگر آمد تا کور شود دو چشم دشمن فرزند رشید حیدر آمد عباس عباس عباس ابوفاضل اباالفضل تا نعره کشید بین صحرا شوری به دل برادر آمد فریاد کشید ایها الناس عباس به جنگ کافر آمد عباس عباس عباس ابوفاضل اباالفضل تا سوی فرات رفت ساقی دلشوره به جان خواهر آمد در علقمه بوی یاس پیچید بالای سرش تا مادر آمد عباس عباس عباس ابوفاضل اباالفضل ** ای باعث افتخار عالم ای محور اقتدار عالم خوبان زمانه را تویی یار جانم به فدای تو علمدار عباس عباس عباس ابوفاضل اباالفضل
🏴 اشعار ___________ سلام حضرت دارالسلام‌ها زینب سلام جامع جمع امام‌ها زینب شکوه صبر و سکوت و صلابت و فریاد حماسه‌ی ابدی  و سَّلام‌ها زینب سلام ای جگرِ فاطمه  جهادِ علی سلام خواهر صلح و قیام‌ها زینب تمامِ پاسخِ پرسش  برای خلقتِ زن جواب کاملِ این  احترام‌ها زینب چه کس رسیده به نور نَوافِلت بانو چه کس رسیده به شانت کدام‌ها زینب حسین ملتمس یک قنوتِ تو تا که...‌  تمام با تو شود  ناتمام‌ها زینب سلام زمزمه  هفت مرتبه سوگند برای دیدن ختم کلام‌ها زینب فقط نه روضه که باید کلام تو برسد پیام داری و باید پیام تو برسد برای خاکِ ترک خورده آب آوردی هزار چشمه به جای سراب آوردی تو از بهشت تو از نور از کنار خدا تو با نهایت عزت حجاب آوردی فقط تویی که در این روزگارِ پُر تشویش برای عاطفه‌ی زن جواب آوردی که جمع عاطفه و عقل و عشق و احساس است و در کمال شرف انتخاب آوردی تو نقطه چینی و باید ادامه‌ی تو شوند تو خواهرانِ مرا در حساب آوردی فقط خداست که آرامش تو را فهمید که ایستادی و فصل‌الخطاب آوردی تو روی دست هرآنچه که داشتی دادی برای عشق دو عالیجناب آوردی وداع نکردی و دیدی به شوقِ غم رفتند خدای من  دو جگرگوشه‌ی حرم رفتند خدا کند نرسد ناله‌های آخرشان خدا کند نرسد دادشان به مادرشان میان خیمه نشسته چسان؟ نمی‌دانم دعا کنید  نبیند وداعِ آخرشان نشسته فاطمه اینسو علی هم آنطرفش نشسته‌اند  بگِریند پیش دخترشان سوارِ نیزه به دستی بقیه را می‌خواند: زمانش آمده بازی کنیم با سرشان سوارهای حرامی چقدر می‌چرخند که حلقه تنگ شود دورِ حلقِ حنجرشان که نیامده عباس کار خود بکنند که تا گلاب کشند از تمام پیکرشان جگرخراش بوَد ناله‌های وا اُمّا سپاه ساخت خدایا علیِ اکبرشان حسین آمد و در بِینشان زمین اُفتاد بلندمرتبه شاهی زِ صدرِ زین اُفتاد 🔸شاعر: ___________________
🏴 اشعار _ - مرا قابل نمی دانی و‌ یا اولاد خواهر را؟ قسم باید دهم یعنی تورا و جان مادر را؟ نگاهی کن‌ تو قد و قامت این دو دلاور را به سر بستند یا زهرا به بازو نام حیدر را - به رگ هاشان فقط خون علی می جوشد از غیرت علی هیبت علی شوکت علی سیرت علی صولت - به زینب نه نگو جان یل ام البنین..باشد؟ خدارا خوش نمی آید که زینب شرمگین باشد خجل از روی لیلا و رباب و آن و این باشد نبینم پیش خواهر چشم هایت بر زمین باشد - چه فرقی می کند بی تو برایم زندگی اصلا؟ نباشی تو برادرجان چه کاری بهتر از مردن؟ - برادر جان ز عمق دل برایت آه آوردم چرا که تحفه ای ناچیز بهر شاه آوردم دوتا گلدسته آوردم دو پاره ماه آوردم تو اوج قله ای و من به دوشم کاه آوردم - فقط‌ نه بچه های من سر زینب فدای تو خودم هم میر‌وم میدان فدایی شم به پای تو - به فکر من مباش اصلا چراکه غم ندارم من تورا دارم..همین کافیست..چیزی کم ندارم من به غیر از تو کس و کاری در این عالم ندارم من مبادا با خودت گویی..خدا..مرهم ندارم من - نمرده خواهرت اشک غریبی تورا بیند ببیند بی کسی ات را به حال خویش بنشیند؟ - مشو راضی ببینند این دو اشک و آه زینب را میان خیمه ها وضع حجاب نامرتب را.. به رخساره کبودی و نشانِ خونِ بر لب را تن بی جان تو روی زمین و نعل مرکب را - نمی آرند طاقت دست های بسته ی من را مشو راضی ببینند این دو پای خسته ی من را 🔸شاعر: _
🏴 اشعار _ چون من اینگونه کسی پیش تو دلباخته نیست مثل شمشیر غمت، تیغ کسی آخته نیست ای گل سرخ که پرپر شده ای در گودال هلهله دور و برت هست، ولی فاخته نیست آه...شمر است و گلوی تو، از این میسوزم کاری از دست من سوخته دل ، ساخته نیست گونه دختر تو گرچه که سرخ است ولی گونه ای کز اثر شوق گل انداخته نیست دیگر از لطف لبت قاری شیرین دهنم آنکه ما را وسط همهمه نشناخته نیست به پریشانی زلف تو قسم در عالم پرچمی چون سر تو روی نی افراخته نیست . 🔸شاعر: