eitaa logo
ذاکرین آل الله
244 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
272 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
ShahadatImamJavad1402[05].mp3
13.15M
| شور | (جواد تویی، لطف و محبت زیاد تویی اون که جواب رد نداد تویی، جواد تویی)۲ (گدا منم، از خوبان عالم جدا منم سائل مشهدالرضا منم، گدا منم)۲ (زمزمه حسینت‌و دوست دارم غروب کاظمینت‌و دوست دارم)۲ کسی‌و که یه عمره تو این عالم مونده به زیر دِینت‌و دوست دارم غریب آقام... ((غریب شدی، تو خونه بی یار و حبیب شدی)۲ روضه‌خونه شیب ‌الخضیب شدی، غریب شدی)۲ کسی نبود، دورت کردن چنتا زن حسود گل ریختن رو سرت ولی چه سود، کسی نبود ((مثل حسن چشمای خیست تازه)۲ داغ دلت خونِ نوکِ مسماله)۲ روضه‌ی مادر و شنیدی اما (حسن تو کوچه گشت پِی گوشواره)۲ غریب آقام... (بمون بگم، واسه تو از داغ جوون بگم از پیکر غرق به جون بگم، بمون بگم)۲ ((علی چی‌شد، رفتی تا برگردی ولی چی‌شد؟)۲ دیدم که بین مقصدی چی‌شد، علی چی‌شد)۲ ((هلهله کردن، همه غوغا کردن)۲ علی رو آخر ارباً اربا کردن پای عقیله‌ی بنی‌هاشم رو سرِ علی به معرکه وا کردن)۲ غریب آقام... 🎤سید مهدی حسینی
ای خسرو خوبان نظری سوی گدا کن رحمی به من سوخته بی سرو پا کن ای تاج سرم یابن زهرا من منتظرم یابن زهرا در حجرۀ در بسته تنی در تَب و تاب است جان می دهد و تشنۀ یک جرعۀ آب است ناله ها زند کنج حجره دست پا زند کنجِ حجره ... چون مار گزیده تنم از کینه بسوزد از لعلِ لبم تا جگرُ سینه بسوزد از جفا شده خون دلِ من همسرم شده قاتلِ من .... (آقا جانم ...) نه مادرُ نه خواهرُ نه همدمُ یاری تا بهرِ من خسته کند ناله و زاری ای هم نفس نا نجیبم کف نزن ببین من غریبم ... جان می دهم اما پدرم نیست ببیند بالای سرم با سر زانو بنشیند کربلا ولی پیش بابا شد تن علی اربا اربا اندازه یک دشت علی روی زمین شد لشکر همه دیدند حسین خاک نشین شد آمد از حرم دیده گریان عمه جان ما مو پریشان
نوحه امام جواد سبک نسیمی جانفزا می آید گل ياس رضا پرپر شد در جوانى چونان مادر شد واويلا واويلا واويلا ميان حجره از پا افتاد بى کس و يارو تنها افتاد انقدر کف زدن نامردان تا که اقا ز اوا افتاد واويلا واويلا واويلا کو پدر بوسد اين لبها را بشنود ناله اى زهرا را دست و پا ميزنم لب تشنه بسته دشمن بر او درها را واويلا واويلا واويلا خون لبهاى او ميديدند براى ناله اش خنديدند تا برند پيکرش را تا بام ريسمان دور پا پيچيدند واويلا واويلا واويلا کبوترها که پر وا کردند سايه بانى مهيا کردند بعد از ان گريه بر جسمى که مانده بر خاک صحرا کردند واويلا واويلا واويلا نيزه از هر طرف بالا رفت بر سر نيزه ها سرها رفت بعد از ان ايه هاى قران اى خدا زير دست و پا رفت واويلا واويلا واويلا
عده ای بی سر و پا دور و برش خندیدند پاسخ ناله و سوز و جگرش خندیدند مادری بود و جوان مرگ شد و آخر کار همچنان فاطمه بر چشم ترش خندیدند همچو بسمل شده ای دور خودش می پیچید به پریشان شدن بال و پرش خندیدند درد پیچیده به پهلویش و از هر دو طرف دست میبرد به سوی کمرش،خندیدند آمده بر سرش اینجا کمی از داغ حسین همگی جمع شدند دور سرش خندیدند یک نفر نیست که از خاک سرش بردارد بر نفسهای بدون اثرش خندیدند زهر اثر کرده و رویش به کبودی زده است بدنظرها به خسوف قمرش خندیدند دست پا می زند و نیست کنارش پدری تا ببیند به عزای پسرش خندیدند کربلا جسم علی پخش به صحرا شده بود لشگری دور تن مختصرش خندیدند هر چه می گفت حسین یاولدی یاولدی... عده ای بی سر و پا دور و برش خندیدند
