🖤بعد مرگم بنویسید به سنگ لحدم
💔من فقط عشق حسین بن علی را بلدم🚩
🖤ننویسید که پرپر شده همچون گل یاس
💔بنویسید که شده مست و خراب عباس🚩
🖤ننویسید که از روز ازل مذهبیم
💔بنویسید که تا روز ابد زینبیم🚩
🖤ننویسید که مست از قدح ساغریم
💔بنویسید که همواره علی اکبریم🚩
🖤ننویسید که جان داد دگر بر سر دوست
💔بنویسید که مجنون علی اصغر , اوست🚩
🖤ننویسید که ندارد به جهان خانه و جا
💔بنویسید که مأواش شده کرببلا🚩
🖤ننویسید که او نوکر بد عهدی بود
💔بنویسید که او "منتظر" مهدی(عج) بود🚩
مداحی آنلاین - نماهنگ ای شاه کفنت کو - کریمی.mp3
4.8M
من کجا در بین خون و خاک
دنبالت بگردم؟
آمدم تا دور جسم
بی پر و بالت بگردم!
ای شاه کفنت کو؟
#استودیویی🔊
#عاشورا #محرم💔
#محمود_کریمی🎙
...
کشتین عزیز دلمو.mp3
5.52M
کشتین عزیز دلمو چرا ول نکردید
انقده دور و بر این بچه ها نگردید
🎙 #حسین_ستوده
#️⃣ #عاشورای_حسینی
#️⃣ #احساسی
#️⃣ #روضه
#️⃣ #زمینه
«لبیک یاحسین»
✍️ جهاد تبیین به عشق سید الشهدا🙏
نماهنگ ریان ابن شبیب.mp3
3.34M
ریان ابن شبیب جد ما رو غریب گیر آوردن
ریان ابن شبیب آبو واسه حبیب دیر آوردن
🎙 #نریمان_پناهی
#️⃣ #عاشورای_حسینی
#️⃣ #استودیویی
«لبیک یاحسین»
✍️ جهاد تبیین به عشق سید الشهدا🙏
قربون صدا زدنت خیلی بی هوا زدنت.mp3
4.08M
قربون صدا زدنت خیلی بی هوا زدنت
حالا روی چادرمه خاک دست و پا زدنت
🎙 #حسین_ستوده
#️⃣ #عاشورای_حسینی
#️⃣ #محرم
#️⃣ #احساسی
#️⃣ #زمینه
«لبیک یاحسین»
✍️ جهاد تبیین به عشق سید الشهدا🙏
خواهش کردم پیرهنت رو پس بدن ندادن.mp3
5.34M
خواهش کردم پیرهنت رو پس بدن ندادن
نیزه نیزه به کشتن تو ادامه دادن
خواهش کردم وقتی سر رو میبرن نباشم
حالا باید چه جوری از بدنت جدا شم
🎙 #حسین_ستوده
#️⃣ #عاشورای_حسینی
#️⃣ #شور
«لبیک یاحسین»
✍️ جهاد تبیین به عشق سید الشهدا
.
#غزل_مرثیه #امام_زمان
#محرم
علی گلی حسین آبادی✍
➖➖➖
حس میکنم زمین و زمان گریه میکند
با گریهات تمام جهان گریه میکند
حی علی الحسین، جهان عازم غم است
هفت آسمان به وقت اذان گریه میکند
هر چند غایبی، همه در محضر توایم
با تو تمام هستیمان گریه میکند
خشکش زدهست از غم لبهای جد تو
آب فرات بیجریان گریه میکند
انگار خون تازهتری بعد سالها
از زخم جای تیر و سنان گریه میکند
ای موج، بیقرار که هستی؟ گمان کنم
زینب هنوز هم نگران گریه میکند
.
.
