#مدح_حضرت_زهرا_سلام الله علیها
لحظه های عاشقی پیش تو معنا می شود
قطره با یک گوشه ی چشم تو دریا می شود
از کرامات تو آوردند در تاریخ که
دختر نه ساله ای امّ ابیها می شود
وصف شأنت در حدیث قدسی لولاک حق
یا که در شرح نزول قدر معنا می شود
ای بنازم چادر پر وصله ات را که از آن
یک یهودی خانه اش عرش معلّی می شود
حضرت صدّیقه ای حرفت کلامت حجت است
هر کسی شاهد بخواهد از تو رسوا می شود
عید من روزیست که غم ها به پایان می رسد
مادرم بعد از سه ماه از بسترش پا می شود
جامه ی نو چیست ؟ ما با جامه ی مشکی خوشیم
قفل های بسته با هر یک نخش وا می شود
آب و نان و فکر و ذکر و هستی ما فاطمه ست
لحظه های عاشقی پیش تو معنا می شود
#سید پوریا هاشمی
|⇦•آرومه دلم قبل رفتنت...
#سینه_زنی جانسوز و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها
آرومه دلم
قبل رفتنت منو حلال کن
تو خونه ی من
خیلی زدند منو حلال کن
زهرایِ علی، منو حلال کن
تا آخر عُمر
جالت از تو می کشم
یاس کبود
زیر لب می گم
تو کوچه کاش که دست من بسته نبود
یاس کبود
تنها دار و ندارم، بمونکنارم
بمونکنارم
زهرا اگر بری تو، یاری ندارم
یاری ندارم
وای زهرا...
جان فاطمه علی
گریه نکن ای مرد غیورم
توی این سه ماه
تنها شدی ای سنگ صبورم
شرمنده ام اگه
نشد برای غربتت کاری کنم
شرمنده ام اگه
نمیتونم دیگه تورو یاری کنم
کاری کنم
علی دردت به جونم
ای مهربونم اشکاتو پاک کن
علی تو مخفیانه
امشب شبانه زهراتو خاک کن
وای زهرا...
*امشب گریه میخواد، داد نمیخواد، مثل خونه علی این شبا باید آرومگریه کنی، زانوهاشو بغل کرده، تازیانه دنیامو ازم گرفت .. آتیش آرزوهامو ازم گرفت ... خدا لعنت کنه این مغیره رو مادر بچه هام و ازمگرفت ...*
انتظار را باید
از مادر شهید گمنام پرسید
ما چه میدانیم
دلتنگی غروب جمعه را؟
#شهید_گمنام
#فاطمیه
|⇦•راه ما راه زهراست...
#سینه_زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا
راه ما راه زهراست
پرچم شیعه برپاست
ضامن این عَلَم بدونید
که سرخی خون این شهداست
شبیه مادرشون
شهیدا بی نشونن
همیشه شعر جنون
برای ما میخونن
که فاطمیون تو دل خون
پای هم میمونن
توی راه علی سینه سپر بودن همشون
که تا بوده همین بوده مرام فاطمیون
یا زهرا ...یا زهرا
یاد دلای پرخون کارون و هور و مجنون
خاطره دلاورامونکه از دلامون نمیره بیرون
که از شلمچه هنوز صدای زهرا میاد
برای مُرده دلا دَمِ مسیحا میاد
که تا دلامون میشه مجنون باز یه لیلا میاد
اگه میگردی دنبال سعادت و عزت
هنوزممیگذره راه از سه راهی شهادت
یا زهرا ..یا زهرا
واسه ی عاشق این بس که
بدونه که هرکس رفته شهید شده
مسیرش از اشک و عزای فاطمیه است
شهادت هرکی میخواد باید به زهرا بگه
تو روضه حرف دل ومثل شهیدا بگه
براش بمیریم یا بمونیم هرچی مولا بگه
تو این دنیای وانفسا خدارو بندگی کن
اگه میخوای شهید باشی شهید زندگی کن
یا زهرا ....یا زهرا
|⇦•دیگه این زنده بودن...
