eitaa logo
ذاکرین آل الله
360 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2هزار ویدیو
446 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
بابا پس از تو عمریست، با گریه خو کنم من چیزی نمانده از اشک، با خون وضو کنم من آئینه ای ز مقتل، مانده به پیش رویم تنها ترا میانِ آن جستجو کنم من یعقوب کربلایم، از یوسفم خبر نیست ای پاره پیرهن با تو گفتگو کنم من از هیجده شهیدم، عمامه ای فقط ماند هر روز دیده را با آن روبرو کنم من از غصۀ اسارت، وز داغِ عمه هایم با اشکِ نیمه شب این، غم شستشو کنم من خونِ دلی که خوردم از شامِ بی مروّت با چه زبان توان این سِرِّ مگو کنم من یک بی حیا چنان بَد، تهمت به عمه ام زد حتی اِبا ز شرح آن زشت خو کنم من با خود خرابه ای در سینه ز شام دارم سجاده را خرابات، دل را سبو کنم من بالاترین عبادت، بوسه ز حنجرت بود با خویش نوحه ها زان حالِ نکو کنم من رفتی و عمه هم رفت، من ماندم و مصائب هم یاد تو دمادم، هم یاد او کنم من در دورۀ اسارت دیدم دو صد جسارت آلامِ خویش تسکین، با ذکرِ هو کنم من از زخمِ ساق و گردن، هرگز گِله ندارم کِی شرحِ غربتِ خود را مو به مو کنم من از آن هزارو نهصد زخمی که بر تنت بود هر روز یک جراحت از تو رفو کنم من از روضه های سختت، دل پاره پاره گردد هر دم که باز یادِ پاره گلو کنم من با تربتِ تو اصلاً خو کرده این مشامم از خاکِ قتلگاهت، عطرِ تو بو کنم من ای روزگارِ شادی دیدار تا قیامت جز ناله چاره ای نیست، با روضه خو کنم من روزی هزار رکعت خوانم نماز صبر و... هر بار در سجودم، لعنِ عدو کنم من دنیا ندارد اصلاً ظرفیتِ غمِ تو اسرارِ روضه اَت را، در حشر رو کنم من
هر که با رأس بریده گفتگویی داشته زینب اما گفتگوی کو به کویی داشته گفت با رأس برادر خواهر خونین جگر نیمه شب در گوشۀ ویران ، که ای نور بصر گر چه گاهی در تنور و دیر و بر نِی می روی از مدار چشم زینب ماه من کِی می روی گاه بر یک شاخه ای از یک درختی ، آشکار گاه بر نیزه به سنگ کینه می گردی شکار ناگهان در آسمان کوفه رؤیت می شوی ناگهان ای سر به بزم شام زینت می شوی گه بدامانِ تنور و گه به چشمانِ عبور شد نصیب تو وصال و من به هجرانت صبور گاه در خورجینِ خولی گاه در صندوقچه ای گاه باشی شاهد بازار و گاهی کوچه ای گاه زیر پای مرکبهای دشمن گم شوی گه زبانم لال تو بازیچۀ مردم شوی گاه از چشم یتیمانِ حرم گردی نهان ناگهان با آهِ یک جا مانده می گردی عیان ای خوش آن نیمه شبی که نورِ ویران می شوی در طَبق ای ماه ، مهمان یتیمان می شوی ای سرِ دور از وطن جای تو در ویرانه نیست حیف امّا چاره ای بر شمع و بر پروانه نیست بارها دیدی مرا بر ناقۀ عریان سوار سرخ گرییدی که دیدی عترتت را در حصار بارها دیدی مرا با دست بسته ، سرفراز بارها دیدی مرا بودم نشسته در نماز این همه درد و بلا و غم ولی با این همه غیر زیبایی ندیدم ای عزیز فاطمه می برد زینب چهل منزل پیامت یا اخی هر کجا هستی سرت بادا سلامت یا اخی ✍️
#⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ ....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.... اَلسَّلامُ عَلَیٰ قَلبِ زَینبِ الصَّبور وَ لِسانُهَا الشَّکور سَلامٌ عَلَی مَن عَجَبَت مِن صَبرِها مَلائِکَةُ السَماءِ... ایرانِ فاطمی، همه غمخوار زینبند این ملتِ حسینی، علمدار زینبند *كيه اين خانوم؟چه مقامی داره این بی بی؟...* زینب اگر نبود، جهادی نداشتیم قرآن و دین، نتیجه‌ی پیکار زینبند فرماندهانِ ما، همه شاگردِ مکتبش رزمندگانِ ما، همه انصار زینبند *یاد کنیم امشب تمامیِ شهدامون رو، خصوصا شهدای جنگ تحمیلیِ اخیر رو، سرداران شهید حاجی زاده، سلامی، باقری...* مائیم اگر، مطیعِ امامینِ انقلاب آنان مطیعِ سید و سالار زینبند از صبر و شُکرِ اوست، به گودال قتلگاه اجساد، در تحیّرِ دیدار زینبند *عمه ی سادات زینب کبری کنار کشته ی داداشش نشسته بود، گاهی صدا میزد "أَ أَنتَ أَخی؟"آیا تو برادر منی گاهی صدا میزد:یاجَدّاه.! گاهی دست زیر بدن پاره پاره برادر میبرد، صدا می‌زد. خدا! این قربانی رو از آل محمد قبول کن، حسین...چه کردن با این خواهر داغ دیده؟ یابن الحسن! یه عده از عربها اومدند اما با کعب نی و تازیانه از بدن برادر جداش کردند... صبر و شُکرِ اوست، به گودال قتلگاه اجساد، در تحیّرِ دیدار زینبند پیغمبران، مطیعِ فرامینِ حضرتش والله اولیاء، هوادار زینبند بعد از حسین، قافله سالارِ عشق اوست اهل‌ِ حریم و اهلِ حرم، یار زینبند دستی، به نورِ معجرِ زینب نمی‌رسد تا بانوان، حجاب نگهدار زینبند در کوفه، صوتِ حیدری‌اَش انقلاب کرد عشاق، محوِ نطقِ گهربار زینبند از کربلا و کوفه و شام و مدینه امروز اهل درد، عزادار زینبند بی‌اِذنِ او، کسی به شفاعت نمی‌رسد محشر تمامِ خلق، گرفتار زینبند آنانکه می‌دهند، خدا را به او قسم روز ظهورِ یار، فداکارِ زینبند ✍ خانومی است به نام هنده، چندین سال خانه ی امیرالمؤمنین زندگی کرده، حالا زن یزید ملعون شده، اما دلش هنوز به عشق امیرالمؤمنين مي تپه،خرابه ی شامه، میگه: شب شد‌ دیدم عده ای کنیز اطراف یه خانم مجلله ای رو گرفتن دارند میارن. بی بی زینب تا چشمش افتاد به این‌ خانم بلند شدند رفتن بین بچه ها نشستن چادر رو صورت کشیدن. الهی بمیرم برات زینب، کار به جایی رسیده بود با دستشون صورتشون رو پوشانده بودن، الله اکبر هنده آمد روی کرسی مخصوص که گذاشته بودند نشست، رو کرد به خانوما، خانم ها بزرگ تر شما کیه؟ یه چندتا سوال ازش دارم بی بی زینب رو نشونش دادن. یکی گفت: عمه جان! خانم ادب داره جوابشون رو بدید. دختر علی است، دختر حضرت زهراست. اینجا گفتند: خانم جان این خانم فرق می‌کنه جوابشون رو بدین. رو کرد به بی بی زینب... خانومِ اسیر! بگو بدانم شما از کدام شهر و دیارید؟ بی بی فرمودند: ما از مدینه ی پیغمبریم. هنده تا نام رسوالله و مدینه را شنید ادب کرد از روی کرسی بلند شد نشست روی خاکای خرابه صدا زد: خانوم! اسم مدینه رو بردی من چندسال تو مدینه بودم خاطرات خوبی دارم، دوستان خوبی دارم، بگو بدانم شما از کدام محله ی مدینه هستید؟ بی بی فرمودند: ما از محله ی بنی هاشمی هستیم. هنده خوشحال شد یعنی میشه این خانم زینب من رو دیده باشه؟ یعنی میشه این خانم از حسین به من خبری بده؟ صدا زد: خانوم! بگو بدانم آیا خانه ی مرتضی علی و زهرا را می‌شناسی؟ گفت: بله! چقدر هنده خوشحال شد. گفت: خانوم آیا بچه های زهرا رو میشناسی؟ فرمودند: بله! از کدامشان سوال میکنی؟ صدا زد: خانوم! بگو بدانم آیا حسینِ زهرا را میشناسی؟فرمودند: بله، هنده حسین رو خوب میشناسم. باز سئوال کرد: آی زنِ اسیر از بی بی زینب خبری داری؟ چادر رو کنار زد بی بی، فرمود: هنده حق داری نشناسی بخدا من زینبم! آنچنان هنده تو صورت خودش زد، صدا زد: کاش کور شده بودم نمی دیدم، خانوم! به من گفتن اسرای خارجی اند. شما کجا؟ اسیری کجا؟ شما کجا؟ خرابه ی شام کجا؟ ای حسین... هرچه روضه بخوای بخونی برای بی بی همه یه طرف این روضه یه طرف: همین که وارد مجلس شام شد با آستینش صورتشو گرفت، چرا؟ این همون کسیِ که وقتی می‌خواست زیارت جدش بره.. علی حرمو تاریک می‌کرد کسی قد و بالای زینبش رو نبینه حالا آوردنش تو مجلس نامحرما..* من کجا مجلس بیگانه کجا من کجا گوشهٔ ویرانه کجا من کجا مجلس اغیار کجا من کجا کوچه و بازار کجا *خدایا به سوزِ دل زینب کبری، به اشک چشمش، به دل داغ دیده اش، به چادر خاک آلودَش، به بدن تازیانه خورده‌اش، فرج امام زمانمان را برسان، موانع فرجش برطرف بفرما امشب همه ما را به زینب کبری ببخش* ...
هر که با رأس بریده گفتگویی داشته زینب اما گفتگوی کو به کویی داشته گفت با رأس برادر خواهر خونین جگر نیمه شب در گوشۀ ویران ، که ای نور بصر گر چه گاهی در تنور و دیر و بر نِی می روی از مدار چشم زینب ماه من کِی می روی گاه بر یک شاخه ای از یک درختی ، آشکار گاه بر نیزه به سنگ کینه می گردی شکار ناگهان در آسمان کوفه رؤیت می شوی ناگهان ای سر به بزم شام زینت می شوی گه بدامانِ تنور و گه به چشمانِ عبور شد نصیب تو وصال و من به هجرانت صبور گاه در خورجینِ خولی گاه در صندوقچه ای گاه باشی شاهد بازار و گاهی کوچه ای گاه زیر پای مرکبهای دشمن گم شوی گه زبانم لال تو بازیچۀ مردم شوی گاه از چشم یتیمانِ حرم گردی نهان ناگهان با آهِ یک جا مانده می گردی عیان ای خوش آن نیمه شبی که نورِ ویران می شوی در طَبق ای ماه ، مهمان یتیمان می شوی ای سرِ دور از وطن جای تو در ویرانه نیست حیف امّا چاره ای بر شمع و بر پروانه نیست بارها دیدی مرا بر ناقۀ عریان سوار سرخ گرییدی که دیدی عترتت را در حصار بارها دیدی مرا با دست بسته ، سرفراز بارها دیدی مرا بودم نشسته در نماز این همه درد و بلا و غم ولی با این همه غیر زیبایی ندیدم ای عزیز فاطمه می برد زینب چهل منزل پیامت یا اخی هر کجا هستی سرت بادا سلامت یا اخی ✍️