#شور_قتلگاه
#علی_اکبر_مکاری ✍
➖➖➖
چهخبره تو قتلگاه؟ شمر با خنجرش میاد
چه خبره تو قتلگاه؟ صدای خواهرش میاد
تو گودال _ نقش زمینه
قاتلش _ به روی سینه
با چکمه _ داره میشینه
خواهرش _ گفت وا حسینا
وقتی دید _ توی قتلگا
برگردوند _ پیکر رو با پا
جای تو رو دوش نبیِ نه تو گودال
نیزه ها میبوسن تنت رو میری از حال
حسین جان ، قتلوک عطشانا
حسین جان ، (ذبحوک عریانا ۲)
چهخبره تو قتلگاه؟ سنان با خنجرش میاد
چه خبره تو قتلگاه؟ صدای مادرش میاد
مادرِ _ محزون و خسته
مادرِ _ پهلو شکسته
رو خاک _ مقتل نشسته
گریونه _ که سر نداری
حتی انــگشتر نداری
مگه تو مادر نداری
رو زمین افتادم وقتی که تو افتادی
نبضت از کار افتاده و دیگه جون دادی
بنی ، قتلوک عطشانا
بنی ، (ذبحوک عریانا ۲)
➖➖➖
.👇
@navaye_asheghaan
#امام_حسین_ع_عصر_عاشورا
نشسته سایهای از آفتاب بر رویش
به روی شانهی طوفان رهاست گیسویش
ز دوردست، سواران دوباره میآیند
که بگذرند به اسبان خویش از رویش
کجاست یوسف مجروح پیرهن چاکم
که باد از دل صحرا میآورَد بویش
کسی بزرگتر از امتحان ابراهیم
کسی چنان که به مذبح بُرید چاقویش
نشسته است کنارش کسی که میگرید
کسی که دست گرفته به روی پهلویش
هزار مرتبه پرسیدهام ز خود که او کیست
که این غریب، نهادهست سر به زانویش
کسی در آن طرف دشتها نه معلوم است
کجای حادثه افتاده است بازویش
کسی که با لب خشک و ترک ترک شدهاش
نشسته تیر به زیر کمانِ ابرویش
کسیست وارث این دردها که چون کوه است
عجب که کـوه ز ماتم، سپید شد مویش
عجب که کوه شده چون نسیم سرگردان
که عشق میکشد از هر طرف به هر سویش
طلوع میکند اکنون به روی نیزه سـری
به روی شانهی طوفان رهاست گیسویش
✍ #فاضل_نظری
@navaye_asheghaan
#امام_حسین_ع_عصر_عاشورا
نسیم تلخِ پُر از انکسار میآید
و ذوالجناح دگر بی سوار میآید
تمام فاجعه را با دو چشم خود دیده
که ناله میزند و بی قرار میآید
فقط نه کرب و بلا و مدینه و مشعر
صدای نالهای از مُستجار میآید
میان خیمهی آتش گرفته، غیر از غم
سراغ اهل حرم، اضطرار میآید
غروب با خودش انگار غربت آورده
ز سمت خیمه صدای «فرار» میآید
یکی دوید، گمان میکنم سر آورده
چقدر با عجله! از شکار میآید؟
تمام لشکر ابلیس غرق شادی بود
از این به بعد چه بر روزگار میآید؟
✍ #حسین_ایزدی
@navaye_asheghaan
#امام_حسین_ع_عصر_عاشورا
یالِ خونی و زینِ افتاده
اسب او در غبار میآید
کاش زینب نبیند او را که
غرق خون بی سوار میآید
می رسد ذوالجناح بی صاحِب
با لِجام رها کنار حرم
غرق تیر است جایجایِ تنش
وقتی از کارزار میآید
میکشد روی خاک سُم را و
یک نَفَس شیهههای طولانی
زینب از سمت خیمهها گریان
سوی او بی قرار میآید
ام کلثوم میزند بر سر
یا علی یا محمدا گویان
دختری پا برهنه از رویِ
بوتهای غرق خار میآید
دست را میکشد به خونها و
روی چشمان خیس میمالد
ماندهام که چگونه این دختر
با یتیمی کنار میآید
✍ #اکرم_هاشمی_سجزئی_الهه
@navaye_asheghaan
#امام_حسین_ع_عصر_عاشورا
غروب بود و تنی چاک چاک در صحرا
غروب بود و تنی روی خاک در صحرا
غروب بود و روان خونِ پاک در صحرا
غروب بود و شبی ترسناک در صحرا
غروب بود و زمان هجوم و غارت بود
غروب بود و شب اول اسارت بود
بیا به روضهی قبل از غروب برگردیم
که زیر سُم نشده لاله کوب، برگردیم
نبود روی تنش سنگ و چوب، برگردیم
نداشت زخم و تنش بود خوب برگردیم
نوشتهاند مقاتل، دروغ باشد کاش
بُرید خنجر قاتل، دروغ باشد کاش
گمان کنیم که او هم زره به تن دارد
گمان کنیم که یک کهنه پیرهن دارد
که جای سالم و بی زخم در بدن دارد
گمان کنیم که این کشته هم کفن دارد
گمان کنیم که هرقدر غصه و غم هست
کنار زینب کبری هنوز مَحرم هست
چقدر روضهی جانکاه کربلا دارد
چقدر داغ جگرسوز نینوا دارد
رسیده دشمن و چشمش مگر حیا دارد
برای روضهی زینب بمیر، جا دارد
غروب بود و مقاتل که روضه خوان بودند
محارم حرمش بین ناکسان بودند
امام، ظهر به نی بود و آیه بر لب داشت
امام عصر دهم بین خیمهها تب داشت
اگرچه دختر حیدر غمی معذّب داشت
هوای معجر خود را همیشه زینب داشت
تمام دخترکان را سوار محمل کرد
برای رفتن خود گریه کرد و دل دل کرد
نداشت محرمی و مثل شمع سوسو زد
به نیزهی سر عباس خواهری رو زد
گمان کنیم که چون دست را به پهلو زد
برای خواهر ارباب، ناقه زانو زد
گذشت کرببلا، روضهها نگشته تمام
هنوز مانده مصیبت، امان، امان از شام
✍ #محسن_ناصحی
@navaye_asheghaan
#امام_حسین_ع_عصر_عاشورا
برگشتهای بدون سوارت به خیمهگاه
در امتداد واقعه، در عصر اشک و آه
دلواپس کسیست نگاهت قدم قدم
گاهی اگر به پشت سرت میکنی نگاه
یالت چقدر سرخ... خیالت چقدر سرخ...
چشمت به خون نشسته چرا؟ آه ذوالجناح!
