eitaa logo
ذاکرین آل الله
278 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
299 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
و توسل به حضرت معصومه سلام الله علیها "اللهم صل علی محمد و آله الطاهرین" دارد دل ما راه نجاتی دیگر در مشهد و در قم عتباتی دیگر بر بانوی باکرامت قم صلوات بر شاهِ خراسان صلواتی دیگر "السلام علیکِ یا بِنتَ ولی الله" سلام دختر ولی خدا "السلام علیکِ یا اُختَ ولی الله" سلام خواهر امام رضا "السلام علیکِ یا عمة ولی الله" سلام عمه ي جوادالائمه "یا فاطمَه اِشفعی لَنا فی الجنه" شفاعت منم به دست شماست ای عمه ي سادات "فَاِنَّ لکِ عندالله شأنا مِنَ الشأن" سفره دار قديميِ دنيا اي كريمِ شفيعه ي فردا گنبدت را نگاه می كرم خوش به حال پرِ كبوترها پيش تو بی اِراده می گويم السلام عليكِ يا زهرا *اگه بري مدینه کسی نمیتونه بلند بلند گریه کنه، قانون مدینه اینه، هر کی بلند بلند گریه کنه، دلش رو میشکنند...این گدا سوی مدینه سفری می خواهد... یا حضرت معصومه! مدینه نمیتونم برم...دلم خوشه شما رو دارم...میگم اینقدر میام حرمت، به مادرت زهرا سلام میدم، که یه روزی برسه من رو مدینه راه بدن...امام زمانم بفرماد:جَوُونا لباس کارگری بپوشید، حرم اجداد من رو بسازید... بعد اگه ما رو قابل بدونند، بفرماد جوونا بلند شید شما رو ببرم کنار قبر مادرم زهرا...تصورشم قشنگه...من یه مدینه اینجوری میخوام...* پيش تو بی اِراده می گويم السلام عليكِ يا زهرا كار خورشيد می كند آری ذره ای را كه می بری بالا با همين شور و حال و تاب و تبم راهي جاده ی سه شنبه شبم سجده ها و قيام های منی ‌هدف احترام های منی السلام عليكِ يا بانو تو عليكِ السَّلام هاي منی زينبِ دومی و بعدِ رضا عمه جان امام های منی لحظه های خوش حرم رفتن استواریِ گام هایِ منی در دلم با تو درد و دل كردم يكی از هم كلام هایِ منی انعكاس جمالیِ زهرا حضرت زينبِ امام رضا *امشب هر کسی برا این بی بی گریه کنه، خودش رو برا امام رضا عزیز می کنه... حالا حضرت معصومه داره میاد سمتِ قم، به قصد دیدار برادر رفته... ساوه مریض شدن، .بی بی رو با عزت و احترام بردند...* تا کی به تو از دور سلامی برسانم از تو خبری نیست برادر، نگرانم در می زند این بار کسی، از هیجانم شاید که تو برگشته ای، ای پاره ی جانم یک روز به یعقوب اگر جامه رسیده حالا به من از سوی رضا، نامه رسیده ای کاش که از تو خبری داشته باشم در آتشِ عشقِ تو پَری داشته باشم باید به خراسان سفری داشته باشم در راه به قم هم نظری داشته باشم با خاطر آسوده بمان چشم به راهم یک قافله محرم به خدا هست سپاهم * "فَسَألَت کَم بینَها و بین قم؟ "بی بی سوال کرد از ساوه تا قم چقدر راهه؟ "قالوا:عَشَرَةُثَلاثَة " بی بی جان! راهی نیست..ده فرسخ راهه..." فَقالَت اِحمِلونی الیها..." من رو قم ببرید... شنیدم قم مرکز شیعیان ماست... مرکز محبین ماست... "لَمّا وَصَلَ خَبرُها الی قم... "وقتی خبر آمدنش به قم رسید‌‌‌... "اِستَقبَلُها اشرافُ قم..."