دلم گرفته، دلم برا امام بی حرم گرفته
دل تموم عاشقا رو غم گرفته
دلم گرفته
حرم نداره، مدینه حتی یه مسافرم نداره
شب شهادتی یه زائرم نداره
حرم نداره
از آسمون فرشته ها میان
برا زیارت امام حسن
امام حسین به سینه میزنه
برای غربتِ امام حسن
در خونه ی خوب کسی رفتی
به داد همه میرسه آقا
بمیرم برا این مصیبت که
توی خونش هم بی کسه آقا
تو امیدم، تو ایمانم
حسن جانم! حسن جانم!
دلا بسوزه، دلا برا گریه ی بی صدا بسوزه
برای غصه های مجتبی بسوزه
دلا بسوزه
براش بمیرم، برای رد خون رو لباش بمیرم
برای سِنِ کم بچه هاش بمیرم
براش بمیرم
خدا میدونه چوبه های تیغ
چه زخم هایی زده به اون بدن
امام حسین به سینه میزنه
برای غربت امام حسن
با این که دیگه رفته از دنیا
دلش از غم کوچه ها خونه
برای غم مجتبی انگار
همین کوچه ها روضه میخونه
از این ماتم پریشانم
حسن جانم! حسن جانم!
دلم گرفته، دلم برا دیدن مادرم گرفته
دلم برای غربت حرم گرفته
دلم گرفته
کُشته ی تشنه لب کربلا
یه ساعته بعد تو پیر شدم
خواهر برادری بهت بگم
باور نمیکنم اسیر شدم
سرت رو روی نیزه ها دیدم
تنت رو زیر دست و پا دیدم
منو بین نامحرما دیدی
تو رو توی تشت طلا دیدم
اَلا یا اَیُّهَا العَطشان
برادر جان! برادر جان !
حسین جانم! حسین جانم!
چهل ساله اشکم، چهل ساله آهم
چهل ساله کوچه، شدقتلگاهم
چهل ساله تنها، شب و روز ندارم
روزا کوه صبرم، شبا بیقرارم
جگر سوخته یعنی، مَنِ خون جگر
کهحتی تو این خونه بی مَحرم
چهل ساله داغی روی سینه ام
که زهری کشنده شده مرهمم
زمینخورده یعنی مَنِ غیرتی
که بعد از یه عمری نشد باورم
تویِ کوچه ای تنگ، جلوی چشام
یکی دست بلند کرد به رو مادرم
واویلتا، واویلتا...
حسن! کوچه مادر، صبوری همینه
زمین خورده یعنی، غریب مدینه
به همراه چادر، غرورم لگد شد
بهم خیلی برخورد، برام خیلی بد شد
توی آشوب کوچه، توی اِزدحام
بمیرم که حتی پناهی نداشت
زدن با چه جرمی؟ چرا بی هوا؟
آخهمادر منگناهی نداشت
از اون کوچه تا خونه راهی نبود
تمام مسیر و فقط غصه خورد
بمیرم تا خونه فقط گریه کرد
همون جا بود که حسن از غصه مرد
واویلتا، واویلتا...