یاجواد الائمه(علیه السلام) مهر شما در دل عاشق فتاد خیر دو دنیا به من این فیض داد باب کرم هستی و باب المراد اسئَلُکَ بحودک یا جواد تا که توسل به تو آغاز شد هر گرهی داشت گدا باز شد ای نمک سفرۀ سلطان طوس محضر تو خیل ملک خاک بوس آینۀ صورت شمس الشموس دلخوشیِ عمر انیس النفوس ای علی اکبر ملیح رضا حلقۀ موی تو ضریح رضا جود تو شد مظهر کُلِّ صفات نام تو فتاح همه مشکلات نازترین تک پسر کائنات حق بده بابات بمیرد برات بوسه زلبهای تو کار رضا ای همۀ دار و ندارِ رضا گوشۀ حجره شده جایت چرا ؟ مرگ شده ذکر و دعایت چرا ؟ بسته شده راه صدایت چرا ؟ آب نیاورده برایت چرا ؟ شعله به جان و دل زهرا مکش جان رضا روی زمین پا مکش ضربه به حیثیت افلاک خورد رنگ کبودی به رخی پاک خورد موی به هم ریخته ات خاک خورد داد زدی دورِ لبت چاک خورد با جگر سوخته پرپر زدی بر دَرِ حجره چقدر سر زدی خون ز لب خشک تو پاشید وای لحظۀ پرپر زدنت دید وای چشم به چشمان تو خندید وای تشت زنان دورِ تو رقصید وای شعله به جان تو چنین ریخته آب به پیش تو زمین ریخته آب نخوردی ... بدنت پا نخورد یک نخی از پیر و هنت پا نخورد در ته گودال تنت پا نخورد مثل حسین بر دهنت پا نخورد یاد حسین دیدۀ تر داشتی هر چه سرت آمده ، سر داشتی چنگ به موی سرش انداختند روی تن بی سر او تاختند خیل زنان رنگ ز رخ باختند پیکر غارت شده نشناختند عمۀ سادات زمین گیر شد بر سر بوسیدن رگ پیر شد طول کشید از نَفَس افتادنش حنجر پاشیده روی دامنش عده ای اعراب دَمِ رفتنش با کتک از کرب و بلا بُردنش عمه از آن لحظه گرفتار شد ناقه نشین راهی بازار شد
. علیه السلام برخیز ای جوان سر خود بر زمین مکش تو زخم دیده ای پر خود بر زمین مکش ای مادری تر از همه کم دست و پا بزن پهلو شبیه مادر خود بر زمین مکش بر تار گیسوان تو جای لب رضاست این گیسوی مطهر خود بر زمین مکش اسباب رقص و شادی زن ها شدی چرا صورت به پیش همسر خود بر زمین مکش اینان ز دست و پا زدنت کیف می کنند طاقت بیار و پبکر خود بر زمین مکش بر روی نازنین لب تو خاک و خون نشست پس آیه های کوثر خود بر زمین مکش شکر خدا که نیست تماشا کند رضا گوید دو دیده ی تر خود بر زمین مکش در کربلا پدر به پسر التماس کرد برخیز ای جوان سر خود بر زمین مکش بس کن حسین آبروی خویش را مبر زانو کنار اکبر خود بر زمین مکش کار عباست بردن این جسم زینبا با گوشه های معجر خود بر زمین مکش ✍ .
کسی خبر نشد از غربت نهانی من نیامده به سرم بهر همزبانی من فقط غریب مدینه غم مرا فهمد که همسرم شده در خانه خصم جانی من کجایی ای پدرم؟حال و روز من بینی کمی تو گریه کنی بهر ناتوانی من برای مادرم انقدر گریه کردم تا غم جوانی اش امد سر جوانی من بیا و خوب ببین کوچه ی بنی هاشم به جلوه آمده در وقت قد کمانی من بیا و در رخ من روی مادرت را بین کبود گشته چو او روی ارغوانی من میان هلهله ها گمشده نوای دلم ز بسکه کف زنند وقت روضه خوانی من چگونه جسم مرا تا به روی بام کشید عیان بود ز مچ پای ریسمانی من هزار بال کبوتر نیابتا ز حسین رسید تا که کند کار سایه بانی من سلام بر بدن بی عزیز خدا سلام بر تن عریان سیدالشهدا .
