#شهادت_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
با آنکه استقامت تو فرق مي کند
اين روزها حکايت تو فرق مي کند
اينجاست درد، دشمنت آخر غريبه نيست
بعد از رسول، غربت تو فرق مي کند
دستان حيدري تو را صبر بسته است
با ديگران اسارت تو فرق مي کند
دستي که روي فاطمه ات را نشانه رفت
فهميده بود غيرت تو فرق مي کند
سیلی به روی ام ابیها تو را شکست
آقای من! مصيبت تو فرق مي کند
گفتند بعد فاطمه از پا فتاده اي
حق داشتي امانت تو فرق مي کند
سي سال پيش! اين در و ديوار شاهدند
اصلاً شب شهادت تو فرق مي کند
#یوسف_رحیمی
.
#شهادت_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
چشماتو واکن بابایی
من زینبم من زینبم
ببین که از مصیبتت
جونم رسیده به لبم
ببین یتیما همه شون
چه دل پریشون اومدن
همه باظرف شیر و با
دیده ی گریون اومدن
جونی نمونده به تنت
زخم سرت چه واشده
الهی واسه ت بمیرم
فرق سرت دو تا شده
واویلتا واویلتا
اگه بری من می میرم
ازغم و غصه ومحن
پاشوببین بند نمیاد
اشکای چشمای حسن( ع)
سی ساله که ای باباجون
قلب تو زار و مصظره
خوب می دونم قاتل تو
روضه ی دیوارو دره
میری به نزدمادرم
ای بابای پریشونم
سلام من هم برسون
به مادر قدکمونم
واویلتا واویلتا
گفتی که من توکربلا
میشم اسیر شور وشین
خوندی برام روضه ی تل
روضه ی داداشم حسین (ع)
گفتی حسین توکربلا
میشه سرش از تن جدا
به پیش چشم بچه ها
سرش میره رونیزه ها
به زیرسمّ مرکبا
خوردمیشه اعضای تنش
شمشیرو تیغ و تیرا با
نیزه ها میشه کفنش
واویلتا واویلتا
#مجیدمرادزاده
.
#زمینه
#شب_قدر
#شهادت_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
بند اول
دستشونو گرفتی و
رو سرشون دست کشیدی
بهونه گیر که میشدن
نازشونو میخریدی
تو نباشی بی کس میشن
دوباره بی بابا میشن
تو پدر ایتامی و
اگه بری تنها میشن
مونده تو خاطر تاریخ
این خط روشن از اسلام
گفتی تو لحظه ی آخر
الله الله فی الایتام
بند دوم
رفتی و به دل همه
خوشی دیگه حروم شده
دنیا یتیمه بعد تو
مردونگی تموم شده
کی دیگه یادش میمونه
یتیمای این دنیا رو
کی میبره رو شونه هاش
کیسه ی نون و خرما رو
بعد تو تازه فهمیدن
کی بود اون خیّر گمنام
آقایی که همش میگفت
الله الله فی الایتام
بند سوم
روضه خون شده زینبت
پیش چشای کوفیا
یتیم نوازی میکنه
مثل خودت ،تو کربلا
تو آغوش زینب مونده
تموم دنیای حسین
همهی زندگیش شده
بچه یتیمای حسین
مونده رو دستای زینب
زخمای کربلا تا شام
هرجایی که سپر شد گفت
الله الله فی الایتام
.