#سینه_زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها
دیگه این زنده بودن، به کار من نمیاد
پاشو خانوم خونم، به تو کفن نمیاد
عزیزِ دلم، یعنی دیگه ندارمت؟!
چجوری باید، توی تابوت بذارمت؟!
زهرای من، به خدا میسپارمت
سنگینیه غمِ، زخم رو پهلوت یه طرف
سنگینیه تابوت یه طرف
سنگینیه غمِ، کبودیِ روت یه طرف
سنگینیه تابوت یه طرف
زهرا، خدا نگهدارت...
دیگه دارم میمیرم، نشون به اون نشونی
که دنیا زندگیم و گرفته تو جَوُونی
امیدِ علی، نا امیدم نکن نرو
یادم نمیره، هجوم پشت اون در و
آتیش زدن، گلِ یاس حیدر و
سنگینیه غمِ، آتیش معجر یه طرف
سنگینیه اون در یه طرف
سنگینیه غمِ، محسن پر پر یه طرف
سنگینیه اون در یه طرف
زهرا، خدا نگهدارت
کارِ خونه میوفته، دیگه رو دوش زینب
وای از اون روضه ها که، گفتی تو گوش زینب
میگفتی یه روز، توی گودال قتلگاه
می مونه حسین، زیر نعلای مرکبا
غوغا میشه، میونه عرش خدا
سنگینیه غمِ، ناله ی زینب یه طرف
سنگینیه مرکب یه طرف
سنگینیه غمِ، زخمِ لَبالب یه طرف
سنگینیه مرکب یه طرف
حسین جانم، عزیزِ مادر من
#شاعران : محمدجواد صادقی
یوسف زندیه
|⇦•منی که توی این شهر...
#سینه_زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها
منی که توی این شهر سلامم بی جوابه
هنوزم روی دستم جای رد طنابه
اما وقتی تو باشی همه دنیا بهشته
نباشی رو سر من همه دنیا خرابه
اگه تو بری خانومم
بی تو من مظلومم
از دیدنت چند روزه
محرومه محرومم
مگه اون دست با این صورت چه کرده ؟
می پوشونی صورتت رو، نفساتم چه سرده
همه جونت پُر درده ،دست نامرد چهکرده ؟
چی میشه فاطمه جان کنارمن بمونی
حرف رفتن نزن تو آخه خیلی جوونی
تو بری من می میرم
قاتلم میشه یادت
خاطرات جسارت
در و دیوار خونه
توهمهکس وکار من، جانِ من یارِ من
رحمی به این حال من، این حال زارِ من
بچه هاتم هنوز کوچیکن و تنهانم
پر خواهش رو لب من ،التماسِ تو چشمام
شد بریده نفسهام، غم یاره توچشمام
اگه تو بری خانومم
بی تو من مظلومم
از دیدنت چند روزه
محرومه محرومم
روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها
تو روضه ی مادر باید همه وجودمون خرج بشه، باید مثل علی استخون هامون هم درد بگیره، آخه روضه روضه ی ناموسه، دردِ استخوان داره...*
نجّار کاش از ابتدا بی میخ، در می ساخت
هرگز کسی اینگونه دردسر، نمی خواهد
مادر تَقَلّا می کند قدری رها گردد
دیوار پیله کرده، میخِ دَر نمیخواهد
ـــــــــــــــ
داد از این درد که اُفتاده به جانم ای داد
من زمین خورده ترین مردِ جهانم ای داد
من جوانم تو جوان پیر شدی پیر شدم
زود میاُفتد از این غم ضربانم ای داد
نوزده سالگیات قسمت ما حیف نشد
چشم خوردیم من و تازه جوانم ای داد
من که لب دوختم اما جگرم را چه کنم
میشود تا دو سه خط روضه بخوانم : ای داد
