.
💥سبک: #روضه
🎤مداح: حاج #میثم_مطیعی
🏴 #شهادت_امام_جواد(ع)
😭😔
دل من را اسير تو کرده
جلوه هايي که دم به دم داري
حضرت عشق حضرت باران
در دل خسته ام حرم داري
در هواي زيارت حرمت
در به در مي شويم مثل نسيم
السلام عليک يابن رئوف
السلام عليک يابن کريم
دل به آفاق جود مي بندد
هر کسي آمد و اسيرت شد
در جواني دل شکسته ی ما
سرو قامت خميده پيرت شد
از نگاهت مراد مي گيرم
شده قلبم مريد چشمانت
شاهد لحظه هاي دلتنگي!
دل تنگم شهيد چشمانت
جان من! بين خانه ی خود هم
به خدا آنقدر غريبي که
غربتت را کسي نمي فهمد
تويي و قلب بي شکيبي که ...
قفس غربت و دلي مجروح
پر و بال پرنده مي ريزد
گريه مي باري و کنارت باز
ام فضل است خنده مي ريزد
سر به ديوار بي کسي داري
در غروب غريب فاصله ها
گم شده ناله هاي بي رمقت
در هياهوي شوم هلهله ها
دگر آقا تو خوب مي داني
ناله ی بي جواب يعني چه
التماس نگاه لب تشنه
ندبه ی آب آب يعني چه
به فداي کبوتراني که
دست در دست آسمان دادند
بال در بال ، گريه در گريه
به تني خسته سايه بان دادند
حجره ات کربلا شده آقا
گريه هاي من اختياري نيست
جاي شکرش هنوز هم باقيست
در کنار تو نيزه داري نيست
غرق در خاک و خون رها مانده
بين گودال پيکر خورشيد
خواهري خسته بوسه مي گيرد
از گلوي مطهر خورشيد
سر قرآن که رفت بر نيزه
آسمان غرق در تلاطم شد
در هجوم سپاه سر نيزه
آيه هاي مقطعه گم شد
#جوادالائمه
👇
@Maddahionlinمداحی آنلاین - بگو بههمهکهمرشد منپیرخمیناست - مطیعی.mp3
زمان:
حجم:
5M
🔳 #رحلت_امام_خمینی(ره)
🌴خوشا که دلم که آب و گِلم وقف حسین است
🌴بگو به همه که مرشد من پیر خمین است
🎤 #میثم_مطیعی
💥سبک: #زمینه
صوت👆
🎤مداح: #میثم_مطیعی
🏴 #رحلت_امام_خمینی
🏴 #حماسی #انقلابی
دگر دل ما به جز حرمت منزل ندارد
که موج غمت به جز دل ما ساحل ندارد
دلدار دیگر این دل ندارد
پناه دل ما ضریحت ، قرار دل ما زیارت
سرور دل ما حسین و بهار دل ما شهادت
قرار دلم یابن زهرا
اگر برود سرم نرود از سر هوایت
کجا روم ار رهم ندهی در کربلایت
میآیم آخر تا خیمههایت
سر ره دیگر ندارم ، به غم تو دل میسپارم
تویی همه شوق و امیدم ، تویی همه دار و ندارم
قرار دلم یابن زهرا
خوشا که دلم که آب و گلم وقف حسین است
بگو به همه که مرشد من پیر خمین است
دیوانه عشق حسینیم ، فدایی امر ولایت
کربلاییها ندارند ، عاقبتی غیر از شهادت
امیر دل من حسین جان
@Maddahionlinمداحی آنلاین - گفتگوی امام باقر و حضرت رقیه - مطیعی.mp3
زمان:
حجم:
5.47M
گفتگوی امام باقر و حضرت رقیه
ما دست در دستان هم از ناقه افتادیم
#روضه🔊
مداح#میثم_مطیعی🎙👌😭
#شهادت_امام_محمد_باقر(ع)🏴
تو یکسره در چشم لشکر بودی و من نه
چون صاحب خلخال و زیور بودی و من نه
فهمیدم آن لحظه که نامحرم تو را میزد
از چند صورت مثل مادر بودی و من نه
ما هر دو از بازار شامیها گذر کردیم
با این تفاوت که تو دختر بودی و من نه
در معرض چشم حرامی بودهایم اما
آن لحظه تو محتاج معجر بودی و من نه
حاجت گرفتی در خرابه من دلم میسوخت آنشب تو در آغوشِ یک سر بودی و من نه
اما دوتایی مثل گل از ساقه افتادیم
ما دست در دستان هم از ناقه افتادیم
.