#شهادت_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#رمضان_الکریم
برگزیده
"مجموعهای از رباعیات علوی"
رباعی۱
ای در پی گنج، گنج و گنجینه علیست
ای اهل عمل، دست پر از پینه علیست
ای آن که به دنبال خدا میگردی
دنبال علی باش که آئینه علیست
رباعی۲
هرکس که در این جهان گرفتار علیست
با قیمت جان و دل خریدار علیست
عمریست جهان ریزهخور سفرهی اوست
هرچند که نانونمک افطار علیست
رباعی۳
هر دل که شناختهست راهی بهعلی
پس رو زده با کوه گناهی بهعلی
پیغمبر ما که "مُستَجابُ الدَّعوة" است
در سجده چنین گفت؛ "الهی بِعلی"
رباعی۴
بر پای تو کوه درد و غم سجده کند
نامت که نوشته شد، قلم سجده کند
از بس که به سجده رفته ای در دل شب
حق است که برتوسجده هم سجده کند
رباعی۵
بار غم اگر به شانه برداشت علی
در کوفه نهال عشق را کاشت علی
هر شب در اوج خلوت نخلستان
باچاه قرار درددل داشت علی
رباعی۶
یکعمر به فکر دیگران بود علی
با دشمن و دوست مهربان بود علی
تاریخ گواه است که تا روز ابد
مظلومترین مرد جهان بود علی
رباعی۷
شبهای زمین بدون او بیبدر است
حتی شب قدر بیعلی بیقدر است
در زمرهی خوبان جهان در تاریخ
تا روز حساب نام او در صدر است
رباعی۸
بودند اگرچه دورش افراد دورو
هرگز دو خورش نبود بر سفرهی او
از جهلِ زمانه با علی عمری بود؛
خاری در چشم و استخوانی به گلو
رباعی۹
امشب خبری نشد از آن مرد کریم
خالی ماندهست ظرف طفلان یتیم
اینبار به دست کافری معجزه شد
در مسجد کوفه ماه گردید دونیم
رباعی۱۰
شب شاهد چشمهای بیدار علیست
تاریخ در انتظار تکرار علیست
خوشبخت کسی که مُهر پروندهی او
امضای "براءَةٌ مِنَ النّارِ" علیست
#مجتبی_خرسندی
#شهادت_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
حالا که نیست مادر من هست دخترت
حتی حسین هم به فدای تو و سرت
از مسجد مدینه که خیری ندیده ای
یادت که هست کوچه و پهلوی یاورت
دل شوره ام شبیه هراس مدینه است
رنگ کبود پر شده در دیده ی ترت
آیا زمان رفتن تو سوی مادر است؟
خیلی به یاد فاطمه ای روز آخرت
من قصد کرده ام که اگر رفتنی شدی
گیسوی خویش پهن کنم در برابرت
چه ضربه ای زدند که ای کاش می زدند
آن ضربه را به جای تو بر فرق دخترت
چه ضربه ای زدند که ابرو شکاف خورد
چه ضربه ای زدند که افتاد پیکرت
خون از بدن کنار زدن عادت من است
آن روز خون سینه و حالا سحر سرت
#علی_اکبر_لطیفیان
.
#بستر_حضرت_امیرالمومنین_علی_علیهالسلام
#شب_بیستویکم
#دوبیتی
#شهادت_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
به گردِ بسترِ تو دادِ بیداد
نشسته دخترِ تو دادِ بیداد
چه سازم با دلِ خود وای ای وای
چه سازم با سرِ تو دادِ بیداد
یتیمی گفت مادر مرکبم کو
فقیری گفت که شمعِ شبم کو
دوچشمانت چرا تار است امشب
مرا کشتی نگو که زینبم کو
طبیب آمد سرش را هِی تکان داد
مرا دستِ بلایی بی امان داد
طبیب امشب چه در گوشِ حسن گفت؟
زمین خورد و کفنها را نشان داد
زمانِ سوختنها مانده باقی
غمِ عریان بدنها مانده باقی
به من حق میدهی حالا بسوزم
دوتا از این کفنها مانده باقی
نگاهم را به این رفتن بدوزم
لباسِ مجلسِ شیون بدوزم
خیالم نیست راحت با حسینم
نشستم چند پیراهن بدوزم
مرا با دردهای کوفه مگذار
که با نامردهای کوفه مگذار
مرا حتی تو با شاگردهایم
و با ولگردهای کوفه مگذار
#حسن_لطفی
.
#شهادت_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#شب_بیستویکم
باز امشب منادی کوفه
از امامی غریب می خواند
گوشه خانه دختری تنها
دارد اَمن یجیب می خواند
مثل اینکه دوباره مثل قدیم
چشم اَز خون دل تری دارد
این پرستار نازنین گویا
باز بیمار بستری دارد
چادر پُر غبار مادر را
سرسجاده برسرش کرده
بین سر درد امشب بابا
یاد سر درد مادرش کرده
آه در آه چشمه در چشمه
متعجب زبان گرفته!پدر
خار درچشم اُستخوان به گلو!
