#امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
قسم که می زند این دل عجیب شور حسین
دل شکستهٔ من را نریز دور حسین
بگیر گوش مرا و بیاورم در راه
مرا کنارِ خودت وصله کن بزور حسین
سیاه رویی من را ببخش آقا جان
بتاب تا که شوم نو نوارِ نور حسین
مرا به وقت تولد چنین سفارش شد
که مشقِ زندگی ات گشته تا به گور حسین
ضریح ، آتش جان است ، السلام علیک
دوباره زائرتانم ز راه دور حسین
میانِ روضه شنیدم که نوکری می گفت
نبود جایِ تو در گوشهٔ تنور حسین
حامد آقایی
#امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
در راه غمت هر چه بلا بود خریدیم
یک عمر از این روضه به ان روضه دویدیم
یک روز در اغوش پدر روز دگر هم
با پای عصا سینه زنان سینه دریدیم
یک عمر از این نافله ها بار نبستیم
از اشک عزایت به کجاها که رسیدیم
هر ذکر که گفتیم پری باز نکردیم
یک اه برای تو کشیدیم و پریدیم
حسرت به دل هر نفس سوخته هستیم
جز ان نفسی را که برای تو کشیدیم
صد بار چو ایینه به پای تو شکستیم
یک بار اگر روضه گودال شنیدیم
حسن کردی
#امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
بیا اجازه نده عاشقت عذاب ببیند
چرا همیشه حرم را فقط به خواب ببیند?!
به خواب دیدم از اینجا نمای گنبدتان را
عجیب نیست اگر تشنه ای سراب ببیند
مرا به پشت در عادت بده به خرده طعامی
همین بس است تو را "دیده" در نقاب ببیند
گدا نمی رود از پشت درب خانه ی مولا
اگر دوباره امیدی به فتح باب ببیند
نگاه چپ بکند دشمنی به سمت حریمت
جهان دوباره به خود باید انقلاب ببیند
مدافع حرمت گفته بود قبل شهادت
مگر بمیرد و این صحن را خراب ببیند
حمیدرضا محسنات
در عاشقی، تحمّلِ هجران به من رسید
سرگشتگی به کوه و بیابان به من رسید
کشتیِ دل، به نیل و فراتم به گِل نشست
از دوری ات، دو دیده ی گریان به من رسید
هر روز شعله های فراقِ تو گُر گرفت
قلبِ کباب و سینه ی سوزان به من رسید
دندان گرفته ام جگرم را که خون شده
دردی که ره نداشت به درمان، به من رسید
جانم اگر چه هدیه ی با ارزشی نبود
شکر خدا نگاهِ سلیمان به من رسید
باید فقط به سَر بزنم، چاره ای که نیست
دستی که مانده دور زِ دامان، به من رسید
گفتم که می رسی و دل آباد می کنی
آخر چه کردم این دلِ ویران به من رسید
آشفتگی به خاطر تو مَسلکِ من است
من شاکرم که حالِ پریشان به من رسید
قسمت شدند تا که مقاماتِ عالیه
زوزه کشی به دَرگهِ سلطان به من رسید
خون ها به خاک ریخت و سَرها به نیزه رفت
تا اینکه ذکرِ نابِ “حسین جان” به من رسید
شاعر:رضا رسول زاده
_______________
شعر امام زمان – مناجات امام زمان (عج)
در هوای وصال دربه درم
شاهدم گریه زاریِ سحرم
جگرت خون شده ز غفلت من
من هم از غصه ی تو خون جگرم
اذن داخل شدن که نیست مرا
از درِ خیمه تو میگذرم
خبرت آنقدر نمی آید
تا به دیوار میخورد خبرم!