غصه اش که یکی دوتا نیست
غربت از حسن جدا نیست
خیلی خیلی غریبِ
هیچکس شبیه مجتبی نیست
وای، بی یار و بی حبیبی
وای، تو خونه اتم غریبی
نشده خنده رو لبات بیاد
مگه میشه کسی تو رو نخواد
الهی من فدات بشم حسن
آقا دوست دارم خیلی زیاد
بخون ای گریه کن
بخون ای سینه زن
غریب یعنی حسین
کریم یعنی حسن
وای، بی یار و بی حبیبی
وای، تو خونه اتم غریبی
توی قلبشه همیشه، داغ ماجرای کوچه
خیلی وقته شهیدِ، بعد کربلایِ کوچه
وای، تو کوچه چی کشیده
وای، محاسنش سپیده
گوشواره ی شکسته رو زمین
یه کاری کرده خون جگر بشه
مادرشو زدن جلو چشاش
ولی نشد براش سپر بشه
بخون ای گریه کن
بخون ای سینه زن
غریب یعنی حسین
کریم یعنی حسن
بعد مادر مغیره را میدید
هی مُکرر مغیره را میدید
روی منبر مغیره را میدید
پیش آن در، مغیره را میدید
او که این روزها کنارش بود
زدن خانم، افتخارش بود
غمهمین بس که
مغیره به حسن میخندید
یادش افتاد، روی پا برخواست
دست نامرد بی هوا برخواست
آنچنان خورد که صدا برخواست
روضهام گیر سنگ دیوار است
همه تقصیرِ سنگ دیوار است
*فقط مادر افتاد؟ نه!...*
پسر ارشدش زمین افتاد
با تمام قدش زمین افتاد
بعد ضرب بدش زمین افتاد
چقدر بد زدش، زمین افتاد
*آخ! امان از این کوچه، آه قنفذ میزد میرفت کنار، مغیره میزد میرفت کنار، یه بی شرفی می اومد جلو، میگن هم چپ دست بوده هم دستش خیلی سنگین بوده ..این از یه کوچه ...
اما یه کوچه سراغ دارم، دیدن زینب داره دوان دوان داره میاد، یه کوچه درست کردن وای .. یه عده نامحرم، سنان میزد میومد کنار، خولی میزد میرفت کنار، حرمله می اومد، اما تو اینا یه بی شرفی بود مثل نشونه ای که از مدینه از دومی دادم، اینجا میخوام یه نشونه بدم اون بی شرف مدینه دستش سنگین بود، این بی شرف کربلا دیدن با چکمه داره میاد پای سنگین و سینۀ حسین
ضَربُ الاَجَل
ای شیرِ جَمَل
رو کنید به سوی کریم
حَیِّ عَلَی خَیرُ العَمَل
حسن! صدای قلب من
حسن! منو صدا بزن
ای کریمِ کریمان
ای رفیقِ صمیمی
دست و دل بازِ عالم
سفره داره قدیمی
حسن، حسن، جانم حسن
جانم حسن
جانانم حسن
قبله پیچِ زلفِ تو و
حجِ منو قرآنم حسن
حسن! پناه هر دلی
حسن! آیینه ی علی
ای جواب سلامم
ای تو ختم کلامم
صحبت این روزا نیست
از قدیما غلامم
حسن، حسن، جانم حسن
فخر زمان
ای شاه جهان
ای مسیر اَمن و اَمان
در کنفت کون و مکان
حسن! خواهشمه همین
حسن! که امسال اربعین
واسطه شی که من هم
باز تو مشایه باشم
از نجف راه بیفتم
راهیه کربلا شم
حسین حسین ، جانم حسین
ضَربُ الاَجَل
ای شیرِ جَمَل
رو کنید به سوی کریم
حَیِّ عَلَی خَیرُ العَمَل
حسن! صدای قلب من
حسن! منو صدا بزن
ای کریمِ کریمان
ای رفیقِ صمیمی
دست و دل بازِ عالم
سفره داره قدیمی
حسن، حسن، جانم حسن
جانم حسن
جانانم حسن
قبله پیچِ زلفِ تو و
حجِ منو قرآنم حسن
حسن! پناه هر دلی
حسن! آیینه ی علی
ای جواب سلامم
ای تو ختم کلامم
صحبت این روزا نیست
از قدیما غلامم
حسن، حسن، جانم حسن
فخر زمان
ای شاه جهان
ای مسیر اَمن و اَمان
در کنفت کون و مکان
حسن! خواهشمه همین
حسن! که امسال اربعین
واسطه شی که من هم
باز تو مشایه باشم
از نجف راه بیفتم
راهیه کربلا شم
حسین حسین ، جانم حسین
سلام الله علیکَ یا مُعزُّالمُؤمنین آقا
با دستای تو امضا شد، برات اربعین آقا
بازم روی نیاز از من، بازم دست کَرَم با تو
پیاده توی مشایه میرفتم هر قدم با تو
بارونی شد چشم ترم وقتی رسیدم کربلا
رو به گنبد دادم سلام یادِ امام مجتبی
پیرن مشکی به تن دارم
حسین و از حسن دارم
حسن جانم! حسن جانم!...
