eitaa logo
ذاکرین آل الله
360 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
2هزار ویدیو
446 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
دارد مسیح ما میاید دیگر از راه پس خیر میبیند گدا سرتاسر ار راه ما قبله خود را گرفتیم آخر از راه دست نیاز از ما و ناز دلبر از راه از شوق لبریز است چشم جاده حتی از خانه بیرون ریخت هر دلداده حتی این دختر زهرا که نه! زهراست اصلا در صبر عین زینب کبراست اصلا بین کریمان شهره در دنیاست اصلا جان علی موسی الرضای ماست اصلا ساکن شده اینجا! که چون باران ببارد.. در شوره زار شهر قم گندم بکارد در محملش امنیتی بسیار دارد اندازه یک شهر خدمتکار دارد هم ناقه ای آرام و بی آزار دارد هم اینکه راهی راحت و هموار دارد اهل محل نه بددهن نه لات هستند تا چند خانه دور و بر سادات هستند چشمی به ناموس خدا هرگز نخورده بر چادر او جای پا هرگز نخورده سیلی برویش بی هوا هرگز نخورده آسیبی از شلاق ها هرگز نخورده امن است راهش بی بروبرگرد اینجا سررا به زیر انداخته هر مرد اینجا دستی سوی معصومه طه نیامد پیش نگاهش خیزران بالا نیامد تا کاخ بالاجبار و با دعوا نیامد پای پیاده یک قدم حتی نیامد هرچند بی بی روزه بود اما غذا بود در هرشرایط احترام او به جا بود 🔸شاعر: ______________________________
دهم همه‌ی عزت دنیای حسین است حسن به خداوند مسیحای حسین است حسن بی حسن سوی حسینش بروی باخته‌ای جان من! صاحب امضای حسین است حسن این حسن کیست که عالم همه دیوانه‌ی اوست؟ برترین اسم‌ به لب‌های حسین است حسن هرکسی گفت حسین، از برکات حسن است تا ابد پرچم بالای حسین است حسن بنویسید که آقای جهان است حسین بنویسید که آقای حسین است حسن زیر قبه همه گفتیم الهی به حسن باب حاجات گداهای حسین است حسن همه در کرببلایند، حسین رفته بقیع چه عجب؟! جنت اعلای حسین است حسن او علی اکبر اگر داد، حسن قاسم داد در بلا هم شده، هم پای حسین است حسن بعد او خنده ندیدند به لب‌های حسین آی مردم غم عظمای حسین است حسن
دور محمل چه شلوغ است مکافات شده قافله وارد دروازه ساعات شده سنگ در دست رسیدند و خوش آمد گفتند بین هر کوچه ای از آل علی بد گفتند وسط اینهمه خنده شرر آهم هست دور من هرکس و ناکس که نمیخواهم هست این جماعت که همه راهزن و دزد رهند زشت باشد که تو باشی و مرا هل بدهند سوره ناس بخوانید که شر کم بشود چشم ها خیره نماند سرشان خم بشود ای حسین از تو چه پنهان به خودم لرزیدم معجرم را به سر یک زن شامی دیدم اول ماه صفر بدسفری بود حسین ساربان من عجب بدنظری بود حسین از سر نیزه ببین رد کبودی هارا لال کن جان ابالفضل یهودی هارا مشکلی کاش ز هجران تو حل میکردم سرت از نیزه می افتاد بغل میکردم طعنه و زخم زبان مرحله به مرحله بود بی ادب تر ز همه دوروبرم حرمله بود نصف روز است که اینجا سرپاییم حسین دوست داری که بگوییم کجاییم حسین وسط اینهمه روضه فقط این غم کم‌ بود آخرین منزل ما مجلس نامحرم بود شاعر: 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