.
|⇦•پسر زخمی پدر...
#روضه #حضرت_علی_اکبر علیه السلام اجرا شده #شب_هشتم_محرم۱۴۰۳ به نفسِ حاج #میثم_مطیعی
●━━━━━━───────
پدر آرامش دنیا، پدر فرزند أعطینا
پدر خون خدا اما، پسر مجنون، پسر لیلا
به کم قانع نبود اکبر، لبالب گشت از دلبر
به یکدیگر رسید آخر، لب رود و لب دریا
*کربلا پدری آمد بالای سر پسرش،صورت به صورتش گذاشت،لب به لب های بریده اش گذاشت.خرابه شام کار برعکس شد.دختری لب به لب های بریده بابا گذاشت*
پسر دور از پدر میشد، مهیّایِ خطر میشد
پدر هی پیرتر میشد، پسر میبُرد دلها را
*لحظه های آخر هی نگاش می کرد"و نظر الیه نظرة آیسٍ منه"یه نگاه از سر ناامیدی به جوونش انداخت.*
پسر دور از پدر میشد، مهیّایِ خطر میشد
پدر هی پیرتر میشد، پسر میبُرد دلها را
*دخترا اومدن دورش رو حلقه کردن.لباس علی رو گرفته بودن،هی صدا میزدن:"علی! اِرحَم غُربَتَنا"علی گوشواره من رو نگاه کن.علی النگوهامو نگاه کن.دلت میاد ما رو تنها بذاری؟!همه مقاتل حال امام حسین رو نوشتند...حال زینب کبری رو نوشتند...
همیشه به این فکر میکنم وقتی علی به میدان می رفت،عباس چه فکری میکرد؟
علی نرو....من رو تنها نذار...علی این دخترا دلشون به من و تو خوشه عموجانم...*
«یه کنج از حرم بهم جا بده
دلم تنگته خدا شاهده
هوای حرم، هوای بهشت
ببر کربلا به جای بهشت...»
در اين آشوب طوفانی، مسلمانان، مسلمانی!
مبادا اینکه قرآنی بیفتد زیرِ دست و پا
پسر زخمی، پدر افتاد
پسر در خون، پدر جان داد
پسر ناله، پدر فریاد
میان هلهله، غوغا
*بلند شو دارند به اشک چشمم می خندند علی...*
پسر ناله، پدر فریاد
میان هلهله، غوغا
*گفتن بذاریم تا خودش زنده اس هلهله کنیم.تا میخواست حرف بزنه،هلهله می کردند.کف می زدند، سر و صدا می کردند.کنار علی اکبر آمد،هلهله می کردند.
وقتی منادی ندا درداد:"الا یا اهل العالم قتل الحسین"همه شروع کردند با هم هلهله کردن...یک مرتبه یکی صدا زد:
کیا حاضرند به پیکرش اسب بتازونند؟*
پسر از زخم آکنده
*امشب از دیشب سخت تر شده...
آب رو هم که بستن...امشب حرم آل علی آب ندارد..به چشمات التماس کن.....*
پسر از زخم آکنده...
پسر هر سو پراکنده...
* "وَ قَطَّعوه بالسُّیوف اربااربا..."*
پدر چون مرغ پرکنده
از این صحرا به آن صحرا
که دیده این چنین گیسو
چنین زخمی شود پهلو؟
و خاکآلودهتر از او به غیر از چادر زهرا
#شاعر: سيد حميد رضا برقع
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.
.
|⇦•وَ فَدَینَاهُ بِذِبحٍ عَظِیم....
#روضه #حضرت_علی_اکبر علیه السلام اجرا شده #شب_هشتم_محرم۱۴۰۳ به نفسِ حاج #میثم_مطیعی
●━━━━━━───────
مرحوم کلینی روایت کرده در فروع کافی کتاب الحج از امام باقر یا امام صادق علیهماالسلام ابوبصیر میگه:آقا فرمود:
ابراهیم نبی اسماعیل رو صدا کرد:پسرم!خدا دستور به قربانی داده؛مرکب آماده کن...چاقو آماده کن...صدا زد:"یا ابَ این القربان؟! "قربانی کجاست؟یه نگاهی به جوونش انداخت... "انت هو یا بُنَیَّ..."
