اگر به لب رسیده جان بگو به صاحب الزمان
نمانده گر تو را توان
بگو به صاحب الزمان
غم به دل نهفته را
راز به کس نگفته را
مگو به این مگو به آن بگو صاحب الزمان
بگو که دل شکسته ای از این زمانه خستهای
ز فتنههای این زمان بگو به صاحب الزمان
دلت که بیقرار شد
و بیقرار یار شد
دعای ندبه را بخوان بگوبه صاحب الزمان گلایه کن، بهانه کن شکایت از زمانه کن
ولی نگو به دیگران بگو به صاحب الزمان
گره اگر به کارشد مشکل اگر هزارشد
برو به زیر آسمان بگو به صاحب زمان
فاطمه گفت یا علی، کشت مرا عدو ولی
شکایت مرانهان بگو به صاحب الزمان
رقیه جان اسیر شد سه ساله بودو پیر شد
گفت غمم تو عمه جان بگوبه صاحب الزمان
#شعر_مناجات_امام_زمان_عج
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#فاطمیه
در مدح حضرت زهرا سلام الله علیها
نخل عصمت بی ثمر می ماند اگر زهرا نبود
داغ حسرت در جگر می ماند اگر زهرا نبود
گردش افلاک از یمن وجود فاطمه است
شام خلقت بی سحر می ماند اگر زهرا نبود
طعنه ی ابتر چو زخمی از زبان جاهلان
در دل خیرالبشر می ماند اگر زهرا نبود
راهیان قرب حق را روی او شمع هداست
کاروان بی راهبر می ماند اگر زهرا نبود
خفتگان عصر را فریاد او بیدار کرد
گوش استضعاف کر می ماند اگر زهرا نبود
از ازل وجدان مظلومان عالم تا ابد
از عدالت بی خبر می ماند اگر زهرا نبود
جلوه ی خورشید تابان زره ای از نور اوست
ور نه در ابر کدر می ماند اگر زهرا نبود
بارها فرمود طاها من فدای فاطمه
چون رسالت بی اثر می ماند اگر زهرا نبود
روز رستاخیز مفتاح الجنان در دست اوست
محکمه بی دادگر می ماند اگر زهرا نبود
آری اندر پای میزان امت مرحومه را
دست واویلا به سر می ماند اگر زهرا نبود
مایه ی تسکین دلها ذکر تسبیحات اوست
خیر در زندان شرمی ماند اگر زهرا نبود
بهر احقاق شرف بین در و دیوار ماند
دین قرآن پشت درمی ماند اگر زهرا نبود
قبر او مخفی است اما روح او چون آفتاب
چرخ محتاج قمر می ماند اگر زهرا نبود
بال او بشکست اما مرغ دن شهپر گشود
این هما بی بال و پرمی ماند اگر زهرا نبود
سینه را بنمود بر مسمار جان فرسا سپر
دست غیرت بی سپر می ماند اگر زهرا نبود
هر چه داریم از علی داریم ما ایرانیان
خود علی اندر خطر می ماند اگر زهرا نبود
یاد آن جان دادگان جبهه ی قرآن بخیر
مجدشان دور از نظر می ماند اگر زهرا نبود
گریه بر زهرا کلامی سینه رابخشد صفا
دیده بی نور بصر می ماند اگر زهرا نبود
(حاج ولی اله کلامی زنجانی)
|⇦•شب است و غم...
#روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها
شب است و غم و درد و اَلَم و تابش مهتاب، در آن شهر پر از ظلم، به جز مردم يک خانه، همه خواب ، همه خواب، و جز هِق هِق آهسته ي يک مرد، و يا ناله ي آرام دو سه کودک بي تاب، اگر گوش کني مي شنوي زمزمه ي ريختن آب..
اگر چه همه خوابند، ولي در دل آن خانه پر از ماتم و غوغاست، که اين شب، شب بي مادري زينب کبراست، شب اصلي ضربت زدن حضرت مولاست، شب غسلِ گل ياس علي حضرت زهراست.