سلام الله علیک، یا ابالقاسم حسن جانم
شده ذکر لب ماه بنی هاشم حسن جانم
هزاران حاتم طایی، گداتن دائمُ الْاُوقات
فدای شال سبز تو، تویی تو سَیدِ سّادات
ان شا الله روز فرج میرسه به زودیِ زود
میسازیم ما بقیع و با نابودی آل سعود
ضریح تو بنا میشه
شبیه کربلا میشه
حسن جانم! حسن جانم!...
میسازن یک حرم واست، هنرمندای ایرانی
میخونه آمدم ای شاه، برای تو کریمخانی
بقیع تو پر از زوارُ شور موکبا میشه
هلابیکُم لِزُوارِ حَسَن ذکر لبا میشه
هستی کریم اِبنِ کریم، ای قبله گاه عالمین
تو حرم تو یا حسن، دیدنیِ بابُ الحُسین
بقیع تو میشه آباد
میسازیم پنجره فولاد
حسن جانم! حسن جانم!...
#امام_حسن_عليه_السلام :
إنَّ أَحسنَ الحَسَن
الْخُلْقُ الحَسَن
زيباترينِ زيباها
#اخلاق نيكوست.
ای مادری ترین پسر فاطمه، حسن
ای مجتبی ترین ثمر فاطمه، حسن
آن مقتدا که هیچ کَسَش اقتدا نکرد
با اینکه هست تاج سَرِ فاطمه، حسن
*آقاجانم! شب هفتم ماه صَفرِ، شب شهادت مظلومانه وغریبانه شما ..
امشب اومدیم غریب نوازی کنیم، برا غربت امامحسن گریه کنیم *
حتی صدای تو به سپاهت نمیرسید
یعنی شکسته شد کمر فاطمه، حسن
روزی که مادر تو به کوچه ز پا فتاد
چشم تو دید دردِ سر فاطمه، حسن
در ناله ها و نافله های شبش کسی
چون تو ندید چشم تر فاطمه، حسن
*تودیدی نیمه شبا مادر داره نماز شب میخونه، تو دیدی قنوت نمازش رو یک دستی داره میگیره، تو یه چیزایی دیدی تو کوچه که هیچ کسی ندید، قربون دردای دلت آقاجان! قربون غربتت...*
در بین اهل بیت، خدایی خودت بگو
مثل تو کیست خون جگرِ فاطمه، حسن
چون تو کسی چادر خاکی ندیده است
ای قامتت عصا به بَرِ فاطمه، حسن
سیلی به پیش چشم تو بر مادرت زدند
دیوار بود و زخم سرِ فاطمه، حسن
اَلْحَق که از حسین تو هستی غریب تر
*دلیل دارم، چرا امامحسن غریبتره؟ امام حسین این همه مصیبت دید توکربلا، یه ماهه داری براش گریه میکنی، هر چقدرم مصیبتا سخت بود، امام وقتی تو خیمه میومد همسری مثل رباب داشت، یکی مثل رباب همسرش بود که بعد از ابی عبدالله دیدن زیر سایه نمیره رباب جان چرا اینقدر زیر آفتاب میری؟
میگفت: آخه خودم دیدم بدن عزیزم حسین زیر آفتاب داغ بود، کسی نبود بدن حسینم رو جمع کنه...
اما غریب اون کسی است که کنار مَحرمش امان نداره... غریب، اونامامی است که مَحرمش قاتلش شد...*
اَلْحَق که از حسین تو هستی غریب تر
این غربت است، در نظر فاطمه، حسن
یک یار هم کنار تو روز وفا نماند
در غربتی تو هم اثرِ فاطمه، حسن
یک عمر خونِ دل ز گلویت به تشت ریخت
ای پاره پاره جگر فاطمه، حسن
#شاعر محمود ژولیده
*مثل امشبی اوننانجیب زهرش داد جُعده ملعونه ..