یک سلام علیک هم کافیست
حالی از ما بپرس ای پدرم
بی کسم ای کس همه عالم
بخدا خالی است دور و برم
نده دست کسی مرا آقا
که دخیل تواند بال و پرم
به همانروضه های ناحیه ات
یک سفر پیش جد خود ببرم
تو که هرشب مسافر حرمی
برسان این حقیر را به حرم
بین مقتل چهارده قرن است
مادرت داد میزند پسرم
شاعر:سیدپوریا هاشمی
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
#امام زمان علیه السلام
#جمعه انتظار
#غزل
یا حضرت مهدی خودت دردم دوا کن
دستی پر از حاجت منم، حاجت روا کن
همچون گدایان آمدم اندر حریمت
رحمی تو شاها بر منِ همچون گدا کن
مولا به جان مادرت زهرا مریضم
حقّ کسای مادرت دردم دوا کن
من لایق دیدار آقایم نباشم
اما نگاهی بر منِ مسکین شما کن
در خانه ات دنبال صاحب خانه هستم
آقا تو مهمان بد خود را صدا کن
ای یوسف زهرا به جمع عاشقانت
این عاشق شوریده دل را هم جدا کن
مویم پریشان و دلم شیدای شیدا
رحمی به حال این فقیر بینوا کن
نذر من این باشد که بوسم خاک پایت
پا نِه به چشمان من و نذرم ادا کن
تا کی بسوزم در فراق روی ماهت
لطفی نما تو بر من و رخ رونما کن
دانم دلم آلوده و حالم خراب است
ای مهربان با یک نظر، دل باصفا کن
اندر فراقت کارها پیچیده گشته
با دست مهرت مشکل پیچیده وا کن
وقت ظهورت آمده ای مصلح کل
بر قامت چون حیدرت مولا قبا کن
واندر میان سوز و حال سجده هایت
این سبزی بشکسته دل را هم دعا کن
✍ #ابوالفضل سبزی
🌸
اللهم عجل لولیک الفرج یا صاحب الزمان 🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃
#برای_آرتین #شاهچراغ
#شهدای_شاهچراغ
بیخبر، بیپناه، کشته شدند
به کدامین گناه کشته شدند؟
همه پروانههای شاهچراغ
دور آن شعله، آه! کشته شدند
حرم امن است، امن، امّا آه
زائران را نگاه! کشته شدند
عاشقان نماز شام حرم
غرق در نور ماه کشته شدند
لحظۀ گفتن تشهّد بود
وسط «لا اله...» کشته شدند
زیر چادرنمازهای سفید
گیسوان سیاه کشته شدند
کودکان و عروسکان آنجا
به کدامین گناه کشته شدند؟
🔸شاعر :
#بهجت_فروغی_مقدم
فرمانده انتظامی سیستان و بلوچستان:
🔹یک مامور انتظامی عصر امروز در مسیر خیرآباد - ایرانشهر در درگیری با اشرار مسلح به شهادت رسید.
🔹در این درگیری متاسفانه سه نفر دیگر از ماموران انتظامی مجروح میشوند.
🔹مقداری سلاح و مهمات نیز در این درگیری از اشرار مسلح کشف و ضبط میشود.
👆👆👆👆
#ولادت_امام_حسن_عسکری
ای زحسنت عیان جلوه ی داوری
طلعت احمدی صولتت حیدری
بر تنت نارسا خلعت سروری
دیو و حور و ملک جنّ و انس و پری
جمله در محضرت گرم فرمان بری
سیّدی یا حسن ایّها العسکری
ای زرخ داده نور بر مه و آفتاب
نجل ختم رسل زاده ی بوتراب
پیش تر از سؤال داده ما را جواب
دُرّ ده بحری و بحر یک دُرّ ناب
که بر ان دَه کند دُرّ تو گوهری
سیّدی یا حسن ایّها العسکری
سینه ات مخزن سرّ سَروِ علن
والد حضرت حجّة بن الحسن
من کجا مدح تو تو کجا مدح من
مهر هر آسمان ماه هر انجمن
در تمام وجود کرده روشنگری
سیّدی یا حسن ایّها العسکری
خال و خطّت حسن خُلق و خویت حسن
خُلق و خویت حسن ماه رویت حسن
ماه رویت حسن عطر و بویت حسن
عطر و بویت حسن گفتگویت حسن
داده از هر حَسن خالقت برتری
سیّدی یا حسن ایّها العسکری
چارده آینه روی زیبای تو
عطر مهدی دمد از نفس هـای تو
در دل ما بود چون خدا جای تو
سوره ی قدر و نور نقش سیمای تو
نور حسن تو را مشتری مشتری
سیّدی یا حسن ایّها العسکری
خلق، در سایه و حقّ ثنا گسترت
هم ملک عسکرت هم بشر لشکرت
بر گرفته چو جان سامره در برت
صورت و سیرت احمد و حیدرت
ای دُرِ احمدی ای گل حیدری
سیّدی یا حسن ایّها العسکری
فیضت از سامره شامل عالم است
گفته هایت مدام آیت محکم است
سایه ات بر سر عالم و آدم است