علي بود(فقط) وَ يک زانوي لرزان، علي بود و غم تازه يتيمان، علي بود.*هیچکی نبود؟ نه! فقط علی بود. یعنی چی ؟ مگه میشه دختر پیغمبر. بخوان غسلش بدن، کفنش کنن. بخوان تشییعش کنن هیچکی نیست؟...* وَ آن اشک روان، سينه ي محزون پر از درد، و آن گريه ي پنهان، علي بود، وَ يک ياس شهيده، همان شير خدا، حيدر کرار و رنگي که ز رخسار پريده، همان فاتح خيبر، که قدش سخت خميده، علي بود، همان همسر زهرا، که چندي است به جز فاطمه از مردم آن شهر سلامي نشنيده، علي بود و رخساره ي زهرا که سه ماه است نديده. *شروع کرد بند های مقنعه (روسری) رو آروم آروم، گره هاشو باز کرد. میخواد غسل رو شروع کنه دیگه. تا اومد گره رو باز کنه، دید حسن یه فریادی زد. آه مادر! راز بین حسن و مادر برملا شد. آره آه مادر و باید بگی. امشب بچه های علی دارن میگن آه مادر... *
علي بود و دلي خسته در آن بارش غمها، علي بود و اسماء، کنار بدن خسته ي زهرا، در آن نيمه شب ساکت و خلوت، همان نيمه شب غصه و غربت، شب هجر، شب اوج مصيبت، شب مرگ علي، مرگ گل ياس، علي کرد نگاهي سوي اسماء، که بريز آب روان بر روي گلبرگ گل ياس.
و با اشک نگاهي به تن فاطمه اش کرد و چنين گفت: عزيز دل حيدر، مددي کن که دهم غسل تنت را، کمک کن که بشويم بدنت را، وَ با نام خدا غسلِ گل ياس شد آغاز، خدا داند از آن لحظه که شد چشم علي سوي گلش باز.
علي بود و قلبي که به اندازه ي يک فاطمه غم داشت، علي بود و بازوي کبودي که ورم داشت.
.
4_5775904403714215856.mp3
28.62M
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از حضرت امیرالمؤمنین، علی علیه السلام درباره حضرت فاطمه زهرا علیها السلام پرسیدند، حضرت پاسخ دادند: [فاطمه علیها السلام] خوب یاوری در راه اطاعت و بندگی خداست .
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#قسمت_دوم #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها
علي بود وَ قلبي که به اندازه ي يک فاطمه غم داشت، علي بود وَ بازوي کبودي که ورم داشت
وَ دستان علي بر گل زخم بدن فاطمه اش خورد، علي زنده شد و مرد، نفس در دل او حبس شد و سوخت، علي چشم به چشمان گلش دوخت، وَ آن بغض که در سينه نهان داشت رها شد، دوباره قد او خم شد و تا شد، وَ روح از بدنش رفت و جدا شد، سرش را به روي شانه ي ديوار زد و زار زد و گفت:، نگفتي به علي فاطمه يک بار، از اين زخم وَ از قصه ي ديوار، از اين اذيت، آزار، از اين سينه و از لطمه ي مسمار، خدايا چه کند حيدر کرار؟
همه عالم هستي، فغان گشت و ز آه دل آن رهبر مظلوم، وَ از اشک يتيميّ حسين و حسن و زينب و کلثوم، به جز زمزمه ي ريختن آب، از آن خانه صدائي به سما رفت، که تا عرش خدا رفت، صداي طپش يک دل خسته، که بندش شده پاره وَ از ريشه گسسته، صداي کمرِ کوه، که از غصه شکسته
فقط آه کشيد آه، علي با مدد فاطمه استاد روي پا، وَ چنين گفت به اسما، بريز آب به روي گل حيدر، ولي سعي کن آرام بريزي که ياسم شده پرپر، بريز آب ولي سعي کن آرام بريزي که گلم خسته ي خسته است، بريز آب ولي سعي کن آرام بريزي، که پهلوش شکسته است.که بازوش شکسته است.