ای مرکب بهشت خدا! پس حسین کو؟
افتاده عرش روی زمین در کجای راه؟
با بادهای سرخ سماعیست خونچکان
هر سنگ روضهخوان شده بر خاک روسیاه
تنها رها به دشت... خدایا چه بیسپر!
سرها به روی نیزه... دریغا چه بیگناه!
فریاد «یا بُنَیَّ» جهان را گرفته است
بوی مدینه میوزد از سمت قتلگاه
✍ #فاطمه_عارفنژاد
@navaye_asheghaan
#امام_حسین_ع_عصر_عاشورا
#ذوالجناح آمد ولی با خود سوارش را نداشت
بی قرار بی قرار آمد، قرارش را نداشت
سالها پا در رکاب حضرت خورشید بود
بر رکاب اما سوار کهنهکارش را نداشت
بر رکاب خود نگینِ سرخِ خاتم را ندید
بر رکاب خود نگین شاهوارش را نداشت
خوب یادش بود وقتی رهسپار جنگ شد
دشت تاب گامهای استوارش را نداشت
لحظههایی را که بی او از سفر برگشته بود
لحظههایی را که اصلاً انتظارش را نداشت
یالهایش گیسوانی غوطهور در خاک و خون
چشمهایش چشمهای که اختیارش را نداشت
اسب بی صاحب، شبیه کشتی بی ناخداست
صاحبش را، هستیاش را، اعتبارش را نداشت
پیکر خود را به خونِ آسمان آغشته کرد
طاقت دل کندن از دار و ندارش را نداشت
اسبها در قتلهگاه، آسیمه سر میتاختند
کاش شرم دیدن ایل و تبارش را نداشت
پیکری صدپاره از آوردگاه آورده بود
که حساب زخمهای بی شمارش را نداشت
کاش دُلدُل بود و دِل دِل کردنش را میشنید
لحظهای که حیدر بی ذوالفقارش را نداشت
بالهایش را همان جا باز کرد و جان سپرد
آرزویی غیر مردن در کنارش را نداشت
✍ #احمد_علوی
@navaye_asheghaan
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی؛ #اخلاقی_و_اندرز #وصیت
#امام_حسین_ع_عصر_عاشورا
به نام نامی او احترام بگذارید
پس از «حسین»، «علیه السلام» بگذارید
به غیر اسم «علی» روی نسل خود نگذاشت
به روی نسل خود اینگونه نام بگذارید
ز پا نشست، نمازی مگر به پا دارد
زمان برای قعود و قیام بگذارید
عمود خورده و فرق سرش دو تا شده است
که فرق بین حلال و حرام بگذارید
اگر خدای نکرده دچار درد شدید
کمی ز تربت او بین کام بگذارید
شبیه سنت اجدادمان محرم را
نشانهی عَلَمی روی بام بگذارید
برای اینکه سلامی به محضرش بدهید
به سینه دستِ ادب صبح و شام بگذارید
بدون روضهی گودال، خاکتان نکنند!
برای ذریهی خود پیام بگذارید
لباس مشکیمان را میان خانهی قبر
فقط به نیت حُسنِ خِتام بگذارید
چنانچه کم بگذارید، خود ضرر کردید
قدم به مجلس روضه مدام بگذارید
شبیه ضجهزدنهای مادرش هرشب
برای مرثیه سنگ تمام بگذارید
::
به کهنه پیرهنش کوفیان طمع نکنید
کمی لباس برای امام بگذارید
گرسنه بود که شد ذبح، لااقل دیگر
برای طفل یتیمش طعام بگذارید
✍ #علیرضا_خاکساری
@navaye_asheghaan
#حضرت_زینب_س_عصر_عاشورا
#حضرت_زینب_س_مصائب
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
فکر کن ظهر شود، روز به آخر برسد
لحظهها بگذرد و ساعت خنجر برسد
لحظه ی آخر گودال به کندی برود
خنجر کینه سراسیمه به حنجر برسد
فکر کن بین اجانب به چه وضعی به چه حال؟
زینب از تل به تماشای برادر برسد
هرچه بوده است به غارت برود در گودال
بوسهای از رگ خشکیده به خواهر برسد
قد خم دارد از این غم؛ چه کسی میدانست،
ارث مادر وسط دشت به دختر برسد؟!
✍ #محسن_ناصحی
@navaye_asheghaan
🕊﷽🕊
◼️#روضه_امام_حسین_ع
◾️#دفتری_وداع
▪️#دفتری_حسین ع 2
📕به حسین بن علی کشتهٔ قرآن صلوات
📕به غم وسوز دل وآه یتیمان صلوات
📕بالب تشنه به میدان شهادت می رفت
📕به دل سوخته ی خیمه نشینان صلوات
💠#السلامعلیکیااباعبداللهوعلیالارواحالتیحلتبفنائکعلیکمنیسلاماللهابدامابقیتوبقیالیلوالنهار💠
🍂من همچو کبوتر به روی بام حسینم
🍂شب تا سحر آواره بین الحرمینم
🍂مجنون حسینم ، پابست ابالفضل2
🍂هم مست حسینم، هم مست ابالفضل
🍂شب تا سحر از عشق شما خواب ندارم
🍂من در دو جهان غیر تو ارباب ندارم
🍂من مُحرِمَم از اشک و جز این توشه ندارم
🍂من کعبه به جز مرقد شش گوشه ندارم
⬅️امروز بگو یا حسین که مرحمی باشی به دل داغدار مادرش زهرا. ...