قربانی خود تویی...آیه قرانه:"فانظر ماذا تری..."نظرت چیه؟" قال یا ابتِ افعل ما تُأمر سَتَجِدُنی ان شاالله من الصابرین..."
بابا امر خدا رو اطاعت کن.من صبر می کنم.من از صابرینم.فقط یه درخواستی از بابا کرد.صدا زد: بابا یه پارچه ای روی صورت من بنداز.موقع سر بریدن صورت من رو نبینی...بابا دستای من رو ببند که وقتی چاقو به گلوی من گذاشتی من دست و پا کمتر بزنم.اسماعیل آماده شد.ابراهیم گفت:نه پسرم!این دو کار رو برای تو جمع نمی کنم.چاقو رو به گلوی جوانش گذاشت"ثم رفع رأسَه الی السَّماء"به آسمان نگاه می کرد.در روایت هست:"وَ قَلَبَها جبراییل"جبراییل این چاقو رو برمیگردوند این خنجر نمی برید.هر چه تلاش می کرد،می دید نمی بره...یه وقت ندا آمد:ابراهیم دست نگه دار!"یا ابراهیم! قد صدقت الرویا"پدر و پسر راه افتادند."و فدیناه بذبح عظیم..."ذبح عظیم آمد اسماعیل نجات پیدا کرد...در روایت هست این پدر و پسر بلند شدند،رفتند سمت منزل مادرش خبردار شدتا پدر و پسر وارد منزل شدند"قامت الی ابنِها.."هاجر بلند شد نگاه می کرد به گلوی بچه اش"فاذا اثرالسِّکّین خدوشا فی حلقه"دید گلوی بچه ش کبود شده، زخم شده"ففزعت و اشتكت و كان بدو مرضها الذي هلكت فيه"مادرش ناله زد...بعد مریض شد و در اثر همون بیماری از دنیا رفت.آخ بمیرم...میگن مادرت کربلا نبوده...بعضیا میگن مادرت از دنیا رفته بود...ای کاش همین باشه.وقتی به مادرت خبر دادند ای لیلا! چنان تیر به گلوش زدند.چنان تیر به فرقش زدند. دست ها رو دور گردن اسب حلقه کرد.وقتی با عمود آهن به سرش زد،علی بیهوش شد"و ضرب الناس باسیافهم"شروع کردند علی رو ریز ریز کردن.هی خون از بدن مبارکش می رفت.جلوی چشمای اسب رو گرفت "فاحتمله الفرس الی عسکرالاعداء"اسب راه رو اشتباه رفت.اسب سمت لشکر دشمن رفت همه تونل باز کردند دو طرف ایستادند
"فقطعوه باسیافهم اربا اربا"هر ضربتی که می زدند پسرش رو نگاه می کرد،آه می کشید:علی علی علی."فلما بلغت الروح التراقی"جون که به گلوگاهش رسید،"قال رافع صوته"با صدای بلند فریاد زد:"یا ابتاه! هذا جدی رسول الله "بابا جدم پیغمبر آمده. بابا جدم می فرماید:العجل.العجل...حسین دیگه بیا...*
.
34.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ما لشکر صاحب زمان آماده ایم آماده ایم
🎙 رجز خوانی حماسی حاج #میثم_مطیعی
▪️شاعر فارسی: دکتر محمدمهدی سیار
▪️شاعر عربی: احمد حسن الحجیری (از بحرین)
🏴 مراسم عزاداری شب هشتم #محرم۱۴۰۴
46.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😭 خدایا کودکان غزه
را در خاک و خون بنگر ...
🎥 نوحه سرایی حاج #میثم_مطیعی
برای مظلومیت کودکان غزه
#غزه_تموت_جوعاً
.
#نوحه #مشایه_اربعین
#میثم_مطیعی
متن: یوسف مصر کربلا سلام...