علي شست تنش را، و َبا گريه چنين گفت به زهرا: شدي پرپر و اين شهر نفهميد، که گل طاقت اين اذيت و اين همه آزار ندارد، تو رفتي و علي يار ندارد، وَ در مردم اين شهر طرفدار ندارد، گذشت از من و تو قصه ولي کاش به گلبرگ شقايق بنوسيند، که گل تاب فشار در و ديوار ندارد
*شب شب سختیه اصلا همه مصیبتا مال امشبه فقط من جایی ندیدم زینب امشب کجا بوده.. شاید علی به بچه هاش به حسن و حسینش گفت: بچه ها شما فقط کارتون امشب همین باشه فقط مواظب زینب باشین فهمیدین چی گفتم؟
من و اسماء این بدنو غسل میدیم فقط شماها کارتون این باشه مراقب زینب باشین.زینب نباید خون ببینه،زینب نباید بازوی شکسته ببینه،الان بچه ست الان نباید ببینه،حالا بعد میبینه،زینب نباید این صحنه ها رو ببینه..ولی بذار زینب ببینه
بذار زینب نگاه کنه غسل شبونه رو یاد بگیره.. بذار زینب غسل زیر پیراهنو یاد بگیره..بذار زینب غسل بدن شکسته رو بلد بشه،یه شبی این غسل به دردش میخوره زن غساله اومد این بدنو غسل بده دیدن عقب عقب داره فرار میکنه. کجا؟ من این بدنو غسل نمیدم همه جای این بدن شکسته است.همه جای این بدن سیاهه یهو بی بی بدو بدو اومد.کار خودمه ها من اون شب که مدینه بابام بدن مادرمو غسل میداد دیدم..بلدم چجوری غسل بدم بابام اینجوری غسل میداد..بابام به اسماء میگفت اسماء آروم آب بریز..*
«اسماء بریز آب روان
بر روی گل برگ گلم»
علي شست تنش را، و َبا گريه چنين گفت به زهرا: شدي پرپر و اين شهر نفهميد، که گل طاقت اين اذيت و اين همه آزار ندارد، تو رفتي و علي يار ندارد، وَ در مردم اين شهر طرفدار ندارد، گذشت از من و تو قصه ولي کاش به گلبرگ شقايق بنوسيند، که گل تاب فشار در و ديوار ندارد.
.
4_5775904403714215857.mp3
26.28M
امیر المومنین امام علی (ع)فرمودند: من به فاطمه و پدرش مباهات می کنم و آن گاه به رسول خدا افتخار می کنم در آن هنگام که فاطمه را به همسری من درآورد.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها
غسل تمام شد بچه ها معلومه یه طرف دیگه ایی بودن غسل مادر ندیدند.صدا زد علی.. حسن ،حسین،بیاین برای آخرین بار مادرتان رو ببینید.. فقط آروم کسی بلند گریه نکنه میخواد بند آخر کفن را ببنده
حسن و حسین اومدند خودشون رو انداختن رو بدن نیمه جان مادر، امیرالمؤمنین قسم میخوره میگه به خدا قسم دیدم بندهای پایینی کفن باز شد
معلومه مادرمان خوب شد دو تا دستاشو از تو کفن بیرون آورد. خودش به تنهایی دستاشو بیرون آورد. یکی گردن حسن یکی گردن حسین سه ماه اینجوری حسین و بغل نگرفته بود.. سه ماه اینجوری حسن و بغل نگرفته بود.. یکی گردن حسن یکی گردن حسین شاید چند ثانیه ای چند دقیقه ای نمیدونم..این صحنه طول کشیده باشه سریع از آسمون ندا اومد یا علی بچه ها را از بدن فاطمه( سلام الله علیها) جدا کن ملائکه طاقت دیدن ندارن..
قربونت برم حسینم بسه دیگه...حسنم بسه دیگه.. دورتون بگردم بسه دیگه ببینید زینبم داره نگاه میکنه بلند شین شما مَردای این خونه ایید بلند شین زینب داره نگاه میکنه الان جون میده ها..بچه ها را با نوازش از رو بدن مادر جدا کرد، یا ابا عبدالله.. کار تمام شد. صدا زد حسن! جونم بابا.. بدو برو سلمان را خبر کن ،دیگه من طاقت ندارم دیگه پاهام نمیکشه بگو حداقل سلمان بیاد کمک کنه..حسن بدو بدو رفت در سلمان را زد سلمان بدو خودتو برسون..چه خبره شبیه چی شده؟ سلمان! مادرم و بابام شسته میخوایم ببریم..شبیه تو این دل شب تو این تاریکی چرا به ما نگفتی؟ مادرم سفارش کرده کسی نباشه کسی نشنوه، کسی نبینه، سلمان بدو بدو اومد تو خونهٔ مولا وای چه خبره تو خونه؟! وسط حیاط خونه یه تابوت گذاشته.بدنم یه طرفه.. علی یه طرف زانوهاشو بغل گرفته حسینم یه طرف زینبم یه طرف... دیدی اونایی که غم دیدن میفهمن اونایی که داغ مادر دیدن..یهو مثلاً رفیقت را میبینی داغت دوباره تازه میشه.. همچنین که سلمان اومد تو خونه علی چشمش به سلمان افتاد..گفت آه سلمان! سلمان رو بغل گرفت دوتایی با هم گریه کردنند.. سلمان دیدی چی شد؟ سلمان دیدی مردم شهر با علی چی کار کردند؟ آقا من چی کار کنم چه کاری از دستم بر میاد. سلمان کمک علی باش تو از مائی ،کمک من کن من دیگه دستام بازوهام، پاهام طاقت نداره.. این علیه میگه پاهام طاقت نداره