گوهر مدح خلق در ثنایت کم است
وصف تو باید از منطق داوری
سیّدی یا حسن ایّها العسکری
قدسیان خادم آستان تواند
عرشیان طایر بوستان تواند
عارفان بنده ی دوستان تواند
زاهدان لاله ی گلستان تواند
مهر و مه را بود بر درت اختری
سیّدی یا حسن ایّها العسکری
ماه رویت برد جلوه از ده امام
بر تو و مادر و جدّ و بابت درود
بی تو طاعت هدر بی تو جنّت حرام
با تو قرآن درست بی تو دین ناتمام
مکتبت مکتب معرفت پروری
سیّدی یا حسن ایّها العسکری
مهدی فاطمه از تو یک یاسمن
هادی اهل بیت بر لبت بوسه زن
نورت از سامره هادی مرد و زن
در جهان و جنان در زمین و زمن
کثرت خیر تو میکند کوثری
سیّدی یا حسن ایّها العسکری
گر چه عمرت همه ی ی ی حبس و تبعید بود
کار تو دم به دم نشر توحید بود
نور علمت مدام با اساتید بود
منطقت علم را مُهر تأیید بود
لشگر دانشت در جهان گستری
سیّدی یا حسن ایّها العسکری
ای تولاّی تو دین و آیین من
مهر تو خوشتر از جان شیرین من
روح پاک دعا ذکر آمین من
کلّ ایمان من همه ی ی ی ی دین من
“میثم” از وصف تو می کند دلبری
سیّدی یا حسن ایّها العسکری
#غلامرضا_سازگار
#ولادت_امام_حسن_عسکری
زمین چشم تماشا شد امام عسگری آمد
بهشت آرزوها شد امام عسگری آمد
هوای سامره گلپوش از عطر نفسهایش
گل ایمان شکوفا شد امام عسگری آمد
سروش هاتف غیبی بشارت داد «هادی» را
گره از کار دل وا شد امام عسگری آمد
حسن خویش حسن رویش حسن بویش حسن مویش
تمام حسن پیدا شد امام عسگری آمد
چنان پیچید در صبح ازل گلبوی لبخندش
که عقل از شوق،شیدا شد امام عسگری آمد
صفا دارد سرور اهل دل در عالم معنا
بساط سور بر پا شد امام عسگری آمد
تجلی کرد در برق نگاهش هیبت حیدر
طلوع مهر زهرا شد امام عسگری آمد
صدای پای او در کوچه باغ زندگی پیچید
حضورش عالم آرا شد امام عسگری آمد
زمان، امشب «کمیل» از شوق سر از پای نشناسد
که - خلقت - باز معنا شد امام عسگری آمد
#کمیل_کاشانی
#حرف_حق
اشتباه گفتیم که بچه های مسئولین هم شاید #شهید بشن...
آخه هر چی نگاه میکنیم #شهدای_امنیت همه از قشر سطح پایین کشورند...
آقازاده های خارج نشین کجا
و #شهدای عرش نشین کجا...
#امام_حسن_عسکری #مدح_امام_حسن_عسکری
وقتی رسد ز میکده بار طعام ما
کم مانده عطر باده بگیرد کلام ما
عکس تو در پیاله ی ما نقش بسته است
ساقی نگیر خرده به شُرب مدام ما
از دست تو رسید شراب طهورمان
باقی ست جای دست تو بر روی جام ما
جز تو کسی به حاجت ما اعتنا نکرد
جز تو کسی نداد جواب سلام ما
مست توییم در همه ی طول زندگی
هستی تو حسن مطلع و حسن ختام ما
پیداست رد پای تو حتی میان شعر
نامت چه خوش نشسته در ابیات خام ما
سامان دهد مگر قلم خواجه باز هم
بر شعر نوسروده، ولی ناتمام ما
"هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما"
این شعرها به اذن خدا حرف می زنند
آری هنوز قافیه ها حرف می زنند
سرداب سامرای تو بیت الحرام ما
هر بوسه بر ضریح تو شد استلام ما
ما نذر کرده ایم که قربانی ات شویم
آقا بگو که سر ببرند از کدام ما ؟
یک شب اگر بدون ولایت سحر کنیم
شیری که خورده ایم ز مادر، حرام ما
مهرت به غیر شیعه نصیب کسی نشد
این عشق را سند زده زهرا به نام ما
جز خانه ی کریم که جایی نداشتیم
پر شد همیشه خانه ات از ازدحام ما
از برکت نگاه تو ما رزق می خوریم
ذکر حسن حسن نمک هر طعام ما
در خاک کوی تو اثر از کامیابی است
از تربتت به کام و، دو عالم به کام ما
بد دردی است هجر حرم؛ مرهمی بده
در دست توست نسخه ای از التیام ما
وقت طواف مرقد شش گوشه ات رسد
یکباره عطر کرببلا بر مشام ما
اقبال مان بلند، که هستیم خادمت
حسرت برند حور و ملک بر مقام ما
از حرمت تو روز جزا حفظ می شود
در پیش دیدگان همه احترام ما