هیأت آیین حسینی | #محرم۱۴۰۴
یوسف مصر کربلا سلام/ دارم براي دیدنت میام
دوباره اربعین شد و بازم/ دوباره کربلا و بار عام
میام که باز تصدقت بشم/ «أَوْفِ لَنَا الْكَيْل » علی الدوام
میام که باز ظرف مو پر کنی / یا ایها العزیز تورو میخوام
توي حکایتِ/ یوسف تنها فقط / چند جف،دستِ بریده نقل قصه ها شد
بهر زیارتِ/کرب و بلاي تو/ اما، هزار هزار تا دست و پا جدا شد
لَو قَطَعوا أرجُلَنا و الیَدَین
نَأتیکَ زَحفاً سَیدي یاحسین
یوسف مصر کربلا سلام/ دارم براي دیدنت میام
صف کشیدن مشتریاي تو/ به به ازین شکوه و ازدحام
غبار پاي زائراي تو/ حالا شده روشنی چشام
میرسه بوي پیرهنت آقا/ از ابتداي جاده به مشام
چشمِ/ یعقوب اگه /با بوي پیرهنِ/ یوسف،شفا گرفت و بعد ازون «يَأْتِ بَصِيراً»
خونْ کرده پیرهنت / چشم دوعالمو/عطر پیکر تو ، میاد ازون لاي حصیرا
لَو قَطَعوا أرجُلَنا و الیَدَین
نَأتیکَ زَحفاً سَیدي یاحسین
یوسف مصر کربلا سلام /من اومدم تو جادّه ي خدا
من اومدم که سر براه بشم / « إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى»
دلم میخواد که بعد این سفر / «رَبَّنَا لا تُزِغ قُلُوبَنَا»
وَهَبْ لَنَا دوباره اربعین/ وَهَبْ لَنَا دوباره کربلا
طبق شنیده ها/ یوسف به عاشقِ / دلداده ي خودش، جوونی دوباره داده
من اما دوس دارم/ پاي تو پیر بشم / تو روضه هاي تو، یه پیر غلام صاف و ساده
لَو قَطَعوا أرجُلَنا و الیَدَین
نَأتیکَ زَحفاً سَیدي یاحسین
یوسف مصر کربلا سلام/ دارم براي دیدنت میام
دست من و دامن لطف تو/ جونم به این امام با مرام
فتح فلسطین روي دوش ماست/ صحبت ما همینه یک کلام
وعده ي ما و لشکر یزید/ تو صبح سرخ روز انتقام
از آسمون اگه / سنگم بیاد مگه، میشه که ما تورو تنها بذاریم
دست از زیارتِ/ کرب و بلاي تو، از روضه هاي تو بر نمی داریم
لَو قَطَعوا أرجُلَنا و الیَدَین
نَأتیکَ زَحفاً سَیدي یاحسین
شاعر: دکتر #محسن_رضوانی✍
👇
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
@simaye_haram16035485113231756046642.mp3
زمان:
حجم:
6.64M
🎙 #میثم_مطیعی
#⃣ #واحد
#⃣ #امام_حسن_عسکری
آه از غم گلدستهی غُربت نَصیبت
از دلشکسته گنبد و صحنِ غریبت..
دلتنگم آه اِیسامرا
دلتنگِ آن صحن و سَرا
ایکاش میخواندی مرا..
با هر نسیم از صحن تو
عطر عجیبی میوزد..
از گوشهی سَرداب تو
اَمنیجیبی میوزد..
«دلتنگم آه اِیسامرا»
شد آینهدار بقیع، این صحن ویران
از این جفا جانهای ما، گشته پریشان..
آه از ستم، آه از جفا
در حق آل مصطفیٰ
نفرین به قومِ بیوفا..
نام تو سُرَّ مَن رَأیٰ..
اما نشانت، درد و غم..
آخر خدایا تا به کی
زائر ندارد این حرم..
«دلتنگم آه اِیسامرا»
اِبنُالرّضای ثانی هادی امّت
اذنی بده تا بیقرار آیم به سویت..
مولا امامِ عسکری
بر این گدا بگشا دری
اینک من و چشم تری..
خود توشهی راهم بده
بار گناهم را مبین..
بر اشک و آهم کن نظر
روی سیاهم را مبین...
«مولا امامِ عسکری»
.