.
#حضرت_علی_اکبر (علیه السلام)
شرافت مات تشریفات والای علی اکبر
تعالی شمّه ای از شأن اعلای علی اکبر
معاد پیچش زلفش نماد محشر کبری
قیامت جلوه ای از قد و بالای علی اکبر
تجلّی های پیغمبر در این آئینه بی وقفه
حرم را می کند محو تماشای علی اکبر
هم آوردی ندارد شیر حق در جنگ رو در رو
هزار الله اکبر، کیست همتای علی اکبر
به یک جولان چشمش قلب اردوگاه دشمن ریخت
عجب شوری به پا کرده است غوغای علی اکبر
نه تنها بهر استقبال از او پیغمبر آماده ست
خدا آغوش واکرده مهیّای علی اکبر
اگرچه حاصل عمرحسین از دست رفت اما
به رسم صبر تاب آورد تا پای علی اکبر
غم فرزند سنگین است، تا می شد تحمل کرد
ولی آخر به خاک افتاد بابای علی اکبر
به خاک افتاد طوریکه همه گفتند دق کرده
به خاک افتاد بین ارباً اربای علی اکبر
حسینافتاد از پا موقعی که دید افتاده
شکافی بین ابروهای زیبای علی اکبر
مسیحا آفرین آهی کشید و از نفس افتاد
خدایا کاش امکان داشت احیای علی اکبر
علیرا تکه تکه از تمام دشت آوردند
ولی کامل نشد انگار اعضای علی اکبر
تنش را در عبا چیدند پیش چشم بابایش
عموعباسبا دیگر عمو های علی اکبر
وحالا بین دارالحرب دور عمه ی سادات
بنی هاشم همه جمعند، منهای علی اکبر
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#مصطفی_متولی✍
.
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#حضرت_سکینه_س_مرثیه
آرام جان خستهدلان! پیکرت کجاست؟
جانم به لب رسیده پدر جان، سرت کجاست؟
جسمت اسیر فتنۀ یغماگران شده
پیراهن امانتی مادرت کجاست؟
از چه جواب دختر خود را نمیدهی؟
بابای با محبّتم! انگشترت کجاست؟
در خیمه هر چه بود به تاراج فتنه رفت
خاکم به سر، عمامۀ پیغمبرت کجاست؟
سوز عطش ز خون تنت موج میزند
ای تشنهلب، برادر آبآورت کجاست؟
از دود خیمه تربت ششماهه گم شده
بابا بگو مزار علیاصغرت کجاست؟..
✍ #مصطفی_متولی
وقتی رسید قافله در مجلس یزید
بالا گرفت قائله در مجلس یزید
اشک سر بریده درآمد که پاگذاشت
زینب میان سلسله در مجلس یزید
زینب رسید و دور و برش جمع خستهای
با پای پر ز آبله در مجلس یزید
داغ رباب تازه شد آن لحظهای که دید
بالا نشسته حرمله در مجلس یزید
با کینهای به قدمت تاریخ کفر، داشت
با دین سر مقابله در مجلس یزید
دفها به روی دست، و کِل میکشید مست
مطرب میان هلهله در مجلس یزید
بزم شراب بود و چه کردند پای تشت
رقاصهها پِیِ صِله در مجلس یزید
ای وای بین جام شراب و سر امام
چندان نبود فاصله در مجلس یزید
بالا که رفت چوب، سه ساله بلند شد
صبرش نداشت حوصله در مجلس یزید
شد اشک چشم، بغض و بدل کرد این چنین
آتشفشان به زلزله در مجلس یزید
صحبت که از خرید و فروش کنیز شد
افتاد باز ولوله در مجلس یزید
خون خورد زینب و جگرش پارهپاره شد
از دست إبن آکله در مجلس یزید
#کوفه_شام
#الشام_الشام_الشام
#مصطفی_متولّی
4_6033117784479629697.mp3
زمان:
حجم:
3.97M
تحلیل مداحی
روضه #اربعین
با نوای: #حاج_حسن_خلج
شاعر شعر اول: #حاج_علی_انسانی
شاعر شعر دوم: #مصطفی_متولی
#موضوع : لطائف و ظرائف در روضه
غريبه گان مُرُوَت حيا نمي كردند
ز هيچ گونه جنايت اِبا نمي كردند
ستاره گان حرم را به ريسمان بستند
بگو ز جور ، زمين را به آسمان بستند
ميان آن همه لشکر چو بي كسم ديدند
به اشك بي كسي ام ناكسانه خنديدند
از جان خود اگر چه گذشتم به راحتی
دل کنده ام ولی ز تنت با چه زحمتی
می خواستم به پات سرم را فدا کنم
اما به خواهر تو ندادند مهلتی
بهتر نبود جای تو من کشته می شدم؟
بی تو چگونه صبر کنم،با چه طاقتی؟
از بس برای زخم لبت گریه کردهایم
چشمی ندیدهام که ندیده جراحتی
تو رفتی و غرور حریمت شکسته شد
هنگام غارت حرم، آن هم چه غارتی
آتش زدند خیمۀ ما را و بعد از آن
دزدیده شد تمامی اشیاء قیمتی
کم مانده بودخم بشوم، کم بیاورم
از دست تازیانۀ بیرحم لعنتی
.