⏪یه روز پیغمبر اومد خونهٔ خانم فاطمه زهرا..
دیدن بیبی داره گریه میکنه...
فرمود دخترم ... زهرا جان... چرا گریه میکنی بابا...
فرمود بابا..... فرزندی که در شکم دارم باهام حرف میزنه...
پیغمبر فرمود زهرا جان اینکه ناراحتی نداره تو هم در شکم مادر بودی ...با مادر هم نوا بودی...(هم صحبت مادر بودی)
صدا زد بابا آخه این بچه یه چیزایی میگه جگرمو خون کرده بابا....
(مگه چی میگه زهرا جان)
بابا همش میگه انالغریب...
اناالمظلوم....
اناالعطشان....
اناالعطشان...
یعنی مادر من غریبم مادر...
من مظلومم... من تشنه ام....
من شهیدم....
بابا اینا چیه میگه...
جگرم رو آتش زده...
پیغمبر فرمود: دخترم فرزندت پسره بابا...
اونو غریبانه با لب تشنه.. بین دو نهر آب شهیدش میکنند...
آی حاجت دارا...ناله دارا..آی غریب نوازا...
یه وقت بیبی شروع کرد گریه کردن...
صدا زد بابا یا رسول الله آیا وقتی حسینم شهید میشه، منه مادرش هستم یا نه؟؟؟...
نه دخترم حسینت اون لحظه مادر نداره...
بابا یا رسول الله آیا باباش علی هست یا نه؟؟؟
نه زهرا جان حسینت اون لحظه پدر هم نداره.....
بابا یا رسول الله آیا برادرش حسن هست؟؟
(نه دخترم برادرش حسن هم نیست)
آی حُسینیا ...آی گریه کنای امام حسین،، ، بی بی فرمود بابا یا رسول الله ...
پس کی بر حسینم گریه میکنه ...
حسینم گریه کن نداره....
پیغمبر فرمود دخترم غصه نخور...
عده ای از خوبان امت من جمع میشن...
مردان و زنان امت من جمع میشن برا حُسینت ناله میکنند....
زناشون مثل جوون از دست داده ها ، برا حسینت گریه میکنند،،،
مجلس به مجلس میرن عزاداری میکنند...
زهرا جان روز قیامت هم که میشه..
میای شفاعتشون میکنی..
⬅️خب حالا امروز بگو خانم جان ...
اگه اون روز غصه خوردی حسینت گریه کن نداره...
امروز من بر حسینت گریه میکنم...
که تسلای دل داغدارت باشم...
⚫️روز عاشوراست امروز....
🔴کربلا غوغاست امروز ....
امروز امام زمان عزاداره ....
قربونت برم آقا جان....
امروز برا مصائب عمه اش زینب ناله میکنه....
امروز برا جد غریبش حسین گریه میکنه.....
امروز برای دستهای بریده عباسش گریه می کنه....
قربون اون آقایی که فرمود...
یا جدا روز و شب برات گریه می کنم..
اگه اشکای چشمم خشک بشه براتون خون گریه می کنم
فرمود...
لأَندُبَنَّک صَباحاً و مَساءً و لأَبکینَّ عَلَیک بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً.
صبح و شب برات گریه میکنم برات شیون می کنم....
تو مصیبتت به جای اشک، خون گریه میکنم....
امروز بگو آقاجان سرت سلامت....
آجرک الله فی مصیبت جدک....
آقا قربون اون شال عزا به گردن انداختی......
قربون دل داغدارت برم آقا جان....
(روز عاشورا.... دلتو ببرم کربلا...و التماس دعا)
عجب روضه جانسوزیه روضه وداع...
سخت ترین حالات ابی عبدالله همین جاست...
اومد کنارخیمه، با همه وداع کنه....
صدا زد کلثوم خداحافظ...
سکینه خدا حافظ....
آخ زینبم خدا حافظ....
همه بیایید دورمو بگیرید...
آخرین دیدار من باشماست...
دیگه شمارو نمیبینم...
همه دورشو گرفتن...
ناله میزنند...گریه میکنند..
یکی میگه مارو تو لشکر دشمن به کی میسپاری.. یکی میگه مارو به مدینه برگردون...
همه رو آروم کرد..
اما اونی که آروم نمیشه زینبه...
زینب مگه مینونه دوری برادر رو تحمل کنه...
زینب نمیتونه از برادر جدا بشه...
🔘گفت با زینب، به آوای حزین
🔘مهربان خواهر بیا حالم ببین
🔘زینبا روز جدایی آمده
🔘موسم عهد خدایی آمده
🔘دور از اهل حرم ای مُمتَهن
🔘خیزو بهرم آر کهنه پیروهن
⬅️تا نام پیراهن اومد دید خواهرش داره میلرزه....
زینبم چرا میلرزی..
الهی برادر داری خدا برات نگه داره...
نبینی داغ برادروو...
زینبم چرا میلرزی خواهر...
⏪صدا زد حسین جان..مادرم فاطمه وصیت کرده..هر وقت حسین پیراهن کهنه طلب کرد...
بدون لحظات آخر عمر حسینه..
(دیگه حسینو نمیبینی)
همچین که راهی میدان شد دید صدای ناله ای بلنده ...
