#امام_حسن_عليه_السلام :
إنَّ أَحسنَ الحَسَن
الْخُلْقُ الحَسَن
زيباترينِ زيباها
#اخلاق نيكوست.
ای مادری ترین پسر فاطمه، حسن
ای مجتبی ترین ثمر فاطمه، حسن
آن مقتدا که هیچ کَسَش اقتدا نکرد
با اینکه هست تاج سَرِ فاطمه، حسن
*آقاجانم! شب هفتم ماه صَفرِ، شب شهادت مظلومانه وغریبانه شما ..
امشب اومدیم غریب نوازی کنیم، برا غربت امامحسن گریه کنیم *
حتی صدای تو به سپاهت نمیرسید
یعنی شکسته شد کمر فاطمه، حسن
روزی که مادر تو به کوچه ز پا فتاد
چشم تو دید دردِ سر فاطمه، حسن
در ناله ها و نافله های شبش کسی
چون تو ندید چشم تر فاطمه، حسن
*تودیدی نیمه شبا مادر داره نماز شب میخونه، تو دیدی قنوت نمازش رو یک دستی داره میگیره، تو یه چیزایی دیدی تو کوچه که هیچ کسی ندید، قربون دردای دلت آقاجان! قربون غربتت...*
در بین اهل بیت، خدایی خودت بگو
مثل تو کیست خون جگرِ فاطمه، حسن
چون تو کسی چادر خاکی ندیده است
ای قامتت عصا به بَرِ فاطمه، حسن
سیلی به پیش چشم تو بر مادرت زدند
دیوار بود و زخم سرِ فاطمه، حسن
اَلْحَق که از حسین تو هستی غریب تر
*دلیل دارم، چرا امامحسن غریبتره؟ امام حسین این همه مصیبت دید توکربلا، یه ماهه داری براش گریه میکنی، هر چقدرم مصیبتا سخت بود، امام وقتی تو خیمه میومد همسری مثل رباب داشت، یکی مثل رباب همسرش بود که بعد از ابی عبدالله دیدن زیر سایه نمیره رباب جان چرا اینقدر زیر آفتاب میری؟
میگفت: آخه خودم دیدم بدن عزیزم حسین زیر آفتاب داغ بود، کسی نبود بدن حسینم رو جمع کنه...
اما غریب اون کسی است که کنار مَحرمش امان نداره... غریب، اونامامی است که مَحرمش قاتلش شد...*
اَلْحَق که از حسین تو هستی غریب تر
این غربت است، در نظر فاطمه، حسن
یک یار هم کنار تو روز وفا نماند
در غربتی تو هم اثرِ فاطمه، حسن
یک عمر خونِ دل ز گلویت به تشت ریخت
ای پاره پاره جگر فاطمه، حسن
#شاعر محمود ژولیده
*مثل امشبی اوننانجیب زهرش داد جُعده ملعونه ..
آخ لخته های خون داخل تشت داره میریزه، میگن: خود اون نانجیب شروع کرد گریه کردن این صحنه رودید... آقامونکریم اهل بیت سرش روبالا آورد خون از کنار لبان مبارکش جاریه، گفت: کار خودت رو کردی حالا برو، آخه خواهرم زینب داره میاد، برو باخودت این تشتم ببر، آخه زینبم طاقت دیدن نداره...
همه هوای زینب رو داشتن، باباش امیر المؤمنین گفت نذارید زینب من رو با فرق شکسته ببینه، مادرش فاطمه هم تا زینب میدید داره تماشاش میکنه دستش رو از پهلو برمیداشت...
کاش یه نفرم بود تو مجلس شام، کاش یه نفر اونجایی که اون نامرد داشت با خیزران سر بریدۀ تشت طلا رو میزد، کاش یک نفرم اونجا میگفت: تشت رو از جلوی زینب ببرید...ای حسین! صدات برسه کربلا، هم مدینه، ای حسین!...