درگلوم اُستخوان گرفته پدر
آه بابا به چهره ات اصلاً
زخم ودرد و وَرم نمی آید
چه کنم من شکاف زخم سرت
هرچه کردم به هم نمی آید
باز سر درد داری وحالا
علت درد پیکرم شده ای
ماه «اَبرو شکسته» باباجان
چه قَدَر شکل مادرم شده ای
سرخ شد باز اَز سر این زخم
جامه تازه تنت بابا
مو به مو هم به مادرم رفته
نحوه راه رفتنت بابا
پاشو اَز جا کرامت کوفه
آنکه خرما به دوش می بردی
زوددر شهر کوفه می پیچد
که شما بازهم زمین خوردی
دیشب اَز داغ تا سحر بابا
خواب دیدم وَگریه ها کردم
اَز همان بُغچه ای که مادر داد
کَفنی باز دست وپا کردم
کودکانی که نانشان دادی
روزگاری بزرگ می گردند
می نویسند نامه اَمّا بعد
بی وفا مثل گرگ می گردند
یا زمین دار گشته و آن روز
همه افراد خیزران کارند
یاکه اهنگری شده ان جا
تیرهای سه شعبه می ارند
وای اَز مردمان بی احساس
دردهای بدون اندازه
وای اَز آن سوارکارانُ
نعل اسبی که می شود تازه
وای اَز دست های نامَحرم
آتش ودود وچادر ودامان
وای اَز کوچه یهودی ها
سنگ باران قاری قرآن
#علی_زمانیان
#شهادت_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
دوباره سفره ی اشک است و فیض ماه خودم
دوباره نیمه شبی و بساط آه خودم
رسیدم اول کاری که معترف بشوم
نشان به کس ندهم نامه ی سیاه خودم
کسی به جز تو خبردار نیست از حالم
میان محکمه آرم که را گواه خودم ؟
قشون اشک فرستاده ام به درگاهت
ذلیل عفو توام با همه سپاه خودم
به من تو راه نشان دادی و نفهمیدم
فقط دویدم و رفتم به کوره راه خودم
چه ظلم ها که نکردم به خود در این دنیا
چه چوب ها که نخوردم من از نگاه خودم
حیا نکردم و دنبال معصیت رفتم
شدم من عبد فراری و دل بخواه خودم
چه صبر داری و خسته نمی شوی از من
خودم که خسته ام از این همه گناه خودم
تمام ترس من این است مرگ من برسد
که پی نبرده ام آن دم به اشتباه خودم
به دست های خودم ساختم قفس ها را
ببین که حبس شدم در میان چاه خودم
" بجز حسین مرا ملجا و پناهی نیست "
بگو به من که : بیا بنده در پناه خودم
میان قبر بگویم حسین و گریه کنم
دلم خوش است به این اشک گاه گاه خودم
#رضا_ رسول _زاده
#شهادت_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
دوبیتی روضه بعد از شهادتِ مولا
ندارد این سرا بی تو صفایی
اَمان از غصّه و آه از جدایی
قرارِ زینب و تو آن غروبی
که تا گودال با مادر میآیی
#حسین_ایمانی
.
#شهادت_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#امیرالمومنین_ع_مدح
اگرچه زخم سرش راتمام مي ديدند
ولي ز زخم عميق دلش نپرسيدند
كسي نخواست بپرسدچراسرش بشكافت
اگرچه مردم بي دردكوفه مي ديدند
شبي نخفت علي ازغم جهالت خلق
ولي تمامي آنان ز جهل خوابيدند
بهار عمرعلي شدخزان وگل نشدند
دوباره درره اوخار فتنه پاشيدند
نرفت رنگ سياهي بُرون ازآن دلها
زداغ سُرخ علي گرسياه پوشيدند
به غيراهل ولايت، هنوزهم آنان
اسير وسوسه واهل شك وتريدند
علي ست چون شب قدر خدا كه اين مردم
زقدرو منزلتش نكته اي نفهميدند
علي حقيقت عدل است وتا ابد زنده است
برای محوحقیقت اگرچه کوشیدند
خداگواست كه دركربلا همين مردم
شکوفه های علي رابه نيزه هاچيدند
چه روزگار غريبي بودكه بعدازاو
به اشك زينب او اهل كوفه خنديدند
دلم گرفته «وفایی»بیاکه گریه کنیم