از حب قیمتیِ تو قیمت گرفته ایم
با نوکری تو همه عزت گرفته ایم
ای حجت ملائکه مولای جبرییل
آیینه ی نمونه و مولود بی بدیل
گهواره احتیاج نداری چرا که هست
هر لحظه بالش سر تو بال جبرییل
حاجت به دست آمده از شوق بسته اند
حور و فرشته بر پر قنداقه ات دخیل
دلبسته ی نگاهت اهالی آسمان
بر خلقت زمین و زمان بوده ای دلیل
کوثرنشانی و همه ی عمر تشنه ی
یک بوسه بر قدوم تو لب های سلسبیل
لبخند عاشقانه ی دنیا! نهفته است
صدها رمان تازه در آن خنده ی طویل
جز تو کسی که لایق نام حسن نبود
چشمت جمیل، خال جمیل، ابرویت جمیل
پیغمبران به دیدن تو صف کشیده اند
یحیی و هود، یوسف و نوح، آدم و خلیل
در قدمت نجابت تو شک نمی کنیم
هستی شبیه مادر خود فاطمه، اصیل
تنها نصیب توست که قائم بپروری
دیگر پدر سراغ نداریم از این قبیل
عیدی بیا به این همه دل های غمزده
آقای خوب من! خبر از مهدی ات بده
غمبار میشود دلم از گفتن یمن
کی می رسد به گوش فلک شیون یمن
صدها هزار اویس به دندان گرفته اند
با جان و دل هر آینه از دامن یمن
زجر و سنان و شمر و شبث صف کشیده اند
زخم است می زنند فقط بر تن یمن
سرنیزه ی نشسته بر آن ها گرسنگی ست
هر نان سفره مان بشود جوشن یمن
در روضه گریه هم نکنند آن قبیله که
لبخند می زنند به جان کندن یمن
شیطان شود نژادپرست از خیال خام
می کوبد آب تفرقه در هاون یمن
باشد مدال صبر و فداکاری و وفا
از ساعت مخاطره بر گردن یمن
یک روز شام کینه و ظلمت سحر شود
پس دیدنی ست عاقبت روشن یمن
با این همه مقاتله چیزی نمانده است
تا صبحِ فتحِ بیست و دوِ بهمن یمن
آتش زنند ریشه ی آل سعود را
شام جهاد، لشگر شیرافکن یمن
با حوصله دهان بن عبدالعزیز را
می دوزد آشکار نخ و سوزن یمن
پر میشود زمین و زمان ساعت ظهور
از خنده ها و هلهله و بشکن یمن
پشتش به خاک می خورد آن روز بی گمان
با دست انتقام خدا، دشمن یمن
آن روز منتهی بشود سمت کربلا
تنها مسیر تازه ی راه آهن یمن
بیت الحسین در دل صنعا بنا کنیم
یک روضه با عقیق یمانی به پا کنیم
🔸شاعر:
#علیرضا_خاکساری
_____________
#حضرت_امام_حسن_عسکري_علیه_السلام
ای نگاهت روشنی بخش ِ تمام نورها
ذکرِ خیرت مایهٔ آرامش رنجورها
جذبهٔ چشمت به قدری هست پُر تأثیر که
می برَد خشم و غضب از سینهٔ مغرورها
مجتبی(ع) شد با جزامی همنشین و میشود-
-دست هایِ مهربانِ تو عصایِ کورها
پا به پایم؛ تا که میگویم امام ِ عسکری(ع)
دانه دانه مستِ نامت میشوند انگورها
ماهِ زندان بودی و هر شب اسیرت می شدند
اکثراً زندانیان و غالباً مأمورها
دل برایت بیقرار است و گمانم باز هم
سامرایت دلبری ها کرده از آن دورها
عاشقت باشم إلهي...کاش تأییدم کنی
عاشقم باشی! نباشم کاش از منفورها
امر فرمودی شوَم زینت برای اهل بیت(ع)
ای به روی چَشم! تا باشد از این دستورها! *
* قال العسکری(ع):
«إتقوا الله وَ کُونُوا لَنَا زَیناً ولا تَکُونوا لَنَا شَیناً»
امام حسن عسکری(ع) فرمودند:
«پارسایی و تقوای الهی پیشه کنید و مایه افتخار و زینت ما باشید، نه مایه سرشکستگی ما»
(بحارالانوار، ج٧٨، ص٣٧٢)
#مرضیه_عاطفی
#برای_آرتین #شاهچراغ
#شهدای_شاهچراغ
بیخبر، بیپناه، کشته شدند
به کدامین گناه کشته شدند؟
همه پروانههای شاهچراغ
دور آن شعله، آه! کشته شدند
حرم امن است، امن، امّا آه
زائران را نگاه! کشته شدند
عاشقان نماز شام حرم
غرق در نور ماه کشته شدند
لحظۀ گفتن تشهّد بود
وسط «لا اله...» کشته شدند
زیر چادرنمازهای سفید
گیسوان سیاه کشته شدند
کودکان و عروسکان آنجا
به کدامین گناه کشته شدند؟
🔸شاعر :
#بهجت_فروغی_مقدم
🔹
سلام خدمت دوستان و ذاکرین عزیز
در جوار حریمملکوتی حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها دعاگویتان هستم..
