eitaa logo
ذاکرین آل الله
293 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
319 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
ghazal,rozeh hazrat moslem 14010216.mp3
12M
‏یکی‌از دوستان گفت تصادف کرده بودم صحنه مشــکوک و پنجـاه پنجـاه بود، ولی خودم میدونـستم مقصـر منم، افسر کـه آمد، گفتم «مقصر منم» افسر قبل از هر حرفی گفت: ارمنی هستی؟!گفتم: «نه مسلمان» چکار کردیم که امت راستگوترین و امین‌ترین خلق خدا، وقتی راست میگه خودمون هم تعجب میکنیم؟!! عباس تقدسی‌نژاد .
|⇦•گدای سفرۀ مردم‌ شدم... روضه و توسل به باب الحواج حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله علیه اجرا شده شبِ اول محرم۱۴۰۰به نفس حاج مهدی سلحشور •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ "أَسْتَغْفِرُاللهَ الَّذى لا إِلـهَ إِلاّ هُو الْحَىُّ الْقَیُّومُ ، الرَّحْمنُ الرَّحیمُ ، ذُوالجَلالِ وَ الإِکْرامِ ، وَ أَسْأَلُهُ اَنْ یَتُوبَ عَلَىَّ تَوْبَةَ عَبد ذَلیل خاضِع فَقیر بائِس مِسْکین مُسْتَکین مُسْتَجیر لایَمْلِکُ لِنَفْسِهِ نَفْعاً وَ لاضَرّاً وَ لا مَوْتاً وَ لا حَیاةً وَ لانُشُورا" اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَولادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ. *امشب رو میخوام با مناجات شروع کنم، چون یقین دارم وقتی مناجات کردیم، توبه و استغفار کردیم، اشکمون هم بیشتر میشه، حالمون بهتر میشه، مگر قرار نیست امشب حضرت زهرا سلام الله علیها به ما نگاه کنه؟...* گدای سفره ی مردم‌ شدم غلط کردم جدا شدم زِدَرَت! گم شدم غلط گردم مرا صدا زدی و رد شدم نفهمیدم تو خوب بودی و من بد شدم نفهمیدم * شهید محسن درودی میگن: ترکش خورده بود گوشه ی چشمش، دکتر بهش گفته بود باید یه مدتی مواظب باشی گریه نکنی، گفته بود: آقایِ دکتر! چشمی که برای حسین گریه نکنه نمیخوام... امشب به این چشمات بگو کمکم کنید، مادرش داره ناله میزنه، من رو خجالت زده ی مادرش نکنید... بگو: زهراجان! من گنهکارم، اما این ناله ام رو خرجِ حسینت میکنم...* به آن زبان که تو دادی چه ها نکردم‌ من مرا ببخش شمارا صدا نکردم من رفیق بودی و من نارفیق! شرمنده شکسته ام دلتان را! رفیق! شرمنده بیا و دیده خود را ز من ندید بگیر مرا گناه زده! تو نزن ندید بگیر مرا ببخش تو حالا بخاطرِ زینب بغل بگیر گدارا بخاطرِ زینب مرا زجمع فقیرانِ خود جدا نکنی تو را به جانِ رقیه مرا را نکنی هزار شُکر که زهرا حسابمان کرده برای نوکری ات انتخابمان کرده *اگه بهت گفتن: به دعوتِ کی اومدی؟...بگو:...* به دست سینه ‌زنان برگِ دعوت زهراست به روضه آمدن ما عنایتِ زهراست کسی ز بزم تو تعدیل می شود !؟ هرگز مگر عزای تو تعطیل می شود ؟! هرگز چقدر مرگ برایِ غم تو مطلوب است در این حسینیه ها خاکمان کنی خوب است اگرچه جنسِ دلِ نوکر تو از سنگ است برای دیدن کرب و بلا دلم تنگ است دوباره فاطمه دارد بُنَیَّ می ‌خواند گرفته زمزمه دارد بُنَیَّ می‌ خواند بُنَیَّ ! مویِ سرت را که چنگ زد مادر؟ به صورتِ تو عزیزم که سنگ زد مادر؟ لباس دوخته بودم کجاست پیرهنت؟! گرفت‌ پهلوی من، وقت دست و پا زدنت ! سید پوریا هاشمی بردیا محمدی *اما از امشب بخونم، شبِ سفیرِ ابی عبدالله، مسلم بن عقیل، امشب باید برا این غریب خیلی گریه کرد....ابی عبدالله وقتی کربلا داشت شهید میشد دخترش داشت نگاش میکرد، اما مسلم غریب و تنها تویِ کوفه هیچ کسی رو نداره، هیچ محرمی کنارِ خودش نداره...* کاش می شد باز برگردی به شهرِ مادرت تا که راحت جان دهد این کفترِ نامه برت من نوشتم که بیا، ای کاش دستم می شِکست کاش می شد پیکِ من هرگز نیاید محضرت نامه هاشان را نخوانده پاره کن، آتش بزن هیچ کس اینجا نخواهد ماند، یار و یاورت .
