چقدر ﺍﻳﺪﻩ ﺑﺪی ﺑﻮﺩﻩ ، ﺩﺍﻳﺮﻩ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺳﺎﻋﺖ! ﺍﺣﺴﺎﺱ می کنی که ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻓﺮﺻﺖ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻫﺴﺖ
اما ﺳﺎﻋﺖ ﺩﺭﻭﻍ میگوید، ﺯﻣﺎﻥ ﺩﻭﺭ ﻳﮏ ﺩﺍﻳﺮﻩ ﻧﻤﯽ ﭼﺮﺧﺪ
ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺧﻄﯽ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ میدود ﻭ هیچگاه ، هیچگاه ﺑﺎﺯ نمی گردد
ﺍﻳﺪﻩ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﺩﺍﻳﺮﻩ ، ﺍﻳﺪﻩ خوبی نبوده
ﺳﺎﻋﺖ ﺧﻮﺏ ، ﺳﺎﻋﺖ شنی ﺍﺳﺖ
ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻳﺎﺩﺁﻭﺭی می کند ﮐﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺍی ﮐﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﯽ ﮔﺮﺩد.
قدر لحظههای زندگی و با هم بودن هایمان را بدانیم.
خدای ناکرده چندسال دیگه حسرت لحظات را به دل نداشته باشیم
.
جمعی از اصحاب در محضر رسول خدا صل الله علیه و آله بودند
حضرت فرمودند: می خواهید کسل ترین ، دزدترین ، بخیل ترین ، ظالم ترین ، و عاجزترین مردم را به شما نشان دهم؟
عرض کردند بفرمایید
پیامبر صل الله علیه و آله فرمود:
کسل ترین مردم کسی است که از صحت و سلامت برخوردار است ولی در اوقات بیکاری با لب و زبان ذکر خدا نمیگوید
دزدترین مردم کسی است که از نمازش می کاهد، چنین نمازی همانند لباس کهنه در هم پیچیده به صورتش زده می شود.
بخیل ترین مردم کسی است که گذرش بر مسلمانی می افتد و به او سلام نمیکند
ظالمترین مردم کسی است که نام من در نزد او برده می شود، ولی بر من صلوات نمی فرستد
و عاجزترین مردم کسی است که از دعا درمانده باشد.
داستان های بحارالانوار جلد ۹
.
🕊﷽🕊
#سینه_زنی_پیامبر_ص
#سینه_زنی_پنج_تن
🎤 #آقای_بنی_فاطمه
صل علی سیدنا المصطفی خاتمه ی سلسله ی انبیا
رحمت محض خدا بخشش بی انتها
جان و دل مرتضی تاب و تب حضرت خیر النسا
نام بلندش به لب مجتبی
هستی خون خدا
ما کجا لطف زبانزد کجا
دل کجا دلبر و دلدار سرآمد کجا
تا نظر دوست بیوفتد کجا
خاک قدم های محمد کجا
گرچه دو عالم همه در دایره ی حیدر است
گرچه علی از همه دنیا سر است
یک تنه یک لشکر است
فاتح بدر و جمل و خیبر است
حضرت حیدر خودش گفت علی بنده پیغمبر است
سلام آقا رسول الله
پناهم یا رسول الله
تمام هستی زهرا رسول الله
نگات مشکل گشایی کرد
چشات کار خدایی کرد
دلم رو گنبد خضرا هوایی کرد
حرمت محبوب خداوند چه آسان شکست
تا سر پیغمبر است سنگ حسودان شکست
هم دل و زهرا و هم گوهر دندان شکست
گرچه بلا پشت بلا می رسید
بار امانت به سر شانه خود می کشید
دیده این دهر دیگر مثل محمد ندید
او در این راه دین جان خودش را گذشت
بار سفر بست و رفت
عطرت قرآن خودش را گذاشت