. هر که با رأس بریده گفتگویی داشته زینب اما گفتگوی کو به کویی داشته گفت با رأس برادر خواهر خونین جگر نیمه شب در گوشۀ ویران ، که ای نور بصر گر چه گاهی در تنور و دیر و بر نِی می روی از مدار چشم زینب ماه من کِی می روی گاه بر یک شاخه ای از یک درختی ، آشکار گاه بر نیزه به سنگ کینه می گردی شکار ناگهان در آسمان کوفه رؤیت می شوی ناگهان ای سر به بزم شام زینت می شوی گه بدامانِ تنور و گه به چشمانِ عبور شد نصیب تو وصال و من به هجرانت صبور گاه در خورجینِ خولی گاه در صندوقچه ای گاه باشی شاهد بازار و گاهی کوچه ای گاه زیر پای مرکبهای دشمن گم شوی گه زبانم لال تو بازیچۀ مردم شوی گاه از چشم یتیمانِ حرم گردی نهان ناگهان با آهِ یک جا مانده می گردی عیان ای خوش آن نیمه شبی که نورِ ویران می شوی در طَبق ای ماه ، مهمان یتیمان می شوی ای سرِ دور از وطن جای تو در ویرانه نیست حیف امّا چاره ای بر شمع و بر پروانه نیست بارها دیدی مرا بر ناقۀ عریان سوار سرخ گرییدی که دیدی عترتت را در حصار بارها دیدی مرا با دست بسته ، سرفراز بارها دیدی مرا بودم نشسته در نماز این همه درد و بلا و غم ولی با این همه غیر زیبایی ندیدم ای عزیز فاطمه می برد زینب چهل منزل پیامت یا اخی هر کجا هستی سرت بادا سلامت یا اخی ✍ .
یاعلی بنشین کنارم، یاریِ آلام کن سینۀ سنگین من را با حسین آرام کن غصه ها دارم به سینه، دردها دارم به دل با حسن تسکین دلم را زین همه آلام کن دخترم را بعدِ من داغِ فراوان میرسد یاریِ تنها طرفدارت در این ایام کن محسنت را می‌کشند و همسرت را می‌زنند صبر کن، با تیغِ صبرت نصرتِ اسلام کن ریسمان بستند بر دستت اگر نامردمان خویش را با غربت و مظلومیت همگام کن چونکه دیدی، دشمنان صحبت ز بیعت میکنند با قیامِ فاطمه اسلام را اکرام کن چون که دیدی، فاطمه صحبت ز نفرین میکند قلب او را با فَرازی از اَذان آرام کن چونکه دیدی، دینِ حق باقی بماند با سکوت زود بر خانه نشینیِ خودت اقدام کن آری از روز غدیر این نقشه ها مشهود بود لیک با تدبیر، اهل فتنه را ناکام کن غیرِ زهرا و یتیمانم نداری هیچ یار بعد از این، پرهیز حتی از همه اَقوام کن برخی از اصحاب، بر من تهمتِ هذیان زنند بعدها با خطبه اَت، تبیینِ این اِبهام کن ناریان را از کنار بسترِ من دور ساز نوریان را همنشینِ من در این فرجام کن روح و ریحان مرا بنشان کنارم یاعلی با شمیمِ او مرا سوی جنان اعزام کن عَن قَریب اهل نفاق، آتش به بیتت میکِشند لاجرَم یاسِ کبودت را برون از دام کن میرود این شعله ها تا خیمه های کربلا گریه از حالا برای غارتِ ایتام کن میزند بر نیزه ها، رأس حسینم را سنان تا ابد لعنت بر آن جلادِ خون آشام کن عصمتم را معجر از سر می‌برد کوفیِ پَست اشکِ خون بر زینبم جاری ز داغِ شام کن