امیرالمؤمنین فرمود: سلمان تو کمک من باش. من جلو تابوت را میگیرم تو عقبتر تابوت و بلند کردند... یهو دیدن بچه ها.. بچه ها شما هم میخواین بیاین؟ بله بابا.. مگه میشه نیایم قول باید بدینا همین الان باید قول بدین تو کوچه داد نزنید حرف نزنید گریه نکنید..باشه بابا فقط به ما اجازه بده بیایم تشییع جنازه..آروم آروم تابوت را بلند کردن... به عزت و شرف لا اله الا الله
تو کوچه امیرالمؤمنین جلوی تابوت داره میره بچه ها هم عقب تابوت دارن میان یهو یه نقطه از کوچه که رسیدن دیدن حسن رو زمین نشست... تابوت را زمین گذاشتن زیر بغلای حسن رو گرفتن چی شده چرا اینجوری گریه میکنی؟ مگه قول ندادی داد نزنی؟ صدا زد.. سلمان دستبه دل حسن نگذار.. این چیزی که من اینجا دیدم نه حسین دیده، نه بابا علی دیده، یه رازی بین منو مادر بوده.. تو این دلم مونده بذار الآن بگم همه بفهمن چرا من اینجوری دارم گریه میکنم.. سلمان! همینجا با مادر میرفتیم دست تو دست مادر، مادر با من حرف میزد،مادر دست منو گرفته بود، منو میکشوند به سمت خونه.. اما یه مرتبه دیدم روبرومون چند نفر جلومون رو گرفتن کجا؟ من اومدم جلو فهمیدم اینا برا چی اومدن یه مرتبه دیدم دستشو بالا آورد.. نه یه دست دو دستشو بالا آورد......یا زهرا
.
4_5775904403714215858.mp3
22.45M
↻
امیر المومنین علیه السلام فرمودند:
من هرگزفاطمه را در طول مدت زندگی مشترک به غضب نیاوردم وهیچگاه مخالف میل او رفتار نکردم و دوستی مانند فاطمه برای من دیگر پیدا نخواهد شد.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
مي دونديد الان به روايت نود و پنج روز چه شب و روزايي است؟ مادرمون فاطمه توي بسترِ بيماري است، بي معرفت ها دَرِ خونه ي مولا رو آتيش زدن...
اونايي كه امشب مشكل دارن، حاجت دارن بايد فاطمي گريه كنن، آي اونايي كه مادر داريد! هميشه دعا كنيد خدا نكنه بچه اي بره خونه ببينه مادرش دست به پهلوش گرفته، هي اون بچه دعا ميكنه: الهي حال مادرم زودتر خوب بشه... اما دلا امشب بسوزه برا دلِ امام زمان، الان هم شايد مدينه باشه، كنار قبر مادرشون فاطمه، ياصاحب الزمان!...*
عزيزِ بي قرينه كي ميآيي؟
سحر خيزِ مدينه كي ميآيي؟
عزيزم مادرت چشم انتظاره
دواي دردِ سينه كي ميآيي؟
*يه جمله بگم با چشم سوزان بريم مدينه، ميگه: ديدم مقداد هي دست روي دست مزينه، توي كوچه نميره، گفتم: مقداد! چرا توي كوچه نميري؟ گفت: آخه اين همون كوچه اي است كه پسرِ فاطمه هي صدا زده: واي مادرم! واي مادرم! مادرم! مادرم!... اوناي كه مشكل داريد، اونايي كه ميخوان با دلِ زينب هم ناله بشن بسم الله، هر كي هم مادر نداره ثواب اين روضه رو بفرسته براش...*
فلك ديدي چه خاكي بر سرم كرد
به طفلي رخت ماتم بر تنم كرد
الهي بشكنه دستِ مغيره
كه بينِ كوچه ها بي مادرم كرد
*صدا زد: زينبم! حسنم! حسينم! اُم كلثوم! بريد وضو بگيريد ميخوام دعا كنم، بچه ها خوشحال شدن، مادرمون ميخواد برا خودش دعا كنه، دعا كنه حالش حتما خوب ميشه... بچه ها نشستن تا مادر دعا كنه، اونا هم آمين بگن، اما يه وقت مادرشون دستاش رو بالا آوُرد، صدا زد: "اللهم عجّل وَفاتی سَریعا" يعني خدا حالا ديگه مرگِ من رو برسون...
