eitaa logo
ذاکرین آل الله
272 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
296 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
امان از تازیانه امان از دستِ سنگین * آنچنان زد که گوشواره رو زمین افتاد، آنچنان زد که گوشواره شکست، اینو تاریخ نوشته، گوشواره شکست، اینجا جان روضه است ، آنچنان دست سنگین بود که گوشواره شکست، حالا ببین این دست باصورت چه کرد ؟ نوشته اند چشم زهرا کبود شد، آی مادر مادر مادر ... دیگه دستمال به سرش می بست،"مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ، ناحِلَةَ الْجِسْمِ"... ای کاش درداشو به کسی میگفت، ای کاش میگفت، علی سرم دردم میکنه ... ای کاش میگفت، علی بازوم وَرم داره ... درداشو به هیچ کسی نگفت ، میدونی کجا امیرالمومنین متوجه شد ؟ وقتی داشت بدن رو غسل میداد، وقتی دستش رسید به وَرمِ بازو، سرشو روی دیوار گذاشت، هی صدا میزد فاطمه، فاطمه، فاطمه ... در و دیوارِ خونین تو و این رویِ رنگین امان از تازیانه امان از دستِ سنگین
"س" ✨ زیرک‌ترین فرزندان حضرت زهرا "س"، شبیه‌ترین فرزندان به ایشان هستند! برای هر پدر و مادری، عزیزترین فرزندان؛ دغدغه‌مندترین‌شان در رفع اولویتها و نیازهای خانواده است! برای سبقت گرفتن از بقیه‌ی فرزندان، و نزدیک‌تر شدن به وجود مادر : ✦ اولین قدم، یکسان سازی دغدغه‌ها و اولویت‌های ما با ایشان است!
مَبر ز خانه یِ حیدر صدای گرمت را علی بگو شنوم آن نوای گرمت را ز چشم من، مَبری خنده های گرمت را بخوان دوباره نماز و دعای گرمت را قیام نیمه شبانت عجب تماشائیست در آسمان، زِ قنوت تو شور و غوغائیست بتاب در دلِ شبهای تارِ من زهرا بمان برای همیشه کنار من زهرا ببین به حالِ دل بیقرار من زهرا اَنیسِ بیکَسی ام غمگسارِ من زهرا به پای سفره یِ خالی زِ « نانِ » من ماندی در اوجِ غُصّه و غم همزبان من ماندی *یه روز امیرالمومنین آمد توو خانه، گفت : فاطمه جان، آیا غذایی هست من چیزی بخورم ؟ حضرت عرضه داشت یا علی، سه روزه توو خانه غذا نداریم، ... فاطمه جان چرا به علی نگفتی ؟ عرضه داشت یا علی ، گفتم اگه بگم، شاید نتونی غذا تهیه کنی ، خجالت بکشی ...* *امشب میخوام این چند بیت روضه رو از زبان امیرالمومنین برات بگم...* از آن زمانکه دو دستت زِ کار افتاده تمام خانه ی من از مِدار افتاده ؟ * الهی هر کسی توو خونه مریض میشه، مادر مریض نشه ، مخصوصا مادری که بچه ی خُردسال داره ، هرکسی توو خونه بیمار بشه ، مادر پرستاری میکنه ، اما اگر مادر بیمار بشه ، همه هم پرستار بشن ، باز هم کُمیتِ خانه لَنگه ، ... فدای اون بچه هایی که چند روزه مادرشون دیگه نمیتونه از بستر بلند بشه، دورِ مادر میگردند ... * حسن ز داغِ رُخت بیقرار افتاده غریب و خسته کنار تو ، زار افتاده فاطمه جان...! مگو که می روم و می سپارمت به خدا که تا به روز ابد دوست دارمت، به خدا *امشب نباید کسی آروم باشه ، کسی نباید ساکت باشه ، امشب شب بی مادریِ همَمونه ، امشب باید زیر لب بگی : مادر ، مادر ، مادر ... * مرا دوباره صدا کن اباالحسن، زهرا سخن زِ درد جدایی مزن به من،زهرا ( نگو علی خداحافظ ) مگو که دخترِ توآورَد کفن « زهرا » *یا فاطمه ... الهی اگه دختری بی مادر میشه ، دختر پنج ساله نباشه ، دختر چهار پنج ساله ، تازه نیاز به مادر داره ، دلش میخواد مادر بغلش بگیره ، مادر موهاشو شانه بزنه ... * مگو که دخترِ تو آورَد کفن زهرا به پیشِ چشمِ غریبم نفَس نزن زهرا
💥وصایای تامل برانگیز امام على عليه السلام 🌹 در وصيت به فرزند خود امام حسن عليه السلام ـ فرمود: ☘ تو چه توقّعى دارى از اين مردمى كه اگر عالم باشى به تو ايراد مى گيرند و اگر جاهل باشى راهنمايى ات نمى كنند اگر در طلب علم برآيى، مى گويند خود را به زحمت و زياده روى وا داشته است و اگر از طلب علم دست بكشى مى گويند ناتوان و كودن است. اگر در عبادت پروردگارت تأكيد و استوارى به خرج دهى، مى گويند خود نما و رياكار است و اگر سكوت اختيار كنى، مى گويند از سخن گفتن عاجز است و اگر سخن بگويى، مى گويند پر گوست. اگر انفاق كنى، مى گويند اسرافكار است و اگر صرفه جويى كنى، مى گويند خسيس است. اگر به آنچه آنها دارند نيازمند شوى، از تو مى بُرند و به بد گويى ات مى پردازند و اگر به آنان اعتنايى نكنى، تكفيرت مى كنند؟!