التماس دعا..سالار
متن اشعار شهادت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
همراه با متن و سبک روضه و فایلهای صوتی
👇👇👇👇
#حضرت_معصومه #مرثیه_حضرت_معصومه
برگدای خانه اش معصومه، عصمت میدهد
دستِ زائرهای خود برگ شفاعت میدهد
برکسی که خاک شد، تاثیر ِتربت میدهد
قولِ دیدارِ رضا را در قیامت میدهد
مثل سلطان ، گنبدِ این شاه بانو با صفاست
زائر ِ معصومه در قم ، زائر قبرِ رضاست
سفره ای مثل عموجانش حسن انداخته
حضرت رب الکرم اورا کریمه ساخته
هرکه بی حاجت به کویش پا گذارد؛باخته
شک ندارم اصلاً او معصومه را نشناخته
مثل زهرا مادرش احسان او بی انتهاست
دختر باب الحوائج، دیده بر راه گداست
مثل زینب مو به مو تفسیر قرآن می کند
با تکان چادرش کافر مسلمان می کند
دست او باز است و زینب وار، احسان می کند
خواهر سلطان ِعالم کار ِسلطان می کند
از کلام حضرت صادق چنین معلوم شد
زائرِ او زائرِ هر چهارده معصوم شد
رشته های معجر او دست بافِ فاطمه است
هرکه دورش گشته بی شک در طواف فاطمه است
در عفافِ زندگیِ او، عفافِ فاطمه است
عشق او تفسیر ِ عین و شین و قاف فاطمه است
هیچ مردی با چنین اعجوبه ای هم تا نشد
عاقبت هم همسری در رتبه اش پیدا نشد
سالهای سال در چشم انتظاری سوخته
در فراق روی بابا دیده بر در دوخته
اسم زندان در دل او شعله ها افروخته
گریه های بی صدا را از کسی آموخته
خانهٔ موسی بن جعفر بیت الاحزانش شده
گریه در ده سالگی روزی چشمانش شده
در یتیمی احترامش را نگه می داشتند
دور تا دورش برادر ها اقامت داشتند
بی اجازه پا کنار خانه اش نگذاشتند
جای هیزم شاخه گل در پشت در بگذاشتند
داغ بابا دید اما داغی مسمار نه
کوچه های تنگ دید اما درودیوار نه
فاطمه بود و مدینه قامتش را تا نکرد
بی حیایی با لگد در را به سویش وا نکرد
با کف پا روی چادر قاتلی امضا نکرد
گوشوارش را کسی در کوچه ها پیدا نکرد
مادرش زهرا ولی در زیر یک «در» گیر کرد
سینهی زخمی سه ماهه مادرش را پیر کرد
بعد بابا با رضا جان بیشتر مأنوس شد
ساحل چشمان او دلبند ِ اقیانوس شد
غربت آن دم در تمام ِ هستی اش ملموس شد
که رضایش از مدینه رهسپار طوس شد
شد مدینه بی رضا، یکسال مانند قفس
گریه می کرد و صدا می زد رضا را هرنفس
نامه ای از یار آمد، بالهایش باز شد
موسم ناقه سواری های او آغاز شد
تا به شهر ساوه بغض دشمنان ابراز شد
بال و پرهای های کبوتر ها شکارِ باز شد
صحنه ای از کربلا با دیدهٔ تر دیده است
در دیار بی کسی داغ برادر دیده است
سوی قم او داغدار آمد ولی با احترام
کوچه واکردند مردم در میان ازدحام
می رسید از هر طرف تنها صدای السلام
شد گریز روضه ام یک جمله «ای لعنت به شام»
چه بلایی بر سر ناموس حق آورده اند
عمه سادات را خیلی مُعَطّل کرده اند
کوچه کوچه محمل ِ بی پرده را چرخانده اند