‌ بزرگان قم آمدند... راویان حدیث آمدند...علما آمدند...با عزت و احترام بی بی رو بردند منزل موسی بن خزرج...،همه می اومدن عیادت.. .همه سر می زدند... این خونه بیت النور شد... تا شب آخر بی بی رسید...* باید نرسیدن به رضا را بپذیرم حالا به شهادت برسم یا که بمیرم وقتی که پریشان و بیمار و اسیرم خوب است که در حجره خود روضه بگیرم با یاد غمِ فاطمه هق هق بنویسم بر حاشیه برگ شقایق بنویسم اما جَوُونا ایشون یه فاطمه بود...این یه مریضِ بود... چطور مراقبت کردند... چطور احترام کردند.... یه مریضی هم مدینه بود..."قَد عَصَبَت رأسَها "همه ش سرش رو با دستاری می بست...‌ مادرم همیشه سر درد داره... اگه برای این دو کلمه مُردی،خدا رحمتت کنه... "فَنَحلَ جسمُها..."مادرم آب شد...مادرم ضعیف شد....*
آقای ، مماشت بس است!!! وحوش بیش از ۶۰ نفر از حافظان امنیت و مردم عادی را سرشان را بریدند، آتششان زدند، چاقو زدند... و محاربان را در مقابل مردم مجازات کنید.. این کمترین خواسته مردم برای بازگشت است
مادر در مراسم تدفین فرزندش می‌گفت: «بچه‌ام رو آروم بذار تو ، همه ی بدنش زخمی و کبوده» گفتم: «خیالتون راحت باشه، آرمان تو بغل »
|⇦•چند وقته دارم، تو آتیش... و توسل به حضرت معصومه سلام الله علیها یا حضرت معصومه... چند وقته دارم، تو آتیش دوری می‌سوزم چند وقته گریه، شده کار هر شب و روزم برا دیدن تو، از مدینه میام الهی که نشه، حج من نا تمام اونکه قصه ي عشق ماست حدیث مادرم زهراست هر جایی که امام باشه اونجا کعبه ي این دنیاست یا حضرت معصومه... خیلی غم دیدم، عمریِ چشام شده پر خون یادته کُشتن، بابامونو گوشه زندون چطوری ببینم، این فراق تو رو؟ نمی‌خوام ببینم، دیگه داغ تو رو غرق حسرت و آه مونده خواهرت توی راه مونده محرمامو تؤ راه کشتن خواهرت بی پناه مونده یا حضرت معصومه... اهل قم بودن، خیال تو راحت باشه نگذاشتن سهمِ، خواهر تو غربت باشه توی قم ندیدم، چیزی جز احترام زنده شد تؤ دلم، یادِ زینب و شام می‌دونم می‌باره چشمات اینه روضه ي ما سادات که به عمه جسارت شد دَم دروازه ي ساعات یا زینب و یا زینب... محمدرضا رضایی
|⇦•میونِ شلوغی شهر... و توسل به حضرت معصومه سلام الله علیها میونِ شلوغی شهر تا دلی دوباره گم شد  یادش افتاد که تو هستی پا شد و راهی قم شد رو به روی گنبد تو قلبامون میشن کبوتر تشنه ي یه جرعه نوریم  دخترِ موسی بن جعفر سلام ای خواهرِ خورشید  سلام ای حضرت بارون به شوق مهربونی هات  دوباره اومده مهمون  چه غریبونه یه عاشق  پیش تو رضا، رضا کرد گره هاشو دستای تو چقد عاشقونه وا کرد حالا که مدینه دوره تو بیا و مادری کن  با نگات ملیکه قم   این دِلا رو کوثری کن از حرم تا جمکرانم  جاده ای چشم انتظاره تا همین روزا رو خاکش آقامون قدم بذاره سلام ای خواهر خورشید سلام ای حضرت بارون به شوق مهربونی هات دوباره اومده مهمون گنبدِ طلایی تو به دل همه نشسته با چه امیدی رسیدن  زائرایِ دل شکسته سلام ای خواهرخورشید  سلام ای حضرت بارون به شوق مهربونی هات  دوباره اومده مهمون
