eitaa logo
ذاکرین آل الله
278 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
299 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦•اسم بقیع رو‌تا میارم.... وتوسل ویژهٔ ۸ شوال سالگرد تخریب قبور ائمه بقیع اسم بقیع رو تا میارن دلایی که طاقت ندارن یاد حرم های بی نشون غریبونه بارون میبارن این غربت رو کی فهمیده کی جنّت رو، خاکی دیده داغش قلب و آتیش میده تنها نسیمه که روضه میخونه تو‌هوای بقیع خورشید میسوزه با هر نفس توی تب برای بقیع امون ای دل....امون‌ای دل .. عمری که غم‌ مهمونشه عرش خدا هم‌ دل خونشه اسیرِ تو‌ فریادِ سکوت خونه ی خودش زندونشه اینجا آه و شیوَن‌ ممنوع نوحه خوندن‌ اصلاً ممنوع حتی شمعِ روشن ممنوع جز آسمون و زمین که صحنو رواق نداره بقیع انگار نشسته خزون رو هرگوشه از بهارِ بقیع سهم زیارت زائر از حرمه غبار بقیع امون ای دل...امون ای دل.. درد ما دوا میشه یه روز حاجتا روا میشه یه روز با نابودی آل سعود دَرِ بقیع وا میشه یه روز میبینه اون روز و دنیا بارِگاهِ آل طاها تو مدینه میشه برپا امون ای دل ..امون‌ای دل.. .
علامه حسن زاده آملی: "گوش‌تان به دهان رهبر باشد. چون ایشان گوششان به دهان حجت‌بن‌الحسن(عج) است..."
|⇦•ما لشکریان آماده ی... وتوسل ویژهٔ ۸ شوال سالگرد تخریب قبور ائمه بقیع ما لشکریان آماده‌ی آمدنیم ما کارگرانِ حرم امام حسنیم جانمان مالمان زندگیمان وقف حسنستان هرکه پرسیده از عشقِ دوران گفتیم حسن جان چهار گنبد طلا، به دستِ ما بنا شود به یاری امام حسین، بقیع کربلا شود "نَحنُ خُدّامُ ائمةِ البَقیع" اینجاست همان دروازه‌ی فتح جهان آباد شود با مددِ امامِ زمان می‌شود از تبِ غیرت ما دنیا متحیر در مدینه بپیچد طنینِ اهلاً یا زائر بنا به امر فاطمه، چه محشری به پا شود شبیه ظهر اربعین، بقیع کربلا شود "نَحنُ خُدّامُ ائمةِ البَقیع" این تازه شروع رزم حِماسی ماست بیداری ما صدقه سریِ شیر خداست بدر و احزاب و خیبر که دیدید کرّارِ جهان را وقت فتح عربستان ببینید پیروزیمان را پشت و پناه ما علیست، یاور ما خدا شود صبح ظهورِ منتقم، بقیع کربلا شود "نَحنُ خُدّامُ ائمةِ البَقیع" «نماز صبح را در مسجدالاقصی نمیخوانم مگر روزی که از صحن حسن بانگ اذان آید» .
شیطون واسه افرادی که بچه مذهبی هستن بیشتر دام پهن می کنه! اون خودش یه بچه مذهبی بود که عاقبت به شَر شد ..!
|⇦•ما گدایان و فقیر ... وتوسل ویژهٔ ۸ شوال سالگرد تخریب قبور ائمه بقیع "صَلَّ اللّهُ عَلیکَ یاحَسَنَ بنِ عَلِیِ اَیُّهَا المُجتَبی یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا " ما گدایان و فقیرِ سر راه حسنیم ما همه شیفتۀ نیمه نگاهِ حسنیم همه هستیم سیاهیِ سپاهی که نداشت پیش مَرگان علمدارِ سپاه حسنیم گر ندیدیم به دنیا رُخ زیبایش را وقتِ جان دادن خود، چشم به راه حسنیم *عَبدُالزهرا روضه خون بود، خواب حضرت زهرا سلام الله علیها رو‌ دید، دید بی بی دلخوره... گفت: خانم! من روضه خوان شما هستم، چرا دلخور هستید از من؟ حضرت فرمود: چرا روضه ی حسن‌ من رو نمیخونی*.... بین تاریکی دنیا نظری کرد به ما ما هدایت شدۀ چهرۀ ماهِ حسنیم روزها فکر من این است و همه شب سخنم که همه عُمر بدهکار نگاهِ حسنم آبرو داده به ما یار، خرابش نکنیم با بدیّ عمل خویش عذابش نکنیم تا توانسته جواب دل ما را داده حال، ما را به بغل خوانده جوابش نکنیم مثل شمعی به هوای غم مادر شد آب کاش ما بیشتر از این دگر آبش نکنیم بر روی تک تک ما مادرِ او کرده حساب گفته هر کس حسنی نیست حسابش نکنیم *رسول خدا فرمود: چشمی که برا حسنم‌ گریه کنه، روز قیامت گریه نمیکنه... امام حسن و امام حسین داشتن‌ کُشتی می گرفتن، سن و سالی نداشتن، مادر تشویقشون میکرد، میفرمود: آفرین حسینم.. امیرالمؤمنین نگاه می کرد.. همه ی عالم‌ میدونن زینب حسینیه، زینبم‌میگفت:حسین! در خونه رو زدن پیغمبر اکرم صلوات الله وارد شد. دید بچه ها دارن بازی میکنن، صدا زد: آفرین حسنم... حضرت زهرا سؤال کرد: بابا جان! شما خودتون فرمودین کوچکتر رو تشویق کنید. فرمود: تو‌ کوچه می آمدم دیدم ملائکه جمع شدن همه میگن‌: حسین ... دیدم حسنم‌ کسی رو‌ نداره...* : مجتبی شگریان همدانی .