. علیه السلام ✍ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ لحظه لحظه توی زندگیم میرم به قربانت یا جواد من نوکر هستم و تو امیر دستم به دامانت یا جواد ۲ مگه تو میذاری که غم بمونه / به روی دل امام رضاییا می دونم که آخرش منم میشم / عاقبت به خیر از این گداییا آقای مایی - دین و‌ دنیای مایی تو برطرف کننده ی غمهای مایی تنها نه اینکه - تو تولای مایی خوش غیرتی و راز تبرای مایی یا جواد ابن الرضا ۴ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ دردامو می شمرم یک به یک درمونات از دردام بیشتره می دونم می گیری دستامو امیدم به فردام بیشتره ۲ تو هم آقایی و آقازاده ای / که به دستت حاجتام روا شده خیلیا میگن که با یک نظرت / دلشون راهی کربلا شده شور و شعورم - با تو من غرق نورم هستم کنار مضجع تو گرچه دورم آروم جونم - ای امام جوونم با تو مومن به فلسفه ظهورم یا جواد ابن الرضا ۴ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ امشب من کم کم حس می کنم که بوی حزن و ماتم میاد ماه دلدادگی، عاشقی داره ماه محرم میاد ۲ با تو به ماه محرم می رسیم / هستیم عمریه به زیر دِین تو همه ی امید زندگیمونه / جمله ی "فروا الی الحسین" تو آقای عالم - می زنه با تو قلبم دست همه داده پدر تو یه پرچم ای جان جانان - علی اکبر سلطان می گیرم از تو روزی هشت محرم یا جواد ابن الرضا ۴ . 👇
‍                            ﷽ (ع) گریز به امام حسین _گریز به ابالفضل 🌴بـراخترِنهُمیـن‌امام،هـزاران صلوات 🌴برجلوۀ جودِحیِّ ســبحـان صلوات 🌴بر ابنِ رضا؛ تقی؛ بر آن حجتِ حق 🌴رخسـارِ جواد؛ ماهِ رخشان صلوات (دعای_فرج) السَّلامُ علیکَ یا اَبا جَعْفَرٍ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِىٍّ، اَیهَا التَّقِىُّ الْجَوادُ یا بْنَ رَسُولِ اللَّهِ، یا حُجَّةَ اللَّهِ عَلى‏ خَلْقِهِ، یا سَیدَنا وَمَوْلینا، اِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِک اِلَى اللَّهِ، وَقَدَّمْناک بَینَ یدَىْ حاجاتِنا، یا وَجیهاً عِنْدَ اللَّهِ، اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللَّهِ... 🥀نوای‌آب‌آب ازنای‌مردی‌خسته می آید 🥀صدای‌العطش‌ازحجرهٔ‌دربسته می آید 🥀به ام الفضل گویک لحظه ساکت شو 🥀زِجنت‌فاطمه‌باپهلوی‌بشکسته می آید 🌾گفت.... 🥀کس ندارد خبر ازحال دلم بجزخدا 🥀حجره بسته شده قتلگه ابنُ الرضا 🥀درمیان سینه‌ام نمانده دیگر نفسی 🥀هرچه‌گویم تشنه‌ام آبم‌نمیدهد کسی 💦بمیرم برای مظلومیتت آقا جان ...یا جوادالائمه... بمیرم برای غریبی ات آقا ...   ◾️دو تا از ائمه ما خیلی غریب اند، حتی تو خونشون هم یار و محرم.  نداشتند.. یکی امام حسن مجتبی(علیه السلام) و یکی هم امام جواد(علیه السلام) ... (این دو امام بزرگوار توسط همسرانشون مسموم شدند و به شهادت رسیدند) آه امروز برای غربت امام جواد ع گریه کنید ناله کنیم... همون آقایی که تو جوانی تو سن 25 سالگی به شهادت رسید... یا امام رضا ...آقا جان...تو رو به جان جوادت قسم می دهیم ... به جوونی ما رحم کن ... دست ما رو تو این دوره وانفسا بگیر...      (روایت امام جواد روزه بود ام فضل با آب مسموم از حضرت پذیرایی کرد) بعد از مسمومیت...ام الفضل  نانجیب درب خانه را به روی حضرت بست ... امام جواد از شدت مسمومیت به خودش می پیچید، هی ناله می زد جگرم می سوزه... هی مادرش فاطمه رو صدا می زد.. صدا می زد یا زهرا(س)...  شما هم صدا بزنید یا زهرا(س)...   ◾️اما ام فضل دستور داد، زنان و کنیزان کف بزنند، هلهله کنند تا صدای جوادالائمه رو کسی نشنود... آه بمیرم امام جواد در غربت و مظلومیت جان سپرد... اما کار به همین جا ختم نشد، اون زن ملعونه دستور داد بدن مبارک امام جواد(ع) رو بالای پشت بام ببرند... سه روز و سه شب جنازه بروی پشت بام بود... روزها مردم یه صحنه ای رو می دیدند با تعجب می گفتند چیه... چه خبره اونجا.. یه دسته ای از کبوترها میان بالای پشت بام بال زنان می ایستند... انگار سایه انداختند .. آره می اومدند سایه بروی جسم پاک آقا جوادالائمه. می انداختند... (بعداً همه فهمیدند چه خبره ) ◾️آخ اوندن بدن مطهر امام جواد رو بردند با احترام کنار بدن جدش امام موسی کاظم (علیه السلام) بهن خاک سپردند...) ◾️اینجا یه بدن سه روز و سه شب بروی پشت بام بود... کبوترها سایه انداختند... اما بدن جدش غریبش حسین فاطمه... سه شبانه روز روی خاکهای گرم کربلا ...   ای حسین... حسین...   ◾️روضه هرکی رو بخونیم آخرش می رسه به روضه امام حسین(ع)   حسین...آخ حسین حسین حسین 💦زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست 😭 💦 خار و خاشاک زمین محفل و ماوای تو نیست 😭 💦من ز طفلی بر سر دوش نبی دیدم تو را 💦از چه بگرفتی کنون بالای نی منزل حسین 🌾اما اما اما... 🌾اما آی دلای کربلایی... بدن نازنین جد غریبش حسین(ع) بی سر میون قتلگاه افتاده... یه وقت اون ملعون صدا زد کیا حاضرند بدن ها رو با اسب پایمال کنند... راوی میگه ده نامرد داوطلب شدند، نعل تازه به سُم اسبها زدند ... 🥀بدن جگر گوشه فاطمه زیر سم اسبها تکه تکه شد، کاری کردند که وقتی عمه سادات اومد تو گودی قتلگاه بدن برادرو نشناخت... هی این طرف و آن طرف رو نگاه می کرد... یه وقت چشمش افتاد به یک جسم بی سر، متعجبانه نگاه کرد.... یه وقت ناله زد..... 🌾أأنت اخی؟ 🌾آیا تو حسین منی ... 🌾آیا تو عزیز برادر منی.. 🥀کی می رود ز یادم 🥀گودال پر زخون بود 🥀رگهای حنجر تو 🥀از گردنت برون بود 🥀آن سینه شکسته 🥀کی می رود ز یادم 🥀بر حلق خون فشانت 🥀با گریه بوسه دادم 🥀کی می رود زیادم 🥀لبخند آخر تو 🥀در پیش دیدگانم 🥀بریده شد سر تو 🥀ای بی کفن برادر 🥀بر حال من نظاره  🥀جان می دهم به یاد 🥀آن جسم پاره پاره چند دقیقه ای هم دلمونو روانه کنیم درخونه باب الحوائج قمر بنی هاشم👇 امروز گرفتارا بگن یا ابالفضل امروز مریض دارابگن یا ابالفضل مشکل دارابگن یا ابالفضل ✨آخ همه دار و ندارم را بگیرید ✨ولی عباس را از من نگیرید ⬅️ بگو آقا میدونی گرفتارم میدونی مریض دارم میدونی حاجت دارم،میدونی مشکل دارم آبرو دارم یا اباالفضل یا ابالفضل .