به جون مادرم ازت نمیگذرم
بردار پاتو از چادر مادرم
حیف که قدت ازم نامرد بلندترِ
برو یکم عقب، ناموسه حیدرِ
غیرت مگه نداری، حرمتشو نگهدار
مگه نمیبینی که با سر خورد به دیوار
چه ضربه ای زدی که شکسته زیر اَبروش
کُشتی مادرم رو لگد نزن به پهلوش
ای مادر جَوُونم! جَوُون قد کمونم!
*امام رضا فرمود برای مادر ما بلند بلند گریه کنید، فرمود روضۀ مادرمون که میشه، مثل اسپند روآتیش باشید...
داری گریه میکنی دادبزن بگومگه میشه جلوی بچۀ شیش،هفت ساله اینطور مادرش رو بزنن؟ ای وای مادر ...*
خونه از این وره کجا داری میری
میکِشی تا که دست به پهلو میبری
مادر تو رو خدا بلند شو از زمین
بگو مدد علی، امیرالمومنین
چند قطره خون کنار معجر تو نشسته
بشکنه دستایی که گوشوارتو شکسته
من باورم نمیشه چطوری زنده موندم
خودم خاکای روی چادرت رو تکوندم
ای غریب آقا ...ای غریب آقا.
وَ هو الکَریم، اِبْنُ الکَریم
وَ اَخُ الکَریم، وَ جَدُّهُ خَیرُالاَنام
وَ هو ألاِمام، اِبْنُ ألاِمام
و اَخُ الاِمام، وَ حُبُّهُ خَیرُالتَّمام
فرق دارد به یقین مزۀ احسان حسن
لب ما بوسه نگیرد مگر از نان حسن
زلف خود را به نخ چادر زهرا بسته است
هرکسی هست در این دهر پریشان حسن
حسن یا مولا! حسن یا مولا!...
وَ هو ألحَبیب، وَ اَخُ ألحَبیب
و عَینُهُ شَمسُ الضُّحیٰ
وَ هو ألطَّبیب، اِبْنُ ألطَبیب
وَ اَخُ الطَبیب، وَ بَیتُهُ دارُالشِّفا
کَرَمش دست گدا را به خداوند رساند
سائلان را بنویسید مسلمان حسن
بی حرم هست ولی هرچه حرم زنده از اوست
زائر کرب و بلا هم شده مهمان حسن
حسن یا مولا! حسن یا مولا!...
عاقبت با مدد حضرت زهرا روزی
مثل ایوان نجف میشود ایوان حسن
سر دره باغ حسن نام حسین است فقط
نذر گلهای حسین است گلستان حسن
پسرانش همه جا گوش به فرمان حسین
علی اکبر همه جا گوش به فرمان حسن
حسن یا مولا! حسن یا مولا!...
وَ هو الاَمیر، اِبْنُ الاَمیر
وَ اَخُ الاَمیر، وَ اُمُّهُ خَیرُالنِسا
وَ هو الحَسَن، اِبْنُ علی
وَ اَخُ الحُسین، وَ اُخْتُهُ بِنتُ الهُدی
حسن یا مولا! حسن یا مولا!...
پسرانش همهجا گوش به فرمان حسین
عکی اکبر همه جا گوش به فرمان حسن
بعد یکعمر فقط زهر توانست شود
مرهم زخم دل وسینه ی سوزان حسن
عاقبت با مدد حضرت زهرا روزی
مثل ایوان نجف میشود ایوان حسن
سر در باغ حسننام حسین است فقط
عطر گلهای حسین است گلستانحسن
حسن یا مولا! حسن یا مولا!...
جمع مکارم نبی، یا مُعِزُّ الْاُؤلیاء
تمام اوصاف علی، حسن ابن المرتضی
ای جان، من مسلمون شده دست توام
ای جان، ز ازل تا به ابد مست توام
ای جان ..ای جان ..ای جان
به فدای کَرَمی که تو داری
به فدای حَرَمی که نداری
جمال توحُسنخدا، یا امامُ المُتَقین
به ما سوا تو مقتدا، یا امامُ المُتَقین
ای جان، پادشاه ابد و ازل تویی
ای جان، شهسوار و فاتح جمل تویی
ای جان ..ای جان ..ای جان ..
