#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
آسمان و قمر پریشان است
چقدر این سحر پریشان است
صحن این خانه مثل هر شب نیست
مثل دیوار و در پریشان است
در نگاه پدر چنین دیدیم
مژه چشم تر پریشان است
منتظر بوده سالها انگار
غصه دارد اگر پریشان است
دست بر دامنش اگر زد میخ
از همه بیشتر پریشان است
محکم از خانه رفت تا مسجد
مرد و مردانه رفت تا مسجد
ماذنه خاک بوس مولا شد
بعد از آن روز قامتش تا شد
داشت محراب بر سرش میزد
آتش از جان به منبرش میزد
ناگهان اشقی الاشقیا برخواست
قاتل نفس مصطفی برخواست
آبرو از تمام دنیا برد
تیغ را با دو دست بالا برد
آنچنان ضربه زد که سر وا شد
در جنان قد فاطمه تا شد
قامت دین به خاک افتاده
حیدر است این به خاک افتاده
مثل دستار خونی بابا
چشم های پسر پریشان است
چشم های حسین کاسه خون
چشمهای قمر پریشان است
از دل کوچه بوی خون آمد
زینب از این خبر پریشان است
ام کلثوم میزند بر سر
بر روی شانه سر پریشان است
🔸شاعر:
#محمد_علی_بقایی
________________________
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
اهل توحید چنین نقل کرامت کردند
ساقی بدری و توصیف مقامت کردند
در شب هفدهمِ ماه خداوند، علی
سه هزار و سه مَلک مدح و سلامت کردند
قبل پیدایش افلاک، بزرگان مَلک
دل خود را همه دربست به نامت کردند
برتر از عرش شد آن چاه که در آن رفتی
ساقیانِ دو جهان سجده به جامت کردند
صبح فردا شد و آنها که مقابل بودند
با رجزخوانیات، احساس ندامت کردند
تیغت آنقدر از آن بی صفتان کشته گرفت
شرحِ برپایی تصویرِ قیامت کردند
آن کسانی که به اعجاز تو مؤمن نشدند
خودشان را همهی عمر ملامت کردند
**
ساقی بدر، نبودی که ببینی در طف
چه ستمها که به اولاد کرامت کردند
به حُسینت به خدا هیچ کسی آب نداد
پشت بر آن همه ایثار و مرامت کردند
یاعلی، ساقی طفلان حرم حیران شد
تیرها خون به رخِ ماه تمامت کردند
تا که بی دست زمین خورد، به جسم و بدنش...
نیزه داران به نوک نیزه، لئامت کردند
وسط علقمه یک بی سر و پا گفت: حسین
لشگری حمله سوی اهل خیامت کردند
🔸شاعر:
#محمد_جواد_شیرازی
________________________
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
باز هم عاشق و دلخواهِ علی(ع) آمده ام
نور میخواهم و در ماهِ علی(ع) آمده ام
کوهی از معصیت آوردهام از راهِ نیاز
تا مقرّب شوم از راهِ علی(ع) آمده ام
تا اجابت بشود توبهٔ نیمه شبِ من
در مناجاتِ سحرگاه ِ علی(ع) آمده ام
طعنهٔ خلق زمینم زده و دنبالِ
لطفِ بی منّتِ أللهِ علی(ع) آمده ام
گرهِ کور بر این بندگی ام افتاده ست
باز محتاج به مفتاحِ علی(ع) آمده ام
قفلِ دیرینه به بازارِ کسادم خورده
با غمی کهنه به درگاهِ علی(ع) آمده ام
تا که قدرِ منِ غفلت زده را بشناسم
شبِ قدر آمده؛ همراهِ علی(ع) آمده ام
تشنهٔ معرفتم! ظرفِ وجودم خالیست
به امیدِ نَمی از چاهِ علی(ع) آمده ام
چاه...آن سنگِ صبوری که ترک خورد از آه
اشک میریزم و با آهِ علی(ع) آمده ام
بِعلیٍ(ع) بِعلیٍ(ع) بِعلیٍ(ع) العفو
آبرو بردم و با رویِ سیاه آمده ام
*
سحرِ نوزدهم فرقِ سرش سخت شکافت
با همان سجدهٔ جانکاهِ علی(ع) آمده ام!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
________________________
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
به مسجد می رود معنا کند روح عبادت را
به مسجد می برد با خود علی امشب شهادت را
دلیل محکمی دارد اگر در داخل محراب
فرادا می کند در سجده ی دوم جماعت را
مگر اینبار در بستر بخوابد ساعتی آرام
که سوزانده است عمری در فراقش خواب راحت را
برای کشتنش از بدر تا محراب ، راه افتاد
ندیدم هیچ جا از تیغ ، تا این حد سماجت را
چنان آغوش واکرده است رفتن را که تا امروز
میان مرگ با انسان ندیدم این قرابت را
سحر ، در کمتر از یک لحظه ارکان هدی لرزید
مگر گویاتر از این بود تفسیر قیامت را ؟!