چند سوایی گذشت
کوچه پر از نعره ی مردم شد و
صحبت آوردن هیزم شد و
ناله زهرا وسط همهمه ها گم شد و
آینه مصطفی زیر قدم ها شکست
چند سوایی گذشت بر سر سجاده ی خون بوتراب
چهره اش از خون سرش شد خزان
با همه ی غصه و اندوه و غم بی حساب
از قفس روزگار جان علی پر کشید
چند سوایی گذشت
زهر گریبان حسن را گرفت
قوت دستان حسن را گرفت
آه ولی داغ همان کوچه ها
جان حسن را گرفت
چند سوایی گذشت
رفت غریبانه به میدان حسین
با لب عطشان حسین
بی کفن افتاد به آغوش بیابان حسین
آه جدا شد سرش
آه دل خوهرش اشک روان از نظر دخترش
رفته به یغما همه ی پیکرش
دست سیاهی ربود از سرش امامه پیغمبرش
تک و تنها حسین تو
در این صحرا حسین تو
لب تشنه لب دریا حسین تو
دل زینب به شور افتاد
برش از تن به دور افتاد
سری که عاقبت به زیر کنج تنور افتاد
#رحلت_پیامبر_اکرم
#سبک یا فاطمه من عقده دل …
#سنتی
گل در عزای باغبان می گرید امشب
چشم زمین و آسمان می گرید امشب
امشب مدینه دارد نوایی
آه از غریبی آه از جدایی
🎙آه و واویلا
محراب مسجد از گل غم حجله بسته
زهرا کنار بستر بابا نشسته
امشب مدینه دارد نوایی
آه از غریبی آه از جدایی
🎙آه و واویلا
پیغمبر رحمت جدا گردد ز امت
مولا امیر المؤمنین سرت سلامت
امشب مدینه دارد نوایی
آه از غریبی آه از جدایی
🎙آه و واویلا
امشب علی داغی گران دارد به سینه
زهرا شود مظلومه¬ی شهر مدینه
امشب مدینه دارد نوایی
آه از غریبی آه از جدایی
🎙آه و واویلا
کشنده ترین نیش، مال مار و عقرب نیست. بلکه نیش زبان هاییست که مستقیم قلب را میزند
و اعصاب آدم را دگرگون می کند.
مواظب گفته هایمان باشیم ...
آدم بودن زیاد سخت نیست ، کافی است مهربانی کنی
زبانت که نیش نداشته باشد ،
و کسی را نرنجاند ، همین انسانیت است
وقتی برای همه خیر بخواهی همین انسانیت است.
زخمی که تیزی زبان بر دل آدم می گذارد، بسیار کشنده تر از زخم شمشیر است
مواظب باشیم که دلی زخمی نشود.
.
#دودمه هر سه معصوم هفتهیِ آخر ماه صفر
یا نبی یامجتبی جانم رضا ذکرِ همه
تسلیت یافاطمه
مزدِ سینهزن براتِ کربلا و علقمه
تسلیت یافاطمه
دودمه حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلم
یا اَباَالزّهرا رسولاللّه ختمالمرسلین
رحمتٌلِلعالمین
سنگِ عشقت را به سینه زد امیرالمؤمنین
رحمتٌلِلعالمین
#دودمه #مدینه
دودمه شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام
تو اگر فرماندهای ارباب میگیرد علم
یاحسن شاهِ کرم
کوریِ چشمِ حسودان در دلم داری حرم
یاحسن شاهِ کرم
#دودمه #مدینه #شهادت #امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام #بقیع
─┅═༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═┅─
#نوحه_زمزمه
#شهادت_امام_رضا_ع
#سبک : به سمت گودال از خیمه دویدم من...