آخ لخته های خون داخل تشت داره میریزه، میگن: خود اون نانجیب شروع کرد گریه کردن این صحنه رودید... آقامونکریم اهل بیت سرش روبالا آورد خون از کنار لبان مبارکش جاریه، گفت: کار خودت رو کردی حالا برو، آخه خواهرم زینب داره میاد، برو باخودت این تشتم ببر، آخه زینبم طاقت دیدن نداره...
همه هوای زینب رو داشتن، باباش امیر المؤمنین گفت نذارید زینب من رو با فرق شکسته ببینه، مادرش فاطمه هم تا زینب میدید داره تماشاش میکنه دستش رو از پهلو برمیداشت...
کاش یه نفرم بود تو مجلس شام، کاش یه نفر اونجایی که اون نامرد داشت با خیزران سر بریدۀ تشت طلا رو میزد، کاش یک نفرم اونجا میگفت: تشت رو از جلوی زینب ببرید...ای حسین! صدات برسه کربلا، هم مدینه، ای حسین!...
به جون مادرم ازت نمیگذرم
بردار پاتو از چادر مادرم
حیف که قدت ازم نامرد بلندترِ
برو یکم عقب، ناموسه حیدرِ
غیرت مگه نداری، حرمتشو نگهدار
مگه نمیبینی که با سر خورد به دیوار
چه ضربه ای زدی که شکسته زیر اَبروش
کُشتی مادرم رو لگد نزن به پهلوش
ای مادر جَوُونم! جَوُون قد کمونم!
*امام رضا فرمود برای مادر ما بلند بلند گریه کنید، فرمود روضۀ مادرمون که میشه، مثل اسپند روآتیش باشید...
داری گریه میکنی دادبزن بگومگه میشه جلوی بچۀ شیش،هفت ساله اینطور مادرش رو بزنن؟ ای وای مادر ...*
خونه از این وره کجا داری میری
میکِشی تا که دست به پهلو میبری
مادر تو رو خدا بلند شو از زمین
بگو مدد علی، امیرالمومنین
چند قطره خون کنار معجر تو نشسته
بشکنه دستایی که گوشوارتو شکسته
من باورم نمیشه چطوری زنده موندم
خودم خاکای روی چادرت رو تکوندم
ای غریب آقا ...ای غریب آقا.
وَ هو الکَریم، اِبْنُ الکَریم
وَ اَخُ الکَریم، وَ جَدُّهُ خَیرُالاَنام
وَ هو ألاِمام، اِبْنُ ألاِمام
و اَخُ الاِمام، وَ حُبُّهُ خَیرُالتَّمام
فرق دارد به یقین مزۀ احسان حسن
لب ما بوسه نگیرد مگر از نان حسن
زلف خود را به نخ چادر زهرا بسته است
هرکسی هست در این دهر پریشان حسن
حسن یا مولا! حسن یا مولا!...
وَ هو ألحَبیب، وَ اَخُ ألحَبیب
و عَینُهُ شَمسُ الضُّحیٰ
وَ هو ألطَّبیب، اِبْنُ ألطَبیب
وَ اَخُ الطَبیب، وَ بَیتُهُ دارُالشِّفا
کَرَمش دست گدا را به خداوند رساند
سائلان را بنویسید مسلمان حسن
بی حرم هست ولی هرچه حرم زنده از اوست
زائر کرب و بلا هم شده مهمان حسن
حسن یا مولا! حسن یا مولا!...
عاقبت با مدد حضرت زهرا روزی
مثل ایوان نجف میشود ایوان حسن
سر دره باغ حسن نام حسین است فقط
نذر گلهای حسین است گلستان حسن
پسرانش همه جا گوش به فرمان حسین
علی اکبر همه جا گوش به فرمان حسن
حسن یا مولا! حسن یا مولا!...
وَ هو الاَمیر، اِبْنُ الاَمیر
وَ اَخُ الاَمیر، وَ اُمُّهُ خَیرُالنِسا
وَ هو الحَسَن، اِبْنُ علی
وَ اَخُ الحُسین، وَ اُخْتُهُ بِنتُ الهُدی
حسن یا مولا! حسن یا مولا!...