رها شد نغمه ی فزت و رب الکعبه در عالم
علی می خواست دریابیم معنای سعادت را
بلی گفتیم عشقش را و اینک چارده قرن است
به دوش شیعه می بینم غم بار امانت را
🔸شاعر:
#محسن_ناصحی
________________________
🔹
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
غبار کوچکیم از نسیم جاده ی او
بلند می شوم از جای با اراده ی او
علی بزرگ بزرگ بزرگ های جهان
منم غلام غلام غلام زاده ی او
همیشه کوچک و خردند خانواده ی من
و تا همیشه بزرگند خانواده ی او
الی الابد همه ایل و تبار ما نوکر
همیشه اند امیران ما نواده ی او
ندید اخم علی را کسی به جز ظالم
نصیب ، برده یتیم از رخ گشاده ی او
شهنشه دو جهان است ، شک نکن ، دیدی
سواره های جهان را اگر پیاده ی او
بگیر دامن او را ببین که حبل متین
نبوده غیر نخی از عبای ساده ی او
🔸شاعر:
#محسن_ناصحی
________________________
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
فرقِ سرم وا شد ولی دردم دوا شد
حیدر از این دنیای بی زهرا رها شد
فزت و رب الکعبه رو گفتم بدونن
زخم سرم زخم دلم بوده که وا شد
زخم بدن راحت تر از زخمای نیشه
زخم زبون میزد به من دنیا همیشه
گفتن که ماهش توی کوچه خورده سیلی
حق داره خب توو کوچه آفتابی نمیشه
یادم میاد گفتی که تا آخر باهاتم
ای یاس من از تو چی مونده غیر ماتم؟
روی در و دیوار، ثبته خاطراتت
پرپرشدی تو بین دفترخاطراتم
گفتم چرا به رفتنت اصرار داری
گفتی باید ثابت کنم تو یار داری
یادم نمیره با سراپای وجودم
گفتم نرو زهرای من! تو بارداری...
توو قبر خوابیدی و بیدار تو هستم
مشتاق مرگ و صبح دیدار تو هستم
با خنده و عطر و حنا بعد از تو قهرم
من بیست و نه ساله عزادار تو هستم
این غصههای کهنه جا کرده تو سینه
آره دیگه... دنیای بی زهرا همینه
این زینبم غصه زیاد داره، بذارید
حداقل دیگه منو اینجور نبینه
روزی همینجا رو سرش سنگا میبارن
سر به سرش توو کوفه شاگرداش میذارن
توی گلیم آوردنم، طاقت نیاورد
میمیره حرف بوریا پیشش بیارن
سنگه خلاصه دشمن اصلی شیشه
شد وقت رفتن دمدمای گرگ و میشه
خون خیلی از من رفته و خشکیده لبهام
آدم که زخمی باشه دائم تشنه میشه
از تشنگی هر آدمی از حال میره
یک ساعتش واسش قد یک سال میره
فکر حسینم، دردمو از یاد بردم
تنها و تشنه لب ته گودال میره
🔸شاعر:
#گروه_یا_مظلوم
________________________
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
سلمان! تو نیستی و ابوذر نمانده است
عمار نیست، مالک اشتر نمانده است
قرآن به نیزه میرود اینجا هزار بار
جز خطبۀ دریغ به منبر نمانده است...
در کوچههای هاشمی آتش هنوز هست
باور مکن که حادثه دیگر نمانده است
دشمن خیال کرد کتاب غدیر سوخت
دشمن خیال کرد که کوثر نمانده است...
تکفیر میکنند پیاپی امام را
ایمانشان به مصحف و دفتر نمانده است
شمشیرهای یکسره کوفیست در نیام
راهی ورای گریۀ پرپر نمانده است
دیگر کجای شب تهی از ابنملجم است؟
در کوفه جز سیاهی خنجر نمانده است
فردا تمام جامهدراناند پشت در
فردا ولی چه فایده حیدر نمانده است!
🔸شاعر:
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
_____________________
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
دلی برای سپردن به آن دیار نداشت
برای لحظۀ رفتن دلش قرار نداشت
امیر هیچ بهجز زخم بیشمار نخورد
امیر هیچ بهجز درد بیشمار نداشت
شبانههای علی مثل روز روشن بود
اگر که پنجرهها پردۀ غبار نداشت
نه در خیال خلافت که پیش چشمش این
به قدر وصلۀ یک کفش اعتبار نداشت
و کینهها همه یک تیغ شد فرود آمد
که چیز دیگری از کوفه انتظار نداشت
🔸
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
چه در هیبت، چه در غیرت، چه در عشق، اولین هستی
که بر انگشتر فضل و شرف همچون نگین هستی
جهان عمریست درماندهست در تردید و شک، اما
تو خود عینالیقین، روحالیقین، حقالیقین هستی
من از فتحِ درِ خیبر به دستان تو فهمیدم
که تو دست توانمند خدا در آستین هستی
سرِ در چاه را باور کنم یا ذوالفقارت را؟
که گاهی آنچنان هستی و گاهی اینچنین هستی
بگو از استخوان در گلو، از خار در چشمت
که پر از خطبههای ناتمام آتشین هستی
بگو چشم نبی روشن، بگو چشم حسودان کور؛
برای فاطمه تنها تو در عالم قرین هستی...
از آن روزی که چشمم باز شد، در گوش من خواندند:
«که تو تا لحظۀ آخر، امیرالمؤمنین هستی»
🔸شاعر:
#سعید_تاج_محمدی
________________________
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
باید شب قَدرَت مرا آدم بسازد
حُر و زهیر و عابس و اَسلم بسازد
باید مفاتیح الجنانِ "شیخ عباس"
دل را که شد ویرانه دست کم بسازد
یارب به من اشکی بده سازنده باشد
اشکی بده از بندهات میثم بسازد
چشمی بده تا خوب را بشناسم از بد
تنها نگاهم را بدوزم سمت گنبد
دستی بده دست از تهیدستان بگیرم
دستی بده تا راه بر شیطان بگیرم
پایی بده جز در ره مولا نکوبم
پا جای پایی چون "ابوموسی" نکوبم
دل میکند وابسته از دنیا به سختی
دنیا بِده اما نه دیگر تاج و تختی
میلی بده از جام همدردی بنوشم
در سیل ماتم نذر هم نوعم بکوشم
عزمی بده آمادهی ایثار باشم
وقت ضرورت راهی پیکار باشم
نسلی بده عشق شهادت در دل آن
نسلی بده "فهمیده" باشد حاصل آن
جانی بده سرشار از نور ولایت
لب تر کند مهدی کنم تقدیم حضرت
هر کس به نوعی میکند نجوا شبانه
من هم بخوانم از شهادت عاشقانه
زیباترین نثر مناجاتم جهاد است
امروزه وقتی صحبت از "جنگ اراده "ست
جزءِ مجاهدهای در راه خدایم
سجادهام حکم کفن دارد برایم
بر نفس سرکش راه طغیان را ببندم
با معنویت در دو عالم سربلندم
بیش از چهل سال گذشته پای کاریم
وقتی که خرمشهرها در پیش داریم
رمز بقا قطعاً به دست مردم ماست
این اولین تحلیل گام دوم ماست
ما را سفارش میکند آقا به تقوا
لِلظّالِمِ خَصْما وَ لِلْمَظْلومِ عَوْنا
**
درس دبستان امیرالمؤمنین است
گوشم به فرمان امیرالمؤمنین است
نص اشداء علی الکفار یعنی
منشور قرآن امیرالمؤمنین است