|⇦•ای به قم آفتاب... و توسل به حضرت معصومه سلام الله علیها ای به قم آفتاب خَلقِ جهان دُختِ موسی سلاله ی قرآن عمه و دُخت و خواهر سه امام مادرِ کُل عالمِ امکان زینبِ دوم بَنیِ الزَّهرا عمه ی چهار حجتِ یزدان صحن تو مسجدالرسول همه حرم امن توست کعبه جان پدر و مادرم به قربانت نه،همه جان عالمت قربان گَشت روز ورود تو در قم روز عیدِ کرامت و احسان اهل قم از برای استقبال همه با دسته گل شدند روان مرد و زن دور محملت گشتند اشک شوق همه ز دیده روان *چرا زیر لب داری میگی زینب...؟! * قم، دل از گلشن بهشت گرفت محملت بس که گشت گلباران کاش زینب به قم سفر می کرد تا نمی دید آن همه طغیان اهل قم کی برند مهمان را گه به بزم شراب و گه زندان جای تو خانه ی موسیِ خزرج جای زینب به گوشه ی ویران دور تو عالمان فقه و اصول دور او اِبن سعد و شمر و سنان دختر فاطمه بازار، خدا رحم کند چادر پاره و انظار،خدا رحم کند یک زن و قافله و خنده نامحرم ها بر اسیران گرفتار،خدا رحم کند زنی از بغض صدا زد که کدام است حسین؟! نوبت من شده این بار،خدا رحم کند یک نفر گفت اگر بغض علی را داری سنگ با حوصله بردار، خدا رحم کند راهمان از گذر برده فروشان افتاد جلوی چشم علمدار،خدا رحم کند نیزه داران همه مستند نیفتی پایین حنجرت خوب نگه دار، خدا رحم کند *من از شما سوال می کنم:نمیگم سَرِ بُریده، اگه یه پیکر مجروح رو بخوان، جلوی بچه ات بذارن...اجازه میدی...؟!! ، نیمه شب زینب دید هیاهو شد...صدا چکمه هاشون داره میاد... علامه ی مجلسی علیه الرحمه می نویسه: ریختند تو خرابه...عمه ی امام زمان جلو آمد نبرید این سر رو...یه نامرد چنان با پشت دست سیلی زد به عمه ی سادات... از زبان زین العابدین میخوام براتون روضه بخونم: میگه سر رو پرت کردند جلوی رقیه...طبقی در کار نبود...چشم رقیه افتاد به بابا...زین العابدین میگه:"اِنَّ رأسَ أبی مُضرَّعا..." سر بابام له شده بود.. تا چشمش به لب و دندون بابام افتاد، اونقَدَر تو لب و دندونش زد رقیه... همه ی دهن پر از خون شده بود...* به زحمت تکیه بر دیوار می کرد گهی این جمله را تکرار می کرد الهی صورتش آتش بگیرد که با سیلی مرا بیدار می کرد " یَا رَحْمَةَ اللهِ الْوَاسِعَه،یَا بابَ نَجاةَ الاُمه" سری به نیزه بلند است در برابر زینب خدا کند که نباشد سر برادر زینب... *"رَحَمَ الله مَن نادیٰ: یا حسین..."*
"مَنْ زارَ الْمَعْصُومَهَ بِقُمْ کَمَنْ زارَنی" امام رضا جان فرمودند: کسی که را در قم زیارت کند مانند آن است که مرا کرده است. بحارالانوار جلد102 صفحه265
