eitaa logo
ذاکرین آل الله
285 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
308 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂 🍂🌹 🌺 قدیمی ، مشهور دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد چشم حرامی با حرم روبرو شد بیا برگرد خیمه ای کس و کارم منو تنها نگذار ای علمدارم آب به خیمه نرسید فدای سرت حسین قامتش خمید فدای سرت از تو خبر دارم با دستای خونی زهرا وساطت کرد تو میدون بمونی تو که پیرم کردی ای پناه من زمین گیرم کردی ای سپاه من پیر شده برادرت فدای سرت خونه چشم خواهرت فدای سرت علی العباس واویلا حسین تنهاست واویلا منم روشنگر بزم عالمین. منم فرمانده عشاق الحسین. علمدار نشأتین حسین امیر کربلای تویی میر خیمه ها منم ببین که مانده رشته عشق تو به گردنم علی العباس واویلا حسین تنهاست واویلا منم که شیر سرخ این مکتبم. ببین در خیمه آمد جان بر لبم. عزادار زینبم حسین بیا و رخصتم بده تا روم به علقمه به خاطر رقیه ات به عشق وصل فاطمه علی العباس واویلا حسین تنهاست واویلا شکر خدا را که در پناه حسینم عالم از این خوبتر پناه ندارد 🌺 🍂🌺 🍃🍂🌺🍃 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ╭┅──────┅╮
💢 شهادت دو افسر پلیس در برخورد با ساخت و سازهای غیرمجاز در تهران 🔹از ابتدای صبح روز یکشنبه و در اجرای دستور مقام قضایی مبنی بر برخورد با ساخت و سازهای غیر ایمن و غیرقانونی ، واحدهای انتظامی فرماندهی تهران بزرگ به جهت پشتیبانی از عوامل شهرداری تهران در محله خلازیر واقع در منطقه ۱۹ تهران حاضر شدند . 🔹 در زمان اجرای تخریب یکی از واحدهای غیرایمن در این منطقه ، به علت عدم رعایت نکات ایمنی از سوی ساختمان های همجوار این ساختمان و عدم پایداری سازه ، تعداد ۵ ساختمان همجوار دچار تخریب شد که بر اثر آن تعداد ۴ نفر از پرسنل انتظامی و دو نفر از پرسنل شهرداری در زیر آوار ساختمانی گرفتار شدند. 🔹بر اساس این گزارش، پیکر شهدای فرماندهی انتظامی تهران بزرگ که در منطقه خلازیر و در حین انجام ماموریت اطلاعاتی امنیتی و در راستای مبارزه با برهم زنندگان نظم و حقوق عمومی به لقاء الله پیوستند ، کشف شد . 🔹هویت شهدای پلیس امنیت تهران بزرگ به شرح ذیل اعلام شده است : 🔹شهید سرهنگ یزدان سلیمان آبادی رئیس پایگاه دهم پلیس امنیت تهران بزرگ 🔹شهید سرگرد حسین اسماعیلی از پرسنل پایگاه دهم پلیس امنیت تهران بزرگ .
مونسی برمن نمانده بهتر از عمامه ام راحتی اصلا ندارداین سر از عمامه ام ازسرهرکوچه ای رفتم سرمن ریختند جابه جا هرگزنشد خاکستر از عمامه ام هرچه میگفتم مسلمانم مرامحکم زدند میزبانی کرد اینجا منکر ازعمامه ام غیراز اینکه دستمال گریه های من شود برمیامد کاش کاردیگر از عمامه ام عمه جان از آستین پاره بهتر پیشم است درمی آید چندپاره معجر از عمامه ام پیش چشمم به سکینه تهمت زشتی زدند چه خجالت هاکشید این دختر از عمامه ام از همان روزی که از ماروسری دزدیده اند بهره بردم بین مردم کمتر از عمامه ام 🔸شاعر: ==========================
