|⇦•دل شده راهی دوباره...
#سینه_زنی و توسل به حضرت معصومه سلام الله علیها
دل شده راهی دوباره سوی قم
بر مشام جان رسیده بوی قم
پر زدم تا کعبه ی دلجوی قم
سائلم من سائلِ بانویِ قم
فاطمه اینجا پناهم داده است
حضرت معصومه راهم داده است
این حرم بوی خراسان می دهد
بوی الطاف فراوان می دهد
بهترین ها را به مهمان می دهد
مردگان را خادمش جان می دهد
تا ابد قم خانه ي امید ماست
کاظمین و مشهد و کرب و بلاست
چون نگینی در جهان پیداست قم
مرکز فقه و اصول ماست قم
شعبه ای از عالم بالاست قم
یار ما در شادی و غم هاست قم
جای جای قم معطر گشته است
مرجع تقلید پرور گشته است
واشده از قم دری سوی جنان
گَشته قم سنگِ صبورِ عاشقان
دارد این شهرِ ملائک پاسبان
از مزارِ مخفیِ زهرا نشان
حضرت معصومه از روزِ اَلَست
فاطمه در فاطمه در فاطمه است
اوست که اعجازِ عیسی می کند
درد را نامش مداوا می کند
مثل بابایش گِره وا می کند
دُختِ موسی کارِ موسی می کند
در قیامت هم قیامت می کند
خوب و بدها را شفاعت می کند
بود آن نورِ دو چشمان رضا
سخت دلتنگ و پریشان رضا
روز و شب دلواپس جان رضا
پیر شد از داغ هجران رضا
از مدینه تا به قم بی تاب بود
چشم او از غصه ها پر آب بود
گرچه بار غم روی شانه کشید
پای دوریِ رضا قدش خمید
جز ادب چیزی از این مردم ندید
پیش دنیا شهر قم شد رو سفید
خیره بر قم بود چشم آسمان
احترامش کرد هر پیر و جوان
حرفِ مهمان است و حرفِ احترام
آی مردم هست ناموسِ امام
واجب التّعظیم چون بیت الحرام
داد قم مهمان نوازی یاد شام
قبرِ خانم بین ویرانه نبود
دفن و تشییعش غریبانه نبود
بینِ ویرانه رقیه پیر شد
با لگد با تازیانه سیر شد
خسته از زخم غل و زنجیر شد
غیر زینب از همه دلگیر شد
زنده کرد او داغِ هجده ساله را
کُشت غسلِ او زنِ غساله را
#شاعر محمدحسين رحيميان
#روضه و توسل به حضرت معصومه سلام الله علیها
"اللهم صل علی محمد و آله الطاهرین"
دارد دل ما راه نجاتی دیگر
در مشهد و در قم عتباتی دیگر
بر بانوی باکرامت قم صلوات
بر شاهِ خراسان صلواتی دیگر
"السلام علیکِ یا بِنتَ ولی الله"
سلام دختر ولی خدا
"السلام علیکِ یا اُختَ ولی الله"
سلام خواهر امام رضا
"السلام علیکِ یا عمة ولی الله"
سلام عمه ي جوادالائمه
"یا فاطمَه اِشفعی لَنا فی الجنه"
شفاعت منم به دست شماست ای عمه ي سادات
"فَاِنَّ لکِ عندالله شأنا مِنَ الشأن"
سفره دار قديميِ دنيا
اي كريمِ شفيعه ي فردا
گنبدت را نگاه می كرم
خوش به حال پرِ كبوترها
پيش تو بی اِراده می گويم
السلام عليكِ يا زهرا
*اگه بري مدینه کسی نمیتونه بلند بلند گریه کنه، قانون مدینه اینه، هر کی بلند بلند گریه کنه، دلش رو میشکنند...این گدا سوی مدینه سفری می خواهد...
یا حضرت معصومه! مدینه نمیتونم برم...دلم خوشه شما رو دارم...میگم اینقدر میام حرمت، به مادرت زهرا سلام میدم، که یه روزی برسه من رو مدینه راه بدن...امام زمانم بفرماد:جَوُونا لباس کارگری بپوشید، حرم اجداد من رو بسازید... بعد اگه ما رو قابل بدونند، بفرماد جوونا بلند شید شما رو ببرم کنار قبر مادرم زهرا...تصورشم قشنگه...من یه مدینه اینجوری میخوام...*
پيش تو بی اِراده می گويم
السلام عليكِ يا زهرا
كار خورشيد می كند آری
ذره ای را كه می بری بالا
با همين شور و حال و تاب و تبم
راهي جاده ی سه شنبه شبم
سجده ها و قيام های منی
هدف احترام های منی
السلام عليكِ يا بانو
تو عليكِ السَّلام هاي منی
زينبِ دومی و بعدِ رضا
عمه جان امام های منی
لحظه های خوش حرم رفتن
استواریِ گام هایِ منی
در دلم با تو درد و دل كردم
يكی از هم كلام هایِ منی
انعكاس جمالیِ زهرا
حضرت زينبِ امام رضا
*امشب هر کسی برا این بی بی گریه کنه، خودش رو برا امام رضا عزیز می کنه...