|⇦•بعد از پدر حالا نگارم را گرفتند... و توسل به حضرت معصومه سلام الله علیها *بریم دَرِ خونه ی بی بی حضرت معصومه سلام الله علیهما، شبِ رحلتِ شهادت گونه ی این بی بی است، به عشقِ برادرش یه مسیرِ طولانی رو راه افتاد و اومد تا برادرش رو ببینه، بریم ان شاالله حرمش، هر جوری میتونی برا این خانُم گریه کن...* بعد از پدر حالا نگارم را گرفتند از من تمام روزگارم را گرفتند از این جدایی جانِ من بر لب رسیده هستیِ من، تاب و قرارم را گرفتند انگار قسمت نیست وصل ما دوباره در ساوه شوقِ بی شمارم را گرفتند اما خیالت تخت هر جایی رسیدم خویشان و نزدیکان کنارم را گرفتند حالم بد است اما خدا را شکر در قم با مهربانی حال زارم را گرفتند با احترام و عزت و شوکت کمی از این بار غم هایی که دارم را گرفتند حتی زمان پر زدن از این قبیله مردم همه دور مزارم را گرفتند در شام اما خواهری مضطر چنین گفت: یارب! ببین دار و ندارم را گرفتند بالا و پایین رفتن از ناقه چه سخت است وقتی همه ایل و تبارم را گرفتند *یه زن وقتی بخواد سوارِ مرکبی بشه، وقتی ببینه نامحرم ها دارن نگاهش میکنن، خیلی خجالت میکِشه، همچین که میخواد پاش رو بالای رکاب بذاره، دور و برش رو نگاه میکنه نامحرما نبیننش... حالا حضرت زینب سلام الله علیها داره میگه: حسین جان!...* بالا و پایین رفتن از ناقه چه سخت است وقتی همه ایل و تبارم را گرفتند نیمی ز معجر سوخت، نیمی را کِشیدند اصلا تمام اعتبارم را گرفتند در گوش من مانده صدای ذوالجناحش میگفت: با نیزه سوارم را گرفتند *شنیدم نیزه به پهلوت زدن، همچین که شنیدم یهو دلم رفت مدینه، برا مادرم گریه کردم...* یک یادگاری بود، اما در خرابه بِنتُ الحُسِین آن یادگارم را گرفتند محمد جواد شیرازی یادم نرفته دور تو جنجال کردند جمعیتی را وارد گودال کردند آن ده سواری که تو را پامال کردند دیدم تنت را زنده زنده چال کردند دیر آمدم کاری زدستم بر نیآمد سر نیزه ی شمر از سَرِ تو در نیآمد دیر آمدم دیدم سرت دست کسی رفت گوشواره دخترت دست کسی رفت عمامۀ پیغمبرت دست کسی رفت هم نازنین انگشترت دست کسی رفت هم یادگار مادرت دست کسی رفت هم روسریِ دخترت دست کسی رفت دیر آمدم اول تو را نشناختم من خود را کنارِ پیکرت انداختم من ضجه زدن هایم مرا راضی نمی کرد ای کاش خولی با سرت بازی نمی کرد! محمد جواد پرچمی ای مادر! من بمیرم، میکِشی آه با فرودِ هر نیزه من بمیرم پشتِ هم زد، رو تنت با سر نیزه من بمیرم، دیگه جا نیست، شده نیزه در نیزه من بمیرم پشتِ هم زد، رو تنت با سر نیزه نیزه رو نیزه، چشای هرزه، آه ای مادر من بمیرم می کِشی آه با فرود هر نیزه انگار اومد بر قلبِ من فرود خنجری که سرِ تو از پیکرت ربود اونی که سر از پیکرت برید فکری به حالِ دلِ زینب نکرده بود؟ گلوتو می بوسم، رگاتو می بوسم تو رو خدا دست و پا نزن، اینقده مادر رو صدا نزن *ای حسین...*