یارسولَ الله ممنونم ز الطاف شما اینکه هستم روز و شب اطراف و اکناف شما نیستم از زمره‌ی اصحابِ ناب و راستین هستم اما از سرِ توفیق اطراف شما از خدا خواهم نگردم دور، یک آن از درت تا ندانم خویش را، پنهان ز اِشراف شما جمله ذرات جهان، هستند از اَحبابِتان کیست داند ذره‌ای از کوهِ اوصاف شما دردِ دل ناگفته دانی، یک توسل کافی است ای دلم آئینه‌ی رخسارِ شفاف شما در عمل هستم غدیری، با اِطاعت از علی نیستم هنگامه‌ی لبیک، حراف شما نیستم اهل فرار از تنگه‌ی سختِ اُحد رهسپارم با علی تا قله‌ی قاف شما تو اَبالزهرائی و من عبد کویش از ازل حبّ زهرا دارم از اَخلاف و اَسلاف شما ای علی را برترین محبوب، محبوبِ دلم ای خدایت با خبر از آن دلِ صاف شما بینِ مردم، از همه کسبِ حلالیَّت کنی جان بقریان صفا و عدل و انصاف شما قاتلَت با حیله زَهرت داد، صد لعنت به او ای شهادت جامه‌ی زیبا و زرباف شما لحظه‌ی آخر هم از یاریِ حیدر دم زدی دشمنت مانع شد از تثبیتِ اهداف شما دوزخِ اهلِ نفاق از اهلِ عصیان بدتر است در قیامت می‌شود روشن ز اَعراف شما تشنه لب را جای آب از نیزه سیرابش کنند شد گریز روضه‌ی من، سوره‌ی کاف شما از دَمِ شمشیرشان، سبطِ پیمبر کشته شد از غلافِ تیغشان، زهرای اطهر کشته شد ✍️
یاعلی بنشین کنارم، یاریِ آلام کن سینۀ سنگین من را با حسین آرام کن غصه ها دارم به سینه، دردها دارم به دل با حسن تسکین دلم را زین همه آلام کن دخترم را بعدِ من داغِ فراوان میرسد یاریِ تنها طرفدارت در این ایام کن محسنت را می‌کشند و همسرت را می‌زنند صبر کن، با تیغِ صبرت نصرتِ اسلام کن ریسمان بستند بر دستت اگر نامردمان خویش را با غربت و مظلومیت همگام کن چونکه دیدی، دشمنان صحبت ز بیعت میکنند با قیامِ فاطمه اسلام را اکرام کن چون که دیدی، فاطمه صحبت ز نفرین میکند قلب او را با فَرازی از اَذان آرام کن چونکه دیدی، دینِ حق باقی بماند با سکوت زود بر خانه نشینیِ خودت اقدام کن آری از روز غدیر این نقشه ها مشهود بود لیک با تدبیر، اهل فتنه را ناکام کن غیرِ زهرا و یتیمانم نداری هیچ یار بعد از این، پرهیز حتی از همه اَقوام کن برخی از اصحاب، بر من تهمتِ هذیان زنند بعدها با خطبه اَت، تبیینِ این اِبهام کن ناریان را از کنار بسترِ من دور ساز نوریان را همنشینِ من در این فرجام کن روح و ریحان مرا بنشان کنارم یاعلی با شمیمِ او مرا سوی جنان اعزام کن عَن قَریب اهل نفاق، آتش به بیتت میکِشند لاجرَم یاسِ کبودت را برون از دام کن میرود این شعله ها تا خیمه های کربلا گریه از حالا برای غارتِ ایتام کن میزند بر نیزه ها، رأس حسینم را سنان تا ابد لعنت بر آن جلادِ خون آشام کن عصمتم را معجر از سر می‌برد کوفیِ پَست اشکِ خون بر زینبم جاری ز داغِ شام کن