🖤مهلا مهلا....
🖤یا ابن الزهرا....
ادامه روضه👇👇
✨ای یادگار مادرم
✨ای مهربان برادرم
✨آهسته رو آهسته رو 2
✨ای جان من جانان من
✨مشکن دل سوزان من
✨آهسته رو آهسته رو 2
(هم ناله شو با زینب)
✨آهسته رو آهسته رو4
✨بر خواهر زارت نگر
✨بر طفل بیمارت نگر
(بگم و التماس دعا)
✨آخ کرده وصیت مادرم
✨در وقت میدان رفتنت
✨ بوسم گلو و حنجره ات 2
🍁ای پاره تن حسینم
🍁خونین بدن حسینم
🍁 آرام جان خواهر
🍁 ای تشنه لب حسینم2
⬅️زینب گفت حسین جان..
وقتی حرکت کردی طرف میدان یاد وصیت مادرمون زهرا افتادم...
میگن امام حسین تا تام مادررو شنید از اسب پیاده شد...
زینبم مگه مادرم زهرا چه وصیتی کرده...
⬅️صدا زد حسین جان.. مادرم وصیت کرده ...
روز عاشورا تو آخرین لحظه وقتی حسینم... بی پناه شد ...
دیگه یاور نداشت...
به طرف میدان میره...
(اوج)
زیننبم مادر... من اون لحظه کربلا نیستم مادر...
مادر عوض من زیر گلوی حسینمو ببوس
🔴 امان از دل زینب....3
🔴 چه خون شد دل زینب
⬅️اینجا زیر گلوی حسینو بوسید برادرو راهی میدان کرد...
چند ساعت بعد اومد کنار جنازه برادر...
الهی خواهری داغ برادر نبینه...
به خدا سخته...
الهی نبینی اونچه که زینب دید..
(فرود)
⏪ اومد کنار جنازه برادر...
چه جنازه ای..
بی سر، عریان، قطعه قطعه....
چه کرد عمه سادات یه وقت دیدن خم شد لبها رو گذاشت له رو رگهای بریدهٔ حسین.....
💔ديدم غمت ای دلبر ای کاش نمی ديدم
💔تنهایی و بی ياور ای کاش نمی ديدم
💔دنبال تو تا گودال من آمدم و ديدم
💔بالای سرت مادر ای کاش نمی ديدم
✳️بابی انت و امی یا حسین...
✳️جان عالم به فدای لب عطشانت
✳️بلند بگو یا حسیـــــن...
♻️
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
🩸سیدالشهداء صلواتاللهعلیه بر بالای سر علی اکبر علیهالسلام به حالت احتضار درآمده بود و نفس سرد میکشید…
در نقلی آمده است:
📋 إنَّ الْحسينَ عليهالسلامُ لَمَّا رَمَىٰ بِنَفسِهِ عَلىٰ جَسَدِ وَلَدِهِ و فُلْذَةِ كَبِدِهِ، اِعْتَرَتْهُ حَالَةُ الْمُحتَضَرِ،
▪️امام حسین علیهالسلام وقتی که خودش را از بالای اسب بر روی بدن علی اکبرش انداخت، حالت احتضار به او دست داد.
📋 فَجَعَلَ يَجودُ بِنَفسِهِ، و يَتَنَفَّسُ تَنَفُّسَ الصُّعَداءِ، و كادَتْ رُوحُهُ أنْ تَخرُجَ.
▪️داشت جان میداد و ٱه سرد از دل میکشید و نزدیک بود که روح از بدنش جدا شود.
📚مقتل الحسين عليه السلام،بحرالعلوم
ص۳۴۶
📚بحرالمصائب ج۴ ص٣٢٣
✍ پدری پیر شده بر سر نعش پسرش
محتضر شد به خدا وای چه آید به سرش
صد و یک دانه تسبیح حسین ریخت زمین
ارباً اربا شد و پاشید تمام جگرش
نا مرتب شده این خوش قد و بالای حرم
بس که از روی حسد دشمن او زد نظرش
همه از بغض علی بر تن و پهلوش زدن
میزدن با دم شمشیر و سنان و تبرش
به خدا آینه احمد و زهرا و علیست
این جوانی که لبش تَر شده از خون سرش
تا تسلی بدهند داغ علی را به پدر
کوفیان هلهله کردند همان دور و برش
برسانید جوانان حرم را که بَرَند
جسم صد چاک علی و پدر محتضرش
زانویش خم شده این پیرِ جوانْ مُرده ولی
بعد از این کاش بلایی نکند خَم کمرش
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
🩸نگاهی از روی ناامیدی به قد و بالای علی اکبر علیهالسلام انداخت … محاسنش را به دست گرفت و رو به آسمان نمود و فرمود:«خدایا! تو شاهد باش…»
در نقلها آمده است:
📋 فَاسْتَاْذَنَ أبَاهُ فِي الْقِتالِ، فَأَذِنَ لَهُ، ثُمَّ نَظَرَ إلَيْهِ نَظَرَ آئِسٍ مِنهُ، و أَرْخَىٰ عَينَهُ و بَكَىٰ
▪️علی اکبر علیه السلام آمد تا اذن میدان از پدرش بگیرد. امام علیهالسلام به او اذن میدان داد.سپس نگاهی از روی یأس و ناامیدی به علی اکبر علیهالسلام انداخت. اشک، چشمانش را پُر کرد و شروع کرد به گریه نمودن.