|⇦•بقیع وصحن‌ خلوتش... وتوسل ویژهٔ ۸ شوال سالگرد تخریب قبور ائمه بقیع بقیع و صحن خلوتش ، غربتِ بی نهایتش کاشکی یه روزی پا بده، با هم بریم زیارتش بمیرم من! شکسته قلب زائرا بمیرم من! برای بچه شیعه ها بمیرم من! برا امام مجتبی یه بقیع و یه دنیا، غم و درد نهفته یه بقیع و یه دنیا، روضه های نگفته «یاحسن یاحسن، ذکرِ لبِ شَه بی کفن» قطعه ای از خاکِ بهشت تربت آقام حسنه غربتِ شبهای بقیع غربتِ آقام حسنه بقیع تو! قبله ی اهل عالمه بقیع تو! پُر از غریبی و غمه بقیع تو! شاهد اشک فاطمه روی خاکا نوشته که حریمت بهشته گِل مارو خدا با تربت تو سرشته «یا حسن یا حسن، ذکرِ لبِ شَه بی کفن» حسرتِ قلبِ زائرا صحن تو رو ندیدنه آرزوی کبوترا رو گنبدت پریدنه میاد اون روز که دردمون دوا بشه میاد اون روز حاجتمون روا بشه میاد اون روز صحن تو کربلا میشه میاد اون روز که صحنت مملو از زائرات شِه صحن تو مثل صحن علی موسی الرضا شِه «یا حسن یا حسن، ذکرِ لبِ شَه بی کفن» .
اون دری که خدا برات باز میکنه بنده‌ی خدا، نمی تونه ببنده ... با خدا دادگان ستیزه مجوی که خدا داده را خدا داده! کاش بفهمیم...
|⇦•صحبت از خوان کریم است.. و توسل ویژۀ ۸ شوال سالگرد تخریب قبور ائمه بقیع السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا اَبا مُحَمَّدٍ یاحَسَنَ بنِ عَلِیِ اَیُّهَا المُجتَبی یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَنا وَ مَولانا ... یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه .. صحبت از خوان کریم است و تهی دستی ما دستها گرم قنوتند، زحاجت لبریز گوش این طایفه آوای گدا نشنیده است قبل گفتن شده کاسه ز اجابت لبریز دستهایم دم صبحی به ضریحش نرسید *اونایی که مدینه رفتن بهتر متوجه میشن .. دو نوبت بیشتر درِ بقیع رو باز نمیکنن .. یکی هنوز هوا تاریکه بعد از نمازِ صبح درای بقیع باز میشه باید بیای پشتِ این میله ها بایستی آروم آروم گریه کنی .. نه ضریحی، نه گنبدی، نه رواقی ..* دستهایم دم صبحی به ضریحش نرسید مثل شمعی به تمنای حرم آب شدم بیشتر حرف حسن بود میان سخنم اربعین نزد حسینش که شرفیاب شدم *چه شلوغه باب الحسین ولی حسن یه زائرم نداره .. چه ضریحی داره حسین ولی حسن یه سنگِ قبر نداره ..* خاک گر نام حسن داشت به لب، دُر میشد نام او را به روی سنگ یمن بنویسید بی کفن بود حسین، ورنه وصیت می کرد تا به روی کفنش نام حسن بنویسید جگر سنگ شود آب اگر گریه کند شرح وقتی بدهد او جگر سوخته را روضه اش کوچه تنگی است نمیداند که میخ را گریه کند یا که در سوخته را بیت الاحزانِ نگاهش شده راوی غم قصۀ رَد شدنِ آینه و کینۀ سنگ با کنایه بنویسید که آیینه شکست دست سنگین و فدکنامه و یک کوچه تنگ گرچه لایوم کیومک به روی لب دارد گرچه او در غم غارت شدن خلخال است تن غارت زدۀ شاه شهادت بدهد روزِ هجر حسنش سخت تر از گودال است شاعر : *ایام تخریب بقیعِ .. وقتی نامردا ریختن تو بقیع، بعضی از بزرگان و شیعیان مدینه گفتن به ما دستور دادن گفتن باید خودتون این قبور رو خراب کنید .. الله اکبر .. این بقیع چه روزایی رو به خودش دیده .. یه دونه‌شُ بگم و از همه التماسِ دعا .. اومدن محضرِ مولا عرضه داشتن علی جان چه نشستی! این نامردا با بیل و کلنگ رفتن تو بقیع!! میگن علی بدون اجازۀ ما بدنِ زهرا رو دفن کرده .. آقا میخوان بدنِ خانم رو نبش کنن .. (1) (الله اکبر .. رحمت خدا بر این ناله ها ..) یه وقت دیدن قهرمان خیبر بلند شد .. ذوالفقار رو برداشت، دستمالِ زرد رو به پیشانی بست .. با غضب واردِ بقیع شد .. اول از همه اون نانجیب رو بلند کرد به زمین زد .. نشست رو سینه‌ش فرمود امروز اگه نیشِ کلنگی به زمین بخوره خونِ همه‌تون رو میریزم .. اون یکی نامرد صدا زد فلانی بیا بریم! همه رفتن .. اینجا مولا شنید اینا