سؤال از خودمان، از چه یک زمان نکنیم که اعتماد، چرا بر اماممان نکنیم توسلاتِ درونی، اگر زیاد شود توقعاتِ زیادی از این و آن نکنیم چقدر حقِ ولیِ خدا، اَدا کردیم چرا عنایتِ او را کمی عیان نکنیم همیشه اوست که باشد، ز جان مراقبِ ما چرا تشکری از صاحب الزمان نکنیم دلِ امام زمان، از گناهِ ما خون است بس است، گفتگویی از گناهمان نکنیم □ □ □ کسی که داغِ پیمبر به سینه‌اش دارد رواست صحبتی امروز، غیرِ آن نکنیم کسی که جدِ غریبش حسن، جگر پاره ست به غیرِ سوزِ جگر، مطلبی بیان نکنیم کسی که مادرِ او را به کوچه‌ها زده‌اند چرا توجهی اصلاً به اصلِ آن نکنیم کسی که عترتِ او را به خارجی خواندند چرا به یاریِ او، یادِ کاروان نکنیم حسین کشته شد و عترتش اسیر شدند که ما به جهل، اِطاعت ز گمرهان نکنیم خدا گواه که امروز، مثلِ آنروز است اگر مسیرِ ولیِ خدا، نشان نکنیم شهیدِ امنیتِ ما، شهید کرب و بلاست چرا تسلّیِ از داغدیدگان نکنیم قسم به فاطمه، اینجا حریمِ فاطمه است چرا دفاع ز مرزِ حریممان نکنیم اگر شود خبری؛ پرچمی نمی‌ماند! تهاجمِ حرمِ خویش، بی اَمان نکنیم بِمان بپای ولایت، قوی و مستحکم وگرنَه در رهِ قلّه، نثارِ جان نکنیم قسم به صبحِ فرج، انتقام نزدیک است اگر که غفلت از این راهِ جاودان نکنیم ✍️
. ز دردهای امامی، که شمعِ انجمن است که هشمین، گلِ گلزارِ شاهِ بی‌کفن است همین غریبیِ او بس، که دور از وطن است غریبِ آل حسین است و دومین حسن است وصیّ و وارثِ طاها، امام عسکری است غریب و بی‌کس و تنها، امام عسکری است اگرچه زاده‌ی زهرا و پور مصطفوی است وَگرچه حجتِ حق، وَز سلاله‌ی علوی است همان وصیِّ رسولی، که سیره‌اَش نبوی است همان ولیِّ خدا که، ز دوده‌ی رضوی است پیِ شدائد و زندان و سختی و غم و درد چه سال‌ها که به تبعید، ماند و شِکوه نکرد برای آنکه بسوزند، قلب محترمَش چقدر شد هدفِ تیرِ کینه‌ها حرمش چقدر در دلِ حصر آن رژیم، داده غمش شنید بسکه بد و ناسزا، به عمرِ کمَش خدا گواه که عمری به یادِ فاطمه زیست برای مادرِ مظلومه، هر سحر بگریست گذَشت از همه، با اینکه دیده خون شده، باز... بسوی مهدیِ موعود، رهنمون شده، باز... هزار مرحله طاغوت، سرگون شده، باز... امامِ مُفتَرَضُ الطّاعِه، لاله‌گون شده، باز... یگانه حجتِ غایب، که آمده‌ به برش گرفت بر سرِ زانو، بحالِ گریه سرش کمی به یوسفِ زهرا، که انتظار کشید چه خوب شد که پسر بر پدر دوباره رسید گریزِ روضه‌ی اکبر، به واپسین دَم دید گرفت کاسه‌ی آب، از چه جرعه‌ای نچشید بیادِ جدّ غریبش، به ناله گفت حسین سلام بر تو که دادی ز دست، نورِ دو عین فدای آن لبِ عطشان و خشکِ اکبر تو فدای لِه شدنِ قطعه قطعه پیکر تو فدای ناله‌ی جانسوز و اشکِ مادر تو فدای بی‌کسیِ کاروانِ خواهر تو اگرچه شاهدِ غمهای شام و کوفه شدند ولی دلیلِ هزاران، گُل و شکوفه شدند خوشا سعادتِ آنانکه، جامِ جان زده‌اند به جبهه، نعره‌ی وصلِ ترا فغان زده‌اند گذشت و لشکری از عشق، این نشان زده‌اند مدافعان، همه یا صاحب الزمان زده‌اند پس از تهاجم و تخریبِ چندباره، حرم بنا شد از سوی رهبر، به یک اشاره، حرم بیا امام زمان، امتی ترا طلبد به هر کران بنگر، ملّتی ترا طلبد امیر قافله، هر نهضتی ترا طلبد بیا که فاطمه، هر فرصتی ترا طلبد بیا که شیعه ز غفلت، بَد امتحان ندهد مباد چهره بما، نورِ حق نشان ندهد ✍ .