دفن شد آفتاب با لَحَدی حُجره اش بود خانه‌ی ابدی مُشتِ دیوار خورد بر سر او روی پیشانی اش نشسته رَدی نا ندارد نفس‌نفس بزند ناتوان مانده..،یا علی مددی! باغبان را خبر کنید از طوس سوخت سروی در آتش حسدی به عمویش حسن کشیده چِقَدر جگرِ پاره اش شده سندی خِیر‌ِ عالم اسیر‌ شَرها شد دور او پُر شد از زنان بدی تا زمین خورد،گفت: وا اُمّاه... دومی ضربه زد..،عجب لگدی! مَحرَمَش هم شریک‌ِ قتلش بود... پیش او نیست هیچ معتمدی این حسین است..،تشنه افتاده کاسه‌آبی نمی دهد اَحَدی پدرش وقت پا کشیدن نیست تا که او را صدا کند: ولدی! هتک حرمت به جسم او کردند بُرده او را غلام نابلدی خوبیِ پشت‌بام در این است سُمِّ مرکب نمی خورد جسدی نَعل ، تحت فشارها ، خم شد تن عریانِ شاه درهم شد 🔸شاعر: ____________________________
باز در کارم گره افتاد «یا باب المراد» می زنم نام تو را فریاد «یا باب المراد» در گرفتاری و بیماری و سختی و بلا خوشترین دم ، بهترین اوراد «یا باب المراد» جدّ تو باب الحوائج ، بابِ تو باب الکرم تو جوادی وارث اجداد «یا باب المراد» تو جوادی از شب میلاد ای دریای جود ما گدا هستیم مادر زاد «یا باب المراد» (با توسل بر تو هر بی خانه ای شد خانه دار تا قیامت خانه ات آباد «یا باب المراد») آبرویش میرود هر کس گدایی میکند من گدایی آبرویم داد «یا باب المراد» گفته بابایت کسی را دست خالی رد نکن جان بابایت نما امداد «یا باب المراد» جای خنده اشک جاری بود از چشم رضا بر غریبی‌ات شب میلاد «یا باب المراد» مثل مظلوم مدینه مقتلت شد خانه ات ای غریب دوم بغداد «یا باب المراد» یاور بیچاره ها یارت تورا بیچاره کرد ای به ام الفضل لعنت باد «یا باب المراد» تو که دربِ خانه ات وا بود بر روی همه در به رویت بست از بیداد «یا باب المراد» میزدی تو دست و پا و دست میزد قاتلت کس نشد مثل تو دشمن شاد «یا باب المراد» سر نهادی روی خاک اما کجا مثل حسین پیکرت در زیر پا افتاد «یا باب المراد» 🔸شاعر: ____________________________
. پیکرت از تیر و از سرنیزه مالامال نیست خنجری دیگر برایت در پر یک شال نیست گرچه روی پشت بام و زیر خورشیدی، ولی جسم تو دیگر خدا را شکر در گودال نیست حیف ام‌ الفضل داری، بی ابالفضلی،ولی؛ موقع تشییع دیگر خواهرت بدحال نیست بر تنت آرامش بال کبوترهاست و زیر نعل هیچ اسبی پیکرت پامال نیست زیر نعل هیچ اسبی نیستی، با این حساب؛ موقع تقطیع جسمت لشکری خوشحال نیست سٙم به تو داده ولیکن بی خیال جسم توست روی سینه قاتل تو این قٙدٙر فعال نیست خانه‌ات اما خدا را شکر در آرامش است پیش نامردان به پای دخترت خلخال نیست زینبی دیگر نداری و نمی‌بیند دگر هی سرت در تشت و بر نیزه زبانم لال، نیست وزن نعل اسب از بال کبوتر بیش بود ذوالجناحت هم کنار خیمه خونین بال نیست 🔸شاعر:
شمع حیات از گوشه‌های بسترش رفت لب تشنه بود و آب و تاب از حنجرش رفت پشت سرش رقاصه ها کل می‌کشیدند هر بار اشک از گوشه چشم ترش رفت نفرین به ام الفضل با آن خنده‌هایش هر بار با طعنه کنار همسرش رفت دیوار و در می‌دید و لعنت می‌فرستاد بر آنکه با هیزم سراغ مادرش رفت از چهار سو مشتی کنیز او را کشیدند با هلهله با رقص جسم اطهرش رفت از تیزی این پله صورت در امان نیست با کشمکش تا بام خانه پیکرش رفت گرچه سه روز افتاد زیر نور خورشید اما کنار او کبوتر با پرش رفت وای از غریبی که میان یک بیابان غارت که شد انگشت با انگشترش رفت بازار ،کوچه ،مجلس می ، شام ،کوفه از هر مسیری نیز رد شد خواهرش رفت 🔸شاعر: ____________________________
