eitaa logo
ذاکرین آل الله
244 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
269 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦•کجایی من از تو‌ ندارم .. به حضرت رقیه سلام الله علیه کجایی من از تو ندارم یک نشانه خبر از من نداری دلم گیرد بهانه بیا تا بخوانیم به جسمِ کودکانه غزل های غمت را به خطِ تازیانه من و این مصیبت به حیرت مانده ام من شگفتا عزیزم پس از تو زنده ام من نبودی ببینی عدو سوی ما حمله ور شود سرِ تو به نیزه همه خیمه ها شعله ور شد همه طفلان به تاب و تب همه ذکرِ عمو بر لب به گِردِ عمه زینب ای بابا بیا، امشب کن دعا بیایم بَرت، گر بینی مرا دیوارم عصا، شدم مادرت به خود گفتم بیایی تا نِشینی در کنارم ولی دیر آمدی و می نشینی بر مزارم دیدم شَیب خضیبت در خون خَدِّ تَریبت ای باب نازنینم عمو جان کجایی؟در آغوشت بگیرم تو رفتی و پس از تو زِ جانم سیرِ سیرم عمو جان کجایی در آغوشم بگیری به دستت لخته ی خون تو از گوشم بگیری تو رفتی ندیدی گذشت از حد جسارت نگهبان نبود و عدو مشغولِ غارت عمو جان نظر کن به این طفلِ قامت هلالی عمو جان خجالت زِتو میکشم با چه حالی دو دستم بِشکند یارب که آوردم به تاب و تب برایت مشک خالی آمد جان به لب، ماندم نیمه شب، من از قافله پیشِ من نِشین پایم را ببین پر از آبله عدو برده به یغما گاهواره گوشواره بر این رخ مانده برجا، جای سیلی گوشِ پاره گر بودی تا به این حد دشمن ما را نمیزد ای عمو جان ..ای عمو‌جان .. در زیر تازیانه عمویم مرا ندید انگار دستِ غیبِ خدا چشم او، گرفت لَختی کنارِ من بِنشین درد دل کنم آن گوشواره یادگار تو را هم عدو گرفت ای پدر کاش به جای سرِ تو میبردن سرِ دخترِ تو کی به پیشانی تو سنگ زده؟ کی زِخون روی تو را رنگ زده؟ ابتاه یا ابتاه ... گاهی تقاص خصم‌ زِما بهر ناله بود اما گاهی تقاص از لبِ خاموش میگرفت ما هیچی نمیگفتیم ما رو میزدن شتر ها آروم میرفتن مارو میزدن عدو بهانه گرفت و زد و به او گفتم بزن مرا که یتیمم، بهانه لازم نیست
|⇦•دلِ همیشه غریبم ... به امام رضا علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها اجراشده ماه مبارک رمضان سال ۱۴۰۱ دلِ همیشه غریبم، هوایتان کرده است هوای گریه ی پایین پایتان کرده است خداش خیر دهد آن کسی که بالِ مرا کبوتر حرمِ باصفایتان کرده است چگونه از تو نگیرم نجات فردا را خدا برای همین ها سَوایتان کرده است : علی اکبر لطیفیان *گفت: آقاجانم! چرا اسمش رضاست؟فرمود: مظهر رضای الهی است... میدونید یعنی چی؟ یعنی این که تو‌ی این عالم همه ی رضاها به امام رضا وصل شدن، فرمود: پدری از پسرش راضی نمیشه الا به رضای امام رضا، مادری از بچه اش راضی نمیشه الا به رضای امام رضا، مؤمنی از مؤمنی راضی نمیشه الا به رضای امام رضا، بقیةُ الله امام زمان از ما راضی نمیشه الا به رضای امام رضا، خدا از ما راضی نمیشه الا به رضای امام رضا... اومدم‌ دلت رو به دست بیارم ..* دوس دارم تو‌حرمش روضه ی زهرا بخونم  یه یادی از غریبی علیِ مرتضی کنم شنیدم تو مدینه به زخم‌ِ دل نمک زدن شنیدم‌ تو‌ کوچه‌ها مادرت و کتک زدن *وورانین الری دوشسو نَه نَه امین گوزلری دولدو جوان نه نه ...جوان‌ نه نه ...بیلمیرم کوچده حسن نه گوروب، گجه هامی یاتاندان سورا گورورم بیر گوشَده هی دیری، قهرمان نه نه ام‌ لای لای.....یولونو‌ کوچده ایتیرمیشدی، گوزونه قان‌دولان نه نه ام لای لای.. * .