جمله ي آخرِ من، از همه التماس دعا، خيلي به علي سخت گذشت، كي؟ اون شبي كه ميخواد فاطمه اش رو به خاك بسپاره، اون لحظه اي كه دست برد زيرِ بدن فاطمه، اون رو بالا آوُرد، ديد زهرا بدنش آب شده، يه نگاه دور و برش كرد، ديد كسي نيست كمكش كنه...*
دست من نيرو ندارد اين همه
تا بريزد خاك روي فاطمه
*اما من بگم: يا اميرالمؤمنين! درسته بازوي فاطمه ات رو شكستن، درسته پهلوي فاطمه ات رو شكستن، اما شما فاطمه رو غسل داديد، كفن كرديد، اما من ميخوام بگم: من بميرم برا زينب، هر چي نگاه به بدنِ داداشش ميكنه، ديد هيچ جاي سالمي به بدنش نمونده، هي فرياد ميزد:" يا اُماه!...* مادر بيا كربلا... دستت رو بيار بالا سه مرتبه صدا بزن: ياحسين!...
.
"حضرت زهرا (سلام الله علیها))
سلام ما سلام ما به رحمت و به جود تو
سلام ما سلام ما به چهره ى كبود تو
سلام ما سلام ما به قلب داغديده ات
سلام ما سلام ما به قامت خميده ات
سلام ما سلام ما به طفل نا اميد تو
سلام ما سلام ما به محسن شهيد تو
سلام ما سلام ما به چهره ى خجسته ات
سلام ما سلام ما به پهلوى شكسته ات
سلام سلام ما به گريه هاى دخترت
سلام ما سلام ما به ناله هاى شوهرت
سلام ما سلام ما به نغمه ى حجاز تو
سلام ما سلام ما به آخرين نماز تو
سلام ما سلام ما به صحنه ى مدينه ات
سلام سلام ما به خون زخم سينه ات
سلام ما سلام ما به قلب پر ز داغ تو
سلام ما سلام ما به قبر بى چراغ تو"
.
.
#مناجات_فاطمیه_امام_زمان_عج
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
وقتی که با گناه، گذشته دقایقم
گویم چگونه در غم هجر تو صادقم
آخر چگونه مدعی عشق تو شوم
رویی نمانده است بگویم که عاشقم
دنیا چقدر فاصله انداخت بین ما
گم شد همیشه یاد تو بین علائقم
یک دم بیا و نوکر خود امر و نهی کن
من با تمام ِآن چه بخواهی موافقم
من حاضرم که جان بدهم در هوای تو
باشد که بگذری ز خطاهای سابقم
ای کشتی نجات، مرا با خودت ببر
بیراهه رفته در همه ی عمر؛ قایقم
غافل شدم ز تو گل نرگس مرا ببخش
عمری فریب خورده ی ناز شقایقم
آقا بدم درست ولی مهلتم بده
بنما برای نوکری خویش لایقم
در #فاطمیه، وارث قرآن به یاد تو
در روضه های غربت قرآن ناطقم
کردم دعا برای ظهور تو با غضب
یاد هجوم و کینه ی قوم منافقم
.
#مصائب_بعد_از_شهادت
🩸«اُمّأیمَن» که اینگونه طاقت ندارد؛ دیگر خدا رحم کند به دل مولا ...
در روایت آمده است:
📋 أَنَّ أُمَّ أَيْمَنَ لَمَّا تُوُفِّيَتْ فَاطِمَةُ سلاماللهعلیها حَلَفَتْ أَنْ لَا تَكُونَ بِالْمَدِينَةِ
▪️وقتی حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها به شهادت رسید،«امّاَیمن» سوگند خورد که دیگر در مدینه نماند؛
📋 إِذْ لَا تُطِيقُ النَّظَرَ إِلَى مَوَاضِعَ كَانَتْ فِيهَا فَخَرَجَتْ إِلَى مَكَّةَ
👈 زیرا طاقت دیدن آن مواضع و محلهایی که حضرت فاطمه زهرا «سلاماللهعلیها» در آنجا بود را نداشت. لذا از مدینه خارج شد و به سوی مکّه حرکت کرد....