حکم پدر دارد برای خاک یعنی
ایران هم ایران امیرالمؤمنین است
هرکس به هر جایی رسید از دار دنیا
مدیون احسان امیرالمؤمنین است
عمری محدث بودن و از غیب گفتن
این کار سلمان امیرالمؤمنین است
در کعبه مولایم علی آمد به دنیا
پس صاحب خانه امیرالمؤمنین است
ساعات خوب زندگی ما همیشه
در زیر ایوان امیرالمؤمنین است
حبل المتینم هست و فردای قیامت
دستم به دامان امیرالمؤمنین است
با دست او حق سفرهاش را پهن کرده
هر بنده مهمان امیرالمؤمنین است
زهرای مرضیه همیشه دوست دارد
چشمی که گریان امیرالمؤمنین است
شخص پیمبر بانی بزم عزایش
چشمان زهرا نیز میبارد برایش
مرغ دلم پر میزند بر بام کوفه
حلوای ختم مرتضی در کام کوفه
می ریزد از غمهای خود در جان دختر
وقتی که بابا میشود مهمان دختر
از غصه دیوارِ دلِ دختر ترک خورد
وقتی که بابایش فقط نان و نمک خورد
آماده دارد میشود بر قتل حیدر
قومی که هر شب میوه از باغ فدک خورد
سی سال پیش، از پا در آمد مرد خیبر
وقتی میان کوچه ناموسش کتک خورد
دلواپس فردای بابا اُم کلثوم
باید بخواند روضهها را اُم کلثوم
از خانه که بابای از گل بهترم رفت
گفتم که دیگر سایهی روی سرم رفت
دیدم به چشمم گوییا تا مسجد شهر
پشت سر بابا دوباره مادرم رفت
دیدم از این کوچه شروع کربلا را
هجده سر بر روی نیزه از حرم رفت
زیر سر سیلیِ سنگینِ سنان بود
از بعد غارت سوی چشم خواهرم رفت
چشم علی مرتضی را دور دیدند
در راه اگر دستی به سمت معجرم رفت
🔸شاعر:
#علیرضا_خاکساری
________________________
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
زبانحال حضرت ام البنین در غم مولا
بعد تو با غمت ای حضرت مولا چه کنم
با دل غم زدهء عترت طاها چه کنم
پسرانم به فدایِ پسرانِ زهرا
با غم بی کسیِ زینب کبری چه کنم
خانه بی روی تو غمخانهء من شد ، اما
با ردِ خونِ سرت کنج مصلّا چه کنم
بی تو درمانده ترین مادر تاریخ منم
بی تو در سیل بلا یک زن تنها چه کنم
سیر کی میشود این قوم به یک ضربت تیغ
جگر پارهء در طشت حسن را چه کنم
یادگاری دو کفن مانده ز زهرای بتول
با حسینت که شود کشته به صحرا چه کنم
گر سرت گشت دو تا بر سر تن باقی بود
با سرِ همسفرِ نیزهء اعدا چه کنم
🔸شاعر:
#داریوش_جعفری
________________________
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
رها از رنج هجران و غم دنیا شدم زهرا
سرم بشکست و غرق خون ز سر تا پا شدم زهرا
میان سجده ام وا شد گره از کار و بارِ من
نبودی تا ببینی از فراغت ، تا شدم زهرا
اگر چه بوده ام روزی یگانه فاتح خیبر
پر از آه و غم و نجوای یا زهرا شدم زهرا
یتیمان را شریک غصه و سختی منم ، حالا
دلیل گریه های عترت طاها شدم زهرا
حسین و مجتبی را یک طرف همناله ام اما
ز یکسو همنوا با دختری تنها شدم زهرا
حسینت را به طفل ارشد ام البنین دادم
منم ساقی و مداح لب سقا شدم زهرا
پر از دلشوره در این کوفه و این کوفیانم لیک
به حال احتضار از فکر عاشورا شدم زهرا
در اینجا خیمه ای دارم کنارم باغی از گلها
ولی گریان سیلی بر رخ گلها شدم زهرا
دمی شادم که میبینم رخ دردانه دلدارم
دمی هم غصه دارِ زینب کبرا شدم زهرا
🔸شاعر:
#داریوش_جعفری
________________________