🌷 امام رضا (علیه‌السلام) : ☘ عَلَیْکُمْ بِالْقَصْدِ فِی اَلْغِنَی وَ اَلْفَقْرِ وَ اَلْبِرُّ مِنَ اَلْقَلِیلِ وَ اَلْکَثِیرِ فَإِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یُعْظِمُ شِقَّةَ اَلتَّمْرَةِ حَتَّی یَأْتِیَ یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ کَجَبَلِ أُحُدٍ. ❇️ میانه‌روی را در فقر و ثروت از دست ندهید و نیکی را چه کم و زیاد فراموش ننمائید که خداوند تبارک و تعالی یک نصفه خرما را چنان بزرگ می‌نماید که روز قیامت مانند کوه احد می‌آید. 📚 بحارالأنوار ج ۷۵ ص ۲۹۵ ‌
حال تو مثل کبوترهای بی بال و پر است خنده هایت فاطمه! آرام جان حیدر است بون نان در خانه پیچیده ست، پس شکرخدا حال تو از روزهای قبل قدری بهتر است خانه را جارو زدی، از بسترت برخاستی از نگاهت می توان فهمید روزهای آخر است ای ستون خانه ی من، حرفی از رفتن مزن بی تو حالم مثل یک فرمانده ی بی لشکر است این نمک نشناس ها آتش مهیا کرده اند بی خبر از اینکه اینجا خانه ی پیغمبر است موی زینب مثل حال حیدرت آشفته است فاطمه! این حال و روز خانه ی بی مادر است از همان روزی که آتش بوسه از بالت گرفت جای بال زخمی و خاکی تو روی در است چند ماهی می شود، حیدر شده خانه نشین چند ماهی می شود زهرا میان بستر است دستهایی را که می بوسید پیغمبر، شکست راستی زینب چه حالی داشت وقتی در شکست دست در دست حسن می رفت زهرا، ناگهان روی خاک افتاد قرآن، سوره ی کوثر شکست دستهای بسته ی مولا گواهی می دهد بارها بعد از پیمبر حرمت حیدر شکست یک مَلَک ای کاش چشمان حسن را می گرفت لحظه ای که بی هوا بال و پر مادر شکست : 💔 بغض دارم مرو از پیش علی، زهرا جان تو نباشی چه کسی پاک کند اشکم را؟ سلام عليكم و رحمة الله روزتون معطر بنام ارباب بیکفن عجل_فرجهم
این شبا حال و هوای خونمون خیلی عجیبه التماست میکنم بیشتر بمون علی غریبه من که از فضه شنیدم بهتری الحمدلله در زدم دیدم خودت پشت دری الحمدلله حلالم کن این همه دردو طاقت آوردی به خاطر علی زمین خوردی میبینمت بهم میریزم اگه زهرا عجل وفاتیٌ نمیخوندی اگه دو هفته دیگه میموندی نوزده سالت میشد عزیزم منه تنها منه مظلوم ازت میخوام نرو خانوم مردمی که عمری چشم دیدنه مارو ندارن برا خونشون میان از اینجا هیزم برمیدارن میدونستی بی حیای که تو رو از من گرفته نامه داده کشتنه خانوممو گردن گرفته توی نامش نوشته بین کوچه غوغا شد محکم زدم انقدر که در وا شد امیر زهرا پشت در بود توی نامش نوشته زهرا رو تا شناختم لگد زدم بچشو انداختم از کینه قلبم شعله ور بود نمیشم من دیگه آروم ازت میخوام بمون خانوم جای شکرش باقیِ همین که محسنو ندیدی از گلوی پسرت تیر سه شعبه نکشیدی نه سرش از تن جدا شد و نه روی نیزه ها رفت دوباره گریز روضه ها به سمت کربلا رفت دیگه دنیا بدون تو به ما نمیسازه هنوز میبینمت چشات بازه برا تو میخونم لالایی به اصرار عمه منم یه جرعه آب خوردم ببین برای تو هم آوردم ولی تو روی نیزه هایی من این پایین تو اون بالا علی بالام لالا لالا •🖤🖤🖤🖤🖤🖤
4_6037427951664894243.mp3
3.35M
🔳 🌴این شبا حال و هوای خونمون خیلی عجیبه 🌴التماست می‌کنم بیشتر بمون علی غریبه 🎙
. ◾️امشب دل سنگ کوچه‌ها می‌گرید ◾️یک شهر خموش و بی‌صدا می‌گرید ◾️ تشییع جنازه غریب زهراست ◾️تابوت به حال مرتضی می‌گرید 🏴شهادت جانسوز حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تسلیت باد .