سر ما و قدم تو نگامکن
کم و ما کَرَم تو صدام کن
به فدای کَرَمی که توداری
به فدای حَرَمی که نداری
اَلْحَمْدُ لَکَ حَمْدَ الْحٰامِدین
شُکرَ الشاکِرین
مُسَلمونِ تواَم مُعِزَ الْمُؤمِنین
به فدای تو سر و جان و تنم
تو هوای غم تو پر میزنم
به نیابت شاه کرب و بلا
مینویسم اسمتو رو کفنم
ای دین من همه دنیای من
من بنده و تویی مولای من
نام توئه روی لبهای من
مولا حسن، مولانا حسن
زیر پای تو میلرزه زمین
ای شیرآفرین
ای استاد رزم یل اُم البنین
به خدای تو به خدای علی
تو صدای توئه صدای علی
غیر تو کی میتونه امام حسن
بشینه بعد علی جای علی
نام آوری تو خوده حیدری
تو یک تنه آقا یک لشکری
آموزگار علی اکبری
مولا حسن، مولانا حسن
تو رویام میسازم واست حرم
ای شاه کَرَم
یه روزی تو صحنت میام با مادرم
یه روزی با نابودی دشمنات
پر میشه حرمت از سینه زنات
به خدا که خیلی بوسیدنیه
ضریحی که بسازه مهدی برات
ایشالله زود برسه اون زمان
از صحن تو با صدای اذان
نام علی بپیچه تو جهان
مولا علی، علی مولا علی
آی کبوتر که نشستی روی گنبد طلا
تو که پرواز می کنی تو حرم امام رضا
من کبوتر بقیع ام با تو خیلی فرق دارم
سرمو به جای گنبد روی خاک ها می ذارم
خونه ی قشنگ تو کجا و این خونه کجا
گنبد طلا کجا قبرهای ویرونه کجا
اون جا هرکی می پره طائر افلاکی می شه
این جا هرکی می پره بال و پرش خاکی می شه
اون جا خادما با زائر آقا مهربونن
این جا زائرا رو از کنار قبرها می رونن
تو که هر شب می سوزه چلچراغا دور و برت
به امام رضا بگو غریب تویی یا مادرت؟
کی میگه توغریبی، غریبکه عاشق نداره
روز وشب این همه مجنون روخاکت سر میذاره
غریب اونه تو مدینه شمع وچراغی نداره
نه ضریح، نه حرم، حتی رواقی نداره
قربون کبوترای حرمت امام حسن
قربون این همه لطف وکرمت امامحسن
توکه آخر گره رو وامیکنی امامحسن
پس چرا امروز وفردا میکنی امامحسن
در راه هجرانت، سرم گرمِ بیابان است
خاک کویر چشم من، محتاج باران است
شب تا سحر جای گلایه، اشک می ریزم
حاجت رواتر میشود هرکس که گریان است
مَردم که عاشق بودن من را نمی فهمند
در هجر، وصل است و میان وصل، هجران است
*یابن الحسن!...*
منّت سرم نگذاشتی! حق گردنم داری
چون در بساط تو غریبه مثل مهمان است
*اصلاً امام حسن مجتبی هم همینجور بود، همچین که اومد اون مرد شامی توی مدینه، تا اومد شروع کنه به امام حسن توهین کردن، آقا امام حسن اومد جلو، گفت: ببینم انگار تویِ این شهر غریبی، کسی رو نداری؟ از لهجه ات مشخصِ مال اینجا نیستی، مارو هم نمیشناسی که داری اینجور توهین میکنی، مهمونش کرد، بردش خونه، روایت میگه: غذا بهش داد، جایِ خواب بهش داد...*
یک شب قدم بگذار بر چشمِ گنهکارم