|⇦•کاش می شد باز برگردی... روضه و توسل به باب الحواج حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله علیه اجرا شده شبِ اول محرم۱۴۰۰به نفس حاج مهدی سلحشور •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *مظلومیتِ این آقا همین بس، که به عمر بن سعد وصیت کرد، آدم وصیتش رو به امینش میکنه، به مَحرمش میکنه، هر چی مسلم نگاه کرد دور و برش کسی رو ندید...* یک کمی هم رحم کن بر دلخوشی های رباب جانِ من برگرد، تا زنده بماند اصغرت نیزه داری نیزه اش را تیزِ تیزِ تیز کرد تا بیفتد با تمامِ آن به جانِ اکبرت مشک هایت را حسابی پُر کن اینجا آب نیست رحم کن بر آبرویِ حضرت آب آورت *اما این غصه داره مسلم رو میکُشه...* لااقل اَهل و عیالت را ببر یک جای امن گُنگ و سربسته بگویم، وای! مویِ دخترت رضا قاسمی *قربان مسلم برم که تمامِ زندگیش رو برا ابی عبدالله گذاشته، دوتا پسر بزرگاش روز عاشورا به شهادت رسیدن، دو تا کوچیکترا یک سالِ بعد نوشتن فدایِ ابی عبدالله شدن، بعضی از اربابِ مقاتل نوشتن: دخترش حمیده، روزِ عاشورا زیرِ دست و پایِ اسبا موند...یه خانوم داشت که چند وقت بعد از واقعه ی کربلا تو مدینه دق کرد، وقتی برگشت مدینه، دید والیِ مدینه خونه ی سیدالشهدا، خونه ی قمر بنی هاشم، خونه ی مسلم رو همه رو با خاک یکسان کرده، این خانوم آواره بود، چند رو خونه ی زینب، چند روز خونه ی امام سجاد، روایت میگه: ماتمکده داشت، اما حرف از مسلم نمیزد، همش میگفت: "وا ذَبیحا، وا عَطشانا، وا حسینا" عُبیدالله پلید ترین آدم هارو فرستاد برای دستگیریِ مسلم، مُحمّد بن اَشْعَث رو فرستاد، این نانجیب توی کربلا هم مامور طبل ها بود، سیصد یا چهارصد طبل رو جمع کرده بود، با هم میکوبیدن، دلِ زینب خالی میشد، اینقدر این نانجیب دلِ بچه هارو تویِ کربلا لرزونده... این نانجیب وقتی اومد برا دستگیریِ مسلم، به عبیدالله هی پیغام می فرستاد: آدم بفرست، سرباز بفرست، تا دوهزار نفر نوشتن برای دستگیری مسلم فرستاد، عبیدالله صداش در اومد: یک نفر رو میخوای بگیری این همه نیرو میخوای؟ گفت: فکر کردی من رو به جنگِ یک بقالِ کوفه فرستادی؟ نه! اینها از بچگی شجاعت رویِ پیشونیشون نوشته شده، مگه ما حریفش میشیم؟ آخرش نیرنگ کردن، یه چاله ای کندن، رویِ این چاله رو با نی پوشوندن، مسلم که حمله کرد تویِ این چاله افتاد، مردمی که چند روزِ پیش از هم سبقت میگرفتن که مسلم بره خونشون، مردمی که وقتی اسمِ ابی عبدالله می اومد همه گریه می کردن، این مردم همه پشتِ بام ها جمع شدن، تا مسلم افتاد تویِ گودال، همه با این نی های آتش گرفته رویِ سرِ مسلم میریختن، یه عده سنگ میریختن...با این وضعیت مسلم رو دستگیر کردن، وقتی رسید به دارلاماره، از در که میخواست وارد بشه، یه سرباز با لگد به پشت مسلم زد، با صورت رویِ زمین افتاد، صورت پُرِ خون شد، این لبِ بالایی با خنجر پاره شده، با این وضعیت اومد بالایِ دارالاماره، یه نانجیبی دلش سوخت، یه ظرف آبی برا مسلم آوُرد، مسلم این ظرفِ آب رو کنارِ دهان آوُرد، تا دوسه مرتبه خواست آب نوشِ جان کنه، این ظرف پُرِ خون میشد، ظرف رو رویِ زمین میریخت، دفعه ی دوم و سوم، یه نگاه کرد، گفت: قرار نیست من آب بخورم...اگه قرارِ اربابم با لبِ تشنه جون بده منم باید تشنه جان بدم... شباهت هایی داره مسلم به ابی عبدالله، غربت یکیشه، بی سر شدنش یکشیه، تشنه شهید شدنش یکیشه، اما وقتی از بالای دارالاماره بدنِ بی سرش رو انداختن رویِ زمین، روایت میگه: همه ی استخوانهای مسلم خورد شد، این هم یه شباهت به ابی عبدالله، کربلا هم گفتن: اسب هارو نعل تازه بزنیم، بر بدنِ ابی عبدالله...اهل فن میگن: اسب رو نعلِ تازه بزنی هی پاش رو رویِ زمین میزنه، اینقدر بر بدنِ ابی عبدالله زدن، وقتی زینب اومد تویِ گودالِ قتلگاه، هی فریاد میزد: گلی گم کرده ام میجویم او را... حالا شبِ اولی از بی بی زهرا مدد بگیریم...* تو شهر غربت، طوعه! پناهم دادی درا رو بستن امّا تو راهم دادی ای پیرزن! نذاشتی مُسلم صدای غربتش بپیچه چی میشد تو مدینه بودی تویِ اون کوچه کسی پناه نداد به خیرُالنساء مسیر و بست با خنده یک بی حیا به رویِ زهرا حسن میگفت: بی هیچ دلیلی می‌زد قبل از لگد دیدم که سیلی می زد به رویِ زهرا .