دوماه رفت اگر میشود گدا بخرید نشسته اید دودل اینچنین چرا؟ بخرید سه روز نه ! همه عمر معتکف شده ام نمیروم ز در روضه خانه تا بخرید گره به زندگی ام میخورد همیشه ولی نمیخورم به در بسته گر مرا بخرید دل شکسته من را کسی نگاه نکرد به روی دست گرفتم مگر شما بخرید خدا کند همۀ شهر باخبر بشوند خدا کند که مرا با سر و صدا بخرید غریبه چند شبی بیشتر نمیماند اگر به فکر خریدید آشنا بخرید هرآنچه هم بشود دست من به سوی شماست ردم کنید از این آستان و یا بخرید کرم کنید فقط دیده را ندیده کنید و آبروی مرا محضر رضا بخرید شما که صبح و مسا داغ کربلا دارید چه خوبتر ز غلامان کربلا بخرید
دری که بوسه‌گهِ انبیایِ عُظمی شد چگونه بود که با ضربه‌ی لگد وا شد؟! ✍
بهترین خواهر دنیا زینب زهره‌ی حضرت زهرا زینب همه پست‌اند و معلا زینب همه خاکند و مطلا زینب قبله‌ی قبله‌نماها زینب! عشق تا روز ابد حیرانش عقل آشفته و سرگردانش صبر زانو زده بر عنوانش کشتی کرببلا سُکانش... نیست دست کسی الا زینب! مانده در حسرت رویش خورشید سخنش آیه‌ی قرآن مجید پدری زینت اینگونه ندید آنکه زد بر دهن شوم یزید... مانده‌ام بود علی یا زینب! دامنی قرصِ قمرپرور داشت از رقیه چه کسی بهتر داشت؟! این سه ساله شرفی دیگر داشت! پرچم آل علی را برداشت! پس رقیه شده حالا زینب گرچه او صابره‌ی عالم بود... تکیه‌ی محکم آقا هم بود.. قدش از داغ برادر خم بود مَحرم شاه چه بی مَحرم بود بی برادر شد و تنها زینب... روز و شب یاد بیابان می‌کرد گریه بر آن تن عریان می‌کرد گله از خار مغیلان می‌کرد یاد ویرانه فراوان می‌کرد ای فلک! قهر شدی با زینب... ای فلک داغ برادر دیدم شمر را دست به خنجر دیدم کوچه‌بازار مکرر دیدم من از این‌ها غم بدتر دیدم شد تماشا به گذرها زینب... ✍
؛ ؛ سحر از بی کسی و حیرانی... آمدم تا به درِ سلطانی به سرم کهنه عبا پوشاندم در زدم، زار زدم، پنهانی خاک زیر قدمم گِل می‌شد بس‌که شد دیده‌ی من بارانی ای کریمی که صدایم کردی باز کن! آمده‌ام مهمانی نگذاری که زبان باز کنم تو خودت درد مرا می‌دانی کشتی‌ات را برسان بهر نجات شده دریای دلم طوفانی بنده‌ی نفسم و سرگردانم وای ازین غُصه‌ی سرگردانی ** کاش تا طوس مرا پَر بدهید بروم پیش رضا دربانی کاش می‌شد که به من هم بدهید کمی از عشق همان سَلمانی گفت آقا به خودِ ابن شبیب گریه کن در غم آن قربانی... بعد ازآنیکه سرش رفت به نی به زمین ماند تن عریانی یک سر زخمی رفته به تنور مؤمنی ساخت از آن نصرانی عَمه‌ی محترم ما تنها... رفت در شام به آن مهمانی... ✍
در عذری نمانده است برایم کمک کنید سرتابه پا گناه و خطایم کمک کنید بالم شکسته، آن‌قدر افتاده‌ام به چاه اما هنوز سربه هوایم کمک کنید این نان شبهه‌خوردنم آخر چه‌ها نکرد! بوی علی نداشت غذایم کمک کنید از بس تمام عمر صدایش نکرده‌ام پیشش غریبه است صدایم، کمک کنید ارزان فروختم دل خود را به دیگران از دست رفته است بهایم کمک کنید هرقدر در زدم برویم وا نشد دری حالا که رانده از همه‌جایم کمک کنید این روزها نماز جماعت که می‌روم یاد نماز صحن رضایم کمک کنید عمرم به سر رسید و نشد نوبت حرم در آرزوی کرببلایم کمک کنید فابک علی الحسین، شب جمعه آمده پایین پایِ شاه، گدایم کمک کنید ** با گریه پا شد و به جوانان خیمه گفت پُر از علی شدست عبایم کمک کنید تا خیمه چند مرتبه هی می‌خورم زمین از چند جا شکسته عصایم، کمک کنید ✍