یک شب قدم بگذار بر این دل که ویران است
*گُلِ نرگس! یوسفِ فاطمه!...*
امروز حرف فاطمه روی زمین مانده
هرکس نباشد روضه خوان، فردا پشیمان است
من نذر کردم در مُحرّم سینه زن باشم
وقتی که دورم از حرم، جان دادن آسان است
کربلا را از نزدیک مهمان چشمانم کن
نوکر بدون کربلا در کُنج زندان است
در محملش محکم گره زد معجر خود را
این زینب است که بعدِ تو، حالش پریشان است
#شاعر رضا دین پرور
هزار شُکر سَرم زیرِ پرچمِ حسن است
شبِ ششم شده یعنی مُحَرم حسن است
بد است پیشِ کریمان که بیش و کم خواهیم
که کار و بارِ دو عالم از عالم حسن است
چه غم که قفل زیاد است از قضا و قَدَر
کلیدِ رفعِ بلا ذکرِ اعظمِ حسن است
چقدر فاطمه میخواهدش کسی را که
کنارِ داغِ حسینش غمش غمِ حسن است
قسم به گریهکنانش که زود میبنم
قرار ما همه صحن معظمحسن است
#شاعر حسن لطفی
*میری حرم امام رضا سعی میکنی از باب الجواد وارد بشی، میگی امام رضا به اسم جوادش که میرسه کسی رو رد نمیکنه، به امام رضا میگی: جان جوادت منم از باب الجواد اومدم...
یعنی میشه !یه روز برم حرم امامحسن
بگم: آقا! من از بابُ القاسم اومدم ..
امام حسن، یه نگاه کرد بالا سرش دید حسین یه طرف، عباس یه طرف، زینب و امکلثوم یه طرف، نگاه کرد آروم شد یه لبخند رضایتی زد و نگاهکرد دید حسین داره به پهنای صورت اشک میریزه، صدا زد:"ما یَبکی یا اَخا!؟ "چرا داری گریه میکنی بالا بالاسرم؟ ابی عبدالله فرمود: چرا گریه نکنم؟ دارم بی برادر میشم، امامم رو دارم از دست میدم...
صدازد: حسینم گریه نکن، برادر! من دارم
میرم خیالم راحته زن وبچه ام در امانند، دارم میرم خیالم راحته بچه هام عمودارند....زینب خواهرم کنارشونه... اما حسینم! "لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا اَباعَبْدِاللهِ" همه ی چشمها برای توگریه میکنه، یه روزی میاد روز تو میشه... هیچروزی مثل روز تو نیست "مُصیـبَةً مـا اَعْظَمَـها وَ اَعْظَمَ رَزِیَّتَها"....
حالا برگردیم کربلا.... تا قاسم به عموجانش گفت: شهادت "احلی مِنَ العسل" ابی عبدالله فرمود: آره عزیزِ برادرم! تو رو میکُشن، همه مردا
مون رو میکُشن... صدازد: قاسمم حتی به شیرخوار هم رحم نمیکنن...
گفت: عمو! یعنی لشکر دشمن تا خیمه ها هم میرسن؟ ابی عبدالله بغلش کرد "فِداکَ عَمُّکَ" عموت فدات بشه...
سه بار اباعبدالله، قاسم رو بغل کرده...
یه بار شب عاشورا بغل کرد، اون آغوش محبت از سر ذوق بود، یه بارم قبل از میدان رفتن بغلش کرد، وقتی دست خط باباش رو آورد، همچینکه ابی عبدالله سر نامه اش رو باز کرد یه مرتبه دید بوی مدینه میاد .."فغشی علیهما"انقدر گریه کردن که از حال رفتن...