و توسل به باب الحوائج حضرت مسلم ابن عقیل ویژه ایام مسلمیه و شب اول محرم به نفس حاج حسین سازور* •✾• کوفه دلبستگی اش را به تو ابراز نکرد در زدم خانه به خانه، احدی باز نکرد خسته از راه، دعا کن به دو راهی نخورد هیچ مردی به در بسته الهی نخورد غیر از این طوعه در این شهر ندیدم مردی کاش می شد به تو پیغام دهم برگردی کاش می شد به تو پیغام دهم: کوفه نیا به علی اصغر شش ماهه قسم کوفه نیا دیدن حرمله دلشوره به جانم انداخت جملۀ «کوفه نیا» را به زبانم انداخت پینۀ مُهر به پیشانیِ شان توطئه بود قول این طایفۀ چرب زبان توطئه بود پشتِ پایِ بدی از دوست نماها خوردم زخم از نیزۀ تکفیر به فتوا خوردم ان شالله بریم کنارِ حرمش اونجا عرض ادب کنیم .. سر به دیوار غریبی نگذارم چه کنم!؟ دست دشمن پسرانم نسپارم چه کنم!؟ کوچه گردی شده کارم،همه رفتند حسین! راه برگشت ندارم،همه رفتند حسین! حقِ اولاد علی نیست چنین بی مِهری گریه ام بند نمی آید از این بی مِهری روضه هایم به تو بسیار شباهت دارد اشکم از غربت گودال شکایت دارد در دلِ خاک،دلم خون جگرت می ماند سرِ دروازه سرم منتظرت می ماند سرِ دروازه رسیدی،طلب باران کن با لب تشنه مرا فاتحه ای مهمان کن غم نخور ! چون که شنیدی به پرم سنگ زدند به فدای سر زینب به سرم سنگ زدند شاعر: وقتی میان گودال افتاد از هر طرف نیزه بارانش کردن .. اما تفاوت از اینجا به بعدِ .. مسلم رو دست بسته و خاک آلود از گودال بیرون آوردن اما ابی عبدالله دیگه از گودال بیرون نیامد .. وقتی وارد دارالاماره شد، سلام نکرد؛ گفتن چرا به امیر سلام نمیکنی؟ گفت امیری حسین و نعم الامیر .. یا مسلم ابن عقیل .. ای کشتۀ بی وفایی ها .. حضرت رو بردن بالای بام دارالاماره، رو کرد سمتِ مکه یه سلامی به ابی عبدالله داد ..بعضیا فرمودن در همان سلام دادن، نانجیب سر از بدن مسلم جدا کرد .. مردم کوفه پایین دارالاماره اجتماع کرده بودن و دربارۀ مسلم گفت و گو میکردن .. اُف بر شما مردم بی غیرت .. میانِ همهمۀ مردم یه وقت یه صدای مهیبی به گوش آمد .. نگاه کردن دیدن یه بدنِ بی سر از بالای دارالاماره رویِ خاک افتاد .. ای حسین .. امام زمان ببخشید .. بعضیا گفتن اراذل کوفه خبردار شدن، ریسمان به پایِ مسلم بستن .. بدنُ خاک کشیدن تا بازار قصابا بردن .. بدن رو به قناره آویزان کردن .. اینجا به بدنِ سفیرِ ابی عبدالله بی حرمتی کردن .. صلی الله علیک یا اباعبدالله .. با بدنِ اربابتون چه کردن .. امام رضا فرمود جد ما رو فَإِنَّهُ ذُبِحَ كَمَا يُذْبَحُ الْكَبْشُ منابع: بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۹۷۴م، ج۲، ص۸۱ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۳۵۰ مفید، الارشاد، ۱۴۱۴ق، ص۵۳-۶۳ مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۶۵ ابن اعثم الکوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۶۲ عیون اخبار الرضا علیه السلام ۱، ۲۹۹ .
و توسل به حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام به نفس استاد حاج منصور ارضی •✾• قربون مسلم برم .. شبای عرفه کسی مکه باشه میره صحرای عرفات، شب عرفه خودش رو اونجا میرسونه همه با هم روضه‌ی مسلم میخونن .. ان‌شاءالله قسمت بشه بریم .. الان یه آقایی هست احرام بسته .. مسلمت مثل علی بی کس و بی یار شده تک و تنها وسط شهر گرفتار شده جان زهرا پسر فاطمه برگرد فقط تکیه گاهم چو مدینه در و دیوار شده این همه گل که برای تو نوشتم خار است دم دکان همه نیزه تلمبار شده همه گفتند بیا تا به زمینت بزنن روی این نقشه‌ی کوفه چقدر کار شده بچه ها موقع بازی گذرم را بستند مسجد جامع شان خانه‌ی اشرار شده روی عمامه‌ی من ریخته خاکستر و سنگ حاصلم دود شده چشم تر تار شده لب من پاره شده تا نشود پاره لبت خوردن آب در این مهلکه دشوار شده کاش شش ماه زمان بود که بر میگشتی به خدا تازه ربابِ تو پسر دار شده .. .