دورِ ناقه چشمهای بی طهارت مانده اند
خارجی فرزند زهرا را به خنده خوانده اند
بسکه سرها را به روی نیزه ها رقصانده اند
بارها از روی نیزه سر زمین افتاده است
گیسوی آقام دست آن و این افتاده است
بی طهارت ، دستْ گردان آیهٔ تطهیر شد
بسته دستِ قافله در حلقهٔ زنجیر شد
باتکانِ نیزهٔ ششماهه مادر پیر شد
بارها با نیزه دار مست او درگیر شد
داد زد نامرد با بال و پرش بازی نکن
کودکم خوابیده بس کن باسرش بازی نکن
🔸شاعر:
#قاسم_نعمتی
_________________
#حضرت_معصومه #مرثیه_حضرت_معصومه
شوق نماز شُکر پدرها چه محشر است
وقتی خبر رسیده که نوزاد دختر است
دختر چه دختریست کریمه مطهر است
در یک کلام مظهر الله اکبر است
ریحانه بهشتی موسی بن جعفر است
بار دگر نشسته به منظور دیگری
موسای دیگری وسط طور دیگری
تابیده شد به عرش خدا نور دیگری
زهرا هبوط کرده زمین جور دیگری
خیر کثیر خانه باباست کوثر است
لولاک آمدست برای دو فاطمه
پیغمبران شدند گدای دو فاطمه
عالم فدای شرم و حیای دو فاطمه
ما سجده میکنیم به پای دو فاطمه
معصومه مثل مادر خود از همه سر است
نشنیده اند از لب او جز رضا رضا
دارد تپش تپش دل او یک صدا...رضا
طوری دل کریمه گره خورده با رضا
وابسته اش شدست دراین سالها رضا
خواهر نگو که دار و ندار برادر است
آمد به قم رسید گلستان درست کرد
چادر تکاند رحمت باران درست کرد
چه جنتی میان بیابان درست کرد
نوکر برای حضرت سلطان درست کرد
بختش بلند هرکه براین خانه نوکر است
جاده به جاده پشت سر یار راه رفت
بیمار بود با تن تبدار راه رفت
شکر خدا که دور ز اشرار راه رفت
در یک مسیر راحت و هموار راه رفت
این شأن واقعی نوامیس حیدر است
پادرد میکشید ولی خون جگر نبود
با مست های بی سرو پا همسفر نبود
آزرده از شلوغی بین گذر نبود
یعنی اسیر طعنه ی صدها نفر نبود.
حالا گریز روضه به یک جای دیگر است
آنجا که آفتاب بدون حجاب بود
رنگ کبود بر رخ زنها نقاب بود
پایین نیزه زیر کتک ها رباب بود
درآن میانه صحبت بزم شراب بود
بازین چه شورش است که هردیده ای تر است
🔸شاعر:
#سید_پوریا_هاشمی
_____________
|⇦•شلوغی ضریح تو بخاطر...
#سینه_زنی و توسل به حضرت معصومه سلام الله علیها
شلوغی ضریح تو بخاطر قدم فاطمه است
یقین شده که زائرت مجاور حرم فاطمه است
گرد و خاک حرمت قیمت داره
بوسه به ضریح تو برکت داره
به ساحت شهربانوی قم سلام
به مرقد زهرای دوم سلام
به خواهر خورشید هشتم سلام
نظرنما به حال ما نگاهِ تو پرِکرامتِ
ثواب یک زیارتت شفاعتِ روز قیامتِ
مثلِ صحن تو کجا دنیا داره
واسم حسِّ حرم زهرا داره
به چشمه ی جوشان کوثر سلام
به عصمتِ زهرای اطهر سلام
به زینبِ موسی بن جعفر سلام
به ساحت شهربانوی قم سلام
به مرقد زهرای دوم سلام
به خواهر خورشید هشتم سلام
|⇦•یه خواهری رو میشناسم...