تو شعرِ آمده از آسمان، تو بارانی که مصرعی به زمین آمدی به مهمانی کویر، قبل تو با مرگ‌و‌میر قافیه داشت سلام بر تو که این شعرِ مرده را جانی بمان و گرد و غبار مدینه را بتکان تو سهمِ مردمِ ما از مزار پنهانی ببخش ما را دست کویر، پاگیر است ببخش قم را ای زائرِ خراسانی! ببخش لهجه‌ی ما را سرِ تلاوت‌تان ای استخاره‌ی خوب ای فصیحِ قرآنی! تو جان بخواه، که مهمانی و حبیبِ خدا که پای هر نفست می‌دهیم قربانی سپرده‌ایم گدایان صدا به در نزنند نشسته‌ایم درِ خانه‌ات به دربانی مراقبیم که گردی به چادرت نرسد به تارِ معجرتان پودی از پریشانی مراقبیم نگاهی به سمت‌تان ندود اگر چه چشمه‌ی پاکی‌ست، چشمِ ایرانی سپرده‌ایم به آتش مراقبت باشد شنیده‌ایم برای که روضه می‌خوانی! 🔸شاعر: _________
قرار بود بیایی کبوترش باشی دوباره آینه‌ای در برابرش باشی نه این‌که پر بکشی و به شهر او نرسی میان راه، پرستوی پرپرش باشی مدینه، شهر غریبی برای فاطمه‌‌هاست نخواست گم شده،‌ چون قبر مادرش باشی به قم رسیدی و گم کرد دست و پایش را چو دید، آمده‌ای سایۀ سرش باشی اجازه خواست که گلدان مرمرت باشد که تا همیشه، تو یاس معطرش باشی خدا، تو را به دل تشنۀ زمین بخشید که تا بهار بیاید، تو کوثرش باشی که تا طلوع قیامت، شفاعت از تو رسد که تا رسیدن محشر، تو محشرش باشی... کرامتت، همه را یاد او می‌اندازد به تو چقدر می‌آید، که خواهرش باشی رسول گفت: که در طوس، پارۀ تن اوست نشد رسولِ سلام پیمبرش باشی خدا نخواست، تو هم با جوادِ او، آن شب گواه رنج نفس‌های آخرش باشی نخواست باز امامی، کنار خواهر خود... نخواست زینبِ یک شام دیگرش باشی 🔸شاعر: _____ 🔹
ای روح کرامت ها یا حضرت معصومه ای مظهر رحمت ها یا حضرت معصومه ای منشا غیرت ها یا حضرت معصومه سرچشمه عصمت ها یا حضرت معصومه گریم به عزای تو یا حضرت معصومه جانم به فدای تو یا حضرت معصومه مظلومی تو آه و سوز دل و سینه شد دلها همه محزون ای بانوی حزینه شد نور تو پس از زهرا بی مثل و قرینه شد چون بارگه ات در قم همتای مدینه شد آیم به هوای تو یا حضرت معصومه جانم به فدای تو یا حضرت معصومه گویند کسی زهری در کام تو بنهاده یا مرغ دلت جان از اندوه رضا داده هر چه که بود بر او بودی تو چو دلداده جان داده ای از هجران ای بانوی آزاده خوانم به رثای تو یا حضرت معصومه جانم به فدای تو یا حضرت معصومه در راه وصال یار دانم چه کشیده ای چون مادر خود زهرا بانوی شهیده ای اما نه چنان زینب نیلی و خمیده ای رأسی به سر نیزه هرگز تو ندیده ای هستم گدای تو یا حضرت معصومه جانم به فدای تو یا حضرت معصومه با قافله عشاق رو سوی خراسانی یاران همه جان دادند بر خاک بیابانی تو مانده ای و در قم در غصه جانانی بر دوری محبوبت تو کشته هجرانی قربان وفای تو یا حضرت معصومه جانم به فدای تو یا حضرت معصومه برتر ز دو صد ساره یا مریم عذرایی هم پایه زینب تو دردانه طاهایی بالاتری از عصمت ای روح طهورایی ای نایبة الزهرا تو جلوه زهرایی ماییم و ولای تو یا حضرت معصومه جانم به فدای تو یا