امـــام مظلــومم عبـــا به ســر داره
اباالحــــسن مــولا عــزم سفــر داره
امام رضا هم شد مثل پدر ، مظلوم
عزیز زهـرا شد ز کینه ها ، مسموم
امام رضـــا جانم (۴)
مجلــس مأمون و زهر جفــا ای وای
روی سرش مولا ، کشید عبا ای وای
آهِ اباصـــلت و حجـــرهٔ در بستـــه
خاک کف حجره ، روضــهٔ سربسته
امام رضـــا جانم (۴)
بیاد عــاشــورا ســوز عطــش داره
می خونه از گـــودال با جگــر پاره
در اوج تنـــهایی مدینــه یادش بود
تشتـــهٔ دیــدارِ رویِ جـــوادش بود
امام رضـــا جانم (۴)
تو لحــظهٔ آخر ، پســر رسیـد از راه
ســرش به زانــو برد جــواد آل الله
پدر ، غــم داغ جوون به ســـر داره
پسـر ، روی قلبـــش ، داغ پدر داره
امام رضـــا جانم (۴)
بســوزه دلهـــامــون برای اون بابا
که ارباً اربا دیـد یه قــامت رعنـــا
چه غربتــی داره میون یک لشکر
چقد جگــر سوزه داغ علی اکبــر
غریب حسیــنم وای (۴)
🖤🖤🖤🖤🖤
حضرت زینب(س) نصرت و پیروزی واقعی را در صبر و مقاومت میدید.
زیرا از جدش رسولخدا چنین آموخت:
«وَ اعْلَمْ أَنَ النَّصْرَ مَعَ الصَّبْر
بدان که یقیناً نصرت و پیروزی با صبر و مقاومت است»
📚وسایل الشیعه ج ۱۵، ص ۲۶۳.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
.
روضه و توسل ویژه شهادت پبامبر اکرم صلوات الله علیه به نفس حاج حسین هوشیار•✾•
"یا اَبَاالقاسِم یا رَسوُلَ اللّه، یا مُحَمَّد بن عَبدِالله، یا اِمامَ الرَّحمَه، یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِه، یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا، یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه"
اي ملائک سوي يثرب همه پرواز کنيد
شمع سان، ناله و سوزِ جگر آغاز کنيد
همه با هم به سَما دستِ دعا باز کنيد
خون فشانيد ز چشم و به خدا راز کنيد
مُهرِ غم، نقش به بال و پرتان مي گردد
مرگ دورِ سَرِ پيغمبرتان مي گردد
پيک غم از حرمِ خواجه ي اَسرا آيد
خبر از فاجعه ي محشر کبري آيد
کاورانِ اَجل از جانبِ صحرا آيد
نگذاريد دَرِ خانه ي زهرا آيد
قاصد مرگ کجا، کعبه ي مقصود کجا
مَلَکُ الموت کجا، خانه ی معبود کجا
* مثل پروانه ای حضرت زهرا داره دورِ بابا میگرده، اشک میریزه، دستمالِ نمناکی روی پیشانی گذاشته، تبِ بدن رسول اکرم، تن فاطمه رو میلرزونه، ناگهان بی بی صدای در شنید، آمد پشت در حضرتِ فاطمه، در رو باز کرد، یه نفر دَمِ در ایستاده با ادب، اجازۀ ورود میخواد، شما کی هستید؟ گفته باشه: من سائلِ دَرِ این خانه هستم، گفت: برو ای سائل، برو حالِ پدرم خوب نیست، برو یه وقت دیگه ای بیا...*
اَجل اِستاده هراسان به دَرِ بيت رسول
پشت در لحظه به لحظه طلبد اذن دُخول
لرزد از زمزمه ي او دلِ زهراي بتول
فاطمه نزد پدر آمده محزون و ملول
*اومد پیش بابا، کی بود در میزد؟ پدر جان! گفت: من سائلم، میخوام شمارو ببینم، دوبار، سه بار تا حالا اومده، پیغمبر فرمود: فاطمه جان! نشناختیش؟...*
که اي پدر پيک عجيبي است تو را مي خواند
کيست کز هر نَفَنش قلب مرا لرزاند
گفت در پاسخِ زهرا پدر، اي پاک سرشت
دست تقدير براي تو غمي تازه سرشت
پدرت مي رود امروز به گلزار بهشت
آسمان کوهِ بلا را به سر دوش تو هِشت
فَلَک امروز پُر از ناله ي جبرائيل است
اين غريبي که بُوَد پشت در، عزرائيل است
* دخترم! این برادرم مَلَكُ الموتِ، از هر در خونه ای بخواد وارد بشه اجازه نمیگیره، اما چون تو جلوی در ایستادی، تا تو اجازه ندی وارد نمیشه...