اما بار آخر یه جور دیگه بغلش کرد، دوبار اولی که بغلش کرد پاهاش از زمین بلندتر شد اما بار آخر که بغلش کرد پاهاش رو زمین کشیده میشد ...*
دعوا سره یه نوجوونه
حمله هاشون چه بی امونه
مگه چیزی ازش می مونه
*چندتا شهید رو سنگ باران کردن، مثلا عابس رو سنگ باران کردن، دلیلش چی بود؟ کاری کرد دشمن تحقیر شد، بهشون برخورد، از رو لجاجت سنگش زدن، چیکار کرد! عابس اومد وسط میدون پیراهنش رو پاره کرد برهنه شد گفت: " حُبُّ الحُسَین أجَنَّنِی"
دیگه چه کسی رو سنگ باران کردن؟ حُر رو سنگ باران کردن، چرا حُر رو سنگ باران کردن؟! به خاطر اینکه حُر اینارو تحقیر کرده بود، تو ساعت آخر رفت تو بغل حسین به یزید و بنی امیه برخورد،به نامردی سنگ بارانش کرد
قاسم رو هم سنگ باران کردن، چرا!؟دیدن یه نووجون نه کلاه خود سرشه، نه پاش به رکاب میرسه...
وقتی اومد وسط میدونجوری رجز خوند حرص دشمن رو درآورد "إن تنکرونی فأنا ابن الحسنِ"من پسر حسنم ..بعد شمشیر برداشت ...تن به تن کسی حریف قاسمنشده...
یه مرتبه دیدن خیلی اوضاع داره خراب میشه نانجیب گفت: شلوغش کنید دورش حلقه بزنید، گرد وخاک کنید، سنگ باران کنید، بزارید چشاش دیگه نبینه، سنگ باران کردن این بچه رو...هول شد دست و پاش رو گم کرد، گرد وخاک بلند شد، وسط گرد و خاک یهو دید یه نیزه رفت تو پهلوش، تا اومد نیزه رو درآره یه نفر با شمشیر زد تو سرش، دیگه نتونست رو اسب بمونه از بالای اسب ...تا افتاد زمین
نانجیبا دیدن الان وقتشه، گفت: بگید اسبا بیان ..حسین.....*
انداختنش آه به روی خاکا
لگد زدن به پیکرش باچکمهاشون
صداش تو آسمونا پیچید
دل حسین تو خیمه لرزید
بالاسر اومد،اما چی دید..
برا دونفر ابی عبدالله با سرعت اومد، این عبارت برا دو نفر اومده، عین باز شکاری، مثل تیری که پرتاب کنی...
یکی برا علی اکبر بود، یکی هم برا قاسم...
مقتل میگه: رسید بالا سَرِ قاسم، اما دید صدا میاد، اما خودش نیست، دید گرد و خاکِ، صداش میاد هی میگه عمو به دادم برس... اما دید بچه پیدا نیست، لذا صبر کرد یه ذره گرد و خاکخوابید، چی دید حسین؟ یه صحنه ای دید صدا گریه اش بلند شد... ابی عبدالله دید قاسم داره پاهاش رو روی زمین میکشه "كان الْغُلَامِ یَفْحَصُ بِرِجْلَیْهِ"هی پاهاش رو میکشید روی زمین... هی میگفت: آخ سینه ام شکست؛ دست و پام خورد شد...
ابی عبدالله بغلش کرد نوازشش کرد، بوسیدش، هی میگفت: سینه ام ..
ابی عبدالله چیکار کنه؟ یه عبارتی داره فرمود: خیلی سخته برا عموت تو ازش کمک بخوای، نتونه کمکت کنه ...
میدونی چرا این دعارو همیشه سفارش میکنن؟"یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِالحُسَین "تا حالا به معنیش فکر کرده بودی؟ ای خدای حسین! به حق حسین؛ سینه حسین رو شفا بده...
یه بار این سینه، سینه شکستۀ قاسم رو بغل کرد،یه بار این سینه بدن اِرباً اِربای علی اکبر رو در آغوش گرفت، یه بار این سینه شده بود گهواره ی بچه اش...
داشت بچه اش رو تکون میداد، یه مرتبه تیر سه شعبه زدن ... سینه اش رو با سه شعبه سوراخ کردن، راضی نشدن، یه نفر با چکمه رفت رو سینه اش، بازم راضی نشدن، ده نفر اسباشون رو آوردن هی رفتن و اومدن ....حسین!