حضرت معصومه ما با دل و جان خود پیمان وفا بستیم در کوی شما جانان عمری همه بنشستیم بر در کرم آییم از غیر شما ترسیم از اول دنیا ما تا روز جزا هستیم در تحت لوای تو یا حضرت معصومه جانم به فدای تو یا حضرت معصومه بر خاک تو در معراج گردیده نبی ناظر گفته که بود اینجا نوری ز خدا حاضر خوش می شود ای بانو با جان دل و خاطر با مهدی زهرا در کوی تو شوم زائر در صحن و سرای تو یا حضرت معصومه جانم به فدای تو یا حضرت معصومه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برای بار غمت سوگوار باید شد تمام عمر از این غصه زار باید شد   برای خضرشدن در کنارصحن تو با غلام و نوکر تو همجوار باید شد   نوشته اند برای زیارت زهرا بسوی مرقد تو رهسپار باید شد   برای مثل سلیمان شدن فقط بی بی به روی فرش حریمت سوار باید شد   برای اینکه امام رضا مرا بخرد ز داغ روضه ات ابر بهار باید شد   ندیدی آخر کاری برادر خود را از این مصیبت تو غصه دار باید شد   نوشته اند: کریمه، به مصحف نامت به شوق دانه رسیدم دوباره بربامت   تو آمدی و همه آمدند دیدن تو بهار شد همه جا با تب رسیدن تو   شبیه خیمه و گودال کربلا که نبود کریمه،پشت امام رضا دویدن تو   اگرچه از نفس افتادی و شدی پرپر ولی نبود چو زینب نفس بریدن تو   تو آمدی و در این شهر دلسپرده کسی به تازیانه نیامد برای چیدن تو   تو را نبرد کسی بر دهانه بازار فقط فراق شده علت خمیدن تو   عنان ناقه ی تو دست محرمان بود و نیامدند برای اسیر دیدن تو   ولی زسینه ی زینب زبانه بالا رفت به هرکجا که رسید تازیانه بالا رفت   سه ساله دخترکی زیر دست و پا افتاد به روی گونه ی این تک ستاره جا افتاد   هزار مرتبه جای همه کتک زدنش هزار مرتبه از ناقه بی هوا افتاد   به تازیانه کتک خورد و پاشد از جایش ولی دو مرتبه با ضربه های پا افتاد   زمین که خورد سه ساله کنار او عمه به یاد صحنه گودال کربلا افتاد   کنار دیده درخون نشسته اش صد بار سر عموی رشیدش ز نیزه ها افتاد   شبی که گم شد و آن زجر رفت دنبالش به روی ناقه روان بود و بی صدا افتاد   ولی به عمه پر از بوی فاطمه برگشت به سوی قافله زخمی تراز همه برگشت    
غمی میان دل خسته ام شرر دارد دل شکسته ام اینگونه همسفر دارد   کبوتری که نشسته به روی ایوانم دوباره آمده و از رضا خبر دارد   خیال غربت او می کشد مرا ، اما دلم زغصه زینب غمی دگر دارد :   ز کاروان اسیران و خواهری تنها که حلقه ای زیتیمان در به در دارد   ز مادری که سپر شد کبود شد خم شد ز مادری که ز غم دست بر کمر دارد   زمادری که کنار سر دو طفلانش ز کوچه های یهودی نشین گذر دارد   ز دختری که یتیم است و در تمامی راه به سمت نیزه بابا فقط نظر دارد   ز دختری که به لکنت به عمه اش میگفت بگو به دختر شامی که این ، پدر دارد   ز صوت ضربه سنگین سنگها فهمید لبان خشک پدر زخم های تر دارد   سر پدر به زمین خورد و بین آن مردم کسی نبود که سر را زخاک بردارد  