یا رسوالله! نذاشتن آب کفنت خُشک بشه، کاش فقط اجازه نمیگرفتن، اومدن هیزم آوُردن، کاش فقط هیزم می آوُردن، آتیش زدن، با لگد در رو شکستن...
یارسول الله! بعد از رحلت شما...*
کار و بار دو جهان ریخت بهم غوغا شد
چشم زهرا و علی بعدِ شما دریا شد
رفتی و خنده به کاشانۀ تو گشت حرام
رخت مشکیِ یتیمی به تنِ زهرا شد
عهد و پیمان غدیرت به فراموشی رفت
حکم بر خانه نشینی علی امضا شد
بعدِ تو حُرمت کاشانۀ تو حفظ نشد
پای اولاد حرامی به حریمت وا شد
دخترت پشت در و آتش و دود و مسمار
خوب فرمان موَدت به خدا اجرا شد
*مگه آیۀ قرآن نیست که خداوند فرمود: ای پیغمبر! به این مردم بگو:"لا اَسئَلُکُم عَلَیه اَجرًا، اِلا مَوَدَةَ فى القُربیٰ"
بیست و سه سال چه زحمت ها کشید، دندونش رو شکستن، محاصره اش کردن، تحریمش کردن، شکمبه شتر روی سرش خالی کردن، زدنش، تبعیدش کردن، دلش رو شکستن، اما پیغمبرِ مهربانیِ، اهل گذشته، اهل ندید گرفتنِ، اما فرمود به امر خدا: هیچ مزدی از شما نمیخوام، فقط به من قول بدید با بچه هام مهربون باشید، با دخترم مهربون باشید، دلشون رو نشکنید...
یا رسول الله!....*
خبرِ پر زدن فاطمه، حیدر را کُشت
چند باری به زمین خورد علی تا پا شد
روضه ها هست، بمانند، ولی عاشورا
تشنه لب شاهِ غریبی که تک و تنها شد
از بلندی فَرَس تا به زمین خورد شنید
صحبت از غارتِ معجر ز سَرِ زن ها شد
زینتِ دوش شما بود ولی کرب و بلا
منزلش خار و خس بادیه و صحرا شد
*مگه شما حسین رو بغل نمیکردی؟ مگه روی دوشِ شما جاش نبود؟ مگه رویِ سینۀ شما جاش نبود؟
وقتی پیغمبر داشت جون میداد، امام حسین سن و سالی نداشت، تو اون عالمِ بچگی خودش رو انداخت رو سینۀ پیغمبر اکرم، اهل خانه اومدن بردارن، آخه سینۀ محتضر رو باید سَبُک کنی، اما دیدن دست پیغمبر داره اشاره میکنه، دست نزنید، وقتی حسینم رویِ سینۀ منه من راحت جون میدم...
یه روز حسین رویِ سینۀ پیمبر، یه روزم رویِ خاکِ داغ کربلا...ای حسین...*
زینتِ دوش شما بود ولی کرب و بلا
منزلش خار و خس بادیه و صحرا شد
داد زد زینب کبری: به روی سینه نرو
گوش قاتل نشنید و قد مادر تا شد
سر او تا که جدا شد زره اش را بُردند
زره اش هیچ، سرِ پیرهنش دعوا شد
#شاعر محمد جواد شیرازی
.