توسل به امام زمان عجل الله و شب اول محرم به نفس سید مهدی میرداماد •✾• "اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ (اَبَداً) ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ" * دوزانو دست ادب به سینه بگذارید شب اول مُحرمه ....* هر که دارد به سرش شور و نوا بسم الله هرکه دارد هوس کرب وبلا بسم الله "اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن" "یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة" "یا رب الحجه بحق الحجه اشف صدر الحجه بظهور الحجه...." مُحرمی که نباشی در آن مُحرم نیست بدون تو ضربان زمین منظم نیست چقدر ساده گرفتیم بی تو بودن را هزار سال بدون تو زندگی…کم نیست *اینقدر این فراق بین‌ما طولانی شده دیگه برامون عادی شده ندیدنت ونبودنت ،چقدر محرما بیاد و بره نبینمت آقا...."عَزیزٌ عَلَّیَ اَنْ اَرَی الخَلْقَ وَ لا تُری" خدا نکنه این فراق عادی بشه عادت‌کنم به نبودنت ..آدم باید محرم بی قرار باشه برا امامش ..از همین امشب یاد بگیریم این بیقراری رو‌... مسلم‌ هر وقت که میگذشت بیشتر بی قرار امامش بود ..آقا خودت بخواه ما که هرچه خواستیم نشد ..* خودت بخواه که دست از گناه بردارم *از گناه خسته شدم به جدت قسم اومدم با این پیرهن مشکی دست از گناه بردارم ... آقا جان!* خودت بخواه که دست از گناه بردارم که عهدهای منِ روسیاه محکم نیست *هرچی عهد بستم هرچی بهت قول دادم همه رو شکستم اما امسال اومدم بگم: یا صاحب الزمان! میخوام به واسطه محرم عهد ببندم عهدی که زیر خیمه عزای جدت میبندم فرق داره ....آقا جان! ..* هزار بار خودت را به ما نشان دادی ولی چه فایده چشمان ما که مَحرم نیست *اومدم یه چشمی بهم بدی مَحرم بشه لایق بشه این چشمی که پر از گناهه لیاقت نداره، اومدم چشمم رو شستشو بدم‌، واقعا هم همینه هرچیزی که بخواد پاک‌بشه باید شستشه بشه ...من از شما سؤال میکنم چی بهتر از اشک‌برحسین برای شستشه شدن ...؟ آقا جان هیچ‌جا بهتر از روضه پیدا نکردم ..حرف دلت هست یا نه ؟* خودم به چشم خودم دیده ام که در روضه حلاوتی ست که در هیچ جای عالم نیست *یه شبِ روضه ی شمارو با عالم عوض نمیکنم یک ساله منتظر شب اول محرمم....* حوائجم همه در بین روضه یادم رفت *کی میگه حاجتی ندارم، مگه میشه کسی بی حاجت اومده باشه ..خیلی حاجت داشتم خیلی درد دارم گفته بودم شب اول میام‌کلی حاجت میارم وسط، اما تا اومدم نگام به این پرچمِ یا حسین افتاد تمام یادم رفت * حوائجم همه در بین روضه یادم رفت غمت چه کرده…غم روزگار یادم نیست احسان نرگسی رضا پور *خوشا به حال اونی که فقط غم امامش رو بخوره غم‌ خودش یادش نیاد .. شهدای کربلا این‌جوری بودن از غم‌وغصه خودشون هیچ‌وقت گریه نکردن وحرف نزدن ..فدای اون آقایی بشم‌که تو‌کوفه خیلی غم‌داشت خیلی بلا داشت خیلی مصیبت دید اما یه لحظه غم‌خودش یادش نیومد، فقط برا غم امامش گریه کرد ..