*جگرم داره میسوزه، هنوز داره یادم میآد، طناب انداختن گردنِ من، میکِشیدن، چهل تا نامرد رحم نکردن، جلو چشام زنم رو زدن...*
همهی شهر به اُفتادنمان خندیدند
همه دیدند که پاشید تَوانم ای داد
هفت جای بدنت تا در مسجد بشکست
و نمیشد به تو خود را برسانم ای داد
*شیشه ی عُمرم رو جلوم خُرد کردن...*
همه گفتند علی بود و زنش را کُشتند
من جگر سوخته از زخمِ زبانم ای داد
دَرِ خیبر ، صفِ دشمن؛ همه هیچ این غم را
نتوانم نتوانم نتوانم ای داد
#شاعر حسن لطفی
ببین میتوانی بمانی بمان
عزیزم تو خیلی جوانی بمان
تو هم مثل من نیمه جانی بمان
زمین گیرِ من آسمانی بمان
اگر می شود می توانی بمان
عزیزم تو خیلی جوانی بمان
*فاطمه نانِ خانه رو که پخت، گفت: فضه من میرم داخل حجره، اگه صدام زدی و جواب ندادم بدون به دیدارِ بابام رسول الله رفتم، آرام فاطمه رفت، پارچه ای روی خودش انداخت، فضه میگه: بعد از دقایقی صداش زدم"یا بِنْتَ رَسُولِ اللّٰه" جواب نیومد" یا بِنْتَ خَدِیجَةُ الْکُبْرَی" هیچ صدایی نمیآد، وارد حجره شدم دیدم بعد از این همه درد کشیدن آروم خوابیده، همون لحظه حسنین وارد شدن، مادرمون کجاست؟ گفتم: آقازاده ها! خوابیده مادر، گفتن: فضه! کی دیدی مادرِ ما توی این موقع روز خواب باشه؟ گفتم: آقازاده ها! خدا صبرتون بده، دو تایی اومدن تو حجره، خودشون رو انداختن رو مادر...
گفتم: آقازاده ها برید باباتون علی رو خبر کنید، این دوتا آقا زاده ها دوان دوان، نفس نفس میزدن، گریه می کردن، هق هق می کردن، رسیدن جلو دَرِ مسجد، بابامون علی رو صدا کنید...
شیخ عباس قمی نوشته: وقتی امیرالمؤمنین اومد تو چهارچوبِ دَرِ مسجد ایستاد، حالِ این بچه هارو که دید فهمید چه خبر شده همونجا غش کرد، آب به صورتِ علی زدن، امیرالمؤمنین به هوش اومد، هی تا خونه چند بار خورد زمین، بلند میشد، اومد رسید بالا سَرِ خانومش، دست بُرد زیرِ سَرِ فاطمه، فاطمه جان! دید جوابی نمیده زهرا، فاطمه جان! من پسر عموتم، جوابی نداد، اشکِ علی سرازیر شد، فاطمه جان جوابِ من رو بده من علی هستم، اشکش چکید رو صورتِ خانوم، به امر خدا زهرا برگشت، چشای بی بی باز شد، فقط برا دلِ علی برگشت...
13.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ:
🔺 نماهنگ صلاة الفراق
🔹بامداحی مهدی رسولی
ویژه ایام شهادت حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
کمی از غسل زیر پیرهن ماند
کمی از خون خشک بر بدن ماند
کفن را در بغل بگرفت و بو کرد
همان طفلی که آخر بی کفن ماند
#محسن عرب خالقی
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
گذشته نیمه اى از شب، دریغا
رسیده جانِ شب بر لب، دریغا
چراغ خانه مولاست، خاموش
که شمع انجمن آراست خاموش
فغان تا عالم لاهوت مى رفت
به روى شانه ها، تابوت مى رفت
على زین غم چنان مات ست و مبهوت
که دستش را گرفته دست تابوت!
شگفتا! از على، با آن دلیرى
کند تابوت زهرا، دستگیرى!