#سینه_زنی و توسل به حضرت معصومه سلام الله علیها
یه خواهری رو میشناسم
تا وارد قم شده بود
پُر از تبسم شده بود
از بس که گُل ریختن براش
بین گُلا گم شده بود
یه خواهری رو میشناسم
همش می گفت خدا خدا
همش می گفت رضا رضا
آخه بگو سراغتو
داداش بگیرم از کیا
ببین قیامتِ قم
رحمت به غیرتِ قم
همه میگفتن دخترِ امامِ
برید کنار که خواهرِ امامِ
به دستم شاخه نبات می دادن
همش سلام و صلوات می دادن
زنا گرفتن دور محملمش رو
کسی نیومد بشکنه دلش رو
با شاخه گل دورش همه حجاب بود
چه بزمی بود، دست همه گلاب بود
یه خواهری رو میشناسم
تا وارد شام شده بود
خارجی اعلام شده بود
گُل نیاوردن زخمیِ
سنگِ سَرِ بام شده بود
یه خواهری رو میشناسم
همش می گفت حسین حسین
غریب عالمین حسین
اینجا کجاست تو مردمش
رفته حیا از بین حسین
ببین جنایت شام
لعنت به غیرت شام
مگر که زینب دختر امام نیست
عمه ی سادات خواهر امام نیست
اونا که سایشونو هم ندیدن
حالا کجان، تو مجلس یزیدن
مردا گرفتن دور محملش رو
میکِشیدن چادر محملش رو
اونجا کجاحرف از گل و گلاب بود
چه بزمی بود دست همه شراب بود
الشام الشام
خالیِ جای داداشام
الشام الشام
زینب و مجلس حرام
من عزیز همه بودم که حقیرم کردن
دست بسته به سوی شام اسیرم کردن
تا شهر شام رفتم و معجر نداشتم
تقصیر من چه بود برادر نداشتم
*یا امام رضا! من امشب اومدم فقط یه جمله بهتون بگم...*
خواهرِ تو بسته نشد بین طناب
معصومه رو هیچکی نبرد بزم شراب
*اما "سَلامٌ عَلَی قَلبِ زینبِ الصَّبور"دید جلو چشمش چوب خیزران داره بالا میره، ای حسین.....*
چوبی به لبت نشسته دیدم
دندان تو را شکسته دیدم
|⇦•دل شده راهی دوباره...
#سینه_زنی و توسل به حضرت معصومه سلام الله علیها
دل شده راهی دوباره سوی قم
بر مشام جان رسیده بوی قم
پر زدم تا کعبه ی دلجوی قم
سائلم من سائلِ بانویِ قم
فاطمه اینجا پناهم داده است
حضرت معصومه راهم داده است
این حرم بوی خراسان می دهد
بوی الطاف فراوان می دهد
بهترین ها را به مهمان می دهد
مردگان را خادمش جان می دهد
تا ابد قم خانه ي امید ماست
کاظمین و مشهد و کرب و بلاست
چون نگینی در جهان پیداست قم
مرکز فقه و اصول ماست قم
شعبه ای از عالم بالاست قم
یار ما در شادی و غم هاست قم
جای جای قم معطر گشته است
مرجع تقلید پرور گشته است
واشده از قم دری سوی جنان
گَشته قم سنگِ صبورِ عاشقان
دارد این شهرِ ملائک پاسبان
از مزارِ مخفیِ زهرا نشان
حضرت معصومه از روزِ اَلَست
فاطمه در فاطمه در فاطمه است
اوست که اعجازِ عیسی می کند
درد را نامش مداوا می کند
مثل بابایش گِره وا می کند
دُختِ موسی کارِ موسی می کند
در قیامت هم قیامت می کند
خوب و بدها را شفاعت می کند
بود آن نورِ دو چشمان رضا
سخت دلتنگ و پریشان رضا
روز و شب دلواپس جان رضا
پیر شد از داغ هجران رضا
از مدینه تا به قم بی تاب بود
چشم او از غصه ها پر آب بود
گرچه بار غم روی شانه کشید
پای دوریِ رضا قدش خمید
جز ادب چیزی از این مردم ندید
پیش دنیا شهر قم شد رو سفید
خیره بر قم بود چشم آسمان
احترامش کرد هر پیر و جوان
حرفِ مهمان است و حرفِ احترام
آی مردم هست ناموسِ امام
واجب التّعظیم چون بیت الحرام
داد قم مهمان نوازی یاد شام
قبرِ خانم بین ویرانه نبود
دفن و تشییعش غریبانه نبود
بینِ ویرانه رقیه پیر شد
با لگد با تازیانه سیر شد
خسته از زخم غل و زنجیر شد
غیر زینب از همه دلگیر شد
زنده کرد او داغِ هجده ساله را
کُشت غسلِ او زنِ غساله را
#شاعر محمدحسين رحيميان
#روضه و توسل به حضرت معصومه سلام الله علیها
"اللهم صل علی محمد و آله الطاهرین"
دارد دل ما راه نجاتی دیگر
در مشهد و در قم عتباتی دیگر
بر بانوی باکرامت قم صلوات
بر شاهِ خراسان صلواتی دیگر
"السلام علیکِ یا بِنتَ ولی الله"
سلام دختر ولی خدا
"السلام علیکِ یا اُختَ ولی الله"
سلام خواهر امام رضا
"السلام علیکِ یا عمة ولی الله"
سلام عمه ي جوادالائمه
"یا فاطمَه اِشفعی لَنا فی الجنه"
شفاعت منم به دست شماست ای عمه ي سادات
"فَاِنَّ لکِ عندالله شأنا مِنَ الشأن"
سفره دار قديميِ دنيا
اي كريمِ شفيعه ي فردا
گنبدت را نگاه می كرم
خوش به حال پرِ كبوترها
پيش تو بی اِراده می گويم
السلام عليكِ يا زهرا
*اگه بري مدینه کسی نمیتونه بلند بلند گریه کنه، قانون مدینه اینه، هر کی بلند بلند گریه کنه، دلش رو میشکنند...این گدا سوی مدینه سفری می خواهد...
