eitaa logo
ذاکرین آل الله
285 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
308 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
بلا نازل شد و هیئت نشد برپا، ببخش آقا ندانستیم عمری قدر نعمت را، ببخش آقا کنار هم چه راحت گریه میکردیم در روضه چه راحت برد ما را با خودش دنیا، ببخش آقا تمام کوچه مشکی پوش میشد! سخت دلتنگیم برای تکیه ها و آن سیاهی ها، ببخش آقا- خرابش کرده ایم و تو بزرگی کن درستش کن درستش کن! به جان مادرت زهرا(س)، ببخش آقا تمام ِ آنچه را داریم در یک آن! بگیر از ما فقط بزم عزایت را نگیر از ما، ببخش آقا محرّم پیش ِ رو داریم و برگ نوکریمان را بیا و رد نکن لطفا بزن امضا، ببخش آقا به غیر از هیئتت جایی نداریم و نگاهی کن به غیر از روضه ات رفتیم اگر هر جا، ببخش آقا! 🔸شاعر: ________________________ 🔹
شکر خدا دیدم دوباره پرچمت را شکر خدا دیدم سیاهی غمت را دیدم دوباره روضه های ماتمت را دیدم دوباره نوحه و شور و دمت را باور نمی کردم محرم را ببینم بر سر در این خانه پرچم را ببینم ما را همین شور عزایت زنده کرده ما را نوای نینوایت زنده کرده ما را هوای روضه هایت زنده کرده ما را نسیم کربلایت زنده کرده ما در میان روضه ی تو قد کشیدیم از لطف تو امروز به اینجا رسیدیم امسال اگر که باز هم این روضه بر پاست ما که یقین داریم از الطاف زهراست بی بی دعایش تا ابد پشت سر ماست زهرا نگه دار تمام سینه زن هاست دست شکسته اسم ما را هم نوشته خوب و بد ما را همه با هم نوشته یادم نخواهد رفت لطف مادرت را او لطف کرده راه داده نوکرت را او جمع کرده خادمان محضرت را پس گرم کرده او تنور منبرت را از سوزِ آهش قلب این عالم گرفته ذکر بنی یا بنی دم گرفته هم ماهی دریا برایت گریه کرده هم مادرت زهرا برایت گریه کرده هم زینب کبری برایت گریه کرده دنیا و ما فیها برایت گریه کرده جان عزیزت اشک را از ما نگیری این اشک را از چشم نوکرها نگیری اسمت دلیل گریه های بی امانم ای که مرا خواندی بده راهی نشانم در روضه ات دنبال یک خط امانم ای کاش قدر روضه هایت را بدانم با روضه ات آرام می گیرم همیشه شکر خدا با روضه درگیرم همیشه من آمدم امشب بسوزم پا به پایت تا چند خطی روضه بنْویسم برایت روضه بخوانم از تن در خون رهایت یادی کنم از ماجرای بوریایت خورشید بودی بر نوک نی ها نشستی ای جان زینب، پشت زینب را شکستی 🔸شاعر: _______________________ 🔹
هر که باشد در دلش حال و هوایت بیشتر گریه خواهد کرد بین روضه هایت بیشتر گرچه عمری سائل لطف و عطایت مانده ام می شوم ماه محرم من گدایت بیشتر آرزوی مکه رفتن هم به جای خود ولی آرزو دارم بـیـایم کـربـلایت بیشتر حسرت کرب و بلایت می کُشد آخر مرا حسرت شش گوشه و صحن و سرایت بیشتر کاش باشی وقت جان دادن تو بر بالین من می شوم آن روز محتاج دعایت بیشتر 🔸شاعر: ___________________________
از تو ممنونم مرا دعوت به ماتم کرده ای پای این سفره ..دلم را کشورِ غم کرده ای از تو ممنونم که مابینِ شلوغی های شهر این گدا را واردِ شهرِ مُحرّم کرده ای چشمِ من خشکیده بود از معصیت های زیاد این تو بودی با نگاهی ..دیده زمزم کرده ای خارج از انسانیت بودم که با یک یاحسین هر دو دستانم گرفتی و تو آدم کرده ای روضه برپا می کنی تنها میانِ خیمه ات قلبِ من را با دمت از دور توام کرده ای روضه ای بنما تلاوت تا که بر صورت زنم با نوای خود ..مسخّر کُلّ ِ عالم کرده ای برده ای دل را به سمتِ کربلا و بعد از آن روضه های سختِ جدّت را مجسّم کرده ای قتلگاهش را نشانم داده با سوزِ جگر.. جاری از چشمانِ من دریای نم نم کرده ای 🔸شاعر: __________________________