پسرانش همهجا گوش به فرمان حسین
عکی اکبر همه جا گوش به فرمان حسن
بعد یکعمر فقط زهر توانست شود
مرهم زخم دل وسینه ی سوزان حسن
عاقبت با مدد حضرت زهرا روزی
مثل ایوان نجف میشود ایوان حسن
سر در باغ حسننام حسین است فقط
عطر گلهای حسین است گلستانحسن
حسن یا مولا! حسن یا مولا!...
جمع مکارم نبی، یا مُعِزُّ الْاُؤلیاء
تمام اوصاف علی، حسن ابن المرتضی
ای جان، من مسلمون شده دست توام
ای جان، ز ازل تا به ابد مست توام
ای جان ..ای جان ..ای جان
به فدای کَرَمی که تو داری
به فدای حَرَمی که نداری
جمال توحُسنخدا، یا امامُ المُتَقین
به ما سوا تو مقتدا، یا امامُ المُتَقین
ای جان، پادشاه ابد و ازل تویی
ای جان، شهسوار و فاتح جمل تویی
ای جان ..ای جان ..ای جان ..
سر ما و قدم تو نگامکن
کم و ما کَرَم تو صدام کن
به فدای کَرَمی که توداری
به فدای حَرَمی که نداری
اَلْحَمْدُ لَکَ حَمْدَ الْحٰامِدین
شُکرَ الشاکِرین
مُسَلمونِ تواَم مُعِزَ الْمُؤمِنین
به فدای تو سر و جان و تنم
تو هوای غم تو پر میزنم
به نیابت شاه کرب و بلا
مینویسم اسمتو رو کفنم
ای دین من همه دنیای من
من بنده و تویی مولای من
نام توئه روی لبهای من
مولا حسن، مولانا حسن
زیر پای تو میلرزه زمین
ای شیرآفرین
ای استاد رزم یل اُم البنین
به خدای تو به خدای علی
تو صدای توئه صدای علی
غیر تو کی میتونه امام حسن
بشینه بعد علی جای علی
نام آوری تو خوده حیدری
تو یک تنه آقا یک لشکری
آموزگار علی اکبری
مولا حسن، مولانا حسن
تو رویام میسازم واست حرم
ای شاه کَرَم
یه روزی تو صحنت میام با مادرم
یه روزی با نابودی دشمنات
پر میشه حرمت از سینه زنات
به خدا که خیلی بوسیدنیه
ضریحی که بسازه مهدی برات
ایشالله زود برسه اون زمان
از صحن تو با صدای اذان
نام علی بپیچه تو جهان
مولا علی، علی مولا علی
آی کبوتر که نشستی روی گنبد طلا
تو که پرواز می کنی تو حرم امام رضا
من کبوتر بقیع ام با تو خیلی فرق دارم
سرمو به جای گنبد روی خاک ها می ذارم
خونه ی قشنگ تو کجا و این خونه کجا
گنبد طلا کجا قبرهای ویرونه کجا
اون جا هرکی می پره طائر افلاکی می شه
این جا هرکی می پره بال و پرش خاکی می شه
اون جا خادما با زائر آقا مهربونن
این جا زائرا رو از کنار قبرها می رونن
تو که هر شب می سوزه چلچراغا دور و برت
به امام رضا بگو غریب تویی یا مادرت؟
کی میگه توغریبی، غریبکه عاشق نداره
روز وشب این همه مجنون روخاکت سر میذاره
غریب اونه تو مدینه شمع وچراغی نداره
نه ضریح، نه حرم، حتی رواقی نداره
قربون کبوترای حرمت امام حسن
قربون این همه لطف وکرمت امامحسن
توکه آخر گره رو وامیکنی امامحسن
پس چرا امروز وفردا میکنی امامحسن
در راه هجرانت، سرم گرمِ بیابان است
خاک کویر چشم من، محتاج باران است
شب تا سحر جای گلایه، اشک می ریزم
حاجت رواتر میشود هرکس که گریان است
مَردم که عاشق بودن من را نمی فهمند
در هجر، وصل است و میان وصل، هجران است