📚 الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۵۳۰
✍ منم شمعی که از جان دادن پروانه میلرزد
به روی گونه هایم اشک، دانه دانه میلرزد
از آن روزی که دشمن پشت پا بر هستی من زد
دل ویـرانـهام از دیـدن بیـگـانه میلرزد
چرا از من حسن حرف دلش را میکند پنهان
چه بغضی در گلو دارد که بیتابانه میلرزد
حسینم روضۀ دیوار و در هر لحظه میخواند
زمین و آسمان همراه این دردانه میلرزد
پریشان است موی کودکانم، فاطمه برگرد
ببین با آه طفلان تو دارد شـانه میـلرزد
چه آمد بر سر این خانه بعد از رفتنت بانو
صدای در که میآید تـمام خانه میلرزد
#⃣ #متن_کامل_روضه
#⃣ #حضرت_زهرا
#⃣ #فاطمیه
ای كه میگی به روضه خون
روضه ات رو اینجوری نخون
منم میگم با دلِ خون
خدا كنه دروغ باشه
میگن كه گوشواره شكست
میگن روی زمین نشست
مونده هنوز جایِ یه دست
خدا كنه دروغ باشه
به زخم تو نمک زدن
به خاطر فدک زدن
مادرمُ کتک زدن
خدا كنه دروغ باشه
دنیا به ما وفا نکرد
دردامونُ دوا نکرد
قنفذ چرا حیا نکرد
خدا كنه دروغ باشه
جاریِ اشکش مثه رود
بینِ در و آتیش و دود
گناهِ محسنش چی بود
خدا كنه دروغ باشه
تو کوچه هایِ بی سپر
تنها میونِ رهگذر
چهل نفر به یک نفر
خدا كنه دروغ باشه
*از اینجا وصل شیم علقمه، از اونجا روضه بخونم،علقمه هم همین اتفاق افتاد،چهل نفر نه،چهار هزار نفر به یک نفر،اما اون یک نفر عباس بود،اون یک نفر پسرِ امیرالمؤمنین بود،چهارهزار نفر رو کنده ی زانو همه هدف گرفتن عباس رو،الله اکبر،اول دست هارو قطع کردن،وقتی بازوش رو زدن،ابی عبدالله داشت رجز میخوند،تا این اتفاق افتاد،ابی عبدالله،از اون ورِ میدان صدا زد: " اَنَا بنُ فاطِمه" یعنی عباس یادت نره،بازوی مادرِ من رو هم تو کوچه ها زدن...تو مَردی،تو پهلوانی،تو عباسی،اما مادرِ من یک زنِ هجده ساله...مگه دستش چقدر توان داشت،چهل نفر دورش حلقه بزنن....امام باقر فرمود: سبب شهادت مادرِ ما همون ضربه های غلاف بود...یه جوری زد...
علی بهانه شد و ضربه خورد بازویت
دری شکست در آن دَم، فتاد بر رویت
شرار آتش ظلم زمان زبانه کشید
رسید آتشِ نمرودیان به گیسویت
جراحتی است به روی پرت از آن ایام
نشانه ای ز ملاقات میخ و پهلویت
هوا ز جور مخاف چو قیرگون گردید
نشست سایه ی دستی سیاه بر رویت
شاعر : #وحید_محمدی
*مدینه با غلاف زدن،کربلا هر کی هرچی داشت دور حسینش حلقه زد،" فرقةٌ بالسيوفِ وفرقةٌ بالرماحِ وفرقةٌ بالحجارةِ" امام باقر فرمود:جدِّ مارو به پنج وسیله کشتن،یه عده شمشیر زدن،یه عده تیرزدن،یه عده نیزه زدن،یه عده سنگ زدن....{ اما این آخری رو تا قیامت نمیشه باورش کرد...خیلی باورش سخته} امام باقر می فرمایند:" وفرقةٌ بالخَشَبِ والعصا؛" پیرمردها با چوب و عصا میزدن ... بگو : حسین ...
.
Babolharam Mahdi Mirdamad.mp3
3.56M
◈مدینه با غلاف زدن،کربلا هر کی هرچی داشت دور حسینش حلقه زد
" فرقةٌ بالسيوفِ وفرقةٌ بالرماحِ وفرقةٌ بالحجارةِ"
••
4_5895347113503496125.mp3
995.6K
#شور
#حضرت_فاطمه سلام الله علیها
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
عین سرپناس / چادرت برام
فاطمیه شد / مادرم سلام
پای سُفرتَن / کل عالمین
مادر منی / مادر حسین
عشق بی نظیری مادر // دستامو می گیری مادر
من دلم خوشه به سینه زنی
فاطمیه شد، چی میشه // این دَفَم مث همیشه
واسه نوکریت صدام بزنی
امنا فاطمه ۴
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
بیشتر از همه / فکر نوکری
نیست شبیه تو / دیگه مادری
گم نمی کنم / نور چادرو
عین مادرم / دوست دارم تو رو
مادرونه باز نگام کن // توو نماز شب دعام کن
من دلم خوشه تو مادرمی
جوری واسه ی تو باید // گنبد طلا بسازیم
تا همه بگن عجب حرمی
امنا فاطمه ۴
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
فاتح جمل / صاحبِ کرم
یا امام حسن / قربونت برم
صاحب اقتدار / شاه صف شکن
مث حیدره / رزم تو حسن
میری توی قلب لشکر // میخونی انا ابن الحیدر
ارث حیدره شجاعت تو
تو صراط مستقیمی // بیشتر از همه کریمی
پهنه سفره ی کرامت تو
مولانا یا حسن ۴
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
.