میخوان بیان بدنِ زهرا رو از زیرِ خاک بیرون بیارن، فهمید میخواد به بدنِ فاطمه جسارت بشه علی طاقت نیاورد .. اما امان از اون ساعتی که زینب نگاه کرد، ده نفر اسب هاشون رو نعلِ تازه زدن .. انقدر بر بدنِ حسین .. اینجا گذشت اما یه جا دیگه زینب دید یه عده نیزه دار دارن میرن پشتِ خیمه .. گفتن دارید دنبالِ چی میگردید؟! .. گفتن یه سر از بنی هاشم کمه .. گفتن ما دیدیم حسین رفت پشتِ خیمه ها .. انقدر این نیزه ها رو به زمین زدن .. ای حسین .. دو تا سرُ رو به نیزه بسته بود .. شاید یکی‌ش سرِ این شیرخواره بوده ..یکی دیگه شم بگم صدا ناله تون بلند بشه .. دیدن یه سری رو هر کاری میکنن رو نیزه نمی ایسته .. میدونید سرِ کی بود؟ سرِ علمدارِ کربلا .. آخه نامرد چنان با عمود آهن به سر زده بود .. صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله .. منبع: 1) طبری آملی، ص۱۳۶-۱۳۷، مجلسی، بحار الانوار، ج۴۳، ص۱۷۱–۱۷۲، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج۲، ص۸۷۱–۸۷۲ .
روضه‌ وتوسل ویژهٔ ۸ شوال سالگرد تخریب قبور ائمه بقیع میشود حال شیعیان بد حال از ستم های هشتم شوّال زخم این داغ کاری و سخت است وَ دهان باز میکند هر سال روضه باید از این مصیبت خواند از همان بُقعه ای که شد تخریب از جسارات و هَتکِ حرمت ها از قبوری که خاکی است و غریب چقدَر غرق غربت است اینجا نه رِواقی نه صحن و ایوانی نیست گلدسته و نه گنبد هست لعنت حق به قوم سُفیانی زائری نیست در حریم بقیع سوت و کور است نیمه شب هایش نه چراغی نه شمع و نه زائر وای از این داغ و سوگ عظمایش آرزویم همین بُوَد تنها بنشینم میان قبرستان روضه از مادری بخوانم که پهلویش را شکسته اند ! ... امان چِشم سر را ببند و یک لحظه برو با پای دل میان بقیع روی قبر حسن ضریح ببین و بهاری کن این خزانِ بقیع در کنار مزار اُمِ بَنین بابُ العباس را تصوّر کن با توسل به ساقی عطشان کاسه آب خویش را پر کن نوش جان کن تو آب را یادِ تشنه ای که سرش شده است جدا یا حُسَینی بگو برو سمتِ صحن زیبای حضرت زهرا قدم آهسته از زمین بردار این مکان هست قَوس اَو اَدنی زیر لب با نوای خویش بخوان گر نگاهی به ما کند زهرا بعد عرضِ ارادتت به بتول رو بیاور به بابُ الاِحسانش آری اینجا کَرَم فراوان است میشود عرش و فرش مهمانش چار گنبد چهار گلدسته یک‌ طرف صحن حضرت قاسم آن طرف بابُ العلم و بابِ کَرَم دور تا دور صحن ها خادم کاش میشد که چَشم وا نشود و نبینم غم و غریبی را چه کنم چاره ای به غیرش نیست کاش آید همان امام زمان شیعه آخر بنا کند روزی با شکوه و مجلل و زیبا در کنار همان امامی که هست از نسل حیدر و زهرا میفرستم ز راه دور سلام خدمت ساحَت چهار امام و علیکَ السلام میخواهم نکنم بیش از این اطاله کلام عبدُالزهرا روضه خون بود، روضه ی امام‌مجتبی رو‌خوند رفت خونه خوابید. در عالم رؤیا خواب امام‌ مجتبی رو‌ دید، سلام‌ عرضه داشت خدمت آقاجان، آقاجان جواب سلام داد، آقا فرمود:عبدُالزهرا ازت گله دارم. چرا روضه ی مارو‌نمیخونی؟ عبدالزهرا با تعجب گفت: آقاجان! من عمریه روضه‌ خون شماهستم، نکنه هر روضه ای که تا الان به ما رسیده اشتباه بوده؟! مگه روضه ی شما تشت و زَهر و جگرهای پاره نیست؟ فرمود: روضه ی ما هست. اما روضه ی منِ حسن این نیست... چندسال بیشتر نداشتم، بچه‌که به کودکی میرسه غیرتی میشه روی مادرش، گفتم: بابا! خیالت راحت من با مادر میرم... دستم‌ تو‌ دست مادرم بود با چه‌ دل خوشی میرفتیم مسجد... عبدالزهرا! روضه ی من اینه:...