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ ای تاج بالاي سرت با دست زهرا تاج ولايت ، تاج عصمت ، تاج تقوا الحق كه اين خَلْعَت به بالايت مي آيد پيراهن آل امامت آلِ طاها تو بهتريني، تو در عالم برتريني دست خدا بالا سرت در هر دو دنيا تو جانشين يازده مَردِ غديري پس عهد و پيمان با تو مي بنديم مولا اي در كمالِ صورت و سيرت محمد اي هم جمال و هم جلالت عالم آرا احكام دين، آيات حق، قرآن و عترت كعبه تو را مي خواند اي مَردِ مُصَلّا اي نام نابِ يوسفِ زهرا ثنايت ذكر امام عسگري با توست زيبا صبح و مسا، شام و سحر، ذكر تو دارند روح و ملك ، عرش و فلك اي ماهِ بطحا اهلِ كُرات و اِنْس و جن با هم سُرايند در انتظار رويِ تو هستيم آقا بر ، برگْ برگِ شاخة طوبي نوشته برگرد اي فصل شكوه دين، بهارا كوه و درُ و دشت و دَمَنْ با هم بگويند عجِّلْ ظهورك ، يا اباالغوث اي مسيحا بازآ كه هرشيعه تو را مي خواند اينك دستِ همه مستضعفين سوي تو بالا پس کی منادی گويد اي منصور امت ياري كن اي مهدي حريم ممصطفي را از زينبيه از حلب ، از شام امروز فرياد بر مي آيد اي آقاي تنها گفتي ميآيم چون شود زشتي فراوان بازآ كه عالم پُر شده از فقر و فحشا گفتي ميآيم چون شود دلها مهيا اينك مهياي ظهور توست دنيا اي وجهِ زيبايت سرور حَيِّ سرمد اي جان احمد از سرايِ غيب بازآ از شرق تا غربِ جهان در جستجويت از بحر و برّ هر دم تحيت بر تو بادا توصيف جان بخش تو،توصيف الهي است اي نام زيباي تو زينت بخش دلها اوصاف تو با دركِ ما اِحصا نگردد قدرِ تو نا پيداست چون اُمِّ ابيها ما هيچِ هيچيم از ميانِ عاشقانت مشتاقِ ديدار تو اهلِ عرشِ اعلا في هذِهِ الساعه و تا في كلِّ ساعه بادا ولي و حافظت حيِّ توانا ما پايِ تو هستيم چون بنيانِ مرصوص فرمان ز تو ، طاعت ز ما اي عبد يكتا عنوان ما مُسْتَشْهدينْ بَيْنَ يَدَيْهَ است روزي كه مي آيي ز كعبه يابن طاها روزي كه مي خواني ز كعبه يا لثارات لبيك يا مهدي ست آقا بر لبِ ما بيعت كنيم و عهد بنديم و بمانيم پاي ركابت حضرت مهدي زهرا حتي اگر مُرديم با رجعت بياييم با يك اشاره سوي تو اي روح والا احمد صدايت مي كند بازآ محمد! حيدر صدايت مي كند برگرد بابا مادر صدايت مي كند با زخم سينه از پشت در گويد بيا مهدي ، تماشا مادر فتاده زيرِ در ، در رويِ مادر محسن شده كشته وَ آيد واعليا محراب گويد