*یابن الحسن!...*
منّت سرم نگذاشتی! حق گردنم داری
چون در بساط تو غریبه مثل مهمان است
*اصلاً امام حسن مجتبی هم همینجور بود، همچین که اومد اون مرد شامی توی مدینه، تا اومد شروع کنه به امام حسن توهین کردن، آقا امام حسن اومد جلو، گفت: ببینم انگار تویِ این شهر غریبی، کسی رو نداری؟ از لهجه ات مشخصِ مال اینجا نیستی، مارو هم نمیشناسی که داری اینجور توهین میکنی، مهمونش کرد، بردش خونه، روایت میگه: غذا بهش داد، جایِ خواب بهش داد...*
یک شب قدم بگذار بر چشمِ گنهکارم
یک شب قدم بگذار بر این دل که ویران است
*گُلِ نرگس! یوسفِ فاطمه!...*
امروز حرف فاطمه روی زمین مانده
هرکس نباشد روضه خوان، فردا پشیمان است
من نذر کردم در مُحرّم سینه زن باشم
وقتی که دورم از حرم، جان دادن آسان است
کربلا را از نزدیک مهمان چشمانم کن
نوکر بدون کربلا در کُنج زندان است
در محملش محکم گره زد معجر خود را
این زینب است که بعدِ تو، حالش پریشان است
#شاعر رضا دین پرور
هزار شُکر سَرم زیرِ پرچمِ حسن است
شبِ ششم شده یعنی مُحَرم حسن است
بد است پیشِ کریمان که بیش و کم خواهیم
که کار و بارِ دو عالم از عالم حسن است
چه غم که قفل زیاد است از قضا و قَدَر
کلیدِ رفعِ بلا ذکرِ اعظمِ حسن است
چقدر فاطمه میخواهدش کسی را که
کنارِ داغِ حسینش غمش غمِ حسن است
قسم به گریهکنانش که زود میبنم
قرار ما همه صحن معظمحسن است
#شاعر حسن لطفی
*میری حرم امام رضا سعی میکنی از باب الجواد وارد بشی، میگی امام رضا به اسم جوادش که میرسه کسی رو رد نمیکنه، به امام رضا میگی: جان جوادت منم از باب الجواد اومدم...
یعنی میشه !یه روز برم حرم امامحسن
بگم: آقا! من از بابُ القاسم اومدم ..
امام حسن، یه نگاه کرد بالا سرش دید حسین یه طرف، عباس یه طرف، زینب و امکلثوم یه طرف، نگاه کرد آروم شد یه لبخند رضایتی زد و نگاهکرد دید حسین داره به پهنای صورت اشک میریزه، صدا زد:"ما یَبکی یا اَخا!؟ "چرا داری گریه میکنی بالا بالاسرم؟ ابی عبدالله فرمود: چرا گریه نکنم؟ دارم بی برادر میشم، امامم رو دارم از دست میدم...
صدازد: حسینم گریه نکن، برادر! من دارم
میرم خیالم راحته زن وبچه ام در امانند، دارم میرم خیالم راحته بچه هام عمودارند....زینب خواهرم کنارشونه... اما حسینم! "لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا اَباعَبْدِاللهِ" همه ی چشمها برای توگریه میکنه، یه روزی میاد روز تو میشه... هیچروزی مثل روز تو نیست "مُصیـبَةً مـا اَعْظَمَـها وَ اَعْظَمَ رَزِیَّتَها"....
حالا برگردیم کربلا.... تا قاسم به عموجانش گفت: شهادت "احلی مِنَ العسل" ابی عبدالله فرمود: آره عزیزِ برادرم! تو رو میکُشن، همه مردا
مون رو میکُشن... صدازد: قاسمم حتی به شیرخوار هم رحم نمیکنن...
گفت: عمو! یعنی لشکر دشمن تا خیمه ها هم میرسن؟ ابی عبدالله بغلش کرد "فِداکَ عَمُّکَ" عموت فدات بشه...
سه بار اباعبدالله، قاسم رو بغل کرده...