مِلاکِ داغ حسین و عیارِ غم حَسَن است
حَسَن شبیه حسین و حسین هم حَسَن است
حسین گفت "اَخی خَیرٌ مِنّی " و دیدند
تمام عمر جلوتر به یک قدم حَسَن است
همیشه او به گدا کمتر از حَسَن میداد
که خلق ثبت کند صاحب کَرم حَسَن است
هرآنکه شد حسنی، میشود حسینی پس
ببین که ریشهی هفتاد دو عَلَم حَسَن است
کریمیِ حَسَن است اینکه مرثیه گفتند
دراصل بانی اشعار محتشم حَسَن است
#شاعر حسن لطفی
"*از ابی عبدالله سؤال کردن " فَمَا الکَرَم؟ "از اباعبدالله پرسیدن کَرَم چیه؟ حضرت فرمود:کَرَم یعنی قبل از اینکه تو بگی بهت عطا کنند..."
آقایی که خودش کربلا نبود امام دو تادسته گلش رو فدای حسینکرد .....*
نوادگانِ حَسَن صاحبِ ضریح شدند
فقط به خاطرِ زهراست، بی حرم حَسَن است
*اینقدر مادری بود این آقا، بچه هاشم مادری شدن، بچه هاشونم شهادتشون مثل مادرشون شد، شب عاشورا دید قاسم بلند شد، داره عرض اندام میکنه، گفت عمو من چی ؟
عبدالله دید قاسم میگه: "اَحلی مِنَ العَسَل"دید عمو بغلش کرد، گفت: فردا تو رو میکشن، دید عمو به قاسم گفت: عزیزم به شیرخواره ی من هم رحم نمیکنن..از صبح عاشورا هرجا عمه رفت این نوجوانم رفت اون لحظات آخر یه صحنه هایی دید، این صحنه ها خونش رو به جوش آورد *
وقتی عدو به روی تو شمشیر می کشد
از درد تمام تنم تیر می کشد
طاقت ندارم این همه تنها ببینمت
وقتی که چله چله کمان تیر می کشد
این بغض جان ستان که تو بی کس ترین شدی
پای مرا به بازی تقدیر می کشد
این که ز هر طرف نفست را گرفته اند
آن کوچه را به مسلخ تصویر می کشد
#شاعر حسن لطفی
*روضه عبدالله شباهت زیادی به روضه مادر سادات داره، چه شباهتی داره؟ هردو وقتی دیدن امامشون تنهاست زدن به دل لشگر و به دل نبرد، فاطمه وقتی دید علی تنهاست بین علی و دشمن قرارگرفت، هی میگفت: والله نمیذارم علی رو ببرید ... عبدالله هم تا دید عمو تنهاست دستش رو از دست عمه کشید و بین عمو و دشمن قرارگرفت...
شباهت دوم: هر دو رجز داشتن، فاطمه توکوچه های مدینه هی میخورد زمین بلند میشد میگفت :"والله لا أدعكم تجرون ابن عمي ظلماً "اجازه نمیدم به علی بی احترامی کنید، اجازه نمیدم علی رو با ریسمان ببرید... عبدالله هم هی میخورد زمین هی بلند میشد می گفت: "والله لا افارق عمی "
شباهت سوم: مدینه جواب رجز فاطمه رو با تازیانه دادن ..نا نجیب صدا زد: قنفذ! دست زهرا رو کوتاه کن .. کربلا هم جواب عبدالله رو با شمشیر دادن، مدینه با غلاف شمشیر زدن، اما کربلا با خود شمشیرزدن، مدینه یه جوری زدن دیگه دست فاطمه بالا نیومد ..کربلا هم یه جوری زدن عبدالله افتاد تو بغل حسین ...*
رهام کن که میبینم عمه جون
کشیدن عمومو به خاک و خون
میبینی که تکیه
زده به اون نیزه شکسته
هرچی صدا زدم بسه دیگه نزن
انگار نمیرسه اصلا صدای من
گودال شاهده که بی حیا میزد
اون با غلاف تیغ این با عصا میزد
*افتاد بغل عمو، ابی عبدالله به سینه چسبوندش ،چه سینه ای ! سینه ای که یک ساعت قبل قاسم روبغل کرده، سینه ای که یه ساعت قبل توی بغلش تیر سه شعبه به علی زدن، سینه ای که تیر سه شعبه بهش اصابت کرده، عبدالله رو بغل کرد، داشت باهاش حرف میزد یه مرتبه نگاه کرد دید حرمله داره نشانه میگیره، یه جوری با سه شعبه گلو رو هدف قرارداد ....ای حسین ....