======================= ذکر شریف ارباب ، تسبیحِ مستجاب است پس یاحسین گفتن ، اصلی‌ترین ثواب است یک قطره اشک ما را ، هفتاد حج نوشته اربابِ دست‌ودل‌ باز ، از بس که خوش‌حساب است یک بیت گریه کردیم ، صد جِلد معرفت شد شوریِ اشکِ هیئت ، شیرین‌ترین کتاب است جُونِ حسین باشی ، بوی بهشت داری عطر لباس نوکر ، خوشبو تر از گلاب است این منصبی که داریم ، با انتخابِ زهراست مادر برای فرزند ، دنبالِ انتصاب است ذکرِ مصیبتِ او ، تضمین خانه ی ماست کاخ بدون روضه ، کاشانه‌ای خراب است ما شهروند‌هایِ ، جمهوریِ حسینیم خونِ شهید گودال ، تضمینِ انقلاب است تا کارمان گره خورد ، گفتیم:یا رقیّه این نازدانه نامش ، در هر زمان جواب است دوری وَبالمان شد ، زخمی به بالمان شد یک سالِ بی زیارت ، بالاترین عذاب است خرجیِ کربلا را ، پایِ نجف نوشتند بانیِ اربعینش ، شخصِ ابوتراب است اربابِ آب‌ها را ، لب‌تشنه سر بُریدند از داغ حنجرِ او ، دل‌های ما کباب است زینب میان کوفه ، جانش به لب رسیده... سَرآستینِ پاره ، آخر کجا حجاب است؟! آزار پشتِ آزار ، بازار پشتِ بازار آل علی گرفتار ، دست همه طناب است آن بانویی که گریان ، دنبالِ نیزه‌داران هِی می دَوَد پریشان ، حس می کنم رباب است! 🔸شاعر: ==========================
مادر سلام خانه‌ی خولی چه میکنی ای گنج در خزانه‌ی خولی چه میکنی من آمدم درآرمت از کنج این تنور با بازوی کبود ، عزیزم ، ولی به زور مادر فدای چانه‌ی آتش گرفته ات لبهای خشک با سر نیزه شکفته ات دست شکسته بر سر و رویت کشیده ام خاکستر تنور ز مویت کشیده ام با چوب یا وسیله‌ی دیگر بریده اند؟ این طور ناشیانه چرا سر بریده اند پایت چقدر کار به دعوا کشیده ؟ ها؟ روی لبان تو چه کسی پا کشیده ؟ها؟ بر روی حنجری که از آن بوسه چیده ام حالا دوازده اثر ضربه دیده ام یک زخم نه دو زخم نه زخمت لبالب است اینقدر نیزه خورده سرت نامرتب است ای جان به لب رسیده بگو پیکرت کجاست آن یار جان به لب شده آن خواهرت کجاست او را به سوی کوفه پریشان می‌آورند ناموس حق به ناقه‌ی عریان می‍اورند 🔸شاعر: ==========================
ظلمها بسیار دیدم بعد تو دم به دم آزار دیدم بعد تو این طناب دستهایم را ببین صد گره در کار دیدم بعد تو از شب شام غریبانت حسین  این جهان را تار دیدم بعد تو منکه بودم سر مستور خدا کوچه و بازار دیدم بعد تو سایه های شوم شمر و حرمله بر سرم آوار دیدم بعد تو با ابالفضلت بگو ای با وفا مجلس اغیار دیدم بعد تو من کجا و مجلس بزم شراب لحظه ها دشوار دیدم بعد تو رفتی و امنیتم بر باد رفت روزگاری زار دیدم بعد تو سنگها از روی بام و طعنه ها از در و دیوار دیدم بعد تو 🔸شاعر: =============================
می فشارم در گلویم بغض ِ سنگین را مدام داغ دیدم! دلخوشی هایِ زیادم شد تمام آمدم در محملی از نور؛ همراهِ حسین(ع) میروم با دستِ بسته، بی برادر سمتِ شام آمدم با غیرتُ اللهِ حرم، در کربلا با أباالفضل(ع) آن علمدارِ یلِ والا مقام دستهایم را گرفت و چادرم خاکی نشد آمدم از ناقه پایین؛ در کمالِ احترام داغِ مادر، داغِ بابا، آن حسن(ع)،این هم حسين(ع) میروم با زخم هایی کهنه و بی التیام در حدودِ چند ساعت؛ هستی ام را نیزه بُرد پیش چشمم شد همه دار و ندارم قتلِ عام تا که توهین و جسارت بعدِ غارت شد شروع آتشی افتاد در جانِ من و جانِ خِیام با اسارت میکشم غم را چهل منزل به دوش میرسد در هر قدم عطرِ حسینم(ع) بر مشام در تمام عمر، نامحرم ندیدم لحظه ای وای از چشمانِ نحس ِ عده ای لقمه حرام پشتِ سر؛ تلّ و تنی دور از وطن در قتلگاه پیش ِ رو؛ یک شهرِ آذین بسته، جشن و ازدحام! 🔸شاعر: =============================