یه بار شب عاشورا بغل کرد، اون آغوش محبت از سر ذوق بود، یه بارم قبل از میدان رفتن بغلش کرد، وقتی دست خط باباش رو آورد، همچینکه ابی عبدالله سر نامه اش رو باز کرد یه مرتبه دید بوی مدینه میاد .."فغشی علیهما"انقدر گریه کردن که از حال رفتن...
اما بار آخر یه جور دیگه بغلش کرد، دوبار اولی که بغلش کرد پاهاش از زمین بلندتر شد اما بار آخر که بغلش کرد پاهاش رو زمین کشیده میشد ...*
دعوا سره یه نوجوونه
حمله هاشون چه بی امونه
مگه چیزی ازش می مونه
*چندتا شهید رو سنگ باران کردن، مثلا عابس رو سنگ باران کردن، دلیلش چی بود؟ کاری کرد دشمن تحقیر شد، بهشون برخورد، از رو لجاجت سنگش زدن، چیکار کرد! عابس اومد وسط میدون پیراهنش رو پاره کرد برهنه شد گفت: " حُبُّ الحُسَین أجَنَّنِی"
دیگه چه کسی رو سنگ باران کردن؟ حُر رو سنگ باران کردن، چرا حُر رو سنگ باران کردن؟! به خاطر اینکه حُر اینارو تحقیر کرده بود، تو ساعت آخر رفت تو بغل حسین به یزید و بنی امیه برخورد،به نامردی سنگ بارانش کرد
قاسم رو هم سنگ باران کردن، چرا!؟دیدن یه نووجون نه کلاه خود سرشه، نه پاش به رکاب میرسه...
وقتی اومد وسط میدونجوری رجز خوند حرص دشمن رو درآورد "إن تنکرونی فأنا ابن الحسنِ"من پسر حسنم ..بعد شمشیر برداشت ...تن به تن کسی حریف قاسمنشده...
یه مرتبه دیدن خیلی اوضاع داره خراب میشه نانجیب گفت: شلوغش کنید دورش حلقه بزنید، گرد وخاک کنید، سنگ باران کنید، بزارید چشاش دیگه نبینه، سنگ باران کردن این بچه رو...هول شد دست و پاش رو گم کرد، گرد وخاک بلند شد، وسط گرد و خاک یهو دید یه نیزه رفت تو پهلوش، تا اومد نیزه رو درآره یه نفر با شمشیر زد تو سرش، دیگه نتونست رو اسب بمونه از بالای اسب ...تا افتاد زمین
نانجیبا دیدن الان وقتشه، گفت: بگید اسبا بیان ..حسین.....*
انداختنش آه به روی خاکا
لگد زدن به پیکرش باچکمهاشون
صداش تو آسمونا پیچید
دل حسین تو خیمه لرزید
بالاسر اومد،اما چی دید..
برا دونفر ابی عبدالله با سرعت اومد، این عبارت برا دو نفر اومده، عین باز شکاری، مثل تیری که پرتاب کنی...
یکی برا علی اکبر بود، یکی هم برا قاسم...
مقتل میگه: رسید بالا سَرِ قاسم، اما دید صدا میاد، اما خودش نیست، دید گرد و خاکِ، صداش میاد هی میگه عمو به دادم برس... اما دید بچه پیدا نیست، لذا صبر کرد یه ذره گرد و خاکخوابید، چی دید حسین؟ یه صحنه ای دید صدا گریه اش بلند شد... ابی عبدالله دید قاسم داره پاهاش رو روی زمین میکشه "كان الْغُلَامِ یَفْحَصُ بِرِجْلَیْهِ"هی پاهاش رو میکشید روی زمین... هی میگفت: آخ سینه ام شکست؛ دست و پام خورد شد...
ابی عبدالله بغلش کرد نوازشش کرد، بوسیدش، هی میگفت: سینه ام ..
ابی عبدالله چیکار کنه؟ یه عبارتی داره فرمود: خیلی سخته برا عموت تو ازش کمک بخوای، نتونه کمکت کنه ...