جواد آل فاطمه ، که جود بوده عادتش فدای این کرامت و ، فدای این سیادتش گریست حضرت رضا ، براو شب ولادتش به بی کسی و غربت و ، تشنگی و شهادتش بود اگرچه روضه اش ، مثل غریب کربلا غریب بغداد کجا ، غریب کربلا کجا زد به دلش چه آتشی ، همسر بی وفای او کسی نبود تا کشد ، به سوی قبله پای او رضا کجاست جرعه ای ، بیاورد برای او اگر چه مثل جدّ خود ، شد العطش نوای او حجره غم فزا کجا ، گودیِ (قتلگا) کربلا غریب بغداد کجا ، غریب کربلا کجا غریب بود و هیچ کس ، لحظه آخرش نبود زسوز زهر و تشنگی ، رمق به پیکرش نبود ولی چه خوب شد دگر ، به حجره خواهرش نبود موقع دست و پا زدن ، پیش برادرش نبود به پیش خواهرش دگر ، نشد سرش زتن جدا غریب بغداد کجا ، غریب کربلا کجا کسی که دست التجا ، ملک زند به دامنش روا نبود عاقبت ، رو بزند به دشمنش خنده کنند عده ای ، به وقت جان سپردنش دلش اگرچه پاره شد ، زخم نداشت بر تنش کسی نزد به جسم او ، نیزه و خنجر و عصا غریب بغداد کجا ، غریب کربلا کجا کار غریبی‌اش ببین تا به کجا کشیده تنش به بام با چه زجری و بلا کشیده شد بی خبرم ولی به روی دستها کشیده شد چرا دوباره روضه ام ، به کربلا کشیده شد امان زنعل تازه و ، امان زسمّ اسبها غریب بغداد کجا ، غریب کربلا کجا سه روز بود پیکرش ، در آفتاب بی امان جمع شدند دور او ، کبوتران آسمان شدند سایه تنِ ، مطهر امامشان فدای کشته ای شوم ، تنش نداشت سایبان نذاشتند خواهرش ، کشد روی تنش عبا غریب بغداد کجا ، غریب کربلا کجا زروی بام بر زمین ، فتادنش روا نبود شکر خدا که عضو عضوِ او زهم جدا نبود جای کفن تنش دگر ، میان بوریا نبود... مگر حسین بی کفن ، عزیز مصطفی نبود مگر کفن به کربلا ، نبود غیر بوریا غریب بغداد کجا ، غریب کربلا کجا 🔸شاعر: ____________________________
. |⇦•گدایم،گدای جواد الائمه... و توسل به علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مجید بنی فاطمه ●━━━━━━─────── به لطف خدای جوادالائمه گدايم، گدای جوادالائمه غريبم نخوانيد يا ايها النّاس شدم آشنای جوادالائمه رسيدم به آزادگي تا دلم شد اسير ولای جوادالائمه از آن صورت گندمين بوي گندم گرفته هوای جوادالائمه رضاي خداي امام رضا را بجو در رضای جوادُالائمه اگر عاشقي، هر نفَس مثل سايه برو در قفای جواد الائمه «گدایم، گدای جوادُالائمه..» تو و جنّت و قصر و حور، آی زاهد من و خاك پای جوادُالائمه ملك در لباس كبوتر مي‌آيد به ايوانْ طلای جوادُالائمه نه تنها فلك، عرش هم تكيه داده به گلدسته‌های جوادُالائمه شميم دل انگيز مشهد مي‌آيد ز صحن و سرای جوادُالائمه در اين آخر ماه ذي القعده بايد بسوزم برای جوادُالائمه مرا بيمه‌ام مي‌كند تا محرم لباس عزای جوادُالائمه «گدایم، گدای جوادالائمه..» زنی بود و ظالم، و دف و پايكوبی عطش بود و نای جوادُالائمه درِ حجره را بسته‌اند، آه خانه شده كربلای جوادُالائمه بريده بريده، شكسته شكسته مي‌آيد صدای جوادُالائمه دمِ العطش شد، دم وا حسينا عوض شد نوای جوادُالائمه شبيه حسين، آه آبش ندادند صدا زد، بميرم جوابش ندادند كنيزان شنيدند، آهش بلند است جوابي به حال خرابش ندادند اگر منع كردند، از شرب آبش ولي جا به بزم شرابش ندادند تنش را رها بر روي بام كردند ولي تيغ و نيزه عذابش ندادند دَم آن همه كفترِ باوفا گرم كه تحـويل بر آفتابش ندادند تنش از سر بام در كوچه افتاد ولي نعل‌ها پيچ و تابش ندادند دگر سنگها بغض خود را نشانِ گُلِ روی از خون خضابش ندادند زمانی كه تشييع شد، رهگذرهـا عذابي به عاليـجنابش ندادند ولی آه، در گودی قتلگاهی غروبی، غريبی پس از بی‌سپاهی تنش زير سُم ستوران رها شد به بغض علی يكصد و ده هجا شد همين كه سرش رفت روی سَنانها نشستند در موج خون آسمانها در آمد ز عمق جگر، آهِ زنها كه در بين گودال می‌گفت تنها زنی قد خميده، بُنیَّ بُنیَّ گل سر بريده، بُنیَّ بُنیَّ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .
Shahadat Emam Javad 1402 Panahi [Mohjat_Net] (1).mp3
1.74M
تو کنج حجره میسوزه پیکرم ای وای من ای وای من داره پشت در میخنده همسرم ای وای من ای وای من وای از دست این ام فضل لعین ای وای من ای وای من کاسه ی آبو میریزه رو زمین ای وای من ای وای من زهر کین آورد جونمو رو لب داره میسوزه این پیکرم تو تب درو بسته روم دلمو خون کرد جیگرم میسوزه میکشم هی درد آه و واویلا آه و واویلا یا جواد الائمه غریب آقا **** لخته های خون جاریه از لبام ای وای من ای وای من داره میلرزه یه گوشه دست و پام ای وای من ای وای من رو خاک حجره افتادم بی نفس ای وای من ای وای من دارم جون میدم تو کنج این قفس ای وای من ای وای من حجره تاریک و گوشه ای تنهام دمِ آخر یاد مادرم زهرام یاد اون کوچه که شکست بازوش بی حیا طوری زد که شکست پهلوش آه و واویلا آه و واویلا یا جواد الائمه غریب آقا **** با لبهای تشنه یاد کربلام ای وای من ای وای من یاد غم های گودال و قتلگام ای وای من ای وای من جدِ مظلومم رو کشتن بی گناه ای وای من ای وای من دست و پا میزد تو شیب قتلگاه ای وای من ای وای من افتادم یادِ روضه ی گودال زیر سُم مرکب شد تنش پامال وای از اون دم که خیمه غارت شد سهم عمه زینب هم اسارت شد شهادت امام جواد .
خاکستر وجود مرا می‌دهد به باد سنگینی عزای تو یا حضرت جواد تشنه، میان خانه‌ی خود دست و پا زدی یک جرعه آب، همسر تو، دست تو نداد زهری که ذره ذره تنت را مذاب کرد خونی به قلب فاطمه و بوتراب کرد سوزانده‌تر ز زهر جفا، ظلم همسر است غربت میان خانه، دلت را کباب کرد پاره جگر شدی و کنارت طبیب نیست اینجا کسی به فکر امام غریب نیست وقتی که پای بغض علی در میان بُوَد جسم امام و هلهله، اصلاً عجیب نیست گرچه به لب رسیده نفس‌های آخرت لب تشنه‌ای، شبیه لب جدّ اطهرت اما هنوز یاد گل یاس پرپری یاد مدینه کرده‌ای و یاد مادرت در پیچ و تاب بودی و می‌دید، اُم فضل بر اشک و ناله‌های تو خندید، اُم فضل گرچه کنار جسم تو در رقص و شادی است دیگر سر تو را که نبرّید اُم فضل هم نیت بریدن زیر گلو نکرد هم نیزه بر لب و دهن تو فرو نکرد خندید بر نوای جگر سوز تو، ولی با پای خویش، جسم تو را زیر و رو نکرد شکر خدا که دور و برت خواهری نبود در وقت دست و پا زدنت، مادری نبود شکر خدا کنیزکی از نسل ساربان آنجا به فکر غارت انگشتری نبود 🔸شاعر: =============================
شَمَمتُ ریحَکَ مِن مرقدِک، فَجَنَّ مشامی به کاظمین رسیدم برای عرض سلامی تو آن همیشه امامی، من آن همیشه غلامم من آن همیشه غلامم، تو آن همیشه امامی مرا خیال نمازت شبی کشید به رؤیا عجب رکوع و سجودی، عجب قعود و قیامی چه اشتراک قشنگی‌ست بین طوس و مزارت که از تو و پدرت هست در دو صحن مقامی نوشته‌اند به باب الرضا تمامیِ جودی نوشته‌اند به باب المراد جودِ تمامی شبی ز بخت بلندم به خانۀ تو رسیدم چه سفره‌دار کریمی، چه خوانی و چه طعامی سؤال داشتم از غربتت، زمان به عقب رفت نگاه بود جوابت، نه حرفی و نه کلامی عجب فراز عجیبی، عجب غروب غریبی پس از سه روز هنوز آفتاب، بر لب بامی... 🔸شاعر: =============================