خاک و خاکستر از سر و رویت مادری قد خمیده می گیرد بوسه اندازه جراحاتت ز گلوی بریده می گیرد جای بهتر نداشت این کوفه که سرت به تنور آوردند از سر و وضع درهمت پیداست که سرت را به زور آوردند خون نشسته به روی لبهایت چقدر زخم خورده بر رویت به روی دامنش درون تنور فاطمه شانه میزند مویت جای سالم که نیست دور و برت از جراحت پر است این سر تو میشود از نگاه تو فهمید چقدر زخمی است پیکر تو برضریح شکسته لبهات میشود دید عمق فاجعه را جبرئیل و ملائکه شستند جای چنگال شمر و حرمله را مانده رد دوازده ضربه به روی رگ رگ گلوی تو چقدر جای سم مرکب ها داده تغییر رنگ و روی تو ای سر از بدن جدا مانده خواهرت از غم تو پیرشده سر تو میهمان کنج تنور بدنت جمع در حصیر شده خوب شد زینبت نبود وندید اینهمه زخم خورده بر سر را خوب شد زینبت نبود و ندید در تنوری غریب مادر را 🔸شاعر: ==========================
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
محبت شِکَر است ، و آدم ها چایی. کم بریزید ، احسای کمبود می کنند و زیاد بریزید ، سیر می شوند ... باید در محبت‌ کردن به آدم‌ها میانه‌ را نگهداری تا نه آنها آسیب ببینند نه تو قبل از آن که شِکَر بریزی ، ظرفیت فنجان را بسنج ... چایی کم شیرین بی‌ میل می‌ کند، و چایی بیش از اندازه شیرین ، حال آدم را بد می کند .... .
آیت الله میلانی می فرمود یک روز جوانی را دیدم که در کمال ادب‌ به سمت حرم‌ امام حسین علیه‌السلام آمد سلام داد و من‌ جواب سلام امام به آن جوان را شنیدم از او پرسیدم چه کرده ای که به این مقام رسیدی در حالی که من پانزده سال است امام جماعت کربلا هستم و جواب سلامم را نمی شنوم؟ پاسخ داد پدر و مادر پیر و از کار افتاده ای داشتم که دیگر توانایی پیاده زیارت آمدن را نداشتند قرار بر این شد هر شب جمعه یکی از والدینم را روی پشتم سوار و به زیارت ببرم. یک شب‌ جمعه که خیلی خسته بودم و نوبت پدرم بود، خستگی و گرسنگی و تشنگی ام را به‌ رویشان نیاوردم پدرم را به زیارت امام حسین علیه‌ السلام آوردم‌ و برگرداندم وقتی خسته به خانه رسیدم، دیدم‌ مادر بسیار گریه میکند! پرسیدم چرا گریه میکنی؟ گفت پسرم میدانم که امشب نوبت من نبود و تو هم بسیار خسته‌ ای. اما می ترسم که تا هفته بعد زنده نباشم که به زیارت اباعبدالله بروم. آیا می شود امشب مرا هم به زیارت ببری؟ هرطور بود مادر رو بر پشتم سوار کردم و به زیارت آقا رفتیم تمام مدت مادرم گریه می‌ کرد و دعایم میکرد. وقتی‌ به حرم رسیدیم دعا کرد ان‌ شاالله هر بار به امام حسین علیه‌السلام سلام بدهی ، حضرت سلامت رو پاسخ بدهند. و این‌ شد که من هربار به زیارت اباعبدالله علیه السلام مشرف میشوم و سلام میدهم ، از داخل مضجع شریف جواب‌ سلام حضرت را می‌ شنوم. همه‌ اینها از یک دعای مادر است. .
======================= گر بنگری با چشم دل بالای مجلس زهرای اطهر ایستاده با قدی خم باور کنید این گریه‌ها یاری زهرا است او می‌کند اسباب هیات را فراهم این گریه‌ها و روضه‌ها را وعده داده بر دخترش زهرا رسول‌الله خاتم این اشک‌ها قطره به قطره روز محشر طعنه زند بر چشمه‌ی جوشان زمزم بی‌آبرو ها را حسین با آبرو کرد تاثیر خود را می‌گذارد گریه کم‌کم هر کس که هیئت بی‌تفاوت آمد ورفت حسرت خورد در خانه قبرش دمادم این اعتقاد ماست عالم را نمودند با ضرب به دسته سینه‌زن‌ها و منظم ماه محرم هم، کسی که اهل سِرّاست نامِ حسن را می‌نویسد روی پرچم آقا مدینه یک نفر زائر ندارد می‌میرم آخر جانِ آقایم ازاین غم هشدار نوکرها ، که نفروشید روزی یک یا حسین خویش را بر چند درهم یک روز پای ِ مُشتی ارزن اهل کوفه سر از تن آقا جدا کردند باهم 🔸شاعر: ==========================