Sh 1 Fatemieh Dovom 1402 Arzi [Mohjat_Net] (2).mp3
2.22M
شب 1 فاطمیه دوم 1402 از بازویت اینقدر نکش کار به سختی زحمت نده برای این تن بیمار به زخمی آتش بلایی چه بلایی به سر مادرام آورد چندیست نفس میکشی انگار به سختی من از پس زخم بدنت برنمیآیم افتاده پرستار تو بسیار سختی خونین شدن پیروهنت دردسر ماست باید عوضش کرد به ناچار به سختی تا پارچه ای بر روی پهلو بگذارم خود را کمی آرام نگهدار به سختی یادم که نرفته چقدر زجر کشیدی وقتی که سرت خورد به دیوار به سختی از سینه سپر کردن آن روز تو پیداست از دنده ی تو رد شده مسمار به سختی ما نذر شفایت همگی روزه گرفتیم نان طبخ نکن از سر اجبار به سختی گیسوی مرا شانه زدی شرم مرا کشت از بازویت اینقدر مکش کار به سختی یک توصیه کردی و مرا کشتی و باید بوسه بزنم بر گلوی یار به سختی انگار قرار است که از بعد حسینش زینب بشود قافله سالار به سختی شب 1 دوم 1402
4_6044184098430259248.mp3
26.48M
هزاران سال حتی بعد هم او را نمی‌فهمیم به غیر از نام، از اِنسِیّةُالحورا نمی‌فهمیم به غیر از "فا، الف، طا، میم، ها" از آیه‌ی اسمش از این نوری که لَیسَ فَوقِهِ نورا نمی‌فهمیم زمان مخفی، مکان مخفی، مقامش همچنان مخفی چرا این‌قدر این سرّ است مستورا؟ نمی‌فهمیم درون خانه بود و عرش اعلا را رصد می‌کرد نگاه نافذش تا آن فراسو را نمی‌فهمیم کسی که از نمازش نور می‌تابید بر عالم زدند آتش چرا کاشانه‌ی او را؟ نمی‌فهمیم چه صبری داشت حیدر، داغ روی داغ دید اما نشد با ذوالفقارش مانع شورا! نمی‌فهمیم هنوز آن خانه دارد در میان شعله می‌سوزد گناه ماست ای مردم اگر بو را نمی‌فهمیم اگر تنها برای زخم‌هایش روضه می‌گیریم دلیل درد پهلو، زخم بازو را نمی‌فهمیم اگر فرزند او در غیبت است امروز، یعنی ما به قدر کافی از اسرار عاشورا نمی‌فهمیم دلیل خلقت دنیاست زهرا، خوانده‌ایم این را و‌لی تا روز محشر قدر بانو را نمی‌فهمیم علی سلیمیان✍ توو خونه‌ی امیرالمومنین این روزا چه خبره؟! بچه‌ها هی میان دورِ بستر مادر؛ به این امید که یه روزی مادر از بستر بلند بشه... حسن از یه طرف برا مادرش داره دعا می‌کنه، ولی هی داره توو دلش میگه اون ضربه‌ای که مادر خورده بعیده بلند شه... آخه حسین که ندیده، زینبم ندیده. اونجوری که اونا مادرم و توو کوچه‌ها زدنش دیگه بعیده از جا بلند بشه... زنای مدینه هم اومدند عیادت خانم، وقتی از در می‌خواستند بیرون برن؛ این زنا وقتی اومدند زینب اومد تا دم در بدرقه‌شون کنه، دید اینا دارن در گوش همدیگه یه چیزایی میگن. هی دارن بهم میگن دیگه زهرایی که ما دیدیم از جا بلند نمیشه، این فاطمه دیگه فاطمه نمیشه...