🔖 "مقتل الحسين علیهالسلام" بحرالعلوم اضافه میکند:
📋 مُحترقاً قلبُهُ، مُظهراً حُزنُه الی الله تعالی و رَفعَ شَیبتُه الی السماء
▪️قلب سیدالشهداء علیهالسلام آتش گرفته بود، اندوهش را به خدا نشان میداد، دست بُرد زیر محاسن شریفش و به آسمان بلند کرد و فرمود:
📋 اللَّهُمَّ اشْهَدْ عَلَی هَؤُلَاءِالْقَوْمِ فَقَدْ بَرَزَ إِلَیْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِکَ کُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَی نَبِیِّکَ نَظَرْنَا إِلَی وَجْهِهِ
▪️خدایا! تو شاهد باش بر این جماعت؛ جوانی که از همه مردم، خُلقاً، خَلقاً و منطقاً شبیه به رسولت بود، به مبارزه آنان رفت. هر وقت دل ما مشتاق دیدن روی رسولت میشد به او نظر میکردیم.
📚لهوف ص١۶٣
📚مقتل الحسين عليه السّلام (بحرالعلوم) ص٣٣٧
✍ میروی و میبری همراه خود جان مرا
صبر کن بابا ببین حال پریشان مرا
در پیات اهل حرم آئینه و قرآن به دست
میبری با خود دل خیمهنشینان مرا
ای عصای پیریام، داری هلالم میکنی
بعد تو دشـمن ببینـد حال حیران مرا
قبل رفتن اندکی پیش دو چشمم راه رو
پر کن از قد رسایت قاب چشمان مرا
در جواب تشنگی شد عایدم شرمندگی
گر چه دیدی با زبانت کام عطشان مرا
از فرس افتاده، سوی تو خودم را میکشم
آه بابا جان، ببین زانوی لرزان مرا
سورههای پیکرت پاشیده از هم وای من
پخش صحرا کردهاند آیات قرآن مرا
عدهای کِل میکشند و عدهای کف میزنند
تا شنیده دشمنت آوای افغان مرا
تا صدایش میکنم یک دشت پاسخ میرسد
زینبم! بنگر علیهای فراوان مرا
خون او را در تمام دشت جاری کردهاند
کربلا را با تنش آئینهکاری کردهاند
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
🩸ای علیجان! به غربت ما رحم کن … ما را طاقت دوریت نیست …
در نقلها آمده است:
🥀 چون اهل حرم مطلع شدند علی اکبر علیهالسلام اذن میدان میطلبد،
📋 اجتمعتِ النّساءُ حَوله كالحَقلة، و قُلنَ له:
▪️مادر و خواهران و عمه ها به دور او حلقه زده و میگفتند:
📋 اِرحَم غُربتَنا و لا تَستَعجِل إلى القِتال، فإنّه ليس لنا طاقةٌ في فراقك.
▪️بر غربت ما ترحم نما و در رفتن به میدان جنگ شتاب منما که ما تاب مفارقت تو را نداریم
📚روضة الشهداء، ص۳۳۶
📚مهيج الاحزان، ص۴۴۵
📚الدمعة الساكبة، ج۴، ص۳۲۹
✍امروز از همیشه پـریـشان تری چـقـدر
داری دوباره از همه دل می بری چقدر
دیـدم كه بر فــراز عـقـابت نـشـسـته ای
حـالا شـبـیه حضرت پیـغـمبـری چقدر
با دیـدن جــمـال تو می گـفـت جـبرِئـیل
پیـغـمـبر خـدا، تو عـلـی اكبـری چقـدر
دیگر رجز مخـوان به ذكری بسنده كن
لازم به ذكر نیست كه جنگاوری چقدر
ای آن كه تـشنه آمدی و تـشنه می روی
جام بلاست دركف من میخری، چقدر؟
با این شكوه و این قد و قـامت قیـامتـی
با آن لبان غرقِ به خون محشری چقدر
من درشب مكاشفه دیدم به چشم خویش
بر روی نیزه از همه سرها سری چقدر
لخـتی درنگ كن كه بـنی هـاشـم آمـدند
لختی نگاه كن به خودت پرپری چـقدر
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
🩸ای کسی که یوسف را به یعقوب برگرداندی و اسماعیل را دوباره به هاجر رساندی، علی اکبر مرا هم به من برگردان!
در نقلی آمده است:
🥀 وقتی زنها و مخدرات همه بیرون دویدند و دور مركب على اکبر علیهالسلام حلقه زدند، لیلی مثل قرص قمر از خیمه بیرون آمد و دید علی اکبر علیهالسلام کفن به گردن انداخته و بر مرکب شهادت نشسته است.
🥀 آهی سوزناک از جگر کشید فرمود: علی جان! رفتی ای نور دیده؟! خدا به همراه تو! شیرم حلالت باد که مرا در حضور فاطمه زهرا سلاماللهعلیها رو سفید کردی! نور دیده برو حفظ جان پدر کن!