به احترام غمی که به شیعه بخشیدند
#حاج_سید_هاشم_وفایی
#شهادت_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
ثمر نداشت! خزان میشد و بهار نداشت
زمان؛ بدونِ علی(ع) غیرِ شام تار نداشت
نداشت عالم اگر مَظْهَرَ العَجائب را
کسی برای مباهات و افتخار نداشت
جَنم اسیرِ هراسی همیشگی میشد
علی(ع) نبود جهان تیغِ ذوالفقار نداشت
بدونِ حیدر کرار؛ کارزار نبود
کنارِ قلعهٔ خیبر «دری» قرار نداشت
علی(ع) اگر نمی آمد نبود حالِ طواف
بنای ِ کعبه چنین مُهرِ اعتبار نداشت
بدونِ أشهدُ أنّ عَلي(ع) وَلي ٱلله
اذان به مأذنه مضمونِ استوار نداشت
نبود شاهدِ عینی برای عدلِ خدا
بساطِ حق-طلبی هیچ اقتدار نداشت
فقیر تا أبدُالدّهرْ لنگِ نان می ماند
نداشت یارِ مددکار و «روزگار» نداشت
اگر به خاک نمی کاشت بذرِ نخل، علی(ع)
رطب هر آینه بازارِ کسب و کار نداشت
اگر سقیفه نمیبود...عالم ِ باقی-
-بهشت بود سراسر! عذابِ «نار» نداشت
دلم گرفته برای سکوت و غربتِ او
برای جاریِ اشکی که اختیار نداشت
سرش شکست و رمق رفت از دو چشمانش
میانِ سینه نفس هایِ ماندگار نداشت
طبیبِ هر دو جهان را طبیب کرد جواب
وَ انتظار به جز حالِ احتضار نداشت
به غیرِ چند یتیمی که «شیر» آوردند
از اهلِ کوفه به جز کینه انتظار نداشت
شبیه فاطمه(س) در لحظه هایِ پایانی
نگاهِ کامل و لبخندِ آشکار نداشت
شبانه رفت و عجب تازه شد غم ِ مادر
کسی شبیه حسن(ع) حالِ إنکسار نداشت!
#مرضیه_عاطفی
#شهادت_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#شام_غریبان
نام خود را نقش کن امشب به ایوان علی
ای به قربان علی و ای به قربان علی
سالها رفتیم مشهد تا که دربانی کنیم
تا که شاید یک سحر باشیم دربان علی
من که شبها میرسم تا صبح بارانی شوم
چشم خود را میسپارم دستِ باران علی
عرش هم حتی ندارد بی نیازیِ مرا
مادرم زهرا بزرگم کرده با نان علی
خوش بحال بچههای بی کسِ آن روزها
حسرتِ ما هست و خوابی روی دامان علی
مثلِ زینب مثلِ عباس است مثلِ اکبر است
هرکه امشب میشود پاره گریبان علی
یک طرف امالبنین و یک طرف سوزِ رباب
گریهی ما را در آورده شبستان علی
گوشهای پیراهن بابای خود را باز شُست
امالکثوم است و این شامِ غریبان علی
مثل چشمان حسین و مثل چشمان حسن
آه میسوزد جگرهای پریشان علی
وقت غسلش دست را روی شکاف سر گذاشت
آب هم آتش گرفت از زخم سوزان علی
خضر اُفتاده زمین جبریل اُفتاده زمین
اصلا امشب میشود این خانه ویران علی
اینطرف دست حسن ، آنسو حسین بی کفن
یک کفن را میکشند آرام بر جان علی
سر به تابوتِ پدر میزد حسن میزد حسین
وای از عباس و از تشییع پنهان علی
بعد از این باید برای کربلا آماده شد
آخرین روز است زینب بود مهمان علی
آخرین حرفی که میزد با یتیم کوفه بود
گفت روزی میرسند اینجا یتیمان علی
کوفه بعد از من مدارا کن تو با سرنیزه هات
کوفه جان زینب و جان تو و جان علی
مجلس نامحرم طشت زر و جانم حسین
کاش جایش بشکند آنروز دندان علی
* *
"ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن"*
نام ما ثبت است از اول به دیوان علی
هر زمانی که نجف میخواهم اما جور نیست
با قطاری میروم سمت خراسان علی
با علی ما آمدیم با علی جان میدهیم
خاک ما را فاطمه خوانده است ایران علی
حافظ*
(حسن لطفی ۴۰۱/۰۲/۰۳)