به مژگان ترش یاقوت مى سُفت
سرشک از دیده مى بارید و مى گفت
که: اى گل نیستى تا بوت بویم
مگر بوى تو از تابوت بویم
جدا از تو دل، آرامى ندارد
على بى تو دلارامى ندارد
چنان در ماتمش از خویش مى رفت
که خون از چشم غیر و خویش مى رفت
که دیده در دل شب، بلبلى را
که زیرِ گل نهان سازد گلى را
ز بیتابى، گریبان چاک مى کرد
جهانى را به زیر خاک مى کرد
على با دست خود، خشت لحد چید
بساط ماتم خود تا ابد چید
دل خود را به غم دمساز مى کرد
کفن از روى زهرا باز مى کرد
تو گویى ز آن رخ گردیده نیلى
به رخسار على مى خورد سیلى!
از آن دامان خود پر لاله مى کرد
که چون نى، بندبندش ناله مى کرد
على، در خاک زهرا را نهان کرد
نهان در قطره، بحر بى کران کرد
گُل خود را به زیر گِل نهان دید
بهار زندگانى را، خزان دید
شد از سوز درون، شمع مزارش
على با آب و آتش بود کارش!
چنان از سوز دل، بیتاب مى شد
که شمع هستىِ او، آب مى شد
غم پروانه اش، بیتاب مى کرد
على را قطره قطره آب مى کرد
چو بر خاک مزارش دیده مى دوخت
سراپا در میان شعله مى سوخت
مگر او گیرد از دست خدا، دست
که دشمن بعد او، دست على بست
#محمدعلی مجاهدی (پروانه)
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
مرا از لحظه ی پیدایش عالم دعا کردی
همیشه هر کجا نام تو را بردم دعا کردی
هزاران سال طی شد تا خدا بخشید آدم را
یقینا لحظه ی بخشایش آدم دعا کردی
مسیح و حضرت موسی و ابراهیم مدیونت
برای هاجر و اسیه و مریم دعا کردی
جهان را می توانستی به نفرینی بسوزانی
ولی در پاسخ بی مهری عالم دعا کردی
تو معنا کرده ای الجار ثم الدار را وقتی
که آن همسایه های بی وفا را هم دعا کردی
مسلم شد برای اهل خانه رفتنی هستی
از آنجا که برای رفتنت ، هردم دعا کردی
🔸شاعر:
#سیده_فرشته_حسینی
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
در گوشه یِ یک اتاق منبر دارم
تصویرِ به آتشِ زدنِ در دارم
هر سال به یادِ فاطمه در خانه
مرثیه یِ جمع و جورِ مادر دارم
#نوروز_رمضانی
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
در عزای مادرت یابن الحسن، یک دم بیا
تا نپرسند این جماعت، بانی مجلس کجاست
صلی الله علیک یا مولانا یا صاحب العصر و الزمان
#کلامی_زنجانی
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
هر دم به ضریحِ بی نشانت ای ماه
بسته ست دخیل قلبِ من با هر آه
عمریست تپش هایِ دلم میگوید
یا فاطمه اشفعی لنا عندالله
#برقعی
#
حاج غلامرضا سالار کانال ذاکرین آل الله(علیهم السلام اجمعین):
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
گاهی به یک نگاه سخن گفته میشود
ناگفته های شوهر و زن گفته میشود
حالا که ظاهر تو به سنت نمیخورد
راز سه ماهه پیر شدن گفته میشود
دست مرا که بست به دستت قلاف زد!
در این ورم خجالت من گفته میشود
یکروز میرسد که دراین کوچه های تنگ
حتما دلیل بغض حسن گفته میشود
تب کردن از علائم آتش گرفتن است
حال تو از حرارت تن گفته میشود
ای شمع آب رفته ی من!دلخوشم فقط...
به چند استخوان که بدن گفته میشود!
شانه بزن که درد دل بچه ها به تو
درلحظه های شانه زدن گفته میشود
روزی به چادر تو حیا گفته شد ولی..
روزی به چادر تو کفن گفته میشود
🔸شاعر:
#سید_پوریا_هاشمی
____
.