بی‌تاب رضا بودی و در تب بودی هرچند که از غصه لبالب بودی تو باهمه رنج‌ها که دیدی بانو برگی زکتابِ رنجِ زینب بودی دعاها و زیارت ها نشستند همیشه سرو قامت ها نشستند تویی آن ماه که پایین پایت خمینی ها و بهجت ها نشستند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به امام زمان(عج) خدایا پس چرا صاحب زمونم نمی آید که من تنها نمونم زده آتش به قلب من جدایی دعایم این شده آقا بیایی غریب و دل غمینم به راهت می نشینم بیایی برسرمن پاگذاری بگوآقاکجای این دیاری اباصالح اباصالح کجایی ۲ بیا تنهاترین مرد زمونه بیا تا در دلم غصّه نمونه دلم تنگه برای توکجایی چی میشه مجلس جدّت بیایی برای تو بمیرم غریبی تو نبینم تو تنها تکیه گاه شیعیانی دعاگوی تمام عاشقانی اباصالح اباصالح کجایی۲ بیا تا من بدور تو بگردم بیا تا دست خالی برنگردم برای مادعا کن جان زهرا ندارم جزتوکس من توی دنیا امون از این زمونه آدم تنها می مونه برای حاجتم امشب دعاکن دعای عاشقانت را رواکن اباصالح اباصالح کجایی
عمری است رعیتش همگی بهره برده اند از خیر و رحمتش همگی بهره برده اند "آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند" از خاک تربتش همگی بهره برده اند آن نوکران که در دل خاک آرمیده اند ذیل شفاعتش همگی بهره برده اند ما که به جای خویش، رسولان و اولیاء از نور خلقتش همگی بهره برده اند صاحب پیاله های بهشتی، برای قرب از چای هئیتش همگی بهره برده اند عابس، بُریر، جُون، حبیب، ابن عوسجه تحت ولایتش همگی بهره برده اند اصحاب یک به یک به مواسات، شهره اند از سختی عطش، همگی بهره برده اند ** خالی نمانده دست کسی بین قتلگاه هنگام غارتش، همگی بهره برده اند 🔸شاعر: __________________
رویِ دوشِ خود، فقط بارِ غمش را خواستیم هرکه چیزی خواست؛... ما هم، ماتمش را خواستیم اشک می‌ریزیم...؛ ما با اشک، بالا می‌رویم پس فقط گریه، به زیرِ پرچمش را خواستیم از خودش درخواست کن، کم، می‌شود اینجا زیاد، از سرِ خوانِ شهِ عطشان، کمش را خواستیم خوش به حالِ هرکه شد، فانیِ راهِ سرخِ عشق عاقبت، سرباختن، در مَقدمش را خواستیم درد داریم از غمِ دلدار، دردی جانگداز ما از آن‌که، درد داده، مرهمش را خواستیم دیدنی‌های جهان، مالِ شما، ای اهلِ خاکِ ! ما فقط در این جهان، درد و غمش را خواستم 🔸شاعر: ______________
حالم به حال عبد مُکَدَّر نمی خورد وضعم به وضع بنده ی مضطر نمی خورد نفرین به من که اشک دُرُستی نریختم این گریه ها به درد من آخر نمی خورد عاشق به عشق یار ز اغیار می بُرد عاشق غمی به جز غم دلبر نمی خورد اقدام کرده‌ام بپرم بارها..،نشد بال و پرم به بال کبوتر نمی خورد در می زنم رئوف..،جواب مرا بده در می زنم رئوف..،مگر در نمی خورد؟! اصلاً قد و قواره ی من را نگاه کن باور بکن به بنده ی خودسر نمی خورد گرچه بدم ولی به علی دوست دارمت این لب قسم..،دروغ..