فدات بشم آقاجان ..چه‌چوری مسلم تو‌کوفه اسیرشد ..چه‌جوری غریب شد ..یه بار برا غم‌خودش گریه نکرد ...فقط میزدتو سینه اش میگفت: حسین نیا کوفه .. اصلا خودش رو ندید فقط با آقاش نجوامیکرد* سرم رو شکستند فدا سرت اینا نقشه دارند برا سرت میترسم که رو نیزه ها سرت قرآن بخونه...قرآن بخونه .. میترسم بازم مثله مادرت یه دستی بلند شه رو دخترت همه ترسم از اینکه خواهرت غریب بمونه..... فرقی نمیکنه، تو کوفه مرد و زن دیدم با این چشام، اینا غریب کُشن گودال میکنند، بد جور میزنند حتی زنا شونم، از دور میزنند *یه جوری زدنش، گفت: منو‌ اینجور میزنید با حسینم چه میکنید؟...* یه گودال برام کندن و زدن یه عده میخندیدن و زدند غریب گیرم آوردن و زدن همه دور گودال نشستنُ زدند دندونم رو شکستنُ توی کوچه دستم رو بستنُ *من نایبت بودم اینجوری میزنند، موندم که با خودت میخوان چیکار کنن؟..* سیلی که میزدن از پا میوفتادم یاد مدینه و زهرا میوفتادم .
و توسل به حضرت مسلم علیه السلام شب اول محرم به نفس سیدمهدی میرداماد •✾• *روضه شب اول شروع شد، امشب شب اولین فدایی حسینِ، میخوام اسم یه فدایی دیگه رو ببرم، دونفر اولین فدایی امام شدن ..‌قرآن میگه: "السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ، أُولئِک الْمُقَرَّبُونَ" این دونفر السابقون السابقونن.... روضه ،روضۀ این دو نفره، هر دو نفر تنهایی چشیدن ، هر دو نفر غربت چشیدن، هر دو نفر رفتن در خونه هارو زدن اما کسی در رو وا نکرد، هر دو نفر پشت در بسته افتادن، هر دو نفر واسۀ خودشون گریه نکردن، هر دو نفر برا امامشون‌گریه کردن ..یه کلمه هایی توی روضه هر دو نفر مشترکه این کلمه ها خودش یه روضه است...... اولیش کوچه است، دومیش آتیشه.... سومیش تازیانه است ... یا صاحب الزمان! یه چیز دیگه ام تو‌روضه این دونفر مشترکه، تو‌ روضه این دونفر چند نفر ریختن سر یه نفر ... مدینه هم‌چند نفر ریختن سر یه مادر، میخوام‌بگم اگه ریختن سر مُسلم، مُسلم‌ مرد بود، شجاع بود، دلیر بود، فرمانده بود.. جنگجوبود، سردار بود، کسی بود جنگهای زیاد دیده بود، اگه ریختن سرش چهارتا زدن چهارتا خوردن، جنگه مَرد با مَرد.اما مادرِ ما یه خانم هجده ساله بود، مادر ما خانومی بود دفاع نداشت، مدافعی نداشت، مادر ما بارشیشه داشت، یکی نیومد بگه این خانوم نباید بین در و دیوار باشه ..‌ نانجیب تا فهمید فاطمه است خودش نوشته چند قدم اومدم‌ عقب، یا صاحب الزمان! وقتی مسلم تو‌خونۀ طوعه گیر افتاد فهمید خونه محاصره شده ریختن دور خونه، تا دید آتیش آوردن خونه محاصره شد، زد از خونه بیرون، میدونی چرا از خونه زد بیرون؟ فهمید یه زن تو خونه است .. گفت اینا مرد و زن نمیفهمن یادش افتاد .. گفت یه زن تو‌ مدینه تو‌خونه گیر کرد .. دیگه نمیخوام تکرار بشه... توی مدینه، نانجیب میگه برگشتم یادِ علی افتادم هرچی کینه داشتم چنان لگدی به در زدم .‌‌.... .