یا حضرت معصومه! مدینه نمیتونم برم...دلم خوشه شما رو دارم...میگم اینقدر میام حرمت، به مادرت زهرا سلام میدم، که یه روزی برسه من رو مدینه راه بدن...امام زمانم بفرماد:جَوُونا لباس کارگری بپوشید، حرم اجداد من رو بسازید... بعد اگه ما رو قابل بدونند، بفرماد جوونا بلند شید شما رو ببرم کنار قبر مادرم زهرا...تصورشم قشنگه...من یه مدینه اینجوری میخوام...*
پيش تو بی اِراده می گويم
السلام عليكِ يا زهرا
كار خورشيد می كند آری
ذره ای را كه می بری بالا
با همين شور و حال و تاب و تبم
راهي جاده ی سه شنبه شبم
سجده ها و قيام های منی
هدف احترام های منی
السلام عليكِ يا بانو
تو عليكِ السَّلام هاي منی
زينبِ دومی و بعدِ رضا
عمه جان امام های منی
لحظه های خوش حرم رفتن
استواریِ گام هایِ منی
در دلم با تو درد و دل كردم
يكی از هم كلام هایِ منی
انعكاس جمالیِ زهرا
حضرت زينبِ امام رضا
*امشب هر کسی برا این بی بی گریه کنه، خودش رو برا امام رضا عزیز می کنه...
حالا حضرت معصومه داره میاد سمتِ قم، به قصد دیدار برادر رفته... ساوه مریض شدن، .بی بی رو با عزت و احترام بردند...*
تا کی به تو از دور سلامی برسانم
از تو خبری نیست برادر، نگرانم
در می زند این بار کسی، از هیجانم
شاید که تو برگشته ای، ای پاره ی جانم
یک روز به یعقوب اگر جامه رسیده
حالا به من از سوی رضا، نامه رسیده
ای کاش که از تو خبری داشته باشم
در آتشِ عشقِ تو پَری داشته باشم
باید به خراسان سفری داشته باشم
در راه به قم هم نظری داشته باشم
با خاطر آسوده بمان چشم به راهم
یک قافله محرم به خدا هست سپاهم
* "فَسَألَت کَم بینَها و بین قم؟ "بی بی سوال کرد از ساوه تا قم چقدر راهه؟
"قالوا:عَشَرَةُثَلاثَة " بی بی جان! راهی نیست..ده فرسخ راهه..." فَقالَت اِحمِلونی الیها..." من رو قم ببرید... شنیدم قم مرکز شیعیان ماست... مرکز محبین ماست...
"لَمّا وَصَلَ خَبرُها الی قم... "وقتی خبر آمدنش به قم رسید... "اِستَقبَلُها اشرافُ قم..." بزرگان قم آمدند... راویان حدیث آمدند...علما آمدند...با عزت و احترام بی بی رو بردند منزل موسی بن خزرج...،همه می اومدن عیادت.. .همه سر می زدند... این خونه بیت النور شد... تا شب آخر بی بی رسید...*
باید نرسیدن به رضا را بپذیرم
حالا به شهادت برسم یا که بمیرم
وقتی که پریشان و بیمار و اسیرم
خوب است که در حجره خود روضه بگیرم
با یاد غمِ فاطمه هق هق بنویسم
بر حاشیه برگ شقایق بنویسم
اما جَوُونا ایشون یه فاطمه بود...این یه مریضِ بود... چطور مراقبت کردند... چطور احترام کردند.... یه مریضی هم مدینه بود..."قَد عَصَبَت رأسَها "همه ش سرش رو با دستاری می بست... مادرم همیشه سر درد داره... اگه برای این دو کلمه مُردی،خدا رحمتت کنه...
"فَنَحلَ جسمُها..."مادرم آب شد...مادرم ضعیف شد....*