🥀 این بگفت و پرده خیمه را انداخت و دل از پسر کَند. آمد فرش خیمه را برچید و به خاک نشست خاک بر میداشت بر سر میریخت و می نالید و با خدا مناجات میکرد و میگفت:
📋 يَا رَادَّ يُوسُفَ عَلَى يَعْقُوبَ وَ يَا رَادَّ إِسْمَاعِيلَ عَلَى هَاجَرَ رُدَّ عَلَيَّ وَلَدِي!
▪️ ای کسی که یوسف را به یعقوب برگردانیدی و اسماعیل را دوباره به هاجر رساندی، علی اکبر مرا هم به من برگردان!
📚 ریاض القدس ج۳ ص۴۲۷
✍ کجایی ای علی اکبر، جوانِ نو ثمر من
چرا جدا شدی ای نازنین پسر ز بر من
اگر خیال تو نبود به حال مادر پیرت
تو ای جوان نروی تا قیامت از نظر من
مرا غریب به کرب و بلا فکندی و رفتی
چو گشت همسفری ای جوان نوسفر من
امیدواری باب، ای نهال نورس مادر
خدای کم نکند سایه تو از سر من
خدای نرم کند قلب قاتل تو که شاید
ز قتل تو نزند سنگ کین به بال و پر من
ز دوری رخ تو ای عصای پیری لیلا
کمان شد عاقبتِ کار ای پسر کمر من
کنم دعا که کند حق نگهداری جانت
اگرکند مددی پیک آه بیاثر من
پس از تو در سفر شام و کوفه وقت اسیری
ترحمی نکند هیچ کس به چشم تر من
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
🩸ضَربَ غُلامٍ هاشِمِيٍّ عَلَوِيّ ... | رجز جانانه علی اکبر علیهالسلام در دل میدان ...
در نقلها آمده است:
📋 لمّا بَرَزَ عليُّ بن الحسين تَحَيّر عسكرُ عمرِ بن سعد و خيلُ أهل الكوفان في جَماله و انبَهَروا مِن نور غُرّة وجهِه و جلاله؛
▪️همین که شاهزاده عالم امکان حضرت علی اکبر علیهالسلام وارد میدان شد، کوفیان و شامیان لشکر عمر بن سعد ملعون، از نور جمال آن جوان واله و حیران ماندند.
📚 ریاض القدس ج۳ ص۴۵۴
📋 ثُمَّ حَمَلَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ وهُوَ يَقولُ:
سپس على اكبر عليه السلام، حمله بُرد و چنين رَجَز خواند:
📋 أنَا عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ بنِ عَلِيّ / نَحنُ وبَيتِ اللّهِ أولى بِالنَّبِيّ
من على، پسر حسين بن على ام. به خانه خدا سوگند كه ما به پيامبر صلى الله عليه و آله نزديك تريم.
📋 وَاللّهِ لا يَحكُمُ فينَا ابنُ الدَّعِيّ / أطعَنُكُم بِالرُّمحِ حَتّى يَنثَني
▪️و به خدا سوگند كه بى نَسَب (ابن زياد)، نمى تواند بر ما حكم برانَد. شما را آن قدر با نيزه مى زنم تا اين كه خم شود
📋 أضرِبُكُم بِالسَّيفِ حَتّى يَلتَوي / ضَربَ غُلامٍ هاشِمِيٍّ عَلَوِيّ
▪️و آن قدر شما را با شمشير مى زنم تا آن كه در هم پيچد ؛زدنِ یک جوان هاشمىِ علوى.
📋 فَلَم يَزَل يُقاتِلُ حَتّى ضَجَّ أهلُ الكوفَةِ لِكَثرَةِ مَن قَتَلَ مِنهُم، حَتّى أنَّهُ رُوِيَ أنَّهُ عَلى عَطَشِهِ قَتَلَ مِئَةً وعِشرينَ رَجُلاً
▪️وى، پيوسته مى جنگيد تا ضجّه كوفيان، از فراوانىِ كُشتگانشان، بلند شد. حتّى روايت شده كه او با وجود تشنگى، صد و بيست مرد از آنان را كُشت.
📚مقتل الحسين عليهالسلام،خوارزمي: ج۲ ص۳۰،
📚الفتوح ج ۵ ص ۱۱۴
📚بحار الأنوار ج ۴۵ ص ۴۲
✍ مات شد لشکری از شیوه جنگ آوری اش
حرمی شاد شد از این رجز حیدری اش
"شاه شمشاد قدان خسرو شیرین دهان"
تا پدر دید قد و قامت پیغمبری اش-
"گفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان"
دل من بسته به زلف تو کجا می بری اش؟
"مست بگذشت و نظر بر صف لشکر انداخت"
با همان شیوه چشمان علی اکبری اش
تشنه برگشت سراغ پدر و آب گرفت
از لب و چشم پدر با هنر دلبری اش
یوسفی آمده خورشید نشان در میدان
جز خدا کیست، اگر هست کسی مشتری اش
دست بر پهلوی خود داشت و بابا می دید
به پسر می رسد از ارثیه مادری اش
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
🩸جایی که شمر ملعون هم دلش به حال سیدالشهداء علیهالسلام سوخت …
در نقلی آمده است:
🥀 یزید ملعون به شمر ملعون گفت: اصلا شد دلت برای حسین «صلواتللهعلیه» بسوزد؟ شمر ملعون گفت: ... آری!