آمد دوباره لحظه هایِ بی قراری عطرِ محرم در جهان گردیده جاری در خون شکوفا گشته گلهای بهاری شد رنگ و روی آسمان چون گُل ، اناری از چشمهای عاشقان باریده باران اینجا چراغی روشن است ای بیقراران! اینجا چراغی روشن است از مشرقِ دل نورِ حضورش می رود منزل به منزل گاهی چو خورشید است در آن سوی ساحل گاهی شکوفا می شود از چوبِ مَحمل از چشمهای عاشقان باریده باران اینجا چراغی روشن است ای بیقراران! اینجا زمین ِ کربلا، روزِ عظیم است شورِ حسینی هر کجا چونان نسیم است باید بداند هرکسی اهلِ نعیم است ردِ عبورِ خون ، صراطِ مستقیم است از چشمهای عاشقان باریده باران اینجا چراغی روشن است ای بیقراران! 🔸شاعر : _________________________ 🔹
اهل عالم دارد از ره ماه ماتم میرسد هیئتی ها یا علی ، دارد محرم میرسد 🔹
حالم بهشت میطلبد ، غم بیاورید ماه حسین آمده ، ماتم بیاورید اذن دخول روضه ز زهرا گرفته ایم وقت طهارت است ، زمزم بیاورید یک اربعین معتکف روضه ایم ما شال و لباسِ مشکی و پرچم بیاورید گلهای فاطمه همه خشکیده میشوند از چشم ، عاشقان گل شبنم بیاورید وقتی حدیث اشکِ ولی را شنیده اید حیف است تا سپردن جان کم بیاورید ما ریزه خوارِ سفرهء احسان حیدریم نان را برای ما ز محرم بیاورید همراه قدسیان دگر امشب ، کتیبهء باز این چه شورش است به عالم بیاورید 🔸شاعر: ____________________________
 باران معرفت ز سحاب محرم است  آباد آن دلی که خراب محرم است  بوی گل و گلاب دهد روضۀ حسین  گل دیدگان و اشک گلاب محرم است  از هر دری گذر نتوان کرد بر بهشت  باب الحسین ادامۀ باب محرم است  جان یا علی بگو مَهَراس از یزیدیان  شور ولایت ارزش تاب محرم است  راس بریده بر سر نی داد این پیام  قرآن کلام نور، کتاب محرم است  در قاب، عکسی از همه ماند به یادگار  تصویر ما همیشه به قاب محرم است  تنها نه این مباحثه سر لوح زندگی است  در قبر هم سوال جواب محرم است  پرسند اگر کویه، بگو کربلایی ام  قلبم هنوز در تب و تاب محرم است  بوید ملک ز سینۀ زوار و گوید آه  این بوی تربت است و تراب محرم است  بینی چو ازدحام جماعت عجب مدار  جبریل هم به فکر صواب محرم است  هشدار، زیر هر علمی سینه زن نباش  مخلوط چهره زیر نقاب محرم است  یک قوم کبریایی و قومی ریا یی اند  مشکل ، تمیز حب، ز حباب محرم است  اخلاص ماندنی است ریاکار رفتنی است  ایمان چو آب و کفر سراب محرم است  گفتم ولی مباد شوی غافل از کرم  روشن دل از فروغ شهاب محرم است  نامحرمان و اجنبیان کور خوانده اند  عباس ارزیاب حساب محرم است  🔸شاعر: ____________________________
بار دگر دل را غبار غم گرفته  چون قلب ختم الانبیا ماتم گرفته  گویی که رنگ از چهرة گردون پریده  مه سینه و خورشید پیراهن دریده  ختم رسل در هاله ماتم نشسته  بر چهرة زهرا غبار غم نشسته  گر شعله جوشد از دل هامون عجب نیست  گر خون بریزد از هلال خون عجب نیست  ای اهل ماتم جامة ماتم بپوشید  ای اشک ها از دیدة عالم بجوشید  ای اختران از دامن افلاک ریزید  ای مهر و مه خون گشته و بر خاک ریزید  در سوز دل دارم پیام کربلا را  انگار می بینم تمام کربلا را  انگار می بینم زمین دریای خون است  رخسار وجه الله اعظم لاله گون است  انگار می بینم که هفتاد و دو سرباز  دل هایشان بهر شهادت کرده پرواز  انگار می بینم که طفل شیرخواره  بر دوش بابا پر زند از گاهواره  انگار می بینم حبیب افتاده بر خاک  در مقدم محبوب خود با جسم صدچاک  انگار می بینم که حر "العفو" گوید  نزد حسین  از اشک خجلت چهره شوید  انگار می بینم که مُحرم گشته عباس   دور حرم دائم حرم را می دهد پاس  انگار می بینم به گل های مدینه  در تشنگی سقا شده چشم سکینه  انگار می بینم که جسم گلعذاران  با تیر و تیغ و نیزه گشته لاله باران  انگار می بینم که گرگانی هم آهنگ  بر جسم اکبر می زنند از هر طرف چنگ  انگار می بینم زنان داغ دیده  دارند شیون دور سرهای بریده  ای ماه خون برگرد، خون کردی دلم را  آتش زدی هم ریشه و هم حاصلم را  ای ماه خون سیلاب خونم در دو عین است  یک دشت