مهديا الغوث الغوث گودال گويد واشهيدا واشهيدا هم كشتة گودال هم يك قامتِ دال از كربلا مي خوانَدَت يا اهلَ تقوا چندين جگر پاره تو را فرياد دارند چندين سرِ از تن جدا گويند بازآ سرهايِ بر نيزه به سوي تو چو پرچم خوانند با هم سورة عصر و ضحي را اهل حرم نحن اُسارا را بخوانند اهل خرابه ناله اي دارند حاشا برگرد كه زينب نشسته بي قرارت در انتظارت مانده عمه با مدارا برگرد و آن شمشير برگير از نيامت كز ذوالفقارت خون بريزد بي مَهابا تا ريشة ظلم و فساد از بُن برآيد برگرد اي تاج سر زهرا ، اماما با مؤمنين دل رحم ، با كفار سر سخت اين است معنايِ تولا و تبرّا
ای تاج امامت به سرت یوسف زهرا وی خَلعت عصمت به برت یوسف زهرا شک نیست که سلطان جهانی تو پس از این از بعد وفات پدرت یوسف زهرا باباست گرفتار نگاه و نفَس تو مادر بزند بوسه سرت یوسف زهرا المنة للّه که تو حجت حقی عالم همه تحت نظرت یوسف زهرا صد شکر که این تاج ولایت به سر توست شمشیر علی بر کمرت یوسف زهرا پیغمبر اکرم شده بس مفتخر از تو ای هیبت احمد سپرت یوسف زهرا تو منجی زهرایی و او چشم به راهت کی می رسد از ره خبرت یوسف زهرا چشمان پر اشک حسنین است به سویت عباس شده خونجگرت یوسف زهرا تو قبلۀ دل هایی و معنای نمازی ما شیعۀ اثنی عشرت یوسف زهرا رفتی به پس پردۀ غیبت به سلامت برگرد دگر از سفرت یوسف زهرا زیباست که طاووس جنان رخ بنماید گسترده شود بال و پرت یوسف زهرا بازآ که کلام تو کلام اللّهِ محض است این است به قرآن هنرت یوسف زهرا برگرد که احکام همه مانده معطّل اسلام شده دربدرت یوسف زهرا لعنت به کسانی که همه حق تو بردند شد غصب تمام ثمرت یوسف زهرا ای رفته به تاراج حقوقت، أقِمِ الحَرب شد شیعۀ تو پشت سرت یوسف زهرا روزی که مسلّط بشوی بر همه عالم جمع شهدا دور و برت یوسف زهرا بر بام فلک پرچم تو یکسره بالاست تا کفر ببیند اثرت یوسف زهرا در هم شکند قدرت پوشالی بت ها با ضربت تیغ و تبرت یوسف زهرا گردن بزنی چون همه طاغوت جهان را یکجاست فقط درد سرت یوسف بر ضارب زهرا بزنی ضربت سیلی ای مادر تو منتظرت یوسف زهرا ای منتقم محسن شش ماهه کجایی صد روضه شده همسفرت یوسف زهرا در روضۀ ارباب چه بی صبر و قراری قربان تو و چشم ترت یوسف زهرا ما منتظر فجر ظهوریم اماما تا صبح قریب سحرت یوسف زهرا از خون شهیدان حرم فتح دمیده محسن حججی شد قمرت یوسف زهرا