🥀 زمانی که پسرش علی اکبر علیهالسلام را که از اسب انداختیم صدازد: ادرکنی یا أبتاه! دیدم که حسین «علیهالسلام» گریهکنان همین که بالای نعش زخمی علی اکبرش رسید و نعش جوانش را پاره پاره دید که روی زمینِ خشک و جلوی آفتاب افتاده و زلف و کاکل و خال هاشمی او غرق خون شده، بیاختیار خودش را از اسب به زمین انداخت و حالش طوری بود که نتوانست بلند شود و به طرف حضرت علی اکبر -صلوات الله علیه- برود.
🥀 بلکه خودش را روی زمین می کشید و به حضرت علی اکبر علیهالسلام رساند و بدن زخمی او را در آغوش گرفت و صورتش را روی صورتش گذاشت و چنان با شدت گریه کرد که جمیع عالم را سوزاند و از شدت گریه هفت مرتبه صدا زد: وا علیاه! وا ولداه! که عرش و فرش به لرزه درآمد.
📚 سحاب الدموع، نخجوانی،ص۱۸۴ (نسخه خطی)
✍ میكِشم خویش را به رویِ زمین
گـاه بـر سیـنـه، گاه بـر زانـو
ای عصـایِ شكستـه بعـد از تـو
كـمكـم كـرده بیـشتـر، زانـو
چنـدمـیـن بـار می شود یـادِ
شـبِ دامــادیِ تــو افـتـادم
فـرصتی بـود و بعدِ عـمری شرم
بـر جـمـالِ تـو بـوسه می دادم
حیـف دیـگر نـمـی شود بـوسید
از لبـانی كه چـاك خـورده پـسر
وای بـر مـن چـرا مـحـاسـنِ تو؟
ایـنقـدر روی خـاك خـورده پسر
گـفتـه بـودی زمـانِ پـیـریِ مـا
آب هـم در دلـم تـكـان نـخـورد
تـا تـو هستـی و تـا عمویـت هست
بـاد حتـی به دخـتـران نـخـورد
خـواستـم رویِ پـایِ خـود خیـزم
بـاز هـم بـا سـرم زمـیـن خوردم
كــمــرم را بــگـیـر مـانـنـدِ
چــادرِ مــادرم زمـیـن خـوردم
زِرِه و خـود و زیـن و تـیـغـت را
زیـرِ پـایِ سـپـاه مـی بـیـنـم
چقـدر چهره ات عـوض شده است
نـكـنـد اشـتـبـاه مـی بیـنم
هـمـه تقصیرِ تـوست سمتِ حـرم
كِـل كِشیدنـد، بـعد خنـدیدنـد
بـعـدِ پـنجـاه و چنـد سال اینجا
عـاقبـت قـدِّ عـمـه را دیـدنـد
زحـمـتِ مـجـتـبی و بـابـایت
رفـتـه بـر بـاد غصه ام كـم كـن
پـیـشِ ایـن چشمـهایِ نـا مَحـرم
مـعجـرِ عمه را تـو مـحكـم كـن
كاش مـی شد سَرت یكی مـی گفت
زیـرِ ایـن ضربه هـا كَـمَش نكنیـد
آه ای نـیـزه هـا مـیـانِ حــرم
خـواهـرش هست دَرهَـمش نكنیـد
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
🩸زخمی که بر بدن مبارک سیدالشهداء علیهالسلام مانده و هیچگاه خوب نمیشود…
در نقلها آمده است:
🥀 مشهور است که یکی از علماء شبی حضرت سیدالشهدا علیهالسلام را در خواب دید با بدن پاره پاره و زخمی فزون از شماره.
🥀 شب دیگر نیز همان خواب را دید و به خدمت حضرت رسید اما آن حضرت را مشاهده نمود با بدن صحیح مگر دو زخم که یکی بر سر سینه و یکی بر طرف پهلوی آن پشت و پناه عالمیان باقی مانده بود.
🥀 عرض کرد: آن چه بود و این چیست؟ سیدالشهداء علیهالسلام فرمود: شیعیان مجلسی آراستند و بر من گریستند و اشک چشم ایشان مرهم زخم های من شد.
🥀 عرض کرد: پس این دو زخم چرا باقیست؟ حضرت فرمودند: این داغ فرزندم علی اکبر و برادرم عباس است که هیچگاه خوب نمیشود.
📚حزن المومنین فی مصائب آل طه و یس،نجفی کاظمی، مجلس قبل از ولادت امام حسین -علیه السلام
✍ مجلس ختم حسین است! علی محتضر است!
داغ جان دادن اولاد به قلب پدر است
این علی نیست فقط؛ احمد و حیدر هم هست
روضهاش بین محرم، رمضان و صفر است
یا پسر مرده شده یا که برادر مرده...
هرکجا دیدی اگر دست کسی بر کمر است!
سر زخمش سر مولاست کهرفته به سجود
پهلویش پهلوی زهراست که در پشت در است
یک طرف تیغ زیاد و طرفی نیزه زیاد
یکطرف کمشده و یکطرفش بیشتر است
صحبت معجر زینب شد و پا شد آقا
چه کند؟ زینب کبرای حرم در خطر است
ای جوانان بنی هاشمی آماده شوید
که دگر موقع تشییع تن دو نفر است