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴 مه دل پرِ خونه      مه داد برسین زهرا دره شونه       مه داد برسین وه خله جوونه       مه داد برسین مه دل بی قراره     مه داد برسین وه تابوت سواره    مه داد برسین اسا که فاطمه بَهییه کفن /علی غریبه مدینه نبونه دیگه مه وطن  //    // مدینه بَیته مه جان زهرا ره مه وَچونِ مار ومن جان پنا ره بی فاطمه چتی زنده بَمونِّم زهرا دعا هاکن دیگه نَمونِّم مه دل از داغ فاطمه سروشته مره یتیمونِ زاری بَکوشته دیگه جای نفس من کشمه آه مه ناله ی جا ناله زَنّه «مداح» 🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
. يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَك مدینه بود و ستم بود و ظلم و آزارش مدینه بود و غم و غصه های بسیارش مدینه بود و بلا بود و درد بود و عزا مدینه بود و سکوت و غروب غمبارش مدینه بود و پر از تیرگی کُفر و نفاق و غربتی که شده هر دلی گرفتارش مدینه بود ولی از تمام مردم آن کسی نکرد مراعات حال بیمارش مدینه بود و چهل تن هجوم آوردند به یک‌ نفر که نشد هیچکس طرفدارش مدینه بود و در خانه ای پر از هیزم دری‌ که سرخ شد از هرم شعله مسمارش نمیشود به زبان هم بیاورم؛ چه کنم؟ مصیبتی که خدا هم شده عزادارش دم غروب -در آن کوچه- آه از سیلی که آب شد دل سنگی سخت دیوارش میان کوچه چگونه؟چه شد؟ نمیگویم تو خود حدیث مفصل بخوان ز آثارش ✍ .
. به جان من ز خاک تیره سر بردار مادرجان بیا در خانه پا بر چشم من بگذار مادرجان مرا خشنود کن با آن تبسم‌های شیرینت غمی از دوش بابایم علی بردار مادرجان تو ذکر خواب می‌گفتی برایم در عوض من هم کنار تربتت بنشسته‌ام بیدار مادرجان از آن سوزم که بینم در کنار قبر پنهانت نباشد جز من و بابم علی زوار مادرجان پیمبر خواست قربانت شود اما پس از مرگش تو قربانی شدی بین در و دیوار مادرجان تو که در روز جان دادی چرا شب دفن گردیدی بگو آخر چه سرّی بود در این کار مادرجان به مزد آن که بودی یاور بابای مظلومم ز هر کس بر تو آمد محنت و آزار مادرجان برایت خانه داری می‌کنم برخیز و محسن را به دست خانه دار کوچکت بسپار مادرجان نمی‌دانم چرا هنگام دفنت باب مظلومم خجالت می‌کشید از احمد مختار مادرجان ترا می‌خواستم تا سیر بینم وقت جان دادن نمی‌دادی نشانم از چه رو رخسار مادرجان از این غم تا ابد خون می‌چکد از دیده زینب که گشته سینه‌ات مجروح از مسمار مادرجان منبع ودیعة الرسول ص 352 شاعر میثم .