01 - Seyed Mehdi Mirdamad - Shabe 1 Moharram 1400.mp3
5.95M
↻ حاج آقا مرتضی تهرانی می‌گفتند: نزدیک به دو هزار نفر همراه امام حسین علیه‌السلام به کربلا می‌آیند ولی تنها سی ‌و هفت‌هشت نفر تا آخر باقی می‌مانند‌... تا آخر موندن خیلی سخته! .
روضه و توسل به باب الحوائج حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله علیه شبِ اول محرم به نفس حاج محمدرضا طاهری •✾• بگو حسین کجایی؟ بگو چه کار کنم؟ برای اینکه نیایی؛ بگو چکار کنم؟ به هر دری زدم اما نشد پیام دهم به دستِ بسته از اینجا به تو سلام دهم تمام شب سَرِ بازار راه رفتم من غریب و بی کس و بی یار راه رفتم من *مسلم آوراه بود توي اين كوچه ها، يه نفر نمي اومد در رو باز كنه، چند تا شباهت داره روضه ي حضرت مسلم به حضرت زهرا سلام الله عليها، مسلم اين آوارگي رو از حضرت زهرا به ارث برده بود، بي بي نيمه هاي شب مي اومد دَرِ خونه ي مهاجر و انصار رو ميزد، وقتي صاحب خونه ميگفت كيه؟ علي ميگفت: تو خودت رو معرفي كن، اگه من بگم علي هستم تا دَم در هم نميآيي... كوفه مسلم ميخواست بيعت برا حسين بگيره، فاطمه ميخواست مدينه بيعت برا علي بگيره...* اگر که نامه نوشتم: بیا حلالم کن نشد پیام رسانم؛ نیا... حلالم کن قسم به حولهٔ احرام تو امیرِ حرم تمام شهر به یکباره ریختند سرم *مسلم رو محاصره كردن، از هر طرف ميزدن، مسلم مردانه ميجنگيد، اما مدينه فاطمه بدونه هيچ سلاحي، چهل نفر دوره اش كردن، هر چي كمك ميخواست يه نفر نبود به دادش برسه...* «گرديده بود همدست قنفذ با مغيره او با غلافِ شمشير؛ او تازيانه ميزد» به دور بازوی من ریسمان که پیچیدند شبیه شهر مدینه بلند خندیدند بگو به خواهر خود کوفه با مدینه یکیست اگر اسیر شوی چادرِ تو هم خاکیست بگو که نیزهٔ کوفی شبیه مسمار است مسیر قافله آخر به سوی بازار است ز چشمِ بی ادبِ کوفیان خبرداری؟ خداکند که تو چادر اضافه برداری مسیر قافله را از عراق برگردان خداکند نشوی بین کوفه سرگردان سرم شکسته فدای سرت فقط برگرد قسم به بی کسی مادرت فقط برگرد خداکند که صدایم به کاروان برسد وگرنه زیورِ زنها به ساربان برسد * مسلم رو وقتي كه گرفتن، بردن درالاماره، قبل مرگش اجازه گرفت دو ركعت نماز بخونه، بعد از نماز، از همون بالاي دارالاماره دست رو سينه گذشت به سمتِ ابي عبدالله "السلام عليكَ يا اباعبدالله" يه نانجيبي گفت: به تو هم ميگن سفيرِ حسين؟ نماينده ي حسين؟ حالا موقع مرگ اينجور داري از ترس اشك ميريزي؟ گفت: نه! من برا خودم گريه نميكنم "أبْكِي لِلْحُسَيْنِ وَ آلِ الْحُسَيْن" گريه ي من برا حسين و بچه هاي حسينِ، داره شيرخواره ميآره كربلا، داره رقيه رو ميآره...