علی که واسه همه خوشی میخواد
پس چرا خوشی به قلبش نمیاد
اونی که هیزم اورده پشتِ در
خوب جوااابِ لطفِ حیدرُ داد
یه نفر نه دو نفر نه چِل نفر
دورِ خونه ی علیِ چه خبر
تا شنیدن صدایِ فاطمه رو
وحشیونه هی لگد زدن به در
خوب میدونستن
پشتِ در زهراست
میدونستن بی فاطمه علی تنهاست
یه لگد محکم
کرد تموم کارو
هم شکست حیدرُ هم سینه ی زهرا رو
توی اتیش ، میسوخت زهرا ، علی و دستایِ بسته واویلا
اونی که فتح خیبر کرد ، با دست بسته کمک میخواد حالا
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
زبان حال
همه ی کوچه شنیدن خبرُ
که سوزوندن درِ بیتِ حیدرُ
همه فهمیده بودن که با لگد
چِل نفر زده بودن یه مادرُ
کسی اما یه سراغی نگرفت
که بپرسه حالِ زهرایِ منُ
اونا که ندیده بودن غمَمُ
حالا دیدن همه اشکایِ منُ
حالا من موندم
با تبِ زهرا
عَجّل وفاتیِ روی لبِ زهرا
مادرِ بیمار
حیدرِ تنها
نیمه شب میاد صدایِ ناله ی زهرا
خمیدم من ، شکستم من ، مثِ زهرا رو خاکا نشستم من
بُریدم من ، دویدم من ، ولی پهلوشُ شکسته دیدم من
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
یکی بود یکی نبودِ قصه ها
برایِ علی یه واقعیته
فاطمه صدات چرا در نمیاد
هرچی بات حرف میزنم یه ساعته
میگیرم تو بغلم سرِ تو رو
نرو فاطمه توروخدا نرو
تو که بهتر میدونی که هیچکسی
نمیگیره اخه جای مادرُ
چشماتُ وا کن
پاشو که دیره
حسن از شدت گریه داره میمیره
چشماتُ وا کن
پاشو لالایی
تو بخون بازم برا زینبِ بابایی
دلم تنگه ، دلم خونه ، علی با خاطره های کوچه میمونه
بخواب اروم ، شدی خسته ، باید گریه کنم بعد تو اهسته
🏴#شهادت_حضرت_فاطمه_س
🏴#سبک_فارسی_ترکی
🏴#سبک_زمینه
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
در خانه ی علی، غوغا شد
یک مدینه قاتل، زهرا شد
واویلا واویلا
فاطمه که پشت در تنها شد
آتش بغض عدو بر پا شد
ضربه ای زد در خانه وا شد
واویلا
سرو جنان، که قامتش خمیده شد
آه ملک، از آسمان شنیده شد
مسمار در به قلب گل که زد شرر
صدیقه ی، خدا دگر شهیده شد
واویلا، واویلا، فاطمه زد فریاد
واویلا، واویلا، فضه محسن جان داد
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
🏴بند دوم: (ترکی)
اُودْ چیخانْدا درگَهِ، حیدر دَن
آه اُوجالْدی سوره ی، کوثر دَن
واویلا واویلا
چوخْدی سوز اُو غُصَه لی محشر دَن
آخْدی قان یارا لانان پیکر دَن
هامّی ناگِران اُولوبْ مادر دَن
واویلا
باخْدی حسن، دِدی ئُولونْجَه آغلارام
باخْدی حسین، بویورْدی سینَه داغلارام
زینب قاچیبْ، دوتوب آناسینین اَلین
سَسْلَنْدی دور، ئُوزوم یارو ویٖ باغلارام
واویلا، واویلا، آلْدی غم دنیانی
واویلا، واویلا، ویردیلار زهرانی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
🏴بند سوم:
کوچه مثل وادی محشر شد
تا که وقت بردن حیدر شد
واویلا واویلا
تازیانه همدم کوثر شد
آخر مرثیه درد آور شد
لاله ی باغ نبی پرپر شد
واویلا
افتاده بود، عزیز قلب مرتضی
با پهلوی، شکسته زیر دست و پا
بازوی او، شکست و دست او نشد
از دامن، امام و رهبرش جدا
واویلا، واویلا، عاقبت رفت از حال
واویلا، واویلا، چادرش شد پامال
شعر: #طاها_تحقیقی
#رضا_امیری_اردبیلی(بند ترکی)
ملودی: #محمد_رضا_محمدی
تهیه شده در #انجمن_ادبی_تکیه_نوکری
📌نکته: متن ترکی به جهت روان ادا کردن لهجه برای دوستان فارسی زبان، به صورت فارسی نگارش شده است.