. به حضرت موسی بن جعفر سلام الله علیه ماه مبارک رمضان معصومه اگر بر سرم‌ آید‌ نشناسد از جانِ بر لب آمده، بر جان‌ گله دارد *طبق وصیت موسی بن جعفر که فرمود: من و با همین غل و زنجیرها دفن کنید قیامت با همین غل و زنجیرها محشور بشم. ولی شیعیان اینقدر گل روی این بدن ریخته بودن، ادب کردن به بدن موسی بن جعفر... ولی این بدن کجا و اون بدنی که عمه سادات اومد تو‌ی گودال، نگاه کرد دید‌ گودال پره نیزه و شمشیره، هرکاری کرد حسین رو‌ پیدا نکرد. دست آخر از گلوی بریده صدا بلند شد..أُخیَّ اِلَیَّ..... .
•توکاظمین آقا... به حضرت موسی بن‌جعفر علیه السلام ماه مبارک رمضان تو کاظمین آقا، حاجتمو داده مرغ دلم امشب پنجره فولاده چه حرمی چه گنبدی حس میکنی تو مشهدی زهرا میگه خوش اومدی «به اون ناله های رِبِّ خَلِّصْنی موسی بن جعفر ما گُنه کارا رو از سیاه چال نفسمون نجات بده» آهسته گذارید روی تخته تنش را تا میخ اذیت نکند پیرُهنش را اصلا بگذارید روی خاک بماند زشت است بیارند غلامان بدنش را این ساقِ بهم ریخته کتمان شدنی نیست دیدند روی تخته ی در تا شدنش را این مرد الهی مگر اولاد ندارد بردند چرا مثل غریبان بدنش را این مردِ نگهبان که حیا هیچ ندارد بد نیست بگیرد جلوی آن دهنش را * میگن: شیعیان آمدند در جِسر بغداد بدن مبارک رو تحویل گرفتن، میگن: ا ینقدر تو جِسر بغداد گل ریختن روی این بدن، شیعیان فهمیدن موسی بن جعفر کفن نداره براش کفن آوُردن.... امام رضا فرمود:إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ‏ءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ.....«شیعه لر یقشیدیلار دییلر آقا موسی بن‌جعفری یِدی دانه کفنه بوشدولَ...»* «این هفت کفن روضه ی گودال حسین است» دولانور علی قیزی مقتلی قان ایچنده بیر بدن آختارور یولون اوسته قافله لنگ اولوب باجی قارداشا كفن آختارور نه پیرَهنی داشت حسین نه کفنی داشت مدیون حصیرند مرتب شدنش را *زین العابدین چولا باخدی کفن تاپولمادی گوردوله گلدیِله او یامان خیمه لراین ایچیند بیر کهنه حصیر دوشموشدُ یره. زین العابدین حصیری چِک‌چِکه گتدی،بدن مُتلاشی اولموشدو دیری زین العابدین بو‌حصیری بیر گوجن بدنی آلتینان رد الدی ...حسین ....*
|⇦•افتخار دین و آیین .... به حضرت خدیجه سلام الله علیه اجراشده ماه مبارک رمضان افتخارِ دین و آیین را اگر میشد سرود شعر، اول از خدیجه لب به گفتن میگشود ای که بر شأن بلندت، کوهها زانو زدن وی که بر خاک های قدم هایت فلک دارد سجود تو که هستی که شدی همراه ختم الانبیا در نزول وحی یا در جاده ی قوسِ صعود حق تعالی گر که احمد را ستایش کرده است تو که هستی که مقامت را پیمبر می ستود از مقاماتِ تو بس که مادرِ زهرا شدی غیر تو بانو کسی شایسته کوثر نبود اولین فردی که هر چه داشته بخشیده است جودِ تو شد مبدأ تاریخی هجریِ جود هر شب از چادر نمازت رنگ و بوی نور داشت هر سحر با دیدنِ تو بختِ خود را