* خبر رسید اگر مسلمت زدنیا رفت حمیده را بغلش کن بگو که بابا رفت بجای من پدری کن برای دخترمن خداکند که نبیند به نیزه ها سرمن قاسم نعمتی *وقتي خبر رو رسوندن به آقا كه مسلم به شهادت رسيده، ابي عبدالله خيلي گريه كرد، فرمود: بگيد دخترِ مسلم بياد، داييش ميشه حسين، دختر رو روي زانوش گذاشت، همه دارن اين صحنه رو ميبينن، مخصوصاً دختراي خودش دارن ميبينن، ديدن دست نوازش روي سرش داره ميكِشه، گذشت تا اينكه ظهر عاشورا از همه خداحافظي كرد ابي عبدالله، از اهلِ حرم، يه وقت ديد ذوالجناح حركت نميكنه، نگاه كرد ديد دخترش دستاي اسب رو گرفته، بابا! به جانِ خودت تا از اسب پياده نشي نميذارم بري... ابي عبدالله دخترش رو روي زانو گذاشت صدا زد:" لاَ تُحْرِقِى قَلْبِى" دلم رو نسوزون، اينجوري اشك نريز عزيزم، بذار برم ميدان، عرضه داشت: ميخواي بري برو بابا! اما يه شرطي دارم، بايد همون طوري كه دستِ نوازش و يتيمي به سر حميده كشيدي به سر دخترت هم بكشي، من كه ميدونم ديگه بر نمي گردي بابا!... مسلم لحظه هاي آخر طلبِ آب كرد، دندان شكسته و لب پاره پاره، هر چي آب رو بالا آوُرد ظرف آب خون آلود شد، تا سه مرتبه، نتونست آب بخوره، خوب به اربابش اقتدا كرد، اما برا مسلم آب آوُردن، اما حسين هر چي ميگفت: آه جگرم ميسوزه، آب هارو دورِ گودال رو زمين مي ريختن...حسين...* .
taheri_shab1-1_1401.mp3
5.71M
نام حسین علیه السلام را مشعل راهمان می کنیم تا در بیراهه های پرپیچ و خم گمراهی، گم نشویم
روضه و توسل به باب الحواج حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله علیه شبِ اول محرم به نفس حاج محمدرضا طاهری •✾• محرم اومده، داره صدا مياد گمونم اين صدا، از كربلا مياد صدايي كه داره، دلا ميبره شايد كه اين صدا، صدايِ مادره شايد هم اين صدا، از تنِ بي سره يه پاره حنجره، شايد يه خواهره كه توي قتلگاه، پيِ برادره داره ميگه: برادرم كجايي؟ اي كه به خون محاسنت خضابه گريه كنيد برا اون لبي كه تشنه ي ما بينِ دو نهرِ آبه پيرهنِ پارتو، تو عرش تكون ميدن شايد يه لحظه هم، سر و نشون ميدن فرشته ها همه لَاطِماتُ الْخُدُود فاطمه ميزنه به صورتِ كبود فرشته ها همه دست ميذارن رو سر به يادِ خواهرت ملائكه ديدن كه زخميِ هنوز پاهايِ دخترت حوريه لطمه ميزنه براتو ميگه برا چي بريدن لباتو جبرئيل هم ميگه ديدم چه جوري آتيش زدن با خيمه بچه هاتو .
taheri_shab1-2_1401.mp3
2.18M
ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﮐﻤﭙﺎﻧﯽ رحمه الله ﺩﺭ ﻣﺠﻠﺲ ﺭﻭﺿﻪ ﺧﻮﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ، ﻣﻘﯿﺪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﭘﺎﯼ ﺳﻤﺎﻭﺭ ﺑﻨﺸﯿﻨﻨﺪ ﻭ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﮐﻔﺶ ﻫﺎﺭﺍ ﺟﻔﺖ ﮐﻨﻨﺪ