وقتی عبدالله رو بغل کرد سینه اش هنوز زیر چکمه ها قرارنگرفته بود، هنوز زیر سُم اسبها نرفته بود، اما وقتی اسبهاشون ونعل تازه زدن بدن عبدالله با بدن ابی عبدالله زیر سُم اسبها...*
مکروهات آشامیدن آب چیست؟
در روایات از چند چیز هنگام آشامیدن آب نهی شده است :
۱. زیاد آشامیدن ۲. آشامیدن بعد از غذای چرب ۳. در شب، ایستاده آشامیدن ۴.آشامیدن با دست چپ ۵. آشامیدن از جای شکسته ظرف و نیز از طرف دستۀ ظرف
#استفتائات
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
.
تویِ رویایِ شبِ تار بقیع
سرم میزارم رویِ دیوار بقیع
نه یه مرقدی، نه رفت و آمدی
بمیرم چه غربتی داره بقیع
تو همون هوای دلگیرِ حرم
وسط قابِ دو تا چشم ترم
یه کبوتر که پرش خاکی شده
بال و پر میزد رو خاکِ مادرم
قبری که نشون نداشت
حتی سایه بون نداشت
حرمِ بی زائری،
که یه روضهخوان نداشت
یا امام مجتبی .. یا امام مجتبی ..
یه روز این دلُ هوایی میکنیم
رو به ایوونِ طلایی میکنیم
بعدِ عمری تو شلوغیِ حرم
از ضریحت رونمایی میکنیم
تو باید صحن و سرا داشته باشی
یه ضریحِ باصفا داشته باشی
تو کریمی یا مُعِزّ المؤمنین
تو باید برو بیا داشته باشی
ــــــــــــــــــــ
بعد از این دیگه بقیع پر رفت و آمده
حرمت شلوغ تر از کربلا و مشهده ..
ــــــــــــــــــــ
امام زادۀ آبادی هم حرم دارد
ولی برادرِ زینب هنوز بی حرم است
ــــــــــــــــــــ
کاش آنجا داشت تکه سایه بانی لااقل
کاش میدادند بر گریه زمانی لااقل
کاشکی می شد بریزی آب بر قبر حسن
کاش آنجا داشت شبها روضه خوانی لااقل
کاشکی می شد کنار قبر صادق سینه زد
کاش می شد تا سحر اینجا بمانی لااقل
کاشکی می شد بگویی با نگهبان بقیع
زائران را خوب می شد که نرانی لااقل
کاش می شد آشکارا ریخت هنگام غروب
پشت دیوار بقیع اشک روانی لااقل
کاش میدادیم با یک روضه اُم البَنین
قلبِ سنگی نگهبان را تکانی لااقل
کاش درخاک بقیع اذن زیارت داشتیم
کاشکی وقت نماز٬ آنهم جماعت داشتیم
قربونِ گنبد و بارگاهِ تخریب شدۀ بقیع .. ای آقام آقام .. عرضِ روضهمو از همه التماسِ دعا .. اصلا باب بود تخریب کردن به آتش کشیدن تو مدینه .. اینجا گنبد و گلدسته ها رو خراب کردن .. آی گریه کنا یه روزی هم تو همین مدینه هیزم جمع کردن آمدن درِ خانۀ زهرا سلام الله علیها .. نانجیب صدا زد وَ اَلَّذِی نَفْسُ عُمَرَ بِیدِهِ لَیخْرُجَنَّ أَوْ لَأُحْرِقَنَّهُ عَلَی مَا فِیه ..(1_2) یا اهالی خانه از خانه خارج می شوند یا خانه را با هر چه در آنست به آتش می کشم .. نانجیب چنان با لگد به در زد .. راوی میگه در افتاد رو مادرِ سادات .. این چهل نفر از رو در رد شدن ..