می گشود آبرو جبریل از آبِ وضویت میگرفت در پی این بحر میشد هر اقیانوس رود بود با چُنین شأن و مقامی در زمانِ احتضار غیر زهرای سه ساله کس به بالینت، نبود بی کفن بودی عبای همسرت را خواستی *حضرت خدیجه به دخترش فرمود: فاطمه جان! من هر چه داشتم برای خدا بخشیدم، هیچی نمونده برام، حتی برام کفنی هم نمونده، به بابات رسول الله بگو همون عبایی که با اون نماز شب میخوندی اون رو کفنِ من قرار بده...* بی کفن بودی عبای همسرت را خواستی آهِ پیغمبر، زِدل برخواست تا ربِّ وَدود ناگهان از سوی حق، بر دست های جبرییل پنج پیراهن برای پنج تن آمد فرود * از عرش ندا شد: کفن خدیجه با خود ماست یا رسول الله... کنار این کفن کفن های دیگه هم اومد...* اما پنجمین پیراهن این پنج تن شد قسمتت بر تو سهمش را حسین از عرش حق هدیه نمود فاطمه که دید که می ماند حسینش بی کفن بافت پیراهن، برای یوسفش یاسِ کبود بافت تا عریان نماند بین صحرای بلا بافتش تا اشک تار و بافتش با آهِ پود از حریر کهنه ای آن پیروهن را بافت تا وقتِ غارت درنیاید از تنش؛ اما چه سود وقت غارت گشت یک لشکر به آن گودال ریخت یک نفر باخود زره را برده یک نامرد خود *ابا عبدالله لباس رو به تن کرد، با خنجری هم پاره پاره کرد. زینب سلام الله علیها عرضه داشت: برادر جان! این پیراهن خودش کهنه است چرا دیگه داری با خنجر پاره پاره میکنی؟ فرمود: خواهرم میخوام این ها حیا کنن این پیراهنِ پاره پاره رو از بدنم بیرون نیارن...* لباسِ کهنه چه حاجت که زیرِ سُمِّ سُتور تنی نماند که پوشند جامه یا کفنت.. .
|⇦•تیرِ محبّت تو را... به امیر المؤمنین علیه السلام ویژهٔ اجرا شده ماه مبارک رمضان تیر محبّت تو را منم نشانه یا علی گرفته بر زیارتت دلم بهانه یا علی بار ولایتِ تو را به دوش دل گذاشتم کوه معاصیم فتاد از سرِ شانه، یا علی ای ز دو دیده ام روان خون سَرِ شکسته ات ای ز دلم گُل غمت زده جوانه، یا علی تو قهرمانِ خیبری چرا کنار بَستری هما چگونه سر کند در آشیانه، یا علی تو کَز عطوفتِ دلت شیر دهی به قاتلت دستِ تُهی کجا مرا کنی روانه، یا علی ای پدرِ یتیم ها، دو چَشمِ خود زِ هم گشا طفلِ یتیمت آمده بر درِ خانه، یا علی فدای دیدۀ ترت، چه شد که مثل همسرت شد بدنِ مُطّهرت دفن شبانه یا علی؟ قسم به خون پاک تو، به قلبِ چاک چاک تو که کُشته بارها تو را تیغِ زمانه، یا علی مرگ تو بود آن زمان که بینِ خانه دشمنان زدند همسرِ تو را به تازیانه یا علی *سرو صدا ها که پشت در زیاد شد، امیرالمؤمنین فرمود:حسن‌جان! بگو‌ همه برن‌ دیگه پشت در خانه کسی نمونه... یه بار حضرت اومد همه رو از پشت در خانه پراکنده کرد. بعدِ دقایقی دید هنوز صدای گریه میاد، اومد دید اَصبغ بن نَباته سرش و گذاشته به دیوار، های های داره گریه میکنه، حضرت فرمود: اصبغ مگه نگفتم برو بابام‌ ممنوع الملاقاته؟ اصرار کرد، گفت: آقاجان من تا علی رو‌نبینم نمیرم... از امیر المؤمنین برا اصبغ اجازه ی ملاقات گرفت. اصبغ میگه امدم‌ تو‌ اتاق آقا رو‌ دیدم‌ حالم‌ خراب شد، دیدم یه دستمالی به سر آقا بستن صورت آقا زرد شده دیگه نای حرف زدن نداره... بعد ساعتی دوباره صدای جمعیت از پشت در می اومد. امام‌حسن اومد دید یه عده بچه یتیم کاسه ی شیر به دست گرفتن، همین‌ که شنیدن شیر برا علی خوبه، بچه یتیما، ندارا، فقرا، این نون شبشونه، ولی همه گرسنه موندن و این شیرها رو آوردن برا علی... میگن خبر پیچید شیر برا علی خوبه، بعضیا میگن چهل تا بچه یتیم کاسه ی شیر آوردن... اما من یه علی رو سراغ دارم‌ کربلا، مادرش از این خیمه به اون‌خیمه دنبال آب بود.میگفت...* علی جان هرچقدر چنگ بزنی شیر نمیاد دیگه بعد از عمو آب گیر نمیاد اونی که تشنه هارو آب میداده حالا دستش توی صحرا افتاده .
|⇦•تیرِ محبّت تو را... به امیر المؤمنین علیه السلام ویژهٔ تیر محبّت تو را منم نشانه یا علی گرفته بر زیارتت دلم بهانه یا علی بار ولایتِ تو را به دوش دل گذاشتم کوه معاصیم فتاد از سرِ شانه، یا علی ای ز دو دیده ام روان خون سَرِ شکسته ات ای ز دلم گُل غمت زده جوانه، یا علی تو قهرمانِ خیبری چرا کنار بَستری هما چگونه سر کند در آشیانه، یا علی تو کَز عطوفتِ دلت شیر دهی به قاتلت دستِ تُهی کجا مرا کنی روانه، یا علی ای پدرِ یتیم ها، دو چَشمِ خود زِ هم گشا طفلِ یتیمت آمده بر درِ خانه، یا علی فدای دیدۀ ترت، چه شد که مثل همسرت شد بدنِ مُطّهرت دفن شبانه یا علی؟ قسم به خون پاک تو، به قلبِ چاک چاک تو که کُشته بارها تو را تیغِ زمانه، یا علی مرگ تو بود آن زمان که بینِ خانه دشمنان زدند همسرِ تو را به تازیانه یا علی *سرو صدا ها که پشت در زیاد شد، امیرالمؤمنین فرمود:حسن‌جان! بگو‌ همه برن‌ دیگه پشت در خانه کسی نمونه... یه بار حضرت اومد همه رو از پشت در خانه پراکنده کرد. بعدِ دقایقی دید هنوز صدای گریه میاد، اومد دید اَصبغ بن نَباته سرش و گذاشته به دیوار، های های داره گریه میکنه، حضرت فرمود: اصبغ مگه نگفتم برو بابام‌ ممنوع الملاقاته؟ اصرار کرد، گفت: آقاجان من تا علی رو‌نبینم نمیرم... از امیر المؤمنین برا اصبغ اجازه ی ملاقات گرفت. اصبغ میگه امدم‌ تو‌ اتاق آقا رو‌ دیدم‌ حالم‌ خراب شد، دیدم یه دستمالی به سر آقا بستن صورت آقا زرد شده دیگه نای حرف زدن نداره... بعد ساعتی دوباره صدای جمعیت از پشت در می اومد. امام‌حسن اومد دید یه عده بچه یتیم کاسه ی شیر به دست گرفتن، همین‌ که شنیدن شیر برا علی خوبه، بچه یتیما، ندارا، فقرا، این نون شبشونه، ولی همه گرسنه موندن و این شیرها رو آوردن برا علی... میگن خبر پیچید شیر برا علی خوبه، بعضیا میگن چهل تا بچه یتیم کاسه ی شیر آوردن... اما من یه علی رو سراغ دارم‌ کربلا، مادرش از این خیمه به اون‌خیمه دنبال آب بود.میگفت...* علی جان هرچقدر چنگ بزنی شیر نمیاد دیگه بعد از عمو آب گیر نمیاد اونی که تشنه هارو آب میداده حالا دستش توی صحرا افتاده .