؛ ؛ ؛ سخت در نفْس خود گرفتارم نیست جز‌ معصیت دراین بارم دور افتاده‌ام ز آغوشت تو به فکر منی و من زارم فیض آماده‌ست و من کورم نور آماده‌ست و من نارم با تو بودم ولی عوض نشدم این همه با گُلم، ولی خارم مثل خوبان به من محل دادی نه! نگفتی که من گنه‌کارم تو به رویم نمی‌زنی اما... چه کنم با گناه بسیارم عمر رفت و اجل رسید و هنوز بنده‌ی زرق و برق بازارم نیمه‌شب آمدم که عرض کنم... عذرخواهم خدای غفارم! تو دوای منی، شفای منی نظری کن که سخت بیمارم به سرم فکر کربلا زده است به هوای حسین بیدارم کربلای مرا ضمانت کن برسان تربتی ز دلدارم فاطمه امشب آمده به حرم آرزومند شام دیدارم ناله ی یا بُنَیَّ خواهد زد به تنت هرکسی که آمد زد... اهل کوفه چرا نفهمیدند به بزرگان لگد نباید زد... تو بریده بریده جان دادی خنجرش را کشید و ممتد زد حرمله بر گلوت محکم زد و سنان بر دهان تو بد زد ✍
؛ ؛ ؛ سخت در نفْس خود گرفتارم نیست جز‌ معصیت دراین بارم دور افتاده‌ام ز آغوشت تو به فکر منی و من زارم فیض آماده‌ست و من کورم نور آماده‌ست و من نارم با تو بودم ولی عوض نشدم این همه با گُلم، ولی خارم مثل خوبان به من محل دادی نه! نگفتی که من گنه‌کارم تو به رویم نمی‌زنی اما... چه کنم با گناه بسیارم عمر رفت و اجل رسید و هنوز بنده‌ی زرق و برق بازارم نیمه‌شب آمدم که عرض کنم... عذرخواهم خدای غفارم! تو دوای منی، شفای منی نظری کن که سخت بیمارم به سرم فکر کربلا زده است به هوای حسین بیدارم کربلای مرا ضمانت کن برسان تربتی ز دلدارم فاطمه امشب آمده به حرم آرزومند شام دیدارم ناله ی یا بُنَیَّ خواهد زد به تنت هرکسی که آمد زد... اهل کوفه چرا نفهمیدند به بزرگان لگد نباید زد... تو بریده بریده جان دادی خنجرش را کشید و ممتد زد حرمله بر گلوت محکم زد و سنان بر دهان تو بد زد ✍
آنکه تقدیر مرا یک عمر پشت در نوشت... نام من را بین مهمان‌های تو آخر نوشت دیشب از بس گریه کردم صبح تحویلم گرفت دعوت من را برای این دو چشم تر نوشت جای نان می‌خواستم قدری تماشایش کنم حیف باشد محضر صاحب کرم از زر نوشت هرقدَر من معصیت کردم به روی من نزد قصه‌ام را تا ابد در خانه‌ی دلبر نوشت به من بی آبرو چه آبرویی داده است من بدی کردم ولی او صورت دیگر نوشت دست من را داد در دست علی مرتضی بعد ازآن نام مرا در دفترش قنبر نوشت یک علی گفتم تمام سیئاتم پاک شد سرنوشتم را خداوندِ علی، از سر نوشت آخر خط بودم و زهرا به فریادم رسید بعد ازآن بخت مرا از هرکسی بهتر نوشت کل دارایی من این است... عشقم به حسین! بین ثروتمندها اسم مرا مادر نوشت چشم وا کردم که دیدم ناگهان در هیأتم... دست زهرا در حسینیه مرا نوکر نوشت از همان‌موقع چه کیفی می‌کنم من با حسین! شرح آن‌ را باید از امروز تا محشر نوشت چند وقتی می‌شود دور از تو ماندم، وای من فطرست‌ را دست تقدیر عاقبت بی پر نوشت ** ای فدای اسم شیرینت «حسین جان» کز ازل حق به تقدیر گلویت کندی خنجر نوشت نیزه‌ها روی تنت یکجور رفته کج شده مزد "هَل مِن ناصرت" را با سنان لشکر نوشت شمر روی سینه‌ات مشغول ذبحت بود آه... قاتلت را مقتل اما، غُصه‌ی معجر نوشت ✍
گدای نیمه شب آمد، گدا پذیر کجاست؟! کسی که رحم کند بر منِ حقیر کجاست؟! دگر به هیچ کجا بند نیست دستانم... نشسته‌ام دم این خانه، دستگیر کجاست؟! دوباره ریزه‌خور سفره‌ی کُمیلم من نگاه مرحمت حضرت امیر کجاست؟! فدای دست کریمی که هر ... میان عرش صدا می‌زند فقیر کجاست؟! شبیه طفل که گم می‌شود هراسانم فرار می‌کنم از آن و این، مجیر کجاست؟! جوانی‌ام به بطالت گذشت، شرمندم پناه گریه‌ی این شرمسارِ پیر کجاست؟! :: فدای نام شهیدی که حضرت سجاد... زمان دفن تنش گفت که حصیر کجاست... ✍