دشمن تشنة خون حسین  است  ماه حرام است و دلم غرق ملال است  بر خصم، خون یوسف زهرا حلال است  ماهی که گل های خدا با جسم صدچاک  ریزند چون آیات قرآن بر روی خاک  ماهی که دل ها هم چنان صهبای خون است  ماهی که در هر دیده صد دریای خون است  ماهی که شادی هم به ماتم رشک دارد  قربان آن چشمی که دائم اشک دارد  ماهی که طفل از نوک پیکان شیر نوشد  حتی جوان آب از دم شمشیر نوشد  ماهی که این امت ز پیغمبر  بریدند  هجده جوان هاشمی را سر بریدند  تنها نه این ماه امام عالمین است  بالله تمام ماه ها، ماه حسین  است  هر سال، سال یوسف زهراست، آری!  هر روز، روز سرخ عاشوراست، آری!  "میثم" رخ اسلام گلگون حسین  است  آب درخت نور از خون حسین  است  🔸شاعر: ___________________________ 🔹
سرتاسر محله ی مان غرق ماتم است حرف از حسین و زینب و ماه محرم است دیدم میان کوچه جوانی پُر از شعور حَیّ عَلَی الْعَزا به لبش بود، غرق شور می گفت: نذر خون خدا جان مادرم دم از حسین می زنم و اشک می خرم با روی خوش رساند به مجلس غریبه ای با هم زدند سر در هیئت کتیبه ای دیدم کسی عجیب پی کار دلبر است بی تاب و عاشقانه گرفتار دلبر است هر کارِ سخت بود، خودش گفت: می کند کفش هر آن که آمده را جفت می کند رندی کنار در به همه چای تازه داد چایش به قلب سنگی من هم گدازه داد با ذکر یا حسین و وضو طبق عادتش قاطی چای، ریخت کمی خاک تربتش با گریه فاطمه به تماشا نشسته بود یک بچه، باز قلک خود را شکسته بود می گفت زیر لب: کم من را قبول کن از من دوباره سینه زدن را قبول کن رحمت به مادری که ارادت می آورد فرزند خویش را سوی هیئت می آورد از عشق و شور فاطمه جانش لبالب است با چادرش مدافع فرهنگ زینب است دیدم کنار دیگ نشسته است با ادب لات محله بود ولی گفت زیر لب: زهرا مرا به پای حسینش مرید کرد دیگِ سیاه روضه مرا رو سپید کرد آمد به سوی من پدری پیر و محترم می گفت: گوش کن به من و این نصیحتم این جا هر آن چه خرج کنی سود می کنی خود را عزیز خانه ی معبود می کنی جانم فدای نوکر و دربان هیئتش جانم فدای پیرغلامان هیئتش هر کس به قدر معرفتش کار می کند با اشتیاق صحبتِ از یار می کند در اوج کار که پُر از اخلاص می شدند گریان برای حضرت عباس می شدند مجلس شروع شد، همه با آه و زمزمه هر یک گرفته اند اجازه ز فاطمه خدام درگهش همه بی ادعا شدند با این که خسته اند ولی یک صدا شدند دیدم دم از رفاقت دیرینه می زنند محکم تر از همه به سر و سینه می زنند چون شیرِ پاک خورده همه گریه می کنند مانند بچه مرده همه گریه می کنند گفتند: بی پناه به یک نیزه تکیه داد در بند یک سپاه به یک نیزه تکیه داد گفتند: عاقبت به لبش هم نخورد آب گفتند: مانده بود تنش زیر آفتاب گفتند: تشنه کام سرش را بریده اند گفتند: روی سینه ی آقا دویده اند گفتند: این غریب، میان وطن نبود جز یک حصیر پاره برایش کفن نبود 🔸شاعر: ___________________________ 🔹
حس مي كني زمين و زمان گريه مي كنند وقتي كه جمع سينه زنان گريه مي كنند باز اين چه شورش است كه در خلق عالم است در ماتم تو پير و جوان گريه مي كنند اين سيل، سيل اشك عزادارهاي توست چون ابر با تمام توان گريه مي كنند تو كيستي كه در غم از دست دادنت مردان ما شبيه زنان گريه مي كنند... 🔸شاعر: ____________________________ 🔹
شادی برای تو غم عالم برای من از ماه های سال، محرم برای من آوای آسمانی داوود مال تو خاموشی مقدس مریم برای من از عشق خود جدایم و جای گلایه نیست این بود ارث حضرت آدم برای من بی مهری است رسم محبت برای تو تنهایی است مونس و همدم برای من این زخم ها معلم خندیدن من اند حیرانم از ترحم مرهم برای من یوسف که نیستم ولی آن بنده ام که هیچ نگذاشته ست صاحب من کم برای من بگذار عمر در گذر عشق طی شود حتی اگر نشد که تو یک دم برای من... 🔸شاعر: ____________________________ 🔹