به حضرت رقیه سلام الله علیه اجراشده کجایی من از تو ندارم یک نشانه خبر از من نداری دلم گیرد بهانه بیا تا بخوانیم به جسمِ کودکانه غزل های غمت را به خطِ تازیانه من و این مصیبت به حیرت مانده ام من شگفتا عزیزم پس از تو زنده ام من نبودی ببینی عدو سوی ما حمله ور شود سرِ تو به نیزه همه خیمه ها شعله ور شد همه طفلان به تاب و تب همه ذکرِ عمو بر لب به گِردِ عمه زینب ای بابا بیا، امشب کن دعا بیایم بَرت، گر بینی مرا دیوارم عصا، شدم مادرت به خود گفتم بیایی تا نِشینی در کنارم ولی دیر آمدی و می نشینی بر مزارم دیدم شَیب خضیبت در خون خَدِّ تَریبت ای باب نازنینم عمو جان کجایی؟در آغوشت بگیرم تو رفتی و پس از تو زِ جانم سیرِ سیرم عمو جان کجایی در آغوشم بگیری به دستت لخته ی خون تو از گوشم بگیری تو رفتی ندیدی گذشت از حد جسارت نگهبان نبود و عدو مشغولِ غارت عمو جان نظر کن به این طفلِ قامت هلالی عمو جان خجالت زِتو میکشم با چه حالی دو دستم بِشکند یارب که آوردم به تاب و تب برایت مشک خالی آمد جان به لب، ماندم نیمه شب، من از قافله پیشِ من نِشین پایم را ببین پر از آبله عدو برده به یغما گاهواره گوشواره بر این رخ مانده برجا، جای سیلی گوشِ پاره گر بودی تا به این حد دشمن ما را نمیزد ای عمو جان ..ای عمو‌جان .. در زیر تازیانه عمویم مرا ندید انگار دستِ غیبِ خدا چشم او، گرفت لَختی کنارِ من بِنشین درد دل کنم آن گوشواره یادگار تو را هم عدو گرفت ای پدر کاش به جای سرِ تو میبردن سرِ دخترِ تو کی به پیشانی تو سنگ زده؟ کی زِخون روی تو را رنگ زده؟ ابتاه یا ابتاه ... گاهی تقاص خصم‌ زِما بهر ناله بود اما گاهی تقاص از لبِ خاموش میگرفت ما هیچی نمیگفتیم ما رو میزدن شتر ها آروم میرفتن مارو میزدن عدو بهانه گرفت و زد و به او گفتم بزن مرا که یتیمم، بهانه لازم نیست .
به حضرت علی اصغر سلام الله علیه ...به نفس حاج مهدی رسولی •✾• *دییلر بالانی باسدی باغرینا عبانی چکدی بالانین اوزونه حسین بیر حالاقالیب. نه علی اکبر شهید اولاندا ندا گلدی نه عباسین یانیندا ال بله اتدی بله ندا گلدی نه گودی قتلگاه، فقط علی اصغر اللرینده وراندا بیردن گوردو‌سس گلدی، دَعهُ یا حسین ،حسین الله تسلیت دییر اُزوی ایتیرمه حسین، بالانی بوشلا حسین....* بالام اوخلانوب الیمده سِپه ضَلامَه یارب نه یوزیله بو بالانی آپاریم خیامه یا رب خیره نشو به نیزه علی را نشان نده گهواره نیست دستِ خودت را تکان نده بس کن رباب حرمله بیدار میشود سهمت دوباره خنده ی انظار میشود بس کن رباب زخم گلو را نشان نده قندانه نیست دستِ خودت را تکان نده .