#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت
#کوفه
#شام
#غزل
میان شام می آید سری پشت سری دیگر
به زنجیر آمده همراه سر ها لشکری دیگر
گذشته کاروان تا از شلوغی های این کوچه
رسیده باز هم در ازدحام مَعبری دیگر
عقیله خاک را تا می تکاند از تن طفلی
به روی خاک می افتد دوباره دختری دیگر
به غیر از آستین ناموس حق در بین این مردم
ندارد خاک عالم بر سر من معجری دیگر
به یاد خاتم بابا سکینه با خودش میگفت:
ندارد ساربان ما مگر انگشتری دیگر
میان سنگ باران ها به جز آغوش عمه نیست
برای دختران داغ دیده سنگری دیگر
ندارد زجر جز زجر سه ساله در غل و زنجیر
میان کوچه ها تفریح از این بهتری دیگر
شبیه مرتضی ، زینب به روی ناقه ی عریان
دوباره خطبه میخواند ولی بر منبری دیگر
سر دشمن به زیر افتاد با تیغ کلام او
میان شام زینب کرده فتح خیبری دیگر
نوشته در دل تاریخ تا روز قیامت هم
نمی آید به قرآن مثل زینب خواهری دیگر
#محمد_داوری
#شعر_شیعه
زیباترین نشانه ی ایمان شدی حسین
تا روی نیزه قاری قرآن شدی حسین
با خون خود به پیکر دین داده ای تو جان
بی سر شهید بر سر پیمان شدی حسین
نفرین بر این زمانه که خورشید روی نی
دیدم نشان سنگ کنیزان شدی حسین
آغوش گرم خواهر تو بود پس چرا
بین تنور رفتی و مهمان شدی حسین
تا طعنه بر یتیمی طفل تو میزدند
بابا برای کل یتیمان شدی حسین
آرام قلب زینب اگر از تولدی
رفتی دلیل اشک فرآوان شدی حسین
چون گشته اند اهل و عیال تو "کالعبید"
"کشتی شکست خورده ی طوفان" شدی حسین
باسر به شام در پی ما آمدی اگر
بی سر رها میان بیابان شدی حسین
پیراهنی که کهنه شده نیست قیمتی
اما بمیرم آخرش عریان شدی حسین
#کوفه_شام
#محرم_۱۴۰۴
#محمد_داوری