حالا حضرت معصومه داره میاد سمتِ قم، به قصد دیدار برادر رفته... ساوه مریض شدن، .بی بی رو با عزت و احترام بردند...*
تا کی به تو از دور سلامی برسانم
از تو خبری نیست برادر، نگرانم
در می زند این بار کسی، از هیجانم
شاید که تو برگشته ای، ای پاره ی جانم
یک روز به یعقوب اگر جامه رسیده
حالا به من از سوی رضا، نامه رسیده
ای کاش که از تو خبری داشته باشم
در آتشِ عشقِ تو پَری داشته باشم
باید به خراسان سفری داشته باشم
در راه به قم هم نظری داشته باشم
با خاطر آسوده بمان چشم به راهم
یک قافله محرم به خدا هست سپاهم
* "فَسَألَت کَم بینَها و بین قم؟ "بی بی سوال کرد از ساوه تا قم چقدر راهه؟
"قالوا:عَشَرَةُثَلاثَة " بی بی جان! راهی نیست..ده فرسخ راهه..." فَقالَت اِحمِلونی الیها..." من رو قم ببرید... شنیدم قم مرکز شیعیان ماست... مرکز محبین ماست...
"لَمّا وَصَلَ خَبرُها الی قم... "وقتی خبر آمدنش به قم رسید... "اِستَقبَلُها اشرافُ قم..." بزرگان قم آمدند... راویان حدیث آمدند...علما آمدند...با عزت و احترام بی بی رو بردند منزل موسی بن خزرج...،همه می اومدن عیادت.. .همه سر می زدند... این خونه بیت النور شد... تا شب آخر بی بی رسید...*
باید نرسیدن به رضا را بپذیرم
حالا به شهادت برسم یا که بمیرم
وقتی که پریشان و بیمار و اسیرم
خوب است که در حجره خود روضه بگیرم
با یاد غمِ فاطمه هق هق بنویسم
بر حاشیه برگ شقایق بنویسم
اما جَوُونا ایشون یه فاطمه بود...این یه مریضِ بود... چطور مراقبت کردند... چطور احترام کردند.... یه مریضی هم مدینه بود..."قَد عَصَبَت رأسَها "همه ش سرش رو با دستاری می بست... مادرم همیشه سر درد داره... اگه برای این دو کلمه مُردی،خدا رحمتت کنه...
"فَنَحلَ جسمُها..."مادرم آب شد...مادرم ضعیف شد....*
مادر #آرمان در مراسم تدفین فرزندش میگفت: «بچهام رو آروم بذار تو #قبر، همه ی بدنش زخمی و کبوده»
گفتم: «خیالتون راحت باشه، آرمان تو بغل #امام_حسینِ»
|⇦•چند وقته دارم، تو آتیش...
#سینه_زنی و توسل به حضرت معصومه سلام الله علیها
یا حضرت معصومه...
چند وقته دارم، تو آتیش دوری میسوزم
چند وقته گریه، شده کار هر شب و روزم
برا دیدن تو، از مدینه میام
الهی که نشه، حج من نا تمام
اونکه قصه ي عشق ماست
حدیث مادرم زهراست
هر جایی که امام باشه
اونجا کعبه ي این دنیاست
یا حضرت معصومه...
خیلی غم دیدم، عمریِ چشام شده پر خون
یادته کُشتن، بابامونو گوشه زندون
چطوری ببینم، این فراق تو رو؟
نمیخوام ببینم، دیگه داغ تو رو
غرق حسرت و آه مونده
خواهرت توی راه مونده
محرمامو تؤ راه کشتن
خواهرت بی پناه مونده
یا حضرت معصومه...
اهل قم بودن، خیال تو راحت باشه
نگذاشتن سهمِ، خواهر تو غربت باشه
توی قم ندیدم، چیزی جز احترام
زنده شد تؤ دلم، یادِ زینب و شام
میدونم میباره چشمات
اینه روضه ي ما سادات
که به عمه جسارت شد
دَم دروازه ي ساعات
یا زینب و یا زینب...
#شاعر محمدرضا رضایی
|⇦•میونِ شلوغی شهر...
#سینه_زنی و توسل به حضرت معصومه سلام الله علیها
میونِ شلوغی شهر
تا دلی دوباره گم شد
یادش افتاد که تو هستی
پا شد و راهی قم شد
رو به روی گنبد تو
قلبامون میشن کبوتر
تشنه ي یه جرعه نوریم
دخترِ موسی بن جعفر
سلام ای خواهرِ خورشید
سلام ای حضرت بارون
به شوق مهربونی هات
دوباره اومده مهمون
چه غریبونه یه عاشق
پیش تو رضا، رضا کرد
گره هاشو دستای تو
چقد عاشقونه وا کرد
حالا که مدینه دوره
تو بیا و مادری کن
با نگات ملیکه قم
این دِلا رو کوثری کن
از حرم تا جمکرانم
جاده ای چشم انتظاره
تا همین روزا رو خاکش
آقامون قدم بذاره
سلام ای خواهر خورشید
سلام ای حضرت بارون
به شوق مهربونی هات
دوباره اومده مهمون
گنبدِ طلایی تو
به دل همه نشسته
با چه امیدی رسیدن
زائرایِ دل شکسته
سلام ای خواهرخورشید
سلام ای حضرت بارون
به شوق مهربونی هات
دوباره اومده مهمون