. ولایت مداری شب آمد وفضای جهان در سکوت شد دیدم نماز نیمه شبت بی قنوت شد شمع وجود تو چقدر آب گشته است لبخند درلبان تو نایات گشته است با دیدنت زسینه ی خود آه می کشم تصویری از شکستگی ماه می کشم با پهلوی شکسته نفس سخت می کشی با این نفس زدن تو علی را که می کُشی کمتر میان غُربت حیدر عزا بگیر بهر دل علی تو بیا وشفا بگیر از دردهای جان ودلت با علی بگو برخیز روی پای خودت یا علی بگو دل را غمت به صحنه ی ماتم کشانده است درگوش من صدای غریب تو مانده است در موج حادثات برایم سپر شدی دادی شهید و زخمی دیوار و درشدی وقتی پیام می چکد از اشک جاری ات درحیرتم ز شور ولایت مداری ات بر هُرم روی پُر عرقت گریه می کنم از گریه های بی رمقت گریه می کنم درگوش من وداع تو زنگ خطر زده عجل وفاتی ات به دلم نیشتر زده دیدی غریب مانده ام ، ای مهربان مرو ای همسفر بدون علی زین جهان مرو بی تو اسیر پنجه ی صد آه می شوم خلوت نشین ماتم جانکاه می شوم بس کن «وفایی» وسخنت را تمام کن تنهانه گریه، پیروی از آن امام کن ✍ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Shab3Fatemieh2-1402[05].mp3
11.64M
▪️یزیدی‌ها می‌میرند، حسینی‌ها می‌مانند (زمینه) 🎙بانوای: حاج میثم مطیعی 🏴 قصه قصه ی عزتُ قصه قصه ی غیرت است حرف مرد و مردانگی حرف ایثار و جرأت است تاریخ گواه است/ جنگ جنگ اراده هاست امروز همان دیروز است/ میدان نبرد کربلاست سبک بالانِ عاشق سرود عشق می‌خوانند یزیدی ها می‌میرند حسینی ها می‌مانند لک لبیک اباعبدالله... گرچه که پر از غصه ایم قطره قطره دریا شویم زیر خیمه ی کربلا در کنار هم ما شویم تاریخ گواه است/ جنگ جنگ اراده هاست امروز همان دیروز است/ میدان نبرد کربلاست در این دوران ها در دست علم حق می‌گیریم حسینی می مانیمُ ابالفضلی می‌میریم لک لبیک اباعبدالله... شاعر:
. مادر حسین مادر حسن توروخدا رومو زمين نزن يه بار ديگه بگو بخند صدات مي كنم چشمت و نبند نفس بكش-بگو بادرد پهلو مي سازي نفس بكش-علي رو از نفس مي ندازي ففط بمون-يه زندگي بهتر مي سازم فدا سرت-براي خونمون در مي سازم چه زندگي خوبى اى همسفر داشتيم اگه نمي سوخت در بازم پسر داشتيم .... خسته اى هنوز بعد مدتى تو از دست اون ميخ لعنتى نفس نذاشته واسه تو پُر از خون شده باز لباس تو دووم بيار-يه جوري بگذرون اين چند شب رو دووم بيار-تو شونه كن موهاى زينب رو نگا نكن-كه با لگد شكستن پهلوتو تو خوب مى شى-تورو خدا نزن حرف تابوتو شكسته مى شي و شكسته تر مى شم بگو كه مى موني نمي ري از پيشم ... معلومه كه درد می کشی هنوز با این بازو سخته دوخت و دوز يه روز ديگه عزيز من برا حسين مي دوزي پيرهن يه پيرهن-كه واسه دوختنش مي ري ازحال يه پيرهن- كه مي برن از داخل گودال به سر زنان-مي ياي كنار پيكر بي سر مي بيني كه-براش نذاشتن حتي انگشتر کنار اون پیکر بازم می ری از حال همونجا که اسبا می یان توی گودال
به نام خداي شهيدان قصد سفر كردي اي محرم رازم بعد تو با دردِ دوري چطور سازم يار جوون من اي هم زبون من تنهام نزار زهرا اي مهربون من سرو كمونم يار جوونم اي مو سپيدم زهرا س خانوم خونم آروم جونم ياس خميدم زهرا س __ بنگر به حال من بر طفل خردسالت زُل زده زينب بر چادر پا مالت بی حالی تو چشمات موج ميزنه غربت از بعد اون كوچه حسن گرفت لكنت اي نور عينم جان حسينم تنهام نزاري زهرا س بعد تو یارا من ميمونم با گريه و زاري زهرا س ___ پر درد و بیماری ای مرهم دردام از من نگیر روت و تاریک میشه دنیام بار سفر بستی میسوزم آتیشم چیشد پس اون قولت که میمونی پیشم ای نازنینم کاشکی نبینم نیستی یه روزی زهرا س از ضربه دستش، غلام پستش داری میسوزی زهرا س __ میخندی به سختی واسه دل حیدر لعنت به قلب سنگ لعنت به ميخ در دستات نداره جون پیرهن ببافی تو داغ دیده ی درب و ضرب غلافی تو باغ امیدم سوختی شنیدم تمومه کارت زهرا س با چکمه نامرد بد با لگد زد افتاده بارت زهرا س