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
🔰 #ترجمه_بند_ترکی:
وقتی آتش به آستان حضرت حیدر زدن
صدای آه سوره کوثر بلند شد
واویلا واویلا
از آن محشر غمگین سخن بسیار است...
خون از پیکر زخمی حضرت زهرا جاری شد
همه از وضعیت و حال مادر نگران شدند، واویلا
امام حسن نگاه کرد و گفت تا آخر عمرم برات گریه میکنم
امام حسین فرمودند از غمت سینه ام آتش گرفت و میسوزم برات
حضرت زینب دویدن و رسیدن پیش مادرشان و دست ایشان را گرفتن
صدا زدند پاشو مادرم خودم زخمتو میبندم
واویلا، واویلا، دنیا رو غم گرفت
واویلا، واویلا، حضرت زهرا رو زدند
🌀 بسیج، بزرگترین شبکه مردمی مکتبی در خدمت مستضعفان
#بسیج_با_مردم_برای_مردم
#هفته_بسیج
🏴#شهادت_حضرت_فاطمه_س
🏴#سبک_زمینه
🎤مداح :حاج میثم مطیعی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
بی تو یا زهرا، آه از این دنیا
بی تو یا زهرا، آه از این دنیا
بی تو مانده مرتضایت با غم دنیا
برده ای با خود، جان حیدر را
شد پس از تو بی حیاتر دشمن مولا
مدینه ای دیار غم، بگو به زهرا چه گذشت
بگو در این وداع تلخ به جان مولا چه گذشت
چنین غریب و تنها وداع دل با جان را
ندیده کس جز مولا واویلا واویلا
(جان علی یا زهرا)
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
گریه های تو، در نهان دارد
بی تو مولا در گلویش استخوان دارد
حیدر بی تاب در دل محراب
بی تو شوق پر گشودن از جهان دارد
بعد تو شیعه تا ابد به داغ غربت آشناست
شعله ی فتنه بعد تو به خیمه های کربلاست
بدون کوثر با ما، تشنگی عاشوراست
زینب از این پس تنهاست، واویلا واویلا
(جان علی یا زهرا)
خواندنش سخت است، روضه زهراست
ماجرایش در سقیفه بین بیعت هاست
قاتل زهراست، بنده بت هاست
نامسلمان نام نحسش تا ابد رسواست
قاتل جان ما شده، حال غریبانه تو
بشکند آن بت نفاق که زد درِ خانه تو
چشمه کوثر زهرا، جان پیمبر زهرا، شهید حیدر زهرا
واویلا واویلا
(شهید حیدر زهرا)
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
تا زمام ما در کف مولاست
دل دمادم روضه خوان حضرت زهراست
تا شهادت ما، با شهیدانیم
تا قیامت در رگ ما خون عاشوراست
چشم من و راه حسین، چشم من و امر ولی
جان من و پیر خمین، جان من و سید علی
نمانَد از ما چیزی، به جز ولای مولا
به غیر داغ زهرا واویلاواویلا
(شهید حیدر زهرا)
شاعر: میلاد عرفان پور
،📖 تقویم شیعه
☀️ امروز سه شنبه:
شمسی: سه شنبه - ۰۶ آذر ۱۴۰۳
میلادی: Tuesday - 26 November 2024
قمری: الثلاثاء، 24 جماد أول 1446
🌹 امروز متعلق است به:
🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليه السّلام
🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام
🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليه السّلام
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️9 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز)
▪️19 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
🌺26 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
▪️35 روز تا وفات حضرت ام کلثوم علیها السلام
🌺36 روز تا ولادت امام باقر علیه السلام
🔸ما ز نسل مصطفی و حیدریم
ما بسیجی های خطِ رهبریم...
🔸 گر عیان گردد که فرمان می دهد
هر بسیجی بشنود جان می دهد...
🔸 با ولی تجدید بیعت می کنیم
باز هم قصد شهادت می کنیم...
#لبیک_یا_خامنه_ای
#هفته_بسیج
#بسیجی