عاشقم عاشق نامی، منم و عشق امامی غرق در سرّ جوادم، چه امامی و چه نامی دف‌زنان، خواند مدینه: «طَلَعَ البَدرُ عَلَینا» سر زد از خانۀ خورشید، عجب ماه تمامی نُه کبوتر، دل تنگم به حرم کرده روانه تا به تو، از قم و مشهد برسانند سلامی شده‌ای پیرِ جهانی به جوانی و شدم من بندۀ پیر خرابات و عجب لطف مدامی «همه عزّی و جلالی، همه علمی و یقینی همه نوری و سروری، همه جودی و» مرامی آه! اگر نان یتیمی، رسد از خوان کریمی وای! اگر از تو جوادی، برسد جامه و جامی با تو، بی‌خود شدن از خویش؛ چه مستی حلالی! بی تو، چرخیدنِ بی‌عشق؛ چه احرام حرامی! پسر حیدری و خاتم جود است به دستت شود آزاد، نگاهت اگر افتد به غلامی عالمی دل به رضا بسته، رضا دل به تو داده‌ برده‌ای خسرو شیرین! دل سلطان به کلامی باب اگر باب جواد است، در آن گوشه مقیمم بیش از این در همه آفاق، مگر هست مقامی؟ «من از آن روز که در بند تو» هستم، شدم آزاد ندهم هر چه رهایی، به چنین حلقۀ دامی به چه کار آیدم این سر؟ نرسد گر به سرایت بشکند پای طلب، گر نزند سوی تو گامی ای محمد! برسد بعد تو، همنام تو بی‌شک که بر این سلسله، نامش بشود حُسن ختامی نظری کن که دلم را برسانم به طلوعش که خروش قلمم را، برسانم به قیامی 🔸شاعر: =============================
ای که در چشم ملائک نوری شجر طوری و نور حوری دل شیدازدگان را شوری بس که در جود و کرم مشهوری جود، مسکین در خانه‌ی توست خاکبوس در کاشانه‌ی توست ما نه در عشق سفیران توأیم که گرفتار و اسیران توأیم خاکبوسان و حقیران توأیم مستمندان و فقیران توأیم بر گدایان درت احسات کن همه را بر کرمت مهمان کن کوی تو قبله‌ی دل‌هاست جواد حرمت عرش معلاست جواد بس که گلزار تو زیباست جواد وصل آن آرزوی ماست جواد ای که مهرت به سرشت همه است کاظمین تو بهشت همه است ای که بر عرش برین قائمه‌ای ای که امید دل ما همه‌ای تو صفای سحر و زمزمه‌ای تو جگر سوخته‌ی فاطمه‌ای دیده‌ات گر که زطفلی تَر بود دل تو خونجگر مادر بود زهر زد تا که شرر بر دل تو بسته شد سوی جنان محمل تو پُر شد از هلهله‌ها منزل تو خنده می‌کرد تو را قاتل تو تو که گفتی جگرم می‌سوزد ز شرر بال و پرم می‌سوزد چشم هستی همه گریان تو بود حال خورشید پریشان تو بود گوئیا شام غریبان تو بود جسم تو کعبه‌ی مرغان تو بود صبح تا شام طوافت کردند به روی بام طوافت کردند دوست دارم ز غمت گریه کنم همه شب بر المت گریه کنم ز فراق حرمت گریه کنم بر تو و عمر کمت گریه کنم گر چنین خسته‌دل و پُر دردم یاد عمر کم زهرا کردم ای شفای دل بیمار همه شاهد چشم گهربار همه چلچراغی به شب تار همه همه جا مونس و غمخوار همه به «وفایی» تو کرامت داری لطف در روز قیامت داری 🔸شاعر: =============================
ناامیدم، دوباره مأیوسم باز با دستِ خالی آمده‌ام باز هم چون همیشه محتاجم به امام جواد رو زده‌ام او مراد است و من مریدترین او جواد است و من گرفتارم نذر کردم گدای او باشم شکر حق که گدای دربارم هر زمان غرق در نیاز شدم دست لطفش به من عطا کرده او همیشه به وقتش آمده است دردهای مرا دوا کرده دست حاجات من گره خورده به نگاه پُر از کرامت او کاش که قسمت منم بشود در مضیفش، غذای حضرت او حرمش حس دلنشین دارد همه جای حرم خراسانی‌ست هر طرف را که خوب می‌بینی مملو از زائران ایرانی‌ست اُنس داریم از تولدمان به امام رئوف و‌ فرزندش به جوادش که ما قسم دادیم خوب حس کرده‌ایم لبخندش مشت خود را به خاک می‌کوبید ناله می‌زد "لاَخرَجَنَّهُما" پدرش سینه می‌زد و می‌سوخت تا که می‌گفت "اَحرَقَنَّهُما" از پدر غرق اشک می‌پرسید واقعاً مادرم در آتش سوخت؟! مادرم سوخت! محسنش هم سوخت؟! پَر تاجِ سرم در آتش سوخت؟! :: مادری بود از بس این آقا روضه‌اش روضه‌ی حسن شده بود قاتلش یار همزبانش شد آه! با مادر هم سخن شده بود: آه! آتش به جانم افتاده آه مادر! برس به فریادم مثل فرزندهای دیگر تو دم آخر به خاک افتادم لبم از تشنگی کبود شده عطش از رنگ و روی من پیداست پهلویم تیر می‌کشد مادر این هم از غربت بنی‌الزهراست جگرم پاره پاره شد مادر خون چکیده ز گوشه‌ی دهنم زهر اثر کرده و