،به حیدر نمی خورد ما را به جان حضرت زهرا قبول کن ما را قبول کن..،به کسی بر نمی خورد بی حُبِّ فاطمه بخدا کارنامه ام مُهر امان وادی محشر نمی خورد نان تنور فاطمه را هرکسی چشید جز دستپخت حضرت مادر نمی خورد افطارها به خاطرِ عطشانِ فاطمه یک جرعه آب خوش لب نوکر نمی خورد ▪️ ▪️ با چکمه روی سینه ی او پا نمی نَهَند لب تشنه را که نیزه به خوردش نمی دهند 🔸شاعر: ________________________
دلم از روز ازل خورده به نامت ارباب کن دعا تا که شوم عبد مدامت ارباب گر دهی یا ندهی حاجت من میدانی تا قیامت شده ام عاشق نامت ارباب به همان ذکر حسین جان که نوای زهراست نام تو در دو جهان کرده قیامت ارباب لحظۀ روضه چه باکم ز گنه معتقدم نفس وحشی بشود وحشی و رامت ارباب بِشِکن بال و پرم را که کنون آمده ام نتوانم که پرم از سر بامت ارباب دیدن کرب و بلای تو نصیبم چو نشد کنم از دور ز دل عرض سلامت ارباب تو بیا جان یتیم حسنت کن نظری تا شوم نوکر دربست و غلامت ارباب جان قاسم تو بیا و بخرم، تا بشوم سینه بشکسته فدایی قیامت ارباب مستم از باده ی لعلی ز عسل شیرین تر قاسمی مسلکم و تشنه ی جامت ارباب تیغ بر دست شدم بی سر و پای عشقت تا که لبیک بگویم به پیامت ارباب غربتت می کشدم عاقبت ای شاه غریب  گر بگوشم بر سد حزن کلامت ارباب لحظه ی مرگ چه باکی که کنی امدادم جان فدای تو و این مشی و مرامت ارباب 🔸شاعر: ______________________
با احتیاج آمده ام هیئت حسین اعجاز می كند به خدا محنت حسین سائل كجاست تا بدهد سلطنت به او اقبال كرده است به من دولت حسین آری نیاز من فقط ارباب با وفاست مثل غلام ترك كِشم منّت حسین آرامشم به سایه ای از خیمه اش رسد این گونه هر كسی نَبَرد لذّت حسین رنجورم و طبابت ارباب چاره ام غم می کشم که من نکشم حسرت حسین آتش ندیده ای كه بدانی چه می كشم عاشق كُش است روز و شب غربت حسین عریان بدن به زیر سم اسب می رود شاید كمی تكان بخورد امّت حسین چون عقل ها جواب خدا را نداده اند با عاطفه قیام كند نهضت حسین هل من معین سرود كه لبّیك بشنود لبیك یا حسین همان نصرت حسین فرزند او صَلا به لثارات می زند پس خط اول است همین هیئت حسین نوكر اگر وفا نكند عهد خویش را بر می خورد به روحیۀ غیرت حسین سینه زدن بهانۀ سینه شكستن است یعنی كه هست ، هیئت او جنت حسین
هر شب جمعه که دلتنگ زیارت میشوم  میروم در گوشه ای غرق عبادت میشوم  یا سلامی میدهم از بام خانه بر حرم چون کبوتر راهیه صحن و سرایت میشوم   با دوبال حسرتم پر میكشم تا شهر عشق تا که مهمان تو و گنبد طلایت میشوم من کبوتر نیستم هستم کلاغی رو سیاه گر بخواهی ام, غلام رو سیاهت میشوم مثل جون و مثل عابس, مثل مسلم, مثل حر گر دهی رخصت مرا, من هم فدایت میشوم گر برات کربلایم را به دستانم دهی جان زهرا تا قیامت وامدارت میشوم   چون قسم دادم تو را بر نام زهرا, مادرت مطمئناً شامل لطف و عطایت میشوم 🔸شاعر: _______________________