* دست در دست حسن بود که بیرون‌آمد  مِهر با ماه از اشراق مدینه سر زد  سوی مسجدبه شکوه و عظمت گشت روان  گوییا حیدر کرار رود در میدان  نه به کف دشنه و نه خنجر و تیغ و عَلَمی   قصد کرده است کند فتح فدک را به دمی  گامِ مردانه او لرزه به عالم انداخت   گرد و خاک ره او خیبر دیگر می ساخت  کوچه ها گرمِ تماشای خداوند جلال  عرش در زیرِ قدمهاش رسیده به کمال  خطبه آغاز شد و با سخنش شد محشر ذوالفقار آخته انگار علی در خیبر  *مادر آمد تو مسجد، امام‌حسن داره نگاه میکنه مادر داره چه غوغایی میکنه ..* محضر هیبت او کوه اُحد زانو زد   آسمان سجده به خاک قدم بانو زد  بانگ زد دست از این خوابِ گران بردارید  هر چه دارید همه از من و حیدر دارید  سرِ این سفره اگر روزی خود را بستید  همگی ریزِخورِ حیدر و زهرا هستید گردش چرخُ فلک نیز به دستان علی است   در رگ و ریشه زهرا به خدا جانِ علی است  اگر از بند به بند تن من جان برود   نگذارم که علی بی کس و تنها برود  به رخ سرخ و پریشانی این گیسویم   تا زمانی که نفس هست علی میگویم  حُرمت نان و نمک حق علی بود علی  غرض از باغ فدک حق علی بود علی  آن چنان تیغ کلامش نفس از دشمن بُرد   عاقبت پرچم حیدر به سر مسجد خورد  تا شنیدند حقیقت به رهش افتادند  با خجالت فدکِ فاطمه را پس دادند  حسنش بود که تکبیرِ مکرر می گفت  وَن یَکاد از نفس حضرت مادر می گفت  ㅤㅤ آفرین بر تو، بر خطبه ی تو مادر من   همه دیدند چطور آمده قرآن به سخن   *انگار تو‌این‌خانواده دخترا خطبه خوندن رو از مادر به ارث بردن، از مادر یاد‌گرفتن... آخه یه بار دیگه زینب خطبه خوند. اینجا مادر میخواست فدک رو‌ پس بگیره، کربلا زینب می گفت به خدا ما مُسلمونیم ..* دست در دست حسن بود که بیرون آمد   بعد چندی همه دیدند که لبخندی زد  گرچه زن بود ولی نیست چو او مرد غیور  کوچه ها از قدمش پرشد از احساس غرور  ناگهان سایهٔ یک پست به دیوار افتاد   بند بند فلک از دست ستم شد فریاد  *همه ائمه دستور به اشک‌دادن امام رضا فرمود: "إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ‏ءٍ" اگه‌ خواستی گریه‌ کنی "فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ" گریه کن بر حسین... فرمود: اما گریه ی بر حسین پلکهای مارا زخم‌ کرد. امام صادق فرمود: آی گریه‌کنا! اگه روضه ی مادر من شد، بلند بلند گریه کنید.... آخه امام‌حسن آستین به دهان گرفت..*
تیره شد کوچه و در شهر سکوتی پیچید  دست شب رنگ سیاهی به رُخ دَهر کشید  کوچه ای تنگ و دلی سنگ خدا رحم کند   حضرت حوریه و جنگ خدا رحم کند  *پیغمبر اکرم صلوات الله علیه فرمود: دختر من انسیة الحوراست. میدونی یعنی چی؟ یعنی برگ‌ گُل رو صورتش بشینه جا میندازه..* می وزید از دلِ کوچه خبری سرخ کبود   دیده ای تنگ حرامی به فدک دوخته بود  دور و بر را نظری کرد نباشد خبری   یا مبادا که ازاین ره گذرد رهگذری  هر چه مادر به عقب رفت عدو پیش آمد   عاقبت تکیه به ناچار به دیواری زد ناگهان سایهٔ دستی روی خورشید افتاد   پسرش سینه سپر کرد مقابل اِستاد  جگر شیر حسن داشت، ولیکن اَفسرد  دستی از روی سرش رد شد بر مادر خورد  ضربه ای از دو طرف بود و خسوفی پر درد  رحم بر بی کسی فاطمه دیوار نکرد  : موسی علیمرادی *امام صادق فرمود: یه ضربه زد اما دو تا گوشواره های مادرم شکست. صورتش نزدیک‌ دیوار بود تا نانجیب سیلی زد مادر یه سیلی هم از دیوارخورد... تا خیلی بعد میگفت: "مُعَصَّبَةَ الرَّأْس" همش سرش رو می بست، حسن! سرم‌ درد میکنه مادر... طبیبا میگن اگه کسی بار شیشه داشته باشه هر چی بشه تا چند ماه بعدش باید تو بستر باشه. اما مادر ما بلند شد تا چشم‌ وا کرد گفت: فضه! علی کجاست ؟... میگه بلند شد رفت.چهل نفر تو کوچه دارن علی رو‌ میکِشن تا دست گرفت به کمربند علی، با دستِ یدالله فاطمه چهل نامرد عرب زمین‌خوردن... امام‌صادق میفرماید:سندِ قتل مادر ما رو اینجا امضا کردن... نانجیب یه نگاه کرد به قنفذ گفت آبرومون رو برد، نمیخواین این دست رو‌کوتاه کنید ؟....* گردیده بود همدست قنفذ با مغیره این با غلاف شمشیر او‌ تازیانه میزد .
: اگر در مقابله فرهنگی دشمن کشته شوم... در راه خدا کشته شده ام. https://eitaa.com/Arbabhosyn
به مناسبت هشتم شوال زیاد شعر نگفتیم در رثای بقیع زیاد پر نگشودیم در هوای بقیع چه روضه ها که نخواندند روضه خوان هامان چه گریه ها که نکردیم پا به پای بقیع همیشه هشتم هر ماه روضه می گیریم به یاد هشتم شوال و ماجرای بقیع هنوز مادر عباس روضه می خواند تنیده در نفس باد روضه های بقیع و شاعری که دلش را به دست باران داد نوشت غربت بی انتها به جای بقیع نوشت پیکر زهرا میان این خاک است کجاست مرقد زهرا بگو کجای بقیع خدا کند که بیاید همان که می سازد (چهار گنبد فیروزه ای برای بقیع)
روضه و توسل ویژۀ ۸ شوال سالگرد تخریب قبور ائمه بقیع اَللّـهُمَّ اَرِنيِ الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ، وَالْغُرَّةَ الْحَميدَةَ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ گفتم: این رسم وفا با من مهجور نبود گفت: این عشق تو با شکوه تو جور نبود گفتمش: کورشد این چشم و جمال تو ندید گفت: می‌دید اگر چشم دلت کور نبود گفتم: افتاده‌ام از خواب و خوراک از پی تو گفت: کس در طی این مرحله مجبور نبود گفتم: آوارۀ صحرا شده‌ام در طلبت گفت: اینقدر ره منزل ما دور نبود گفتم: ای یار مرنجان دل ما را ز فراق گفت: قدر دل من، قلب تو رنجور نبود *من اصلاً یادم رفته صاحبی هم دارم .. من اصلاً یادم رفته امام زمانی هم دارم ..* گفتمش: خانۀ دل منتظر مقدم توست گفت: هر بار که من آمده ام نور نبود گفتم: ای شاه، شب و روز دعا گوی توأم گفت: کی بنده دعا کرد که ماجور نبود گفتم: ای خسرو شیرین دهنان تلخ مگوی گفت: شعر تو بود، لحن من اینجور نبود شاعر : وقتی بلا نازل شد امام صادق فرمود قرار بود 400 سال بنی اسرائیل گرفتارِ عذاب باشه! مصیبت و بدبختی رو تحمل کنن .. «ضَجُّوا وَ بَکَوْا إِلَى اللَّهِ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً» چهل روز انقده ناله زدن انقده گریه کردن امام صادق فرمود خداوند 170سال تخفیف داد .. همون ناله ها گربه ها رو وا کرد .. بعد امام صادق فرمود «هَکَذَا أَنْتُمْ لَوْ فَعَلْتُمْ لَفَرَّجَ اللَّهُ عَنَّا» (1) اگه شما هم اینگونه باشید .. اگه شما هم بی قرار باشید برا امام زمانتون فرج میرسه .. عرض روضه و از همه التماس دعا : ــــــــــــــــــ امامزادۀ آبادی هم حرم دارد ولی برادرِ زینب هنوز بی حرم است .. ــــــــــــــــــ بردرد دل خلق طبیب است حسن هر چند ز درد غم نصیب است حسن مهدی به کنار قبر او می گِرید تا خلق نگویند غریب است حسن ــــــــــــــــــ در بقیع قبر حسن آوار شد هرچه شد بین در و دیوار شد آسمان شهر یثرب تار شد هرچه شد بین در و دیوار شد صحن اینجا کمتر از جنت نبود بشکند دستی که ویرانش نمود چشم اهل‌البیت گوهر بار شد هرچه شد بین در و دیوار شد قبر فرزندان زهرا شد خراب روزها تابد بر آنها آفتاب بیت‌الاحزان قصّه اش تکرار شد هرچه شد بین در و دیوار شد اشک خون میریزد از چشم ترم مثل مادر شد حسن هم بی حرم تربتش بی خادم و زوار شد هرچه شد بین در و دیوار شد آن بقیع با صفا یادش به خیر آن ضریح دلربا یادش به خیر از جفا پامال آن گلزار شد هرچه شد بین در و دیوار شد چار قبر نازنین یادش به خیر تربت ام‌البنین یادش به خیر حال با خاک زمین هموار شد هرچه شد بین در و دیوار شد چادر مادر اگر خاکی نبود اینچنین قبر پسر خاکی نبود هر چه بر آل نبی آزار شد هرچه شد بین در و دیوار شد دومی باب جسارت را گشود قصد نبش قبر زهرا را نمود خون به قلب حیدر کرار شد هرچه شد بین در و دیوار شد با همان دستی که زهرا را زدند شعله بر کاشانۀ مولا زدند قبر فرزندانشان آوار شد هرچه شد بین در و دیوار شد در همین جا نیمۀ شبها علی ناله میزد از غم زهرا علی بعد زهرا بی کس و بی یار شد هرچه شد بین در و دیوار شد در همین جا پیش چشم مرد و زن تیر باران شد تنِ پاک حسن مثل مادر پیکرش خونبار شد هرچه شد بین در و دیوار شد از همین جا دود و آتش پا گرفت کربلا دامان دخترها گرفت عمه سادات کارش زار شد هرچه شد بین در و دیوار شد گر نمی‌شد کشته محسن پشت در اصغری در خون نمیزد بال و پر تیر کین هم‌دست با مسمار شد هرچه شد بین در و دیوار شد پای زهرا باز شد در کوچه ها بسته شد دستان زینب از جفا از همین‌ جا راهیِ بازار شد هرچه شد بین در و دیوار شد شاعر: منبغ: 1). السلمی السمرقندی، محمدبن مسعودبن عیاش، تفسیر العیاشی، ج 2، ص 154 خادم حرم امام رضاست میگه دیدم تو حرم به عربی اومد شروع کرد زیرِ لب زمزمه کردن، چشما پرِ اشک به زبان عربی میگفت یا امام رضا این همه راه اومدم بهم میگفتن داری میری زیارتِ غریب الغربا !! اما آقا هرچی میبینم صحن و رواق های تو در تو .. گنبد و گلدسته و بارگاه و خادمای با ادبُ .. گفت آقا اگه میخوای غریب ببینی بیا بریم مدینه .. آیت الله العمری از بزرگانِ شعیان عربستان بود، ان شالله قسمت بشه بریم مدینه .. ایشون میفرمود من یادمه روزی که قبرستان رو تخریب کردن .. میگه این نامردا جسارت رو به جایی رسوندن گفتن شیعیان خودشون باید خراب کنند بارگاهِ بقیع رو .. گفتن ما اگه جان بدیم هم این کار رو نمی کنیم .. ما باشیم حرم خراب بشه ..!! آیت الله عمری میگه چند روزی گذشت، یکی از معتمدین مدینه شیعیان رو جمع کرد گفت خودتون تخریب کنید .. گفتن مگه میشه گفت من امام حسن رو به خواب دیدم .. حضرت فرمود خودتون خراب کنید نزارید دستِ این نامردا بیفته .. دستِ اینا بیفته جسارت میکنن، بی احترامی میکنن .. جانم .. (آماده ای گریزم بزنم؟!!)
نیمه شب وقتی دختر جامانده بود .. تا بی بی زینب فهمید زجر میخواد بره دنبالش اومد جلو فرمود بزارید خودمون این بچه رو پبدا کنیم .. اگه دستِ این نامرد بیفته این بچه رو زنده نمیزاره .. یه بچه رو ببینی گم شده نوازشش میکنی .. غصه نخور بابات میاد .. ناگهان وحشت سرا پایم گرفت یک نفر از پشت موهایم گرفت .. ــــــــــــــــ دلم می خواست معراجت ببینم چه معراجی عجب رنگین کمانی نرو دیگر ! تو رفتی سنگ خوردم بیا قولی بده دیگر بمانی تو را با زخم صورت می شناسم مرا بشناس با قد کمانی نمی دانم چرا این زجر نامرد بدش می آید از شیرین زبانی عبایت روی دوش نیزه داری عقیق تو به دست ساربانی چه مویی داشتی بابا زمانی چه مویی داشتم بابا زمانی اگر مال منی پس پیش من باش چرا دائم به دست این و آنی ؟! نشد غارت پدر جان !چادرم را خودم دادم به آن دختر امانی ! نفهمد هیچ کس بازار رفتم! بماند بین ما راز نهان رخت را سیر دیدم سیر گشتم تو بودی آن غذای آسمانی سرت خاکی شده در این خرابه شدم شرمنده از این میزبانی شاعر : ــــــــــــــــــ آه دیگه از دست خودم کلافم زحمتو باید کم کنم اضافم دخترِ خوش قیافه بودم حالا هیچکی خوشش نمیاد از قیافم عمه .. بِکشم سرمه چشام ناز میشه مگه نه! بابایی بیاد دلم باز میشه مگه نه! دوباره زندگیم آغاز میشه مگه نه! نامرتب نیستم؛ من فقط النگوهام دستم نیست! تو ندیدی بابا؛ زیر معجر گل سر بستم نیست! بابا .. دندونم که افتاده در میاد مگه نه! تو عروسیم داداش اکبر میاد مگه نه! روزای غصه و غم سر میاد مگه نه! ــــــــــــــــــ می‌کشم روی زمین پای پر از آبله را تا میان من و تو کم کنم این فاصله را سرِ نیزه ، وسط تشت طلا ، کنج تنور فرصتی نیست بگیرم سر پر مشغله را کاش دست تو کمی موی مرا شانه کند بلکه آرام کنی دختر بی حوصله را علت لکنت من را که خودت می بینی ورم صورت و زخم لب و خون لثه را جان من فکر نکن قافیه را باخته ام خواستم پیش تو راحت بنویسم گله را بین بازار به اشکم همه می‌خندیدند دوست دارند چرا گریۀ در هلهله را کاش بودی و مرا باز بغل می کردی کاش بودی که بگیری یقۀ حرمله را عمه در هلهله ها گفت کجایی عباس؟ غیرت الله بیا ختم کن این غائله را عمه کوهیست که ما تکیه به او میکردیم مادری کرد ، که آرام کند قافله را خطبه ای خواند که بند دلشان را لرزاند شام حس کرد دم صحبت او زلزله را راستی واژۀ “یابن طلقا” یعنی چه؟ عمه آتش زده این سلسلۀ باطله را او عقیله ست، صبور است، خدا حفظ کند دختر فاطمۀ عالمۀ فاضله را حسم این است که من دردسر قافله ام کاش با خود ببری دردسر قافله را می کشم منت اگر ناز مرا هم بکشی می کشم روی زمین پای پر از آبله را شاعر : .
. یکی از درمان‌های قساوت قلب ، زیاد قرآن‌خواندنِ با توجه است آیت الله جاودان https://eitaa.com/Arbabhosyn
مثنوی سالروزِ تخریبِ قبورِ ائمه‌یِ بقیع و امام حسن علیه السلام خاکهایِ حرمت سرمه‌یِ چشمِ عرش است شهپرِ روح‌الامین در حرمِ تو فرش است تو امامِ دلِ اربابِ شهیدِ مایی یاحسن روزِ قیامت تو اُمیدِ مایی من و دل کَندن از این عشقِ خدایی ؟! هرگز رو به کَس غیرِ تو کردم به گدایی ؟! هرگز من به نان و نمکِ سفره‌ات عادت دارم با غلامیِ حرم حکمِ سعادت دارم حرمِ خاکیِ تو جنّةُ‌الاعلایِ من است ضربانِ دلِ عشّاق حسن یاحسن است روضه‌یِ غربت و تخریبِ حرم آبم کرد غصّه‌یِ گل‌پسرِ فاطمه بی‌تابم کرد نَه چراغی نَه رِواقی نَه زیارتنامه زندگیِ حسنِ فاطمه شد غم‌نامه‌ گرد وُ خاکی‌تر از این صحن وُ سرایِ غم نیست جز امیرِ کرم اینجا اَحدی مَحرم نیست خاطراتِ غمِ کوچه مانده در خاطرِ او نیست جز مادرِ غم‌دیده کسی زائرِ او خاکِ صحن و خاکِ چادر پیشِ هم جا دارند چشم‌هایِ مادر و چشمِ پسر می‌بارند پسر از غصّه‌یِ یاسی که شده نیلوفر مادر از غصّه‌یِ صحنِ پسرِ پاره‌جگر‌ کاش آقا مَرهمِ زخمِ دلِ تنگ شود صحنِ خاکیِ امامِ مجتبی سنگ شود جایِ روضه در بقیعِ غمِ زهرا خالی‌ست مجلسِ یاحسن است و جایِ ‌آقا خالی‌ست
بیرقِ عزا برپا میشه، روضه چه غوغا میشه گریه مهیا میشه، تو قلب مجنون ما، بابُ الکَرَم وا میشه تویِ خیال و رویا مزارتُ می بینم تصورش قشنگه، رو خاکِ بقیع میشینم گرفتارتم، توئی که مشکل گشایی گرفتارتم، با غریبا آشنایی به دادم برس، دارم می‌میرم کجائی؟ حسن به توسلت کردم منو تحمل کردی من بی مرامم اما، تو خیلی خیلی مردی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دشمنِ تو که رسوا میشه، دنیا چه زیبا میشه، قدرِ تو پیدا میشه، به زودی چشمایِ ما، به گنبدت وا میشه صحن و رواق و گنبد یه چیزی مثله مشهد کربلا تا مدینه، شیعه به رفت و آمد تصور کنیم، الان تو صحن و سراشیم تصور کنیم، زائرِ آشفته باشیم تصور کنیم، روبرو ایوون طلاشیم حسن حرم تو پهناور به وسعت دنیاها هرجا که روضه خونا، دم میگیرن یا زهرا حسن .. حسن .. شاعر: جناب آقای مجتبی حاذق
خدایا شکرت که رزق و روزی ما دست بنده‌هات نیست .. الهی شکرت❤️
حرف دارم برای تک تکتان حرفی از اوج مرثیه بخصوص ولی اول بیا سری بزنیم به حریم قشنگ شمس شموس چقدر صحن های تو در تو چقدر حجره و رواق اینجاست همه جا غرق بارش نور است چقدر خوشه چلچراغ اینجاست کار خورشید می کند اینجا گنبدی که شد از طلا زرین عهده دار غبار روبی شد از دو گلدسته جبرئیل امین هفته ای هفت مرتبه زائر خواهد آمد برای پابوسی ظهر از سوی بَست پایین و نیمه شب از ورودی طوسی طعم انگور دارد این بقعه از دو صد باغ سر تر است آری بوسه بر آن ضریح عطرآگین روز و شب مستی آور است آری باز مثلِ همیشه بند آمد با تماشایِ این ضریح زبان در طوافِ حرم به چشمم خورد طرح نقش و نگار فرشچیان به فراز مناره ها بالاست با طلوعی اگر اذان غمش دم مغرب دوباره غوغائیست در نماز جماعت حرمش به چه مهمان سرای رنگینی در صف انتظار پیر و جوان میبرد هوش از سرت بوی قورمه سبزی و قیمه بادمجان سنگ فرش حرم شهادت داد میرسد تا فرشته از هر سو ذره ای گرد و خاک اگر باشد با مژه میزند فقط جارو نه یکی نه دوتا بیا و ببین صحن در صحن شد شفا آباد قدس و رضوان و جامع رضوی کوثر و انقلاب و گوهرشاد تا حوالی گنبدش بروی مینشیند به شانه ات پرها نیمه شبها به گوش می آید چقدر نالۀ کبوترها از بزرگان شهر دیدم که طالبِ کفش داری اش شده اند و به تن کرده جامه خدمت خادم افتخاری اش شده اند خودمانیم بارگاه کسی اینچنین جلوتی ندیده به خود حاضرم باز هم قسم بخورم این حرم خلوتی ندیده به خود بگذرم حال هشتم شوال آمد از راه و باز غم دارم در مراثی ما چه سِری هست من به دنبال کشف اسرارم با خودت فکر کن کمی حالا بده پاسخ به این سوال عجیب که چرا هرکه آمد اینجا گفت السلام علیک یا امام غریب *غریب میخوای ببینی باید بری مدینه ..* به گمانم غریب آقاییست که ندارد برای خود حرمی یا که حتی کنار تربت او نگذارند لااقل علمی حرمی را سراغ دارم که قبله گاه تمام افلاک است ولی افسوس سالیان دراز چشم تا کار می کند خاک است به گمانم که این بهشت خدا محرم کوچه های باریک است نه چراغی نه شمع و فانوسی مثل شبهای تار تاریک است تا که قدری مشایعت بکند در حرم دست مهربانی نیست پشت دیوار می نشینی به سرت هیچ سایبانی نیست من نه تنها شنیده ام دیدم به همه زائران خبر بدهید غربت این است در کنار بقیع حق ندارید ناله سر بدهید ـــــــــــــــــــــــ حسن شدی که غریبی همیشه ناب بماند رد دو دست ابالفضل روی آب بماند حسن شدی که سوال غریب کیست در عالم - میان کوچه و گودال بی جواب بماند حسین نیز غریب ست اگر شبیه برادر ولی بناست بقیع حسن خراب بماند کمی ز غصّۀ تو رخنه کرده است به بیرون تفاوت زن چون «جعده» و «رباب» بماند به احترام حسین سه روز مانده به گودال بناست زائر تو زیر آفتاب بماند .. ـــــــــــــــــــــــ کاش بودی کرببلا کنارِ حرمم حرم داشتی حسن کاش بودی کرببلا یه دونه بارگاه تو هم داشتی حسن کاش حرم داشتی حسن .. گنبدامون شبیه کاظمین بود، قشنگترین بهشت عالمین بود! پرچم سبز یا حسن کنارِ پرچم سرخِ ذکر یا حسین بود کاش حرم داشتی حسن .. دور ضریحت پر سینه زن بود مادرمون فاطمه بی محن بود.. یک شبِ جمعه حَرم حسین و یه شب جمعه حرم حسن بود کاش حرم داشتی حسن ..
. " یا ایهاالذین آمنو اِصبرو و صابروا " ای کسانی که "ایمان" آورده‌اید! "صبر" کنید و دیگران را هم به صبر وادارید قرآن | آل عمران | ۲۰۰ «صبر کن رفیق! درست میشه» https://eitaa.com/Arbabhosyn
«روزی رسد که صحنِ حسن‌ را بنا کنیم در زیرِ قُبِّه اش همه با هم دعا کنیم» . یک گنبدِ بزرگ برای چهار قبر برپا چو گنبدِ حرمِ سامرا کنیم شکلِ مناره های حرم را موافقی مثلِ مناره هایِ قشنگِ رضا کنیم؟ بالای قبرِ حضرتِ اُمّ‌البنین فقط شایسته است «خانه‌ی سقّا» به پا کنیم یک پنجره برای حرم جور می کنیم اَمْراضِ لاعلاج در آن جا دوا کنیم چون مُنْتـهای جود و سخا و کرامت است انبوهِ زائرانْ همه حاجت‌روا کنیم چون مسجدالنّبی به موازاتِ بابِ بَدْر بابُ‌الجَمَل برای حرم رو‌به‌را کنیم ذکرِ کتیبه های حرمْ یا‌محمّد و زهرا، حسین، حیدر و یامجتبی کنیم . از بابِ قاسمش به حرم می رویم تا إذنِ دُخول خوانده و او را صدا کنیم هر سال و ماه و هفته زِ تقویم‌هایمان روزِ زیارتیِ حسن را جدا کنیم هر کس بخوانَد آیه ی «اِکْمالِ عشق» را با یک برات راهیِ کرب و بلا کنیم