کبود شدم درد افتاده در تمام تنم هرچه شد، نیزه بر تنم نزدند و سه شعبه به قلب من نزدند کسی اینجا به فکر غارت نیست چنگ بر کهنه پیرهن نزدند هیچ‌کس بی وضو و با چکمه وای من روی سینه‌ام ننشست هیچ‌کس پشت و رو نکرد مرا هیچ‌کس سینه‌ی مرا نشکست آه از قلب خسته‌ی زینب ضربانی که باز تند شده آه از ضربه‌ی دوازدهم آه از خنجری که کند شده بدنم زیر آفتاب اما بدنم زیر دست و پاها نیست سر پاداشِ بردنِ سر من بین شمر و سنان که دعوا نیست 🔸شاعر: =============================
ای آن که کرم ریزد، از دستِ کریم تو احسان و کرم باشد، مسکین حریم تو هرکس که شود آگه، ازلطف عمیـم تو داند تو کریمی و، آئیـن عطا داری هم روشنی ماهی، هم چشمه‌ی خورشیدی هم قبله‌ی دل‌ها و، هم کعبه‌ی امیدی هم مَحرم راز حق، هم جلوه‌ی توحیدی سرتا به قدم نور و، ایمان و وفا داری ای آن که فروغ حق، تابد زجمال تو اندیشه کجا یابد، راهی به کمال تو قُدسی نَفَسان خوانند، آیات کمال تو این شوکت و عزت از، الطاف خدا داری ای هر دل آزاده، گردیده اسیـر تو هرتشنه لبی سیراب، از خیر کثیر تو در "جود" ندیده کس، همتا و نظیر تو دریای خروشانی از جود و سخا داری با گوهر مهر خود، برما تو بها دادی شام غم یاران را، انوار و ضیا دادی با دیدن نابینا، اورا تو شفا دادی در هر نگه لطفت، اکسیـر شفـا داری :: در حجره‌ی دربسته، با سینه‌ی تفدیده شام غم و غربت را، چون تو، چه کسی دیده زهرا به تو نالیده، قاتل به تو خندیده جان و دل پُر شوری، از درد و بلا داری ای سوخته چون شمع و، جان داده چو پروانه با لعل لب عطشان، در حجره و در خانه گر بعد شهادت هم، ماندی تو غریبانه میراث غم و غربت، از کرب‌وبلا داری بنگر تو «وفایی» را، با این دل شیدایی وقتی که گرفتارم، من در شب تنهایی چشمم به رهت باشد، تا بر سرِ من آیی چون لطفِ فـراوانی بر اهلِ ولا داری 🔸شاعر: =============================
افتاده بود تشنه‌لب و آه می‌کشید فریاد بی کسیش به جائی نمی‌رسید او رحمت رحیم، جواد الائمه بود... می‌داد از کرامت خود بر همه امید من درک کرده‌ام خودم این نکته را که هست نام جواد بر همه ی قفل‌ها کلید دریای جود و عاطفه و ناجی غریب قبله... مراد... شهره به مِهر است و من مرید برشانه داشت بار غم غربتی قدیم روی لبش ترانه‌ی یاحی و یاشهید مجموعه‌ای ز مقتل اولاد فاطمه است پس روضه‌هاش می‌طلبد گریه‌ی شدید باید به پای روضه‌ی این سرور صبور سر را شکست... گریبان ز غم درید کف می‌زدند با نفس آتشین او چندین کنیزِ پستِ زنا زاده‌ی پلید شرمنده‌ام ز حضرت زهرا از این کلام آنقدر ناله زد ز عطش تا نفس برید سر را گذاشت گوشه‌ی حجره به روی خاک گریان به سمت قبله غریبانه پا کشید.. 🔸شاعر:
با حلق پاره پاره نبودی، حسین بود نزد شراب‌خواره نبودی، حسین بود با طفل در بغل که گلویش بریده شد در انتظار چاره نبودی، حسین بود! وقت فرود نیزه به پهلوی بی‌پناه بر مرکبی سواره نبودی، حسین بود زخم از ستاره بر تنت افزون و بی‌شمار بر روی سنگ خاره نبودی، حسین بود وقت هجوم لشکر دشمن به خیمه‌ها در حالت اشاره نبودی، حسین بود در زیر آفتاب تو ماندی و او، ولی با جسم پاره پاره نبودی، حسین بود 🔸شاعر: =============================
     در اين حريم، هيچ‌كسی بی‌مراد نيست بازار اهل معرفت اینجا کساد نیست همواره بی‌حساب فقط لطف می‌كند بيهوده نام او كه امامِ "جواد " نيست ديدم كه در تمامی حاجت‌گرفته‌ها فرقی ميان مجتهد و بی‌سواد نيست پرسيدم از حوائج و بين جواب‌ها حتی يكی‌ش، "حاجت ما را نداد"، نيست نامی برای درب ورودی مرقدش درخور تر از ورودی "باب المراد" نيست 🔸شاعر: