eitaa logo
ذاکرین آل الله
244 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
272 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
خوانی زیبا _ویژۀ مَبعثِ حَضرتِ خَتمی مرتَبت محمدِ مُصطَفی صلوات الله علیه _ کربلایی سید رضا نریمانی 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 پیمبران همه ازجایِ خود قیام کنید نماز را به سوی مسجدالحرام کنید ز نام نامی پیغمبر احترام کنید می طهور به دست خدا به جام کنید سپس به غار حرا رفته ازدحام کنید ز جان و دل به رسول خدا سلام کنید شب امید شما و شب نوید شماست ادب کنید که عید خدا عید شماست پیام فتح و نوید ظفر مبارک باد دعایِ عمر شما را اثر مبارک باد خجسته عید بشر بر بشر مبارک باد تمام شد شب هجران سحر مبارک باد خجسته بعثت پیغامبر مبارک باد به جن و انس و ملک این خبر مبارک باد خبر دهید کلید اخوت آمده است خزان گذشت بهار نبوت آمده است خبر دهید امم را که فتحِ باب شماست خبر دهید که پایانِ اضطراب شماست خبر دهید که آغاز انقلاب شماست خبر دهید که توفیق بی‌حساب شماست خبر دهید که اسلام، دین ناب شماست خبر دهید کتاب خدا کتاب شماست خبر دهید که ختم رسل بشیر شماست خبر دهید که مولی علی امیر شماست خبر دهید که اقرأ به مکه نازل شد خبر دهید که اضرب شعار باطل شد خبر دهید که قانون عدل کامل شد خبر دهید که قرآن چراغ محفل شد خبر دهید مریدان، مراد حاصل شد نزول سورۀ یاایهاالمزمل شد رسد ز کوه و در و دشت و سنگ و نخل و گیاه صدای زمزمۀ لا اله الا الله بخوان محمد آوای تو صدای خداست بخوان که هرچه بخوانی پیام آخر ماست بخوان بخوان که هماهنگ با تو ارض و سماست بخوان بخوان که از اول بشر تو را میخواست قیام کن که قیامت قیامتِ کبراست قیام کن که کند عدل با تو قد قامت راست تو را دهند ندا راهیان وادی نور تورا زنند صدا دختران زنده‌به‌گور بخوان که قدر و مقام و جلالتت دادیم رسل نیامده حکم رسالتت دادیم محمد ای به تو از ذات پاک وحی ودود هماره باد سلام و هماره باد درود خدای بود و تو بودی، جهان نبود نبود عدم به میمنت خلقت تو یافت وجود خدا به نور تو از روی خویش پرده گشود بشر به یمن تو بر خاک، روی طاعت سود جزیرةالعرب از نظم تو گرفت نظام جمال توست چراغ تجلی اسلام پیمبران عظمت یافتند با نامت دمیده در همه عالم فروغ اسلامت رسید سنگ ملامت ز هر در و بامت زدند طعنه و دادند سخت دشنامت زهی مکارم اخلاق و لطف و اکرامت نگشت تلخ ز بیداد دشمنان کامت اگرچه سنگ عدو گشت پاسخ سخنت زدی تبسم و خون بود جاری از دهنت چهارده صده روشن چراغ حکمت توست چهارده صده قرآن پیام وحدت توست چهارده صده جاری بهار رحمت توست چهارده صده پاینده نام امت توست چهارده صده بر کف لوای عترت توست چهارده صده بر امت این وصیت توست که ای تمامی امت منم پیامبرتان منم پیمبر و مولی علیست رهبرتان علی ولی من است و علی ولی خداست علی سراج منیر و علی چراغ هداست علی رکوع و سجود علی سلام دعاست علیست با حق و حق در پی علی پویاست علی حقیقت حق، حق بدون او تنهاست علی‌ علی علی آری علی امام شماست بنای دین که بقایش هست عالم گیر یکی ز غار حرا بود دیگری ز غدیر یقین کنید که مشکل گشا علیست علی یقین کنید که دست خدا علیست علی یقین کنید فقط مقتدا علیست علی یقین کنید که شمس الضحی علیست علی یقین کنید که صاحب لوا علیست علی یقین کنید امام شما علیست علی قسم به ذات خدایی کز اوست هرچه که هست یقین کنید که اسلام بی علی کفر است حقیقتی‌ست که کتمان آن بود تکفیر قسم به آل پیمبر به آیه‌ی تطهیر قسم بر آنچه که قلم کرده از ازل تحریر که دست قدرت پروردگار حی قدیر شناسنامۀ ما را زده‌ست مُهر غدیر علی همان شب بعثت به خلق گشت امیر قسم به ذات خداوندگار لم یزلی تمام دین پیمبر علی علیست علی شاعر : استادسازگار 🍃🌷🌿🍃🌷🌿🍃
‍ بسمه تعالی ❤️ حضرت رسول اکرم (ص)❤️ خجسته باد این پیروزی... ‌ روز مبعث خاتم مرسلین اولوب عیان مژده ی رسالت وئرور شوقیله منادیان تاج عزتی باشاقویوب غروریله مژده ی هدایتی وئرور سروریله مبارکدور نبوتون یا محمد(ص) ‌ 🌷🎄🌷 اشرف رسل میرماسوا سروباغ دین عالمه رجا مکیه وئرن نوریله صفا دوشدی لرزیه دشمن خدا سالان عدوقلبینه ولوله دوشوب گوزل آدی دلدن دله مبارکدور نبوتون یامحمد (ص) 🌷🎄🌷 ای امین وحی عالیه صفات شاداولوب بوگون جمله کائنات تاپدی دین سنیله آقا ثبات قلع وقمع اولوب لاتیله منات سنوبدی بتلار اولوب سرنگون بوتون یغوث و حبل واژگون مبارکدور نبوتون یا محمد(ص) 🌷🎄🌷 دوشدی لرزیه خصم کین شعار گوندوزی اولوب گوزلرینده تار اولدولار بو محنته بیقرار گوردولر گلوب دین حقه یار سالار عدونی اوشه ظلته دیر یقین درس دین ملته مبارکدور نبوتون یامحمد(ص) 🌷🎄🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای منتهی رحمت والا محمد ای جلوه ی لطف خدابر ما محمد ماذره و خورشید بی همتا محمد مابنده هستیم و فقط آقا، محمد ذکرتو شد آرامش دلها محمد جام ولای تو شرابی ناب ناب است کوی تو درعالم فقط راه ثواب است آنقدر آقایی که حُسنت بی حساب است وقتی علمدار سپاهت بوتراب است عالم شود سرباز تو یکجا محمد ای عرشیان محو صدای دلنشینت درآرزوی وصل روی بی قرینت نورخدا می تابد از صحن جبینت جبرییل بی تاب است، باشد هم نشینت تاپر بگیرد باتو در بالا محمد عالم اگر ظلمت توهستی نورعالم ای روشنی بخش دوچشم کورعالم از عشق تو جاری شده این شور عالم شرمنده از لطفت دل معذورعالم عالم همه یک قطره ودریا محمد دنیا وهرچه دارد این دنیا برایت ای جان عالم، عالمی جانش فدایت خلقت شده وقف شما و بچه هایت روزی بده مارا ،تکانی ده عبایت ای جایگاهت قرب أو أدنیٰ محمد امشب که طوفانی است دریای دل ما باتو ثمرداده است حالا حاصل ما با حبّ آل تو به بارآمد گِل ما ای نام تو مشکل گشای مشکل ما یا احمدو یا مصطفی و یامحمد حیران احمد میشود یزدان محمد پیک الهی هم شود مهمان احمد غار حرا شد روضه ی رضوان احمد گوش فلک آماده بر فرمان احمد برآن رسول الله ،آن مولا، محمد!! تو آن رسول نور و روح کبریایی زیباترین حُسن ختام انبیایی تو محور اصلی نفس هل اتایی بابای خوب شیعیان مرتضایی شد مبتلایت هر دل شیدا محمد هرچند بودی تو رسول مهر و رحمت هرچند افتادی برای دین به زحمت هرچه شدی درسالهای سخت اذیت أجررسالت را سپردی تو به امت امت چه کرده باتو وزهرا محمد?? بر سرخی آلاله دست زرد افتاد دگرمی مولا چرا دلسرد افتاد??!! باضربه ی شلاق آن نامرد افتاد در کوچه ها از فرط پهلودرد افتاد اشعار مبعث رسول اکرم(ص)
لحظه‌ی بعثت نورانی احمد آمد از غارِ حرا ندای سرمد سوره‌ی علق بخوان تو یا محمّد ذکری که رمزِ حیاته شبِ عید نقل و نباته ذکرِ پاکِ صلواته ای که معنی همان عهد الستی از همون روز ازل به دل نشستی طپش قلب مسلمونا تو هستی (2) یا محمد یا محمد رسول الله (3) عرشیان در آسمان نغمه سرایند همه‌ی ستارگان گرم نوایند پایه‌های کعبه در مدح و ثنایند موسم بهار رسیده واسه دل قرار رسیده بعثتِ نگار رسیده کار قلبِ عاشقا شوق و سروره عید مبعث واسه مسلمین غروره دشمنا بدونند اسلام دینِ نوره یا محمد یا محمد رسول الله (3) نه فلک، ماه و ستاره، عرش اعظم کهکشان و آسمان و هر دو عالم شده تسخیرِ نبوت تو خاتم کسی که برات هلاکه روز محشرش چه باکه؟ اونجا عشقِ تو ملاکه ما که جز خدا و تو یاری نداریم واسه وقتِ دیدنت ببین خماریم قلبمون رو برا تو هدیه می‌آریم یا محمد یا محمد رسول الله (3)
آفتاب آفتابِ عالم آرا آفتابی می‌کند با اشعه رنگِ دلها را شهابی می‌کند این چه دریائیست اعجازی حسابی می‌کند چشم هر بیننده‌اش را نقره آبی می‌کند خود دل است این، دلبر است این، رهنما و رهبر است این رسول حق محمّد، حضرتِ پیغمبر است کوه نور و صخره‌هایش خم شده در سجده‌اش آشنا غار حرا با نغمه‌‌ی هر سجده‌اش بوته‌های این بیابان گوئیا در سجده‌اش می‌کند هم خاک و باد و آب و آذر سجده‌اش کیست این جبریل دارد می به جامش می‌دهد هم خدا، هم مکه، هم هستی، سلامش می‌دهد نقش پیشانی او تک بیتی از دنیا غزل رنگ چشمانش زند طعنه به شهد و بر عسل ابروانش فارغ از هر گونه امثال و مثل بر لبش طراحیِ حی علی خیر العمل کینه‌های مانده در دل با اخوت ختم شد تا که با دست محمّد این نبوّت ختم شد عید مبعث آمد و دیده چراغانی شده دیو جهل و نا امیدی سخت زندانی شده عرش بنشسته به فرش و فصل مهمانی شده روح ما با ذکر احمد روحِ روحانی شده لحظه‌ی پرواز آمد بال‌ها را باز کن شادیِ بعثت بدین پرپر زدن آغاز کن
وقتی مَثَل نداشت رخ بی مثالها باید سرود شمّه ای از خطّ و خالها این ذهنِ بسته راه به جایی نمی برد حتی به ذرّه ای ز تمام خصالها قرآن هم از تو گفت حروف مقطّعه پس ما کجا و مدح جلال و جمالها با این همه شکوه چه باید ترا نوشت جز آنکه هست آل تو ما فوق آلها آری ترا حبیبِ خودش خواند خالقت بس از علی است در دل تو شور و حالها وقتی خدا سرشت ترا با علی سرشت ممکن شده به هر دو تمام مَحالها یک روح در دو جسم به معنای واقعی این واقعیّت است نه خواب و خیالها نامت محمد است و مرامت مؤید است روحت علی است جسم تو امّا محمد است تو احمدی ولی به حقیقت تو حیدری یعنی بخاطر علی اصلاً پیمبری ای آخرین کَسِ صد و بیست و چهار هزار این بس به شأن تو که علی را برادری تنها تویی که بین تمام پیمبران یکتا مبلّغ علی از سوی داوری قرآن به قلب پاک تو آنگاه داده شد کز سینه اَت ولای علی کرد دلبری ای از حَرا گرفته دلت پرتو غدیر پس گوش جان سپار به آیات رهبری نام علی به سینه تو نقش بسته است مُهر علی به سینه تو مُهر سَروری تو برتر از تمامیِ پیغمبران شدی چون هم شجر به حیدر و هم جان به کوثری فرمود با تو ربِّ جلی ای رسول ما اِقرء به اسم ربِّ علی ای رسول ما بر انبیا چگونه خدا اعتنا کند هرکس که بیشتر به علی اقتدا کند اندازه تو هر که ولای علی گرفت معراج را به یک شَبهِ او زیر پا کند وقتی خدا به فطرتِ پاکت نظر نمود دید از همه وجود ، علی را صدا کند وقتی خدا به صوتِ علی با تو حرف زد نزدیک بود جسم تو جان را رها کند مثل نبی هر آنکه علی را کند صدا پرودگار ، جلوه غار حرا کند آری که بوتراب نظر می کند بخاک آری شود که گوشه چشمی بما کند سَلمان که بی بهانه مسلمان نمی شود باید غلامیِ اسدالله را کند اسلام یک کلام ، علی و پیام اوست هستم غلام قنبر و قنبر غلام اوست یا رب دلم به شیوه پیغمبری ببر ما را اگر به کوی علی می بری ببر دل را جدا ز حبّ تولّای او مکن تا جان به لب نیامده با ساغری ببر از مُلک ری به مُلک نجف بالمان بده دل را به سوی مملکت حیدری ببر یک بار هم شده به تماشای روی یار ما را به کوی یار چنان مشتری ببر صحنِ دلم در آینه ایوان طلای اوست جان را اگر به عشق علی می خری ببر یا مرتضی تو جان مرا جان مصطفی با دست خود بگیر و دم آخری ببر با نور پاکِ حضرتِ اربابِ من حسین بوی بَدم به واسطه نوکری ببر یک عمر گفته ایم که مولای ما علی است شکر تو ای کریم که بابای ما علی است
جلوه ای از رخ معشوق به ما تابیده نوری از جنس خدا در همه جا تابیده مکه روشن شده، خورشید حرا تابیده ای خدیجه پدر فاطمه آمد، صلوات دست پر آمده امروز محمد صلوات آمد از سمت حرا، نور نبوت به جبین آمد از سمت حرا، قاری قرآن مبین آمد از سمت حرا، مرد پیام آور دین او که مسرور می آید، شده پیغمبرمان أشهَدُ أَنَّ محمد شده پیغمبرمان او که از روز نخستین و ازل احمد شد او که در غار حرا، منتخب ایزد شد شد حرا میکده اش، مست می سرمد شد جبرییل آمده و جام نبوت در دست تا که با خواندن قرآن نبی گردد مست نزد او چهره ی ابلیس حضیض است چقدر وحی از غنچه ی لبهاش لذیذ است چقدر این نبی نزد خداوند عزیز است چقدر خاص بوده که به او سوره ی کوثر دادند خوش بحالش، که به او حیدر صفدر دادند او رسول است و شده حرف حسابش قرآن هدیه اش بر همه توحید پرستان، ایمان آمده تا که بسازد ز گِل ما انسان ما اگر ماه خدا، ماه محرم داریم از سر سفره ی پیغمبر خاتم داریم مصطفایی که به جز زجر ز کفار ندید از یَد بولهب مکه کم آزار ندید دور خود یار، به جز حیدر کرار ندید روی غمهاش به جز فاطمه مرهم نگذاشت سنگ دشمن به لبش خورد، ولی کم نگذاشت آمده تا که بتی قبله ی مردم نشود کعبه از لات و هبل، غرق تألم نشود کعبه خود سنگ نشانیست که ره گم نشود به خداوند، به قرآن و به جان ثقلین قبله ی اصلی عشاق جهان است حسین زینت دوش نبی کیست، أباعبدالله دین ناب نبوی چیست، أباعبدالله غیر حق فانی و باقیست، أباعبدالله این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست این چه شمعی است که جانها همه پروانه ی اوست
4_5830307611991345897.mp3
9.3M
‍ . سبک_منی_که_از_تولدم و شورِ زیبا 💚مبعث پیامبر رحمت حضرتِ محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله 💚 حاج امیر کرمانشاهی مبعثِ اوجِ برکات بر تو محمد صلوات پیرو قرآنِ توییم ما همه سلمانِ توییم وعدۀ ما همچین شبی مدینه، مسجد النبی به خدا قبلۀ دنیا شده باز گنبد خضرا پدر و مادرم ، فدایِ تو یا اباالزهرا تو دل و دلبرم هستی تو سر و سرورم هستی چی می خوام من از این بهتر که تو پیغمبرم هستی «مددی یا رسول الله .. قسم به سورۀ علق تویی تویی رسولِ حق کبوترِ دل بی هوا پر زده تا غارِ حرا راه نجاتِ بشری صاحب شق القمری به خدا قبلۀ دنیا شده باز گنبد خضرا پدر و مادرم ، فدایِ تو یا اباالزهرا شب مبعث شب شوره بساط عاشقی جوره شده ذکرم علی حیدر دیگه نورٌ علی نوره علی مولا علی مولا .. عیدیمو دادی اومدم شبِ مبعث تو مشهدم اومدم یا امام رضا که بگم تبریک به شما یه نگاهی عنایتی تو این شب زیارتی به خدا قبلۀ دنیا شده باز گنبد خضرا پدر و مادرم ، فدایِ تو یا اباالزهرا شبِ شاه خراسانِ حاجتم دست سلطانِ آرزوم کربلا رفتن برا اعیادِ شعبانِ علی موسی الرضا سلطان .. منی که از تولدم تو کشوری بزرگ شدم که از سر مأذنه هاش اسم علی و بچه هاش می پیچه توی هر طرف دل میره ایوون نجف می خوام که قنبرش باشم مالک اشترش باشم با علی ، با علی با علی تا آخرش باشم علیٌ حُبّه جنه قسیم نار و الجَنه وَصیُ المصطفی حَقا امام الإنس والجِنه علی مولا علی مولا .. عید_بعثت حاج_امیر_کرمانشاهی سبک وشعر مداحی ویژه مادحین خواهران برادران کربلایی رضاابوالحسنی
🔖اعمال عید مبعث 🔖 🔸روز بیست و هفتم رجب یکی از اعیاد بزرگ است و روزی است که حضرت رسول(صلی‌الله‌علیه‌وآله) به پیامبری مبعوث شد و جبرئیل برای ابلاغ پیامبری، بر آن حضرت فرود آمد و برای این روز چند عمل وارد است: ♦️اوّل: غسل کردن. ♦️دوّم: روزه گرفتن و آن یکی از چهار روزی است که در طول سال برای روزه گرفتن امتیاز ویژه دارد و ثوابی برابر با روزه هفتاد سال دارد. ♦️سوّم: صلوات زیاد فرستادن. ♦️چهارم: زیارت حضرت رسول(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و امیرالمؤمنین(علیه‌السلام). ♦️پنجم: شیخ طوسی در کتاب «مصباح» فرموده: که از ریان بن الصّلت روایت شده: حضرت جواد(علیه‌السلام) زمانی که در بغداد بود روز نیمه و روز بیست‌وهفتم رجب را روزه گرفت و همه خدمتکاران آن حضرت نیز روزه گرفتند و به ما فرمان داد دوازده رکعت نماز بجا آوریم به این صورت که: در هر رکعت «یک مرتبه» «حمد» و «سوره[توحید]»خوانده و پس از پایان نماز، هر کدام از سوره‌های «حمد» و «توحید» و «قُلْ أَعُوذُ بِرَ‌بِّ الْفَلَقِ» و «قُلْ أَعُوذُ بِرَ‌بِّ النَّاسِ» را «چهار مرتبه» بخوانیم، آنگاه «چهار مرتبه» بگوییم:لَاإِلٰهَ إِلّا اللّٰهُ ، وَاللّٰهُ أَكْبَرُ ، وَسُبْحانَ اللّٰهِ ، وَالْحَمْدُ لِلّٰهِ ، وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلّا بِاللّٰهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ.معبودی جز خدا نیست و خدا بزرگ‌تر از هر چیزی است و منزّه است خدا و خدا را سپاس و نیست جنبش و نیرویی جز به عنایت خدای برتر و بزرگ.و «چهار مرتبه»:اللّٰهُ اللّٰهُ رَبِّي لَاأُشْرِكُ بِهِ شَيْئاً.خدا، خدا، پروردگار من است، چیزی را برای او شریک نمی‌آورم.و «چهار مرتبه»:لَاأُشْرِكُ بِرَبِّي أَحَداً.هیچ‌کس را برای پروردگارم شریک نسازم. ♦️ششم: شیخ طوسی از جناب ابوالقاسم حسین بن روح(رحمة‌الله‌علیه) روایت کرده: که در این روز دوازده رکعت نماز به جا می‌آوری در هر رکعت سوره «حمد» و سوره‌ای که آسان باشد می‌خوانی و پس از گفتن تشهّد و سلام بین هر دو رکعت می‌گویی:الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً ، وَلَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِى الْمُلْكِ ، وَلَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ، وَكَبِّرْهُ تَكْبِيراً . يَا عُدَّتِي فِي مُدَّتِي ، يَا صاحِبِي فِي شِدَّتِى ، يَا وَلِيِّى فِى نِعْمَتِى ، يَا غِياثِى فِى رَغْبَتِى ، يَا نَجاحِى فِى حاجَتِى ، يَا حافِظِى فِى غَيْبَتِى ، يَا كافِىَّ فِى وَحْدَتِى ، يَا أُنْسِى فِى وَحْشَتِى ، أَنْتَ السَّاتِرُ عَوْرَتِى ، فَلَكَ الْحَمْدُ ، وَأَنْتَ الْمُقِيلُ عَثْرَتِى ، فَلَكَ الْحَمْدُ ، وَأَنْتَ الْمُنْعِشُ صَرْعَتِى ، فَلَكَ الْحَمْدُ ، صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاسْتُرْ عَوْرَتِى ، وَآمِنْ رَوْعَتِى ، وَأَقِلْنِى عَثْرَتِى ، وَاصْفَحْ عَنْ جُرْمِى ، وَتَجاوَزْ عَنْ سَيِّئاتِى فِى أَصْحابِ الْجَنَّةِ وَعْدَ الصِّدْقِ الَّذِى كانُوا يُوعَدُونَ. هنگامی‌که از نماز و دعا فارغ شدی، هر یک از سوره‌های«حمد» و «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» و «قُلْ أَعُوذُ بِرَ‌بِّ الْفَلَقِ» و«قُلْ أَعُوذُ بِرَ‌بِّ النَّاسِ» و «قُلْ یٰا أَیُّهَا الْکٰافِرُونَ» و «إِنّٰا أَنْزَلْنٰاهُ» و «آیت‌الکرسی» را «هفت مرتبه» می‌خوانی و «هفت بار» می‌گویی:لَاإِلٰهَ إِلّا اللّٰهُ ، وَاللّٰهُ أَكْبَرُ ، وَسُبْحانَ اللّٰهِ ، وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلّا بِاللّٰهِ.معبودى جز خدا نیست و خدا بزرگ‌تر است و پاک است خدا و جنبش و نیرویى جز به خدا نیست.و «هفت بار»:اللّٰهُ اللّٰهُ رَبِّي لَاأُشْرِكُ بِهِ شَيْئاً.خدا، خدا، پروردگار من است، چیزی را برای او شریک نمی‌آورم.و هر دعایى که بخواهى می‌خوانی 📚مفاتیح الجنان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بخوان به نام شکفتن، بخوان به نام بهار که باغ پر شود از جلوۀ تمام بهار بخوان که باغ شود غرق در طراوت و نور بخوان که دفتر گل وا شود به نام بهار بخوان به نام خدایت که باغ را ببری به میهمانی گل‌ها، به بار عام بهار بخوان که با نَفَس پاکت ای مسیحا دم جهان جوان شود از نو، به احترام بهار بخوان که عالم و آدم قرار می‌گیرند به زیر سایۀ فیض عَلی‌الدّوام بهار بخوان که تا سحر ایمان بیاوَرد خورشید به آیه آیۀ سی جزء از پیام بهار اگر تو لب بگشایی، به عطر یاس قسم که دامن گل یاسین شود مقام بهار.. در آستانِ شکوهت شکوفه‌باران است که بوی عشق رسیده‌ست بر مشام بهار.. طلوع فجر رسالت رسید و آمده‌اند فرشتگانِ مقرّب، پی سلام بهار بخوان که بر سرِ راهت «علی»ست چشم به راه که اقتدا به پیمبر کند امام بهار تو ماه چلّه‌نشینی، «خدیجه» منتظر است که از دلش بِبَرد غم گلِ کلام بهار بخوان که لعل لبت ترجمان آب بقاست بخوان که قولِ کریم تو «عُروةُ الوُثْقی»ست بس است هرچه به بیراهه‌ها سفر کردند بس است هرچه به بیهوده عمر سر کردند بس است هرچه به سودای سود، رفت زیان بس است هرچه که سرمایه‌ها ضرر کردند بس است، هرچه خزان‌باورانِ غارتگر تمامِ حاصلِ این باغ را هدر کردند بس است هرچه ستم‌بارگان جادوگر دعا و ناله و نفرین بی‌اثر کردند بس است هرچه به افسون قصۀ پَریان «هزار و یک شبِ» این قوم را سحر کردند بس است هرچه بشر منّت از «مَنات» کشید بس است هرچه به «لات و هُبَل» نظر کردند.. بس است هرچه به شمشیر و نیزه نازیدند و پیش اهلِ نظر سینه را سپر کردند بس است هرچه به جرم رَمیدن یک اسب قبیله را همه تاراج و دربه‌در کردند بس است هرچه که خون ریختند در صحرا بس است هرچه زمین را ز اشک تر کردند بس است هرچه که با غنچه‌های زنده به گور نهالِ عاطفه را قطع با تبر کردند.. اَلا که می‌شود از جلوه‌ات جهان روشن! اگرچه بحث در این جلوه مختصر کردند بلند، تا ابد آوازۀ تو خواهد شد جهان‌گشا خبرِ تازۀ تو خواهد شد زمان، زمانِ قیام است و امتحان دادن زمانِ درس محبت، به این و آن دادن الا رسول بهارآفرین، ارادۀ توست نجاتِ باغِ گل از پنجۀ خزان دادن به یک اشارۀ چشم تو، ای یتیم قریش! تمام مزرعه را آب می‌توان دادن اگر چه هست «معاد از پی معاش» آری ثواب اگر چه بود، رسمِ‌ آب و نان دادن غذای روح، به این مردم فقیر بده که سعی توست طراوت به بوستان دادن درون سینۀ این قوم، جای دل، سنگ است تویی و معجزۀ سنگ را تکان دادن.. بگو: کتاب خدا معجز رسالت ماست رواست بوسه بر این نورِ جاودان دادن.. مسیح از نفس آسمانی‌ات آموخت ز فیض گوشۀ چشمی به مرده جان دادن اگر قرارِ تو، دل بردن است از این مردم اشاره کن به «بلال» از پی اذان دادن گواه اگر ز تو خواهند «قُل کَفی بِالله» از این دلیل چه بهتر به کاروان دادن؟.. چه جای صحبت بیگانگان که سهم علی‌ست تجلّیاتِ جمال تو را نشان دادن بخوان تجلّی «صَلُّوا عَلَیه» از این جَلَوات یکی‌ست ذکر خدا و فرشتگان، صلوات به پای خیز! که دل‌ها ز شوق آب شوند به یمن نور تو، ذرّات، آفتاب شوند بخوان! به نام خدا «بِاسم رَبِّکَ الاَعلی» که لاله‌ها همه پیمانۀ گلاب شوند امینِ وحی و نبوت! «اَلا بِذِکرِ الله» بخوان! که با خبر از متنِ این کتاب شوند سمندِ صاعقه زین کن، خدا نکرده مباد که بی‌عدالتی و جهل، هم‌رکاب شوند.. رسولِ نهضتِ بیداری زمان! مگذار که پلک‌های فروبسته، گرم خواب شوند شتاب کن که روان‌های تشنۀ ایمان رها ز پنجۀ تردید و اضطراب شوند به یک اشارۀ تو، برگ‌های پاییزی لطیف و تازه چو نیلوفرانِ آب شوند بخوان حدیث محبت که بردگانِ سیاه در این کویر درخشان‌تر از شهاب شوند بگیر دستِ همه پابرهنگان زمین که این شکسته‌دلان مالکُ‌الرّقاب شوند یتیم آمنه! اصحاب سرسپردۀ تو طلایه‌دار ظفرمند انقلاب شوند سحر که آیۀ «أمَّنْ یُجیب» می‌خوانند امیدوار دعاهای مستجاب شوند بگیر دستِ علی را، که با امیرِ عرب مجاهدان، همه پیروز و کامیاب شوند چه جای حیرت، اگر یازده ستاره و ماه به جانشینی خورشید انتخاب شوند بعید نیست که پروانگانِ اهل‌البیت اسیرِ معنی این شاه‌بیت ناب شوند «به ذرّه گر نظر لطف، بوتراب کند» «به آسمان رَوَد و کارِ آفتاب کند»
تنزیلِ آیات است یا باران گرفته؟ از بارش اشکت زمین هم جان گرفته؟ ای «رحمتٌ للعالمین»! روح تو انگار آیینه‌ رو در روی «الرحمن» گرفته «إقرأ» که از تو عشق ـ اِی خط نانوشته! ـ سرمشق‌های «عَلَّمَ الانسان» گرفته طاقت ندارد کوه، دریای دل تو اما چه راحت وسعت قرآن گرفته در مصحفت، عشقی است در آواز داود عشقی که یوسف را هم از کنعان گرفته عشقی که در کشتی نشسته پشت سکان وقتی که دورِ نوح را طوفان گرفته مهمانِ «عقل اول» و دست حکیم است هر لقمه‌ی حکمت اگر لقمان گرفته «تبت یدا» … هر کس که دستت را رها کرد از او چنین دست خدا تاوان گرفته قرآن به روی نیزه دارند این جماعت اسلامشان هم بوی بوسفیان گرفته آل سعود اینک هم آغوش یهود است گر طفل نامشروع، در دامان گرفته بر منبرت خوانده‌ست خود را خادم تو فرمان ولی از خانه‌ی شیطان گرفته عطر قَرَن، چشم یمن را کرده روشن حالا اویست پرچم از سلمان گرفته علمی که گاهی تا ثریا رفته، امروز جا در دل مردانی از ایران گرفته وحی‌ت ـ امین! ـ توصیف رویِ آشنایی‌ست روح الامینت از کجا فرمان گرفته؟ «الیوم اَکمَلتُ لَکُم» یعنی که انگار کار تو هم خاتم! به خُم پایان گرفته پیمانه از دست علی پر کن محمد! یادت که می‌آید؟ خدا پیمان گرفته
رباعی بر روز حساب خود براتی بفرست در باغچه‌ی دل نفحاتی بفرست با نام علی دهان خود شیرین کن با نام محمد صلواتی بفرست شاعر:
صدای وحی می رسد به گوش احمد امین صدا بلند تر شود برای بار دومین زمان به شوق می دود، سکوت میکند زمین بخوان به نام خالقت که هست رکن دین همین بخوان و سرفراز کن قبیله ی قریش را مژده بده سلسله ی جلیله ی قریش را غار حرا منوّر از جمال کبریایی اش امین وحی هم شده واله دلربایی اش منتخب خدا شده شکوهِ مصطفایی اش محور مهربانی است سینه ی خدایی اش سلام میکند به او، خدا و جمله خلقتش زبان گرفته آسمان، مبارک است بعثتش شبهه جزیره ای شده مفتخر از کلام حق کویر تشنه ای شده لبالب از پیام حق به دست مصطفی ببین سلسله ی زمام حق مژده دهد نبی حق به اولین امام حق که ای شکوه نام تو جذبه ی هر سخن علی! منم رسول خاتم و تویی وصی من علی! عبد مناف! فخر کن به آدم ابوالبشر عبدمطلّب از شرف، تاج گذار روی سر گشته یتیم مکه بر امت ماسوا پدر کاش که بود آمنه کنار این پیامبر به مادرش سلام حق به همسرش سلام حق خدیجه ای که سر نزد لحظه ای از کلام حق خموش ای سخنوران ناطق وحی آمده فضل تمام انبیا از این جناب سر زده آیه ی "لا اله" را بخوان میان بتکده مگر که نور حق دمد به قلب های یخ زده اگر چه از یهودیان به او عذاب می رسد از آن وجود مهربان صبر و صواب می رسد خُلق عظیم او دهد پاسخ صد ابولهب به جز خدا، به جز دعا، نیاورد به روی لب به صبح روزه گیرد و به شب کند نماز شب به حیرت اند مشرکان از این وقار و این ادب که در جواب آن همه بی ادبی به محضرش کند عیادت از کسی که شعله ریخت بر سرش مردم غم رسیده را مرهم قلب و جان شود به نور عقل و راستی حامی دختران شود مدعی برابری به مردم جهان شود چشم کِشد بلال او که لحظه ی اذان شود صدای خشک و خسته ای نوای عشق سر دهد چو آفتاب جلوه ای به چهره ی سحر دهد بَرده ی رنج دیده را به اوج آسمان بَرد عقیده های شوم را ز خاطر زمان بَرد به هر کجا که می رود طراوت جنان بَرد به گوشه ی تبسمی دل از بهشتیان بَرد معجزه ی نگاه او به قلب مرده جان دهد لحن سلامِ گرم او سرشت را تکان دهد شیوه ی جذب کردنش رسالتی است دیدنی به کودکان کند سلام حالتی است دیدنی رو به خدا که می کند عبادتی است دیدنی او و خدیجه و علی، جماعتی است دیدنی دو آفتاب و یک قمر نور دهد حجاز را کعبه به خود ندیده است این چنین نماز را ببین یگانه ی بشر قامت خود دوتا کند ببین علی نوجوان به دوست اقتدا کند ببین خدیجه این دو را رهبر و مقتدا کند بگو به دشمن نبی اقامه ی عزا کند از این سه نورِ متصل بقای دین داور است مثلثی که محورش فاطمه ی مطهر است جان به فدای احمد و هجرت بی نظیر او گشوده شد مسیر دین به سعی چشمگیر او ببین به لیلة المبیت، کوشش وزیر او علی که در مباهله بیان شده غدیر او برای ختم الانبیا همیشه جان نثار شد علی است جانشین او نه آنکه یار غار شد غدیر برکه ای بُود ز چشمه سار بعثتش مدینه قبله گاه شد از آفتاب هجرتش ظهور مهدی اش شود ادامه ی نبوتش کوفه زمان مهدی است مرکز حکومتش طلوع نور مهدی است آفتاب سرمدی به دست او جهان شود مدینه ی محمدی شاعر: حجت‌الاسلام
بخوان به نام شکفتن، بخوان به نام بهار که باغ پر شود از جلوۀ تمام بهار بخوان که باغ شود غرق در طراوت و نور بخوان که دفتر گل وا شود به نام بهار بخوان به نام خدایت که باغ را ببری به میهمانی گل‌ها، به بار عام بهار بخوان که با نَفَس پاکت ای مسیحا دم جهان جوان شود از نو، به احترام بهار بخوان که عالم و آدم قرار می‌گیرند به زیر سایۀ فیض عَلی‌الدّوام بهار بخوان که تا سحر ایمان بیاوَرد خورشید به آیه آیۀ سی جزء از پیام بهار اگر تو لب بگشایی، به عطر یاس قسم که دامن گل یاسین شود مقام بهار.. در آستانِ شکوهت شکوفه‌باران است که بوی عشق رسیده‌ست بر مشام بهار.. طلوع فجر رسالت رسید و آمده‌اند فرشتگانِ مقرّب، پی سلام بهار بخوان که بر سرِ راهت «علی»ست چشم به راه که اقتدا به پیمبر کند امام بهار تو ماه چلّه‌نشینی، «خدیجه» منتظر است که از دلش بِبَرد غم گلِ کلام بهار بخوان که لعل لبت ترجمان آب بقاست بخوان که قولِ کریم تو «عُروةُ الوُثْقی»ست بس است هرچه به بیراهه‌ها سفر کردند بس است هرچه به بیهوده عمر سر کردند بس است هرچه به سودای سود، رفت زیان بس است هرچه که سرمایه‌ها ضرر کردند بس است، هرچه خزان‌باورانِ غارتگر تمامِ حاصلِ این باغ را هدر کردند بس است هرچه ستم‌بارگان جادوگر دعا و ناله و نفرین بی‌اثر کردند بس است هرچه به افسون قصۀ پَریان «هزار و یک شبِ» این قوم را سحر کردند بس است هرچه بشر منّت از «مَنات» کشید بس است هرچه به «لات و هُبَل» نظر کردند.. بس است هرچه به شمشیر و نیزه نازیدند و پیش اهلِ نظر سینه را سپر کردند بس است هرچه به جرم رَمیدن یک اسب قبیله را همه تاراج و دربه‌در کردند بس است هرچه که خون ریختند در صحرا بس است هرچه زمین را ز اشک تر کردند بس است هرچه که با غنچه‌های زنده به گور نهالِ عاطفه را قطع با تبر کردند.. اَلا که می‌شود از جلوه‌ات جهان روشن! اگرچه بحث در این جلوه مختصر کردند بلند، تا ابد آوازۀ تو خواهد شد جهان‌گشا خبرِ تازۀ تو خواهد شد زمان، زمانِ قیام است و امتحان دادن زمانِ درس محبت، به این و آن دادن الا رسول بهارآفرین، ارادۀ توست نجاتِ باغِ گل از پنجۀ خزان دادن به یک اشارۀ چشم تو، ای یتیم قریش! تمام مزرعه را آب می‌توان دادن اگر چه هست «معاد از پی معاش» آری ثواب اگر چه بود، رسمِ‌ آب و نان دادن غذای روح، به این مردم فقیر بده که سعی توست طراوت به بوستان دادن درون سینۀ این قوم، جای دل، سنگ است تویی و معجزۀ سنگ را تکان دادن.. بگو: کتاب خدا معجز رسالت ماست رواست بوسه بر این نورِ جاودان دادن.. مسیح از نفس آسمانی‌ات آموخت ز فیض گوشۀ چشمی به مرده جان دادن اگر قرارِ تو، دل بردن است از این مردم اشاره کن به «بلال» از پی اذان دادن گواه اگر ز تو خواهند «قُل کَفی بِالله» از این دلیل چه بهتر به کاروان دادن؟.. چه جای صحبت بیگانگان که سهم علی‌ست تجلّیاتِ جمال تو را نشان دادن بخوان تجلّی «صَلُّوا عَلَیه» از این جَلَوات یکی‌ست ذکر خدا و فرشتگان، به پای خیز! که دل‌ها ز شوق آب شوند به یمن نور تو، ذرّات، آفتاب شوند بخوان! به نام خدا «بِاسم رَبِّکَ الاَعلی» که لاله‌ها همه پیمانۀ گلاب شوند امینِ وحی و نبوت! «اَلا بِذِکرِ الله» بخوان! که با خبر از متنِ این کتاب شوند سمندِ صاعقه زین کن، خدا نکرده مباد که بی‌عدالتی و جهل، هم‌رکاب شوند.. رسولِ نهضتِ بیداری زمان! مگذار که پلک‌های فروبسته، گرم خواب شوند شتاب کن که روان‌های تشنۀ ایمان رها ز پنجۀ تردید و اضطراب شوند به یک اشارۀ تو، برگ‌های پاییزی لطیف و تازه چو نیلوفرانِ آب شوند بخوان حدیث محبت که بردگانِ سیاه در این کویر درخشان‌تر از شهاب شوند بگیر دستِ همه پابرهنگان زمین که این شکسته‌دلان مالکُ‌الرّقاب شوند یتیم آمنه! اصحاب سرسپردۀ تو طلایه‌دار ظفرمند انقلاب شوند سحر که آیۀ «أمَّنْ یُجیب» می‌خوانند امیدوار دعاهای مستجاب شوند بگیر دستِ علی را، که با امیرِ عرب مجاهدان، همه پیروز و کامیاب شوند چه جای حیرت، اگر یازده ستاره و ماه به جانشینی خورشید انتخاب شوند بعید نیست که پروانگانِ اهل‌البیت اسیرِ معنی این شاه‌بیت ناب شوند «به ذرّه گر نظر لطف، بوتراب کند» «به آسمان رَوَد و کارِ آفتاب کند» شاعر: استاد
در هر نفس، دلگرمی طه، علی بود حتی میان عرش، آن بالا علی بود اصلی ترین اعجاز احمد در رسالت قرآن نبوده بلکه بودن با علی بود قرآن مگر بی مدح حیدر سوره دارد هر جای قرآن گشته ام، پیدا علی بود "ألیَوم أکمَلتُ لَکُم" یعنی محمد شرط کمال بعثتش، تنها علی بود در جنگ های سخت آن دوران، همیشه ذکر پیمبر، لافتی إلا علی بود از ماجرای فتح خیبر شد نمایان تنها یل بی باک و بی همتا علی بود در سختی جنگ احد، از گِرد احمد رفتند اصحاب نبی اما علی بود آن کس که نفس مصطفی بود و به جایش در بسترش خوابید بی پروا، علی بود با او کسی احساس تنهایی نمی کرد بر بی پناهان، ملجأ و مأوا علی بود حیرت زده هستند سلمان و اباذر هر منزلی رفتند در آن جا علی بود با یا علی، موسی کلیم الله گشت و... ذکر لب عیسی بن مریم یا علی بود آن کس که مست سجده هایش بود جبریل آن عاشق دلداده، مولانا علی بود بالاتر از هر رتبه ای را مرتضی داشت آرامش انسیة الحورا علی بود ممسوس حق بودند در یک نور واحد حیدر، بتول و حضرت زهرا علی بود شاعر:
توفیق نصیبم شده از یار بخوانم مدّاحی دلدار کنم از دل و جانم خواهم ز خدا ای هدف خلقت هستی تا روز جزا زیر لوای تو بمانم المنةُ لله که من وقف تو هستم یعنی که گدای تواَم و شاه جهانم! وقتی که زبان مدح و ثنای تو بگوید شهد عسلت می چکد از هر دو لبانم جام دلم از عشق تو گردیده لبالب این حالت روحانی من گشته نشانم جز مِهر تو را در دل خود راه ندادم مِهر تو شود روز جزا خطّ امانم سرشار شدم از کرَم واسعه ی تو از فیض تو نشأت ببَرد طرز بیانم بر طینت من مُهر غلامی تو پیداست تزریق شده مِهر تو در روح و روانم سوگند به زهرا که تویی دار و ندارم گر اَمر کنی در قدمت جان بسپارم جبریل فرود آمده از سوی خدایت حکمی ز خدای احد آورده برایت آورده برای تو که سلطان جهانی تاجی که مزیّن شده با نور ولایت «اقرأ» به تو تلقین بکند یار قدیمی آوای علی می رسد از غار حرایت فرمود بخوان نام خداوند جلی را آن کَس که به هر لحظه کند از تو حمایت شد واسطه ی فیض خدا حضرت حیدر یعنی که به دست علی است امر هدایت تو با علی هستی و علی با تو دمادم هر جا که تو رفتی، شده او پای به پایت تو منبع نوری و علی لمعه ی نورت یعنی که تویی کعبه و او قبله نمایت آویخته بر گردن من رشته ی لطفت مملو ز کرامات تواَم، زیر لوایت من جز تو و حیدر به خدا یار ندارم جز لطف شما هیچ مددکار ندارم ای دوستی ات تاج سر عالم و آدم المنةُ لله که تویی سید خاتم با خُلق عظیمت همه را شیفته کردی اسلام ز اخلاق تو شد قبله ی عالم مشی تو به اسلام علی عادتمان داد این است صراطی که به قرآن شده اقوَم واقف به تولای علی چون تو کسی نیست ای یار قدیمی علی، قائد اعظم! با دست که شد تاج رسالت بر سر تو؟ این دست خدا بود که گشتی تو معمّم! معراج، خدا از چه کسی با تو سخن گفت؟ با صوتِ که اسرار خدا بود مفهّم؟ هنگام خداحافظیِ آخر معراج آیا تو نگفتی به خدا یا علی آن دم؟ بالله که این حمد خداوند ودود است حیدر به خداوند قسَم، اصل وجود است قلبم شده امشب حرم حیدر کرّار جانم به فدای قدم حیدر کرّار بر طالع من شیعه ی حیدر بنوشتند نقش است به قلبم عَلَم حیدر کرّار زنگار، زدوده ز دلم نور ولایت گردیده دلم جام جم حیدر کرّار اُفتد به تن دشمن تو لرزه ی سنگین وقتی شنوَد ذکر و دم حیدر کرّار در معرکه بر روی زمین ریخته سرها با چرخش تیغ دو دم حیدر کرّار روئیده به جان و دل من گلشن مِهرت از بارش ابر کرَم حیدر کرّار با نیمه نگاه تو شدم یار ولایت صد شکر شدم از خدَم حیدر کرّار از روز ازل تا به ابد دل به تو بستم از پیر غلامان شما بوده و هستم شاعر:
"اِقْرَاء" كه ميان آسمان ها و كرات نازل شده است بار ديگر بركات جبريل امين دسته گلى آورده ست تقديم رسول مهربانى،"صلوات"
فارغ از هر گونه اما و اگر آورده ای برکتِ اسلام را سمتِ بشر آورده ای صبحِ بعثت فتح کردی قلهٔ توحید را از خدایِ «لاشریکَ لَه» خبر آورده ای گنجِ عالم را به تو دادند با پیغمبری در دلِ غار حرا یک کوهِ زر آورده ای نورِ «إقرأ بسم ِ ربکْ» باغ را آباد کرد نوبرانه بر درختِ دین ثمر آورده ای وحی نازل شد! رسالت های تو جریان گرفت موجِ دریا را به خاکِ شعله ور آورده ای جبرئیل از لطفِ دستت باز هم شد نونَوار چون برایش با محبت بال و پر آورده ای می‌شود با دستهایِ تو بساطِ کفر جمع از برایِ مشرکان بارِ سفر آورده ای می‌خورَد امشب تبر بر قامتِ لات و هُبل خیرِ مطلق را برای اهلِ «شر» آورده ای با شجاعت جاهلیت را سپردی دستِ گور دختران را سمتِ آغوش پدر آورده ای شرط بعثت بود تبلیغِ ولایت در غدیر اینچنین نام علی(ع) را بیشتر آورده ای بر درِ خیبر هراس افتاد چونکه با خودت حیدرِ کرار را نه! شیرِ نر آورده ای بی‌ در و پیکر شد آری قلعه با دستِ علی(ع) در میانِ معرکه شور و شرر آورده ای در غدیرخم علی(ع) را جانشینَت کردی و یک أمیرالمؤمنینِ معتبر آورده ای! شاعر:
‍ ‍ 🌹 🌹 🎤مداح :حاج مهدی سماواتی 🌙🌙🌙🌙🌙🌙🌙🌙 ای خضر حیات جان، محمّد (ص) با نام خدا بخوان، محمّد (ص) ای مشعلِ نورِ تیره گی سوز ای آیت روشنی بر افروز روز همه شام تار تا کی؟ خورشید، درون غار تا کی؟ ای خاتم انبیا محمّد (ص) از غار برون بیا، محمّد (ص) در کلّ وجود رهبری کن بر عرش کمال محوری کن ای گمشدۀ تمام خلقت خورشید بلند بام خلقت از رخ بفکن حجاب، اینک بر قلب بشر بتاب، اینک پایان شب سیه رسیده خورشید نبوتت دمیده بر خیز و بیار بهر هستی توحید به جای بت پرستی ای نور خدا ز تو نمایان بر خیز و بجنگ با خدایان هنگام قیام تو است بر خیز بتخانۀ دهر را فرو ریز تا حشر به جز تو رهبری نیست بعد از تو دگر پیمبری نیست ای مکّه ببال، احمد آمد از غار حرا محمّد (ص) آمد بت ها ز چه رو خموش خفتید ای لات و هبل به سجده افتید ای هجر، حَجَر، مقام، زمزم ای آدم، ای تمام عالم اعلام کنید شرک و مستی تبدیل شده به حق پرستی تا چند صنم، صمد پرستید آحاد جهان احد پرستید بت ها همگان خدا پرستید از جام هوالجلیل مستید کوه و در و دشت محو هویند مشغول به ذکر حمد اویند ما آدمیان چرا خموشیم؟ با آنکه زبان و چشم و گوشیم ای خفته به خواب جهل، برخیز در بعثت احمدی برانگیز برخیز که بت گری سرآمد از سوی خدا پیمبر آمد رخشنده تر از هزار خورشید خورشید محمّدی درخشید این ساقی گلبُنِ حیات است این سیّد کلّ کاینات است این جلوه کبریاست آری این خاتم انبیاست آری این است محمّدی که گفتید وصفش ز پیمبران شنفتید فتح درِ رحمت آمد اینک پیغمبر رحمت آمد اینک اعلام شده سیادت ما در بعثت او ولادت ما ای روی تو شمع آفرینش ای سیّد جمع آفرینش ای کلّ پیمبران بشریت روحِ ملکوتیان اسیرت مه شیفتۀ شبِ ظهورت خورشید گدای بیت نورت دارد به تو افتخار کعبه پروانۀ تو هزار کعبه پوشیده ز حسن خُلق جوشن لبخند زده به سنگ دشمن گفتار تو سر بسر کرامت قرآن تو نور تا قیامت جنّ و ملکت دو عبد پا بست خورشید و مهت دو گوی در دست تو از همه انبیا سر استی تا هست خدا پیمبر استی بازآ و به خلق سروری کن پیغامبرا پیمبری کن (استاد غلامرضا سازگار)
❣﷽❣ 💠 💠 بال ملائک وا شده بر جان تمام جهان بوی حق رسیده یا ایهالمُدّثر از سوی حق رسیده پیک خدای مبین رسیده روی زمین گوید به ذکر جلی اِقراء یا حبل المتین 💠یارسول الله مدد * پیغام‌آورده پیک‌وحی ازخدای داور یامحمد از سوی حق گشته ای پیمبر برخیز تو یا مصطفی دآ زِ غارِ حَرا با انتصاب خدا برعالمی مقتدا 💠یا رسول الله مدد ** ای یتیم مکّه تویی مقتدای عالم گشته ای برتمامیّ انبیاء تو خاتم مکّه چراغان شده شکوفه باران شده شامل خلق جهان رحمت یزدان شده 💠یا رسول الله مدد یارحمه للعالمین دل گرفته بویت بادست خالی آمدیم ماهمه بسویت هستیم گرفتار تو دلخسته بیمار تو شکر خدا احمدا گشته ایم بیدار تو 💠یا رسوال الله مدد * خدا نهاده بر دلم مصطفی ولایت شکر خدای مهربان گشته ایم‌گِدایت مهرتو در سینه ام گنج من،دفینه ام ازکودکی تا حالا عاشق مدینه ام 💠یارسول الله مدد * در شب بعثت شما دل گرفته بویت با دست خالی آمدم یا نبی به سویت به خدیجه همسرت به فاطمه دخترت به مرتضی یاورت مرانیَم از درت 💠یا رسول الله مدد *** ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
اسلام من آغاز شد با یا رسول الله من بنده ی ناچیزم و آقا ، رسول الله من از ازل تا روز آخر عبد درگاهم از ابتدا تا انتها مولا ، رسول الله ما ذره ایم از ذره کاری بر نمی آید می سازد از ما قطره ها دریا ، رسول الله وقت اذان دست موذن را که می گیرد؟! الا خدا الا علی الا رسول الله ؟! نام علی را می برم زیرا که می دانم راضی است از ما با علی تنها ، رسول الله پیغام مبعث را که آوردی بمان جبریل بگذار تا حیدر بگوید با رسول الله نور علی نور محمد بوده از اول در صورت حیدر شود پیدا رسول الله از کعبه و از مسجد الاقصی کجا می رفت؟ با مرتضی در لیلة الاسرا رسول الله هرجا محمد بوده آنجا با علی بوده با مرتضی بوده است در هر جا ، رسول الله وقتی منافق ها فراری می شدند از جنگ می ماند در حصن علی حتی ، رسول الله من معتقد هستم به تایید علی راحت پرونده ام را می زند امضا رسول الله شاعر:
عطر تو به گل‌های جهان داد تکانی هر گل غزلی گفت برایت به زبانی چشمان تو با نامۀ وحی آمده بودند چه دعوت زیبا و چه پیغامبرانی می‌خواست خدا بر دل عالم بنشینی باران شوی و گَرد جهان را بنشانی گفتند رسولان تو همان صبح امینی خطاطی صبری که چنین خطّ امانی.. آواز رهایی‌ست در این سمت حضورت این شور حجازی‌ست، چه زیبا ضربانی! شد شانه به شانه صف یاران جماعت دارد چه قنوتی، چه قیامی، چه اذانی یک ریشه در این خاک دویده‌ست چه فرقی‌ست در غیرت سلمان و اویسان یمانی.. برخیز محمد! تو بخوان سورۀ زلزال تا پاک شود کعبه در این خانه‌تکانی باید سی و یک آیۀ «انسان» برسد باز در سورۀ نام تو به یک صلح جهانی! شاعر:
رباعیات با عشق و غرور و شوق و با شور و نشاط از بَدو حیاتِ خود بگو تا به مَمات خواهی که شود شفیع تو روز جزا بر خاتم انبیا محمد صلوات در مکه و در سعی و صفا و عرفات از شهر مدینه تا به قلب عتبات در مشهد و قم ذکر تمام عُشاق بر خاتم انبیا محمد صلوات اِقْرَاء به جهان بتاب با این آیات مدهوش تو اِنجیل و زَبور و تورات از روز ازل عالم و آدم گفتند بر خاتم انبیا محمد صلوات بر ساحت و سرمایه ی سرمد صلوات بر دختر نازنین احمد صلوات امروز که عید مبعث است و برکات بر خاتم انبیا محمد صلوات هر کس که درون سینه خواهد مشکات یا اینکه بخواهد بِرَهَد از ظلمات باید بفرستد از دل و جان محکم بر خاتم انبیا محمد صلوات شاعر: رضا حسین پور