منبع:
1)الاحتجاج شیخ طبرسی، ج۱، ص۸۰
2)بحارالأنوار مجلسی، ج۳۰، ص۳۴۹
یکی از درمانهای قساوت قلب ،
زیاد قرآنخواندنِ با توجه است
آیت الله جاودان
#درس_اخلاق
.
گاهی شهید شدن، آسان تر از زنده ماندن است. آدم های اهل معنا، اهل حکمت و دقت، خوب درک می کنند گاهی زنده ماندن و زندگی کردن و در یک محیطی تلاش کردن، به مراتب مشکل تر از کشته شدن و شهید شدن و به لقا خدا پیوستن است. امام حسن این راه مشکل را انتخاب کرد.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم وَ أَهْلِکْ أَعْدائِهمْ أَجْمَعین ....
یااَبا مُحَمَّدٍ یاحَسَنَ بنِ عَلِیِ اَیُّهَا المُجتَبی یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه..
تشنه ام تشنه زِ پا تا سرِ من می سوزد
کارِ زَهر است که بال و پر من می سوزد
بس که در سینه ی خود شعله ی ماتم دارم
از دم و بازدمم بِستر من می سوزد
باز هم روی لبم قِصّه ی مادر گُل کرد
باز هم در نظرم مادر من می سوزد
بر لبم روضه ی «لایوم کیوم العاشور»
عالَم از زمزمه ی آخر من می سوزد
چِشم وا کردم و دیدم که به صحرای غمی
خیمه هایی ست که دور و بر من می سوزد
دختری می دود و روی لبش این آواست:
عمّه دریاب مرا معجر من می سوزد
حجله ای زیر سُم اسب به پا شد دیدم
با تن لِه شده نیلوفر من می سوزد
در سراشیبی گودال در آغوش حسین
تن بی دستِ گلِ پرپر من می سوزد
آخرین زمزمه از تشنه ی گودال آمد:
قطره ای آب خدا حنجر من می سوزد
آن طرف غارت پیراهن و خُود و نعلین
این طرف لَطمه زنان خواهر من می سوزد
«صلی الله علیک یااباعبدالله و رحمت الله و برکاته»
Nariman Panahi - Khab Didam.mp3
8.74M
خواب دیدم تو حرمت
مقبل با محتشمت
میخونم شعر غمت
{یا ایها الرسول یا ایها الرسول}
این بی سر حسین توست
زخمی تن حسین توست
بی لشکر حسین توست
{یا ایها الرسول یا ایها الرسول}
ای کشته گرسنه و تشنه
ابی عبدالله
حلقومتو سپردی به دشنه
ابی عبدالله
هر دفعه صدا زدی مادر
ابی عبدالله
خنده ات زدن سیاهی لشکر
ابی عبدالله
سیدنا المظلوم
حسین جانم حسین جانم حسین جانم
♪♪♪
غرق خون قتلگاه
رو خاک و داد یه شاه
زهرا میکنه نگاه
{زینب به سر زنان}
میلرزه عرش بری
تنها و تشنه تری
با صورت روی زمین
{زینب به سر زنان}
ای ابروی عالم بالا
ابی عبدالله
ای کشته حسادت دنیا
نریمان پناهی#
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🍃
سلام اربابم حسین 🖐🏻💚
سلام بر بلندای رشادتت
#سلام بر سید الشهدا✋🏻
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلاٰمُ عَلَيْكَ يَا بْنَ اَميرِالْمُؤْمِنين ، وَ ابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيّينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسٰاءِ الْعٰالَمينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ثارَاللهِ وَابْنَ
ثارِەِ ، وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ
وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ
عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداًما بَقیتُ
وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهار
ُوَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