#مناجات_امام_زمان
🔷🔷🔷🔷🔷
کجای روضه ایی، ای ماه بی نشون
دستم بدامنت،یا صاحب الزمون
دورت بگردمو، دوای دردمو
برای تو ولی یه بار کاری نکردمو
امشب برای تو، برا رضای تو
اشک خجالت از گناهامو آوردمو
آقای خوب من آقای خوب من
یه بار نگام بکن، به جون مادرت
جوونیمون فدا، اون چشمای ترت
تو صاحب منی، میشه نگام کنی
توی قنوت سحرت یه بار دعام کنی
منم یه سر به زیر، دست منم بگیر
کاشکی که از گناه خودت منو جدام کنی
آقای خوب من آقای خوب من
جز در خونتون، جایی نمی رمو
آرزومه که من، برات بمیرمو
روضه بخون برام، با اشک و سوز و آه
از اون تنی که بردنش میون قتلگاه
خنجر کشیدنو، حلقو بریدنو
جلوی چشای خواهری که مونده بی پناه
غریب مادرم غریب مادرم
حسین کریمی نیا✍
👇
گریههای فاطمه زهرا سلام الله علیها:
عرش را به لرزه میانداخت اما مردم غافل شهر را از خواب بیدار نکرد!!
زخمهایی که بر پیکرت زدند، کمترین رنجی بود کهدر این دنیا کشیدى. درد تو از زخم دیگری بود ...
شهادت مظلومانه تو آغاز شهادتهای پی در پی تاریخ بود.
فاطمه سلام الله علیها رایحه بهشتی است که مشام کفر ، هرگز او را حس نخواهد کرد.
مادر جان : هرگز شما را رها نخواهم کرد، وگرنه گمراه خواهم شد ...
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
مدینه در سکوتی مبهم و حُزنآور است، امشب
گمانم در وصیّت فاطمه با حیدر است، امشب
چنین میگفت با مولا، به صد اندوه و غم، زهرا
که یابن عمّ مرا با تو، وداع آخر است، امشب
دل شب شو مهیّا، غسل و کفن و دفن زهرا را
که جانم خسته زآن دو کافر بداختر است، امشب
الا ای جان و جانانم! تو و جان یتیمانم
که بر طفلان بیمادر، دلم در آذر است، امشب
به یکسو مجتبی در اشک و در یکسو حسین او
نوای زینبینش، بانگ مادر مادر است، امشب
ز داغ بانوی محشر، تو ای "خادم"! مگو دیگر
که در جنّت پریشان زین عزا، پیغمبر است امشب
#محمود عرفانی «خادم»
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
کار تنش زیاد ولی وقت من کم است
یک شب برای شست و شوی این بدن کم است
بانوی من نحیف نبود، این چنین نبود
وقتی نگاه می کنمش ظاهراً کم است
در زیر پارچه ورمش گم نمی شود
آن قدر واضح است که یک پیرهن کم است
باید چگونه جمع کنم این بساط را
فرصت کم است و آب کم است و کفن کم است
مسمار را خودم زده بودم به تخته ها
باید بمیرم آه، پشیمان شدن کم است
گیرم حسین دق نکند این چنین ولی
گریه بدون داد برای حسن کم است
آئینه آمدی و ترک خورده می روی
یعنی برای بردن تو چهار زن کم است
پیراهن حسین که کارش تمام شد
پس جای غُصّه نیست اگر یک کفن کم است
بالت، پرت، تنت، هم پیکرت خدا
این زخم ها زیاد ولی وقت من کم است
#علی اکبر لطیفیان
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
دخترم خوش آمدی جای تو در دنیا نبود
بی وجود تو صفا در در گلشن عقبا نبود
جان بابا بارها مرگ از خدا کردم طلب
بی تو جز خون جگر در دیده زهرا نبود
دخترم روزی که من دست علی دادم تو را
جای پنج انگشت سیلی بر رخت پیدا نبود
بر رخ زهرا نقش این سیلی گواهی می دهد
از علی مظلوم تر مردی در آن دنیا نبود
دخترم روزی که بر ما رخت سیلی زدند
هر چه می پرسم بگو آیا علی آنجا نبود
جان بابا بود اما دستهایش بسته بود
هیچ کس در بین دشمن یار آن مولا نبود
دخترم آیا حسینم دید مادر را زدند
در میان کوچه آیا زینب کبری نبود
#غلامرضا سازگار